eitaa logo
آموزش بازاریابی ومدیریت بازارحرفه ای
272 دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
0 فایل
@bazaryabimodern118 دکترسبک روح مدرس ومشاور اجرایی بازاریابی،مارکت و برند تلفن 09213163749 www.hassansabokroh.blogfa.com Www.hassansabokroh.blogsky.com Www.hassansabokroh.blog.ir @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Email:mmodernmarket1987@gmail.com www.Instagram.com/Bazaryabimodern1987
مشاهده در ایتا
دانلود
💢تحلیل فرصت‌های بازار @bazaryabimodern1987 👈بازاریاب‌های حرفه‌ای در کنار شناسایی سریع فرصت‌های بازار، یک توانایی منحصر به فرد دیگر هم دارند: می‌توانند فرصت‌های بازار را به خوبی تحلیل و بهترین فرصت‌ها را انتخاب کنند، چون به خوبی می‌دانند نمی‌توانند از همه فرصت‌های موجود در بازار استفاده کنند 👈به همین دلیل است که توانایی تحلیل فرصت‌های بازار، یکی از مهم‌ترین مهارت‌های یک مدیر بازاریابی حرفه‌ای است. برای تحلیل فرصت‌های موجود در بازار، باید به دو عامل زیر دقت کنید: 1️⃣شانس موفقیت شرکت در استفاده از فرصت مدنظر 2️⃣جذابیت فرصت مدنظر 👈با ترکیب این دو عامل، می‌توانید ماتریسی دو در دو بسازید که شامل چهار خانه زیر است: 1️⃣فرصت‌هایی که نه جذاب هستند و نه شرکت توانایی استفاده از آنها را دارد این نوع فرصت‌ها بدترین فرصت‌های موجود در بازار هستند 2️⃣فرصت‌هایی که جذاب نیستند ولی شرکت توانایی استفاده از آنها را دارد این دسته از فرصت‌ها خطرناک‌ترین فرصت‌های موجود در بازار هستند و مدیر بازاریابی باید به شدت از آنها دوری کند زیرا منابع شرکت را به هدر می‌دهند 3️⃣فرصت‌هایی که جذابند ولی شرکت توانایی از استفاده از آنها را ندارد یک مدیر بازاریابی حرفه‌ای تلاش می‌کند منابع، مهارت‌ها، توانایی‌ها و غیره لازم برای استفاده از این فرصت‌ها را به دست بیاورد 4️⃣فرصت‌هایی که هم جذابند و هم شرکت توانایی استفاده از آنها را دارد این دسته از فرصت‌ها بهترین فرصت‌های موجود در بازار هستند که مدیر بازاریابی باید تمام تمرکزش را روی آنها بگذارد @bazaryabimodern1987
💢17 توصیه برای برنامه‌ریزی استراتژیک بهتر @bazaryabimodern1987 1-در برنامه‌ریزی استراتژیک‌تان بیشتر از آن که روی کاغذبازی متمرکز شوید، روی افزایش مشارکت مدیران و کارمندان‌تان در فرایند برنامه‌ریزی تمرکز کنید 2-شیوه مشارکت در برنامه‌ریزی استراتژیک و مفاهیم مرتبط با آن را حتما به مدیران و کارمندان‌تان بیاموزید 3-تمام ادعاهایتان در برنامه‌ استراتژیک را با آمار و ارقام حمایت و ثابت کنید 4-برنامه استراتژیک‌تان باید ساده، قابل فهم و قابل اجرا باشد نه یک برنامه پیچیده و غیرقابل اجرا 5-در برنامه استراتژیک‌تان حتما وظایف واحدهای مختلف شرکت‌تان برای تحقق برنامه را مشخص کنید 6-فرضیات بنادینی که بر اساس آن برنامه‌ریزی کرده‌اید را حتما به خوبی توضیح بدهید 7-در برنامه استراتژیک‌تان فقط اخبار خوب و فرصت‌های بازار را بازگو نکنید بلکه اخبار بد و تهدیدهای موجود در بازار را هم تشریح کنید 8-از مدیران و کارمندان‌تان بخواهید تا با ذهنی باز در فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک مشارکت کنند و روال‌ها و قوانین جاری در شرکت را به چالش بکشند 9-هیچ وقت فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک‌تان را به یک وظیفه اداری سخت و پیچیده تبدیل نکنید. کاری کنید مدیران و کارمندان‌تان با علاقه شخصی در این فرایند مشارکت کنند 10-هیچ وقت مدیران و کارمندانی که خلاف بقیه حرف می‌زنند و فرهنگ حاکم بر شرکت را به چالش می‌کشند، از فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک کنار نگذارید 11-لزوما نمی‌توانید همه چیز را در برنامه استراتژیک‌تان پیش‌بینی کنید. پس وقت‌تان را برای این کار هدر ندهید و روی مسایلی تمرکز کنید که قابل پیش‌بینی هستند 12-در فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک از ادبیات پیچیده و فنی استفاده نکنید، بلکه برنامه‌تان را به گونه‌ای بنویسید که حتی کم‌سوادترین کارمندان‌تان هم متوجه برنامه استراتژیک شرکت بشوند 13-حتما یک فرایند دقیق را برای کنترل اجرای برنامه استراتژیک توسط واحدهای مختلف شرکت‌تان طراحی کنید 14-در برنامه‌ریزی استراتژیک‌تان صرفا روی اطلاعات کمّی تمرکز نکنید. یادتان باشد خیلی وقت‌ها اطلاعات کیفی بسیار مهم‌ترند 15-کنار گذاشتن کارمندان عادی شرکت و تمرکز روی کارمندان حرفه‌ای، بزرگ‌ترین خطا در فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک است 16-هیچ وقت بیش از 5 تا 7 استراتژی را در برنامه استراتژیک‌تان نگنجانید چون قطعا نمی‌توانید تعداد زیادی استراتژی را پیاده‌سازی کنید 17-در برنامه‌ریزی استراتژیک‌تان حتما روی ترویج این روحیه و فرهنگ در شرکت‌تان تمرکز کنید: رعایت اخلاق، مهم‌ترین استراتژی در هر کسب و کاری است @bazaryabimodern1987
💢سه محرک اصلی خلاقیت @bazaryabimodern1987 👈اگر می‌خواهید خلاقیت را در شرکت‌تان ترویج کنید، باید این سه انگیزه را در بین کارمندان و مدیران‌تان، فارغ از جایگاهی که در شرکت‌تان دارند، ترویج کنید: 1️⃣تعیین اهداف مشخص برای خلاقیت 👈یک هدف خوب و به صورت دقیق طراحی و بیان شده، مهم‌ترین محرک انسان‌ها در هر کاری، از جمله در خلاقیت است 👈بنابراین، در ابتدای هر سال، یک سری هدف مشخص برای شرکت‌تان در زمینه خلاقیت مشخص کنید. مثلا بگویید امسال می‌خواهیم بسته‌بندی فلان محصولات شرکت را به صورت خلاقانه‌ای بازطراحی کنیم و هر مدیر و کارمندی می‌تواند ایده‌هایش را تا فلان تاریخ ارایه کند 2️⃣شناسایی مشکلات اصلی شرکت 👈تجربه نشان می‌دهد کارمندان شرکتی که احساس می‌کنند کسب و کار شرکت و در نتیجه درآمد و شغل‌شان در خطر است، بیشتر از هر موقع دیگری خلاق و نوآور می‌شوند 👈بنابراین، می‌توانید مشکلات اصلی شرکت‌تان در حوزه‌های مختلف را مشخص کنید و از کارمندان و مدیران‌تان بخواهید راهکارهای خلاقانه‌ای برای حل آن مشکلات ارایه کنند 3️⃣سوالات هدفمند 👈مشهور است که می‌گویند: «سوال درست، نیمی از پاسخ را مشخص می‌کند». به همین دلیل، اگر می‌خواهید کارمندان و مدیرانی خلاق داشته باشید، باید سوالات هدفمند و دقیقی از آنها بپرسید 👈بر این اساس، بهتر است در ابتدای هر بازه زمانی، مثلا در ابتدای هر ماه یا هر فصل، تعدادی سوال کلیدی که شرکت‌تان با آن مواجه است را مشخص کنید و با کارمندان و مدیران‌‌تان در میان بگذارید. مثلا از آنها بپرسید: «به نظرتان چگونه می‌توانیم فروش محصول الف در بازار 1 را تا 20 درصد افزایش بدهیم؟» @bazaryabimodern1987
🔴▪️برای فروش بیشتر از مشتری بپرسید. @bazaryabimodern1987 🔸به دیدن نحوه استفاده از محصول خود بروید. 🔸پرسش هایی درباره معایب و مزایای آن بپرسید. 🔸بپرسید چه چیزی را بیشتر دوست دارند. 🔸بپرسید چه چیزی را کمتر دوست دارند. 🔸بپرسید چه چیز را باید تغییر دهند و چگونه باید تغییر دهند. 🔸درباره خدمات پس از فروشی که دریافت کرده اید، بپرسید. 🔸اقدامات انجام شده به وسیله هر فرد مرتبط را مشاهده کنید.    🔸بپرسید که آیا دوباره همان را می خرند؟ 🔸بپرسید که آیا آن را به واحد تجرای دیگری پیشنهاد میدهند؟ 🔸تمام چیزهایی را که می گویند ثبت و ضبط کنید. 🔸دیدن محصول در عمل و پرسش درباره ان دیدگاه جدیدی از نحوه فروش آن ارائه می دهد. ✅ اگر این مرحله را انجام دهید، نه تنها فرصتی برای یادگیری، بلکه فرصتی برای فروش نیز مهیا می شود. @bazaryabimodern1987
💢آیا به مشتریان‌تان گوش می‌کنید؟ @bazaryabimodern1987 👈ما در جهانی زندگی می‌کنیم که خداوند به تعداد کمی از ما مهارت گوش دادن را هدیه داده است. به همین دلیل است که بسیاری از فروشندگان زمانی که با مشتری مواجه می‌شوند، یادشان می‌رود که گوش‌شان را در حالت «آماده برای شنیدن» قرار بدهند 👈در حقیقت، عده زیادی از فروشندگان در زمان گفتگو با مشتری، به جای آن که به حرف‌های او گوش کنند، صرفا به یک موضوع فکر می‌کنند: چگونه می‌توانم معامله با این مشتری را نهایی کنم؟ 👈این در حالی است که گوش دادن به مشتری، ساده‌ترین ابزار یک فروشنده برای احترام گذاشتن به مشتری است و بدون شک، وقتی مشتری احساس کند به او احترام می‌گذارید، برای معامله کردن با شما تشویق می‌شود 👈علاوه بر این، گوش دادن درست به مشتریان، بهترین راه برای یافتن ایده‌هایی جهت شگفت‌زده کردن آنها نیز به حساب می‌آید 👈ضمن آن که با گوش دادن فعال به مشتریان‌مان، مانع بروز سوتفاهم و در نهایت، نارضایتی آنها می‌شویم 👈منظور من از گوش دادن فعال، این است که هم به خوبی به حرف‌های مشتری گوش کنیم و هم به او بفهمانیم که به حرف‌های او گوش می‌دهیم 👈برای این منظور، هنگام گفتگو با مشتری، هر از گاهی از او سوالاتی درباره موضوعی که می‌گوید بپرسید یا حرف‌هایش را جمع‌بندی و برای او بازگو کنید تا متوجه شود به حرف‌هایش گوش و اهمیت می‌دهید 👈ضمن آن که می‌توانید با زبان بدن‌تان هم به مشتری القا کنید به حرف‌هایش گوش می‌دهید. مثلا وقتی موضوع تاسف‌باری را گفت، حتما سرتان را به نشانه تاسف تکان بدهید 👈برای آن که مهارت‌تان در گوش دادن فعال را افزایش بدهید، از این پنج تکنیک هم می‌توانید استفاده کنید: 1️⃣به نام‌ها و تاریخ‌هایی که مشتری می‌گوید، دقت کنید و در صحبت‌هایتان از آنها استفاده کنید 2️⃣به آمار و ارقامی که مشتری می‌گوید، دقت کنید و در استدلال‌هایتان از آنها استفاده کنید 3️⃣بسیاری از مشتریان در لابه‌لای صحبت‌هایشان، انتظارات‌شان را بازگو می‌کنند. این انتظارات را شناسایی کنید و به مشتری اطمینان بدهید که آنها را برآورده می‌کنید 4️⃣با احساسات مشتری همراهی کنید. مثلا اگر احساس می‌کنید مشتری برای جلسه بعدی‌اش استرس دارد، به او بگویید می‌توانید جلسه دیگری داشته باشید تا او با آرامش بیشتری به کار بعدی‌اش برسد 5️⃣اگر احساس می‌کنید مشتری سرحال نیست، قبل از آن که مذاکره فروش را به صورت جدی شروع کنید، تلاش کنید او را با گفتن یک جوک یا شوخی بامزه ولی مودبانه، سرحال بیاورید @bazaryabimodern1987
📌 اشتباهاتی که باعث شکست کسب و کار شما می شوند @bazaryabimodern1987 1- نادیده گرفتن شکایت و نظر مشتری: به حرف مشتری های تان گوش دهید و از آنها درس بگیرید. تا زمانی که از رضایتمندی مشتری مطمئن نشدید به فکر توسعه ی کار نباشید. 2-منفعت-محوری قطعا هدف هر کسب و کاری سودآوری است. اما قرار دادن سود به عنوان تنها اولویت، اشتباه بزرگیست. معمولا این صاحبان کار محصول بی کیفیت خود را در یک بسته بندی مجلل عرضه می کنند، اما با این وجود نیز نمی توانند موفق شوند. 3- انتظار برای شروع خوب اکثر کارآفرینان مشتاق متاسفانه برای شروع کار منتظر بهترین فرصت و امکانات می مانند، اما با مطالعه ی زندگی کارآفرینان بزرگ می بینیم که نه تنها هیچ کدام از ابتدا همه ی منابع را نداشته اند، بلکه از کارهای ابتدایی مانند روزنامه فروشی شروع کردند. 4- نادیده گرفتن علم گاهی کارآفرینان فکر می کنند که دانش لازم برای تمام مسیر کارشان را دارند، در حالی که با گذر زمان، روش های متفاوت و جدیدتری از تبلیغات گرفته تا فروش محصول و ... ابداع می شود که اگر یک کارآفرین آنها را در نظر نگیرد، از قافله ی دیگر کارآفرینان جا می ماند. برای رشد فروش و گسترش کار، باید مهارت های جدید یاد بگیرید و کتاب های نوشته شده توسط افراد موفقی را بخوانید که این مسیر را تجربه کرده اند. به روز باشید و در صورت نیاز دانش های جدید را فرا گیرید. 5-تک روی کردن برای یک کارآفرین مهم است که از مخارج اضافی چشم پوشی کند و تا می تواند با کارمندان کم، کار خود را شروع کند. اما نباید این گونه باشد که خود به تنهایی کار کند، زیرا در این حالت نیز موفق نخواهد شد. @bazaryabimodern1987
🔴عاشق کسب و کار و مشتریان‌مان باشیم @bazaryabimodern1987 هر چه مشتریان‌مان را بهتر درک کنیم، بهتر می‌توانیم به آنها خدمت کنیم و در نتیجه، احتمال بازگشت و خرید مجدد آنها را افزایش می‌دهیم با این حال، اشتباهی که خیلی از شرکت‌ها انجام می‌دهند این است که فکر می‌کنند «مشتریان»، خیلی متفاوت از «کارمندان‌شان» هستند در حقیقت، در بسیاری از موارد، افرادی که در یک شرکت یا فروشگاه کار می‌کنند، علاقه‌مندی‌های مشترک زیادی با مشتریانی دارند که به آن شرکت یا فروشگاه مراجعه می‌کنند این واقعیت، به خصوص در کسب و کارهای خرده‌فروشی بیشتر حاکم است؛ مثلا افرادی که در صنعت پوشاک هستند، مثل مشتریان‌شان عاشق مُد هستند؛ یا افرادی که در فروشگاه‌های فیلم و موسیقی کار می‌کنند، معمولا موسیقی‌شناس‌های خوبی هستند؛ و سرآشپزهای ماهر شخصا به غذای خوب علاقه‌مندند پس سوال اساسی که باید پاسخ بدهیم این است که چگونه می‌توانیم علائق‌مان به کاری که انجام می‌دهیم را به علاقه به مشتریان‌مان تبدیل کنیم؟ برای مثال، واتِر اِستون، اولین کتابفروشی‌اش را در 1982 افتتاح کرد. او در حقیقت به جای کتابفروشی سراغ به اشتراک گذاشتن علاقه‌اش به کتاب با سایرین رفت او مشتریانش را تشویق می‌کرد تا کتاب‌های مورد نظر‌شان را خوب بررسی کنند و بعد آنها را بخرند. برای همین منظور، صندلی‌هایی را در کتابفروشی‌اش گذاشته بود تا مشتریان روی آن صندلی‌ها بنشینند و کتاب مورد نظرشان را به خوبی و با آرامش بررسی کنند. این رسم هنوز هم در کتابفروشی‌های واتِر اِستون وجود دارد هیچ مانعی وجود ندارد اگر فردی از صبح بیاید و روی یکی از صندلی‌ها بنشیند و تا شب کتاب بخواند، اما در واقعیت، تعداد بسیار کمی از مشتریان، این کار را می‌کنند اکثر مشتریان، صفحات محدود یا نهایتا یک فصل از کتاب را می‌خوانند و از آنجایی که بیشتر آنها واقعا عاشق کتاب هستند، کتاب را می‌خرند تا بقیه آن را در خانه بخوانند از طرف دیگر در واتِر اِستون کارمندان شرکت بر اساس علاقه‌شان به کتابخوانی و دانش‌شان نسبت به موضوعات خاص انتخاب می‌شوند و از آنها انتظار می‌رود علاقه و دانش‌شان را با مشتریان به اشتراک بگذارند به همین دلیل است که کارمندان واتِر اِستون واقعا کمک حال مشتریان هستند و اطلاعات‌شان از کتاب‌ها همیشه به‌روز است مثال واتِر اِستون به ما این واقعیت مهم را یادآوری می‌کند که برای موفقیت در بازاریابی باید به طور هم‌زمان هم عاشق کسب و کار و محصولات‌مان و هم عاشق مشتریان‌مان باشیم و تلاش کنیم عشق‌مان به کسب و کارمان را به مشتریان‌مان منتقل کنیم @bazaryabimodern1987
🔴▪️ اشتباهات فاحش در مصاحبه استخدامی @bazaryabimodern1987 میانگین زمان یک مصاحبه استخدامی حدود 40 دقیقه است، اما 33 درصد از 2000 مدیر شرکت‌کننده در یک نظرسنجی اظهار کردند که آنان در 90 ثانیه اول  مصاحبه خواهند فهمید که آیا داوطلب را استخدام می‌کنند یا خیر. در همان نظرسنجی، مدیران اشتباهات زیر را به عنوان دلایل اصلی رد داوطلب برشمردند: 70 درصد اعتقاد داشتند داوطلبان استخدام از نظر ظاهر و پوشش بیش از حد غیررسمی در جلسه مصاحبه ظاهر شدند. 67 درصد گفتند متقاضیان استخدام قادر نبودند تماس چشمی برقرار کنند. 55 درصد به خاطر نحوه از در وارد شدن مصاحبه‌شونده به اتاق مصاحبه. 47 درصد مدیران ابراز می‌کردند که داوطلبان استخدام هیچ اطلاعاتی درباره شرکتی که برای مصاحبه آمده‌اند نداشتند. 38 درصد مدیران به خاطر کیفیت صدا و میزان اعتماد به نفس و هم‌چنین نداشتن لبخند متقاضی را رد کردند. 33 درصد دلیل رد کردن را نوع نشستن متقاضی هنگام مصاحبه بیان کردند. 26 درصد بد دست دادن متقاضی را دلیل رد شدن می‌دانند. 21 درصد یکی از دلایل رد شدن متقاضی را دست به سینه نشستن او هنگام مصاحبه عنوان کردند. @bazaryabimodern1987
💢نسبت به قضاوت مشتریان‌تان حساس باشید @bazaryabimodern1987 👈در بازاریابی، به خصوص در بازاریابی خدمات، مشتریان به راحتی محصولات و خدمات ما را قضاوت می‌کنند و راجع به آن نظر می‌دهند و با این کارشان روی سایر مشتریان نیز تاثیر می‌گذارند 👈برای همین، همیشه باید نظرات و قضاوت‌های مشتریان راجع به خودمان را به دقت رصد و بررسی کنیم و نسبت به آنها بی‌تفاوت نباشیم 👈برای مثال، آرت فول داینر، یکی از منتقدین مطرح صنعت رستوران، قبل از بررسی غذاهای یک رستوران، سرویس بهداشتی رستوران‌ها را امتحان می‌کند زیرا معتقد است اگر سرویس بهداشتی یک رستوران کثیف باشد، خیلی بعید است که آشپرخانه آن تمیز باشد، چون سرویس بهداشتی بخشی از رستوران است که شما اجازه دیدن آن را دارید، پس تصور کنید بخشی از رستوران که اجازه دیدن آن را ندارید، چقدر می‌تواند بدتر باشد؟ 👈بسیاری از رستوران‌های زرنگ و حرفه‌ای، بعد از انتشار این نظریه آرت فول داینر، به سرعت به وضعیت سرویس‌های بهداشتی‌شان رسیدگی کردند تا بتوانند از این طریق روی قضاوت و ارزیابی مشتریان‌شان تاثیر مثبت بگذارند 👈این مثال به ما تاکید می‌کند برای موفقیت در کارمان می‌توانیم این سه کار را در اولویت قرار بدهیم: 1️⃣مجلات، روزنامه‌ها، وب‌سایت‌ها و فضای مجازی مرتبط با صنعت‌مان را به صورت مستمر رصد کنیم تا از توصیه‌های آنها به مشتریان آگاه شویم و از آنها برای بهبود کسب و کارمان ایده بگیریم 2️⃣از مشتریان‌مان بپرسیم که کدام ویژگی محصول یا خدمت‌مان برای‌شان از همه مهم‌تر است؟ سپس تلاش کنیم عملکردمان در آن ویژگی را بهبود بدهیم 3️⃣اگر امکانش هست، از مشتریان رقبایمان بپرسیم که کدام ویژگی آنها را بیشتر می‌پسندند؟ بعد از آن تلاش کنیم آن ویژگی را در کسب و کار خودمان هم ایجاد کنیم @bazaryabimodern1987
💢با سهل‌انگاری برندتان را نابود نکنید @bazaryabimodern1987 👈برندسازی مثل ساختمان‌سازی است. همان‌طور که اگر در یک بخش به ظاهر کوچک ساختمان، مثلا در بتن‌ریزی، سهل‌انگاری کنیم، کل ساختمان با یک زلزله خفیف فرو می‌ریزد، اگر به تمام اجزای برندمان دقت نکنیم هم برندمان بعد از مدتی و با کوچک‌ترین اتفاقی که برای آن بیافتد، نابود می‌شود 👈یکی از مهم‌ترین سهل‌انگاری‌ها در برندسازی، مسیری است که باعث رشد و توسعه برند شده است. به عبارت دیگر، برندهای زیادی وجود دارند که وعده، جایگاه، مزیت رقابتی و فرهنگ اصلی‌شان را فراموش کردند و در نتیجه، خیلی زود نابود شدند 👈برای مثال، بوستن‌ چیکن را در نظر بگیرید. آن را به یاد می‌آورید؟ این برند یک رستوران زنجیره‌ای کنتاکی و غذاهای خانگی بود که خیلی سریع رشد کرد، اما بنیان‌گذاران آن خیلی زود فراموش کردند که چه چیزی برندشان را به آن سطح از موفقیت رسانده بود 👈در حقیقت، بنیانگذاران بوستن چیکن در برابر برندشان سهل‌انگاری کردند: اسم‌شان را به بوستن مارکت تغییر دادند، سبد محصولات‌شان را گسترده کردند و سطح کیفیت و خدمات‌شان را کاهش دادند. نتیجه: فرسوده‌گی برند، افت فروش، کاهش درآمد و ارزش سهام شرکت و نهایتا ورشکستگی 👈یادتان باشد بسیاری از برندها از روی اجبار و شرایط بازار، سهل‌انگار می‌شوند و پا در مسیر نابودی می‌گذارند 👈مثلا برندی را در نظر بگیرید که با یک نوع محصول خاص وارد بازار شده و اتفاقا خیلی هم موفق از آب درآمده است، ولی بعد از مدتی فروش آن محصول به اندازه کافی رشد نمی‌کند 👈در نتیجه، مدیران برند تصمیم می‌گیرند سبد محصولات‌شان را توسعه بدهند و محصولات معمولی موجود در بازار را به آن اضافه کنند. این تصمیم، در اکثر موارد، یک تصمیم به ظاهر از روی اجبار، ولی به شدت خطرناک است، چون آغاز مسیر سهل‌انگاری و در نهایت، نابودی برند است 👈ولی یادتان باشد شاید بتوانید با منحرف شدن از مسیر اصلی برندتان، به اهداف مدنظرتان دست پیدا کنید، اما این انحراف‌های به ظاهر کوچک تا عمق برندتان نفوذ می‌کند و در نهایت به فروپاشی و از دست دادن برندتان منجر می‌شود 👈پس هیچ وقت به دلیل رسیدن به یک سری اهداف کوتاه‌مدت، مثل فروش و سود بیشتر، بقای برندتان در بلندمدت را به خطر نیاندازید @bazaryabimodern1987
📌بهترین راه برای تبدیل شدن به یک مدیرصاحب نفوذ @bazaryabimodern1987 1️⃣ ایجاد ارتباطات: کلارک می‌گوید در یک سطح اساسی یکی از دلایلی که مردم برای شما کاری انجام می‌دهند یا ایده شما را پشتیبانی می‌کنند یا با بودجه مورد نظرتان موافقت می‌کنند این است که شما را دوست دارند. برای رسیدن به این نقطه شما نیاز دارید که یک ارتباط کاری خوب با همکارانتان برقرار کنید. 2️⃣ قبل از تلاش برای متقاعد کردن گوش دهید: بهترین راه برای اینکه همکاران از شما و موضوعات مورد نظرتان پشتیبانی کنند این است که آنها احساس کنند شما شنونده نظرات آنها هستید. پس از همکارانتان درخواست کنید که دیدگاه‌ها و توصیه‌ها خود را با شما در میان بگذارند. 3️⃣ مراقبت از زبان بدن: مورگان می‌گوید مردم به‌طور مداوم در حال ارزیابی این هستند که آیا به شما اعتماد کنند یانه ؟ ما سخت تلاش می‌کنیم که تا جواب این سوال را پیدا کنیم که افراد دوست ما هستند یا مخالف ما ؟ زبان بدن شما در درستی شکل انتقال پیام مدنظر شما، نقش بسیار مهمی دارد. همان اندازه که درست ایستادن، عقب دادن شانه‌ها و با مخاطب خود با سر بالا گفت‌وگو کردن نشانه اعتماد به نفس، فرماندهی و احاطه شما بر موضوع مورد گفت‌وگو است، برعکس با سر پایین وبا چشم‌های دوخته شده به پاهای خود صحبت کردن در جلسات کاری پیام متضادی را به مخاطب انتقال می‌دهد. 4️⃣ توسعه تخصص: کلارک می‌گوید، راه دیگر برای افزایش نفوذ در محل کار این است که در صنعت یا سازمان خود به‌عنوان یک متخصص شناخته شوید. این توانمندی یک شبه اتفاق نخواهد افتاد، اما شما می‌توانید برای توسعه تخصص و مهارت‌های حیاتی کسب‌وکار اقداماتی انجام دهید. 5️⃣ نقشه راه استراتژیک: هنگامی‌که زمان قدرت نفوذتان برای ترویج ابتکار و ایده خاصی که به‌وجود آورده‌اید فرا می‌رسد باید یک فرد استراتژیست باشید. توجه داشته باشید که اینجا جنگ بازی موقعیت است، موقعیت چه کسی ممکن است به‌وسیله برنامه‌های شما تهدید شود و چگونه می‌توانید آنها را همسو و در راستای اهداف ویژه‌ای که طراحی کرده‌اید به حرکت درآورید ؟ 6️⃣ به مردم آنچه می‌خواهند ارائه دهید: شما می‌توانید به‌وسیله شرح صادقانه مساله به‌عنوان یک مزیت برای افرادی که می‌خواهید در کنار شما باشند، نفوذ خود را روی یک مساله خاص افزایش دهید. نیازها، دیدگاه‌ها و سلیقه هر ذی‌نفع را در نظر بگیرید. مورگان می‌گوید کشف کنید، افراد نیاز به شنیدن چه چیزی دارند و چه چیزی توجه آنها را جلب می‌کند. @bazaryabimodern1987
🔴▪️چگونه "جلسات موثر" برگزار کنیم؟ @bazaryabimodern1987 1⃣جلسه موثر نباید بیش از یک و نیم ساعت طول داشته باشد. 2⃣دستور جلسه باید روشن و شفاف باشد و ابهام ایجاد نکند. 3⃣افراد مرتبط با موضوع جلسه دعوت شوند. افرادی که دانش کافی در رابطه موضوع جلسه را دارند. 4⃣نباید در جلسه از صندلی‌های بلند که جلوی دید را می‌گیرد استفاده کرد. 5⃣اندازه اتاق جلسه باید متناسب تعداد اعضا پیش بینی شود. 6⃣اتاق جلسه از نور کافی و تهویه مناسب برخوردار باشد. 7⃣اطلاعات لازم برای تصمیم گیری از قبل و به همراه دستور جلسه به اعضا ارسال شود تا زمان کافی برای مطالعه وحضور در جلسه داشته باشند. 8⃣برای جلسات غیر رسمی که زیر 3 نفر است؛نیازی به دستور جلسه نیست. 9⃣جلسه برای قدرت نمایی از سوی مدیریت برگزار نشود. 🔟جلسه به منظور احاله تبعات منفی تصمیم تشکیل نشده باشد؛ بدین شکل که مدیر به تنهایی امکان تصمیم گیری را داشته است، ولی به جهت تبعات منفی آن بدنبال درگیر کردن گروه است. 1⃣1⃣برای هر موضوعی جلسه تشکیل ندهید. در آن صورت، اثربخشی جلسات از بین خواهد رفت. @bazaryabimodern1987
💢مدل AIO در بخش‌بندی بازار @bazaryabimodern1987 1️⃣فعالیت‌های مشتریان (Activity) که در آن مشتریان را بر اساس فعالیت‌هایی که با محصول‌مان انجام می‌دهند، بخش‌بندی می‌کنیم. سولومون معتقد است این نوع بخش‌بندی باعث می‌شود کاربردهای جدیدی را برای محصول‌مان پیدا کنیم و با تمرکز تبلیغاتی روی آن کاربردهای جدید یا معرفی محصولات خاص برای آنها، بازارمان را توسعه بدهیم 2️⃣علاقه مشتریان (Interest) که در آن مشتریان را بر اساس میزان علاقه‌‌شان به محصول‌مان به سه بخش «علاقه‌مند»، «بی‌تفاوت» و «بی‌علاقه» بخش‌بندی و برای جلب نظر هر کدام از این بخش‌ها، کمپین‌های بازاریابی مجزایی را طراحی و اجرا می‌کنیم 3️⃣نظر مشتریان (Opinion) که در آن مشتریان را بر اساس نظرشان درباره تجربیات قبلی‌شان از خرید محصول شرکت به چهار بخش «طرفدار»، «راضی»، «بی‌تفاوت» و «ناراضی» بخش‌بندی و برای ادامه فروش به هر کدام از این بخش‌ها، برنامه بازاریابی مجزایی را طراحی و اجرا می‌کنیم @bazaryabimodern1987
💢تخصص‌گرایی در بازاریابی @bazaryabimodern1987 1-متخصصِ مصرف‌كننده نهايي: در اين روش، شركت گروهي از مصرف‌كنندگان نهايي را هدف مي‌گيرد و در برآورده کردن نيازهاي آنها متخصص مي‌شود. به عنوان مثال، شركت وي.اِي.آر در زمينة طراحي نرم‌افزارهاي بسيار خاص براي اشخاص و شركت‌هاي كوچك فعاليت مي‌كند 2-متخصصِ سطوح عمودي: در اين روش، شركت در برآورده کردن نيازهاي بخشي از زنجيره تامين شركت‌ها متخصص مي‌شود. به عنوان مثال، برخي از كارخانه‌هاي ذوب مس در زمينة توليد «مس خام»، برخي ديگر در توليد «تركيب‌هاي مسي» و بعضی ديگر نيز در توليد «محصولات مسي» متخصص هستند 3-متخصصِ اندازه-مشتري: در اين روش، شركت در برآورده کردن نيازهاي مشترياني كه اندازه مشخصي دارند (مثل مشتريان بزرگ، كوچك و متوسط) متخصص مي‌شود. برای مثال، برخی شرکت‌ها، شركت‌هاي كوچكي كه ديگران به آنها اهميت نمي‌دهند را به عنوان بازار هدف خود انتخاب مي‌كنند 4-متخصصِ مشتريان خاص: در اين روش، شركت تعداد بسيار محدودي از مشتريان را به عنوان بازار هدف انتخاب مي‌كند. به عنوان مثال، بسياري از شركت‌ها، محصولات نهايي خود را تنها به جنرال‌ موتورز يا سيِرز مي‌فروشند 5-متخصصِ جغرافيايي: در اين روش، شركت تنها در يك منطقه جغرافيايي خاص فعاليت و روی برقراری رابطه‌ای عمیق با مشتریان آن منطقه تمرکز می‌کند 6-متخصصِ محصول يا خط محصول: در اين روش، شركت تنها يك محصول يا يك خط محصول ويژه را توليد و عرضه مي‌كند. به عنوان مثال، شركتي تنها لنز ميكروسكوپ‌هاي آزمايشگاهي را توليد و عرضه مي‌كند 7-متخصصِ ويژگي-محصول: در اين روش، شركت تنها در توليد و عرضه محصول يا خدمت بسيار خاصي فعاليت مي‌كند. به عنوان مثال، شركت زيپ‌كار، تنها در چند شهر بزرگ خودرو کرایه می‌دهد. اين شركت افرادي را هدف گرفته است كه: «در بيشتر موارد از وسايل نقلية عمومي استفاده مي‌كنند ولي در طول ماه چند بار به خودرو احتياج دارند» 8-متخصصِ شغل-فروشگاه: در اين روش، شركت محصولات سفارشي و بسيار خاصي را برای یک سری فروشگاه‌ها توليد و عرضه مي‌كند 9-متخصصِ كيفيت-قيمت: در اين روش، شركت يا محصولات باكيفيت و گران‌قيمت يا محصولات بي‌كيفيت و ارزان‌قيمتي را توليد و عرضه مي‌كند. به عنوان مثال، هِولت-پاكارد در زمينة عرضة ماشين‌حساب‌هاي بسيار با كيفيت و گران‌قيمت متخصص شده است 10-متخصصِ خدمت: در اين روش، شركت خدمات منحصر به فردي را عرضه مي‌كند كه هيچ شركت ديگري آنها را عرضه نمي‌كند. به عنوان مثال، يكي از بانك‌هاي آمريكايي درخواست وام را از طريق تلفن دريافت و پول را در محل مشتري به وي تحويل مي‌دهد 11-متخصصِ شبكة توزيع: در اين روش، شركت در همكاري با يك شبكة توزيع خاص متخصص مي‌شود. به عنوان مثال، يكي از شركت‌هاي نوشابه‌سازي محصولاتش را تنها در پمپ‌بنزين‌ها عرضه مي‌كند @bazaryabimodern1987
💢چهار تصمیم اصلی یک رهبر @bazaryabimodern1987 1️⃣تصمیم‌هایی که باید بگیرید 👈تصمیم‌گیری در برخی موضوعات، مسئولیت اصلی یک رهبر به حساب می‌آید و رهبر نمی‌تواند آنها را به فرد دیگری تفویض کند. مثلا تصمیم‌گیری درباره این که شرکت وارد یک صنعت کاملا متفاوت بشود یا نه، صرفا بر عهده رهبر آن شرکت است نه هیچ فرد دیگری 👈اگر رهبر در این قبیل تصمیم‌گیری‌ها تعلل کند، تمام واحدهای شرکت دچار تزلزل و افت عملکرد می‌شوند 2️⃣تصمیم‌هایی که نباید بگیرید 👈یک رهبر حرفه‌ای به هیچ وجه در تصمیماتی که مسئولیت آن برعهده یک مدیر یا واحد مشخصی است، دخالت نمی‌کند و صرفا به آنها خط‌مشی‌های کلی برای تصمیم‌گیری را اعلام می‌کند 👈در حقیقت، اگر رهبر بخواهد در تصمیماتی که مسئولیت آن به عهده دیگران است، دخالت کند، مهارت، شایستگی و اعتماد به نفس را در افراد تصمیم‌گیرنده از بین می‌برد و به آنها اجازه نمی‌دهد که با تصمیم‌گیری هر چند اشتباه، بیاموزند و رشد کنند 3️⃣تصمیم‌هایی که می‌توانید از آنها فرار کنید 👈گاهی اوقات، موضوعی که باید درباره آن تصمیم‌گیری شود، یک موضوع پیش پا افتاده و ساده است که اگر رهبر در آن دخالت کند، صرفا به جایگاه رهبری‌اش صدمه می‌زند 👈به همین دلیل، رهبر حرفه‌ای از تصمیم‌گیری در این حوزه‌ها دوری می‌کند و موضع خنثی می‌گیرد تا به جایگاه رهبری‌اش لطمه‌ای وارد نشود 4️⃣تصمیم‌هایی که در نهایت مجبور می‌شوید بگیرید 👈گاهی اوقات، افراد و واحدهایی که مسئولیت تصمیم‌گیری را دارند، با یکدیگر دچار اختلاف می‌شوند و نمی‌توانند به یک توافق مشخص برسند و در نتیجه، همه چیز در شرکت قفل می‌شود 👈اینجاست که رهبر مجبور می‌شود مداخله کند و شرکت را از حالت بلاتکلیفی خارج کند @bazaryabimodern1987
💢از خط‌شناسی برای استخدام بهتر کمک بگیرید @bazaryabimodern1987 👈دوست دارید بدانید داوطلب واقعا به چه فکر می‌کند و برای شما چگونه کار خواهد کرد؟ مطمئن باشید به تنهایی و با کمک مصاحبه و آزمون‌های استخدامی نمی‌توانید به این پرسش پاسخ بدهید. پس چه کار باید کرد؟ 👈برای پاسخ به این پرسش باید وارد ذهن داوطلب بشوید و فکر او را بخوانید. آن وقت است که می‌توانید تصمیم بهتری بگیرید 👈برای وارد شدن به ذهن مشتری، لازم نیست از کف‌بینی و فال‌گیری استفاده کنید، کافی است از تکنیک خط‌شناسی یا Graphology استفاده کنید 👈این تکنیک، تکنیکی است که 85 درصد شرکت‌های معتبر هنگام استخدام به کار می‌برند تا بتوانند داوطلبان مدنظرشان را بهتر و عمیق‌تر بشناسند. حتی سازمان‌های امنیتی مثل سیا هم از این تکنیک برای استخدام استفاده می‌کنند 👈در اکثر کشورهای اروپایی موسسات مجوزداری وجود دارند که به شرکت‌ها کمک می‌کنند داوطلبان استخدام را با کمک خط‌شناسی بهتر بشناسند 👈در این تکنیک، از داوطلب خواسته می‌شود تا روی یک صفحه کاغذ بدون خط، با دست خط خودش مطلب یا انشایی را بنویسد 👈سپس متخصصین خط‌شناسی، دست‌ خط داوطلب را بر اساس زاویه‌ها، طرز نگارش، فاصله‌ها، شیوه نقطه‌گذاری و غیره تجزیه و تحلیل می‌کنند و به شما زوایای پنهان شخصیت داوطلب را می‌گویند 👈برای مثال، فشار بیش از حد مداد یا خودکار روی کاغذ، تا حد زیادی بیانگر استرس بیش از حد داوطلب است که نشان می‌دهد این داوطلب برای کارهای پراسترس مثل فروشندگی یا خدمات پس از فروش مناسب نیست 👈البته تاکید می‌کنم تنها به خط‌شناسی بسنده نکنید و از آزمون‌های استخدامی، مصاحبه‌های شخصی و مصاحبه‌های روانشانسی هم برای بررسی داوطلبان استفاده کنید @bazaryabimodern1987
💢برندینگ داخلی را فراموش نکنید @bazaryabimodern1987 👈اشتباهی که بسیاری از شرکت‌ها در برندینگ انجام می‌دهند، این است که تصور می‌کنند برند فقط در ذهن مشتریان ساخته می‌شود. در حالی که برند هم باید در ذهن مشتریان و هم در ذهن کارمندان شرکتی که مالک آن برند است، ساخته شود 👈در حقیقت، اگر نتوانید کارمندان شرکت‌تان را با اصول برندتان هماهنگ و همراه کنید، قطعا نمی‌توانید در برندینگ موفق شوید 👈به بیان دیگر، برندینگ خارجی (External branding) که در آن برندمان را در ذهن مشتریان هدف آن حک می‌کنیم، به تنهایی نمی‌تواند باعث موفقیت شما در برندینگ شود و برای موفقیت به برندینگ داخلی (internal branding) یعنی جا انداختن برند در ذهن کارمندان‌تان هم نیاز دارید 👈برندینگ داخلی، به خصوص در شرکت‌های خدماتی که تعاملات گسترده‌ای بین کارمندان شرکت و مشتریان برند وجود دارد، بسیار حیاتی‌تر و مهم‌تر است، به گونه‌ای که اگر کارمندان یک شرکت خدماتی، درک درستی از برند شرکت نداشته باشند، صدمات جبران‌ناپذیری به آن وارد می‌کنند 👈به همین دلیل است که بسیاری از شرکت‌ها، همان قدر که به برندینگ خارجی اهمیت می‌دهند، برای برندینگ داخلی هم هزینه می‌کنند 👈برای مثال، رستوران زنجیره‌ای پاندا اکسپرس که یکی از موفق‌ترین رستوران‌های زنجیره‌ای در آمریکاست، منابع مالی قابل توجهی را به برندینگ داخلی اختصاص می‌دهد تا بتواند اصول و مبانی برند پاندا اکسپرس را به تمام کارمندان شرکت، به خصوص آنهایی که با مشتریان سروکار دارند، آموزش بدهد 👈مثلا از آنجایی که یکی از وعده‌های پاندا اکسپرس، ارایه غذاهای سالم و کم‌ کالری است، شرکت به گارسون‌ها و خدمه رستوران‌هایش پول می‌دهد تا به طور مرتب به باشگاه بروند و همیشه سر وزن ایده‌آل‌شان باشند 👈یا چون خوش‌رو بودن، یکی از اصول مهم پاندا اکسپرس است، شرکت به طور مرتب برنامه‌های پیاده‌روی، طبیعت‌گردی و غیره‌ای را برای گارسون‌ها و خدمه رستوران‌هایش برگزار می‌کند تا همیشه با روحیه‌ای عالی با مشتریان شرکت رفتار کنند @bazaryabimodern1987
🔴▪️ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺧﺮﯾﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻨﺪ: @bazaryabimodern1987 1⃣ﺧﺮﯾﺪﻫﺎی ﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ‌ﮔﯿﺮی ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﯿﻞ ﺧﺎﺻﯽ ﺧﺮﯾﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧ‌ﻬﺎ ﺧﺮﯾﺪﻫﺎی ﺑﭽﻪﮔﺎﻧﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ. 2⃣ﺧﺮﯾﺪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﻨﻄﻖ. 3⃣ﺧﺮﯾﺪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭی ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﭼﻪ ﮐﺎﺭی ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ. 🔅ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﺳﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺎﻻ ﺩﺭ ﻧﻮﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻻﺯﻡ ﺑﻪ ﺫﮐﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺧﺮﯾﺪﻫﺎ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﺍﻭﻝ ﺍﺳﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﯾﮏ ﻣﺤﺮک ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺑﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺁﻧﯽ ﺧﺮﯾﺪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﻨﻄﻖ ﻭ ﺍﺳﺘﺪﻻﻟﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺑﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﻫﻨﺪ. @bazaryabimodern1987
🔴▪️مذاکره کنندگان سخت گیر دیرتر به نتیجه میرسند @bazaryabimodern1987 ⭕️ممکن ست فکر کنید که رفتار قاطعانه و نشان دادن قاطعیت به طرف مقابل، امری مهم و ضروری است. ولی این را در نظر داشته باشید که اگر شما را به سرسخت بودن بشناسند، این مشخصه ممکن است در مذارکره ها به زیانتان تمام شود. ❇️در واقع سابقه سخت گیر بودن، چند نتیجه نامطلوب برایتان به ارمغان می آورد. از جمله اینکه: ❌طرف بابدگمانی زیادی به شما نگاه میکند ❌بیش از حد معمول رفتار رقابتی از خود نشان می دهد. ✅در بررسی های اخیر که در خصوص تاثیر سابقه افراد بر چگونگی رفتار طرف مقابل با آنها صورت گرفت به این نتیجه رسیده اند که : 🔶«مذاکره کنندگان سرسخت دیرتر به نتیجه میرسند» به عبارت دیگر انسان ها در مواجهه با مذاکره کنندگان سرسخت رفتار تهاجمی و رقابتی بیشتری از خود نشان می دهند. @bazaryabimodern1987
💢4 عامل اصلی برتری یک شرکت @bazaryabimodern1987 👈هر شرکتی به دنبال موفقیت در بازار است، اما بسیاری از مدیران ارشد و حتی مدیران بازاریابی، نمی‌دانند که چه عواملی باعث موفقیت‌شان در بازار می‌شود؟ برای همین، ما در تحقیق‌مان متوجه شدیم که چهار عامل زیر، عوامل اصلی موفقیت هر شرکتی در بازار هستند: 1️⃣مشتری‌مداری عالی: شرکت‌های موفق، خدماتی عالی به مشتریان‌شان ارایه می‌کنند تا بتوانند وفاداری آنها را افزایش بدهند 2️⃣عملیات عالی: شرکت‌های موفق، عملیات‌های داخلی‌شان مثل تامین مواد اولیه، تولید، کنترل کیفیت، سفارش‌گیری، تحویل، خدمات پس از فروش و غیره را به صورت بسیار دقیق و عالی انجام می‌دهند، به گونه‌ای که بیش از 95 درصد مشتریان از فرایندها و عملیات‌های کاری شرکت راضی‌اند 3️⃣محصول عالی: شرکت‌های موفق، محصولات موفق، عالی و متمایز دارند و محصولات‌شان را به صورت مستمر به‌روزرسانی می‌کنند. ضمن آن که شرکت‌های موفق، به برندسازی و جایگاه‌یابی درست محصول‌شان هم اهمیت می‌دهند 4️⃣مکان عالی: شرکت‌های موفق، مکان فیزیکی بسیار عالی و متمایزی برای ارایه خدمات به مشتریان‌شان دارند؛ وب‌سایت، اپلیکیشن و شبکه‌های اجتماعی خوب و فعالی دارند؛ و از بازاریابی داخل فروشگاهی، یعنی متمایز جلوه دادن محصولات‌شان در داخل فروشگاه‌ها، غافل نمی‌شوند @bazaryabimodern1987
🔴▪️استیو جابز میگه نحوه ارائه هر چیز، اهمیت اون رو نشون میده؛ ⭕️مهم نیست چی میگیم،مهم اینه که چطور اون رو بیان کنیم. @bazaryabimodern1987 ⬅️فن بیان یعنی ما بتونیم توی موقعیت های مختلف بیان و صدای استاندارد رو داشته باشیم و مهمتر اینکه خودمون باشیم ↙️از مزایای فن بیان خوب اینه که می تونیم فرد تاثیر گذاری باشیم و احترام دیگران رو بدست بیاریم ⬅️از طرفی باعث بهتر شدن روابط خانوادگی و اجتماعیمون میشه ↙️ما یه دوره داریم که بهتون کمک می کنیم چطور یه بیان فوق العاده داشته باشید. @bazaryabimodern1987
🔴نقش جنسیت فرد در راستگویی هنگام مذاکره @bazaryabimodern1987 🔸تصور کنید یک بنگاه معاملات ملکی دارید و می‌خواهید خانه‌ای را که سقف آن موقع باران چکه می‌کند، بفروشید. آیا واقعیت را به خریداران می‌گویید؟ پاسخ به این سوال، به جنسیت شما بستگی دارد! 🔸تحقیقات مریم کوچکی، استادیار مدیریت در مدرسه کلاگ، نشان می‌دهد احتمال اینکه یک فرد به دروغ بگوید سقف کاملا سالم است، در مردان بیشتر از زنان است. اما در مورد زنان یک فرق کوچک وجود دارد. اگر یک زن بخواهد از طرف شخص دیگری مذاکره کند و مثلا فقط نماینده یک بنگاه املاک باشد، به اندازه یک مرد ممکن است دروغ بگوید. اما اگر او بخواهد ملکی را که متعلق به خودش است بفروشد، احتمال دروغ گفتن او خیلی کمتر است. 🔸کوچکی می‌گوید: «در این مواقع زنان احساس می‌کنند تحت فشار هستند.» آنها فکر می‌کنند اگر دروغ نگویند، شخصی را که از طرف او نماینده شده‌اند مایوس می‌کنند. این احساس گناه باعث می‌شود از ارزش‌هایی که برای خود دارند، دور شوند. 🔸تحقیقات قبلی در مورد مذاکرات رقابتی، تفاوت‌های جالب جنسیتی را نشان می‌دهد. به‌عنوان مثال، مردان در مقایسه با زنان، هنگام مذاکره استانداردهای اخلاقی شخصی کمتری را رعایت می‌کنند و زنان بیشتر به انتظاراتی که جامعه از آنها دارد، توجه می‌کنند. 🔸به‌طور کلی، تحقیقات نشان داده زنان بیشتر از مردان دچار احساس گناه می‌شوند. این احساس گناه همیشه هم بد نیست و می‌تواند عامل رفتار اخلاقی باشد. کوچکی در این زمینه می‌گوید: «تحقیقات زیادی نشان می‌دهد که گناه می‌تواند یک نیروی مثبت باشد. افرادی که دچار احساس گناه می‌شوند، بیشتر اخلاقی رفتار می‌کنند.» اما ورق می‌تواند برگردد. اگر زنان در مورد یک کار اخلاقی احساس گناه کنند، این احساس می‌تواند به رفتار بد منجر شود. 🔸در یک مطالعه، زنان وقتی در نقش نماینده یک خریدار بودند، به اندازه مردان دروغ گفتند. اما وقتی قرار بود خودشان خریدار باشند، فقط ۴۴ درصدشان به دروغ روی آوردند. بنابراین، زنان وقتی از طرف شخص دیگری وارد مذاکره می‌شوند، به اندازه مردان دروغ می‌گویند، چون حس می‌کنند چنین انتظاری از آنها می‌رود. 🔸نکته جالب این است که محققان دریافتند زنان در هر دو موقعیت، با عبارت‌های توجیه‌کننده کار غیراخلاقی مخالف هستند. 🔸تحقیق دیگری به این موضوع پرداخته که آیا وقتی زنان از طرف یک مرد نماینده می‌شوند یا از طرف یک زن، تغییری در رفتار مذاکره خود دارند یا نه؟ نتایج نشان داد وقتی زنان در مذاکره نماینده یک مرد هستند، ۶۸ درصد موارد دروغ می‌گویند، در حالی که وقتی از طرف یک شریک زن وارد مذاکره می‌شوند، ۴۲ درصد موارد دروغ می‌گویند! 🔸کوچکی در نهایت نتیجه می‌گیرد که حتی بهترین افراد با استانداردهای اخلاقی بالا، تحت فشار مدیران خود رفتارشان را تغییر می‌دهند. بنابراین، مدیران باید انتظارات واضحی داشته باشند و به کارمندان خود این پیام را بفرستند که لزومی ندارد برای گرفتن نتیجه نهایی از هر روش فریب‌آمیزی استفاده کنند. @bazaryabimodern1987
💢به فروش به چشم یک معامله نگاه نکنید @bazaryabimodern1987 👈فروشندگان ضعیف فقط روی بستن قرارداد و فروختن محصول‌شان تمرکز می‌کنند. اما فروشندگان موفق روی برقراری رابطه بلندمدت با مشتری تمرکز می‌کنند. رویکرد شما کدام یک از اینهاست؟ 👈فروش صرفاً به معنای فروختن یک محصول یا خدمت به یک مشتری بالقوه نیست. فروش به معنای برقراری یک رابطۀ اعتمادزا و مشارکت‌جویانه با مشتری است و برای این منظور باید به منبعی مطمئن برای مشتری تبدیل شویم تا بتواند برای حل مشکلات مزمن خود و رفع نیازها و خواسته‌های رو به افزایش‌اش روی ما حساب کند 👈برای همین، برای تبدیل شدن به یک فروشندۀ حرفه‌ای و موفق، ابتدا باید هدف‌ اصلی‌مان از فروش و فلسفۀ کاری‌مان در شغل فروشندگی را بر اساس این نکتۀ مهم تعریف کنیم: «ما به این دلیل شغل فروشندگی را انتخاب کرده‌ایم که بتوانیم محصولی به مشتری بفروشیم که مشکل‌اش را حل کند و پایه و اساس یک رابطۀ بلندمدت بین ما و مشتری قرار گیرد» 👈اگر رویکرد ما در ارتباط با مشتری، به جای آن که یک رویکرد بلندمدت باشد، یک رویکرد کوتاه‌مدت باشد، صرفاً روی فروش هر محصول یا خدمتی که آمادۀ فروش داریم، تمرکز می‌کنیم و کاری به این موضوع نداریم که آیا این محصول یا خدمت واقعاً به درد مشتری می‌خورد یا نه 👈اما اگر رویکرد ما ایجاد یک رابطۀ بلندمدت و سودمند با مشتری است، به جای آن که فقط یک بار محصول یا خدمتی را به مشتری بفروشیم و سودی از این راه به دست بیاوریم، روی معرفی و عرضۀ محصول و خدمتی به مشتری تمرکز می‌کنیم که واقعاً برای مشتری مفید است، حتی اگر سود آن برای ما کمتر از بقیۀ محصولات و خدمات‌مان است 👈بدون شک، رویکرد ایجاد روابط بلندمدت با مشتری، زمان، منابع و انرژی زیادی از ما می‌گیرد، اما اگر بتوانیم با تعدادی مشتری خوب، روابطی قوی و پایدار ایجاد کنیم، در بلندمدت متوجه می‌شویم، زمان، منابع و انرژی که صرف این کار کرده‌ایم، بسیار کمتر از یافتن مشتریان جدید و انجام یک معاملۀ کوتاه‌مدت با آنهاست 👈پس همیشه به این سوال فکر کنید که رویکرد شما در فروش چیست؟ آیا می‌خواهید زمان، منابع و انرژی‌تان را صرف یافتن مشتریان جدید و انجام یک معاملۀ کوتاه‌مدت با آنها کنید یا می‌خواهید زمان، منابع و انرژی‌تان را روی حفظ مشتریان ارزشمند کنونی‌تان و ارتقاء روابط‌تان با آنها سرمایه‌گذاری کنید؟ @bazaryabimodern1987
💢زرق و برق را فراموش کنید @bazaryabimodern1987 👈مدیران برند گاهی چنان شیفته فعالیت‌های خلاقه‌ می‌شوند که از یاد می‌برند هدف برندینگ، انتقال یک پیام مشخص به مشتریان هدف است. به همین دلیل است که در بسیاری از اوقات، یک تبلیغ یا یک پروموشن چنان چشم‌گیر و خلاقانه طراحی می‌شود که برندی که باید از آن حمایت کند را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد 👈برای مثال، وب‌سایت معروف pet.com که کار اصلی‌اش فروش لوازم مختلف برای حیوانات خانگی است، در یکی از کمپین‌های برندینگ خود یک عروسک دستکشی بامزه به نام مِسکات را عرضه کرد تا از این طریق علاقه مشتریان به برند شرکت را افزایش بدهد 👈بعد از مدتی، مشتریان آن قدر عاشق این عروسک بامزه شدند که شرکت تصمیم گرفت آن عروسک را بفروشد 👈جالب اینجاست که مدتی بعد، فروش این عروسک آن قدر زیاد شد که شرکت فراموش کرد کار اصلی‌اش فروش لوازم حیوانات خانگی است، نه عروسک 👈برگر کینگ هم زمانی دچار ایده‌های پر زرق و برق شد. در آن زمان، مدیران شرکت برای افزایش محبوبیت برندشان تصمیم گرفتند ساندویچ‌های مختلف شرکت را در بازی‌های کامپیوتری بگنجانند 👈پس از مدتی، مدیران برگر کینگ به جای آن که به فکر توسعه برندشان باشند، به فکر یافتن ایده‌های خلاقانه‌تری برای طراحی بازی‌های جذاب‌تر بودند، به گونه‌ای که اگر کسی نمی‌دانست، تصور می‌کرد این افراد، مدیران یک شرکت بازی‌سازی هستند نه مدیران یک رستوران زنجیره‌ای 👈پس یادتان باشد، اگر هم سراغ کمپین‌ها و ایده‌های خلاقانه برای برندینگ می‌روید، نباید تمرکزتان را از برند به آن ایده‌ها منتقل کنید چون آن ایده‌ها باید در خدمت برندتان باشند نه برند در خدمت آن ایده‌ها @bazaryabimodern1987
🔴▪️رفتار خود را تغییر دهید، لازم نیست احساسات خود را تغییر دهید. @bazaryabimodern1987 ⭕️این کاملا طبیعی است که نسبت به کسی، احساس ناراحتی یا نفرت داشته باشید. لااقل فعلا تلاش نکنید که آن احساس را تغییر دهید. در عوض بکوشید رفتار خود را تغییر دهید. ✅ به برخی از این کارها فکر کنید: 🔸شاید بتوانید در دفتر او توقفی کوتاه داشته و در کنار هم چای بنوشید. 🔸شاید بتوانید برای کارمند آن شخص، یک ایمیل بفرستید و از یکی از رفتارهای تحسین برانگیز او تشکر کنید. 🔸شاید بتوانید با رییس آن شخص صحبت کرده و از خوبیهای او بگویید. 🔸یک بار می توانید بدون هدف کاری و صرفا با هدف دیدار یکدیگر، او را به یک نهار یا شام دعوت کنید. 🔸فیلم یا کتابی که فکر میکنید موردعلاقه اش است را برایش ارسال کنید. حتی میتوانید یک گام بیشتر در مسیر مسئولیت پذیری بردارید: دفعه بعد که با آن شخص صحبت میکنید، با او در مورد اینکه چطور می توان روابط موجود را بهتر کرد، صحبت کنید. @bazaryabimodern1987