🔵مرحوم علامه طباطبایی ره جایی در تفسیر شریف المیزان ذیل آیه شریفه: «هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماء» به خوبی به همین ضعفهای علم اشتقاق توجّه نموده و در مقام ابطال برخی آرای مفسّرین میگوید:
📖«اعتبار المادة الأصلية في البحث عن الاشتقاقات اللغوية لا يراد به إلا الاستعلام مبلغ ما يعيش المادة الأصلية بين مشتقاتها بحسب عروض تطورات الاشتقاق عليها، أو انقضاء أمد حياتها بحسب المعنى و تبدله إلى معنى آخر لا أن يلغى حكم التطورات و يحفظ المعنى الأصلي ما جرى اللسان» انتهی
✔بله آنچه معتبر است ظهورات و متفاهم عرف است نه آنچه اشتقاق با قیاسهای خود اثبات میکند. بگذارید عربی بنویسم:
📖«نعم هنا دائرة معلومة من جریان المعنی وفقا للقیاس کصیاغة الفعل المضارع و الماضی و اسم الفاعل و ما أشبه ذلک من أصل خاصّ و لایدل هذا علی أن یدّعی ارادة ذلک المعانی فی جمیع تطوّرات اللغة فإنّ هذا یحتاج الی دلیل فما ذهب الیه صاحب معجم مقاییس اللغة و صاحب التحقیق فی اللغة فیه نظرّ فلا ینبغی تفسیر المراد من خلال هذا النوع من الاجتهادات اللغویة».
🔷خود ابن سراج معتقد بوده اینکه دنبال قواعد اشتقاق میرویم نه برای آن است که از آن نتیجه معنوی بگیریم بلکه برای آن است که هنگام شکّ در اصالت یک واژه در زبان عربی بتوان با اشتقاق این شکّ را تا اندازه ای رفع نموده و دید آیا میتوان با قواعد کلّی اشتقاق انسی با این استعمال برقرار کرد و یا متناسب با قواعد، استعمالی وحشی بوده و نمیتوان آن را عربی دانست! این خود نظریه جالبی در این زمینه است. ابن جنی در موضع دیگری از خصائص نقل میکند:
📖ذکر أبوبکر [بن السرّاج] أنّ منفعة الاشتقاق لصاحبه أن یسمع الرجل اللفظة فیشکّ فیها فاذا رأی الاشتقاق قابلا لها أنس بها و زال استیحاشه منها» و نقل ایضا عنه: «من عرف أنس و من جهل استوحش».
👈ولی مشکل این نظریه هم از منظر دیگر این بود که قواعدی سفت برای اشتقاق ذکر نمودند که چندان با روح کلّی پدیده اشتقاق که طبع انعطاف بیشتری در آن درک میکند همخوانی ندارد.
👈مثلا در العین منسوب به خلیل بن احمد آمده است: «المكانُ اشتقاقه مِن كَانَ يَكُونُ، فلمّا كثُر تُوُهِّمت الميمُ أصليّةً فقيل تمكّن، كما قالوا من المِسكين تَمَسْكَنَ» این کلام بر اساس علم اشتقاق صحیح نیست ولی بر اساس طبع خیلی نزدیک به واقع به نظر میرسد!
👈اساسا عمق نظریه اشتقاق اکبر که ابن جنّی به تبع استادش ابوعلی فارسی مطرح نموده بازگشتی به سهولت امر در پدیده ی اشتقاق است و اینکه این سختگیریهای رائج در علم اشتقاق را ندارد! ابن جنّی برای اثبات چنین نوع اشتقاقی از راه استدلال به اولویت وارد میشود و در خصائص در موضعی میگوید:
📖«اذا جاز أن یخرج بعض الأصل الواحد من أن تنظمه قضیة الاشتقاق له کان فیما تقلبت أصوله: فاؤه و عینه و لامه أسهل و المعذرة فیه أوضح».
✔در هر حال این ارتباطات معنوی بین الفاظی که قرابت خاصی در لفظ دارند اجمالا مورد قبول همگان است. امری که علم اشتقاق باید به گونه ای به آن بپردازد. ولی باید دقّت داشت که آنچه در این علم ادّعا میشود نوعا اثبات کننده ارتباط اوّلیه لفظی و معنوی بین واژگان است ولی اینکه آیا این ارتباط در مقام استعمال و ارتکاز نیز ملحوظ بوده و میتوان نکاتی از اینگونه ارتباطات در تفسیر و فقاهت برداشت نمود خود نیاز دلیل دیگری است که در اشتقاق چندان به آن پرداخته نمیشود.
🔶به نظر حقیر علم اشتقاق به خوبی رشد نکرده و انحاء دیگری از اشتقاق را نیز میتوان یافت که از آنها به خوبی بحث نکرده اند.
👈حقیر در مباحث نحو متعالی ذیل باب افعال ناقصه و فعل «مازال» مقداری به این بحث پرداخته است. از دید نحوی تعبیر شایع «ازلیّ» غلط بوده و در واقع باید گفت: «لم یزلی»! ولی آیا واقعا این تعبیر غلط است؟
👈در آنجا در یک تقسیم جدید قائل شده ایم که اشتقاق در یک تقسیم کلّی به دو قسم لفظی و معنوی تقسیم میشود؛
👈اشتقاق لفظی خود به پنج قسم: اصغر، صغیر، اوسط، کبیر و اکبر تقسیم شده و اشتقاق معنوی نیز خود به سه قسم: تقلیبیّ، معجمیّ و کبیر تقسیم میشود.
👈 بیان مواضع نقد بر دیدگاه نحویون در زمینه اشتقاق و تعریف این اقسام جدید و شرح آنها مجال دیگری میطلبد ولی به نظرم خیلی بحث مهمّی است و فوائد لغوی و تفسیری زیادی دارد!
#اشتقاق
#علم_اشتقاق
#علم_صرف