#شیرینی_نعلی
#شیرینی_اشکی
مواد لازم
روغن مایع یک سوم لیوان
تخم مرغ یک عدد
شکر یک سوم لیوان
بکینگ پودر یک ق سرخالی
وانیل نوک ق چایخوری
آرد حدود یک و نیم لیوان
ابتدا تخم مرغ و شکر و وانیل رو با هزن برقی پنج دقیقه میزنیم اگر همزن دستی دارید ده دقیقه بزنید تا حسابی غلیظ و کشدار بشه بعد روغن رو اضافه کنید و یک دقیقه بزنید و بعد بکینگ پودر آخر هم آرد رو کم کم اضافه کنید تا جایی که خمیر به دست نچسبه.
مال من همون یک ونیم لیوان آرد مصرف شد بیشتر نزنید، چون خمیر سفت بشه موقع شکل دادن پاره میشه، از خمیر یه گلوله برمیداریم و بهش شکل میدیم من شکل اشک در آوردم میتونید شکل نعل درست کنید، کف ظرف رو چسب میکنید بعد می چینید شیرینی رو داخلش،
روش پخت روی گاز شعله پخش کن بزاریدروی گاز با حرارت ملایم روی شعله متوسط میزاریم گرم بشه، بعد تابه رو روی گاز بزارید درشو ببندید و مدت پونزده دقیقه زمان میبره تا آماده بشه، بزارید خنک بشه بعد از ماهیتابه خارج کنید.
روش پخت داخل فر، فر رو با حرارت صدو هفتادو پنج درجه میزارین داغ بشه رو داخلش میزاریم پونزده دقیقه زمان میبره تا آماده بشه بعد از زمان بزارید خنک بشه از سینی بردارید، برای تزئین میتونید از شکلات ای شده ترافل های رنگی یا شکلات آب شده مغز پسته یا شکلات آب شده مغز پسته و انار استفاده کنید. نوش جانتوون.
#خوشمزه_جاتی
@mamanogolpooneha💕
دستور #چیپس_خانگی 🍟🍟🍟
👇👇👇
سیب زمینی رو بشورین و با رنده ورقه ورقه کنین
هر چقدر ورقه ها نازک تر باشه کیفیت چیپس بهتر میشه .
ورقه های سیب زمینی رو تو ظرف آب و یخ بریزین و بهش یک قاشق چایخوری بکینگ پودر و یه قاشق چایخوری نمک اضافه کنین و نیم ساعت بهش استراحت بدین .
از تو ظرف آب و یخ بیرون بیارین و بزارین رو دستمال تمیز تا خشک بشه .
روشم یه دستمال دیگه بزارین یکی دوساعت بهش وقت بدین تا کاملا خشک بشن .
روغن مایع رو داغ کنین . بهش یه مقدار زردچوبه اضافه کنین .
حالا دونه دونه ورقه های سیب زمینی رو سرخ کنین تا بهم نچسبن .
نوش جان 🍽🍴
#خانومی_که_شماباشی😍💪
@mamanogolpooneha💕
💢شستشوی زود به زود حولهها سبب فرسودگی بافت شون میشه. شستشو در دمای بالا هم که سبب میشه حوله ها زودتر کهنه بشن. هر 3 سال یبار، حوله تون رو عوض کنید
💡ایده بگیرید....👇
#خانومی_که_شماباشی😍💪
@mamanogolpooneha💕
برای نگهداری طولانی مدت سیر بدون پوست و حبه شده👇
آنها را داخل ظرف شیشه ای و داخل فریزر نگهداری کنید.
#خانومی_که_شماباشی💖
@mamanogolpooneha💕
#ترفند
پاک کردن لکه ادویه جات رو از روی فرش و لباس
مقداری آبلیمو و سپس آب استفاده کنید و بعد با دستمال خشک پاک کنید.
#خانومی_که_شماباشی😍
@mamanogolpooneha💕
🌿☘🌿
امام صادق(ع)به یونس شیبانی فرمود:
_چگونه باهم شوخی میکنید؟؟
پاسخ داد:
_خیلی کم
فرمود:
_چراکم؟
شوخی کردن از حسن خلق است و میتوانی بدین وسیله برادرت را شاد کنی ،
"رسول خدا(ص)هرگاه میخواست کسی را شاد کند با او شوخی میکرد ..
#سنتِ_نبوی ☘
@mamanogolpooneha🌱
☂️
🙈جمع آوری با چشم بسته🙈
در این بازی، هر گروه باید حدّاقل دو نفر2⃣ باشد. ابتدا چشم 👀 یکی از اعضای گروه، بسته
می شود.
اعضای گروه دیگر، چند عدد توپ 🏀⚽️یا چیز دیگری 🔑🖊✏️🔍را روی زمین پخش میکند و سبدی🗑 را هم در گوشه ای از مکان بازی قرار میدهد.
فردی که چشمش بسته شده، به هدایت افراد گروهش، توپ ها⚽️🏀🎾 را جمع کرده، در سبد🗑 می اندازد.
🌱گروهی که با سرعت بیشتری این کار را انجام دهد، برنده😃 است.
🌱همکاری و تمرکز🤔 برای یافتن اشیا بدون دیدن، از فواید این بازی است.
مناسب 4 سال
#بازی
@mamanogolpooneha💕
آهسته آهسته داریم به ساعت خواب بچه ها نزدیک میشیم 😴
فضای خونه رو آروووووم کنید و اجازه بدید بچه ها آرامش رو حس کنن .
یه بووووسِ جانانه 😘😘
یه بغلِ محکم 😍😍
و یه شب بخیر عزیزدلم ☺️
#قصه_شب
🐑 پشم هایم را بچینید!
بهار شده بود. 🌳🌴
گنجشک ها جیک جیک می کردند🐦🐧
و بوی علفزار همه جا پیچیده بود.🍃🍃
مزرعه دار در طویله را باز کرد تا گوسفندان برای خوردن علف بیرون بیایند. 🐐🐏🐑🐐
گوسفند کوچولویی که اسمش فرفری بود از طویله بیرون آمد و به سمت علفها دوید.
همینطور که داشت علف می خورد بقیه ی گوسفندها رسیدند.
زیر دست و پا داشت له می شد برای همین تا خواست خودش را بیرون بکشد بین دو تا گوسفند گیر کرد، 🐐🐏
پشم تنشان توی دهانش رفت، داشت خفه می شد.
مادرش از دور چشمش به فرفری افتاد. سریع به سمتش دوید، گوسفندان را کنار زد تا او بیرون بیاید.
فرفری چندتا سرفه کرد و گفت:"داشتم خفه می شدم، چقدر پشم داشتند".
مادرش خندید و گفت: "برای همین هست که در بهار و پاییز پشم گوسفندان را می چینند تا اینطوری پشمالو نباشند".
فرفری چشمهایش گرد شد و گفت: "چی! پشم هایشان را می چینند!" تا این را گفت، یک پروانه سفید روی دماغش نشست،🦋🦋
حواسش پرت شد و به دنبال پروانه رفت. پروانه، فرفری را به این طرف و آن طرف برد. تا اینکه به در مزرعه نزدیک شد.
چند مرد غریبه با دستگاه های عجیب و غریب که شبیه چنگال بزرگ بود وارد مزرعه شدند.
فرفری نگاهش روی دستگاه ها ماند. سریع به سمت مادرش دوید و از او پرسید:" این چنگالها چیست؟"
مادر خندید و گفت:" عزیزم آنها چنگال نیستند، دستگاه پشم چین هستند."
فرفری خودش را به مادرش چسباند و گفت:" من دوست ندارم موهایم را کوتاه کنم". مادر از او پرسید: "چرا عزیزم؟
فرفری گفت: " دستگاه پشم چین خیلی ترسناک هست".
مادر گفت: " اصلا ترس ندارد. اگر پشم هایت را کوتاه کنی خنک می شوی تازه سریعتر هم می توانی بدوی".
فرفری چیزی نگفت و کنار مادرش خوابش برد. چند دقیقه بعد با صدای عجیبی از خواب بیدار شد و دید که مزرعه دار گوسفندان را به صف کرده و پشم آنها را می چیند.
تا دستگاه پشم چین را دید تمام تنش شروع به لرزیدن کرد و به مادرش گفت: "می شود من را قایم کنی". مادر گفت: "آخر فایده ای ندارد بلاخره مزرعه دار تو را پیدا می کند. تو گوسفند شجاعی هستی، برو کنار دوستانت بایست تا نوبتت برسد".
فرفری سرش را پایین انداخت و به سمت دوستش رفت و به او گفت: "من دوست ندارم مزرعه دار پشمهایم را بچیند، چه کار کنم". دوستش گفت: "خوب اگر دوست نداری برو پشت آن بوته ها قایم شو".
فرفری به سمت بوته ها دوید و پشت آنها قایم شد. گاه گاهی هم به صف گوسفندان نگاه می کرد اما دیگر از اینکه نمی توانست از جایش تکان بخورد، خسته شد و کنار بوته ها خوابش برد.😴😴
وقتی از خواب بیدار شد کار پشم چینی تمام شده بود. خوشحال شد و خواست به سمت مادرش برود اما نتوانست از جایش تکان بخورد چون پشمهایش به خارهای بوته ها گیر کرده بود.
بلاخره خودش را از بوته ها جدا کرد. مقداری از موهای تنش هم کنده شد.
تا مادرش فرفری را دید گفت:" ای وای چرا مزرعه دار پشمهایت را کوتاه نکرده؟"
فرفری گفت: "من قایم شده بودم".
مادرش گفت: " ای وای چه کار بدی کردی". فرفری سرش را پایین انداخت و به طویله رفت.
فردا صبح فرفری با مادرش به علفزار رفتند. وقتی داشت با گوسفندهای دیگر بازی می کرد خیلی گرمش شد و به دوستانش گفت:
"وای چقدر هوا گرم شده، شما گرمتان نیست؟" دوستانش گفتند: "نه هوا خیلی هم خنک هست".
آنجا بود که فهمید این گرما بخاطر این هست که پشمهايش را کوتاه نکرده. از دوستانش جدا شد و یک گوشه نشست.
فرفری از تنهایی و نشستن خسته شد. گریه اش گرفت😭😭 و رفت پیش مادرش و گفت: "مامان جان خسته شدم موهایم را کوتاه کن".
مادر فرفری را نوازش کرد و به او گفت: "برو نزدیک مزرعه دار تا تو را ببیند و پشمهایت را بچیند."
فرفری به سمت مزرعه دار رفت و دور او چرخید.
مزرعه دار متوجه شد که یکی از گوسفندان پشمهایش چیده نشده.
به سمتش رفت و او را در آغوش گرفت و گفت: «کوچول موچولو چرا پشمهای تو چیده نشده؟
حالا اشکال ندارد خودم موهایت را کوتاه میکنم».
مزرعه دار فرفری را به انبار برد و چون دستگاه پشم چین نداشت مجبور شد با قیچی پشمهایش را کوتاه کند.
فرفری کمی دردش آمد، اما وقتی یاد گرما و گیر کردن به بوته ها افتاد چیزی نگفت و تکان نخورد. وقتی کار مزرعه دار تمام شد. فرفری قبراق و سرحال به سمت مادرش دوید.
#قصه_شب
@mamanogolpooneha💕
زمان: نيمه شب
مكان: روي پشت بوم،
خوابيده زير سقف آسمون
[دستش رو دراز كرده رو به آسمون]
- داري چيكار ميكني؟
+ ميخوام يه ستاره بچينم
- واسه چي؟
+ واسه اين كه بذاريش رو موهات
- ستاره ها رو سياهيه دلِ آسمونِ كه قشنگن
+ سياهی شب پيش موهات يه دروغ بزرگه
👤الهام تولا
@mamanogolpooneha💕
#همسرانہ
🔹عیوبــــ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮد را ﺑﺮاے هیچ ڪﺲ
ﺣتے والدین ﺧﻮد یا ﻫﻤﺴﺮﺗﺎن بیان نڪنید
🔹آیه ﻗﺮآن مے ﻓﺮﻣﺎید : ✨ﻫﻦ ﻟـــﺒﺎس لڪم✨ 👌یعنے زﻧﻬﺎ ﺑﺎﯾﺴتے ﭘﻮﺷﺶ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮاے
ﻋﯿﻮب ﻣﺮدان باشد ...
🔺اگر از عیوبــ همسر خود بگویید در این صورتــ
ﻫﻤﻪ ﺑﻪ زﻧﺪگے ﺷﻤﺎ اﯾﺮاد ﮔﺮﻓﺘﻪ و
زﯾﺒﺎئے بیرونے زﻧﺪگے ﺷﻤﺎ تهدید میشود ...❗️
🔻آﻧﻘﺪر بایستے در ﭘﻮﺷﺶ ﻋﯿﻮب همسر
دقیق و ﺣﺴﺎس ﺑﺎشید ڪﻪ ﺣتے اﮔﺮ ڪسے ﻗﺴﻢ ﺧﻮرد ڪﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻤﺎ ﻓﻼن عیب را دارد ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻗﺴﻢ ﺑﺨﻮرید
ڪﻪ خـــــیر ؛
شوهر من از این عیوبـــ دوراﺳﺖ و اﯾﻨﻄﻮر نیست
♦️آﺑﺮودارے از ﯾڪ ﻣﺴﻠﻤﺎن دروغ ﻣﺤﺴﻮب ﻧمےﺷﻮد✌️🏻
💎ﺑﻨﺎبراین :
☝️اوﻻ اﯾﺮاداتـــ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﯾﺶ را ﺑﻪ ڪسے ﻧﮕﻮیید
ﺛﺎنیا اﮔﺮ خواستید ﻫﻢ ﺑﮕﻮیید ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮدﺗﺎن
آن ﻫﻢ در ﻣﺤﯿطے آرام ، ﺗﻨﻬﺎو ﺑﺎ ﻋﻄﻮﻓﺖ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﺎئید
‼️اﻟﺒﺘﻪ ﺑﻌضے از ﺧﺎﻧﻤﻬﺎ ﻋﺎدتــ دارﻧﺪ در ﻫﻨﮕﺎم
ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎے زﻧﺎﻧﻪ ﺑﻌضے از این ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎ را دوﺳﺘﺎﻧﻪ ﻣﻄﺮح ﻧﻤﺎیند ولڪن ﻏﺎﻓﻞ از آﻧﻨﺪ ڪﻪ آﺑﺮوے ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮﯾﺶ را ﻣﻘﺎﺑﻞ دوﺳﺖ ﺧﻮد ﺑﺮده اﻧﺪ و ﻣﺤﺒﻮبیت قبلے
او را ڪﻢ ڪﺮده اﻧﺪ ...
👈🏻ﭘﺲ ﻓﺮاﻣﻮش نڪنید زیبایے زﻧﺪگے ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﭘﻮشے و ڪﺘﻤﺎن ﻋﯿﻮبــــ و ﻋﺪم اﻇﻬﺎر ﺑﻪ غریبہ مے ﺑﺎﺷﺪ ...
#زندگیتون_بهشت💕
#دلبرانه
@mamanogolpooneha💕