eitaa logo
بذل الخاطر
938 دنبال‌کننده
930 عکس
2 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی عبرتها، خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵از مسائل مهم انسان شناسی مسأله بقای نفس بعد از مرگ است. اگر بقای نفس اثبات شد بعد از آن نوبت به بحث از خلود نفس میرسد. ابدیّت نفس! اینکه دیگر هستیم که هستیم که هستیم! جاودانگی نیز یا در بهشت قابل تصویر است و یا در جهنّم. در اینجا مسائل زیادی متولّد میشود که فعلا مدّ نظر نیست. 👈به مناسبتی مطالب و فیشهای سابقم را در زمینه خلود در جهنّم باز بینی کردم. آیا به راستی برخی انسانها تا ابد و تا همیشه بعد از مرگشان گرفتار عذاب خواهند بود؟! تصوّرش هم سنگین است. اگر واقعا چنین است انسان شناسی انسان خیلی تغییر میکند. ✋رفقا انسان وقتی در ابدیّت فکر میکند حیران میشود چه رسد به اینکه در جاودانگی و خلود در عذاب فکر کند! ناراحتی از شرور دنیایی در برابر خلود در عذاب جهنّم اصلا به چشم عقل نمی آید! 👈آدمی به سادگی شاید باورش نشود ولی امری است که هم عقل و هم نصوص متکرّر قرآن کریم بر این امر حیرت آور دلالت دارد. 👈اینکه عدّه ای تا ابد قرار است در آتش سوزان و یا گاهی زمهریر و سرمای وحشتناک جهنّم به سر ببرند! 👈هیچ نجاتی و هیچ امیدی نخواهند داشت! گویا با اهانتی تمام در سیاه چال عوالم خلقت تا ابد الآباد در زمره فراموش شدگان قرار میگیرند! 👈مسأله شان این نیست که مدّتهای بسیار بسیار طولانی قرار است چنین باشند! بله برخی چنینند که: «لابِثینَ فِیها احقَاباً»؛ ولی مسأله اینها این است که اصلا تا ابد در عذابند! «فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ‏ فيها أَبَدا» مسأله «و لَهم عذابٌ مُقیمٌ» است. ✔رفقا میدانید ماجرا چیست؟! ماجرا این است که ما در دنیای بسیار پر اسراری زندگی میکنیم! خیلی در عالم آفرینش خبرهاست! از آن طرف انسان پر رمز و رازترین آفریده ی خداوند متعال است! ماها هنوز خودمان را نشناخته ایم! اگر مقداری اندک با خودمان آشتی کنیم و خودمان را به یاد بیاوریم اینها دیگر هضمش برایمان دشوار نیست! تازه میفهمیم به راستی انسان میتواند چقدر نورانی و یا چقدر ظلمانی شود! به راستی انسان چقدر عظمت دارد! هم در مراتب پاکی و هم در مراتب پلیدی! ما آنقدر غافل و مشغول بازی و لهو شده ایم که گاهی وقتی با حقایقی مانند مرگ و خلود مواجه میشویم چرتمان پاره میشود! مساله همین پاره شدن چرتمان است نه اینکه در این حقایق خللی باشد! ✅فعلا قصدم بیان اسبابی که باعث خلود عده ای در عذاب جهنّم میشود نیست. خودش موضوع دیگری است. برخی مانند خوارج خلود را معلول گناه کبیره میدانند و برخی معلول شرک و برخی دیگر معلول عناد و استکبار و جحود! تحقیقش بماند برای بعد! ⚪فقط میخواهم بگویم این دسته واقعا وجود دارند و برخلاف برخی شبهات که حتّی از جانب بزرگان بیان شده این دسته هیچ امیدی برای نجات نخواهند داشت! 👈رفقا خلود برخی از انسانها در جهنّم از جمله اسرار انسان شناسی است که قرآن کریم بارها و بارها از آن پرده برداشته و بر آن تأکید نموده است. دهها آیه در این زمینه به شکل صریحی دلالت دارد. 🔷دشواری هضم خلود برخی انسانها در جهنّم باعث شده که در تاریخ اسلام اقوال متعدّدی در زمینه توجیه و تأویل معنای این خلود بیان شود. 👈مثلا گاهی در توجیه خلود برخی در جهنّم که مورد تأکید قرآن کریم است گفته شده که در همان جهنّم به عذاب خو گرفته و عذاب برایشان عذب میگردد! 👈و یا اینکه گفته اند آنچه قرآن میگوید آن است که خود جهنّم همراه کسی که در آن است خلود دارد ولی نگفته که برخی انسانها بعینه خلود در جهنّم دارند! به قول ملاصدرا در اسفار: 📖«لا منافاة بين عدم انقطاع العذاب عن أهل النار أبدا و بين انقطاعه عن كل واحد منهم في وقت» 👈گاهی نیز برای تأیید این اندیشه به ضمیر جمع در آیه شریفه: «اصحاب النار هم فیها خالدون» استدلال شده است! 👈بنده در جایی حدود ۱۰ قول را در این زمینه در تتبّعی گسترده جمع آوری کرده ام. لااقل نشان میدهد این مساله حتی برای مومنین چقدر سنگین بوده است!
🔴به صورت کلی سه نوع اندیشه جدی در انکار خلود در جهنّم در دنیای اسلام ظاهر شده است: ✔یک دسته پیروان اندیشه عرفانی ابن عربی میباشند که با تکیه بر اصل سبقت رحمت بر عذاب و ذاتی بودن رحمت و عارضی بودن عذاب بر عذب شدن عذاب تأکید میورزند. البته همانطور که خود ابن عربی در فتوحات اشاره میکند پیش از او در بین عرفاء در این مسأله اختلاف بوده است. ✔دسته دیگر پیروان فلسفه میباشند که با تکیه بر استحاله دائمی و اکثری بودن قسر بر اساس حکمت و عنایت باری تعالی بر لزوم رفع عذاب اصرار دارند. ملاصدرا در جلد نهم اسفار در «فصل في كيفية خلود أهل النار في النار» به تفصیل به بحث فلسفی پیرامون خلود در عذاب جهنم پرداخته و اندیشه ابن عربی را پذیرفته است و همینطور در جلد چهارم تفسیر نیز بحث مبسوطی پیرامون خلود مطح نموده لکن در کتاب عرشیه که در انتهای حیات خود نگاشته است از این اندیشه بازگشته است. ✔و دسته سوم بر اساس مبانی کلامی با تکیه بر نوعی حسن و قبح عرفی و با الهام گرفتن از برخی از روایاتی که اهل سنت در زمینه انقطاع عذاب نقل نموده اند اصرار دارند که جاودان بودن انسان در عذاب با رحمت و عطوفت الهی سازگاری ندارد. ابن قیّم جوزیه در کتاب حادی الأرواح ضمن آوردن ۲۵ دلیل بر ردّ خلود در جهنّم بر این اندیشه اصرار ورزیده است. 🔸«شبهات پیرامون خلود در جهنّم»🔸 شبهات متعدّدی در زمینه خلود در جهنّم مطرح شده است. در اینجا به عنوان نمونه برخی را ذکر میکنم: ⚪۱- عمل محدود با جزاء نامحدود تناسبی ندارد پس خلود در عذاب جهنم جزائی باطل است. 🔸پاسخ: عمل محدود با جزاء نامحدود وقتی تناسب ندارد که منشأ ایجاد اعتقادات و ملکاتی دائمی برای انسان نشود. ولی اگر انسان به واسطه این رفتارهای جوارحی و جوانحی محدود صوری نامحدود پیدا نماید به واسطه ثبات این صور و نیّات میتواند جزاء ثابتی پیدا نماید. ⚪۲- خلود در عذاب جهنم خلاف رحمت الهی است. توضیح اینکه عذاب طولانی مدت چه رسد به خلود در عذاب امری است که خلاف رحمت و عطوفت است و از انسانهایی که اندک رحمتی داشته باشند صادر نمیشود چه رسد به کسی که ارحم الراحمین است. این شبهه در عرفان و همینطور در نگاههای عرفی شایع است. گاهی این شبهه با استدلال به «سبقت رحمته غضبَه» موجّه گردیده است. 🔸پاسخ: رحمت خداوند متعال رحمتی عقلی است که مبتنی بر ایصال مستعدین به آن چیزی است که طالب آن هستند چه در مراتب خوبی و چه در مراتب پلیدی! نه عطوفت و رقت قلبی غیر عقلانی که ساحت الهی از آن منزه است زیرا مستلزم آن است که خداوند متعال دارای ماده است در حالیکه میدانیم واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جمیع الجهات میباشد. به عبارتی اینکه شخصی خلود در عذاب داشته باشد خودش مقتضای رحمت عامه خداوند متعال است. 🔸ثانیا در سیره های عقلائی نیز این امر مسلم نیست که مطلقا حکم به رحمت عاطفی بنمایند. توضیح اینکه اگر روشن شود که شخصی که مستحق زندان و عذاب است به واسطه گناه بسیار بزرگی که کرده اگر دانسته شود که اصلا از آن گناه توبه نکرده و بارها به آن تصریح نماید به نحوی که اگر بار دیگر زمینه برای آن مهیا شود دوباره آن را تکرار خواهد کرد در چنین فرضی نمیتوان ادعاء نمود که عقلاء عذاب او را تخفیف خواهند داد بلکه در مواردی دیده میشود که در چنین فرضی به اشد شیوه های عذاب محکوم شده اند. 🔸گویا افرادی که چنین شبهه ای دارند دچار یک قیاس به نفس باطلی نیز شده اند زیرا گمان کرده اند گویا شخصی مانند آنچه از احوالات خود سراغ دارند به واسطه ارتکاب برخی اعمال یا داشتن برخی عقاید سزاوار عذاب ابدی شود در حالیکه امید به لطف و رحمت خدا داشته و عنادی نیز ندارد و تنها شهوات و جهلهای آنها ایشان را به مخالفت سوق داده است ولی آنچه ظواهر دینی بر آن دلالت دارد خلود افرادی است که معاند و مستکبر میباشند؛ افرادی که بعد از دیدن حقیقت باز هم از آن روی برتافتند و تراکم زشتی ها هیچ نقطه روشنی را در وجود آنها باقی نگذاشته است و خود با کمال میل این الم را برای خود انتخاب نموده اند و شاید این عده نیز بسیار اندک باشند. 🔸اما در مورد سبقت رحمت الهی بر عذاب خداوند متعال باید گفت در اینجا خلود در عذاب منافاتی با قاعده سابق بودن رحمت بر غضب ندارد. توضیح اینکه صورت شقاوتی که انسان با خود آن را به عالم دیگر برده است مقتضی عذاب دائمی است و ترتب عذاب دائمی بر این صورت که طالب این اثر است عین رحمت عامه است و به این لحاظ باطن این غضب نیز رحمت است و رحمت بر غضب پیشی گرفته است لذا منافاتی با آیه شریفه: «ور رحمتی وسعت کل شیء» ندارد.
⚪۳-انسانها بر فطرت توحیدی آفریده شده اند و خلود در عذاب مستلزم قول به وقوع قسر دائمی است که مخالف با حکمت و عنایت الهی (یعنی علم فعلی به نظام احسن) در خلقت قوه مقسوره است که مقتضی ایصال به غایت می باشد. این شبهه را میتوان مهمترین شبهه فلسفی در زمینه خلود در عذاب دانست. این شبهه در فضای فلسفی مطرح بود و ملاصدرا در اسفار آن را پذیرفته است. 🔸پاسخ: اولا این مطلب خلاف تصریحات قرآنی است که خلود ابدی است و اینکه تخفیف عذاب نخواهند یافت. 🔸ثانیا ممکن است که انسان فطرت ثانوی پیدا نماید به این وجه که همین فعلی که قبلا به صورت قسری از طبع اول صادر میشد و ناملائم محسوب میگشت به مرور به اثر طبیعی صورت دوم مکتسب که بسان نوع مجرد دائمی الوجودی تحت انسانیت است تبدیل شده و از این جهت ملائم وجود او گردد. به عبارت دیگر مانعی وجود ندارد که انسان از فعلی که از او صادر میشود از وجهی درک ملائمت و از وجه دیگر درک الم نماید. نظیر این امر را میتوان در عادتهای مضره مانند عادت به مواد مخدر دانست که ولو شخص از حیث عقل نظری شاید بیش از دیگران عالم به مضرات آن بوده و آثار آن را از مشکلات اجتماعی و خانوادگی و اقتصادی و... بالفعل میبیند ولی به دلیل اعتیاد عقل عملی او به این عادت با کمال اشتیاق به دنبال همان چیزی میرود که از آن بسیار اذیت شده و آرزوی آن را دارد که از آن رها شود. در اینجا نیز انسان با کسب برخی از ملکات خبیثه که به نوعی تعلق به ماده و نفرت از عالم قدس برمیگردد در هنگام مرگ حقیقت داستان برایش کشف شده و آثار این ملکه مکتسبش بسیار برای او عذاب آورد خواهد بود در حالیکه از جهت ملکه ای که صورت نفس او گشته است چاره ای از صدور این آثار از خود نمیبیند اعاذنا الله من ذلک. به عبارت دیگر انسان میتواند در اثر حرکت جوهری فطرت اولی خود را باطل نماید و دیگر در این صورت قسری در میان نخواهد بود. 🔸ثالثا قاعده فلسفی عدم دوام قسر دائمی و اکثری در مورد قاسر شخصی صادق بوده و در قاسر نوعی اثبات نشده است. لذا همانگونه که مرحوم علامه طباطبایی در حواشی اسفار میگویند این استدلال نمیتواند قسر نوعی را ابطال نماید. دوام عذاب زمانی ممنوع است که لزوما عذاب که قاسر است به صورت عذاب شخصی تصویر شود در حالیکه خلود در عذاب با قسر نوعی و آن هم از نوع تبدّل و توارد عذابی بعد از عذابی نیز قابل تصویر میباشد. همان چیزی که در آیات قرآن کریم بر آن تأکید شده و ملاصدرا نیز در عرشیة در مورد آن میگوید: 📖«و أما أنا و الذي لاح لي بما أنا مشتغل به من الرياضات العلمية و العملية أن دار الجحيم ليست بدار نعيم و إنما هي موضع الألم و المحن و فيها العذاب الدائم لكن آلامها متفتة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلة و ليس هناك موضع راحة و اطمينان لأن منزلتها من ذلك العالم منزلة عالم الكون و الفساد من هذا العالم» 👈البته این بحث سر درازی دارد و گاهی به اموری دیگر مانند تعلیق خلود به مشیّت در برخی آیات و قبیح نبودن خلف وعید و شبهاتی مانند آن نیز استدلال میشود که پاسخ آن را باید در مجال دیگری داد. 👈رفقا واقعیّتش آن است که اگر خلود برخی انسانها در عذاب جهنّم را نپذیریم دچار نوعی سفسطه در منطق فهم الفاظ میشویم. تعارف که نداریم! قرآن کریم در این زمینه نص مکرر دارد. آری بی تردید برخی چنین سرنوشت شومی خواهند داشت! اعاذنا الله و ایّاکم من عذاب الجحیم بحقّ محمّد و آله الطاهرین.
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۵) «مختصات اخلاق توحیدی در منظومه اخلاقهای رایج بشری» (۳) «شیطانی به نام اخلاق» 🔷به مناسبت روایت شریف «كَيْفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيْتُمُ الْمَعْرُوفَ‏ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً» در زمینه فلسفه اخلاق و اخلاقهای مختلف رایج بین بشر صحبت کردیم 🔻راستی که فلسفه اخلاق علم مهمی است. میدانید چرا؟!برای اینکه بهتر از هر چیزی زیر آب اخلاق را زده است!همان چیزی که گاهی شیطان راه سعادت انسانهاست!شاید باورش سخت باشد ولی اخلاق خودش میتواند از مهمترین عوامل دین گریزی بشر باشد🔺 👈رفقا شیاطین، اخلاق نیک را که از مناظر زیبا و طبیعی راه تقرّب به خداوند متعال است را دزدیده و آن را برای فلسفه های باطل دیگر و مقاصد و راههای تاریک خود خرج کرده اند ✔هنوز هم یکی از دشوارترین چیزها این است که به دیگران بفهمانیم بابا اینها اخلاق را از وادی ایمان دزدیده اند! از طرفی اصلا مؤمن بد اخلاق بسیار بهتر از کافر خوش اخلاق است! طرف مقایسه نیستند! تقوا و عمل صالح مهم است نه اخلاق! کافر به خودی خودش هیچ ارزشی ندارد. اخلاق و رفتارش پیشکش! 🔹بسیاری در مغالطه ای آشکار گمان میکنند دین برای اخلاق آمده است!از همینجا در بسیاری از قضاوتهای خود دچار اشتباهات فاحش میشوند! 👈فکر میکنند در غرب مسلمان نیست ولی اسلام هست!گاهی در برابر بدیهیات دینی و عقلی استدلال روایی هم میکنند! همین اخلاقی که با آن زندگی دنیایشان میگذرد! 👈سخت است که بپذیرند اخلاق منهای خداوند متعال و تقرّب به سوی او ارزشی ندارد. به خاطر همین دم از دین انسانیّت میزنند!
👈به خاطر همین گمان میکنند دین چیزی جز همین خوب بودن به معنای اخلاق و ادب ظاهری نیست! زهی خیال باطل! 👈متدینین ما نیز عمدتا برای اثبات حقانیت خود سعی در برجسته کردن جنبه هی اخلاقی دین و اولیاء دین میکنند! زهی غفلت! 👈سابقا در بذل خاطر شماره ۱۲۶ در مورد فتح قلّه های عوالم وجود و لذّت انسان سخن گفتیم. چنین انسان با اخلاقی هیچ قله ای را فتح نخواهد کرد. میتواند سرتاپا در ظاهر اخلاق و ادب باشد ولی در ظلمات و تاریکیهای متراکم! هیچ نوری نداشته باشد! 🔹از همینجاست که در قرآن کریم همواره بر ایمان و عمل صالح تأکید شده است. عمل صالح قرآنی که اخلاق نیست. عملی است که در آن ایمان موج زده و مقصد و مقصودش خداوند متعال و مراتب تقرّب است. 👈در عمل صالح دو امر شرط است. یکی اینکه ذات عمل نیک باشد و دیگر اینکه به قصد تقرّب به خداوند متعال باشد. چنین عملی است که نورانیت می آورد. 👈از همینجاست که مراتب انسانها بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام در مراتب اسلام، ایمان، تقوا و یقین برشمرده شده است. 🔴حال چه میخواهم بگویم؟! میخواهم بگویم بهترین چیزی که در زمان ما پرده از ظلمت و حجاب اخلاق در مسیر خداپرستی واقعی برمیدارد همین علم فلسفه اخلاق میتواند باشد. 🔻فلسفه اخلاق با ژرف نگری پیرامون سرچشمه های اخلاقهای مختلف از رسوایی اخلاقهای بشری پرده دری کرده است. نشان داده که همین اخلاقهای به ظاهر دلربایی که فطرتهای الهی انسانها را فریب میدهد چقدر میتواند باطن رسوایی داشته باشد! چقدر غایاتشان بعضا کوتاه یا مهمل است! برخی اساسا بر محور نوعی تناقض و جهالت استوار شده اند! یک وقت نکند گول اینها را بخوری!🔺 🔹بگذارید مثالی بزنم! مثلا شخصی را میبینید که راستگو و مهربان است و به کسی ظلم نکرده و به دیگران کمک میکند. بیایید با هم ببینیم از منظر فلسفه اخلاق چنین شخصی اخلاقش چه ماهیتی میتواند داشته باشد؟ 👈چنین شخصی ممکن است چنین اموری برایش از روی واقعیّت و ایمان و عقیده تعریف نشده و صرفا یک سلیقه و احساس و یا تبعیت از برخی توصیه های شخصی یا قراردادهای اجتماعی باشد. 👈ممکن هم هست واقعا پای عقیده ی خاصی در میان باشد. در اینجا نیز گاهی به خاطر آن دست به این کارها ممکن است بزند که از آن لذّت میبرد! یا عواطفش چنین اقتضائی دارد و اگر اینطور نباشد ناراحت میشود! و یا فکر میکند میکند چنین امری باعث میشود جامعه بهتری داشته باشد و یا حتّی به آرامش خاطر رسیده و یا دیگران او را به فضیلت بشناسند! ⚪ماشالله ماشالله! ببین ورای ظاهر زر ورق اخلاق چه باطنی میتواند داشته باشد! نیّتها را ببین! همّتها را ببین! آیا اینها برای انسان نور می آورد؟! بله اینها انسان را میتواند به همان چیزی برساند که انسان نیّتشان را کرده است: 📖«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِامْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ‏ كَانَتْ‏ هِجْرَتُهُ‏ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ لِامْرَأَةٍ يَتَزَوَّجُهَا أَوْ لِدُنْيَا يُصِيبُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ» 👈افسوس که اینها همه کسراب بقیعة یحسبها الظمآن ماءا است. همه فانی است زیرا ذو المقدّمه اش فانی است. 👈چنین اخلاقهایی خودشان سدّ راه هستند و باعث اشتباه و شبهه برای انسانها! ✅انسانها از آنجا که بر فطرت الله مفطورند وقتی این نقشهای دلفریب اخلاقی را میبینند فکر میکنند از جنس همان کشش باطنی مرموزی هستند که در وجودشان احساس میکنند. از همینجا فریبش را میخورند و متوقف میشوند. 👈یک جوری وقتی برخی نظمها و برخی اخلاقهای اداری و... را مثلا در یک کشور غربی میبیند آب از لب و لوچه اش جاری میشود که واقعا دلش میرود! حاضر است برود تا آخر عمر کنار آنها زندگی کند! پدر و مادر و فامیل و تاریخ و همه را ترک کند و برود! این کم شیطانی است؟! 🔻همه ی این اختلافها هم ریشه در اختلاف در این دارد که آنچه مطلوبیّت غیر وابسته و ارزش ذاتی دارد چیست؟ معدن ارزش کجاست؟ چشمه و کانونش کجاست؟ اختلاف نظر در آنچه ارزش ذاتی دارد موجب اختلاف نظر در ارزش گذاری امور اختیاری و اختلاف در انتخاب روش زندگانی است🔺
🔵البته نمیخواهم بگویم همه ی این اختلافها زیر سر نظر و تفکّر است. برخی اختلاف ها در احکام اخلاقی ناشی از اختلاف در فهم و نظر نیست. بلکه از اختلاف در التزام عملی ناشی میشود. 👈از آنجا که اخلاق ناظر به عمل است پذیرفتن یک نظریه ی اخلاقی پذیرفتن لوازم عملی آن را نیز به دنبال دارد. لوازمی که در بسیاری از موارد با خواسته های حیوانی و هواهای نفسانی که ناظر به مراتب نازله ی انسان است منافات دارند. 👈برای یک فرد تفاوتی نمیکند که بپذیرد آب در ۱۰۰ درجه میجوشد یا در دمایی دیگر؛ اما برای او تفاوت میکند که بپذیرد حجاب و عفاف برای کمال او لازم است یا نه! 👈پذیرفتن اشتباه در نظریه ای فیزیکی البته جز برای فیزیکدانی که از طریق آن نظریه اشتباه به شهرت دست یافته و آبروی خود را در خطر بببیند دشوار نیست. 👈اما پذیرفتن اینکه در منشأ اخلاقی خود اشتباه کرده ایم بسیار دشوار است. این موانع نفسانی موجب میشوند که در مواردی افراد و جوامع در پذیرش همان احکام اخلاقی که درستی آنها را با استدلال و نظر میفهمند اختلاف کنند یا از پذیرفتن آن سر باز زنند و یا شیاطین برایشان نظریه پردازی کنند. 👈آیات شریفه به امکان انکار حق یا اکراه از پذیرش آن در مواردی که لوازم عملی دارد اشاره دارد: جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ... الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم ... بل یرید الانسان لیفجر أمامه... 🔹با همه ی این حرفها آیا واقعا اخلاق به خودی خود و ورای آبشخور و نیّت و فلسفه های پنهان در دلش ارزشی ندارد؟! آیا دروغگویی ارزشش به خودی خود و ورای فلسفه های دیگر برابر راستگویی است؟! 👈پاسخ این است که راستگویی خوب است ولی چون خدایی هست و انسان با این پله ها میتواند با نیت و ایمان درست به سمت او تقرب یابد خوب است. به خودی خودش ارزش نیست. مطلوبیّت ذاتی ندارد. انسان را به سرچشمه نمی رساند. بلکه گاهی دور هم میکند! 👈دقت کنید بحث ما یک بحث حقیقی و معنایی است نه بحث لفظی! لذا دنبال روایاتی نباشید که دعوت به خوش اخلاقی کرده اند و یا مانند آن! لبّ حرف را بگیرید. 👈آن اخلاقی که مورد تشویق است همان اخلاق توحیدی است که با این اخلاقهای دیگر به نوعی مشترک لفظی و مشترک صوری است. محتوایش از زمین تا آسمان فرق دارد. 👈خوش اخلاقی یک انسان مؤمن ابتغاء مرضات الله کجا و خوش اخلاقی یک کافر برای اینکه سلیقه اش اینطور است یا ذاتا اینطور است یا ... کجا! 🔹همینطور باید دانست از آنجا که اخلاق نیک در واقع پیوند ذاتی با راه خدا و تقرّب دارد اگر واقعا انسان به شکل واقعی ملتزم به آنها شود زمینه برای شکوفایی فطرت و درک معارف را برای او مهیّا کرده و میتواند دلش را آشیانه ی نور ایمان کند. 🔸از آن طرف مؤمنی که مبتلا به رذائل است باید ورای مشکلاتی که این رذائل در راه رسیدن به آن نور ایمانش برایش به وجود می آورد از آن بترسد که این رذائل و تراکمش در نهایت نور ایمان را از او سلب کند. 👈ان شاء الله تعالی در نوشته ی دیگر در زمینه «مختصات کلّی اخلاق توحیدی در منظومه اخلاقهای رایج بشری» صحبت مختصری خواهم کرد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۶) «تأثّر برای دختری بد بخت؟!» «تئاتر ابتلاء» «قهرمان زندگی خودت باش» 🔴با یکی از دوستان و اساتید صحبت میکردیم. ایشان گفت دخترشان که اخیرا متأهل شده و سالهای آخر دبیرستان است یک دوستی دارد که درسش هم خوب است. منزل ایشان می آیند. دختری زیبا و با نشاط. مادر این دختر نیز گاهی منزلشان می آید و خانم مذهبی است و با همسر ایشان صحبت میکنند. میگویند پدر خانواده کارگر است ولی کار مناسب پیدا نمیکند. 👈این دوستمان میگفت چند وقت پیش در خیابان گدایی که از وجناتش آثار اعتیاد میبارید جلویش را گرفت و با همان دروغهایی که همه مان بارها دیده ایم ابراز میکرد که در راه مانده و نیاز به کمک دارد! 👈مقداری کمک کرد! روزی بعد این دوستمان گفت دیدم همین معتاد گدای دروغگو جلوی درب منزلمان است و درب را زد! در را باز کردم و دیدم و گفتم ای وای منزلمان را پیدا کرده و حالا میخواهد مدام بیاید و گدایی کند! 👈خیلی سرد با او برخورد کردم! ولی ناگهان دیدم از درون خانه همان دوستِ دخترم که منزلمان بود بیرون آمد و با شادابی گفت بابام آمده! 👈این دوستمان گفت همینکه این را شنیدم مانند یک ساختمان که یک دفعه خراب شود ویران شدم! تا دو روز حال خوبی نداشتم! این پدر این خانواده است؟! اصلا خود اینها میدانند پدرشان کیست و چه کار میکند؟! دختری به این خوبی و زیبایی و درس خوب و نشاط و... ! 👈این دوستمان گفت گویا مادر خانواده اخیرا دوباره باردار شده و آن دختر هم یک برادر دوقلو دارد که آن هم پدرش مانع از درس خواندش شده و کار میکند. الآن صاحب خانه شان تقریبا قیمت رهن و اجاره را دو برابر کرده است.
👈منزلشان هم در چند کوچه بالاتر است. متوجّه شده اند چیزی شبیه یک خرابه واقعی است. فقط یک حمّام دارد. 👈حال پدرشان میخواهد آنها را به یکی از روستاهای دور افتاده ببرد! پیامهای این دختر خانم را که به دختر خودشان دیده بود ابراز نگرانی میکرد که اگر برود به آنجا دیگر باید ترک تحصیل کند و معلوم هم نیست پدرش او را به عقد چه کسی در بیاورد! 👈از اینگونه آدمها بعید هم نیست. اعتیاد بیماری بدی است. گاهی حاضر است فرزندش را هم به یک پیرمرد و یا یک فرد ناشایست و... بدهد. 🔹بر سر این بحث شد که آیا میتوان خیّری پیدا کرد که اگر به آن روستای دور افتاده رفت به شکل غیر حضوری برایش معلّم گرفت؟ و یا آیا ممکن است خیّری پول پیش خانه را از طرف خودش بدهد؟ و... . 🔴رفقا آدم باید در آن صحنه قرار بگیرد تا عمق درد را درک کند. همین تعبیر دوستمان که در بطن ماجرا بود جالب است. مانند ساختمانی یک دفعه فرو ریخت. آدم دلش نمیسوزد؟ شما اگر بودید چه میکردید؟ این شخصی که میبیند فقط به خاطر اینکه در این خانواده به دنیا آمده باید همه زندگیش در حالیکه فرقی با دوستش ندارد تفاوت کند! آینده ی روشنی برای خود نبیند! شما بودید چه میکردید؟ چه میگفتید؟ اگر جای او بودید چه احساسی داشتید؟! 👈اگر عمق ماجرا را خوب درک کنید و نفستان از جای گرم بلند نشود و یک ارتباط وجودی و نه صرفا ذهنی با ماجرا برقرار کنید متوجّه عمق شبهه شرور میشوید. 📎همان شبهه ای که به شکل واقعی از مهمترین شبهات ملحدین در همه اعصار و در عصر ماست. البته تا کنون هیچ دلیلی بر ردّ وجود خدا کسی نتوانسته اقامه کند ولی تنها چیزی که ادّعا شده میتوان با آن بر ردّ وجود خدا استدلال نمود همین شبهه شرور است. اگر خدایی هست که عالم و قادر و رحیم و حکیم است پس کو؟! 🔹رفقا این پرسشها پاسخی به شکل تفصیلی فعلا ندارد. ما واقعا نمیدانیم چرا این دختر آری و ما نه! اینها جزئیّاتی است که جزء اسرار عالم است. مانند بسیاری دیگر از امور عالم که نمیدانیم این را هم نمیدانیم. ✔️ولی یک چیز دیگری را میدانیم که به داد ما و این دختر میرسد. میدانید چیست؟ آن علم کلّی به اسماء و صفات حسنای الهی و ایمان به معاد است. اینجاست که گفته میشود ایمان انسانها را حفظ میکند. هیچ نیرویی جز اینها توان پاسخ گویی ندارد: (إنّ الّذین لا یومنون بالآخره فی العذاب و الضلال البعید). ⚪️وقتی این ماجرا را این دوستمان برایم نقل کرد در دلم بعدا خطاب به این دختر گفتم فصَبر جَمیل! راستش برخلاف گذشته آنقدرها دیگر اعصابم خورد نمیشود! 🔻بیشتر این ناراحتی ها به خاطر خود ماجرا و درد آور بودن آن نیست بلکه بیشتر آن درد باورها و عقاید باطل ماست که در اینجاها صدایش در می آید! از دیدهای ناقصمان رنج میبریم🔺 👈والا اگر ماجرا را درست ببینیم شاید او بتواند خیلی شادمانتر از ما در دنیا و آخرت زندگی کند. 🔸«نقشت را خوب بازی کن!» 🔸 ای کاش میتوانستم این حقیقت را به این دختر و به این مادر و به مانند اینها و به همه مصیب زدگان و غم دیدگاه بفهمانم. ای کاش خودم هم عامل به آن میبودم که ای فلانی! نگران هیچ چیزی نباش! لا تحزن إنّ الله معَنا! کلّا إنّ معی ربّی سیهدین! 🔹همه ما در کره زمین و عالم دنیا در محضر ملکوتیان در یک صحنه ی تئاتر بزرگ قرار گرفته ایم و فیلم نامه ای برایمان نوشته شده -بلکه شاید خودمان نقشهایمان را آزادانه هم انتخاب کرده باشیم- و ما کاراکترهای این فیلمنامه بزرگ هستیم. در آسمانها همه در حال مشاهده ی ما هستند. وقتی بازی تمام شد ما هم پیش آنها خواهیم رفت. همین الآن هم هستیم ولی غافلیم. توجّهمان به آن بُعدمان جلب میشود که همه ی اینها بازی بود. ✅جالب بودن این فیلم نامه شگفت انگیز هم در آن است که همه نقش اوّل را در آن بازی میکنند! به تعدد انسانها نقش اوّل دارد. این را سابقا در بذل خاطر شماره ۳۹ در مورد مفهوم عنایت خدا توضیح دادم. خیلی نکته مهمی بود. یا من لا یشغله شأن عن شأن! 👈وقتی شما نقش اوّل یک فیلم نامه بزرگ را میبینید برایتان همان نقش اوّل بودن و خوب در آوردن آن نقش باید مهم باشد. ✋ای فلانی تو فقط دغدغه ات این باشد که نقشت را خوب بازی کنی! جایزه را به پولدارترین و خوشگلترین و سالمترین و... نمیدهند! جایزه را به آن کسانی میدهند که بهتر از دیگران نقششان را بازی کرده اند. 👈اگر مریضند در همان نقششان چقدر خوب بازی کرده اند. اگر پولدارند یا در خانواده ی نامناسب هستند یا ... .
⚪️ای فلانی بدان تو الآن در تئاتر آفرینش قرار گرفته ای! اینها همه بازی است! نکند یادت برود داری نقش بازی میکنی و اصلا تو مال اینجا نیستی! تو را ز کنگره ی عرش میزنند صفیر! عن قریب است که پرده را کشیده و بساط را جمع کنند! 👈ای فلانی همه چیز در پس پرده غیب است. همانجا که در آنجا ذره ای ظلم و اجحاف نیست. همانجا که غنی و فقیر و سالم و مریض و... نیست. 👈همانجایی که درجه ی هر انسانی متناسب با عملش به او داده میشود. اصلا مناسباتش مانند نقشهای این دنیا نیست. عالم جوائز است. خافضة رافعة است. 👈عمل در آخرت مانند پول و سلامت و زیبایی و... در دنیاست. اگر این چنین است چرا غصه میخوری؟! ✋نکند این عالم فانی را عالم باقی توهّم کرده ای؟! نکند یادت رفته الآن وسط بازی و در کوران ایفای نقشت هستی؟! نکند یادت رفته بیرون صحنه آسمانیان در حال تماشای تو هستند. با چشمانشان دارند میبینند چطوری داری بازی میکنی! 👈اگر یادت نرفته پس غم مخور! اگر غم چیزی را میخواهی بخوری غم این را بخور که نکند نقش را خوب در نیاوری! 👈سعی کن جایزه برتر را تو بگیری! جایزه را به خود نقشها نمیدهند بلکه به کیفیت بازی در نقشها به شکل خداپسند میدهند. 👈مطلبی از فیلسوف آمریکای جولیان یانگ در کتاب فلسفه قاره ای و معنای زندگی ص۲۲۶ دیدم که مناسب همین معناست: (ما برای آنکه خالق معنا در زندگی خود باشیم می بایست به قهرمان زندگی خویش مبدل شویم! ... به معنای آن شخصیتی که قهرمان رمان یا شخصیت اصلی داستان محسوب میشود. برای آنکه به قهرمان زندگی خویش مبدل شویم بیش از پیش میبایست به دیدن قهرمانی که خود ما هستیم توانا گردیم ..) 🔹رفقا به نظرم اگر این را واقعا بتوانیم خودمان بفهمیم و به دیگران بفهمانیم زندگیمان در اوج آنچه دیگران سختی میبینند گلستان میشود. همان چیزی است که آتشهای سوزان را برای مؤمن بَرد و سلام میکند. 🔻مؤمن کیست؟ همانکه خوب فهمیده همه اینها بازی است. عالم صحنه تئاتر است. همه ی اینها نقش بازی کردن است. تنها آنهایی نقششان را خوب بازی میکنند که خدا را فراموش نکرده اند. تنها اهل تقوا دارند خوب نقششان را بازی میکنند. بقیه ول معطلند! غیر اهل تقوا همه خراب کردند. همه در همان نقششان دچار لهو و لعب شده اند🔺 ✔️ماهیّت این نقشها چیست؟ ماهیّتش همان چیزی است که بارها و بارها در قرآن و روایات از آن به عنوان «ابتلاء» یاد شده است. شما با نقشهایتان آزمایش میشوید. مبتلا میشوید. اصلا شما به این دنیا آمده اید تا مبتلا شوید و نقشتان را بازی کنید و برگردید و جوائز و نتایجش را ببینید. 🔸ای جانها به فدای تو یا امیر المؤمنین! رفقا والله این حرفها را باید با طلا نوشت! اینها را باید به عالمیان گفت. امیر المؤمنین در نامه ای به معاویه در نهج البلاغة همین حقیقت را به چه زیبایی بیان کرده است. میگوید ای معاویه و ای اهل شام گویا یادتان رفته است که ما و شما در حال بازی کردن نقشهایمان هستیم! همه ی اینها بازی است. نکند فراموشتان شده جریان چیست؟! 📖«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ‏ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَي بِهَا 📖و قَدِ ابْتَلَانِي اللَّهُ بِكَ وَ ابْتَلَاكَ بِي فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الْآخَرِ فَعَدَوْتَ عَلَى الدُّنْيَا بِتَأْوِيلِ الْقُرْآنِ فَطَلَبْتَنِي بِمَا لَمْ تَجْنِ يَدِي وَ لَا لِسَانِي وَ عَصَيْتَهُ أَنْتَ وَ أَهْلُ الشَّامِ بِي وَ أَلَّبَ عَالِمُكُمْ جَاهِلَكُمْ وَ قَائِمُكُمْ قَاعِدَكُمْ‏ 📖فاتَّقِ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ وَ نَازِعِ الشَّيْطَانَ قِيَادَكَ وَ اصْرِفْ إِلَى الْآخِرَةِ وَجْهَكَ فَهِيَ طَرِيقُنَا وَ طَرِيقُك‏» ⚪️رفقا دیده اید گاهی برخی آنچنان غرق یک فیلم سینمایی میشوند که انگار محو تلویزیون شده اند؟! با خنده ی آنها میخندند و با گریه ی آنها میگریند! غافل از اینکه اینها همه بازی کردن نقشهاست. اصلا اینها واقعیّتی ندارد. 👈رفقا دیده اید گاهی از کنار کلوپها عبور میکنیم این بچه ها آنقدر با این دسته های بازی غرق بازی های کامپیوتری و مجازی هستند که انگار در عالم دیگری هستند! انگار یادشان رفته بابا اینها همه بازی است! 👈گاهی سر این بازی ها ناراحت میشوند و یا بسیار شاد و یا با هم دعوایشان میشود! آیا شما دلتان میسوزد یا میخندید؟! 🔻میدانید چرا برایتان مهم نیست و میخندید؟! چون میدانید چند دقیقه بعد که از مستی این حالت بیرون بیایند و خود را در عالم بزرگ واقعیت ببینید ماجرا تمام میشود. ما در تئاتر بزرگ ابتلاء در صحنه آفرینش همینگونه ایم🔺 👈البته ما نسبت به هم مبتلا میشویم. باید وظایفمان را انجام دهیم. ولی باید بدانیم اینها همه بازی کردن نقشهاست. داستان اینها نیست.
⚪️والله اگر این را خوب درک کنیم و مانند این دختر در آن روستای دورافتاده در خانه ی پیرمردی خرفت و بد اخلاق و بد بو هم برویم میتوانیم شادمانتر از بسیاری دیگر باشیم. هم در این دنیا و هم در آخرت. 👈مانند آسیه زن فرعون که با وجود دشواری ظاهری نقشش چقدر خوب آن را بازی کرد که رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه! از آن طرف زن نوح و لوط را ببین! با وجود راحتی ظاهری نقششان خرابش کردند! ✔️این دردها و تألّمها عمدتا درد بینشهای شرک آلود و دیدهای خفاش گونه ی ماست. بیشتر از این وضعیت غصه بار این دختر باید برای این وضعیت غصه بار غفلت از حقیقت برای این دختر و برای خودمان ناراحت باشیم. به یاد این روایت شریف در عیون الاخبار افتادم که: «رَأَى الصَّادِقُ ع رَجُلًا قَدِ اشْتَدَّ جَزَعُهُ عَلَى وَلَدِهِ فَقَالَ يَا هَذَا جَزِعْتَ لِلْمُصِيبَةِ الصُّغْرَى وَ غَفَلْتَ عَنِ الْمُصِيبَةِ الْكُبْرَى وَ لَوْ كُنْتَ لِمَا صَارَ إِلَيْهِ وَلَدُكَ مُسْتَعِدّاً لَمَا اشْتَدَّ عَلَيْهِ جَزَعُكَ فَمُصَابُكَ بِتَرْكِكَ الِاسْتِعْدَادَ أَعْظَمُ مِنْ مُصَابِكَ بِوَلَدِكَ» 👈این گوهر درخشان را و این کیمیای سعادت را به هر که بدهید دیگر کار تمام است. لاخوف علیهم و لا هم یحزنون میشود. این ایمانها و این بصیرتها و این ژرف نگریها در عالم هستی است که انسان را آرام میکند. 👈اشکالی ندارد بروید به او پول بدهید و یا خانه بدهید ولی ای کاش یک کسی هم پیدا میشد این حقائق و معارف و بینشهای حقیقی و توحیدی را به ما و ایشان میداد. 👈به جای دادن ماهی ماهیگیری را به ما یاد میداد. ماهیگری واقعی همین دانستن ماهیت ابتلائی دنیا است. اینکه نگران نقشت باش. دیگر نگران هیچ چیزی نباش! 🔹مؤمن چگونه است؟ در حدیث عنوان بصری مگر نخواندیم: «جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ‏ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ». مؤمن دل مشغولیش ایفای نقشش است. اینکه به وظیفه اش عمل کند. ✅عمل به وظیفه همان خوب نقش بازی کردن است. همان نگران نگاه و رضایت آن نور آسمان و زمین بودن است. به قول مولایمان حسین علیه السلام در دعای عرفه: 📖«إِلَهِي فَلَا تُحْلِلْ‏ عَلَيَ‏ غَضَبَكَ‏ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَيَّ فَلَا أُبَالِي سُبْحَانَكَ غَيْرَ أَنَّ عَافِيَتَكَ أَوْسَعُ لِي فَأَسْأَلُكَ يَا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَ السَّمَاوَاتُ وَ كَشَفْتَ بِهِ الظُّلُمَاتِ وَ صَلَحَ بِهِ أَمْرُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَنْ لَا تُمِيتَنِي عَلَى غَضَبِكَ وَ لَا تُنْزِلَ بِي سَخَطَكَ لَكَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى قَبْلَ ذَلِكَ» 🔹رفقا مدام از نقشهایمان در تئاتر ابتلای آفرینش گله نکنیم. اینها نشان جهل ماست. به قول سعدی شیرازی: گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم باشد که عنایت برسد ورنه مپندار با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم سعدی! مگر از خرمن اقبال بزرگان یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم 👈اگر ذرّه ای آگاهی داریم از نقش بازی کردنمان گله کنیم. اصلا اینها چه ارزشی دارد؟! مگر من دیوانه ام که حسرت فرزند فلان مدیر و فلان پولدار و... را بخورم؟! 👈خدایا حسرتم این است که خوب نقشم را بازی نکردم! خدایا گند زدم! مگر به روی دل آرای یا ما ور نه به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید! 👈خدایا خراب کردم! نقشم را خراب کردم!فاسدش کردم! خودت با قدرتت درستش کن! «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ‏ مَا فَسَدَ مِنِّي‏»
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۷) «شهید فخری زاده» «نفاق عملی و شرک سیاسی» 🔵هفته پیش به دعوت فامیل سفری تفریحی به اطراف دماوند داشتیم. در مسیر وقتی به بلوار آبسرد رسیدیم از کنار محلّ شهادت شهید عزیز فخری زاده عبور کردیم. 👈ما را باش! داریم برای تفریح میرویم و این عزیزمان در همین نقطه در راه خدا به دست طواغیت زمان به شهادت رسید. از همین نقطه عروج کرد. 👈خوشا به سعادتش! این آرامش ما و این عزّت ما مرهون مجاهدت این مجاهدان خاموش بود. 👈افرادی که بودند و هستند و بدون آنکه آنها را بشناسیم منشأ خدمات و برکات هستند. طوبی لمن أجری علی یدیه الخیر! طوبی لهم و حسن مآب. 🔹دشمن کارش دشمنی است. ذاتش تجاوز و تعدّی است. توقّعی دیگر از آنها نیست. ولی شنیدم این شهید عزیزمان این اواخر از طیفی از سیاسیونمان رمیده خاطر بودند. طوری که از دست سیاستهای ذلیلانه شان آرزوی رفتن میکردند. ✋رفقا واقعا ما گرفتار منافقین هستیم. این همه آیات الهی را در مورد نفاق مگر میشود شوخی گرفت! این همه روایات را! اینها همواره در همه اعصار جریان دارد. منافق زمان ما کیست؟! ⚪از یکی از فعالین سیاسی اخیرا کلامی دیدم که میگفت کمی قبل از شهادت آقای فخری زاده سخنی جالب در مورد رئیس دولت و رئیس خارجه و اساسا اتباع آن نوع تفکّر بیان نمود. 👈همانها که اینگونه جلوی فعالیت این دانشمندان عزیزمان و این افتخارهای شیعه را گرفته و ما را بدون دستاوردی گرفتار ظالمین کردند. 🔸شهید فخری زاده گفتند: 🔻«امثال این جماعت کسانی هستند که از فشار و تجاوز دشمن لذت میبرند و اگر فشار کم شود دادشان به هوا بلند میشود!»🔺
🔴این سخن ایشان نشان میدهد یک انسان شناسی خوبی داشته است. البته ظاهرا این تعبیر مؤدّبانه از کلام ایشان است. اصل کلامشان را اشاره فهمان احتمالا بگیرند که چه بوده است! 🔹میدانید یعنی چه؟! یعنی اینها مبتلا به نوعی نفاق اند! البته نمیخواهم بگویم لزوما به معنای نفوذی و نفاق صریح! بعید میدانم در قریب به اتفاق موارد قابل اثبات باشد. 🔸نفاق مراتبی دارد. برخی نفاق از نوع نفوذی بودن دارند. برخی نفاق از نوع قدرت طلبی؛ برخی نفاق از نوع کینه توزی؛ برخی ... . همه اش هم مبتنی بر یکسان نبودن ظاهر و باطن است. ⚪ولی به نظرم اینجا یک نفاق مهمتر و دیگری در کار است. آن هم نفاق عملی! همان نفاقی که در منافق بودنش هم منافق است. خودش را هم از خودش پنهان میکند. 👈همه ی ما کما بیش به مراتبی از این نفاق مبتلا هستیم. هر کدام در همان زمینه ای که هستیم. 👈اینکه در ظاهر همه به خدا و قرآن و اولیاء الهی ایمان داریم. در ظاهر به اسماء و صفات الهی ایمان داریم. در ظاهر میدانیم کار همه اش در دست خداست و باید به دنبال رضایت او و امتثال اوامر او باشیم نه رضایت مخلوق! ✋ولی در رفتار که همان باطن ماست و پرده از نگرشهای وجودی ما برمیدارد مشرکانه و کافرانه برخورد میکنیم. همه ترسمان از مخلوق است. از خدا نمیترسد ولی از کدخدا میترسد! تقوا در سیاست ندارد و تنها به فکر بازی قدرت است! ✔رفقا واقعیّتش آن است که کسی که اهل خداترسی واقعی و از روی بصیرت باشد در سیاست اساسا نمیتواند مانند این جریان معروفی که شهید فخری زاده به آن اشاره کرد باشد. اینها همه از آثار نفاق عملی است. همه از آثار شرک سیاسی است. قل هل تربّصون بنا الّا احدی الحسنیین! ✅دعوا عمدتا دعوای موحّدین و مشرکین در عرصه سیاست است. اینها عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم نیستند! 🔹آری در روایات نفاق پنهان عملی نیز مطرح شده است: (ثلاث من کنّ فیه کان منافقا و ان صام و صلّی و زعم أنه مسلم: من اذا ائتمن خان و اذا حدث کذب و اذا وعد أخلف) ⚪کلام شهید عزیزمان یک دقّت بیشتری هم دارد. آن هم این است که اینها وقتی مبتلا به این شرک سیاسی و نفاق عملی هستند گاهی طوری میشوند که برای اثبات مواضع ذلیلانه خودشان و شرک سیاسیشان در برابر مؤمنین و نشان دادن خودشان و جلوه گری نفسشان یک علاقه ی خاصی به فشار و تجاوز دشمن دارند! 🔻این فشارها برهان بینش مشرکانه شان است. اینها برهان آن است که کارها فقط در دست خدا نیست!🔺 👈لذا مبتلا به یک بیماری میشوند که شبیه بیماری افرادی است که از درد تجاوز لذّت میبرند! اصلا خوششان می آید دشمن تجاوز کند! به تعبیر شهید عزیزمان اگر کم فشار بیاورد ناراحت میشوند! 👈درخت نفاقشان و شجره خبیثه شرک سیاسیشان با فشار کدخدا و طواغیت آبیاری میشود! ⚪رفقا اینها یک علاقه ی عجیبی به این دارند که طواغیت برایمان با عظمت جلوه کنند! آری در وادی شرک خدایشان باید قوی باشد! 👈طوری هستند که اگر مقداری حسن ظنّ نداشته باشیم و انسان شناسی شناختیمان قوی نباشد کاملا میتوانیم متقاعد شویم اینها نفوذی هایی هستند که مأموریت دارند دشمن را قوی نشان داده و مؤمنین را از آنها بترسانند! مانند شیطان القاء یأس و نا امیدی کنند! 👈گاهی آدم احساس میکند شاید بدشان هم نمی آید ما رشد نکنیم! قله های علمی را فتح نکنیم! نکند معبودشان زیر سوال برود! نکند برهانشان رسوا شود! اینقدر راحت چوب حراج به صنعت هسته ای زدند و دانشمندانمان مانند شهید فخری زاده را به نوعی زندانی کردند ✋این نوع نفاق مرموز و خطرناک با نماز شب و گریه و تقوای ظاهری فردی و خوش اخلاقی و کمک به مردم و دلسوزی برای آنها و... قابل جمع است. ببینید چقدر خطرناک است! چقدر نفاقش زیاد است 🔹رفقا باور کنید خطر اینها برای ما از بمب اتم بیشتر بوده است! اینها از ارتش طواغیت خطرناکترند! این بعضا ترسوهای بزدل! بیچاره مان کرده اند! داء عضالند! ✔میدانید چرا؟ چون در ظاهر دشمن نیستند! چون منافقند! نفاقشان طوری است که حتّی خودشان هم نمیدانند منافقند! نمیدانند که دشمن ملّت و دین اند! دشمن راه خدایند! مقابله با اینها خیلی سخت است. حتّی سختتر از مقابله با نفوذی ها! ⚪البته برخی از اینها هم طوری شده اند که شیفته و واله زندگی غربی شده اند. این هم پرده از یک نفاق دیگرشان برمیدارد. آن هم نفاق در مورد معاد! انگار باور ندارند اینها همه جلوه گری دنیاست. ما عند الله باق! إنّ الدار الآخرة لهی الحیوان! 👈طوری با عظمت به ظواهر زندگی آنها نگاه میکنند که انگار میخواهند آن را بپرستند! یک محبّت خاصی به آنها دارند. انگار با آنها فامیلند و با مؤمنین غریبه! رحماء مع الکفّار و أشدّاء علی المؤمنین میشوند! 🔹چه میشود کرد! این هم از لوازم سنّت ابتلاء است. اگر نبود خلقت ناقص بود. اگر نبود نورانیّت این رهبر نورانیمان ظاهر نمیشد. قلّه ها در کنار درّه ها پیدا میشوند.
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۸) فیلم سینمایی زندگی پای «اعدی عدوّک نفسُک الّتی بین جنبیک» 🔴فصل تابستان رسید و گاهی فرصت کارهایی دست میدهد که ایّام دیگر دشوارتر است. یکی از این فعالیتها دیدن فیلم سینمایی با خانواده است. چاره ای نیست. سینما منبر عصر مدرن است. باید به آن توجّه کرد. 👈رفقا ما فرصتی برای اتلاف وقت نداریم. باید این عرصه ها را در خدمت اغراض خود بگیریم. 👈به آنها معنا بدهیم. از ارجاع به آنها برای تبلیغ مفاهیم دینی استفاده کنیم. سطح مخاطبین را در برقراری ارتباط نقادانه با لایه های درونی امور بالا ببریم. 🔹یکی از فیلمهایی که پیشنهاد میکنم در این تابستان ببینید فیلم زندگی پای است. اگر توانستید با عینک سه بعدی آن را نگاه کنید. برخی امور را خواسته در چنین فضایی القاء کند. 🔸زندگی پای (Life of Pi) برگرفته از رمانی به همین نام است. این فیلم نامزد و برنده برخی از برترین جوائز جهانی در حوزه سینما شده است. خلاصه اینکه فیلم مطرحی در تاریخ سینمای جهان است. 🎬داستان فیلم داستان نوجوان ۱۶ ساله ی هندی به نام پای پاتل است که به همراه پدرش در باغ وحش خودشان هندوستان فعالیت می کند. 🎬پس از اتفاقاتی، پدر مجبور به فروش باغ وحش می شود و سپس کل خانواده پاتل تصمیم میگیرند به همراه حیوانات باغ وحش با یک کشتی عازم کانادا شوند. 🎬اما در میانه راه به دلیل طوفان سختی که شکل می گیرد، خانواده پای مفقود شده و تمامی حیوانات نیز به سرنوشت مشابه ای دچار می شوند و تنها این پای هست که به زحمت موفق به فرار از مهلکه می شود و خود را در یک قایق، زنده می یابد.
🎬وی حالا در میان اقیانوس بی کران تنها مانده و نمی داند که باید چطور با این تجربه سخت زندگی کنار آید ، اما وقتی که متوجه می شود به جز او در این آب های بی کران، موجود دیگری هم حضور دارد ، وحشت سراسر وجودش را در بر می گیرد 🎬چرا که این مهمان ناخوانده یک ببر بنگال به شدت گرسنه است که امکان دارد هر لحظه پای را ببلعد و... . 🔸تفسیری نمادین از فیلم دنیای پای🔸 در این فیلم با زیبایی هر چه تمامتر صحنه ی آبی پهنه اقیانوس بیکران و آسمان بی پایان در حالیکه به هم متّصل شده اند به نمایش در آمده است. هر دو هم آبی هستند و گویا از یک جنس است. زمین و آسمان به هم چسبیده است. هیچ فاصله ای میان زمین و آسمان نیست و گویا عالم غیب و شهادت به هم متّصل اند. 👈در وسط این دو عالم گویا هیچ موجود دیگری جز انسان و این ببر گرسنه نیست. 👈تنها قصه ای که هست قصه ی یک انسان شناور در اقیانوسی بی پایان است که باید سوار بر یک قایق که شاید استعاره ای از بدن انسان در دنیا باشد به همراه ببری گرسنه و خشمگین که استعاره از نفس انسان است اقیانوس را طی کند. 👈قصّه در ظاهر کسل کننده و یک خطّی و بدون ماجرا ولی در باطن که کارگردان خواسته آن را با جلوه های ویژه و سه بعدی بودن فیلم تصویر کند پر از ماجرا و هیجان و داستان! بگذرد این مکررات و ببین همه اطوار نو ظهور آنجا! 👈راستی که انسانی که خودش را شناخته و متوجّه این ببر گرسنه درونش شده داستانش همینطور میشود. اصلا گویا همه ی داستانهای عالم در درونش در حال رقم خوردن است. کاری به دیگران ندارد. فقط خودش و بازی کردن صحیح نقشش در مواجهه با این ببر بنگال! 👈هر لحظه باید در کمال توجّه مراقب آن ببر باشد که در یک غفلت او را از بین نبرد! در طوفانها و سختی ها و راحتی ها همه اش نیازمند مراقبه است. 👈تا در این دریا هست و تا لحظه ی آخری که به ساحل نجات میرسد باید مراقب باشد. 🙏در لحظات سخت نگاهش به آسمان می افتد که مگر امدادی از غیب دستش را بگیرد! 🙏گویا شعوری مرموز از نیرویی قاهر که حاضر و ناظر است گاهی هنگام سختی ها شکوفا میشود. 🙏همان احساس عجیبی که در روایات ما نیز آمده که انسان طوفان زده در دریا آن را درک میکند. آن کسی که دستش از همه چیز کوتاه شده و اسباب از دیدگانش محو شده ولی هنوز امیدی به یک سبب قاهر دارد. ⚪ببر هم انتخاب خوبی است. نماد درندگی و بی رحمی است. مانند شیر نیست که اثری از صفات کمالی مانند شجاعت و عظمت در آن باشد. ببر آن هم ببر گرسنه بنگال و آن هم در محیط کوچک یک قایق و آن هم بدون هیچ وسیله ی دفاعی جز هوشیاری و مراقبت. 👈این ببر لزوما استعاره از قوه غضبیه ی انسان هم نیست. بلکه استعاره از همان تمایل دنیایی انسان اعمّ از شهوت و غضب و موهومات است که با درندگی خود مانع سعادت انسان است. 👈ماهیّت این مانع از آن جهت که مانعی سخت و خشن در برابر سعادت انسان است مانند ببری گرسنه و خطرناک است. هر چند در واقع همراه شهوت باشد و یا همراه فریب و مانند آن! ⚪کاری ندارم که نویسنده و کارگردان دنبال چه بوده اند. ولی برداشت بنده همین است. واقعا هم فیلم با آن همخوانی دارد. خیلی تکان دهنده است. 👈رفقا داستان برای ما همین است. خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا! اگر چیز دیگری میخواهند بگویند برای خودشان. اگر میخواهد نفسی مادّی اثبات کند و یا خدایی دیگر غیر از آنچه انبیاء الهی معرّفی کرده اند باز هم برای خودشان! 👈آدم عاقل که دینش را از فیلم و داستان و رمان نمیگیرد! مگر معجزه ای نشان داده اند! بله گاهی به دلیل هنری که به خرج میدهند برخی غافلان ساده دل برخی اباطیل این فیلمها را نیز قبول میکنند! ✔آری اگر فیلمنامه اثر بزرگترین متفکّرین عالم و یا اثری دینی و وحیانی بود ارزش غور و دقّت در استنباط داشت. ولی اینها اگر در نهایت هم رمز گشایی شده و مراد واقعی نویسنده رمزگشایی شود باز هم به خودی خودش ارزش ندارد. لذا بهتر است سعی کنیم آن را مبتنی بر حقایقی که خودمان حقّانیّتش را میدانیم استنباط کنیم. مراد از متن باز همین است. در بذل خاطر شماره ۱۰۱ در مورد متن باز و ضرورت خروج از برخورد منفعلانه در مواجهه با لغویّات نکاتی گفتم.
🔵این استعاره ها و تمثیلها خیلی میتواند سودمند باشد. ما را متوجّه ماجرا کند. هر چند المثال یقرّب من جهة و یبعّد من جهات! ولی مخاطب باید سخن فهم باشد. 👈اصلا همینکه در روایات ما در مورد این ببر گرسنه ی نفس تعبیر دشمن بلکه دشمن ترین دشمن شده است خودش نوعی استعاره است: «اعدی عدوّک نفسُک الّتی بین جنبیک»! 👈این یعنی این مناسبات عمیق را در قالب این تمثیلات رصد کنید تا عمق ماجرا را بگیرید! 👈تشبیه نفس به دشمن ترین دشمن خودش چیزی از قبیل تشبیه آن به خطرناک ترین خطر میتواند باشد. در اینجا خود را در صورت ببر بنگالی گرسنه نشان داده است. 👈همینطور در روایات دنیا به دریایی تشبیه شده که اکثر مردم در آن غرق میشوند! به ساحل نجات نمیرسند. یعنی نمیدانند اصلا جای غرق شدن است! چیزی است که باید با مراقبت از آن عبور کنند. نیازمند کشتی نجات و قطب نما و باد موافق و... هستند. ✅این تعابیر و استعارات و تمثیلات خوب است. سودمند است. گاهی انسان عمق مطلب را نمیگیرد! گویا میداند و نمیداند! سابقا در بذل خاطر شماره ۱۲۹ در مورد تفاوت دانستن و فهمیدن نکاتی عرض کردم. اینها به فهمیدن انسان گاهی کمک شایانی میکند. حقیقت را محسوس و ملموس میکند. وهم را قانع میکند. ⚪رفقا اگر ما این را خوب درک کنیم که داستان ما در عالم دنیا اینطوری است خیلی طرز نگاهمان تغییر میکند! سابقا در بذل خاطر شماره ۱۴۶ گفتم که ما تنها مأموریم نقشمان را در دنیا خوب بازی کنیم. 👈باید مراقب باشیم بین نقشها مقایسه نکنیم و به خود نقشها اصالت ندهیم بلکه به کیفیت بازی کردنمان اصالت بدهیم. گفتیم فقط متّقین نقششان را خراب نمیکنند. بقیه خرابش کردند. 🔸ضرورت مراقبه و کشتی گرفتن با نفس🔸 حالا میخواهم صحنه ای دیگر را بگویم. رفقا باید این را درک کنیم. حقیقتی است. گویا ما در این دنیا فقط با خودمان طرفیم. در اقیانوسی رها شده ایم تا با طوفانها و غفلتها و شرایط گوناگون ببینیم با ببر درونمان چه میکنیم! ✅رفقا این نفس طبیعی ما از ببر بنگال خطرناکتر است. دشمن ابدیت ماست. هیچ رحمی در آن نیست. ذره ای خیر خواهی ندارد. خداوند درنده تر از آن را نیافریده است. اگر دستش برسد از هیچ شرّی نمیگذرد! 👈آیا ما دشمنمان را میشناسیم؟! دشمنترین دشمنمان را چه؟! یا هر لحظه به او اجازه میدهیم تا آن خود واقعیمان را زخمی کند. لطمه بزند؟! 👈رفقا مبادا آنی و کمتر از آنی خودمان را از ناحیه نفس طبیعی و ملکیمان در امنیت ببینیم! به قدری خطرناک است که از اژدهای هفت سر مخوفتر است! ✋رفقا در هر شرایطی ممکن است انسان را به کفر بکشاند! اینقدر خبیث است. هیچ رحمی ندارد! هیچ! حتّی وقتی تضادّ منافعی میانش با عزیزترین کسانش رخ میدهد رحم نمیکند! اصلا اینطوری آفریده شده است. 👈رفقا نکند این اله نفسمان را دست کم بگیریم! برای آنها که عمق بینند روشن شده که این دشمن از همه ی دشمنان خطرناکتر است. ✋نکند رهایش کنیم! نکند بگذاریم چاق و چلّه شود! دیگر حریفش نمیشویم ها! 🔹باید برنامه ای برای مبارزه و ریاضت داشته باشیم. باید کم کم با آن شروع به کشتی گرفتن کنیم! باید رفته رفته با آن دست و پنجه نرم کنیم. بارها و بارها ممکن است ما را زمینه بزند ولی کم کم قوی میشویم. راه همین است. شک نکنید. نباید رهایش کرد. این خبیث را باید سر جایش نشاند! باید سوارش شد! باید رامش کرد. ⚪رفقا جهاد اکبر را باید شروع کرد! باید به سراغ بت اعظم رفت! باید ریشه ی شرّ را زد! قاتلوا ائمة الکفر! ریشه ی فتنه را باید خشکاند! 👈شیخ مفید در کتاب الجمل نقل کرده وقتی جنگ شدّت گرفت و هر کس مشغول مبارزه با شخص دیگر بود خون ریزی عظیمی رخ داد! 👈اینجا بود که امیر المؤمنین به اصحابش فرمود آنها را رها کنید و شتر را بزنید! «عرقبوا الجمل!» 🔻رفقا این نفس هزار چهره است! ولی همه اش جلوات یک چیز است. همه اش در یک چیز جمع میشود. آن هم غفلت از خدا! اعراض از یاد خدا! از آن نور آسمان و زمین! اعراض از سرچشمه و کانون نور! گاهی با شهوت است و گاهی غضب و گاهی تنبلی و گاهی عافیت طلبی و هوا پرستی و ترس و بخل و... . ولی همه ریشه در عالم کفر و شرک و دوری از وادی توحید و التوجّه الی اللّه دارد. تجلّی این حالت که مانع از رسیدن ما به همه ی لذّت و همه سعادت ماست در همین ببر بنگال و در همین دشمن ترین دشمنان است🔺 ⚪رفقا بزرگان ما اگر به جایی رسیده اند در اثر مجاهدت و مراقبت و کشتی گرفتن به این دشمن خطرناک بزرگ شده اند. 👈یکی از آنها در زمان ما شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی بود. سابقا در بذل خاطر شماره ۷۱ در مورد ایشان صحبت کردم.
👈اینکه ایشان نیز از آن مردان میدان بود. از آنها که تبر ابراهیمی را برداشته و به سراغ بت اعظم رفته بود. به مبارزه با این ببر گرسنه رفته بود. رفقا یادتان هست چه دلنشین این ابیات مثنوی را میخواند: رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون رهند از دست خود دستی زنند چون جهند از نقص خود رقصی کنند ⚪رفقا اولیاء الهی نیز از شرّش در امان نبوده و از آن بیمناک بوده اند. گمان کرده ایم مسأله ی ساده ای است؟! زهی خیال باطل! 🔹مرحوم کلینی در کافی از عبد الله بن ابی یعفور نقل میکند که نزد امام صادق علیه السلام بودم که ایشان رستشان را به آسمان بلند کردند و در حالیکه همینطور اشک از چشمان مبارکشان به محاسن شریفشان جاری بود میگفتند خدایا یک چشم بر هم زدن یا کمتر و بیشتر از آن مرا به خودم واگذار نکن! 📖سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ وَ هُوَ رَافِعٌ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ رَبِّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ‏ أَبَداً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ لَا أَكْثَرَ قَالَ فَمَا كَانَ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ تَحَدَّرَ الدُّمُوعُ مِنْ جَوَانِبِ لِحْيَتِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ إِنَّ يُونُسَ بْنَ مَتَّى وَكَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَفْسِهِ أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ فَأَحْدَثَ ذَلِكَ الذَّنْبَ قُلْتُ فَبَلَغَ بِهِ كُفْراً أَصْلَحَكَ اللَّهُ قَالَ لَا وَ لَكِنَّ الْمَوْتَ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ هَلَاكٌ. 👈ما اینها را دیگر درک نمیکنیم. این خطرناک بودن نفس در مراتب عالی را دیگر نمیفهمیم. 👈به فرموده امام صادق علیه السلام مشکل یونس پیامبر آن بود که کمتر از یک چشم بر هم زدن در برابر این ببر گرسنه رها شد. به خودش واگذار شد! در همین فرصت اندکی این ببر بی رحم کار خود را کرد!
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۹) «تلسکوپ فضایی جیمز وب» «رصد خانه های عقلی، عرفانی و قرآنی» 🔵این روزها با انتشار اوّلین تصاویر ارسالی از تلسکوپ فضایی جیمز وب که شاید بتوان آن را از جهتی مهمترین ابزار ساخته شده توسّط بشر دانست پرده ای حیرت انگیز از عظمت آفرینش به نمایش در آمده است. ✔رفقا حتما با دقّت این تصاویر را مرور کنیم. باور کنید یک نگاه عمیق و معنا دار به این صحنه ها برای حلّ بسیاری از مشکلات روحی و روانی و بینشیمان کافی است. روحمان را جلا میدهد. مشکل خیلی از ما در نداشتن چنین نظرگاهها و نگاههایی به عالم است. این نگاهها امتدادهای اخلاقی، معرفتی، عرفانی و... دارد. 🔹دیدم جریان این تلسکوپ واقعا چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنارش عبور کرد. اینها خودش میتواند ذکر الله باشد. میتوان آنها را از ایّام الله دانست. مؤمن از کنار چنین آیاتی به سادگی عبور نمیکند: 📖«إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ * الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» 👈سابقا در بذل خاطر شماره ۹ مطلب شگفت آوری در زمینه حکمت وجود ستارگان و اجرام آسمانی از منظر علم شیمی بیان نمودم. ⚪آری از دیرباز یکی از اسرار آمیز ترین صحنه های خلقت برای بشر نگریستن به پهنه ی آسمان بوده است. در همین راستا گاهی دست به ساختن رصد خانه ها و تصویر خیالی صور فلکی برای ترسیم جغرافیایی آسمان زده بودند.
🔹جسم را به فلکی و عنصری تقسیم نموده و جسم فلکی را به کوکب و فلک تقسیم میکردند. کوکب را نیز به سیاره و ستاره یا همان ثابته تقسیم میکردند. تا همین اواخر نیز حدود ۱۰۲۲ ستاره رصد کرده بودند که آنها را در حدود ۴۸ صورت فلکی جای داده بودند. فلک از دید آنها خودش جسم بود ولی تاریک. چه میتوانستند بکنند! ابزاری برای اکتشاف بیشتر نداشتند. 🔴در عصر نوین با رشد علوم جدید و ابزارها تلسکوپهای نوینی اختراع شد و تصوّرات سابق را از آسمان تغییر داد. مخصوصا با انقلاب کوپرنیکی بنیان کیهان شناسی علمی قدیم فرو ریخت. رصد خانه های مدرن به مرور اجرام آسمانی نوینی را جلوی دیدگان هویدا کرده و سپس با ساخته شدن تلسکوپهای فضایی محدودیتها و موانع دید ناشی از امواج جوّ زمین و امثال آن از میان برداشته شد. تلسکوپهای فضایی نظیر تلسکوپ کپلر و اسپیتزر و تلسکوپ معروف هابل. 👈البته تلسکوپ‌های بزرگ تری در سطح زمین وجود دارند مانند تلسکوپ ال بی تی در آریزونای آمریکا ولی تلسکوپ در خارج از جو زمین از آن رو مهم است که دیدی بدون مانع از جهان هستی را میتواند فراهم کند. 👈تا چندی پیش از این مهمترین تلسکوپ فضایی تلسکوپ هابل بود که در سال ۱۹۹۰ به فضا پرتاب شده بود. تلسکوپی که قابلیت تعمیر داشت و در چند نوبت تعمیر و به روز رسانی شده بود. داده های این تلسکوپ مدّتها در خط مقدم اکتشافات اختر شناسی قرار گرفته بود. ⚪️اما با پرتاب تلسکوپ فضایی جیمز وب در سال ۲۰۲۱ اکتشافات آسمانی تقریبا به عصر نوینی وارد شد. این تلسکوپ برخلاف هابل که در فاصل ۵۷۰ کیلومتری زمین قرار گرفته بود در فاصله ی یک و نیم میلیون کیلومتری از زمین قرار گرفته و تحوّلی نوین در رصد فضا را رقم خواهد زد. 👈این تلسکوپ که هزینه ای نزدیک به ۱۰ میلیارد دلار را در بر داشته نسبت به تلسکوپ هابل بسیار دقیقتر و عمیق‌تر به اعماق کیهان نگاه می‌کند و در نتیجه رویدادهای مربوط به زمان‌های دورتر را شناسایی خواهد کرد. 👈انتظار می‌رود این تلسکوپ بینش جدیدی از هر مرحله از تاریخ جهان، از شکل‌گیری نخستین ابرهای غبار گرفته تا تشکیل منظومه شمسی در اختیار ما قرار دهد. 👈به عقیده دانشمندان تلسکوپ فضایی هابل با به کار بردن نهایت توان خود می‌توانست کهکشان‌ها را در زمان نوجوانی آنها رصد کند؛ اما با استفاده از تلسکوپ جیمز وب، مشاهده این کهکشان‌ها در زمان نوزادی آنها امکان پذیر می‌شود. 👈همچنین تلسکوپ جیمز وب ابزاری دارد که به کمک آن می‌توان اتمسفر سیارات را به منظور امکان حفظ حیات بررسی کرد. بسیاری از دانشمندان باور دارند که سیاره‌ای درست مانند زمین، در جهان هستی وجود دارد و در جستجوی آن هستند. 🔹رفقا اولین تصاویر جیمز وب را دیدید؟! فوق العاده بود! سبحانک ما خلقت هذا باطلا! با چنین خدایی طرفیم! ما جاهلان غصه ی روزیمان را میخوریم! غرق در توهمات خودمانیم! 👈در اولین عکسش نقاط روشن زیادی دیده می‌شوند؛ گمان نکنید ستاره هستند ها! کهکشان‌هایی هستند که از میلیاردها ستاره تشکیل شده‌اند. سبحان الله! 👈در یورو نیوز خواندم که دوربین مادون قرمز جیمز وب توانایی دیدن کهکشان‌های دور را دارد. انتخاب این دوربین برای آن است که بتواند از میان لایه های گاز و غبار غلیظ عبور کند و نوری را که از کهکشان‌ها و ستاره‌های پشت سر اجرام آسمانی ساطع می‌شود، در هوا بگیرد. 👈مشکل عکسبرداری با نور مرئی این است که این طیف نور نمی‌تواند از موانع جلوی خود عبور کند و جذب کهکشان‌ها یا ستاره‌های سر راه می شود و در نتیجه به ما نمی‌رسد. اما طیف مادون قرمز می‌تواند از درون این موانع عبور کند و ما می‌توانیم اجرام آسمانی زیادی را با این روش ببینیم. 👈ظاهرا از آن جا که نور شماری از این کهکشان‌ها ۱۳ میلیارد سال طول کشیده تا به چشم ما برسد، احتمالا بسیاری از آن‌ها دیگر وجود ندارند و در فعل و انفعالات کیهانی از میان رفته‌اند. 🔸«تلسکوپهای دیگر کیهان شناسی»🔸 🗽رفقا باید مراقب بود که شیاطین این آیات بزرگ الهی را به نفع تفکّرات باطل الحادی خود مصادره نکنند! اینها سعی میکنند تفسیر الحادی خود را سریع بر اذهان قالب کرده و این آیه نورانی را به حجاب ببرند. 💡به ذهنم خطور کرد نکاتی در زمینه رصد خانه های دیگری که با آن میتوان از منظرهای دیگری به آسمان نگریست بیان کنم. رفقا رصد خانه های و تلسکوپهای فضایی دیگری نیز غیر از این تلسکوپ فضایی جیمز وب وجود دارد.
👈جیمز وب در زمان ما نهایت رصد خانه ی به اصطلاح علمی امروزی است. چشمانش محدود به عالم مادّه و آن هم به میزان پیشرفتهای کنونی علمی است. خود این چشم بسیار محدود است. هر چقدر هم قوی شود باز محدود است. 👈تلسکوپهایی که چشمان بسیار عمیقتر و بدون مانعتری داشته و ما را با اعماق نه تنها کیهان بلکه عالم هستی آشنا میکند. 👈یکی رصد خانه فلسفی است؛ دیگری رصد خانه ی عرفانی است. آخری نیز رصد خانه ی دینی است. 🔴رفقا جهان هستی چهره های دیگری نیز دارد که با رصد خانه های علمی و تلسکوپ هابل و جیمز وب و مانند آن دیده نخواهد شد. اصلا گیرنده های دیگری میخواهد. گیرنده ی عقل و گیرنده ی قلب و گیرنده ی وحی! هر کدام چشم اندازهای دیگری به عالم دارد. اگر اینها را با هم نبینیم چیزی شبیه داستان فیل در تاریکی مولانا میشود. در کیهان شناسی باید همه ی این رصدخانه ها را با هم فعال کرد. ✔این رصدخانه ها تفاوتهای مهم دارند. تفاوت در کانون نگاه؛ تفاوت در ابزار نگاه؛ تفاوت در منبع معرفت؛ تفاوت در روش و تفاوت در هدف. 🔻در یکی عالم ماده را باید شوراند و عمری را و هزینه های سنگینی را متحمّل شد و تلسکوپی در مدار فضایی قرار داد. در دیگری باید عقلی را اثاره کرد و به اعماق هستی فرستاد! در دیگری باید دلی را بیدار کرد و با ریاضت آینه ی آن را به سمت آسمانها گرفت! در آخری نیز باید خود آسمان نظری کرده و خودش با زبانی که خودش میخواهد اسرارش را برای برترین انسان و برگزیده ی برگزیدگان آسمان آن یتیم درس نخوانده و آن پاک پاکان بازگو کند🔺 ✅یکی تنها طبیعت میبیند و ستاره و کهکشان ✅و دیگری هستی و در پی آن ما بعد الطبیعة میبیند و عالم ماده را ذیل عالم مثال و ملکوت و عالم جبروت رصد میکند. ✅دیگری اصلا عالمی ندیده و همه را جلوه هایی از آن نور یگانه میبیند و سخن از غیب الغیوب و وجود منبسط و حضرات خمس میگوید. ✅ولی دین از چیزهای دیگری پرده بر میدارد: 📖وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏ ٭ ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏ ٭ وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ ٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ ٭ عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى‏ ٭ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏ ٭ وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‏ ٭ ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى ٭ فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ ٭ فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏ ٭ ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏ ٭ أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‏ ما يَرى‏ ٭ وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏ ٭ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی‏ ٭ عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‏ ٭ إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‏ ٭ ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‏ ٭ لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‏ ✔زمانی از رتق و فتق دنیا و مدّت آفرینش زمین و آسمان و چرخش کره خاکی و خورشید و ستارگان میگوید و زمانی همه را بر اساس حقّ دانسته و آیه میبیند و زمانی عالمی ندیده و همه را جلوه گاه جمال و جلال میداند و زمانی حجب و سرادقات و عرش و کرسی و لوح و قلم و هفت آسمان و ملائکه و اجنه و شیاطین را نشان میدهد و زمانی ... . ✅رصد خانه ی دین آدمی را از مطلق پنداری منظر علم و فلسفه و عرفان بر حذر میدارد. ⚪گاهی از اموری میگوید که انسان انگشت به دهان می ماند. میگوید همین آسمانی که میبیند تنها آسمان دنیا است و این کواکبی که چون زینت آنند کارکردی دیگر هم دارند! به شکل مرموزی با آن از ورود شیاطین به عوالم بالاتر جلوگیری میشود! 📖«إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ * وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ * لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ» 🔹رفقا چشم انداز تلسکوپ فضایی جیمز وب چیزی است که این تن مادّی ما و این چشم عنصری ما که قرار است زمانی روحش جدا شده و در قبرها دفن شود میبیند. 🔸ولی عقل ما و دل ما و وحی چه میبیند؟! نکند غافلمان کنند. نکند آنچه همه اش تذکّر و تنبّه است را با القاء ذهنیّات شیطانی تاریک کنند. سابقا در بذل خاطر شماه ۱۲۶ از برخی دیگر از قله های هستی صحبتهایی شد. همانهایی که باید دیدشان تا راه را گم نکرد! ⚪رفقا از منظر برخی از مشهورترین و معتبرترین رصدخانه های عقلی و فلسفی از ازل تا ابد این خلقت ادامه داشته و خواهد داشت. فیض الهی منقطع نخواهد شد! ماجرای هستی و خلق الهی در یک بیگ بنگ و یک نابودی مجدد تمام نمیشود. 👈مثلا فیلسوف بزرگمان ملا صدرا میگوید که این عالم ما حادث است و قبل از آن عوالمی بوده است و بعد از آن هم عوالمی هست و الآن بی نهایت بهشت و جهنم برپاست. ✋اینطور نیست که بعد از قیامت ما تنها خدا به تدبیر ما بسنده کند بلکه دوباره در عالم عناصر خلقت آغاز میشود. در رصد اینها الآن بی نهایت بهشت و جهنم برای قبلی ها در عالم هست.
⚪رفقا از منظر عرفان و یا حتّی همین تجربه های نزدیک به مرگ چه حقایقی که گفته نشده است. مثلا تجربه ی ملن توماس بندیکت را مرور کنید. تجربه ای که در آن مرورش به کهکشانها خورد و ادعا کرده که حیاتهای بسیاری را دیده است. بلکه متوجه شدن جهان مهبانگهای متعددی را تجربه کرده است. اینها هم هست. ⚪رفقا از منظر برخی از روایات تکان دهنده ی دینی تا کنون خداوند عوالم بی پایانی آفریده و بالاتر از آن تا کنون نسل های بی پایانی از انسانها آفریده شده است. رفقا روایات جلد ۵۴ بحار الانوار در کتاب السماء و العالم را بخوانید. چه روایاتی است. قابل تدبّر است. 🔹یکی از معروفترین این روایات روایت جابر جعفی از امام باقر علیه السلام که شیخ صدوق در کتاب توحید نقل کرده است: 📖سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» 📖قَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ سَكَنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ 📖وَ جَدَّدَ خَلْقاً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ 📖لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ‏ أَلْفِ‏ عَالَمٍ‏ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّينَ. ⚪رفقا چه فکر کرده ایم؟! قتل الانسان ما أکفره! روایت جابر ناظر به عوالم طولی بود ولی عوالم عرضی چه؟! در روایت دیگری مرحوم صفّار در بصائر الدرجات از ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام نقل کرده حضرت در بیان عظمت خود در برابر علم مدّعین دانش میگویند امام شما همان کسی است که در یک لحظه مانند نور مسافرت میکند و هزاران عالمی که مانند عالم شماست را رصد میکند که هیچ کدام از خلقت آدم و ابلیس آگاهی ندارند ولی امام شما را میشناسند و او را به امامت قبول دارند! 📖«كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ فَقَالَ يَا أَخَا أَهْلِ الْيَمَنِ عِنْدَكُمْ عُلَمَاءُ قَالَ نَعَمْ 📖قَالَ فَمَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ‏ عَالِمِكُمْ‏ قَالَ يَسِيرُ فِي لَيْلَةٍ مَسِيرَةَ شَهْرَيْنِ يَزْجُرُ الطَّيْرَ وَ يَقْفُو الْأَثَرَ 📖فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَالِمُ الْمَدِينَةِ أَعْلَمُ مِنْ عَالِمِكُمْ قَالَ فَمَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ عَالِمِ الْمَدِينَةِ قَالَ يَسِيرُ فِي سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ مَسِيرَةَ الشَّمْسِ سَنَةً حَتَّى يَقْطَعَ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ مِثْلَ عَالَمِكُمْ هَذَا مَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ وَ لَا إِبْلِيسَ 📖قَالَ فَيَعْرِفُونَكُمْ قَالَ نَعَمْ مَا افْتَرَضَ عَلَيْهِمْ إِلَّا وَلَايَتَنَا وَ الْبَرَاءَةَ مِنْ عَدُوِّنَا» 👈خلاصه آنکه به قول شیخ اشراق وقتی رصد برخی ستاره شناسان و یا تصاویر این تلسکوپها در امور فلکی برایتان اینقدر اهمیت دارد چرا به رصد روحانی اساطین حکمت و نبوت و تصاویر عقلانی و وحیانی آنها اینقدر بی اعتنایی میکنید؟! 📖اذا اعتبر رصد شخص أو شخصین فی امور فلکیه فکیف لا یعتبر قول أساطین الحکمه و النبوه علی شیء شاهدوه فی ارصادهم الروحانیه؟!
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۰) «غدیر خم» «تفاوت دنیای عامه و دنیای خاصّه» 💡به مناسبت عید غدیر به ذهنم خطور کرد مطلبی در این زمینه بنویسم. 👈به نظر شما آیا اختلاف شیعه و سنّی در زمینه واقعه غدیر یک اختلاف طبیعی است؟! 👈چرا عامه زیر بار دلالت این حدیث نمی روند؟ 👈آیا همه ی آنها دچار قلّت انصاف و تبعیّت از هوای نفس و انکار حقیقت و... شده اند؟! ریشه ی فتنه چیست؟ 🔹چطور میشود که حدیث غدیر برای مانند قاضی نور الله در صوارم فوق قطع آور باشد ولی برای فخر رازی در اربعین ظنّ هم ایجاد نمیکند؟! 🔹چرا حتّی منصفین شیعه و سنّی هم معمولا حرف هم را نمیفهمند و همدیگر را متّهم میکنند؟! ✅نکند اختلافات از جای دیگری آب میخورد! اگر این چنین است آن جا کجاست؟! ⚪بحث خیلی نافعی است. امیدوارم در بیان عمق آن موفّق بوده و مخاطبین هم به خوبی آن را درک کرده و آن را نشر دهند. 👈مطلبی اساسی است که ندیدم آنطور که درخور توجّه است مورد توجّه قرار گیرد. 👈اگر این مطلب حلّ شود فتح الفتوحی در درک عمیق ماهیت اختلاف شیعه و سنّی و کیفیت مباحثه مفید و دعوت به تقریب بین آنها رخ میدهد. 👈فایده ی درک عمیق این نکته تنها محدود به این موضوع نمی ماند. ✅ما را در درک سرّ اختلافات طوائف فکری و اختلاف اقوام و اختلافات دینی و یا حتّی مثلا در زمان ما اختلاف بین اصلاح طلب و اصول گرا و حتّی اختلاف بین زن و مرد و اختلاف بین دو نفر خاص هم کمک میکند.
🔻سرچشمه اختلاف کجاست؟ این است که زیست بوم تصوّری و تصدیقی حاکم بر ذهن یک فرد یا نحله و جامعه تأثیر عمیقی در نحوه ادراک و تفسیر و قضاوت و حبّ و بغضهای آنها خواهد داشت. همان چیزی که سبب انتظارات و گشتالت درونی خاصی برای انسان میشود🔺 👈اگر خوب درک نشود سوء تفاهمهای زیادی رخ خواهد داد. 👈در اکتشافات بسیار مهم علم هرمنوتیک اخیرا بر تأثیر شگرف انتظارات در استنطاقات و تأویلات به صورت جالبی تأکید شده است. 🔸«انسان شناسی شناختی»🔸 یکی از علوم مهمی که در زمان ما رشد خیره کننده ای داشته است علوم شناختی است. علومی که به جای بررسی پدیده های مختلف به بررسی خود ذهن انسان و امور مربوط به آن میپردازند. به ریشه زده اند! 👈علومی که به نحوی با ذهن سر و کار دارند. مانند روان شناسی شناختی، هوش مصنوعی، زبان شناسی شناختی، علوم اعصاب، فلسفه ذهن. 🔵یکی از شاخه های علوم شناختی انسان شناسی شناختی است. علمی که در آن به بررسی اندیشه انسان پرداخته میشود تا روشن شود که اندیشه چگونه در زمینه ها و فرهنگهای مختلف کار میکند؟! به تفاوتهای محتمل در شیوه ی اندیشیدن در زمینه های مختلف میپردازد. 🔻علوم شناختی با توجّه به رویکرد پسینی که معمولا داشته اند به طور بسیار خیره کننده ای به این نکته واقف شده اند که واقعا بین نوع فعالیتهای ذهنی در محیطها و زمینه های مختلف تفاوت وجود دارد🔺 ✔مطلب را وقتی خوب درک میکنیم که به شکل واقعی به زندگی و کنش واقعی در زمینه های مختلف فرو رویم تا بتوانیم سامانه های شناختی آنها را شکار کنیم. ✋البته ممکن است بسیاری با توجّه به مبانی خاصی که انتخاب کرده اند قائل به نوعی جبر شوند. قائل به نوعی پلورالیسم در اعتقادات و یا نوعی شکاکیت در آن شوند. 👈امری که به ادله بسیار قابل قبول نیست ولی ردّ جبر باعث نمیشود که حالت زمینه ای قوی نهفته در این بسترها را رد کنیم. 👈اموری که اگر انسان قدم صدقی نداشته و با تکیه بر خودآگاهی نخواهد در آن مناقشه کند اثری مانند اثر جبر را میتواند بر روان شخص و جامعه ایجاد نماید. 🔹رفقا میدانید مشکل شیعه و سنّی چیست؟ کلید درک عمیق ماهیت اختلافات این چنینی در تمرکز بر علوم شناختی و انسان شناسی شناختی و تفاوتهای موجود در نظام شناختی دو نفر یا دو گروه یا دو مذهب و دو تمدّن است. 🔻ریشه این است. مشکل اساسی تفاوت قاره ای این دو است. یکی در سیاره مرّیخ است و دیگری در ونوس! زیست بوم فکریشان متفاوت است. حالت مهیمنه حاکم بر نظام تصوّرات و تصدیقاتشان متفاوت است. کلان ساختارهای ولایتدار اذهانشان تفاوت دارد. طور و طرز نگاهشان تفاوت دارد. پارادایمشان فرق میکند. در دو دنیای کیفی ذهنی زیست میکنند. تمدّن ذهنیشان متفاوت است. بازی زبانی ذهنشان فرق دارد🔺 👈وقتی اینطوری هستند حرف هم را خوب درک نمیکنند. یکدیگر را متّهم به کذب و بی انصافی میکنند. دشمن هم میشوند. خیلی همدیگر را بی منطق میدانند. 👈اصلا از یک گفتگوی سازنده نا امید هستند. سابقا در بذل خاطر شماره ۲۷ بحث مهمی در این زمینه پیرامون عوامل متّهم شدن شیعه امامی به بیت الکذب بودن از سوی عامه مطرح کردم. 👈همچنین در بذل خاطر شماره ۴۲ نکاتی در زمینه وحدت شیعه و سنّی آوردم. ⚪برای تصویر بحث همینطور میتوانیم از مفهوم نقطه عطف در علم حساب دیفرانسیل و انتگرال هم استفاده کنیم. 👈در محورها یک خمیدگی گاهی ایجاد میشود که در یک نقطه جهت محور عوض میشود. به آن نقطه، نقطه ی عطف گفته میشود. 👈در مورد انسانها و گروهها و نحله های انسانی نیز میتوان نقاط عطف خاصی را در محورهای شناختی آنها تشخیص داد. یک نقاط خاصی که هر گونه تغییر در آنها انقلابهای ادراکی و علمی ایجاد میکند.
👈یک دفعه فیزیک یونانی به فیزیک نیوتونی و سپس فیزیک لاوازیه و اینشتاین تبدیل میشود. یا حکمت مشّائی به اشراقی و یا حکمت متعالیه تبدیل میشود. 👈آیا در تفاوت شیعه و سنّی نیز میتوان چنین نقاطی را نشان داد که سبب شده نظام شناختی آنها تفاوتهای اساسی پیدا کنند؟! به دل خودم نچسبید ولی شاید این تقریر نیز تا اندازه ای مطلب را نزدیک کند. بگذارید یک تقریر دیگر هم بیاورم: 🔸«نظریه هوش چندگانه گاردنر»🔸 رفقا هر وقت خیلی از حرفهای یک گروه و نحله تعجّب کردیم و آن را عجیب و خنده دار درک کردیم بدانیم خوب نتوانسته ایم حرف آنها را درک کنیم! ✔البته منظورم این نیست که حرف آنها لزوما صحیح است؛ منظورم آن است که به احتمال زیاد خوب نتوانسته ایم آن حرف را در بافت واقعی اش درک کنیم زیرا انسان و یا یک گروه انسانی نمیتواند اینقدرها هم احمق باشد! باید دید چه فضایی این اندیشه را باور پذیر و منطقی کرده است؟! وقتی اینگونه شدیم تعجّبمان زائل میشود هر چند اشکال هنوز هم باقی بماند. 👈نشانه ی دیگرش این است که تحمّلمان بالا رفته و دل سوزی خاصی پیدا میکنیم. بهتر حرفهای آنها را گوشم میکنیم و با آنها بحث میکنیم. 👈طوری که ممکن است برخی غافلان ما را متّهم به محافظه کاری و نفوذی بودن و بی غیرتی عقیدتی و... کنند! 🔹این کار مقداری نیازمند داشتن هوش درون فردی و برون فردی است. برخی به شکل طبیعی چنین هوشی دارند که میتوانند از نظام ادراکی و احساسی خود خارج شده و دیگری را در همان بافت وجودی اش دیده و تجربه کنند ولی بسیاری فاقد چنین هوشی بوده و باید آن را با کارهایی بر خود تحمیل نمایند. ⚪نظریه ی هوش چندگانه هاوارد گاردنر به همین میپردازد که برخی ذاتا چنین ویژگی ای دارند. در این نظریه که در کتاب قابهای ذهنی در سال ۱۹۸۳ ارائه شد گاردنر به این نکته میپردازد که اینکه میگوییم فلانی باهوش است میتواند توسعه پیدا کند زیرا انسان ابعاد متنوعی دارد. ایشان در این نظریه ی مشهور ۸ تقسیم بندی برای هوش ارائه نموده است که عبارتند از: ✅«هوش تصویری فضایی و هوش کلامی زبانی و هوش منطقی ریاضی و هوش اندامی جنبشی و هوش موسیقیایی هوش میان فردی و هوش درون فردی و هوش طبیعتگرا» ⚪هوش درون فردی توانایی انسان در شناخت و درک عمیق از حالات و احساسات و افکار خودش است. بسیاری هستند که خودشان معترفند که شناخت کافی از خودشان ندارند وگاهی از برخی از کارهایشان تعجب میکنند. خودشناس نیستند. این هم لوازمی دارد که فعلا در صدد بیان آن نیستم. 🔴یک هوش دیگر که گاردنر مطرح میکند و به درد بحث ما میخورد هوش میان فردی است که در آن شخص قادر بر ایجاد ارتباط و درک دیگران است طوری که شخص مهارت خاصی در سنجش هیجانات و انگیزه ها و تمایلات و منظور مخاطبین دارند. 👈اینها قادرند به یک موقعیت از زوایای مختلف نگاه کنند و با دیگران روابط مثبت داشته باشند و با همه توان زندگی مسالمت آمیز را دارند و برای تشکیل گروه و استدامه و ایجاد آرامش در آن خیلی نافع هستند. 👈آری برای اتّحاد بین طوائف مهم است که چنین افرادی رهبری طوائف را در دست بگیرند. اینها قدرت طبیعی این نکته را دارند که چیزی را از نقطه نظر شخص دیگر ببینند لذا میتوانند آنها را بفهمند و احساس کنند لذا توانایی قوی در درک احساسات و انگیزه ها دارنند. 👈اینها خوب میتوانند گوش کنند و همدلی نمایند لذا میتوانند رابطه ی مثبتی با دیگران برقرار نمایند و به درد مشاوره میخورند. اینها برای قضاوت و رهبری و مانند آن خیلی مناسبند. ✔یکی از لطائف نهضت اسلامی ما این بود که رهبر فقیدمان و رهبر بزرگ فعلیمان واقعا هوش میان فردی بالایی داشته و دارند. همین باعث شده بتوانند جامعه داری کنند. اتحاد و الفت ایجاد کنند. قضاوت یک جانبه نداشته باشند. انصافا یکی از شرایط رهبر واجد بودن طبیعی یا لااقل کسبی چنین هوشی است. چیزی بیش از تقوا و فقاهت و مانند اینهاست. 👈در قضاوت و فهم تفاوتهای شیعه و سنّی نیز به نوعی از هوش میان فردی نیز نیاز است. 🔹ان شاء الله این بحث را در شماره ی بعدی ادامه داده و مقداری ملموس تر تفاوت دنیای ذهنی شیعه و سنّی که باعث تفاوت در نحوه درک و برجسته سازی و تأویل و استظهار آنها از تاریخ اسلام شده را بیان میکنم. 👈امری که تا نسبت به آن خودآگاه نشده و برای آن فکری نکرده و علاجی نیاندیشیم چندان نمیتوان امیدوار بود تا تقریب واقعی و یک مباحثه سازنده رخ دهد. این بحث ادامه دارد ...
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۱) «تفاوت دنیای عامه و خاصّه» (۲) 🔴در نوشته قبل بیان کردم مسأله اساسی در زمینه شیعه و سنّی تفاوت کانون های توجّه و محورهای تفکر تاریخی آنان است. تا برای آن فکری نکنیم نمیتوانیم گفت و گوی سازنده ای داشته باشیم. ✔مسأله این نیست که این روایت سند دارد یا متواتر است و یا دلالتش ظاهر یا نصّ است یا نه! شما اگر یک روایت متواتر که به عقیده ی شما نصّ هم باشد برای نظام ادراکی او عرضه کنید آن را قبول نخواهد کرد. یا در سندش به گونه ای تشکیک میکند و یا در دلالتش. گویا با شبهه در قبال امر بدیهی مواجه شده است. چرا؟ چون این امر با نظام ادراکی اش همخوانی ندارد. 🔻مسأله این نیست که این واقعه یا روایت صحیح است یا نه! مسأله این است که این واقعه یا روایت آیا میتواند و اجازه دارد که صحیح باشد یا نه! مسأله در این امکان است!🔺 👈لذا میبینیم آنها که اینقدر در حدیث غدیر سخت گیری میکنند در جای دیگر اصلا چنین رویکرد عجیبی ندارند. 👈به نظرم این همان فتنه ی تاریکی است که پیامبر صلی الله علیه و آله اندکی قبل از رحلت فرمودند کقطع اللیل المظلم به سمت مسلمین روی می آورد! تاریکی از این بالاتر! اذا أخرج یدَه لم یَکَد یراها! ✋درست است که حقیقت ولایت علوی زمانی برای همگان روشن شده بود ولی به خاطر برخی اقدامات و غفلتها نورانیّتش از آنها گرفته شده و حقیقتا دیگر نسبت به آن با سوء اختیار خودشان به حجاب رفتند! خوب بگیرید چه میگویم! سأصرف عن آیاتی الّذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق!
🔹ممکن است بگویید این امر تبعیت از هوای نفس است دیگر! در هر حال لفظ دلالتی دارد و سند هم ضوابطی! در پاسخ باید گفت او از آن جهت که معمولا این مطلب را حق و بدیهی میداند چنین میکند. به شکل پیشینی اینها را پس میزند. ⚪ما نیز در فضای خود مگر اینطور نیستیم! از همینجاست که حدیث غدیر برای ما متواتر میشود و برای آنها خبر مستفیض یا واحد و یا حتّی مانند ابن خلدون آن را انکار میکنند! 👈از همینجاست که حدیث غدیر برای ما هر چند با قرینه برای دلالتی که به حق ان را میدانیم نصّ میشود و برای آنها ظنّ هم نمی آورد! ✔این یعنی نظام فکری در فهم دلالت خیلی تأثیر میگذارد لذا باید به مطالعه و بررسی مهندسی حاکم بر آن هم همّت گماشت. همان نظام و گرایش کلّی که ما آن را ولو ناخودآگاه و به تبع عضویت در یک جامعه پذیرفته ایم. هر چقدر نسبت به آن یا مؤلّفه های اساسی تر آن خودآگاهتر شویم زمینه برای باز شدن قفلهای ادراکی باز میشود. 👈به نظرم یکی از موفقیتهای کتاب المراجعات مرحوم سید شرف الدّین همین بوده است. 👈ایشان با تبحّر و بلاغت و هوشمندی که دارد بیش از آنکه اصرار بر قبول یک امر خاصی توسّط مخاطب داشته باشند سعی در تغییر تدریجی فضای ذهنی مخاطب دارند. 👈مؤلّفه های جدیدی را به ذهن او میدهند و یا برجسته میکنند و سپس در قالب چنین فضای جدیدی به راحتی میتوانند از بسیاری از نکات تاریخی استفاده کنند. 👈بیشتر سعی میکند فضا را درست کنند تا اینکه بر سند یا دلالت یک امر خاصی تأکید کنند. وقتی فضا درست شد کار راحت میشود. 🔸«واکاوی دنیای ذهنی عامه»🔸 حالا بگذارید مقداری به روان کاوی ذهنی یک سنّی و یک شیعه نمونه بپردازیم تا ببینیم آن درونها چه خبر است! در فضای ذهنی یک سنّی این مؤلّفه ها به این شکل برجسته و با این نظم تقریبی وجود دارد: 🎬عربی بود و عصر جاهلیّتی! ظلمت همه جا را گرفته بود. پیامبری بزرگ ظهور کرد. به تدریج صحابه ای پیدا کرد. یکی یکی فداکارانه به او ملحق میشدند و در آن سختی های جان فرسا مردانه فداکاری میکردند. 🎬از قوم و قبیله و زن و فرد و جان و آبروی خود میگذشتند و دعوت وحی را لبّیک میگفتند! ابوبکر، عثمان، ابو عبیده، ابن مسعود، بلال، علی، حمزه و... . صحابه ای که روزگاران نظیر آنها را به خود ندیده است! 🎬برخی از آنان مجبور شدند به حبشه مهاجرت کنند! چه صحنه های نورانی ای را خلق کردند! ابوبکر سرمایه و آبروی خود را در آن شرایط سخت برای حمایت از مسلمانان خرج کرد! 🎬کار اسلام وقتی رونق گرفت که عمر به دعای حضرت مسلمان شد. همو که با اسلام آوردن او کفّار دیگر فهمیدند کارشان سخت شد! چه سختی ها و عذابهایی که تحمّل نکردند! 🎬داستان مظلومیت اسلام در مکّه صفحات متنوّعی دارد. تا اینکه پیامبر با اهل یثرب آشنا شد. پیمان عقبه بسته شده و مقدمات هجرت مهیّا گردید. هجرتی بزرگ که باز در جای جای آن رشادت صحابه را میتوان دید! 🎬ابوبکر یکّه و تنها با پیامبر صلی الله علیه و آله راهی غار حرا شد و با رها کردن خانه و زندگی در راه خدا راهی یثرب گردید! چه مصاحبتی! همانکه قرآن کریم از آن یاد کرده است! 🎬اما جریان مدینه را که دیگر همه میدانیم. چه صحنه های نورانی از رشادت این صحابه اعمّ از مهاجر و انصار که روزگاران به خود ندیده است. چه جنگها و چه شهامتهایی! چه بزرگانی؛ معاذ و انس و بشیر و سعد و زید و ابن رواحه و... . 🎬تا اینکه ناگهان پیامبر اسلام در کوران حوادث رحلت کرده و در حالیکه بسیاری از قبائل اسلام را نشناخته و آماده ی ارتداد بودند و اسلام از ناحیه روم و ایران با تهدید مواجه شد صحابه مأمور به دوش کشیدن این امانت بزرگ الهی شدند! 🎬همانها که بلا فاصله با تعیین ابوبکر صدّیق فتنه ها را خوابانده و به مبارزه مرتدّین رفته و چه حماسه ها آفریدند! نه تنها اسلام با رحلت پیامبر پس رفت نکرد بلکه با همّت صحابه و درایت خلفای به حقّ او رشدی جهانی یافت! 🎬روم را فتح کردند! ایران را فتح کردند! همینطور تا چین و فرانسه رسیدند. بروید تاریخ این فتوحات را تا اواخر قرن اوّل هجری بخوانید! واقعا اینها دیگر چه همّتها و چه نورهایی بودند! چه علمایی! چه پاکانی! الله اکبر!