eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🌙]
2.8هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
137 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضی چیزها را نمی‌شود گفت، مثل چقدر دوستت دارم‌ها را... "آهای عشقی 😍 چقدر توی خونه ابراز علاقه میکنی؟؟" @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘🍃☘ [عشقِ خانواده..❣ یادت نره ... فرشته ها منتظر نوشتن خوبیهاتن💕] @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمرینات برای حجیم و خوش فرم کردن باسن 😍 🆔‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ 😍💪 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورزش ساده !🍑 ▫️یکی از قسمتایی که خیلی تو خوش فرم بودن باسن تاثیر داره زیر باسن هستش که تو این تمرینات به بهترین شکل تقویت میشه(☝️🏻) + به کلیپ (☝️🏻) توجه کنید تا حرکات رو به درستی اجرا کنید 😍💪 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱بذر صبر را در دلت بڪار ڪھ خدا با صابران است🍃 🌵 @mamanogolpooneha
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 ☘هوا برای ریه خوب است، اما آب نه. برعکس، آب برای معده خوب است و هوا نه. ❣نفس انسان، معدهای است که خوراکش محبت دنیاست، اما قلب انسان ریهای است که به هوا نیاز دارد؛ هوای این ریه «ذکراللّه» است. @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم مرا ببوس که مشتاق بوسه‌ام دیدم که سخت در پی عذر و بهانه‌ای! گولم نزن، نمیخورم الساعه هیچ چیز جز گونه‌های آبدار و لب هندوانه‌ای...🤦‍♀😅 🙃 😘 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره یه کاردستی جالب برای مفهوم زمان، ساخت ساعت هست، اما این بار مچی که روی دست بچه ها می نشینه🌸 ساخت این ساعت خیلی راحت و بچه ها خیلی راحت میتونن درست کنند..❤️ یادتون باشه اول مفهوم زمان و سوره عصر رو برای بچه ها بگید و بعد این ساعت رو بسازید😍 ♥️♥️🌸🌸 موسسه قرآنی راه بهشت @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواد لازم: آرد 2 پیمانه شکر 1 پیمانه ماست نیم پیمانه روغن نیم پیمانه تخم مرغ 2 عدد بیکینگ پودر 1 قاشق هل نیم قاشق گلاب 2 قاشق طرز تهیه: ✏️✏️✏️ تخم مرغ ها را با شکر هم میزنیم تا سفید و کشدار شود. روغن و ماست را اضافه کرده 1 دقیقه با همزن میزنیم. هل و گلاب را اضافه میکنیم. آرد و بیکینگ پودر را با هم الک میکنیم. همزن را کنار گذاشته آرد را آرام آرام به مواد اضافه کرده با کفگیر به صورت دورانی هم میزنیم. مواد را داخل قالب ریخته روی آن کنجد میریزیم. قالب را داخل فر از قبل گرم شده با دمای 180 میگذاریم. 😋 @mamanogolpooneha
آموزش ترتیب و اولویت برای کودکان ✔️ مناسب 4 سال به بالا @koodakemaa @mamanogolpooneha
🌸 من بچه شیعه هستم (معرفی 14 معصوم علیهم السلام) من بچه شیعه هستم، خدا را می پرستم خدای پاک و دانا ، مهربان و توانا پیامبرم محّمد (ص) ، که با او قرآن آمد دین را به ما رسانده، او ما را شیعه خوانده دختر او زهرا (س) بود، فاطمه کبرا بود فدای دین شد جانش، لعنت به دشمنانش در روز عید غدیر، بر ما علی (ع) شد امیر امیر مومنین است، امام اوّلین است امام دوّم ما، بخشنده بود و تنها نام ایشان حسن (ع) بود، صبور خوش سخن بود حسین که شاه دین است، امام سوّمین است شهید کربلا شد، تربت او شفا شد وقتی که آب می خورم، بر او سلام می کنم چهارم امام سجّاد (ع)، به ما دعاها یاد داد هر یک از آن دعاها، پُر معنی است و زیبا پنجم امام باقر (ع)، که علم از او شد ظاهر شاگردها تربیت کرد، اسلام را تقویت کرد ششم امام جعفر(ع)، برای شیعه رهبر صادق و راستگو بود، خدا هم یار او بود هفتم امام کاظم(ع)، صبور بود و عالم اگر چه در زندان بود، معلّم جهان بود امام هشتم ما، امام رضای والا امید شیعیان است، چه قدر مهربان است نُهم امام جواد (ع)، رحمت حق بر او باد کریم و بخشنده بود، ماه درخشنده بود دهم امام نقی (ع)، پاک دل و متّـقی هادی راه دین بود، یاورِ مومنین بود یازدهم عسگری (ع)، از همه عیب ها بَری در خانه بود زندانی، شهید شد در جوانی یازده امام معصوم، شهید شدند چه مظلوم ولی به امر خدا، امام آخر ما از چشم مردم بد، غایب شد و نیامد هزار و چندین ساله، شیعه در انتظاره بالاخره یه روزی، می شه وقت پیروزی مهدی (ع) ظهورمی کنه، دشمن رو دور می کنه جهان می شه پُر از گُـل، نرگس و یاس و سُنبل ما بچّه های شیعه، دعا کنیم همیشه با هم بگیم خدایا، بیار امام ما را @koodakemaa @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌌 آسمان شو ☁️ ابر شو ⛈ باران ببار ✍🏼 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یكی بود یكی نبود، زنبور شیطونی بود كه همراه زنبورهای دیگر در دشت‌ها بالا و پایین می‌پرید. روی گل‌ها می‌نشست و غلت می‌خورد و وزوز می‌كرد و با شادمانی كیسه‌های عسل خود را پر از شهد گل‌های خوشمزه می‌كرد. در همین موقع بود كه صدای سوت زنبور سرباز به صدا درآمد و گفت: زنبورهای كارگر همه پشت سر هم. همه به راست. حركت... و پرواز كردند به سمت كندو. وقتی به كندو رسیدند با همكاری همدیگر عسل‌ها را جاسازی كردند. زنبور سرباز داخل شد و گفت: همه زنبورهای كارگر به صف بایستید، ملكه می‌خواهد بیاید. ملكه زنبورها با وقار خاصی وارد شد و قدم زد و به كارهای آنها سركشی كرد تا اینكه به قسمت عسل‌های زنبور كوچولو رسید. كمی ‌از عسل‌ها برداشت و گفت: نه اصلا خوب نیست. چرا كارت را خوب انجام نمی‌دهی. شنیدم فقط بازیگوشی می‌كنی. مواظب اعمالت باش، باید بیشتر از اینها كار كنی. زنبور كوچولو خود را جمع و جور كرد و گفت: چشم ملكه، آخه من زود خسته می‌شم. ملكه سكوت كرد و گذشت. زنبور كوچولو زیر لب گفت: اه... تا كی باید گوش به فرمان یكی دیگه باشیم. كاشكی من فرمانده بودم. منم باید ملكه باشم و با رفتن ملكه دوباره زنبورها به كارشان ادامه دادند. روزها به همین منوال می‌گذشت و زنبور كوچولو هم هر روز خسته و خسته‌تر می‌شد. روزها در دشت‌ها كار می‌كرد و شب‌ها در كندو تا اینكه یك روز روی گلی نشست و به آسمان خیره شد. پرنده‌هایی را دید كه آزادانه در آسمان آبی پرواز می‌كردند. زنبور كوچولو با خودش گفت: چی می‌شد منم مثل این پرنده‌ها آزاد بودم و برای خودم زندگی می‌كردم. چقدر آنها راحتند. كسی به آنها دستور نمی‌دهد. زنبور كوچولو روی یك گل نشست و ساعت‌ها فكر كرد تا عاقبت تصمیم‌اش را گرفت و گفت: بله از حالا به بعد برای خودم زندگی می‌كنم. به كندو رفت وسایلش را جمع كرد و از دوستانش خداحافظی كرد و رفت. از كندو كه بیرون آمد پرواز كرد آنقدر پرواز كرد تا از خانه‌اش دور شد و گفت: آخیش دیگه مال خودمم. ملكه كجایی تا مرا ببینی، حالا دیگه من ملكه‌ام و می‌خواهم برای خودم یك كندو بسازم. كم‌كم هوا تاریك شد. زنبور كوچولو رفت زیر یك گلبرگ خوابید تا صبح زود كارش را شروع كند. فردای آن روز با گرماي خورشید از خواب بیدار شد و مستقیم به سمت یك گل پرواز كرد و شروع به جمع‌آوری شهد گل كرد و روی قسمتی از شاخه یك درخت علامت گذاشت تا كندو را همانجا بنا كند. به همین صورت تا شب كارش را ادامه داد، ولی كاری از پیش نبرده و خسته و كوفته گوشه‌ای افتاد و به خواب رفت. صبح روز بعد دوباره بیدار شد و سمت گل‌ها رفت، ولی باز هم كاری از پیش نبرد. در همین موقع بود كه سوسكی قرمز نزدیك زنبور آمد و گفت: چی دارم می‌بینم یك زنبور تنها اینجا چه كار می‌كند. پس گروهت كجاست. تا آنجایي كه می‌دانم همیشه زنبور‌ها با هم‌اند، پس چرا تو تنهایی؟ زنبور گفت: دارم خانه برای خودم درست می‌كنم سوسك: تنهایی. زنبور: بله تنهایی، من خودم ملكه هستم. سوسك خندید و گفت: پس تاجت كجاست ملكه كوچولو؟ و ادامه داد... شما زنبورها هرگز نمی‌تونید تنهایی زندگی كنید. حالا می‌بینی... و رفت. زنبور كوچولو به فكر فرو رفت و گفت: نه من می‌تونم. من زنبور قهرمانم. روز بعد كفشدوزك آمد تا به زنبور كمك كند، ولی هر كاری كرد نتوانست در دهانش موم جمع كند. زنبور گفت: آخه تو كه زنبور نیستی تا بتوانی این كار را انجام بدهی. كفشدوزك گفت: در هر صورت می‌خواستم كمكت كنم. زنبور كوچولو تشكر كرد و به كارش ادامه داد. در همان نزدیكی یك عنكبوت در حال بستن تار بود كه زنبور كوچولو به عنكبوت نگاه می‌كرد و انرژی می‌گرفت و به كارش ادامه می‌داد. عنكبوت رو كرد به زنبور و گفت: اگر می‌تونستم حتما كمكت می‌كردم. روزها همین‌طوری می‌گذشت تا این‌كه پس از چند روز خانه زنبور با تلاش فراوان آماده شد، ولی زنبور كوچولواینقدر لاغر شده بود كه دیگر هیچ توانی برايش نمانده بود. هنوز خستگی‌اش در نرفته بود كه متوجه تكان‌های شدید و ضربه‌هایی شد. خیلی زود از كندو خارج شد تا ببیند چه خبر شده. 2 تا زنبور غول‌پیكر بودند كه ادعا می‌كردند آن كندو خانه آنهاست و به زنبور كوچولو گفتند از خانه ما بیا بیرون. زنبور كوچولو گفت: اینجا را من خودم ساختم، آن هم با هزار زحمت. همه این جانوران شاهدند كه اینجا را خودم ساختم. زنبورهای غول‌پیكر زنبور كوچولو را بیرون انداختند و به داخل كندو رفتند. دوباره زنبور كوچولو بی‌خانمان شده بود، ولی غرورش اصلا اجازه نمی‌داد تا به كندو و دوستان قدیمش برگردد. با خودش گفت: حالا فهمیدم كار زنبورهای سرباز چی بود. آنها از كندو نگهداری می‌كردند و اجازه نمی‌دادند كه این زورگوها كندوی ما را اشغال كنند. وقتی كه گروه باشیم می‌توانیم با هم از حق خود دفاع كنیم و عاقبت به كندو و پیش دوستانش برگشت. @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علامه طباطبایی خیلی قشنگ میگفتن که: عادت کنید که عادت نکنید...🌱 @mamanogolpooneha
محبوب من؛ تمام چیزی که ذهنم را مشغول کرده این است که حال تو و حال چشم‌هایت خوب باشد.. - نزار قبانی 😍 @mamanogolpooneha