.یک فعالیت هدفمند عالی برای
.#دست_ورزی
.#دقت_و_تمرکز
#الگویابی
.#تقویت_انگشتان_کودک
مناسب کودکان ۳/۵ سال به بالا👌🏻
💕
💜💕
@mamanogolpooneha☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نشانه گر کتاب یا دفتر برای کوچولوهاتون😍😍
#کاردستی
@mamanogolpooneha☘
#داستان_104
#عقاب_مغرور
#غرور
یکی بود یکی نبود،غیر از خدا هیچ کس نبود.توی یک روز قشنگ پرنده های زیبایی پرواز می کردند،یکی از اون پرنده ها عقاب مغرور بود.عقاب مغرور روی یک کنده ی درخت نشست.دید که بعضی از حیوانات دور هم جمع شده اند،پرسید:این جا چه شده است؟
یکی از حیوانات که انجا بود و می دانست چه شده گفت:ما می خواهیم یک مسابقه بر گذار بکنیم.
روز بعد که مسابقه برگذار شده بود عقاب رفت توی مسابقه شرکت کرد،رئیس مسابقه که جغد پیر بود،مسابقه را شروع کرد.
جغد پیر گفت:هر حیوانی هر هنری که بلد است در این مسابقه نشان بدهد و هر کی در مسابقه ببرد،جایزه می گیرد.
اولین حیوان دار کوب بود،او با نوکش روی درخت طرح های زیبایی کشید وهمه برای او دست زدن.
نفر دوم مرغ ماهی خوار بود ، او با این که در اب شنا می کرد، سریع سرش را کرد توی اب و یک ماهی را شکار کرد و باز ان را در اب رها کرد و همه برای او دست زدند.
نفر هفدهم عقاب بود، او بال زد و شتاب گرفت با چنگال های تیزش موش را در چنگال خودش گرفت اما برای عقاب هیچ کی دست نزد چون با اون کار موش ترسید و گریه کرد عقاب گفت: برای چه برای من دست نمی زنید و جایزه را به من نمی دهید؟
جغد گفت: تو با این کاری که کردی موش را ترساندی.
فلامینگو که دید موش دارد گریه می کند، سریع دوید و با منقارش زد به پنچال های عقاب و موش را با قدرت از عقاب گرفت.
جغد پایان مسابقه را تعیین کرد و گفت:الان برنده ی مسابقه را مشخص می کنم.
وبرنده ی مسابقه را فلامینگو انتخاب کرد.
فلامیگو از خجالت سرخ شده بود و از همه تشکر کرد و گفت من این کار را برای جایزه نکردم!
جغد گفت: می دانم اما اینرا بخاطر این دادم چون تو موش را با شجاعت نجات دادی.
فلامینگو شاد و خندان به خانه رفت
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘
↻🔗↑✿.
.
•
هرڪارۍرامےڪنید،
نگوییدمنڪردم.بگویید:
مولامرحمتفرمودوهمه
راازخدابدانید...!🌿
#شیخرجبعلےخیاط
•
♡✿...(: @mamanogolpooneha☘
⏰ OF sleeⓟ•
°قبڶِ خۅابٻــــدڹ
°سہٺا(⋮قُلۿۅالله♥️📎
°ۅاسہ دِلاٺۅڹ↻
°تجــۅٻز کنٻد!
+📖✌️🏼😌
╲\╭┓
@mamanogolpooneha☘