eitaa logo
بذل الخاطر
1.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
👈اصلا شاید آمریکا و انگلیس هم کار خودشان است. کار آخوندها است. یک مقداری از این مهمل گویی ها و مسخره بافی ها بگویید شاید عمق رسوایی اندیشه اش را متوجّه شود. ⚪اما از حیث اخلاقی چه میشود کرد؟! به نظر میرسد مهمترین عامل این مغالطه همین مسأله اخلاقی است. انصاف نداشتن است. مخالفت با تمایلاتشان است. اینجا میشود با ترفندهایی در آنها به گونه ای تلطیف سرّ ولو مقطعی ایجاد کرد تا آن وجدانشان آنها را مجبور به تکلّم به حق کند. ✔رفقا در قرآن کریم هم بارها از این مغالطات ادراکی کفّار سخن گفته شده است. از نگاه قرآن مشکل اینها معمولا آن است که از حقیقت اعراض کرده اند! اراده ی اعراض کرده اند. یک تصمیم گرفته اند که حق را نبینند. نشنوند. 👈الله اکبر! به تعبیر قرآنی اینها از حقیقت بدشان می آید! عجب! مگر میشود انسان از حقیقت بدش بیاید؟! 👈بله! قرآن کریم در پاسخ به اتّهام شومی که به پیامبر رحمت وارد میکردند و در یک تهمت ناجوان مردانه میگفتند ایشان مجنون است میگوید نخیر مسأله اینها نیست! 👈مسأله این است که شما دچار یک بیماری مهلک شده اید! از حقیقت بدتان می آید! 📖«أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُون‏» 👈خیلی لازم نیست جواب اینها را بدهی! چون اینها به خاطر منطق به این اندیشه نرسیده اند! ✅خودشان اگر بخواهند خوب میدانند دارند باطل میگویند. ولی نمیخواهند! اینها را مادامی که اینطور هستند نمیشود بیدار کرد زیرا خفتگان بیدارند! خفته ی بیدار را نمیتوان بیدار کرد زیرا تحصیل حاصل است. ای کاش واقعا خفته بودند! 👈ریشه ی این مشکل اخلاقی به استکبار برمیگردد! اصبر علی الحقّ و إن کان مرّا نیستند. انصاف ندارند. ⚪اینها را باید گوشمالی حقوقی و سیاسی هم داد. حکومت نباید به سادگی رهایشان کند. اینها بمبهای کثیف سیاسی است. مخصوصا این کلام وقتی توسّط چهره های اثر گذار بیان میشود نباید بگذارند بی هزینه بماند. باید آن را جرم انگاری کنند و مجبورشان کنند که اثبات کنند. 👈چندی پیش یک جریمه ی بسیار بسیار مالی سنگین توسّط قاضی آمریکایی برای شخصی که بعد از کشته شدن کودکان در مدرسه در یک تیر اندازی گفته بود کار خود حکومت است وضع شد! 👈چرا؟! چون خانواده قربانیان شکایت کردند که این حرف او باعث شده مدّتها دچار ناراحتی روحی شوند!
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۱) «معاویه صفّین را با نبرد ادراکی برد نه نبرد نظامی!» «آیا حاکم عدل اسلامی باید در برابر فشار و نارضایتی مردمی از راه حق کوتاه بیاید؟!» 🔵امیر المؤمنین علی علیه السلام نه بر مبنای احقاق حقّ خود بلکه بنا به خواست و بیعت مردم حاکم جامعه ی اسلامی شد. جمهور مردم اساسا حضرت را نه به عنوان امام مفترض الطاعة ای که شیعه میدانستند بلکه به عنوان خلیفه ی اسلام مانند خلفاء سابق قبول داشتند. 👈هنوز لایق آن نبودند و معرفت آن را نداشتند که ایشان را به واسطه ی آن چهره ی نوری الهی اش فرمان برداری کنند! 👈عمدتا آن جنبه ی انسانی و فضیلتها و سوابق اسلامی و عدالت طلبی و مقبولیت برایشان مهم بود. بگذریم ... 🔹اما آن فتنه ها! آن فتنه های تاریک چون قطعات شب ظلمانی! آغاز شد. شد آنچه شد! به تعبیر عجیب جاحظ در کتاب العثمانیة: «الدنيا انكفت بأهلها عليه وماجت بساكنيها». 👈نبرد بزرگ و فتنه ی بزرگ به تصریحات مکرّر امیر المؤمنین فتنه ی بنی امیّة بود. امیر المؤمنین بعد از نهروان در خطبه ای فرمود: 📖«أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا». 👈تاریخ هم نشان داده که این فتنه ی تاریکی ادراکی شجره خبیثة بنی امیّة چقدر تا کنون ثمرات سوء در تاریخ اسلام از خود بر جای نهاده است.
👈به تعبیر ابو جعفر اسکافی در کتاب المعیار و الموازنة اساسا عامه اسلامی تربیت شدگان بنی امیّة هستند. نبرد بزرگ صفّین بین عراق به رهبری امیر المؤمنین و شام به زعامت معایه درگرفت! ✋رفقا! یک چیزی میگویم یک چیزی میشنوید! صفّین و ما أدراک ما صفّین! همه به ستوه آمده بودند. خون عمّارها، ابو الهیثم بن تیّهان ها، خزیمة ذو الشهادتین ها و... بر زمین جاری شد تا باطل به نفسهای آخرش بیافتد! 📖«أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ‏ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَة» 👈نبردی عظیم بین مسلمین بود. البته در این زمان مسلمین ابر قدرت عالم بودند. نبردی کوچک و غیر مهم در سرنوشت جهان نبود. 🔴بسیاری معتقد بودند این همه هزینه ارزشش را ندارد. امیر المؤمنین شام را به معاویه واگذارد! حتّی داهیة عرب مغیرة بن شعبة نیز به حضرت گفت فعلا زمان نبرد با معاویه نیست! فعلا بگذار همانجا بماند تا ارکان حکومتت استوار شود و بعدا برایش فکری کن! ولی حضرت از همان لحظه ی اوّل فرمودند نه! 📖«لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَرَانِي أَتَّخِذُ الْمُضِلِّينَ‏ عَضُداً» 👈ولی به راستی چرا میبایست این همه خونها ریخته شود! چرا این همه مردم از کار و زندگی خود بیافتند! از مبارزه با کفّار مشغول شوند! این شبهات زیاد بود. ✋ولی اوج نبردی که دیگر جامعه ی اسلامی متأسّفانه در آن تسلیم جنود جهل معاویه ای شد نبرد ادراکی بزرگ قرآنهای بر سر نیزه بود. قبل از آن هم بمبهای ادراکی دیگری زده شده بود. 👈مهمترینش پیراهن عثمان بود. ولی امیر المؤمنین علی علیه السلام با همه مشکلات کوتاه نیامد و حاضر شد با اصحاب جمل بر سر آن نبرد کند. 👈هر چند نارضایتی ها و حتّی تفرقه های بزرگی در جامعه ی اسلامی بر سر آن ایجاد شد. آری حضرت بر حقّ و بر محور رضای خداوند متعال حرکت میکرد 👈ولی تا کی میشد نارضایتی مردمی که تحت حکومت او هستند را نا دیده بگیرد؟! صدای آنها را نشنود؟! تا کی میتوانست بگوید: 📖«الْقِتَال أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مُعَالَجَةِ الْأَغْلَالِ فِي جَهَنَّم‏»؟! ⚪خود حضرت پاسخ این سؤال را بر اساس آنچه در نهج البلاغة آمده داده است. حضرت فرمود تا وقتی که زورم با برخی از شما بر برخی دیگر از شما میرسد و میتوانم شما را در مبارزه با کفر و پایداری در اغراض عالی اسلام همراه کنم تسلیم نمیشوم. 👈ولی آنگاه این کار را ترک میکنم که ببینم جز با ظلم نا به حق به شما نمیتوانم شما را همراه کنم که دیگر مجاز به آن نیستم. مثلا شما را با شمشیر مجبور کنم! 📖«كان أمير المؤمنين على بن أبى طالب (ع) يقول للناس بالكوفة: أ تروني لا أعلم ما يصلحكم؟ بلى؛ و لكنى أكره أن أصلحكم بفساد نفسي‏» 👈ولی مادامی که در میان شما قدرت و حکومت مشروع در دست من است و از پشتوانه ی قدرت حاکم بر خوردارم و تا زمانی که در میان شما پیروانی دارم که میتوان با آنها شما را به حق همراه کنم برای مبارزه با کفر بنی امیة ای هرگز کوتاه نخواهم آمد! تسلیم هیچ فشار و نا رضایتی نمیشوم! 👈چرا؟! چون خواست خدا در این است. درست است که خود همدلی و رضایت مردم هم مصلحتی مهم است. ولی نباید دست یافتن به آن به قیمت تن دادن به کفر و حکومت طاغوت تمام شود. 👈آنچه بر حاکم عدل در این زمان شرط است آن است که سعی کند به مردمش ظلم نکند و همینطور برایشان روشنگری کند! ولی حاکم عدل اسلامی حقّ ندارد تا مادامی که زورش میرسد به خاطر رضایت آنها اگر برخلاف مصالح اصلی اسلام بود از رضایت خدا دست بکشد. 👈اتّحاد مهم است ولی مادامی مهم است که بر محور حقّ باشد و بتوان با آن حق را نصرت داد. ⛔امّا اوج امتحان امّت اسلامی در زمانی بود که قرآنها بر سر نیزه ها رفت! دیگر همه ی آنها که از قبل نا رضایتی داشتند بهانه ی خیلی خوبی برای مخالفت علنی با امیرالمؤمنین در همان لشگرگاه جنگی صفّین یافتند! وسط نبرد بزرگان لشگر و همینطور بسیاری از لشگریان حضرت از درون به نوعی علیه حضرت قیام کردند! 👈حضرت دید اینجا دیگر باید کوتاه بیاید! چرا؟! چون زورش به اینها در این شرایط خاص نمیرسد! روشنگری کرد ولی تسلیم خواست آنها شد. ولی کی؟! وقتی که دید واقعا بی توجّهی به آنان باعث پیروزی معاویه میشود.
⛔اگر معاویه در آن جنگ صفّین با سوء استفاده از این اختلاف پیروز میشد خدا میداند تا کجا کار کشیده میشد! چه تبعات سنگینی برای دنیای اسلام و تاریخ اسلام داشت! 👈تن به حکمیت داد! ولی مهم آن است که حضرت فرمودند بدانید که اگر زورم به شما میرسید و میتوانستم در برابرتان بمانم قبول نمیکردم! 🔸لیله الهریر🔸 سخت ترین زمان در آن چند ماه نبرد صفّین شبی بود که آنقدر شمشیرها به هم زده شد و آنقدر جرقّه و صدای این برخورد شمشیرها و ناله ی مجروحان زیاد شد که این شب عجیب از زمانهای تاریخ بشر را لیلة الهریر نامیدند! عرب به آن صدای زوزه ی سگ در شب بسیار سرد هریر میگوید! گویا شب جمعه ۱۱ صفر سال ۳۷ هجری بوده است. 👈زبیدی در تاج العروس میگوید تنها در این شب نزدیک هفتاد هزار نفر کشته شدند! مرحوم کلینی در کافی از امام باقر علیه السلام در زمینه نماز خوف نقل میکند که امیر المؤمنین در روز متّصل به لیلة الهریر نماز ظهر و عصر و سپس مغرب و عشاء را تنها با تکبیر و تهلیل و تسبیح و تحمید به جای آوردند! حتّی آن نماز خوف فقهی را هم نمیشد به جای آورد! 👈دیگر شرایط نبرد طوری شد که معلوم شد امیر المؤمنین پیروز نبرد است. حضرت در خطبه ی معروف فرمودند دیگر فردا صبح کارشان تمام است! همان صبحی که بعدا قرآنها بر نیزه ها شد. دیگر بعد از ماه ها جنگ خطبه ی پیروزی بود: 📖«أیها الناس! قد بلغ لکم الأمر و بعدوکم ما قد رأیتم و لم یبق منهم الا آخر نفس و ان الأمور اذا أقبلت اعتبر آخرها بأولها و قد صبر لکم القوم علی غیر دین حتی بلغنا منهم ما بلغنا و انا غاد علیهم بالغداة أحاکهم الی الله عزوجل» 🔴اوج خیانت اینجا بود که در وقعه صفّین آمده اشعث بن قیس که یکی از بزرگان لشگر امیر المؤمنین علی علیه السلام و بزرگان عرب و قبائل عربی بود در همین شب لیلة الهریر خطبه ای شوم خواند! نبرد بزرگ ادراکی در آن زمانی که نفس باطل به شماره افتاده بود آغاز شد... 👈گفت ای مردم! من سنم دیگر گذشته! قسم به خدا که از روی ترس سخن نمیگویم! تا کنون در عمرم چنین روزی ندیده بودم! نسل عرب در حال نابودی است! «إنّه لفناء العرب و ضیعة الحرمات» 👈من برای این زنان و کودکانی میترسم که از فردا دیگر یتیم اند! خدایا خودت شاهدی که من به خاطر مصلحت قوم و اهل اسلام اینها را گفتم! 🔹در تواریخ آمده که جاسوسان معاویه این خطبه ی اشعث را شنیدند و نزد معاویه بردند. اینجا بود که معاویه وقتی خبر را شنید فهمید الآن دیگر وقتش است که مصاحف قرآنی بر روی نیزه برده شود! 👈صعصعه بن صوحان که شاهد این ماجراست نقل میکند که در دل تاریکی شب نبرد بزرگ ادراکی آغاز شد! شامیان در دل شب داد میزدند ای اهل عراق! اگر ما را بکشید و ما شما را بکشیم چه کسی مسؤول ایتاممان است؟! 👈همینکه خورشید طلوع کرد دیدند شامیان مصاحف را بالا آورده اند! آن مصحف بزرگ دمشق را به تنهایی ده مرد بر سر نیزه حمل میکردند! ✋خدایا! چه فتنه ی بزرگی! بنفسی أنت یا امیر المؤمنین! ای مظلوم! اهل عراق هم تا مصحفها را دیدند صدا زدند: 📖«إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِيسُ عَنْهُمْ» 👈امّا أمیر المؤمنین چه کرد؟! روشنگری کرد! فریاد زد نکند فریب شیطان را بخورید! 📖«هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ فَأَقِيمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ وَ الْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ» 👈ولی چه سود که فائده ای نداشت. ولی آیا باز هم امیر المؤمنین میتوانست این نارضایتی را نادیده بگیرد؟! کوتاه بیاید؟! تا آن زمان که هرگز کوتاه نیامده بود! آری کوتاه آمد! 👈ولی چرا؟! خود حضرت پاسخش را در خطبه ای که بعد از لیلة الهریر و جریان حکمیت خواند بیان کرد! ✔فرمود کار صحیح آن بود که زیر بار حکمیت نمیرفتم و هر چند امری مکروه و خلاف رضایت عمومی شماست آن را انجام میدادم و به هدایت شما یا سرجای نشادن مخالفینتان میپرداختم ولی دیدم در آن شرایط عجیب وسط میدان نبرد چنین قدرتی را ندارم! اگر داشتم حتما زیر بار نمیرفتم! ولی نمیتوانستم با خود شما شما را ساکت کنم!
📖«أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّي حِينَ أَمَرْتُكُمْ بِمَا أَمَرْتُكُمْ‏ بِهِ حَمَلْتُكُمْ عَلَى الْمَكْرُوهِ الَّذِي يَجْعَلُ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَيْتُكُمْ وَ إِنِ اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُكُمْ وَ إِنْ أَبَيْتُمْ تَدَارَكْتُكُمْ لَكَانَتِ الْوُثْقَى وَ لَكِنْ بِمَنْ وَ إِلَى مَنْ أُرِيدُ أَنْ أُدَاوِيَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِي كَنَاقِشِ الشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَةِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَهَا مَعَهَا» 👈به تعبیر ابن ابی الحدید یعنی اگر در مسیر حقّ شما دچار اعوجاج شدید به این صورت که انگیزه تان کم شد و جدّیت در جنگ نداشتید و گاهی تمرّد کردید بر من لازم بود که شما را تأدیب و ارشاد کرده و با وعظ و روشنگری و تشجیع و مانند آن درمانتان کنم. کوتاه آمدنی در کار نیست. 🔸«إن أبیتم تدارکتُکم»🔸 👈ولی اگر ابا کرده و برعلیه راه حق در برابر کفر با من به شکل صریح مخالفت کردید باز هم کوتاه نمی آیم! ولی مراد از کوتاه نیامدن در این زمان چیست که «إن أبیتم تدارکتُکم»؟! 👈ابن ابی الحدید میگوید یعنی اگر میشود شما را کنار گذاشت و جایگزین کرد مثل اینکه از دیگر قبائل عرب و دیگر شیعیان از اهل خراسان و حجاز کمک گرفت این جراحی بزرگ نظامی را انجام میدهم و یا بر اساس مصالح وقت تصمیم مهمّی میگرفتم ولی بدانید اصلا کوتاه نمی آمدم. ✅به تعبیر حضرت کوتاه نیامدن: «لکانت الوثقی» بود. 👈ولی چه کنم که در این جریان حکمیت مجبور بودم کوتاه بیایم چون یاوری نداشتم تا شما را سر جایتان بنشانم. فتنه طوری بود که به پیروزی معاویه می انجامید. 👈با این حال به شهادت تاریخ امیر المومنین تا آن زمانی که صدای فزت و رب الکعبه اش را همه شنیدند به این وسوسه های خناسها و نارضایتی های ابناء الدنیا و جاهلان و غافلان توجهی نکردند. کوتاه نیامدند! 👈رفراندومی دیگر در کارشان نبود! تا من بر قدرت هستم و زورم میرسد نباید بابی باز شود که به حکومت کفر و طاغوت بیانجامد. به درک که برخی ناراضی اند! مگر ما از آنها راضی هستیم؟! ⚪اما چه میخواهم بگویم؟! میخواهم بگویم ای امام بر حقّ و ای حاکم عادل! ای خامنه ای عزیز! ای فرزند علی و فاطمه! ای آنکه به دستورات صریح قرآن در مبارزه با کفر و طاغوت عمل کرده و برای مؤمنین و امّت اسلامی عزّت آفریده ای! تسلیم این فشارها مباش! اینها را اگر فرمان دهی حتی با زور و اجبار سر جایشان می نشانیم. 👈یاورانی کثیر و دلیر و توان مند داری که با آنها میتوانی به تقویم اهل اعوجاج و تدارک اهل اباء بپردازی! راه آشکار و دشمن هم نمایان است. الآن وظیفه همه ما ایستادگی است! حتّی اگر نارضایتی زیاد باشد هزینه ی این نارضایتی بیشتر از هزینه ی حاکمیت کفر و طاغوت نیست. 👈مادامی که حاکم تویی و قدرت حکومت داری و تا زمانی که یاورانی جان بر کف مانند این مجاهدین عزیز داری زمان تسلیم نیست. زمان صبر و مجاهدت است. حتی اگر قرار شد جویها از خونها جاری شود باکی نیست! فقط بگو از این یاوران جان بر کفت چه میخواهی؟! ما با اطاعت دستورات تو به آن نور ازل و ابد متقرب میشویم. 👈رفقا! اینها هزینه های راه حق است. همان ابتلائاتی که باطنش جنّات تجری تحتها الانهار است. باطنش رضوان الهی است. غافلند آنانی که گمان میکنند تسلیم شدن در این لحظات آخرین نبرد جنود عقل و جهل به نفع حتّی دنیای این مردم است. ای عزیزان و ای مؤمنین! اندکی صبر سحر نزدیک است. 📖«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‏»
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۲) «تقوای دشمنی» 🔴در صحنه ی حمله وحشیانه برخی اغتشاش گران به برخی مدافعین امنیّت تأمّل میکردم. مخصوصا صحنه ی برخورد وحشیانه ای که با یکی از شهدای عزیز نموده و از او میخواستند که به مقام معظّم رهبری توهین کند! ✋ریشه ی این اعمال وحشیانه چیست؟ مگر اینها انسان نیستند؟ اینها بازماندگان انواع دیگری از حیوانات منقرض شده اند؟! اینها انسانهایی هستند که در مرّیخ یا در باغ وحش رشد کرده اند؟! چه اند؟! 👈شاید برخی واقعا نوعی بیماری روانی دارند. یا برخی کینه ی بسیار عمیقی دارند. یا برخی در ظرف هیجانات فتنه دچار نوعی سُکر عقلی شده اند. اینها همه هست. 💡ولی به ذهنم خطور کرد یک بعد دیگرش را به چشم بیاورم؛ بُعدی که برای خودمان هم بیشتر درس آموز باشد. به نوعی ادبی از بی ادبان بیاموزیم. ✅زوایا و امتدادهای ظلمانی نفس خبیث خودمان را که در وجود این اشقیاء جلوه کرده ببینیم و از آن به خداوند متعال استعاذه کنیم. 🔻یک چیزی که ورای همه ی اختلافاتی که این صحنه ها با هم دارد در همه ی موارد تقریبا دیده میشود مفهومی به نام «ظلم به دشمن» است🔺 👈دشمن دشمن است. چه دشمنی اش از روی حق باشد یا از روی باطل! چه دشمنی واقعی باشد یا دشمنی پنداری! 👈باید از او بر حذر بود. برخورد مناسب را داشت. چنین برخوردی با دشمن خودش نوعی عدل است. 🔹به عبارت دیگر دو گونه برخورد با دشمن ممکن است. برخوردی عادلانه با دشمن و برخوردی ظالمانه با دشمن! 👈میدانید نکته در چیست؟ نکته در این است که در هر حال اگر انسان با کسی دشمن است از آن روست که این را نوعی عدل میداند.
👈گویا دشمن به او و عقیده یا دیگر مطلوباتش نوعی ظلم نموده است ✅از همین رو منطق دشمنی در واقع منطق مبارزه با ظلم است ✅اگر چنین است باید دانست که انسان باید در دشمنی اش هم جانب عدل و انصاف را رعایت کرده و ظالمانه دشمنی نورزد! ✅اگر کسی در دشمنی کردنش ظلم کند در واقع منطق دشمنی اش را نقض کرده! ظلم در دشمنی به نوعی خود ابطالگر است! ✋چه رسد به آنکه برخی از ظلم به دشمن هم عبور کرده و نوعی توحّش نسبت به دشمنانشان دارند! آنها که دیگر رسوایند! 👈آری آنکه حبّ و بغضش از روی حقیقت است هیچ گاه نمیتواند به دشمنش هم ظلم کند! حدودش را رعایت میکند! ⛔این همان آفت و آسیبی است که خیلی وقتها گریبانگیر بسیاری از ماها میشود. ⚪چرا اینقدر آسیبش فراگیر است؟! چون وقتی به انسان ظلم شده و از سوی کسی احساس دشمنی کند نفس انسان به شکل طبیعی حالت غضب به خود گرفته و حس انتقام جویی پیدا میکند. ✋در چنین ظرف غضب آلودی معمولا عقل انسان به حاشیه رفته و نفس انسان سواری خود را گرفته و دست به تجاوز و ظلم میزند! دیگر حدّی را رعایت نمیکند! به این سادگی نمیتوان نفس را در این حالت افسار زد! 🔹از همینجاست که در قرآن کریم صریحا به مؤمنین سفارش شده که نکند در دشمنی با گروه و قومی مبتلا به ظلم به آنها شوید! نکند بی تقوایی کنید! 👈خیلی جالب است. قرآن کریم سخن از تقوای در دشمنی به میان می آورد! خودش نوعی تقوا است. 📖«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» 👈یعنی چه؟! یعنی یکی از عقبات و گردنه های عدالت طلبی، عدالت در ظرف دشمنی است. تقوای دشمنی! 👈نکند دشمنی و نفرتتان از گروهی باعث شود در مورد آنها ظلم کنید! اگر برای خدا قیام کرده اید و به دنبال دار السلام هستید بدانید منطق حبّ و بغضتان باید چگونه باشد. 🔹مرحوم کلینی روایت نخست باب خصال المؤمن را با سندی صحیح از امام صادق علیه السلام نقل میکند که انسان مؤمن یکی از خصالش آن است که: «لا یظلم الاعداء» است. انسانی مؤمن شخصی نیست که به دشمنانش ظلم کند! در صحیفه هم میخوانیم: (لا یخشی جورُک علی من عصاک) ✔رفقا این ظلم به دشمن هم مصادیق زیادی دارد. از آسیبهای ظالمانه و بی رحمی بگیرید تا کم انصافی و بی اخلاقی! خیلی متأسّفانه شایع است. اگر شخصی مراقبه ای بر تقوای دشمنی نداشته باشد اصلا نباید به خودش مطمئن باشد. به سادگی گناهانی از انسان در ظرف دشمنی ظاهر میشود. 👈همان گناهانی که باعث میشود که جمال زیبا و منطق نورانی راه حقّ در دشمنی جلوه نکند. همان منطقی که خود مبلّغی بزرگ برای راه حقّ است. حتّی در وجنات دشمنی اش هم نور حق جلوه گر است. همان غضبی که نورانی است. 🔴ایّام تبلیغ شخصی با ما دمخور بود! انسان خوبی بود. خانواده خوب و مذهبی. یکی از اهالی گفت حاج آقا اینی که میبینی اینقدر خوب است اینطور ها هم نیست! پدر ما را در آورده است! سر موضوعی اختلاف و بگو مگو و دشمنی رخ داد کینه ی عجیبی کرده و خیلی به ما ظلم کرده است! 👈همان شخصی که عادتا انسان دل رحم و منصفی است وقتی با کسی دشمن میشود گاهی بسیار ستمگر و وحشی میشود! 👈این به خاطر آن است که خوب مفهوم تقوای در دشمنی را تبلیغ نکرده ایم! گاهی همینکه بدانیم ظلم در ظرف دشمنی خودش مساله ای است انسان را مقداری واکسینه میکند. 👈انسان را به خودش می آورد! آخر گاهی انسان حواسش نیست که دیگر دارد ستم میکند! چون طرف مقابل دشمن اوست و به او ظلمی کرده دیگر فکر میکند همه کاری میتواند بکند! حواسش نیست دارد از حد عبور میکند. 🔹کتاب فقهی جواهر الکلام را به مناسبتی میخواندم. بحث معنای عدالت بود. نکته ی جالبی را بیان کرد؛ میفرماید به این سادگی ها نمیتوان تقوای انسانها و عدالت واقعی آنها را تشخیص داد. 👈چه بسیار انسانهایی را میبینیم که حتّی گاهی در غایت نه حتّی تقوا بلکه ورع بوده اند ولی به نوعی مرتکب همین ظلم به اعداء بوده اند. در چنین ظرفی از همه بدتر شده اند! 📖«كم من شخص تراه في غاية الورع متى قهر بشيء أخذ يحتال و يرتكب ما لا يرتكبه غيره من المحرّمات في قهر من قهره، كما نرى ذلك كثيراً في أهل الأنفة و الأنفس الآبية، و آخر متى أصابه ذلّ‌ و لو حقيراً ارتكب من الاُمور العظيمة التي تستقرّ بها نفسه ما لا يفعله أعظم الفسّاق، بل أغلب الناس كذلك و إن كانت أحوالهم فيه مختلفة، فمنهم بالنسبة إلى ماله، و منهم بالنسبة إلى عرضه، و منهم بالنسبة إلى أتباعه و أصحابه» 👈البته به نظرم اگر اینطور باشد که ایشان میفرماید بخشی از آن به دلیل عدم استنباط و به چشم آوردن مفهوم تقوای دشمنی است. 👈همین خودآگاهی به اینها و تبدیل آنها به مفاهیم قابل اشاره نقش بسیار مهمی در مبارزه و تقوای در این عرصه دارد.
ما را ندیده خریدار کردی و رفتی! میدانی چه داغ مظلومیّت تو بر دلمان سنگین بود؟! میدانی چقدر در داغ تو در خلوت گریستیم؟! آن انگشتر شکسته ات شعله بر دل میزند! آن صبرت! آن نجابتت! آن لحظه ای که حرامیان دورت حلقه زده اند! میخندند و جسارت میکنند! ای عزیز! با ما چه میکنی؟! اینقدر آتش به جان ما نزن! قدری آهسته تر! ای مظلوم! سلام ما را به ارباب مظلوممان برسان! تو روضه اربابمان را دوباره برایمان مجسّم کردی! قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ وَ أَحْدَقُوا بِكَ مِنْ كُلِّ الْجِهَاتِ، وَ أَثْخَنُوكَ‏ بِالْجِرَاحِ‏، وَ حَالُوا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الرَّوَاحِ، وَ لَمْ يَبْقَ لَكَ نَاصِرٌ، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صَابِرٌ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِكَ وَ أَوْلَادِكَ. حَتَّى نَكَسُوكَ عَنْ جَوَادِكَ، فَهَوَيْتَ إِلَى الْأَرْضِ جَرِيحاً، تَطَؤُكَ الْخُيُولُ بِحَوَافِرِهَا، وَ تَعْلُوكَ الطُّغَاةُ بِبَوَاتِرِهَا، قَدْ رَشَحَ‏ لِلْمَوْتِ جَبِينُكَ، وَ اخْتَلَفَتْ بِالانْقِبَاضِ وَ الِانْبِسَاطِ شِمَالُكَ وَ يَمِينُكَ، تُدِيرُ طَرْفاً خَفِيّاً إِلَى رَحْلِكَ وَ بَيْتِكَ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِكَ عَنْ وُلْدِكَ وَ أَهْلِكَ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً، وَ إِلَى خِيَامِكَ قَاصِداً، مُحَمْحِماً بَاكِياً. فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِيّاً، وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ، نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ... وَ إِلَى مَصْرَعِكَ مُبَادِرَاتٍ وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ 😭
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۳) «نکند خدا قوم یونس را ببخشد ولی از گناه یونس نگذرد!» «اگر یونس رفت روبیل ها روشنگری کنند!» 🔴دیروز برای کاری اداری تهران رفته بودم. عده ای واقعا معدود که به دلیل همین معدود بودن و هنجار ستیزیشان واقعا نمایان جلوه میکردند روسری نداشتند. گاهی قلّت مانند نقطه ی سیاهی در پیراهنی سفید نظر آدم را جلب کرده و خودش در روان کثرت میشود! 👈روان انسان احساس میکند کمش هم زیاد است. چون طبیعی نیست. اگر انسان حواسش نباشد اینها را که شاید کمتر از 5 درصد هم باشند خیلی زیاد میبیند! 👈برخی که معلوم بود فریب خورده اند ولی برخی آدم احساس میکرد اصلا وظیفه و شغلشان همین است که پول گرفته اند کنتراتی مسیری را بدون رو سری با سری بالا و با جرأتی پوشالی طی کنند! از خود جسارتی چندش آور و مضحک نشان میدادند. 👈بنده هم که با همان لباس مقدّس روحانیّت محکم قدم بر میداشتم و با همه گرم میگرفتم! اینها اینقدر جسورانه حجاب بردارند و ما خودمان را نشان ندهیم؟! 🔹چند سال پیش مطلبی از یکی از متفکّرین آمریکایی خوانده بودم که معتقد بود جوامع انسانی طوری شده اند که گویا دستشان را از دستان حکیم و بزرگان واقعی شان بیرون آورده و در صحراهای ناشناخته گم شده اند! 👈نه دیگر کسی میداند آن حکیمان چه کسانی بودند و نه کسی میداند که راه بیرون آمدن از این گم گشتگی چیست! 💡به ذهنم خطور کرد حکایت بخشی از جامعه و بخشی از روحانیون حکایت حضرت یونس و قومش است! 👈بخشی از جامعه ی ما دارد با لجاجت خودش را از دین و روحانیت دور میکند. از آن طرف هم بخشی از روحانیت خودش را با قهر و یک جا نشینی از جامعه فاصله میدهد!
🔹گویا احساس میکنند این وظیفه ی مردم بود که حرفشان را گوش کنند و خودشان را به آنها نزدیک کنند نه اینکه اینها به دنبال مردم بیافتند و ناز آنها را کشیده و در برابر جهل و ناسپاسی شان شکیبایی کنند! گویا احساس میکنند مانند کعبه هستند که یؤتی و لا یأتی! 👈آن طرف لجوجانه قبول نکرده و فاصله میگیرد و مستحقّ غضب الهی میشود و این طرف هم زودرنجانه میگوید به درک! و از میان قوم خود بیرون رفته و آنها را گویا به حال خودشان رها میکند تا عذاب الهی سراغشان بیاید! ✋حالا در این جای داستان یک مکث کوتاهی کنید تا ببینیم فرقش چیست! آری داستان یک فرق مهم دارد! 🔴گویا این قوم یونس داستان ما بر لجاجت خود ادامه داده و میرود که عذاب الهی و تبعات شوم انتخابشان بر سر آنها نازل شود و از آن طرف یونس داستان ما هم بر زود رنجی اش فائق نشده و نمیداند که قرار است او نیز عذاب شده و در شکم ماهی در ظلمات بیافتد! گویا هر دو توبه نیاز دارند ولی توبه ای در کارشان نیست! 👈هم این حوزه و بزرگان و بسیاری از علمای ساکتش که از محلّ رسالت خود قهر کرده و به گوشه های انزوای حجره ها و حواشی کفایه و مکاسب مهاجرت کرده اند و هم آن جامعه ی گناهکاری که اگر دست از لجاجتش بر ندارد آینده ی خوشی نخواهد داشت. اگر ادامه دهند هر دو عذاب میشوند! ✋روحانیت ما و بزرگان ما فکر نکنند که تقصیر آنها نیست! آنها دیگر وظیفه ای ندارند. دیگر میتوانند سکوت کنند! نخیر شما وظیفه تان این است که در شهر بمانید و تبلیغ کنید! قومتان را رها نکنید! 👈مگر آیه ی نفر را نخواندید؟! باید قومتان را انذار کنید! در آن نیز پایدار بمانید! ✅نکند خدا از سر تقصیر این قوم بگذرد و از سر تقصیر شما نگذرد! 🔹مگر داستان یونس را نشنیده اید؟! یونس پیامبر مملکت آشور بود. در شهر نینوا امّ القرا و پایتخت آن مملکت بزرگ مبعوث شد! شهری که شاید بر اساس نصّ قرآنی بیش از صد هزار نفر در آن زمان جمعیت داشت! 👈وقتی ندای توحیدی او را قبول نکرده و او را تکذیب کردند با دعای یونس برای نزول عذاب بر اساس سنّت الهی در عذاب اممی که دعوت رسولان را اجابت نکنند مستحقّ عذاب شدند. 👈ولی دیگر یونس از دست قوم خود عصبانی شده و تا لحظه ی آخر میان آنها نماند! آنها را به حال خودشان رها کرد و از محلّ رسالتش بدون اذن خارج شد! گمان میکرد وظیفه ای دیگر ندارد! 👈ولی مردم وقتی نشانه های عذاب را دیدند به عالم شهر به نام روبیل رجوع کردند! او نیز دستور توبه داد! توبه ای بزرگ و واقعی که گویا برای اوّلین بار بر اساس نصّ قرآنی خداوند توبه ی آنها را بعد از آمدن عذاب پذیرفت. عذاب از شهر آنها دفع شد! 📖«فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمانُها إِلَّا قَوْمَ‏ يُونُسَ‏ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِين‏» 🔹ولی یونس چه! هنوز بخشیده نشده است! خودش هم خبر ندارد! فکرش را هم نمیکند! قرار است او عذاب شود! آن هم چه عذابی! هنوز هم بنده خوب درک نمیکنم این فرازهای عهد قدیم توراتی و نصّ قرآن کریم چگونه است. ولی ایمان دارم که اتّفاق افتاده! 👈در دریایی طوفانی! در شبی تاریک! در شکم ماهی! سبحان الله! چه عذابی! این تو بودی که بندگان مرا در این ظلمتها رها کردی و رفتی؟! حالا بچش! در همین ظلمات رهایت میکنم! 👈به قول یکی از عزیزان یعنی چرا برای هدایت قومت از روشهای مختلف استفاده نکردی؟! چرا همه تلاشت را به کار نبستی؟! ✋رفقا! لحن قرآن کریم در این قسمت خیلی سنگین است. عصبانیت و خشم از دست یونس زبانه میزند! میفرماید اگر نبود آنکه آنطور خاضعانه در آن ظلمتها شروع به همان اذکار معروف یونسیه کرد تا روز قیامت همانجا میماند و عذاب میشد! 👈خدایا از چه کسی سخن میگویی؟! از رسول خودم! «إن یونُسَ لَمِنَ المُرسَلینَ». آیا پیامبر مرسلت را اینگونه عذاب کردی؟! آری عذاب کردم! قصد هم نداشتم او را ببخشم! ولی دیدم او نیز مانند قومش خاضعانه دوباره روی به درگاه من آوردند! 📖«إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضينَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُليمٌ * فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ * لَلَبِثَ في‏ بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ * فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقيمٌ»
⚪️گویا هنوز یونس خبر ندارد چه جرمی مرتکب شده! اینجاست که قرآن کریم فقط اشاره میکند و ادامه نمیدهد! ادامه اش را میگذارد برای اهل علم و اهل روایت! او را در حالی که سخت مریض بود به خشکی انداخته و بالای سرش گیاه کدو رویاند تا بر او سایه بیاندازد! «وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ» 👈آخر ذکر درخت کدو و رها کردن آن چه ضرورتی داشت! یک رمز است! یعنی داستانی دارد که اهلش میدانند. 🔹گویا یونس میبیند بعد از مدّتی کرمی ظاهر شد! آرام آرام ریشه ی این گیاه را خورده و این گیاهی که سرپناه یونس بود خشک شد! اینجا بود که دیگر یونس بر اساس روایت امام باقر علیه السلام در تفسیر قمی خیلی محزون شد! 👈به او وحی شد ای یونس چرا محزون هستی؟! او عرض کرد: آخر این درخت مایه آسایش من بود! برایم سایه بود! کرمی را بر آن مسلّط کردی تا ریشه اش را خورده و خشکش کند؟! 👈پاسخ آمد که: تو از خشک شدن یک درختی که، نه تو آن را کاشتی و نه به آن آب دادی غمگین شدی، ولی از نزول عذاب بر صد هزار نفر یا بیشتر محزون نشدی؟! 📖«فَظَلَّ حَزِيناً فَأَوْحَى‏ اللَّهُ إِلَيْهِ مَا لَكَ حَزِيناً يَا يُونُسُ قَالَ يَا رَبِّ هَذِهِ الشَّجَرَةُ الَّتِي كَانَتْ تَنْفَعُنِي سَلَّطْتَ عَلَيْهَا دُودَةً فَيَبِسَتْ، قَالَ يَا يُونُسُ أَ حَزِنْتَ لِشَجَرَةٍ لَمْ تَزْرَعْهَا وَ لَمْ تَسْقِهَا وَ لَمْ تَعْيَ بِهَا أَنْ يَبِسَتْ حِينَ اسْتَغْنَيْتَ عَنْهَا وَ لَمْ تَحْزَنْ لِأَهْلِ نَيْنَوَى أَكْثَرَ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ أَرَدْتَ أَنْ يَنْزِلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَاب‏» 👈در نقل دیگری آمده: ای یونس! دل تو در مورد عذاب صد هزار نفر و بیشتر، نسوخت ولی برای رنج یک ساعت، طاقت خود را از دست دادی. اینجا بود که یونس شروع کرد به گفتن «یا رَبِّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ» ✔️آری رفقا! خدا به بندگانش مهربان است! به سادگی دست از سرشان بر نمیدارد! نمیگذارد به این راحتی ها به هلاکت بیافتند! از اینجاست که اینقدر از پاکان توقّع دارد! آخر اینها قرار است مجرای اراده ی او باشند! نکند شانه خالی کنید! نخیر! بروید بندگانم را آزاد کنید! محبوبترین شما نزد من کسی است که مهربانترین شما به این بندگانم باشد! 📖«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقُ‏ عِيَالِي‏ فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِمْ» ⚪️ای بزرگان! ای روحانیون! ای مؤمنین صاحب نفوذ! این بندگان خدا را دریابید! ساکت نباشید! فکری بکنید! دادی بزنید! برنامه ای بریزید! برای دفاع از دین و نظام دینی چرا فریاد نمیزنید؟! اینجا جای نوح صفتی است! جای یونس صفتی نیست! 👈هزار سال هم اگر دعوت کردید باز هم باید ساکت نشده و دعوت کنید! ارشاد و تحمّل کنید! چندتا عمامه از سرتان انداخته اند! مگر چه شده؟! یک تکه پارچه افتاده! سر مولایمان را در راه حق به نیزه زدند! شما بیم افتادن عمامه ها را دارید؟! 📖«لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِكُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ يُعْرَفُ بِاللَّهِ لَا تُكْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِي عِبَادِهِ تُكْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَفْزَعُون‏» 🔹و شما ای مؤمنان! اگر دیدید یونسها رسالتشان را به انتها نرسانده اند نا امید نشوید! شما هم وظیفه ی خودتان را دارید! روبیل صفت باشید! همان عالم دانشمندی که متعهدانه مردم را نسبت به کجی خود آگاه کرده و آنها را دعوت به توبه کرد! 👈ای دانشمندان متعهد و ای همه ی مؤمنین! اگر پیامبر مرسل اهالی نینوا و عابد بزرگشان یعنی یونس و تنوخا یا ملیخا شهر را ترک کردند شما لا اقل روبیل صفت باشید! روشنگری کنید! جهاد تبیین داشته باشید! شما جبران کنید!
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۴) «چرا بخشی از مردم ما فریب رسانه های دشمن را میخورند؟!» 🔴چند چیز است که واکسن فریب است؛ البته هر کدام زمینه و کارآیی خود را دارد: ✅۱-یکی فضیلت گرایی و ادب؛ انسانی که مقداری منطقش به جای لذّت پرستی نوعی فضیلت گرایی است نسبت به بسیاری از فریبها واکسینه میشود. انسانی که اهل کرامت نفس و فضیلت است ادراک خود را به راحتی به دست هر اندیشه ی آلوده ای نداده و خود را ارزان نمی فروشد. ✅۲-دیگری عقل و انصاف است. عقل و قدرت مدیریت گرایشات نفسانی و تشخیص منصفانه صدای راستی از دیگر صداهای درونی ریشه ی بسیاری از فریبکاری ها را میسوزاند. ✅۳-دیگری ایمان و یاد آخرت است. انسانی که واقعا به اولیاء الهی و آخرت ایمان دارد و به یاد آخرت است ریشه ی بسیاری از مراتع فریب در مورد او سوخته شده است. انسان با ایمان راستین واقعا در حصنی حصین قرار میگیرد. منشأ بسیاری از فریبها از همین لذّتها و تعلّقات دنیایی است. ✅۴-دیگری نیز آگاهی و اطلاعات است. انسانی که اهل دانش و آگاهی است بسیاری از فریبکاریها در حقّش جواب نمیدهد. فریب بر جهل تکیه دارد. روشنگری مهم است. ✅۵-دیگری نیز قدرت نقادی و تحلیل و سواد رسانه است. انسان را در تعارض بین اخبار یاری میدهد. متوجه رد پای زشت باطل و شگردهای رسانه ای میکند. احساس شخصیتی عقلانی میکند که با آن هر چیزی را نمیتوانند به خوردش دهند. 👈فریب نوعی ایجاد درکی غلط یا درکی نصفه و نیمه و یا ایجاد اعتمادی نا به جا به چیزی که حق نیست میباشد. ابزارهای فراوانی هم دارد. از دروغ گویی و کتمان حقیقت و مبهم سازی بگیرید تا مبالغه و دیگر فنون شیطنت.
👈بین فریب و اشتباه فرق هست. فریب در جایی است که واقعا شخصی با نیّت سوء در صدد بیمار کردن ادراک انسان است. ولی در اشتباه لزوما اینطور نیست. 🔸«مسأله فریب در قرآن کریم»🔸 در قرآن کریم آیاتی در زمینه فریب وجود دارد. اصل فریب به ابلیس و شیاطین نسبت داده شده و باطن آن نیز به تضلیل الهی مستند شده است. این خداست که یضلّ من یشاء و یهدی من یشاء است. 🔻یعنی همانطور که خداوند متعال رسولان هدایت دارد، رسولان ضلالت هم دارد. رسولان هدایتش همین انبیاء و اولیاء الهی هستند و رسولان ضلالتش همین ابلیس و شیاطین هستند🔺 👈در دید توحیدی همه چیز از الله تبارک و تعالی میجوشد! ثنویّتی در کار نیست. اگر شیاطین هم فریب میدهند با تکیه بر «یضلّ من یشاء» فریب میدهند. اینها از لوازم عالم ابتلاء است. 🔵عملیات فریب نیز در قرآن کریم به شکلهای گوناگونی آورده شده است. در رأس زمینه های فریب که شیاطین از آن بسیار استفاده میکنند غرور دنیا و محبّت آن و هواهای نفس طبیعی قرار داده شده است. آری بهترین زمینه ای که شیاطین از آن برای فریب دادن انسان استفاده میکنند از راه جلوه های حیات دنیا و غفلت از آخرت است. فراموشی آخرت. 👈به شکل جزئی ابزارهای فریب بسیاری دارند. مثلا گاهی قسم دروغ میخورند! «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ»؛ 👈گاهی آن را مخلوط ژست ناصحانه هم میکنند: «قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ» 👈گاهی هم اشک تمساح میریزند: «وَ جاؤُا أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ»؛ گاهی صحنه سازی و دروغگویی میکنند: «قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْب» و «وَ جاؤُ عَلى‏ قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِب‏»؛ 👈گاهی نیز از راه تهمت زدن و تحریک خواسته های نفسانی انسان: «ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ» 👈گاهی هم با ظاهری خیلی رسمی و شیک و جذّاب می آیند: «وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ» و... اینها زیاد است. 🔸«چرا بخشی از مردم ما از رسانه های بیگانه فریب میخورند؟»🔸 مردم ما آیا در این وقایع اخیر فریب خوردند؟! فریب شعارهای فریبنده و اخبار دروغ و تحلیلهای مغرضانه و مانند آن؟! باید اعتراف کرد که بسیاری فریب خورند! ولی اکثرشان نه! از کجا میگویی فریب خوردند؟! شاید اصلا حق با همین جماعت است. از اینجا که اگر کسی به عقل خود احترام میگذاشت ولو انسان بی دین و ضد انقلابی هم بود ولی اندکی انصاف داشت میفهمید جریان فوت یک خانم همه اش بهانه بود! نمیتوانست آنطور که ادّعا میکنند اتّفاق افتاده باشد. در بسیاری از موارد دیگر هم همینطور بود. پس واقعا میتوان گفت فریب خوردند. 🔹ولی چرا اینها فریب خوردند؟! بخشی از اینها به دلیل لذّت پرستی و بی تربیتشان بود! بخشی دیگر هم به دلیل ضعف ایمان و بی انصافیشان بود. بخشی نیز چوب کم اطّلاعی و نداشتن قدرت تحلیل و سواد رسانه ای را خوردند. چوب ضعف نفسانی و جو زدگیشان را خوردند. چوب کم بصیرتی را خوردند. 🔴اینها همه درست ولی آنچه باید بگویم این است که این ظاهر کار است. باطنش این است که بسیاری قبل از آنکه فریب بخورند اراده کردند که فریب بخورند! خودفریبی میکنند! خود فریبی یکی از مفاهیم عجیب قرآنی است: 📖«يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُون» و «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً». ⚪چرا انسان اراده میکند تا فریب بخورد؟! انگار خودش شیاطین را دعوت میکند تا فریبش دهند. عوامل مختلفی دارد. در رأسش حبّ الدنیا و غرور دنیاست. این محبّت تعلّق می آورد. قاعده ی کلّی هم همانطور که در منازل السائرین کاشانی آمده: «المصائب علی قدر العلائق». 👈از اینجاست که مثلا مشکلات و مصیبت اقتصادی گاهی انسان را تا حدّ کفر هم میبرد! «کاد الفقر أن یکون کفرا». گرایشات حیواناتی شهوانی همینطور! 👈اینها همه زمینه آن میشود که انسان گاهی مبتلا به بیماری فریب پسندی شود! اصلا خودش علاقه دارد که فریب خورد! یکبار انسان از روی اشتباه یک سخن باطل فریبش میدهد. ولی گاهی اصلا با سرعت دنبال حرف باطل میرود! «المسرعة الی قیل الباطل» میشود. 👈مثلا وقتی انسان از کسی بدش بیاید یا کینه اش را داشته باشد زمینه ی خود فریبی نسبت به او به شکلی در او ایجاد میشود. اینها را میشود بحث کرد. ✋عمده این است که اینها خودشان میخواهند فریب بخورند. بحث با اینها چندان جواب نمیدهد. درمانشان راه دیگری دارد که در ادامه به آن اشاره میکنم.
🔸«چگونه از فریب خوردن خود و دیگران جلوگیری کنیم؟»🔸 تقویت ایمان، مجالست با اهل ایمان و عقل و انصاف و تقویت آگاهی و معاشرت با انسانهای آگاه همه انسان را نسبت به مسأله ی فریب مصونیتی نسبی میبخشد. ولی همانطور که گذشت مشکل فریب آن است که گاهی انسان واقعا خودش در ناخودآگاهش اراده میکند که فریب بخورد! مسأله پیچیده میشود! اینجاست که چندان با جهاد تبیین و بالا بردن آگاهی و... مسأله حل نمیشود. 👈البته گاهی هم حلّ میشود. به این صورت که وقتی آگاهی زیاد شود گاهی سبب میشود که نور فطرت بیدارتر شده و بر ظلمت طبیعت فائق شود. 👈امور جزئی دیگر هم در این زمینه کمک میکند؛ مثلا تلاش در حل مشکلات و فشارهای اقتصادی باعث میشود انسانها راحتتر بتوانند تعادل اعصاب و روانشان را به دست بیاورند. 👈و یا اینکه تلاش کرد رسانه ی حق را تقویت نموده و تولیدات رسانه ای صحیح را زیاد نمود. محافظه کاری های بی مورد را کنار گذاشت. مسئولان تناقض گویی نکنند و... . 🔹ولی اصل درمان در از بین بردن عوامل فریب است. عواملی مانند دنیا زدگی و غفلت از مرگ و آخرت. اینکه آن اراده ی ناخودآگاهی که برای فریب خوردن گرفته اند را بشکنند. آنها را متوجّه انصاف و حقیقت نمود. متوجّه بیماریهای درونی شان نمود. متوجّه مبتلا شدن به بد بینی و کینه هایشان نمود. ⚪یکی از توجّه های مهم که قرآن کریم نیز به آن تأکید نموده توجّه به فاسق شناسی و دشمن شناسی است. آخر مگر میشود انسان به خبری آنهایی که آنان را به عنوان فسق یا شیطنت میشناسد اعتماد کند؟! اصلا مگر هیچ عقلی میپذیرد؟ 👈اینها را متوجّه فاسق بودن اینها نمود تا بهتر درک کنند که باید نسبت به اخبار آنها تبیّن و بررسی داشته باشند. اعتماد نکنند. 👈اینها را متوجّه شیطان صفت بودن و فریبکار بودن آنها نمود تا از آنها برحذر باشند: 📖«وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبين‏» 🔸«فریب تبدیل به یک صنعت شده است»🔸 یکی از اموری که برای دشمن شناسی لازم است توجّه دادن مردم به این است که امروزه اساسا فریب و شیطنت تبدیل به یک صنعت و علم رسانه ای شده است. نظریه دارد. تکنیکهای آموزشی دارد. اصلا امری طبیعی و کوچه بازاری نیست. فریب خیلی پیشرفت کرده است. ✋وقتی میگوییم تبدیل به صناعت شده یعنی خیلی خطرناکتر از قبل شده است. برای پستی و رذالت فریب نظریه پردازی و فکر شده و فریب با سلاح اندیشه و نیرنگ با رسانه ها به جنگ واقعیت آمده است. ✅یک پستی و رذالت غیر عادی شیطانی که نفوس عادی انسانی گاهی این درجه از نیرنگ و شیطان صفتی را باور نمیکند. همین باعث میشود که به نوعی فریب بخورد! آخر مگر میشود اینقدر دروغ گفت؟! نه! قاعدتا راست میگوید!
باسمه تبارک و تعالی «اعتراض دانشجویی یا قیام پایین تنه علیه بالا تنه؟!» «شقشقة هدرت ثمّ قرّت» 🔵یادش بخیر! پدر بزرگم گاوداری داشت! کوچک بودیم! گاهی در طویله میدیدم که چطور این گاوها جفت گیری و آمیزش میکنند! اصلا انگار خجالت سرشان نمیشد! گاو بودند دیگر! ملامتی نداشت! از گاو هم مگر انتظار دیگری میشد داشت؟! در طویله هم مگر صحنه ی بهتری میشد دید؟! ✋دانشگاه که نبود طویله بود! آخور و سلف سرویس گاوهای نر و ماده هم با هم بود. حرجی نبود! مگر این گاوها انسانند و یا به مدرسه و دانشگاه رفته اند که ملامتشان کنیم؟! 👈همان که به آنها گاو میگویند برایشان کافی است! دانشجوی نخبه شریف که نیستند! بگذار راحت باشند. 👈همانجا هم فضولاتشان را دفع میکردند. گاو است دیگر! فرقی بین اتاق خواب و اتاق غذا خوری و محل تحصیل و... سرش نمیشود! رعایت ادب و اخلاق و عقل که بماند! 😳اخیرا صحنه هایی از برخی اعتراضات دانشجویی را دیدم که یاد طویله و گاوداری پدر بزرگم افتادم. ✋البته اکثر اساتید و دانشجویان ما که انسانند! منظورم همان اقلیت است. همان شرذمه قلیلون که متأسفانه اینقدر جری شده اند! همانها! همانها که خوب میدانند منطق و همّتی جز آزادی پایین تنه ندارند. 🔹اینها آدم احساس میکند نظریه تکامل داروین را نقض کرده اند! جهشی معکوس به ادوار حیوانیشان داشته اند! گویا انسان را با گاو و الاغ و دانشگاه را با طویله و باغ وحش اشتباه گرفته اند! صحنه هایی خلق کرده اند که در طویله و باغ وحش هم دیده نمیشود! ⚪والا ما که هیچ وقت در طویله پدر بزرگمان فحشی نشنیدیم. طفلک گاوها فقط گاو بودند! وقیح و هتاک نبودند.
😯باید در زیست شناسی بررسی کرد! شاید معتقدند جهش ژنیشان به جای شامپازه های هم کیششان از گاوهای طویله بوده است! 👈اینها فحش ناموسی گویی ورد زبانشان شده! نستجیر باللّه به پاکان روزگار رکیک گویی میکنند! 👈خدای من! چقدر انسان منحط میشود که ذکر کثیرش فحش ناموسی گفتن و حرف زدن از آلات تناسلی شود! عمق منازل السائرین و فنای در بی حیایی شان را ببین! ⛔نهایتتان این بود؟! انقلابتان این بود؟! ثمره ی علم و فرهنگی که گوش فلک را با آن کر کردید این بود؟! تمدّنتان این بود؟! 🔹شکر خدا که اینقدر باطن زشت زندگیتان را همه دیدند. منطق پستتان را شنیدند! دیگر هیچ پیچیدگی برای هیچ انسانی که حیوان نباشد نماند! حتّی بی دین! حتّی ضدّ انقلاب! حتّی ... ولی ای کاش فراموش نشوید و در یادها بمانید! ما أکثر العبر و أقلّ الاعتبار! 👈بگویید با شما چه کنیم؟! اگر کلاستان را جدا کنیم که اصلا انگار بزرگترین داغ عالم را بر دلتان نشانده ایم! حالا اخیر میگویید کلاسمان که مختلط است! چرا آخور و چراگاهمان مختلط نباشد؟! بعدا هم لابد میخواهید بگویید چرا خوابگاهمان مختلط نیست؟! ⚪حتّی بی سوادها هم فهمیدند برخی از این به اصطلاح دانشجوها و بلا نسبت نخبه های ما بی تربیتهای بی ادب شهوت جویی بیش نیستند! از اینها آبی برای این مرز و بوم گرم نمیشود! عرصه را آماده یافته اند تا با پول بیت المال یابو صفتی راه بیاندازند! 👈بی سوادهایی که انسانند میدانند زندگی انسانی آدابی دارد! هر غلطی نمیشود کرد! اگر کسی غلط اضافه کند میگویند این انسان نیست یابوست! ولی حیوانات تحصیل کرده نمیدانند! آهای یابوها دانشگاه را با طویله اشتباه گرفته اید! ⚪اینها میخواهند علیه نظام اسلامی انقلاب کنند؟! چه طنز تلخی! اینها عقلشان به اینجاها نمیرسد! متی اعترض الریب فینا مع الاول منکم حتی صرنا نقرن بکم؟! 👈اینها میخواهند علیه انسانیّت و تربیت انقلاب کنند. حکایت اینها حکایت پایین تنه ای است که برای تصرّف بالا تنه میخواهد لشگر کشی کند! علمداران و سرداران لشگرش هم آلت تناسلی و زلف و باسن و مانند آن هستند! آبروی انسانیّت را بردند. 🔹برای اینها به جای این درسها باید چند واحد زیست شناسی بگذارند! بگویند شما چند نفر سابقا بود که شامپازه و بوزینه بودید! داروین هم نگفت هنوز همانید! فکر میکرد دیگر بلا نسبت انسانید! 👈همیشه گمان میکرد سیر سلول زنده به سمت تکامل است! چشممان روشن که با شما تکامل قهقرایی هم کشف شد! در قهقرا هم اینقدر در حیوانات پیشین وقاحت و هتاکی نبود. 🔴رفقا واقعا خجالت میکشم این حرفها را میزنم! ولی چه کنم که شقشقة هدرت! آخر اینها جز این ادبیات چه سرشان میشود؟! باید حقارت دنیایشان را با زبان خودشان به رخشان کشید شاید تکانی خوردند! کرسی آزاد اندیشی؟! مگر اندیشه ای برایشان مانده؟! ببخشید اگر سوء ادبی به محضر مقام انسانیت شد! 👈این صحنه ها را فراموش نکنید تا به دین و آیین خود ببالید! بدانید راهی که میروید راه درستی است! باطن دشمنان خود را بهتر ببینید! 👈بی حیاهای بی تربیت برای ما از زن، زندگی و آزادی میگویند! خدای من! یعنی اینها در آینده میخواهند پدر و مادر و مسؤول و مدیر و استاد جامعه ی ما بشوند؟! یعنی اینها میخواهند هم کلاسی فرزندان و برادران و خواهران ما بشوند؟! متأسفانه اینها سن تربیتشان هم گذشته! 👈اخباری که از برخی دانشگاهها شنیدم و دیدم گاهی خیلی شرم آور بود! دیشب سخنرانی یک زن هتّاک در دانشگاه الزهراء را شنیدم که به جریان تیر سه شعبه حضرت علی اصغر جسارت کرد! دلم را سوزاند! این حیوانها شده اند انقلابیون ما! 👈یک عده ی بسیار قلیلی از اساتید اینها هم بی حیاتر از خودشانند! اینها را تحریک میکنند! انگار ترسیده اند که نکند با دولت جدید بساط تجاوزاتشان با ابزارهایی که خودشان بهتر میدانند چیست برچیده شود! مجبور شوند خدای نکرده فقط کار علمی بکنند و غلط اضافه نکنند! شاید اینها هم عزادار شده اند. 🔹خدا را شکر که اگر گناهکاریم اینقدر وقیح نیستیم! خدا را شکر که اگر آلوده ایم ولی پاکان را دوست داریم! خدا را شکر که اگر ناپاکیم ولی یریدون ان یتطهروا هستیم! خدا را شکر که اینقدر منطق روشنی داریم! خدا را شکر که ما را با قولی ثابت و متقن در دنیا و آخرت سر بلند نمود: 📖«أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ * تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ * وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ * يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ»
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۵) «اغتشاش نه! جنگ دو ابرقدرت به نام ایران و آمریکا!» «کاپیتالاسیون و قیام ۱۳ آبان» 🔵تاریخ بشر جلو آمد و آمد تا آنکه اروپا زودتر از دیگر نقاط جهان رقابت علمی و تلاش در این زمینه را آغاز کرد! به سلاح های نظامی و کشتی های نوین مجهز شد. اکتشافات جغرافیایی پیدا کرد. با نیروی کشتیرانی و تسلیحات جدید آمریکا، آفریقا، استرالیا و مناطقی از آسیا را به مستعمره خود تبدیل کرد. 👈بین این گرگهای اروپایی بر سر تقسیم غنایم استعمار جنگ جهانی اوّل و دوّم رخ داد. نتیجه آن ظهور ابرقدرتی بلا منازع در جهان به نام ایالات متحده آمریکا شد. 👈هم به دلیل دوری از مناطق جنگی و وامهای گزاف به کشورهای اروپایی توانست خود را برخلاف اروپای ویران شده از گزند آسیبهای آن حفظ کرده و ثروتمندتر شود و هم محلّی برای مهاجرت نخبگان و مغزهای متفکّر جهانی باشد. 👈تنها رقیب نه چندان جدّی اش شوروی بود که آن را هم در اندک زمانی کنار زد! برخی گمان کردند دیگر پایان جهان رسیده و آمریکا همان نقطه ی نهایی بشریت است. ⛔در پایان جنگ جهانی دوّم یکی از عوامل مهمی که باعث شد آمریکا میخ ابرقدرتی خود را کوبیده و از همه جهان زهر چشم بگیرد بمباران اتمی ژاپن بود! 📡با آن این پیام را به جهان مخابره کرد که مراقب خودتان باشید که ما حسابی وحشی هستیم! نکند با ما وحشیها کسی مخالفتی داشته باشد! خلاصه از ما بگریزید که ما مست و ملنگیم! 👈هم علم برتریم! هم ثروت برتریم! و هم نیروی نظامی برتریم! اصلا ما صاحب کره ی زمین هستیم! حتّی اروپا، روسیه، چین و دیگر قدرتها نیز تسلیم شدند! معنای باطنی قانون کاپیتالاسیون همین بود!
👈البته یک سری کشورهایی هم مانند کره شمالی و کوبا با تکیه بر شوروی تسلیم نشدند! ولی خطر خاصی برای آمریکا نبودند! بیشتر کارشان تلاشی مضحک و حرکتی مذبوحانه مینمود! 👈بلکه فرصتی برای آمریکا بودند تا با محاصره ی همه جانبه ی آنها و تحریم آنها این کشورها را بسان نمادهایی عقب مانده از زندگی منهای الگوهای آمریکایی تبدیل کنند! مقاومت اینها خودش نوعی تبلیغ آمریکا شد! 👈دیگر جهان در دست اینها بود! فعّال ما یشاء بودند! دیگر مقاومت در برابر این امپراطور جهانی معنایی نداشت! همه تفوّق و برتری آمریکا و دنیای آمریکایی را پذیرفتند! 👈کاپیتالاسیون را باید از این منظر نگریست! اینکه این قانون کاشف از چه عظمتی برای آمریکا در آن دوران و چه حقارتی برای کشورهای دیگر بود! قانون کاپیتالاسیون در واقع پذیرفتن عمق این حقارت در برابر آمریکا بود. 👈همان آمریکایی که در ایران چندی قبل از آن با کودتای ۲۸ مرداد اوج نفوذ خود را نشان داده و به نوعی فهمانده بود دیگر زمان انگلیس و شوروی گذشته! عصر غارتگری او رسیده! شهر خالیست ز عُشّاق بُوَد کز طَرَفی مردی از خویش برون آید و کاری بکند کو کریمی که ز بزمِ طربش غمزده‌ای جرعه‌ای دَرکشد و دفعِ خُماری بکند 🔴اما خداوند عبد صالحش خمینی کبیر را برای مبارزه با این دیو جدید که دیگر همه بشر تسلیمش شده بود را مبعوث کرد! 📖«وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ كَريمٌ * أنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ * وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّي آتيكُمْ بِسُلْطانٍ مُبينٍ» 👈رفقا هر از چندی سخنرانی امام خمینی در زمینه قانون کاپیتلاسیون که در ۴ آبان سال ۴۳ بیان شد و منجر به تبعید ایشان در ۱۳ آبان بود را گوش کنید. 👈این خشم مقدّس در آن سخرانی اوّلین خروشهای آتشینی است که به صراحت دشمن بشر را آمریکا معرّفی کرد و رسما امام راحل ما با مخالفت تاریخی خود با کاپیتلاسیون در آن سخرانی عجیب و غرّاء به تنهایی پنچه در پنجه ی آمریکا و اسرائیل انداخت. 👈این سخنرانی را بارها و بارها و هر از چند بار گوش کنید! تا متوجّه شوید سرچشمه این همه ماجراها از کجاها نشئت گرفت. چه خشم نورانی و آتشینی. چه انقلاب عظیمی که دم به دم جلوه های نوینی گرفته و جلو آمده است. 👈درس بزرگ امام امّت به جهان درس مقاومت و شروع مبارزه با این دیو بزرگ بود! ایران اسلامی روحی در جهان بدون روح بود! آمریکا بشریت را با ترس قبضه کرده بود که با نفس مسیحایی امام خمینی که به حقّ مصداق لا یخشون من أحد الّا الله ابهت آنها ریخته شد! 🔹ژاندارم بزرگشان را از ایران بیرون راند! حدود ۴۰ هزار آمریکایی در ایران بودند! مگر شوخی است! آری با شروع انقلاب اسلامی ایران و آمریکا رسما پنچه در پنجه ی هم انداختند! 👈با تسخیر لانه ی جاسوسی آنها در ۱۳ آبان دیگر این دشمنی و مبارزه علنی شد! ایران نه تنها ابهت پوشالی آمریکا را در دنیای معاصر شکست بلکه رسما با قطع دست آمریکا از منافع بسیار و سپس حالت تهاجمی به دیگر منافع آمریکا در منطقه و بلکه خصلت الهام بخشی اش به بزرگترین خطر آبرویی آمریکا تبدیل شد! ✋اینها اساسا با آبرو و هیمنه روانی بر عالم حکومت میکنند تا واقعیات!
✅فرق ایران با کشورهایی مانند کوبا و کره شمالی آن بود که یک مقاومت مصنوعی موزه ای نبود! بلکه یک مقاومت و جنگ واقعی و پویا و پیش رونده و الهام بخش را شروع کرد! ✅چشم همه ی جهانیان را به خود دوخت که ببیند سرنوشت این کشور جسور در برابر این ابرقدرت و اربابشان چه میشود! ✅جریان ایران و آمریکا مانند جریان یک روستایی و کدخدای روستا بود که این روستایی یک تنه علیه کدخدایی که همه روستا از او میترسیدند قیام کرده است. همه نگاه میکنند ببینند دارد چه رخ میدهد! آخرش چه میشود! 🔴اما آمریکا چه کرد؟ در ابتدا سعی کرد شاه سقوط نکند که شکست خورد! در ادامه سعی کرد با سفارت خانه اش فتنه گری کرده و حکومتهای دست نشانده را روی کار بیاورد که شکست بدی خورد! با تسخیر سفارت خانه و زندانی شدن کارکنانش آبرویش در جهان رفت! سپس نیرو فرستاد و در طبس باز هم شکست خورد! 👈در ادامه عراق را تحریک به حمله ی نظامی بزرگ به ایران و حمایت همه جانبه از آن و مجبور کردن دیگر کشورها به حمایت از او کرد که این هم ناباورانه شکست خورد! 👈امیدهایش به عناصری داخلی ماندن منافقین و مانند آن هم شکست خورد! ناوهایش را به خلیج فارس آورد و هواپیمای مسافربری ایرانی را زد که شاید دوباره با نیروی ترس روان ایران را در هم بشکند. 👈شروع به ساخت پایگاه در اطراف ایران کرد! به مرور تصمیم گرفت به ایران حمله ی نظامی کند! ابتدا جرأتش را نداشت. با بهانه ی ۱۱ سپتامبر به افغانستان و سپس عراق حمله کرد! ولی به اهدافش نرسید! 👈این هم رفته رفته با پیشرفت صنایع نظامی ایران کاملا شکست خورد! اساسا پایگاه هایش به نقطه ای آسیب پذیر برای او تبدیل شد. 👈خواست اسرائیل را با اندیشه ی نیل تا فراتش به جان ایران بیاندازد که آن هم با تأسیس حزب الله شکست خورد! آن همه ابهت پوشالی خود را پشت بلوکهای سیمانی محصور کرده و در برابر فلسطینیان هم درمانده شد! 👈در افغانستان مفتضحانه بدون دستاوردی متناسب با آن همه هزینه با آبروریزی بیرون رفت. در عراق در نهایت به نفع ایران شد! 👈حالا نوبت آن بود که با سلاح شیطانی جدیدی به نام داعش و دعواها و فتنه های مذهبی به نبرد ایران بیاید! از سوریه و سپس عراق شروع کرد و همه امکاناتش را بسیج کرد تا نقشه اش عملی شود ولی باز هم از ایران اسلامی شکستی خورد که هیچ کس باورش را نداشت. ایران یک تنه سوریه را از چنگال آمریکا در آورد! 🔹آری ایران هر چه جلوتر می آید سر حالتر و قوی تر شده و آمریکا ضعیف و ضعیفتر گشته است! ایران سربازان آمریکایی را اسیر کرد! پهپاد معروف امریکایی را زد! در پاسخ شهادت سردار رشیدمان حاج قاسم عزیز پایگاهش را موشک باران کرد! امری که اصلا در تاریخ آمریکا سابقه نداشت. 👈اصلا وضعیت طوری شده بود که همه به ایران حق میدادند! اینقدر ایران را در این مبارزه سزاوار و دارای شایستگی پاسخ میدیدند. خلاصه دیگر حربه ی نظامی آنها علیه ایران کارایی خود را از دست داد. 👈اخیرا هم با جنگ اوکراین قابلیت نظامی ایران به همه جهانیان ثابت شد. ⚪اما صحنه ی دیگر فرو ریختن ابهت پوشالی آمریکا دستیابی ایران به فناوری هسته ای بود! آن علمی که ناموس آمریکا بود! مدّتها بود که بشریت را به یاد حمله ی اتمی اش به ژاپن ترسانده بود! دید دیگر این اهرمش هم گویا از دست رفته! ایران هر وقت اراده کند فاصله ای چندان تا ساخت سلاح اتمی ندارد. اگر بخواهد سر به سر ایران بگذارد ممکن است تصمیم بگیرد سلاح اتمی بسازد! 👈عربستان را خواست در برابر ایران بزرگ کند یمن پوزه اش را به خاک مالید! ایران یمنی ها را مسلّح کرد. گویا ایران قویتر شد! 👈در طول همه ی این مدّت ایران اسلامی در همه عرصه های علمی، نظامی، اقتصادی، پزشکی و ... نیز پیشرفتهای حیرت انگیز داشت. کتاب صعود چهل ساله را بخوانید! 🔹داستان همینطور جلو آمده و جالبتر میشود! آمریکا دست بردار نیست و ایران تسلیم شدنی نیست! حال آمریکا دست به بزرگترین تحریمهای اقتصادی تاریخ میزند! در کمال ناباوری ایران باز هم دوام می آورد! کوتاه نمی آید! 👈دیگر همه ی جهان پیام این مبارزه ی بزرگ به رهبری ایران را علیه آمریکا دریافته و از جای جای جهان از آمریکای لاتین گرفته تا روسیه و چین و هند و ترکیه و حتّی اخیرا عربستان!!! ... با آمریکا سر مخالفت دارند! 👈آخرین مرحله ی جنگ بزرگ ایران و آمریکا جنگ فرهنگی و جنگ رسانه ای و ادراکی است. جنگی بزرگ با سلاح دنیای مجازی و بمباران ذهن و اندیشه ی ایرانیان! برای به فساد و تباهی کشاندن جوانان ایران! 👈الآن در کوران این جنگ بزرگ قرار داریم! این هم به فضل الهی با پیروزی ملّت مؤمن ایران تمام خواهد شد! 👈آری رفقا ایران اعجوبه ی دنیای کنونی است. منتها باید عظمت آن را درک کرد! همان چیزی که بسیاری از ایرانیان از آن غافلند تا به آن ببالند. در این زمینه حرف بسیار است و فرصت کوتاه ... .
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۶) «بیماری شایع و پر هزینه به نام پیچیده بینی» ✅انسانها به خاطر حبّ نفس و غروری که دارند گاهی به شکل ناخودآگاه دوست دارند مسائلشان را پیچیده ببینید! ✅گویا کسر شأنشان است که خود را در برابر مسأله ای ساده عاجز ببینند! آخر من با این بزرگی و هوش و توانمندی باید مسائلم هم چیز بزرگی باشد! ✅مسائل چون منی باید از درجه ای از پیچیدگی برخوردار باشد که در شأن من باشد! لذا انتظارشان آن است که مسائلشان پاسخهای ساده یا راه حل های ساده نداشته باشد! دنبال پاسخهای پیچیده برای مشکلات بعضا ساده شان هستند! 🔹از همینجا ریشه ی امور بسیاری درک میشود. مثل ریشه ی گرایش بسیاری به رمّالی و امور عجیب و غریب در مورد سرنوشتشان! یا گرم بودن بازار روان شناسی و آسان بودن هزینه کرد زیاد در این زمینه. یا دنبال استاد اخلاق خاص بودن و... 👈در امور علمی نیز سلسله جنبان تکوّن بسیاری از نظریّه ها همین پیچیده بینی هاست! 👈در همین زمینه در بذل خاطر ۹۷ از پدیده ای به نام گران خری یاد کردم. گران خری نیز در فضای پیچیده بینی تنفس میکند! ✋البته مقصودم این نیست که همیشه مسائل ساده است! اگر پیچیده بینی بد است «ساده بینی» هم بد است! واقع بینی خوب است. 👈برخی نیز از آن طرف هنرشان این است که همه چیز را ساده ببینند و به دنبال پاسخی ساده برای همه چیز باشند! آن هم از روی عافیت طلبی یا خام اندیشی و مانند آن است. 👈فعلا غرضم آن است که مسأله ی پیچیده بینی را بیشتر به چشم بیاورم!
😄انسان پیچیده بین زمینه های مبتلا شدن به بیماری شایع خنگی را پیدا میکند! همه مان معمولا به نوعی گرفتارش هستیم! همان چیزی را که به راحتی شاید بتوان حلّ کرد را سخت میکند! 🔴اخیرا یک سیاه پوست مسلمان ایتالیایی به نام «خابی لیم» با ابداع حرکت طنز خاصی که جهانی شده به همین معضل پرداخته! اینکه چطور برخی بی دلیل کارهای ساده را پیچیده انجام میدهند! حالا از آن جنبه ی خنده دارش به مسأله نگاه میکند! 👈ولی چون به یک مسأله ی انسانی و جهانی با زبان اشاری دلالت میکند همه ی انسانها پیام او را درک کرده اند. 👈بنده که واقعا وقتی مباحث علمی را گاهی دقیق میشوم گاهی حسّ همین حالت طنز خابی لیم را پیدا میکنم! میگویم ببین تو را به خدا! چرا اینقدر داری پیچیده اش میکنی! در ذهنم آن حالت طنز خابی لیمی تجسّم میشود! ⚪️رفقا باور کنید بسیاری از مشکلات ما که به شکل غریبی همه ی ما را به عجز آورده راه حلّ بسیار ساده ای دارد! بسیاری از مشکلات اجتماعی انسان با همین دستور «الرفق بالنّاس نصف العیش» قابل حلّ شدن است. بسیاری از مشکلات ما صرفا با عمل به دستور تواضع حل میشود! کنار گذاشتن لج بازی کلید حلّ بسیاری از معضلات لا ینحلّ است! 👈تا آنجا که پذیرش اینکه انسان نیازمند به سرپرست دارد و نیز به یک امام مکمّل و ولیّ صالح دارد و خودش نمیتواند خود و جامعه را اداره کند کلید حلّ مشکلات دنیای معاصر است. 👈این همه ایسمها برای آن است که نمیخواهد قبول کند که بابا من جاهلم! عاجزم! سرم نمیشود! 🔹عرفا نیز با اشاره به همین معضل پیچیده بینی بارها و بارها و با تعابیر مختلف سعی کرده اند به ما بفهمانند که مسأله از جهتی ساده تر از آن است که اینقدر پیچیده دیده میشود! خیلی ساده! اگر هم دشواری دارد از باب سهل ممتنع است! نه ممتنع ممتنع! سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد گوهری کز صدفِ کُون و مکان بیرون است طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد 👈یا به قول آن عارف دیگر: آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم عشق در سینه و ما بیخبران شهریم محمل اندر گذر و دل به خفی می بندیم 👈قرآن کریم یکی از عوامل پیچیده بینی و بلکه پیچیده شدن امور را تکذیب حقیقت میداند. انسانی که به هر دلیلی نخواهد به حقیقت تن دهد عملا به پیچیدگی خواهد افتاد! پیچیدگی ای که به دلیل انسجام حقائق مبتنی بر قانون علیت در امور تکوینی هیچ گاه حل نخواهد شد! بل کذبوا بالحقّ لمّا جائهم فهم فی أمر مریج! ✅آنقدر این آسیب و معضل و بیماری شایع است که گاهی پاسخ های ساده خودش نیازمند نبوغ و خلاقیت شده است! 💡امروز جریانی را میخواندم که اصلا به خاطر همان نوشتن این مطلب به ذهنم خطور کرد! 🔹مطلبی از کتاب خاطرات بنیان گذار کارخانه ی مینو نقل شده که قابل توجّه است. کارخانه ی شکلات سازی سوئیسی به دلیل ایراد دستگاه هایش گاهی بسته ی خالی روانه بازار میکرده است! همین باعث نارضایتی مشتریان و ضرر اعتباری به شرکتشان شده بود! 👈پس از تحقیقات بسیار برای رفع مشکل حدود یک و نیم میلیون دلار خرج کردند تا نوعی وسیله ی لیزری بسازند تا بسته بندی های خالی را اتوماتیک شناسایی کند! 👈از قضا نوع دستگاه های شرکت مینو نیز همان عیب را دیدند دارد! نکند آبروی این شرکت نزد مشتریان برود و ضرر کند! میخواستند پِییِ این یک و نیم دلار را به تنشان بمالند! 👈فردا با هیئت مدیره برای باز دید خطّ تولید رفتند و دیدند یک کارگر ساده پنکه روی صندلی جلوی میز ماشین یکی از کارگران قرار داده! پرسیدند «این برای چیه؟!» گفت: 📖«ماشین گاهی بستۀ خالی می‌زنه، من هم این پنکه رو که تو انبار بود، آوردم گذاشتم سر راه دستگاه که بسته‌های خالی از شکلات رو با باد پرت کنه بیرون! 📖نگاهی به هیئت‌مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده‌بود. به کارگر خلاق که ما را از شرِّ ۱.۵ میلیون دلار خرج اضافی رهانیده‌بود، یک تشویق نامه به‌اضافۀ یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم». 🔻رفقا به نظرتان این کارگر ساده با نبوغ تر و متفکّرتر و دقیقتر از آن همه مهندسان و تیزهوشان و اهل دقّت و نظر و مشورت بود؟! نه نبود! آیا دلش بیشتر از آنها برای این همه هزینه میسوخت؟! نه نمیسوخت! منتها به خاطر اینکه چنان غروری نداشت واقعیت را ساده تر میدید! پاسخ ساده تری هم پیدا میکرد! مبتلا به بیماری پیچیده بینی نبود.🔺
⚪یکی از معانی علیکم بدین العجائز شاید همین باشد. همینها که با فطرتشان حقیقت را بهتر میبینند! غروری ندارند که در پیچ و خم وادی تاریک استدلالها و مجادلات عجیب و غریب گیرشان بیاندازد. قرآن کتاب هدایت برای چنین انسانهایی است! همانها که خوب میفهمند که أفی الله شکّ فاطر السّموات و الأرض! آنهایی که دنبال پیچیده بینی نیستند! به دنبال آب زلال واقعیتند! با فطرتشان با کلام خدا ارتباط میگیرند. 👈گاهی هم چون انسان فکر میکند که حتما مسأله خیلی پیچیده است که دیگران نتوانسته اند آن را حل کند از واقع بینی در مورد آن دور شده و به شکلی دچار بیماری پیچیده بینی میشود! آری پیچیده بینی یک بیماری واگیر دار است! 🔹سالها قبل در مدرسه که بودم معلّممان ماجرای مشابهی نقل میکرد! میگفت ناسا با معضلی مواجه شد! اینکه در شرایط محیطی فضانوردان نمیتوانند از خودکار استفاده کنند! جوهر روی کاغذ نمی آید! بعد از تأمّلات و تفکّرات زیاد و صرف هزینه ی گزاف به یک راه حلّی رسیدند! ولی روسها معضل را اینگونه حل کردند که خب به جای خودکار با مداد بنویسیم! 👈حالا من از صحّت و سقم این نقل خبری ندارم ولی این هم یادآور نوعی نگاه خابی لیمی به امور است. 🔹نمونه ی زنده ی دیگرش در زمان معاصر ما ماجرای پهپادهای ایرانی است! حقیقتا یک درس بزرگ برای جهانیان است! ایران وقتی دید در نبرد تکنولوژی و تسلیحاتی به این سادگی ها حریف این همه تجهیزات دشمن نمیشود با یک تفکّر خلّاق و بسیار بسیار کم هزینه با همین طرز نگاه خابی لیمی ضعف تسلیحات جهانی را به سخره گرفت! 👈با یک پهپاد چند هزار دلاری تجهیزات چندین میلیون دلاری را یا نابود میکند یا به شدّت هزینه ی مقابله با آن را با موشکهای بسیار گران قیمت بالا میبرد! 👈پهپاد چند هزار دلاری در برابر موشکها و تجهیزات میلیون دلاری! این پهپادها به نوعی مصداق هل یتربّصون بنا الّا احدی الحسنیین شده اند!😄 👈یا به هدف میخورند یا با کلی موشک بسیار گرانقیمت ده ها برابر و بلکه بیشتر هزینه بیشتر بر دشمن تحمیل میکنند! آخرش هم یک هزینه ی روحی و استیصال بر روان پریشان دشمنشان مینشانند! 👈اقتصاد جنگ را به شدّت به هم ریخته اند! آن تجهیزات عجیب و غریب پدافندی و راداری را هم با راه حلی بسیار ساده به چالش کشیده اند! جیغ بنفششان درآمده است! ✔خلاصه آنکه مواجهه فطری با مسائل داشته باشیم! سعی نکنیم مدام آنها را به پیچیدگی های ذهنی مان ارجاع دهیم! پیچیده بین نباشیم! گاهی این را بررسی کنیم که نکند مساله را پیچیده دیده ایم یا دیده اند! این را همواره فرضیه ای مهم برای بررسی بدانیم! واقعا این خطر را جدی دیده و مراقبه ای در زمینه ی پرهیز از افراط و تفریط در این زمینه یعنی پیچیده بینی و ساده بینی داشته باشیم.
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۷) «کار، صندوق ذخیره ارزی توسعه انسانی» «ملکه ی کار کردن» ✅مشکل بسیاری از ما برای رشد و توسعه در امور دنیوی و أخروی این است که پس انداز نداریم! قلّک وجودمان خالی است! ✅صندوق ذخیره ی ارزی وجودمان موجودی اش اندک است! سرمایه ای نداریم تا به کار زده و توسعه ای بدهیم! توسعه سرمایه گذاری میخواهد! ✅ولی از چه چیزی خالی است؟! از آن حالت نفسانی که از کار در گاوصندوق وجودمان ذخیره میشود! از آن عصاره ی فشرده شده ی بسیار ارزشمندی به نام عصاره کار! 🔻کار چیزی نیست که آثارش در وجود ما از بین برود! مسأله خیلی بالاتر از این حرفهاست! از این کار کردنها و سختی ها یک اثری در وجود انسان ته نشین میشود که آن را «ملکه ی کار» مینامم🔺 ✅کار پرورشگاه اراده و عزم است! کار ورزش روح است! کار نوعی ریاضت است! سرمایه و دارایی وجودی برای اقدام است. انسان را بزرگ میکند! باعث رشد انسان است. کار به انسان کمک میکند که عنان خودش را به دست بگیرد! اراده اش را تقویت میکند! کار باعث شکوفاتر شدن روح است. 👈معمولا انسانهایی که واقعا اهل کارند کم خرج تر و کم توقع تر هم میشوند! قلیل المؤونه و کثیر المعونة هستند. با نشاط تر میشوند! 👈به عالم خوش بین تر میشوند! سالمتر هستند! کمتر اهل نق زدن هستند. کمتر تمایل به توجیه کردن دارند. 👈دیر خسته میشود و جنس خسته شدنش فرق دارد! خستگی لذّت بخش و دارای روح و نشاط! تنبلی هم خستگی دارد ولی خستگی مردگی و تاریک!
👈انسان اهل كار برخلاف تنبلها معمولا زمینه مؤدّبتر بودنشان بیشتر است! فطرتشان سالمتر است! اطرافیانشان از آنها راضی هستند. دیگران به خیرش امیدوار میشوند؛ واسطه فیض میشود: «طوبی لمن أجریت علی یدیه الخیر» میشود! 🔴باید از کودکی والدین بچه ها را به کار وادارند! یکی از بزرگترین ارثها برای فرزند همین است! باید همه این را بدانند و آن را مهم تلقی کنند. اینکه او را اهل کار بار بیاورند! اینکه کار کردن را برایش تبدیل به یک عادت کنند! اینکه او را سوار و مسلّط و مهیمن بر کار کنند نه آنکه کار سوار او باشد! او باری بر دوش کار باشد نه کار باری بر دوش او! 👈تنبل بار نیاورند! از کار کردن بدش نیاید! رنجش نیاید! طوری شود که از بیکاری رنج بکشند! اصلا رهایش کنید یک کاری را دست بگیرد! 👈برخی از اقوام ما اینطوریند! چقدر به خاطر همین خصلتی که از کودکی اینطور بار آمده اند منشأ برکات برای خود و دیگران شده اند! چقدر مشکلات را حل میکنند. 👈به قول یکی از بزرگان کار خودش یک نعمت بزرگی است. باید به استقبال آن رفت! شکرش را به جای آورد! نباید از آن فرار کرد! خودش رزق انسان و باعث رشد اوست. 🔹یکی از معضلات انسان مدرن در زمان ما رفاه گرایی و فرهنگ تنبلی است! آنقدر این تکنولوژی ها وارد زندگی ما شده اند که اراده ی ما را ضعیف کرده اند! ما را تنبل کرده اند! تنبل واژه ی خوبی نیست! گاهی خیلی عمق زشتی اش را نشان نمیدهد! تنبلی یعنی خسارت دنیا و آخرت! ⚪نوع زندگی در قدیم که در آن خبری از این رفاه حد اکثری و زندگی ماشینی نبود به صورت خود به خود انسان را تا حدودی اهل کار بار می آورد! دیگر در مکتب و محیط تحصیل علم نیازی نبود که بچه ها را اهل کار بار بیاورند! ولی امروزه که دنیا عوض شده یکی از وظایف والدین و سپس آموزش و پرورش آن است که برنامه ریزی کند بچه ها اهل کار بار بیایند! کار به مثابه کار! نه به مثابه یک تفریح ساده! 👈یکی از ارکان پرورش اهل کار بار آوردن بچه هاست! لااقل در زمان ما که اینقدر زمینه های کار تضعیف شده آنها را اهل ورزش بار بیاورند! قدیم ورزش به این صورت معنایی نداشت. ولی امروزه ورزش کردن خودش موضوعیت پیدا کرده است. 🔹رفقا وقتی کاری پیش آمد به استقبالش بروید! اذا رأیتم الکار مقبلا فقولوا مرحبا بشعار الصالحین😊 حرص نخورید که وقتتان تلف میشود! خودش نوعی ریاضت است! ذکر بگویید و کار کنید! از بیکاری بیزار باشید! بدانید در نهایت به شما آسیب میزند! نوعی پس رفت است! 👈خود من اعتراف میکنم از بچگی به دلایلی در این زمینه مشکل دارم. الآن هم آثارش را میبنیم! ای کاش هر چند در یک برهه یک انسان سختی کشیده اهل کار مانند روستایی ها بودم! بنایی میکردم. رنج کار را میچشیدم. 👈حالا سابقا خدمت سربازی طوری بود که آدمها را بزرگ میکرد! اهل سختی و ریاضت و کار میشدند! ولی الآن آن را هم نسل کنونی تجربه نمیکنند! ⚪مادرم یک انسانی است که در روستا بزرگ شده است. اهل کار است. از آنهایی که به قول خودش درختان آن طرف روستا را با سطل میرفته آب میداده! از آنهایی است که یک تنه شاید بتواند یک مهمانی صد نفره را سامان بدهد! کاری که ۱۰ تا از مردان امروزی گاهی سختشان است! 👈اصلا آرام و قرار ندارد! مدام دنبال این است که به بهانه ای کاری کند! از راحتی رنجیده میشود! از کار لذّت میبرد! یا میشورد یا میروبد یا گیاهان را مرتّب میکند یا دستمال میکشد یا ترشی درست میکند یا ... . 👈شاید سَرَش از همه ما از جهتی شلوغتر باشد. این همان است که آن را «ملکه کار کردن» مینامم. انصافا وقتی این ویژگی برجسته ایشان را میبینم تازه میفهمم بشر امروزی چقدر تنزّل کرده است! 👈از انسان چقدر کار بر می آید! چقدر میتواند اهل اقدام باشد! تازه میفهمم چه سرمایه ی بزرگی از کودکی در وجودش پس انداز کرده است! همان سرمایه ای که اگر توفیق و بصیرتش باشد میتوان از آن استفاده ها کرد! آن را در راه های مهمی خرج کرد! ✔آدمی وقتی ملکه ی کار کردن داشته باشد دیگر نصف راه را رفته است! دیگر باید به او گفت و به او یاد داد که چه کار کند! اصل کار را خودش دارد و فقط نوع کار را باید یادش داد! ملکه ی کار نیروگاه رفتار و اقدام و عمل است. همانجا که انرژی فعالیتها قرار است از آن تأمین شود. 👈ولی اگر ملکه ی کار نباشد هم در اصل کار کردن مشکل داریم و هم در نوع کار کردن! بلکه معمولا چون در اصل کار کردن مشکل دارد و تنبل است ذهنش شبهاتی در نوع کار هم به شکل غیر عادی وارد میکند. سلسله جنبان بسیاری از نظریه ها تنبلی است! 🔹نسبت ملکه ی کار با نوع کار مانند نسبت ملکه ی مطالعه با نوع مطالعه است. گاهی به برخی از دوستان میگویم اوایل تحصیل و طلبگی سعی کنید ملکه ی مطالعه را پیدا کنید! خودتان را عادت بدهید به مطالعه! مثلا با مطالعه ی کتب تاریخی و رمانها شروع کنید که وقتهای آزاد برای خودتان نگذارید!