💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید سید محمدجواد حسن زاده
♨️سیّد رستم
💛همسر شهید نقل میکند: آقا سیدجواد همیشه در کار خیر پیشقدم بود و در واسطهگری ازدواج پیشقدمتر. هر کس قصد ازدواج میکرد، اول به سراغ «سید جواد» میرفت؛ آنقدر که در مدت یکسال نامزدی خودش، بیش از پنجاه مراسم نامزدی بهواسطه او به انجام رسیده بود. بعد از شهادتش هم این رسم دیرینهاش ادامه دارد و خیلیها از حاجترواییشان به واسطه شهید حسنزاده گفتهاند.
❤️او در سوریه با نام «سید رستم» معروف بود. قدّ رشید و هیکل ورزیدهای داشت؛ تا جایی که دوستانش به شوخی به او میگفتند: «سعی کن توی کانال و به حالت خمیده و درازکشیده حرکت کنی که داعش تو را نبیند.»
@bavelayat_maser_enghelabvshohada
#با_ولایت_در_مسیر_انقلاب_و_شهدا
💠#خاطرات_شهدا💠
بعدِ دوماه، اومد خونه؛ بعد از سلام و احوالپرسی گفت: بیست روز مرخصی گرفتم که دیوار خونه رو درست کنم.
روز اول آجر ریخت، روز بعد هم دور تا دور دیوار حیاط را خراب کرد که یکی از بچههای سپاه آمد دنبالش. رفت بیرون و زود اومد.
گفت: کار مهمی پیش اومده، باید برم. خونسرد گفتم: خب عیبی نداره؛ برو، ولی زود برگرد. صداش مهربانتر شد، گفت: توی شهر کارم ندارن. میخوام برم جبهه.
حسابی ناراحت شدم. گفتم: شما میخوای منو با چند تا بچهی قد و نیم قد، توی این خونهی بیدرو پیکر بذاری و بری؟! حداقل همون دیوار درب و داغون خودش رو خراب نمیکردی.
خندید و گفت: بهت قول میدم که حتی یک گربه روی پشتبام این خونه نیاد. نگاه کن، من از همون اول بچگی و از همون اول جوانی که تو روستا بودم، هیچوقت نه روی پشتبام کسی رفتم، نه از دیوار کسی بالا رفتم، نه به زن و ناموس کسی نگاه کردم.
الآن هم میگم که تو اگه با سر و روی باز هم بخوای بری بیرون، اصلاً کسی طرفت نگاه نمیکنه، خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبندهای تو این خونه مزاحم شما نمیشه، چون من مزاحم کسی نشدم؛ هیچ ناراحت نباش.
حرفهاش مثل آب بود روی آتش. وقتی ساکش را بست، اندازه سر سوزن هم نگرانی نداشتم.
راوی: همسر سردار شهید عبدالحسین برونسی
ولادت: ۱۳۲۱
شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳
شادی روحش صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#با_ولایت_در_مسیر_انقلاب_و_شهدا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#خاطرات_شهدا 🌱
شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا....
🕊«شهید سیفالله شیعهزاده»
از #شهدای_بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید كه او خانوادهای ندارد. کم سخن میگفت و با سن کم بیسیمچی بودن را قبول کرده بود.
سرانجام توسط منافقین اسیر شد برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از به شهادت رساندن وی، برای به دست آوردن رمز و کدهای بیسیم، سینه و شکمش را شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد.
#شھیدانہ
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷من هزار و دوازدهمين شهيد گلزار باشم
از خاطرات من درباره توجه حاج قاسم به کار شهدا اين است که يک روز در فضاي مجازي متوجه شدم يک خانم روي موضوع شهدا کار ميکند، وي در اين کانال نوشته بود خيلي دوست داشتم فقط هديهاي از حاج قاسم بگيرم. اين مسئله را به حاج قاسم گفتم. سردار هم يک چادر براي آن خانم هديه فرستاد.
وقتي حاج قاسم به کرمان ميآمد، با هم به گلزار شهدا ميرفتيم. او در گلزار شهدا قدم ميزد و به ياد شهدا گريه ميکرد. به او گفتم در اين گلزار هزار و 11 شهيد آرميدهاند؛ حاج قاسم هم گفت: «دعا کنيد من هزار و دوازدهمين شهيد اين گلزار باشم.»
راوی : همرزم شهید ☘️
#خاطرات_شهدا
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌺 یادشهدا با ذکر صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
#خاطرات_شهدا
🔮نماز شب
📝نقل از یکی از دوستان شهید مجیری:
🌺یادش بخیر اردوی صعود به دماوند؛
هیچ وقت فراموش نمی کنم.
بعد از چند ساعت کوله کِشی رسیده بودیم پناهگاه.
فشارِ کم هوا موجب سر درد و حالت تهوع در اعضای گروه شده بود.😔
قرار بود قبل از اذان صبح به سمت قله حرکت کنیم.
شرایط جسمی مان هم اصلا مساعد نبود و همه در این فکر بودند که شب خوب استراحت کنند تا انرژیشان بازیابی شود.😴😴
ولی وقتی در نیمه های شب از خواب بیدار شدم دیدم عبدالرضا گوشه ای از پناهگاه نشسته و دارد نماز می خواند...😊😊
💢حقّا که شهادت زیبندهی او بود...
🌹 شهید مدافع حرم عبدالرضا مجیری
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠 بیت المال
🌷خادم بودیم، هر دویمان دوکوهه #خادم بودیم. زائران را که می آوردند برای بازدید، #ماشینی تهیه دیده شده بود تا فاصله یادمان گردانتخریب را که 2 کیلومتر با ساختمانهای دوکوهه فاصله داشت ببرد و برگرداند.
🌷من قرار بود همراه زائران بروم و برگردم، وقتی رسیدم به جلوی ساختمان مقداد، متوجه شدم #موبایلم را در حسینیه یادمان تخریب جا گذاشته ام. بعدازظهر بود، هوا نسبتا گرم بود. راه افتادم به سمت یادمان ...
🌷کسانی که این راه را رفته اند به خوبی میدادند که هیچ ساختمان و چادری وجود ندارد. #بیابان است و بیابان....
اواسط راه بودم که دیدم #تویوتا جلوی پایم ایستاد. #حمید بود. گفت خانم این وقت روز تنها کجا داری میری وسط این بیابون؟
جریان را برایش تعریف کردم.
🌷گفت الان باید برود یادمان تخریب و کار فوری دارد و کار من هم #کار_شخصی محسوب میشه و شما رو نمیتونم با ماشین ببرم. سوار ماشین شد و گاز داد به سمت یادمان....
من 2 کیلومتر که راه رفتم #بالاخره رسیدم به یادمان...تازه کارش تمام شده بود آمد و لبخند زد و گفت مسیر #برگشت را #باهم برمیگردیم.
🌷تویوتا را داد به سرباز و گفت ماشین را ببر جلوی ساختمان مرکزی.برای اینکه از #بیت_المال استفاده شخصی نکنیم. 2 کیلومتر راه رفته را باهم برگشتیم.
🌷پاهایم #توان نداشت.ولی آقا حمیدبرای اینکه ذهنم را مشغول کند از #گلهای کوچک زرد رنگ کنار جاده میچید و به من میداد تا بقول خودش مسافت را متوجه نشوم و پا به پایش بیایم......
جانش میرفت #اعتقاداتش حرف اول را میزد❤️
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#راوی_همسر_شهید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#با_ولایت_در_مسیر_انقلاب_و_شهدا
📨#خاطرات_شهدا
🟢شهید مدافعحرم #مهدی_موحدنیا
🔷شاسیبلند را کِی به ما میدهید؟
🌴به روایت همسر شهید: مهدی خیلی شوخ بود. دفعه اول که رفته بود، من خانهی مادر شوهرم بودم که تماس گرفت. شمارهاش معلوم بود اما من توجه نکردم. تلفن را برداشتم، دیدم آقایی سلامعلیک کرد و گفت: «شما خانم موحدنیا هستید؟»، گفتم: «بله!»
💙مِنمِنکُنان گفت: «همسرتان...». با حالِ بدی گفتم:«آقا همسرم چی؟!» گفت:«همسرتان به درجه رفیع شهادت رسیدند.» من بغض کردم. یکلحظه خواهر شوهرم فهمید و به من اشاره کرد که این شمارهی مهدی است و اذیّتت میکند. منم خندهام گرفت اما خودم را کنترل کردم.
🌴با لحن شوخی-جدی گفتم:«آقا ولش کن! این شاسیبلند را کِی به ما میدهید؟» با این جمله، مهدی فهمید دستش برایم رو شده و زد زیر خنده، گفت:«تو چقدر نامردی! منو به شاسیبلند فروختی؟» گفتم:«تا تو باشی مرا اذیّت نکنی!»
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
☑️کانال عمومی کمیته خادمین شهدا👇
@bavelayat_maser_enghelabvshohada
#با_ولایت_در_مسیر_انقلاب_و_شهدا،
#خاطرات_شهدا✨📜
یک روز بدون مقدمه پرسید؛
صدقی!
می خواهی عاقبت بخیر بشی؟
فوری جواب دادم؛معلومه حاجی!
چرا نخوام؟
انگار که بخواد یه گنجی را دو دستی بزاره توی بغلم با اشتیاق گفت؛
زیارت عاشورا بخون،من از زیارت عاشورا خیلی چیزا گرفتم!
اگر می توانی هر روز بخوان ، نتونستی هفته ای یک بار رو بخون...
#حاج_قاسم
☑️کانال عمومی کمیته خادمین شهدا👇
@bavelayat_maser_enghelabvshohada
#با_ولایت_در_مسیر_انقلاب_و_شهدا،