eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🌙]
2.8هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
3.9هزار ویدیو
141 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی بود یکی نبود،غیر از خدا هیچ کس نبود.توی یک روز قشنگ پرنده های زیبایی پرواز می کردند،یکی از اون پرنده ها عقاب مغرور بود.عقاب مغرور روی یک کنده ی درخت نشست.دید که بعضی از حیوانات دور هم جمع شده اند،پرسید:این جا چه شده است؟ یکی از حیوانات که انجا بود و می دانست چه شده گفت:ما می خواهیم یک مسابقه بر گذار بکنیم. روز بعد که مسابقه برگذار شده بود عقاب رفت توی مسابقه شرکت کرد،رئیس مسابقه که جغد پیر بود،مسابقه را شروع کرد. جغد پیر گفت:هر حیوانی هر هنری که بلد است در این مسابقه نشان بدهد و هر کی در مسابقه ببرد،جایزه می گیرد. اولین حیوان دار کوب بود،او با نوکش روی درخت طرح های زیبایی کشید وهمه برای او دست زدن. نفر دوم مرغ ماهی خوار بود ، او با این که در اب شنا می کرد، سریع سرش را کرد توی اب و یک ماهی را شکار کرد و باز ان را در اب رها کرد و همه برای او دست زدند. نفر هفدهم عقاب بود، او بال زد و شتاب گرفت با چنگال های تیزش موش را در چنگال خودش گرفت اما برای عقاب هیچ کی دست نزد چون با اون کار موش ترسید و گریه کرد عقاب گفت: برای چه برای من دست نمی زنید و جایزه را به من نمی دهید؟ جغد گفت: تو با این کاری که کردی موش را ترساندی. فلامینگو که دید موش دارد گریه می کند، سریع دوید و با منقارش زد به پنچال های عقاب و موش را با قدرت از عقاب گرفت. جغد پایان مسابقه را تعیین کرد و گفت:الان برنده ی مسابقه را مشخص می کنم. وبرنده ی مسابقه را فلامینگو انتخاب کرد. فلامیگو از خجالت سرخ شده بود و از همه تشکر کرد و گفت من این کار را برای جایزه نکردم! جغد گفت: می دانم اما اینرا بخاطر این دادم چون تو موش را با شجاعت نجات دادی. فلامینگو شاد و خندان به خانه رفت @mamanogolpooneha