eitaa logo
بذل الخاطر
952 دنبال‌کننده
997 عکس
3 ویدیو
11 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و جستارهایی شخصی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
✔رفقا اصلا به نظرتان این اهرام مصر را چه طور ساخته اند! خیلی عظمت هست ها! چند هزار سال پیش! نظریات مختلفی ابراز شده است. حتّی اخیرا دیدم برای برخی این مطلب برجسته شده بود که شاید در برهه ای آدم فضایی ها روی زمین آمده بودند و این اهرام کار آنهاست! خب به نظر من این اهرام مصر هم ساخته شده ی قدرت شگفت انگیز جبر است! آخر آدم مگر با اختیار خودش همچنین بنای حماقتی میسازد تا در صفحه ی تاریخ ماندگار شود؟! ولی لامصب عجب جبری بر سر این کارگران بدبخت بوده و این فرعون لا کردار هم عجب جبّاری بوده! ✔رفقا یکی از مشکلات حجاب در زمان ما به همین نکته برمیگردد. واقعا حجاب برایشان سخت شده است. گرمشان میشود! سنگینشان میکند! راحت نمیتوانند تحرک کنند و... . یعنی بخشی حجاب را هم دوست دارند ولی این مشکلاتش برایشان دشوارش نموده است. کاری به جنبه های دیگر مسأله ندارم زود قضاوت نکنید! به نظرم از جهتی راست میگویند! آنچه رخ داده آن است که قدیمی ها به خاطر عوامل عمدتا اجتماعی برای خودشان قطعی کرده اند بودند و خودشان را مجبور به حجاب میدانستند ولی الآنی ها از آنان چنین قطعیتی گرفته شده است و باید با نیروی انتخاب و اختیار و نه قدرت اجبار حجاب را انتخاب کنند! خب دشوار میشود دیگر! همینکه شما بدانید انتخاب عرف پسندی غیر از حجاب کامل هم میتوانید داشته باشید حجاب کامل برایتان دیگر خیلی دشوار میشود! آنهایی که شلوار لی پوشیده اند برایشان شلوارهای پارچه ای دشوار است. ولی برای خود آنهایی که نپوشیده اند آن دشواری را ندارد. ✔رفقا پیاده روی اربعین توفیق داشتیم یادتان هست! یادش بخیر! صلی الله علیک یا ابا عبدالله. حدود 80 کیلومتر بود. در همین قم یک کیلومترش را هم حاضر نیستیم برویم. چرا اینقدر آنجا نیرو داریم؟ معمولا میگفتند به برکت امام حسین علیه السلام. خب از جهتی صحیح است! جهت زمینی اش چیست؟! به همین قطعی دانستن و قدرت جبر برمیگردد. اصلا به ذهن خطور هم نمیکند که با ماشین برویم. همین راه را برایمان گوارا میکند. البته نیروی عمل جمعی که در علم روان شناسی اجتماعی هم از آن بحث میشود اثر گذار است. یعنی اینکه میبینیم دیگران هم مانند ما هستند کمکمان میکند. ✔یکی از عزیزان میگفت من ماندم این قدیمی ها عجب همّتی داشتند! میرفتند آب از چاه یا از رودخانه می آوردند. خانه ما اگر پارچ آب در یخچال خالی شود کسی از بچه ها بانی نمیشود برود پرش کند! باز بنده گفتم قدیمی ها درست است که در فرهنگ رفاه زده زندگی نمیکردند و از این جهت مرد کار بودند. ولی نکته ای این است که چاره ای جز آن نداشتند. جدیدی ها هم در ظرف قدیمی ها همان میشوند! قدیمی ها هم در ظرف جدیدی ها همین! مسأله همّت نیست! 🔸مسأله نیروی جبر است. بله این هست که جبرهای محیطی به مرور میتواند برای یک شخص یا یک نسل اخلاقهای خاصی ایجاد کند که ورای ظرف جبر نیز این اخلاقها نسبتا ادامه یابد. ✔اصلا یک مثال دیگر میزنم! دیده اید مفسّرین چه همّتی دارند یکدور قرآن کریم را تفسیر میکنند. مرحوم علامه طباطبایی. آیت الله جوادی آملی نیز که اخیرا تفسیرشان را تمام کردند. یا فقها چه همّتی دارند و شخصی مانند صاحب جواهر آنقدر کتاب استدلالی مینویسد! اینها از مرّیخ آمده اند! ما که در خودمان عشری از اعشار این توان را نمیبینیم! به نظرم آنها نیز احتمالا نمیدانستند اینقدر توان دارند. انسان وقتی میخواهد شرحی بر یک کتاب فقهی بنویسد یا تفسیری بر قرآن دیگر برایش قطعی میشود که باید تا آخر برود. مجبور میشود. انتخاب دیگری ندارد. آن وقت است که دیگر ابر مرد روزگاران میشود! کار آنها را با خودمان نباید قیاس کنیم. ما نیز اگر خودمان را مشغول این امور کنیم بزرگ میشویم. فرق ما با آنها این است که ما معمولا خودمان را مجبور به خوردن و خوابیدن و تفریح و... میبینیم که در این امور هم خیلی از آنها ماهرتر و دقیقتر و صبورتر میشویم! خودت را درگیر کار بزرگ کن تا بزرگ شوی. حرکت کن تا خدا توفیق بدهد؛ إنّ الله یحبّ معالی الأمور و یکره سفسافها. ⬇⬇⬇
✔یکبار با یکی از دوستان در مورد مسائل خانوادگی مشورت میدادم. ایشان هم مانند بسیاری از نسل امروز از مشکلات خانه داری و اخلاق و... مینالید. خسته شده بود. العیاذ بالله صحبت از طلاق بود! چرا العیاذ بالله و نستجیر بالله میگویم؟! چون در یک بذل الخاطری به همین خاطر بیان نمودم که طلاق مبغوض ترین امور نزد خداوند متعال است. لذا باید از آن به خداوند متعال پناه برد! بنده خب عرایض مفصّلی داشتم ولی یکی از مهمترینش همین بود که برای خودت قطعی کن طلاقی در کار نیست. وقتی خود را مجبور به ادامه زندگی و مسئول به زندگی خوب داشتن دیدی چند اثر خواهد آمد: صبرت زیاد میشود! غصه ات کم میشود! از زندگی لذت خواهی برد! ابتکار و خلاقیت در بهبود امور پیدا میکنی! و... اصلا آن بذل خاطر را در مورد طلاق به خاطر همین نوشتم. اینکه برای خودتان قطعی کنید که مجبور به ادامه زندگی هستید. با همین یک توصیه باور کنید بسیاری از مشکلاتتان حل خواهد شد! ✔اصلا بگذارید فلسفی اش کنم! انسانی که اینقدر حبّ نفس دارد باورتان میشود در شرایط سلامت روحی و جسمی و دینی و... دست به خودکشی بزند! واقعا نمیشود! ولی یکجایی نشانتان میدهم که چه راحت میشود. این انسان را ببرید در یک ارتفاع بسیار بلند و بگویید از روی یک کاشی باریک ده سانتی مسافتی را در آسمان راه برود. همینکه از آن بالا پایین را نگاه کند و تصور سقوط نماید کلکش کنده است! اگر خیلی چقر باشد چند قدمی هم میرود و می افتد! همین کاشی را اگر در سطح زمین میگذاشتید به سادگی میشد رویش مسافتی را بدون واهمه طیّ نمود. بله اینجا نیز چیزی که رخ میدهد همان نیروی جبر است. انسان در یک لحظه با تصور سقوط آن را برای خود قطعی پنداشته و در کمال ناباوری خود را مجبور به سقوط دیده و خود را در کمال انتخاب از بالا به پایین می اندازد! فلاسفه معمولا همین مثال را برای تقریب به ذهن فاعلیت بالعنایه میزنند. علم به سقوط مساوی با سقوط است یعنی علم فعلی است. میخواهد در منبر حرف بزند تصور میکند که خراب میکند و خراب میکند. 🔴مشکل ما این است که هنوز خیلی امور را برای خودمان قطعی نکرده ایم! مبارزه با طاغوت درونی و بیرونی را! رسیدن به اهداف بلند را! بندگی خدا را! و... 🔷خب خلاصه اش کنم! نتیجه اینکه از نیروی هسته ای جبر غافل نشویم! وقتی مسأله را خوب درک و هضم کردیم توصیه های بیشماری برای ما به بار می آورد. مسئولیت پذیری خوب معنی میشود. تحلیل بسیاری از امور برایمان آسان میگردد. ضرورت برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف برایمان روشن میشود. در بند محدودیتها و تنبلی ها و کاستی شرائط نمیمانیم. کاری بزرگ را آغاز میکنیم.
باسمه تبارک و تعالی (۴۴-۲) «اقتصاد نفتی» 🔵میخواستم مطالبی که در زمینه اقتصاد نفتی به ذهن خطور میکند را بنویسم که فترتی حاصل شد. یکی از انگیزه هایم در مورد بحث تفصیلیتر در این زمینه آن است که تا در محافل فامیلی مینشینم شروع میکنند نق زدن! 😩کره جنوبی چه بود و ما چه ایم! خودروهایمان فلان است! فساد اداری بهمان است! اخیرا که ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج را هم به رخ ما میکشند!😳 یاد کلام امیر المؤمنین علیه السلام می افتم: 📖فَيَا لَلَّهِ لَهُمْ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ‏ بِهَذِهِ‏ النَّظَائِر ✔بحث از معضل اقتصاد نفتی و خیانت پهلوی، دسیسه استعمار جهانی و خواب بودن نخبگان ما در این زمینه بحث از به نوعی ریشه ی معضلات کلان جامعه ماست. 💡از این رو ذهنم را باز گذاشتم تا ابر متراکمی از خطورات بر آن باریده و آن را بذل نمایم. اندکی هم مطالعه کردم تا این ابرها بارورتر شوند! بگذریم! ✔به نظرم اگر کسی دماغ برزخی اش😄 باز باشد از بوی بد نفت که از همه جای جامعه ما بلند است سرگیجه خواهد گرفت! از اقتصاد، بازار، ادارات و... گرفته تا اخلاقیات نفتی! خودمان هم بعید نیست بوی نفت بدهیم! 👈این سیاه بد بو کرامت نفس و استقلال ما را از ما گرفته و ما را بنده خود کرده است! طفلک تقصیر هم ندارد؟! او هم گرفتار ما شده است! 👈خودش زمانی ثروت بود! قدرت بود! حال برای تأمین هزینه های جاریمان گدایی اش را میکنیم! حال نقطه ضعفمان شده است! کفران نعمت از این بالاتر!
🔶وقتی از اقتصاد نفتی صحبت میکنیم مرادمان اقتصاد متّکی به نفت است. و وقتی از ضرورت مبارزه با این اقتصاد صحبت میکنیم مرادمان عدم وابستگی به درآمد نفتی است. اقتصاد بدون اتکا به درآمدهای نفتی! 🔸وقتی از اقتصاد نفتی صحبت میکنیم باید بدانیم از چه امر خطیری داریم حرف میزنیم! اقتصاد نفتی سخن گفتن از امری است که به یک نظام به هم پیوسته اقتصادی، اداری، سیاسی، اخلاقی و... می انجامد. 🔹زمینه بسیاری از امورات اجتماعی ماست. ریشه بسیاری از معضلات ماست. این نوع اقتصاد در هویت جامعه در عرصه فرهنگ، دین، سیاست و... اثر میکند. آیا میتوان از کنار آن به سادگی گذشت؟! بد نیست که برخی که فعلا به ذهن خطور میکند را فهرست کنم؛ 🔸«نکاتی پیرامون اقتصاد نفتی»🔸 ابتدا از همین انتصاب مدیران نالایق که بهانه بحث شد شروع کنیم؛ این انتصابات خارج از قاعده خود به نوعی معلول فرهنگ نفتی ماست. 👈اقتصاد نفتی به کارآمدی و سوددهی و... کاری ندارد. یک شیر فلکه ای آن بالا باز شده و هر طرفش را در جیب یکی فرو کرده اند و همینطور هلمّ جرّا تا اینکه اندکی نیز به آحاد جامعه رسیده است! 👈به قول خودشان اقتصاد رانتی! یک دارایی درون زایی که از خود مردم و توان مندی و استقلال آنها جوشیده باشد که نیست! چنین اقتصادی آثار بسیار سنگینی را بر اخلاق، اجتماع و مناسبات بسیاری دیگر میگذارد. 🔻هویت یک اجتماع را میتوان تا اندازه زیادی از روی اقتصادش حدس زد🔺 👈با نوع اقتصادی مانند اقتصاد نفتی یک دومینوی عظیم اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، دینی و... به وجود می آید. 🔻«اقتصاد بچه پولدارها! اقتصاد حقوق بگیرها! اقتصاد اجیرها! اقتصاد مفت خورها! اقتصاد واردات محور! اقتصاد مبتنی بر گنج نه بر نیروی کار و قوت بازو!»🔺 👈اقتصاد نفتی یعنی اقتصاد وابستگی! بین وفور منابع طبیعی و اقتصاد رانتی که مبتنی بر مزد و سود و تلاش انسانها نباشد یک رابطه ی طبیعی است. 👈جایی یادم هست سالها پیش خواندم اینکه هنوز هم اسپانیا و پرتغال اقتصادهای برتری مانند دیگر کشورهای اروپایی ندارند به اقتصاد مبتنی بر کشف طلا و امور شبه رانتی در تاریخ استعماری آنها مربوط است. 👈در هر حال در اقتصاد نفتی چیزی به عنوان نگاه بلند مدّت و راهبردی جایگاهی ندارد! 🔸«در اقتصاد نفتی مردم عیال دولتند نه دولت عیال مردم»!🔸 در اقتصاد نفتی مردم عیال دولتند نه اینکه دولت عیال مردم باشد. همین لوازم اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی زیادی دارد. 👈باعث میشود که درآمد دولت از روی مالیات نباشد بلکه از روی جیب چاه های نفتی باشد؛ این هم باعث میشود که انتظار مردم از دولت زیاد شده و وابستگی خاصّی به آن پیدا کنند! 👈مردم استقلال چندانی از دولت ندارند! دولت با پول و زور بازوی آنها نمیچرخد تا قرار باشد به حرفهای آنها گوش کرده و بالتبع مطالبه گری واقعی از اصلاح ساختارها کم میشود. 👈فائده ظاهری اش برای مردم آن است که قیمت سوخت، برق، آب و گاز و... کم میشود؛ پدر که از عیالش پول نمیگیرد! ولی همین باعث رواج اسراف در این جامعه میشود! 👈چنین اقتصادی التزامی به شفافیت ندارد زیرا خلاف منافع برخی مفت خوران اعظم بوده و دیگران هم چون دولت را وابسته خود نمیدانند حقّ شفافیت چندانی برای خود قائل نمیشوند؛ همین باعث شیوع فساد میشود. 👈اقتصادی که مدام برای خود مخارج میتراشد و برای تأمین عیال خود در تکانه ها با خلق پول تورم می آفریند! 👈همین اقتصاد نفتی واردات محور شده و به تشدید فرهنگ مصرفگرایی و تجملگرایی بین مردم دامن میزند. خانه مردم را دیده اید مانند موزه ها شده است! 👈همین اقتصاد نفتی باعث بیشتر شدن وابستگی به غرب و در ادامه غرب گرایی و غرب پرستی میشود. تولیدات آنها روانه بازار و خانه های ما شده و به صورت مرموزی مانند اسب تروآ از پشت خنجر فرهنگ غربی را بر کمر فرهنگ اسلامی ما وارد میکند. دینداری مردم ضعیف میشود. 👈با دیدن همین مصرفگرایی و تجملگرایی و رفاه گریی و ارزش شدن کارمندی و مفت خوری و... زندگی ساده و دشوار روستایی تقبیح شده و سیر مهاجرت به شهرها و تغییر جمعیتی ایران بسیار سرعت گرفت. 👈همین نفتی بودن اقتصاد باعث اختلاف طبقاتی و ظهور طبقات تجار وارد کننده و صنعتگران مونتاژ کار و شبکه ای مافیایی از صورت بندی نوین از منافع مبتنی بر اقتصاد نفتی شد که باعث کینه های اجتماعی و فاصله های طبقاتی گردید.
👈خود دولتها نیز در ترویج مصرفگرایی و رفاهگرایی و واردات بی رویّه بی تأثیر نیستند. دولتها میل خاصی به افزایش سریع و عجولانه رفاه در بین مردم به منظور کارآمد نمایی خود با افزایش حجم واردات و کنترل قیمتها و وارادات کالای لوکس و چشم گیر دارند. 👈یک اقتصاد نفتی اگر نظام دموکراسی پیدا نماید سیاسی کاری و نفاق در آن زیاد است. شعارهای عجیب و غریب و کهکشانی در هنگام انتخاباتش زیاد شنیده میشود. 👈به دلیل لزوم رأی آوری کسی به شکل ریشه ای به معضلات اصلی جامعه که همین اقتصاد و تورم و بیکاری و... است نمیپردازد. چون درد آور است و مردم رأی نداده اند که درد بکشند! 🔸«نفت و رفاه کاذب»🔸 اگر در جامعه ی ایرانی دقّت کنیم متوجّه میشویم مانند اعضاء یک خانواده ثروتمند هستند یا بگویید خانواده ای که مال هنگفتی یکباره برایشان به ارث رسیده است. 👈فرزندان چنین خانواده ای معمولا لوس بار آمده و رفاه زده میشوند. مستقلّ و متکی به زور بازوی خود نمیتوانند زندگی کنند. دیگر حاضر نیستند سختی را تحمل کنند. 👈ما در اقتصاد نفتی بد بار آمده ایم. به جای صبر بر سختی تولید و صادر کردن محصولات متنوع و کسب در آمد سریع چند میلیون بشکه نفت در روز فروخته و به جیب میزنیم. 👈برخی که مدام از ژاپن و کره میگویند حواسشان نیست که مردم آن کشورها چه سختهایی را متحمّل میشوند که ما اصلا از آن خبری نداریم! 👈نمیدانم باور کنم یا نه! آقای یامین پور در سفرنامه خود به ژاپن به نام کاهن معبد جینجا نقل میکرد یک ژاپنی اگر هفته ای یکبار اعضاء خانواده اش را بتواند ببیند خیلی خوشبخت است! یعنی اینقدر عمرشان صرف کار میشود. 👈این پولداری و ارزانی و وفور نعمت خود یکی از برکات اقتصاد و نفت و فرهنگ ماست. ولی خب در هر حال باعث فساد و اسراف هم شده است. 👈همین خانواده ثروتمند بودنمان باعث شده که حاضر نباشیم به راحتی سختی آنها را تحمّل کنیم. آنها مجبور به توسعه بودند میفهمی! مجبور! ما چنین اجباری برای خود احساس نکردیم و همین توسعه را برای ما خیلی دشوار نموده است. چون انتخابی راحتتر که همان اقتصاد نفتی باشد داشته ایم. 🔸«رابطه نفت و ادارات معیوب»🔸 چرا این همه مشکلات قانون گذاری و ادارات فشلمان حلّ نمیشود؟ دیوانسالاری بیداد میکند! سهم زیادی از آن برای آن است که چون نفتی است! 👈اگر اقتصادمان مردمی بود دولت مجبور به بازنگری مداوم و تسهیل قوانین برای بالا بردن کیفیت، سرعت تولیدات و بخش خصوصی میشد. خود را حقیقتا خادم آنها میدید. مردم را حقیقتا ولی نعمت خود میدید. 🔻ولی نعمت بودن مردم در اقتصاد نفتی ادّعا است🔺 👈ولی در اقتصاد مبتنی بر کار مردم اینگونه نیست. مجبور است کار و مشکلاتش را تسهیل نماید. چون قرار است درآمدش از همینها در بیاید! ✔نونش در تسهیل و گره گشایی است! ولی در اقتصاد نفتی نونی در این نیست بلکه اگر قرار باشد خیلی قوانین را شفاف، راحت نماید گاهی به ضرر اقتصاد هم هست! مدام باید نون دیگری به مردم داد! ✔یکبار انتقاد میکردم که چرا فلان بزرگوار طلبه ها را مجبور میکند برای گرفتن شهریه اش به فلان جا حضوری بیایند و به کارتشان نمیریزد! بعد شنیدم مسئول آنجا گفته بود چون پول اندازه همه نداریم و میخواهیم سخت بگیریم تا یک بخش زیادی اصلا نیایند برای گرفتن! ✅این بخشی از سرّ دیوانسالاری در اقتصاد نفتی است. عدم شفافیتها هم به همینجا برمیگردد! دولت را بزرگ و بزرگتر میکند! مردم را مدام متوقع و متوقعتر میکند!
🔸«نفت و توسعه»🔸 یکی از معضلات اقتصادی ما که بر پیچیدگی شرایط افزوده تلاش برای توسعه اقتصادی است. اصلا ای کاش تلاش نمیکردند! 👈توضیح آنکه تلاشها در این راستا در دل فرهنگ نفتی رخ داده است! آخر یک چیز که مبطل خودش نمیشود! هر تلاشی در این راستا به گونه ای نتیجه عکس میدهد. ✔برهه ای برای توسعه به دنبال واردات از غرب رفتند! بندرهای عظیم در خلیج فارس ایجاد شد! ولی در دل فرهنگ نفتی به چیزی جز رشد وابستگی نیانجامید! ✔برهه ای دیگر به دنبال خودکفایی ظاهری رفته و ایران خودرو، تراکتور سازی تبریز و ماشین سازی اراک تأسیس شد. حرف خوبی بود ولی نمادین! روشن است که چنین تلاشهایی در فرهنگ نفتی که در اخلاق و مدیریت و صنایع پایه و... رخنه میکند باعث آن میشود که خود این صنایع وبال ما شوند! خودشان باید با پول نفتی اداره شوند! سود دهی و کارآمدی در کار نیست! باید سرپایشان نگه داشت! به آنها نیز باید حقوق نفتی داد! از قضا سرکنگبین صفرا فزود! ✔برهه ای دیگر دنبال این نظریه رفتند که توسعه مبتنی بر صادرات است. خب حرف درستی است و بر اساس آن مناطق آزاد تجاری را به شدت زیاد شد! باز هم صفرا فزود! چنین توسعه ای وقتی در دل فرهنگ نفتی رخ دهد به معنای راحتتر شدن واردات و قاچاق است. خودش پدر توسعه را در می آورد! ✔ اینگونه توسعه ضرورتا مبتنی بر فرهنگ مناسب خودش است. فرهنگ استقلال و عدم وابستگی سیاسی، غرور و شخصیت دینی و ملّی، تکیه بر کار و اقتصاد چند محصولی. ✅بابا اگر دنبال نفت هم هستید لااقل به نفت از منظر صنعتی نگاه میکردید. این تک محصولی را با افزایش پالایشگاهها تبدیل به چندین محصول با ارزش افزوده بالا مینمودید. خودش میشد صنعت پیشران اقتصاد ما و بقیه امر توسعه را به دنبال خودش میکشید. نه اینکه بشود مادر خرج کشورمان! 🔸«نفت و آموزش و پرورش»🔸 سالهاست مشکل آموزش و پرورش و معلّمان عزیز حلّ نمیشود. چون با اقتصاد نفتی نمیشود که حلّ بشود! در اقتصاد نفتی اصلا کاری چندان به توانمندی محصّلین و دقّت در تعلیم و تربیت آنها برای چرخاندن چرخ اقتصاد به شکل کارآمد که ندارند! چون به آنها نیازی ندارند! 🔻نخبه چه صیغه ای است! پخمه باشد برایمان شاید بهتر هم باشد! کمتر موی دماغ میشود!🔺 👈اینها هم حقوق بگیران آینده هستند که انشعابی از آن نفت را در جیب آنها فرو میکنند. 👈به نظرم در اقتصاد نفتی دل خوشی هم چندان به این نهادها ندارند! البته تعارف که زیاد میکنند! ولی واقعیت همین است. معلّم و علم چندان ارزش پیدا نمیکند. ⛔از طرفی چون قرار نیست بر اساس لیاقتها کارها حل شود نظام ارزش گذاری واقعی برای سطوح علمی انسانها نیز شکل نمیگیرد! اقتصاد رانتی فقط دنبال یک چیزی هست که بتواند افراد را یک دسته بندی های اجمالی بکند تا بداند قرار است به هر کسی چقدر حقوق بدهد! این میشود همان مدرک گرایی! ⛔علم ارزش واقعی خود را از دست میدهد! این هم باعث آن میشود که استعدادها شکوفا نشود! جوانها بیکار بمانند! بیکاری هم با خود فساد می آورد! 👈راستی از چنین اقتصادی انتظار عدالت دارید؟! زهی خیال باطل!! اقتصادی که از روی فضلش به آحاد جود میکند! در فضل که حقّ مسبوقی نیست تا انتظار عدالتی در کار باشد! 🔴خلاصه اینکه: 👈👈یک ربط بسیار معنادار بین اقتصاد نفتی با پدیده هایی بسیار اجتماعی میتوان دید؛ اموری مانند مدیران نالایق، بی عدالتی، بی کاری، عدم شکوفایی استعدادها و کشف نخبگان، عدم شکوفایی فرهنگ کار گروهی، تورّم، شیوع اسراف بین مردم، تجمّل و مصرف گرایی ناشی از اقتصاد وارداتی، عدم توجّه کافی به معلّم و آموزش و پرورش، مدرک گرایی، دیوانسالاری و عدم شفافیت و فساد زا بودن، بزرگ شدن دولت و کم شدن تولید و ضعیف شدن بخش خصوصی و...👉👉 🔸«درد دل»🔸 حالا حق دارم یک چیزی بگویم؟! رفقا دیده اید از پالایشگاه ها آتش و دود از دودکشهاست که به آسمان میرود؟! به نظرتان دی اکسید کربن است؟! نه این شرافت، کرامت و استقلال ماست که دارد دود میشود! ماییم که داریم به فنا میرویم! فریبمان دادند! فریب قرن! شیاطین بزرگ عالم دارند به ریشمان میخندند! تنبلی خودمان هم بی تأثیر نبود! بی علمی خودمان هم بی تأثیر نبود! دنیا شناس نبودن نخبگان ما هم بی تأثیر نبود! دنیاگریزی و عدم شناخت بعد اقتصادی دین هم بی تأثیر نبود! ولی فعلا دنبال مقصّر نیستم. کار از این حرفها گذشته! باید کاری کرد! باید روشنگری کرد! باید قیام کرد! باید جهاد اقتصادی و تولیدی کرد! 👈فعلا خسته تان نمیکنم. این بحث ادامه دارد ...
.
باسمه تبارک و تعالی (۴۷) «مغالطه مگه تو متخصصی؟!» «معایب تخصص گرایی» 🔴از آقای دکتر سریع القلم نوشته ای تحت عنوان: «چرا روانشناسی در جامعه ما حضور بسیار کمرنگی دارد؟» میخواندم. در قسمتی از این نوشته اینطور بیان میکنند: 📖«اگر ستون‌­نویسی در بیست موضوع متفاوت قلم می­‌زند دستِ خودش نیست. آنقدر جامعه غیر تخصصی است و آنقدر افراد بی‌­تفاوت هستند که او حتی می­‌تواند در پنجاه موضوع نظر دهد. جامعه در ناخودآگاه خود پذیرفته است. اگر فردی می­‌تواند بیست شغل دولتی داشته باشد به این دلیل است که ناخودآگاه جامعه آن را طبیعی می‌­داند. ولی در آلمان ناخودآگاه جامعه اجازه نمی­‌دهد» 💥دیدم مطلب مهمّی است. نمیشود بی تفاوت از کنار آن گذشت. لااقل همین بذل الخاطر های ما را زیر سؤال میبرد! آیا خود همین کشکول دلالت بر آن ندارد که پس ارزش خواندن ندارد؟! 💢یکبار از کانت سخن گفتیم و بار دیگر از ملکیان و سقیفه! یکبار از خوارج گفتیم و بار دیگر از آنارشیسم و کرونا! از هلوکاست گفتیم و علم شیمی و ادبیات عرب! از قانون گفتیم و از نفت و از روش فقه آموزی! از علم عنایی گفتیم و وجه اشتقاق قنبید و آسیب شناسی از جوامع غربی! از طالع بینی گفتیم و اربعین و خدمات متقابل اسلام و مدرنیته، از طب سنتی و شرح رضی و نهم ربیع گرفته تا دکتر استرنج و کارتن پهلوانان و موانع تقریب شیعه و سنّی ... ! معلوم هم نیست دیگر از چه قرار است سخن بگوییم!
🔵یکی از دوستان میگفت اسمش را بگذاری کشکول القربان بهتر است! شبیه نوادر الحکمة یا همان دبة شبیب محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی است! همه چیز در آن پیدا میشود! 👈راستی اخیرا از یکی از علما شنیدم که از مرحوم آیت الله بهجت نقل میکرد که کتاب نوادر در مسکو موجود است و خود ایشان گفتتند شاید بتوان آن را در کتابخانه عظیم تاتارستان در غازان پیدا نمود! اگر کسی همت کند و این کتاب پیدا شود خیلی نکات خوبی از تاریخ حدیث شیعه روشنتر میشود. 👈بگذریم! کاری به نقد کلام دکتر سریع القلم و تحقیق مراد واقعی ایشان هم ندارم. درستش آن است که بگوییم یعنی با تقوا و دانش حرف بزنید. ای مستمعین شما هم مقداری شخصیت داشته باشید و دنبال هر حرفی نروید. شما اهل دانش نیز به جای پرداختن به موضوعات مختلف اگر فضلی دارید آن را در یک موضوع ویژه خرج کنید که به مرور در طول زمان یک سرمایه اجتماعی برای اعتبار حرفهایتان درست کنید. اینها را میتوان با حسن ظنّ از کلام ایشان برداشت نمود که البته مطلب صحیحی است. ولی آیا معنایش این میتواند باشد که ما دیگر در عرصه های مختلف فکر و نظری نداشته باشیم؟! 👈اگر اینطور است خود این کلام ایشان و بسیاری از کلمات و مقالات دیگرشان لااقل خود ابطالگر بوده و در امور بسیار متنوعی ابراز نظر نموده اند. 💡به ذهنم خطور کرد که خیلی سریع القلم نکاتی در این زمینه بنویسم😊 🔸نکته اول «حرف تخصصی مهم است یا حرف متخصص؟»🔸 بسیاری از نظرات گاهی تنها به این سبب که متخصص آن را نگفته مردود دانسته میشود! گویا صدق یک نظر مبتنی بر متخصص بودن قائلش است نه مطابقتش با واقعیت! اگر متخصص شرافتی دارد به دلیل انتظار منطقی بودن حرفش است نه اینکه بتوان حرف منطقی را با مغالطه «مگه تو متخصصی» خفه کرد! نظر متخصصانه یعنی نظر منطقی نه نظر کسی که اسمش متخصص است و عمرش را در یک رشته لزوما صرف یا تلف کرده باشد. اعتبار یک نظر در منطقی بودن آن است نه آنکه شخصی که عرف آن را متخصص میداند آن را ابراز نموده باشد. 🔸نکته دوم «لزوم سنجش حرفهای به اصطلاح تخصصی با محکمات فقاهت دینی»🔸 ما گاهی رویکردمان نسبت به اندیشه ها مربوط به سنجه منطقی آنان نیست که تخصّص ویژه آن رشته را لازم داشته باشیم. البته گاهی هم مساله مقدماتش روشن بوده و نیازی به تخصص ویژه ای ندارد. آنچه نباید از آن غفلت نمود آن است که میتوانیم از منظر دیگر تخصصی داشته باشیم که موضع نهادی مرجع مانند دین را در این مسأله استعلام مینماید. روشن است که این امر که همان فقاهت است به گونه ای است که میتواند در مسائل متنوع ابراز نظر نماید. ما نیز در مباحث بذل الخاطر عمدتا رویکرد دینی به مباحث داشته ایم. همین اندیشه های آقای سریع القلم و امثال ایشان که ادّعای تخصّص و فوق دکتری در امور خاصی دارند مگر کم جای نقد دینی دارد! به بهانه توسعه حرفهای خلاف نصّ صریح قرآن مانند تعامل با طاغوت و رها کردن مظلوم و وابستگی به ظالمین و پا گذاشتن روی عزّت و شرف و... میزنند. تئوری بردگی برای استکبار و استعمار جهانی به ما میدهند و بعد میگویند چون ما متخصصیم باید حرف ما را قبول کنید! 🔸نکته سوم «ماهر پروری یا فرزانه پروری؟ بهره کشی علمی و بردگی نوین انسان با تخصص گرایی»🔸 رویکرد مدرن تعلیم و تربیت انسان را بسان برده ای در نظر میگیرد که باید استعداد او را با ((تازیانه تخصص گرایی)) در زمینه های دیکته شده ی خاصی بیرون کشید تا با رشد شاخه های مختلف تولیدات بیشتری حاصل آید! به عبارتی انسان در خدمت تولید قرار میگیرد نه تولید در خدمت انسان. این رویه البته رفاه ظاهری را بیشتر میکند ولی به جامعیت و فرزانگی انسان لطمه جدی میزند. در باطن آن نیز به نوعی اصالت حیات دنیایی موج میزند. در باطن آن نوعی استفاده ابزاری از علم موج میزند. 🔻تعلیم و تربیت جدید به دنبال فاخر نمودن سطح اندیشه بشر نیست بلکه به دنبال ماهر کردن آحاد در رشته های مختلف برای بهره کشی از آنان است🔺 🔹دیگر از این سبک تعلیم و تربیت انسانهای حکیم و فرزانه بیرون نخواهد آمد. اگر دقت کنید به خوبی میبینید که به اصطلاح این متخصصان رشد وجودی و شخصیت والاتر کسب نکرده اند. در اینگونه تخصص گرایی دیگر علما و فرزانگانی رشد نخواهند کرد که معماری و طراحی استکبار و استعمار را برنتابند! همه حقوق بگیران و اجیران اصحاب ثروت و قدرت هستند. عالمی باقی نمی ماند که مظلومین به او پناه ببرند. لذا اینگونه تخصصی شدن ورای همه برکاتش خود از ابزارهای سلطه گران بوده و موضوع علم سیاست است. توده ها و مخصوصا علما را با آن مهار کرده اند. حکومت کردن بر انسانهای غیر آگاه و غیر جامع و غیر رشد یافته آسان است.
🔸مستکبرین و مترفین عالم به خوبی میدانند که اگر تعلیم و تربیت بر اساس بالا رفتن جمعی سطح آگاهی و فرزانگی هر چند در سطوحی مقبول برای همگان باشد عرصه بر آنان تنگ میشود. اگر آگاهی در علومی که طلبش بر همگان فریضه است مطرح شود در همان اول کار بازار آنها بسته میشود. راستش آدم احساس میکند گاهی میخواهند با چماق تخصص گرایی مؤمنین را از مسئولیتهای خود دور نموده و عرصه را برای اندیشه خاصی باز نمایند. 🔷گاهی آدم احساس میکند برخی این علوم و تخصصها و نظریات پیچیده و شیک آمده اند تا بدیهیات و امور واضح را نظری کرده و سپس در آن خدشه وارد کنند! خلاف بدیهیات تئوری افاضه میکنند! دفع الضروریات بالنظریات میکنند. چه بگویم؟! 🔶اندر حکایت گفته اند روزی یکی از برادران لر یک بار هیزم برای فروش با خود به اصفهان برد! یک اصفهانی زیرک شروع به معامله با این لر ساده و با صفا کرد! گفت این مقدار از هیزمها را از تو خریدم به این قیمت! این مقدارش را به تو پس میدهم به این قیمت! بقیه آنچه از تو نخریده بودم را میخرم به این قیمت! آن مقدار که به تو پس داده بودم را میخرم به این قیمت! دوباره همه را به تو پس میدهم به آن قیمت! اینقدر طولش داد که آخرش آن لر ساده دل یک چیزی هم به این مرد اصفهانی بدهکار شد! مرد شریف لر هم با صفا و سادگی معهود گفت: همه آنچه گفتی درست! فقط من نمیدانم آن بار هیزمی که من آوردم چه شد! 😂 🔹طلبکار دیگری به بدهکاری که اصفهانی بود رسید! گفت طلبم را بده! اصفهانی گفت: مگر من ۱۰ میلیون به تو بدهکار نیستم؟! گفت: آره! اصفهانی گفت: مگر تو ۱۰ میلیون از من طلبکار نیستی؟! گفت: آره؛ اصفهانی گفت: پس بی حساب شدیم دیگه😁 🔹این هم حکایت ما با این به اصطلاح غربزدگان دانشمند و توصیه های برخاسته از به اصطلاح علوم روز است! برخی از این نظریات را به نظرم اساسا نوشته اند تا فضا را غبار آلود کنند! نوشته اند تا حتّی بدیهیاتی مانند ضرورت استقلال را هم ما دیگر نفهمیم. سخن از بدیهیات گاهی مورد تمسخر واقع میشود! 🔸نکته چهارم «مهندسی شدن گرایشات تخصصی مبتنی بر اغراض سیاسی و الحادی»🔸 قطعا کلام تخصصی یا همان منطقی امری نیست که بتوان از آن گذشت. ولی آیا این امر با ادّعا درست میشود؟ آیا با حلوا حلوا گفتن دهان کسی شیرین میشود؟ باید بین علوم تخصّصی به معنای واقعی اش با آنچه در خارج به این عنوان در بازار علم عرضه میشود فرق گذاشت. این علوم تخصصی وقتی به غایت نسبتا مطلوب خود نزدیک میشود که کاملا آزاد و مبتنی بر جهانبینی های علمی مختلف شکل گرفته و در یک بستر کاملا علمی و آزاد ابراز شود. نه اینکه یک جریان مرموز جهانی سعی در قرائتی الحادی و داروینی و وحی گریز از علم نموده و بافته های خود را نام دانش و علم و تخصص داده و با آن بر دهان دیگران بگوبد! امروزه با همین انگاره تخصص و رشد علوم از ریشه طب سنتی ما که کارآیی اجمالی اش قابل انکار نیست را ردّ میکنند. به عبارت دیگر آنچه رخ داده تخصصی شدن واقعی علوم هم نیست بلکه مهندسی شدن علوم با انگاره های خاص است. 🔸نکته پنجم «لزوم مطالبه گری واقعی از نهادهای تخصصی»🔸 یکی از معایب تخصص گرایی منع دیگران از اعمال نظر و اظهار نظر در امور به بهانه ی متخصص نبودن است. همین امر باعث میشود که در این حوزه های عرصه برای به اصطلاح متخصصان خالی بوده و بتوانند هر لا طائلاتی را به خورد انسانها بدهند! اگر این امر با بالا بردن تعقل و فرزانگی عمومی اصلاح شود مطالبه گری واقعی از نهادهای تخصصی هم به عمل آمده و تخصص گرایی را در رسیدن به اهداف و عدم انحرافش یار مینماید. بعد دیگر این مسأله آن است که تخصصی شدن علوم به معنای از میان رفتن اختلافات بعضا بسیار عمیق بین متخصصین در موضوعات علمی نیست. حال ما در آن مسائلی که نیازمند نظر این متخصصان هستیم باید به کدام عمل کنیم؟
✔️این همان مسأله ای است که از دیرباز در فقه اسلامی مطرح بوده است؟ چگونه میتوان اعلم را تشخیص داد؟ خب یا باید شهرت مفید علمی یک نظر پیدا نماید و یا باید خودمان قریب به اجتهاد بوده و بتوانیم اجمالا بفهمیم کدام عمیقتر است. در بسیاری از موارد که شهرت مفید علم وجود ندارد تنها راه همان است که خود انسانها مراتبی از فضل را قبلا تجربه نموده باشند تا بتوانند به خوبی تصمیم بگیرند که تن به چه نظری بدهند. آیا با تخصص گرایی به معنای رائجش چنین چیزی برای ما ممکن است؟! 🔹گویا در نگاه های افراطی به تخصص گرایی مقداری از عظمت ذهن انسان و توانایی های بسیار گسترده ی آن نیز غفلت شده است. این ذهن انسان اگر درست شکوفا شود بسی بیش از آنچه گمان میرود توان رشد دارد. همچنین باید دانست که دیگر برخلاف قدیم جامعیت به معنای تخصص در همه رشته ها بی معناست. ولی این امر منافاتی با آن ندارد که برخی مسائل بعضا بسیار مهم مبتنی بر مقدماتی باشد که چندان به آن تخصصهای ویژه محتاج نبوده تا نتوان در مورد آن نظر صادق یا نزدیک به واقع داد. 🔸دو تا منبری مشهور قبل از انقلاب گویا در قم بوده اند که گویا تفاخری نسبت به هم داشته اند. یکبار یکی برای آنکه گوی سبقت را از دیگری برباید روی منبر گفت ای مردم این مطلبی که میگویم را وقتی به مکه رفته و در کتابخانه ی آنجا رفتم از فلان کتاب دیدم! دیگری بعد از او منبر رفت و با کنایه به آن منبری دیگر گفت بابا مردم این که کتاب خونه مکه رفتن نداشت! کتابش توی همین گذر خان خودمان هم هست! خلاصه اینکه برخی مطالب نیازمند 40 سال استاد دیدن و متن انگلیسی تخصصی خواندن و... که نیست. 🔸جانب دیگر این مسأله به آن برمیگردد که اساسا برخی مسائل اهمیتی دارند که انسان نمیتواند به سادگی به این به اصطلاح متخصصان هم اعتماد کند! مسأله مهمتر از آن است که بشود به این و آن اعتماد کرد! آدم توانا باید با توجه به اهمیت آنها و اختلافات در آن خود به نوعی گلیمش را عالمانه از آب بکشد و اگر قرار است تقلید نماید به شخص متخصصانه بداند باید مقلد چه اندیشه ای باشد! یکی از راههای تشخیص اعلم آن است که خود انسان قریب به اجتهاد باشد و بتواند عیار حرفها را تا اندازه ای متوجه شود تا کلاه سرش نرود. یکباره نیایند به عنوان تئوری توسعه بدیهیاتی مانند ضرورت استقلال و عزّت ملی را نفی کنند! 🔴یک نکته ای در کتاب «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد» یا همان «تاریخ مختصر سرمایه داری» یانیس واروفاکیس دیدم که جالب است. این کتاب را وی به دخترش سِنیا در استرالیا در تحلیل علم اقتصاد نوشته است. وی این کتاب را در یونان طی 9 روز بعد از بحران اقتصادی یونان نگاشته و سعی کرده روان و گویا و بدور از اصطلاح و ذکر مراجع باشد. نکته مهم این کتاب این است که: 📖«اقتصاد مهمتر از آن است که آن را به متخصصان بسپاریم» 🔸میگوید واقعا فریب پیچیدگی علم اقتصاد نخورید زیرا ورای این پیچیدگی چیزی نیست و میخواهند شما سر در نیاورید و شما باید خودتان خوب بفهمید و تصمیم مهم و بزرگ اقتصاد را با خوش بینی به این افراد واگذار نکنید. ✔️در یکجای کتاب میگوید فلانی در یکی از کشورهای آفریقایی تحقیق کرده در یک قبیله که باور راسخی به کاهنان آنجا دارند ولی باز با وجود اینکه پیشبینی آنها معمولا اشتباه است از اعتقاد آنها چیزی کم نمیشود.
در مورد این بحث کرده است که سرّش چیست و به این نکته میرسد که نهادی تخصصی جز آنان برای تصحیح مشکلات ندارند و مجبورند به آنها اعتماد کنند. یعنی باز میروند پیش کاهن تا سرّ اینکه پیشگویی اشتباه شد را بگوید. بعد استفاده خیلی جالبی میکند در علم اقتصاد که آنچه به عنوان علم اقتصاد میبینی اصلا فکر نکن وضع بهتری نسبت به آن کاهنان قبیله آفریقایی دارد بلکه اینها هم هر کدام فرمولها و نظریاتی دارند که شکست میخورند ولی به اینکه اقتصاد دان هستند و مورد احترام لطمه ای نمیرسد زیرا باز برای جبران شکست مردم به خود آنها رجوع میکنند. لذا همواره مورد احترام هستند. گاهی واقعا فرقی بین فوق دکتراهای اقتصاد با کاهنان معبد دلفی نیست. بله امری که هست آن است که روی نقطه ضعف ما که همان عدم آشنایی با اصطلاحات و برخی نکات است دست گذاشته و هر چه میخواهند را به خورد ما میدهند! 🔸نکته ششم «نقد تخصص گرایی به معنای ارتجاع نیست»🔸 گاهی طوری نظر منتقدین و علمای دینی را نقل میکنند که گویا اینها وکیل مدافع قدیمی ها هستند. برخی از سنّتی ها هم واقعا همینطورند. ولی ما هم به سنت و قدیمی ها نقد داریم و هم به مدرنیته و جدیدی ها! مقداری در زمینه خدمات متقابل اسلام و مدرنیته بحث کردم که اسلام را نباید با سنّت اشتباه گرفت. یک چیزی ورای سنّت و تجدد است. نمیخواهیم بگوییم پس برویم سراغ همان سیستم عالم و عامی حاکم بر دنیای قدیم! ما میگوییم هم در عالم سنّت بسیاری با چوب عوام بودن از سعادت خود محروم ماندند و هم در تجدد بسیاری با چوب متخصص بودن و شدن از سعادت خود محروم ماندند. دقت در تخصصگرایی نوین نشانگر آن است که به شکل جالبی عوام بودن و جهل را در بین انسانها در عرصه های مختلف شایع نموده است! گاهی حتّی بدتر از قدیم و در آنها غرور هم ایجاد نموده است! انسانهای به اصطلاح دانشمند ولی در واقع جاهل در بسیاری از امور. یک رشد کاریکاتوری مضحک! واقعا انسان گاهی فریب این قله های علمی را میخورد. به قول طلبه ها: «تسمع بالمعیدی خیر من أن تراه»! ما در نزدیکانمان هست گاهی افرادی که دکتر و یا مهندس و یا فلان بوده و در کار خود بسیار متخصصند ولی وقتی با آنها صحبت میکنیم باور کنید از آن روستایی مؤمن و ساده دلی که مشغول شغل شریف خودش است سطح تعقلشان در بسیاری از امور حیاتی پایینتر است. درک سیاسی، اقتصادی، دینی، اجتماعی ... . شما ندیده اید؟! ای متخصصان! اینهایی که شما با پسوند متخصص مغرور بارشان آورده اید جماعتی با مغزهایی کودکانه نشوند! تخصص گرایی را عاملی برای مصرف انسانها در راستای اغراض خود و نه مصالح آنها کرده اید! استقلال و کرامت آنها را گرفته اید. به جایی رسانده ای که بعد از عمری بیگاری کشیدن از آنان وقتی به دوران بازنشستگی رسیدند هنری جز آنچه چارلی چاپلین از پیچاندن پیچها بلد بود بلد نباشند. به موجودات تاریخ مصرف گذشته و سربار جامعه تبدیل میشوند. بحران هویت پیدا کرده و در نهایت سلوک تعلیم و تربیتی شما اینگونه سیر برزخی خود را میخواهند آغاز نمایند! خودشان میفهمند بعد از عمری چیزی در چنته ندارند! قابل پنهان کردن هم نیست. وقتی به درد کاری نخورند سربار جامعه حساب شده و احترامی هم نخواهند داشت. اساسا همین فاصله بسیار زیاد سطح عمومی دانایی و فرزانگی با سطح تخصصی آن باعث آن شده است که به مرور حرف متخصصین نیز دیگر چندان خریدار نداشته باشد. بتوان از چیزی به نام «مرگ تخصص» اثر تام نیکولز یاد نمود. البته این کتاب در موضوعی غیر از آنچه این بذل الخاطر را نوشتم نگاشته شده و در پی بررسی عوامل عدم رجوع به متخصص در فرهنگ جوامع مدرن است. نکوهش نوعی عوام زدگی جدید که قدر تخصص ها را نمیداند. فعلا به این جنبه کاری ندارم. 🔸نکته هفتم «ضرورت مطالعات میان رشته ای»🔸 حقائق خارجی اموری در هم تنیده اند که ذهن آدمیان به منظور سهولت کار خودش از برشهای مختلفی از آن موضوعاتی در نظر گرفته و مورد بررسی قرار میدهد. ولی این باعث نمیشود که متن خارج هم اینقدر بریده بریده و بدون تاثیر و تأثر ابعاد مختلف باشد. لذا ضرورت مطالعات میان رشته ای برای آشنایان با کاستی ها و آسیبهای رویکردهای تخصصی به دانش پوشیده نیست. حتی نگاه تخصصی به امور مختلف ما را به نوعی ضرورت ارتقا و فاخر نمودن ذهن ها در عرصه های مختلف رهنمون میکند. سالهاست جامعه علمی به آسیبهای جدی تخصص گرایی نوین پی برده است. در انتها نکته ای را تذکر میدهم که یادم رفت بگویم؛ یک مغالطه ای هم در قیاس علوم تجربی به انسانی در مباحث تخصص گرایی میشود! میگویند مگر برای دندان پزشکی سراغ کشاورز میروید و برای تعمیر رایانه سراغ آخوند؟! مسأله در علوم انسانی مقداری پیچیده تر از علوم تجربی است. در علوم انسانی مبانی خیلی تأثیر گذار است. این مطلب خود موضوع بحث مستقلی میتواند باشد.
.
باسمه تبارک و تعالی (۴۴-۳) «اقتصاد نفتی گناه کبیره جامعه ایرانی» «وظیفه حوزه علمیه و دولت اسلامی در بیدار کردن مردم از این گناه بزرگ» «خیانت پهلوی و استعمار جهانی در معتاد کردن ایران به اقتصاد نفتی» 🔴داشتم مطالبی در مورد اقتصاد نفتی میگفتم. اقتصاد نفتی صورتی نوین از یک گناه بسیار بزرگ اجتماعی است. گناهی است که میتوان از منظر فقهی نشان داد که شاید اگر در صدر اسلام واقع میشد آیات و روایات زیادی ظاهرا در نکوهش آن وارد میشد. 🔹چیزی که شاید از جهاتی بالاتر از ربا و دیگر گناهان بزرگ باشد. بله آنچه هست آن است که چنین عنوانی برای متحجّران در روایات و آیات یافت نمیشود ولی امری است که از متون دینی قابل استنباط است. 🔻ما عادت کرده ایم معمولا به عناوین ظاهری گناهان در آیات و روایات آن هم معمولا در حیطه گناهان فردی توجه کنیم🔺 👈گاهی متاثر از تغییر و تحوّلات صور جدید و زشتی از گناهان تولید میشود. یک جامعه نیز گناهان صغیره و کبیره میتواند داشته باشد. امر به معروف و نهی از منکر آن نیز باید متناسب با خودش باشد. باید این موضوعات نوین را شناخت. 🔻شاید دور نباشد زمانی علم فقه آنقدر پیشرفت کند که به راحتی اثبات نماید امری چون اقتصاد نفتی حرام بسیار بزرگی است که مبارزه و پرهیز از آن بر همه مکلفین واجب بزرگ شرعی است!🔺
🔹اقتصاد نفتی گناه کبیره جامعه مومنین🔹 راستی آنقدر که برخی مقدسین و مؤمنین ما برای ربا نگران هستند و از بانک بیزارند از ابتلاء عظیم جامعه ی ما به اقتصاد نفتی اطلاع دارند؟! 👈آیا میشود گفت دین برای افعال مکلّفین حکم دارد و برای چنین پدیده ی عظیمی ساکت است؟! 👈نمیدانم فرهیختگان و علمای آن زمان چه میکردند! آیا نمیدیدند یا نمیدانستند؟! روی کدام منبر از این اقتصاد شوم نفتی نهی از منکر نمودیم؟! رگ غیرت دینیمان به جوش آمد؟! 👈اگر برای کشف حجاب، ممانعت از عزاداری، شرابخواری و ترویج بهائیت و ... در عصر پهلوی دادمان بلند شد برای این گناه عظیم که بسیار بزرگ است اصلا نهی از منکر میکنیم؟! 👈اصلا اینها را میفهمیم یا چون در کتب فقه و اصولی نیامده ارزش فهمیدن ندارد؟! 👈آخر مردم از همین منبرها و از همین ماها باید مطّلع میشدند دیگر! از بیشتر این روشنفکرهایمان که خیری ندیدیم! 👈میدانید این اقتصاد شوم بستر چه گناهان عظیمی شده است؟! گناهانی بسی بالاتر از گناهانی که فعلا نزد ما عظیم جلوه میکند! 🔻باید از این اقتصادی که به آن آلوده شده ایم توبه کنیم! از این گناه بزرگ اجتماعی!🔺 👈گناهی که جامعه را واقعا بی کار کرده است! خداوند متعال از انسان وابسته به دیگران و بیکار خوشش نمی آید! 👈اگر یکی از مسلّمات ما لزوم تقدیر معیشت و فقر زدایی، کراهت اجیر شدن و استحباب مؤکّد تجارت است یعنی اقتصاد نفتی از نگاه دینی باطل است! یعنی نظام کارمندی را کنار بگذارید! 👈اقتصاد نفتی خود مانعی بر سر تحقّق مفاهیم مهمّ دینی شده است. اگر در دین ما توصیه به استقلال و عزّت مؤمن، مبارزه با طاغوت، عدم جواز رکون به ظالمین، دفاع از مظلوم و... شده است یعنی اقتصادتان نفتی نباشد. اقتصاد نفتی خودش نوعی هالک حرث و نسل است. 👈خودش کم باعث ضرر برای جامعه و آحاد شده است؟! آیا این فقر و این تبعات اجتماعی باعث تضعیف اسلام نشده است؟ آیا باعث آن نشده که کفار در موضعی برتر از مسلمین قرار گیرند؟! آیا اساسا وضع قواعد اقتصاد بر اساس نفت و تامین هزینه های جاری با آن و بزرگ و بزرگتر کردن دولت امری سفیهانه نبود؟! آیا حاکمانی که برنامه و جدیتی برای برون رفت از این وضع نداشته و بر تشدید آن دامن میزنند را میتوان به عنوان رئیس جامعه مسلمین قبول کرد و اموال خود را دست این سفیهان داد؟! 👈حال اگر برخی این امور قابل خدشه باشد به راحتی از مجموع آنها و انضمامشان میتوان به قطع در این مساله رسید. عمده آن است که توصیف دقیقی از اقتصاد نفتی داشته باشیم. اگر توصیفی دقیق و واقعی از اقتصاد نفتی داشته باشیم حکم مساله راحت به دست می آید. 👈یک مقداری جامعه شناسی و اقتصاد و توجهات مناسب داشته باشیم عقل خودمان حکم قطعی به بطلان چنین نوع اقتصادی میدهد. نکند غورمان در این مناهج علمی مرسوم ما را از درک احکام واضح محروم کند! قبلا در یک بذل الخاطر نکاتی در زمینه پدیده: (اصابت بدیهته و اخطات رویته) آوردم. 👈درست است که استدلال به ذوق شریعت یا اولویت گیری معمولا مبتلا به مشکلات صغروی است ولی یکی از اموری که صغرای اینگونه استدلال را میتوان به سادگی اثبات کرد در مسأله اقتصاد نفتی است. 👈نیازمند دلیل لفظی خاصی بعد از توجه اجمالی به خزانه مفاهیم فقهی نیست. هیچ ربطی به قیاس باطل هم ندارد.هنوز هم متاسفانه مناهج استنباط ما به رشد مطلوب نرسیده است. 👈مرحوم علامه طباطبایی در موضعی از المیزان از همین سبک استدلال در موردی خاص استفاده کرده است: 📖«و الوجه الوافي لغرض الباحث في هذا الباب أن يطالع سيرته (ص) و يمتلئ منه‏ نظرا ثم يعود إلى مجموع ما نزلت من الآيات في الأخلاق و القوانين المشرعة في الأحكام العبادية و المعاملات و السياسات و سائر المرابطات و المعاشرات، فإن هذا الدليل المتخذ بنحو الانتزاع من ذوق التنزيل الإلهي له من اللسان الكافي و البيان الوافي ما لا يوجد في الجملة و الجملتين من الكلام البتة» 👏مرحوم امام خمینی نیز بیش از ابتناء بحث ولایت فقیه به ادله لفظیه و تصحیح سند و بحث از وثاقت عمر بن حنظله بر اساس همین نوع نگاه بر ضرورت ولایت فقیه استدلال نموده و در همان ابتدای کتاب ولایت فقیه آن را از مسائلی میداند که تصورش باعث تصدیقش میشود! 👈بله اقتصاد نفتی گناه کبیره اقتصاد ایرانیان است که جمهوری اسلامی آن را به ارث برده است! مردم ساده دل هم نمیدانند چه بر سرشان رفته است! نمیدانند چه ویروس مهلکی به آنها تزریق کردند! نمیدانند چه اعتیاد خطرناکی پیدا کرده اند. نادانهایی سنگی به چاهی ظلمانی انداختند که هزاران عاقل هم به سادگی نمیتوانند آن را بیرون بیاورند! 👈اقتصاد نفتی و اقتصاد دولتی دو گناه بزرگ اقتصادی مردم ایران است. خام فروشی نفت و تک محصولی بودن و ارباب شدن دولت! مردم را بد بار آوردند. اخلاقها را خراب کردند! 🔻گناهان اقتصادی در رأس گناهان میتواند باشد زیرا با سطح زیرین انگیزشی انسان ارتباط دارد🔺
👈ویل للمطففین ها و امثال آن در قرآن کریم کم نداریم! شاید از اینجاست که ربا اینقدر حکمش سنگین است. ربا در قدیم یکی از عوامل بسیار تأثیر گذار در اقتصاد جوامع بود. با خودش برخی را به خاک سیاه کشانده و بار فرهنگی داشت. مانع اصطناع معروف بود. 👈اقتصاد نفتی اینها را شاید بالاتر داشته باشد. ربا اینقدر حرام است شاید یعنی اقتصاد اینقدر مهم است. ربا در یک جامعه دومینوی بزرگ مفاسد اقتصادی است. به تعبیر مرحوم علامه در المیزان دو گناه از نگاه قران کرم در رأس گناهان است؛ ربا و تولّی اعداء دین! 🔹حوزه علمیه و اقتصاد نفتی🔹 براستی چرا این همه در حوزه ها مکاسب میگوییم و میخوانیم و دنبالش نیستیم بدانیم مشکل مکاسبمان امروز از کجا نشئت میگیرد؟! 👈وقتی ندانستیم نمیتوانیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم. کسی نبود بلند شود بگوید ای پهلوی جاهل و خائن! چه بلایی داری بر سر اقتصاد ما وارد میکنی؟! 👈برای نفوذ بهاییت و مفاسد جنسی و... عکس العمل نشان دادیم. خوب هم بود. ولی برای آنچه به نظرم در برخی ابعاد بالاتر از اینها بود اصلا کاری نکردیم! 👈اسلام برای اینها برنامه نداشت؟! اینها ارزش بحث نداشت؟! کشاورزی ما را نابود کردند! ⚠راستی میدانستید مدّتها قیمت نفت یک دلار بود! قیمت نفت را در برهه ای در دهه پنجاه چند برابر کردند تا جوامعی مثل ما را مصرف گرا و شهرنشین بار بیاورند! معتادمان کردند! این روشنفکرها هم که آبی ازشان گرم نمیشود! 😑با چنین سیستم فشلی میخواهیم به نظام اسلامی و ولی فقیهمان خدمت کنیم؟! بازوی او باشیم؟! جامعه ی شیعی ما شینی برای پیشوایان عظیمش در نگاه عالمیان نشده؟! 😑از خودمان خجالت نمیکشیم؟! والله برویم بیل بزنیم شرافتش بیشتر از بسیاری از این پشت میز نشستنها و کارمندی های فسیلی است. راستی دیده اید؟! انسانیتمان نیز اخیرا دارد در این سیستم کمتر میشود! ✔امام خمینی عزیز توانست پای مردم را به سیاست باز کند و برکاتش را دیدیم! دیدیم که چگونه همین مردم زمام ولایتشان را از مستکبران و شاهان ظالم ستانده و به فقیه عادل سپردند! ✔ولی هنوز نتوانستیم پای مردم را به اقتصاد باز کنیم و برکاتش را ببینیم! قبلا سیاست دولتی بود و سیاست مردمی شد و نظام سیاسی اسلامی شکل گرفت ولی هنوز اقتصاد دولتی است و نظام اقتصادی اسلامی دشوار است محقق شود. با چنین اقتصاد فشل نفتی ای نمیتوان به نصرت ولیّ فقیه و دینمان بپردازیم. 🔹اقتصاد نفتی ایران گناه کبیره پهلوی و دسیسه استکبار جهانی🔹 این خشت کجی است که مخصوصا در زمان پهلوی دوم گذاشته شد و چه آثار نامیمونی داشت! 👈یکی از مهمترین خیانتهای رژیم پهلوی همین بود! مگر به این سادگی ها میشود علاجش کرد! سرطان است! 👈استکبار جهانی خیلی در این امر دخیل بود. چون هم ایران وابسته میشد و هم بازار و انباری برای کالاهای آنها! یک مصرف کننده وابسته چاق بی هنر! ☝اینها را باید برای مردم باز کرد تا بدانند چه بر سر ما رفته است! تا بدانند خیانت رژیم قبل چه بود! تا بدانند دسیسه استکبار چه بود! اینها مولود جمهوری اسلامی نبود! ✔البته این بی لیاقتی و دسیسه منافاتی با بحث از زمینه های دیگر ظهور این اقتصاد شوم در بین ما ندارد. در رأس این زمینه ها عقب بودن علمی مردم ما از غرب بود. امری که باعث شده بود قواعد عالم تغییر کرده و با انقلاب صنعتی در غرب کشورهای شرقی و مخصوصا کشور خودمان عادت به عقب بودن و وابستگی به غرب پیدا نماید. تولید گویا منحصر در غرب شده بود. اقتصاد نفتی در این دوران خود صورت بندی جدیدی از وابستگی اقتصادی ایران بود که ریشه در مدتها قبل داشت. در هر حال فرهنگ استقلال از مدتها پیش لطمه دیده بود. خام فروشی نفت نیز ریشه در همین وابستگی به غرب دارد. ✔مستعمرین غربی نیز با تلاش فراوان به نخبگان ما قبولانده بودند که توسعه اقتصادی همچون کالایی است که میتوانا آن را با دلار نفتی از بازارهای غربی خرید! یعنی توسعه اقتصادی را در وابستگی بیشتر به پول نفت و واردات از غرب میدانستند! متوجه ضرورت استقلال فرهنگی و سیاسی و فرهنگ کار و تلاش برای کاستن فاصله علمی از غرب نبودند. 😡اینها جماعت مسحورین هستند. توقعی از آنها نیست. غرب برای آنها اساسا تبدیل به یک خدای قابل پرسش شده است. اینها منطق نمیفهمند. منطق برای خودشان تأسیس میکنند. خلاف بدیهیات تئوری افاضه میکنند!
✔مستعمرین غربی نیز با تلاش فراوان به نخبگان ما قبولانده بودند که توسعه اقتصادی همچون کالایی است که میتواند آن را با دلار نفتی از بازارهای غربی خرید! یعنی توسعه اقتصادی را در وابستگی بیشتر به پول نفت و واردات از غرب میدانستند! متوجه ضرورت استقلال فرهنگی و سیاسی و فرهنگ کار و تلاش برای کاستن فاصله علمی از غرب نبودند. 🔹دولت سازندگی و اقتصاد نفتی🔹 انقلاب عظیم اسلامی ما با خود فرهنگ استقلال، آزادی و نه شرقی و نه غربی آورد! هشت سال دفاع مقدّس مردم ما را مقاوم نمود. فرهنگی بسیار غنی در ادبیات خودکفایی، استقلال و کرامت ملّی. این یک ظرفیت بی بدیل برای نجات از اقتصاد نفتی بعد از دوران جنگ بود که با یک فرصت سوزی تاریخی از سوی دولت کارگزاران به تشدید وابستگی به اقتصاد نفتی و وابستگی انجامید. 👈دولت سازندگی به جای استفاده از فرهنگ استقلال در انقلاب و دفاع مقدّس و پرداختن به توسعه واقعی با ترویج فرهنگ تولید و تقبیح مصرفگرایی و تجملگرایی و وابستگی به نفت به دنبال طرحهای صندوق بین المللی پول و خریداری توسعه از بازارهای غربی رفتند و شد آنچه شد! 👈وابستگی و ادامه دادن به خفّت اقتصاد نفتی را به اسم تعامل با جهان برای ما تئوریزه کردند! 👈آخر هر انسان عاقلی میداند این جهانی که اینها میگویند همان مستعمرینی هستند که نانشان در وابستگی ماست! حتّی نصیحت دلسوزانه و در ظاهر خوبشان را نباید گوش داد! 👈 خوش خیالی است که آنها علم اقتصاد به ما بیاموزند! نود و نه حرف خوب هم بیاموزند در آن مورد صدمش ممکن است زهر خودشان را بریزند! طبیعتا دشمن هستند! از آنها توقع دوستی داشته باشیم؟! حماقت نیست؟! 🔹تحریمهای اقتصادی و اقتصاد نفتی🔹 اگر این تحریمهای اخیر اقتصادی بر جمهوری اسلامی خیلی بد بود لا اقل اینش خیلی خوب بود که مضرّات اقتصاد نفتی را بیش از پیش به همگان نشان داد. 👈نقطه ضعف بزرگمان را نشانمان داد. عمق زشتی این نوع اقتصاد را هویدا کرد. بسیاری از ما عقلمان در چشممان است و تا چیزی را نبینیم باورمان نمیشود. آره اینها درد اقتصاد نفتی بود که با مسکن پول نفتی مدتی تخدیر شده بودیم. 👈فرصتی مجدد برای توجّه به بیماری اصلی و گناه بزرگ اجتماعی ایرانیان و توبه از آن فراهم نموده است. عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم! همین میتواند بیداری و تکاپوی ما را در علاجش در پی داشته باشد. 👈به این سادگی ها نمیشد خطر اقتصاد نفتی را آنجوری فهماند که این تحریمها فهماند. مانند کرونا که عظمت فضایی مجازی و ظرفیتهای بسیار زیاد آن را در امر آموزش به حوزه ی ما و اساتید و طلابمان به خوبی فهماند! شیر فهممان کرد! 👏رهبر عزیزمان با ابلاغ سیاستهای اصل 44 قانون اساسی و طرح اقتصاد مقاومتی و برجسته کردم مفهوم جهاد اقتصادی و مفهوم تولید، و اقتصاد دانش بنیان و تأسیس صندوق توسعه ملّی تلاش بزرگ در این عرصه را آغاز نمود. ولی کار بسی دشوار است. به آگاه شدن، آگاه کردن و جهاد نیازمند است. جهادی بزرگ!
.
باسمه تبارک و تعالی (۴۸) «بچه ها و رفتن مادر!» «اضطراب جدایی و محنت قرب» «خوف علامت قطعی ایمان و مراتب آن» 🔵ما سه تا بچه داریم که از 4 سال به پایین سنشان است. با هم در خانه معمولا مشغول بازی هستند. حواسشان هم معمولا به پدر و مادر نیست. انگار بودن و نبودن مادرشان در خوشی آنها و شادی عمیقشان تأثیری ندارد. 😮ولی به محض اینکه مادرشان را صدا کنند و جوابی نشنوند و دوباره صدا کنند و نشنوند اضطرابی مشهود وجودشان را میگیرد! طرف من می آیند! مادر کجاست؟! 😐اگر وسط بازی ببینند مادرشان چادر پوشیده برود میزنند زیر گریه! باید مخفیانه برود متوجه نشوند والا از گریه خانه را میگذارند روی سرشان! 😞طوری گوله گوله گریه میکنند آدم میگوید انگار همه غصه هایی عالم یکدفعه به قلبشان وارد شده است! با هیچ اسباب بازی و خوراکی آرام نمیشود! 😐انگار یکباره داغی بزرگ دیده اند و خبر داده اند عزیزشان مرده است! نگاههای نگران و مضطرب، اشکهایی روان، ناله هایی سوزان و خستگی ناپذیر! 😐مانند گریه های ما نیست که فوقش چند ثانیه در روضه ها تجربه اش میکنیم! خیلی طولانی است و عمیق و سوزان است.
🔸روان شناسی و اضطراب جدایی کودکان🔸 در روانشناسی این امر یک وضعیت کاملا شناخته شده میباشد که از آن تحت عنوان «اضطراب جدایی» یاد میکنند. 👈از دید روان شناسان اضطراب جدایی در کودکان امری طبیعی و نشانه سلامت کودک است. بله برخی افراطی آن در سنین بالاتر علامت نوعی اختلال رفتاری میباشد. ولی اصل آن در سنین اولیه کودکی خود کاملا طبیعی است و معمولا همه ما آن را در کودکی مان تجربه کرده ایم. 🔹میگویند تا حدود 3 سالگی اساسا کودک قدرت شناختی اش از تفکیک بین مفهوم غیبت و مرگ عاجز است. به دلیل حس گرایی شدید او گمان میکند چیزی که آن را احساس نکند معدوم شده است! 👈لذاست که معمولا کودکان زیر سه سال تحمّل جدایی را ندارند زیرا تصوّری قوی از وجود غائب ندارند! نبودن مادر به معنای معدوم شدن او است! تصوری روشنی ندارد که قرار است مادرش برگردد! در سه سالگی به بعد کم کم میفهمند اگر چیزی را حس نکرد معنایش معدوم شدن آن نیست و همین مقداری به او آرامش داده و برای جدایی آماده میکند. 💡به نظرتان این ویژگی کودکانه از کجا نشئت میگیرد؟! به ذهنم خطور کرد که بین انسان بالغ با کودک در این امور فرقی نیست. این حالات در کودکان هست ولی اصلا حالات کودکانه ای نیست. مبتنی بر روابط کاملا طبیعی است. هر جای دیگری این نوع رابطه باشد انسان همینطور میشود. در هر سنّی هم که باشد. پیر مرد هم باشد مانند کودکان میشود! 💡به ذهنم خطور کرد این حجم غصه کودک به خاطر حجم درک واقعی او نسبت به نیازش به مادر است. درک او از خطرات محیط و عدم استقلال و آسیب پذیری خود و درک قوی از آنکه مادر منبع آرامش و امنیت اوست. چنین درکهای به شکلی طبیعی برای او احساس عاطفه و وابستگی خاص می آورد. 💡اگر در خانه اینقدر شادمان در حال بازی است به خاطر آن است که میداند مادرش هست! دلش به مادرش خوش است! احساس امنیتی عمیق میکند. میداند همه نیازهایش را یکی هست برطرف کند. به محض اینکه احساس کند مادرش نیست یا مادر دارد میرود یک ترس عمیقی وجودش را میگیرد! 🔻این خوف و ترس علامت طبیعی ایمانش به مادرش است🔺 🔸تمثیل رابطه انسان با خدا با رابطه کودک و والدین🔸 انسان چیزهایی را دوست دارد. در میان دوست داشتنی هایش برخی را اساسا به آنها نیاز دارد. برخی از نیازهایش هم اساسی ترین نیازهایش میداند. به همین ترتیب انسان نسبت به آنها حساس بوده و همواره ترس از زوال آنها را با خود دارد. این ترس وقتی با بی پناهی آدم ممزوج شود انسان را به التماس و گریه میکشاند. ربطی به کودک بودنش ندارد. انسان چنین است. ✔️در ادبیات تمثیلی ما در رابطه انسان با خدا معمولا از رابطه عاشق و معشوق استفاده میشود. خب برخی ابعاد را میتوان تصویر کند. ولی نسبت خداوند متعال با انسان از جهاتی به رابطه کودک و والدین مخصوصا مادر هم تمثیل قوی تر ی میتواند داشته باشد. کمتر روی آن کار شده است. مسأله نیاز و فقر است. 👈یک نکته ای هم هست که معمولا از آن غفلت میشود. تمثیل گاهی صرفا یک تشبیه ساده دو امر متغایر از یک بعد ورای همه فرقهای زیادی هست که در ابعاد دیگر دارند؛ و گاهی اساسا مانند حلول همان حقیقت است که در این موطن اینگونه جلوه کرده است. عینیت است نه یک تغایر که صرفا مشابهتی در جهتی داشته باشند. بد نیست این دومی را تمثل بنامیم نه تمثیل. یک حقیقت است که در رابطه کودک و مادر و عارف و خداوند متعال جلوه میکند. تشبیه نیست. مصادیق متعدد یک حقیقت است. بگذریم ... ✔️در روان شناسی اثبات شده و در روایات معتبر ما نیز آمده است که کودکان والدین خود را خدا میدانند! آنها را قدرت و علم و دیگر فضائل مطلق میدانند! اگر میبینید گریه میکند که چرا عروسکش را از زیر چه میدانم آوار بیرون نمی آوری چون واقعا گمان میکند پدر زور همه چیز را دارد! ✔️واقعا والدین را ربّ خود میدانند. خوف از مقام ربّ هم یک امر قابل تبیین و مورد تأکید در قرآن کریم است. در کافی با سندی از امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند که: 📖أحِبُّوا الصِّبْيَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ إِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ شَيْئاً فَفُوا لَهُمْ‏ فَإِنَّهُمْ لَا يَدْرُونَ إِلَّا أَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُم‏ این یعنی اطفال واقعا واالدین را ربّ خود میدانند. همین مضمون را در سند دیگر از امام کاظم علیه السلام نیز نقل میکند: 📖إذَا وَعَدْتُمُ الصِّبْيَانَ فَفُوا لَهُمْ‏ فَإِنَّهُمْ يَرَوْنَ أَنَّكُمُ الَّذِينَ تَرْزُقُونَهُم‏ 💡وقتی داشتم به اینها فکر میکردم مسأله گریه عجیب اولیاء الهی که مانند کودکان است و خوف زیادشان از معصیت و غفلت و قهر خدا از طرفی و شادی و نشاط آنها در مواجهه با ما و فعالیتهای شگفت انگیزشان در طول روز از طرف دیگر حلّ شد. 👈نمیدانم از نزدیک برخی اولیاء الهی را دیده اید. مخصوصا هنگام مناجات کردن! دعای ابوحمزه و افتتاح و عرفه و شعبانیه خواندن! واقعا مانند کودکان میشوند!
🔷این هم روان شناسی معقول مناسب خودش را دارد. حال میخواهید اسمش را عرفان بگذاری و روان شناسی نگذارید. 🔸خود همین حالت کودک با مادر یا حالت عاشق با معشوق حالاتی عارفانه است. حالات طبیعی مبتنی بر عرفان و شناخت عمیق نسبت به نیازشان به مقام آنچه آن را ربّ پنداشته اند! 🔸همین حالات و بالاتر از آن را اولیاء الهی با ربّ العالمین تجربه میکنند. بسیاری از این روابط معقول در کتبی مانند منازل السائرین و شروح آن مورد بررسی قرار گرفته است. 👈این حالات روانی امری است که در قرآن کریم مورد توجّه ویژه قرار گرفته است. بارها روی این مسأله تأکید شده که هم در این دنیا و هم در آخرت برخی به حالتی روانی میرسند که «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» میشوند. 👈هیچ تألّم درونی ندارند؛ نه از آینده خوفی دارند و نه از گذشته شان حزنی! یک حالت روانی برخاسته از جهل یا غفلت هم نیست و برخاسته از حاقّ واقعیّت است. انگار واکسن ناراحتی زده اند! 🔸خوف اولیاء الهی🔸 ولی همینها از یک چیز خائفند! از مقام ربّ! خوفشان به تعبیر امام صادق علیه السلام خوف نوری است. با خوفهای دنیایی فرق دارد؛ درونش بهجت و انبساط موج میزند! نور است دیگر! «لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاء» در دل همین خوفشان امنیت پیدا میکنند. 👈مؤمنین عادی خوفشان از عقاب است. خوفی که به تعبیر خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین ناشی از تصدیق وعید، ذکر جنایت و مراقبه ی عاقبت است. 👈مؤمنین بالاتر خوفشان از احتجاب است. به تعبیر عبدالرزّاق کاشانی در شرح منازل السائرین: «کلّما کانت الحلاوة بالإقبال أتمّ کان الخوف من الاعراض أشدّ». 👈مؤمنین بالاتر خوفی دیگر هم دارند. خوفی که ماهیتش هیبت اجلال میشود! درجاتی دیگر نیز در روان شناسی سلوک بیان شده است. 🔶آدمی که این درجه از نیاز عمیق خودش را به خدا و لزوم توجّه خدا، استمرار توجّه و تعمیق آن نفهمیده اینها برایش قابل درک نیست! 🔹در شرح حال مرحوم امام خمینی نقل کرده اند که در نماز شب آنقدر گریه میکرده که با حوله اشکهایش را گاهی پاک میکرده! دستمال کفاف نمیداده! این آقا چه کار کرده است مگر؟! انگار باید مانند ما لزوما جرم و جنایتی کرده باشد؟! مگر بچه ها که از تخیّل قهر مادرشان یا رفتنش یا کم شدن توجّه مادر زیر گریه میزنند جرم و جنایتی کرده اند؟! 🔸اولیاء الهی وقتی در مقام مناجات به نیازهای عمیق خود و برخی غفلتها و کاستی های خودشان و لا یقفی حدی انسان توجّه خاص میکنند به صورت بسیار طبیعی میزنند زیر گریه! 👈یک نا امنی و ترسی نورانی وجودشان را فرامیگیرد که تنها با توجّه خاصّ خدا تسکین پیدا میکند و وقتی آن توجّه خاص الهی را درک میکنند گریه ای دیگر میکنند. 👈گاهی که مهربانی خدا را توجّه میکنند ناز میکنند و با انبساط خاصّی رفتار میکنند و وقتی که بارقه هایی از عظمت الهی بر دل آنها تابیده و توجّهاتی به بزرگی ساحت ربوبی پیدا میکنند از هیبت جلال بارگاه الهی دست و پای خود را جمع کرده و خیلی مؤدّبانه ادامه میدهند! 👈اینها در زمان مناجات که قرب خاصی دارد «و قرّبناه نجیّا» خیلی در احوالات انسان مؤمن مشهود میشود. 👈انسان مؤمن هر چه در مسیر ایمان و عمل صالح جلوتر میرود بیشتر نیاز خودش را درک میکند؛ گویا هر چه نزدیکتر میشود دورتر میشود؛ انگار دیگران آنقدر خود را به خدا دور نمیدانند که او میداند! انگار وضعش از همه بدتر است! چنین شخصی هر چه جلوتر میرود آه و ناله اش بیشتر میشود «کأنّهم خولطوا و قد خالطهم أمر عظیم». 👈باور کنید اینها همه طبیعی و باور کردنی است. خودمان صورتی از آن را در رابطه خود با والدینمان تجربه کرده ایم! صورتی دیگر را شاید برخی در زمان عشق دنیایی تجربه کرده باشند. 🔷از آن طرف در روز همین اولیاء از همه ما شادترند! از همه نترس تر هستند! رهبان اللیل و اسد النهار! اصلا از هیچی نمیترسند! مانند کودکانی که میدانند پدر و مادرشان در خانه است و با خیال راحت میتوانند بازی کنند! حواسشان هست. از چیزی هم نمیترسند چون پدر و مادرشان هست. 📖«قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى‏* قالَ لا تَخافا إِنَّني‏ مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى‏» ✔این آرامش و نشاط و شجاعت و دیگر فضائل دائمی ایشان به خاطر احساس امنیت عمیقی است که همواره از درک معیت خداوند متعال دارند. مانند همان بچه ها!
🔸چرا از خدا نمیترسیم؟🔸 ما چرا از خدا نمیترسیم؟! چرا از خوف خدا گریه نمیکنیم؟! چرا اهل مناجات و سوز و گداز شبانه نیستیم؟! چرا در فعالیتهایمان اینقدر ترسو و کسل و دچار افسردگی های آشکار و پنهان هستیم؟! 🔹چون نیازمان، عمق نیازمان، عمق عمق نیازمان، عمق فقر وجودی مان، عمق بی پناهی و آسیب پذیری مان، عمق خطرات و محرومتهای ناشی از دوری از خدا و قهر خدا را درک نکرده ایم. 🔸وقتی چنین است از خدا و دوری از او و یا بالاتر از آن مدام نزدیکتر نشدن از او و درجا زدن نمیترسیم! 👈این خوف اخیر را که اصلا نمیفهمیم! دقت کنید چه شد! خوف از عدم زیاد شدن مدام! 👈اموری که واقعا وحشتناک است! این اولیاء الهی خوب فهمیده اند مطلب چیست! انسان هر چقدر درک خودش از خود و خدا و عالم و عظمت هستی را بالا ببرد در مراحلی از خوف سلوک خواهد کرد؛ 👈فعلا مقصودم بحث از خوف نیست ولی خوف الهی خود نوری در قلب انسان مؤمن است و بدون خوف و مراتب آن ایمان و مراتب آن معنایی ندارد. 🔸روضه🔸 حیفم آمد آخر عرضم روضه نخوانم! صلی الله علیک یا اباعبدالله. ما که در منزلمان یک کتیبه خیلی بزرگ نصب کرده ایم که روی آن عبارت: «یا رحمة الله الواسعة و یا باب نجاة الأمة» و عبارت «یا حسین» نقش بسته! 🔹دوست داریم از همان کودکی این نقش و نگار دلربا در ارتکاز بچه هایمان برود! با این سفینه نجات و مصباح هدایت بزرگ شوند! 🔸امام حسین علیه السلام خیلی مراقب زنان و اطفال حرم بود! آخر آنها وابستگی خاصّی به ایشان دارند. نیازمند آن هستند که مدام یک احساس امنیت و حمایت عاطفی به آنها داده شود. آن هم در این بیابان! آن هم در میان این وحشی ها! 🔹شاید به همین دلیل بود که تا آن آخر کار راضی نمیشدند عمویشان عبّاس به میدان برود! آخر مایع دلگرمی حرم بود! به آنها احساس امنیت میداد! 😢زمانی رسید که امام حسین دید دیگر یاری برایش باقی نمانده و اهل حرم ناصری جز خود ایشان ندارند! باز هم برای آنکه به آنها احساس آرامش و امنیت بدهد به طرف خیام آمد 📖«و نَادَى يَا سُكَيْنَةُ يَا فَاطِمَةُ يَا زَيْنَبُ يَا أُمَّ كُلْثُومٍ عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام» 😢یعنی نگران نباشید ها! حسین هنوز هست! صلی الله علیک یا ابا عبدالله! ولی سکینه شاید از شرایط میدان و لحن صدای پدر چیزهایی فهمید! احساس نا امنی کرد! بوی خداحافظی به مشامش آمد! بوی بی پناهی! بوی آوارگی! 📖«فَنَادَتْهُ سُكَيْنَةُ يَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟ فَقَالَ كَيْفَ لَا يَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِينَ» 😭اینجا بود که کلامی گفت که دلها را سوزاند! گفت حال که میخواهی بروی قبلش ما را به خانه برگردان! ما را به مدینه برگردان! «يَا أَبَهْ رُدَّنَا إِلَى‏ حَرَمِ‏ جَدِّنَا فَقَالَ هَيْهَاتَ لَوْ تُرِكَ الْقَطَا لَنَامَ» 😭همه فهمیدند دیگر پناهی ندارند فتَصَارخنَ النِّساء. شاید امام حسین نگاهی به خواهرشان زینب کرده باشند! آری زینب دیگر آماده باش! دیگر نوبت توست که پناه حرمم باشی! ای پرده نشین خاندان رسالت! وقت آن شده همه بفهمند چقدر عظمت داری!
.
باسمه تبارک و تعالی (۴۹) «فرهنگ نیسان آبی» «تأثیر محیط در ادراکات اعتباری» «طلبه نباید ساده لوح باشد» 🔶دیروز برای زیارت اهل قبور به بهشت زهرا تهران رفتم. به فرموده امیر المؤمنین علیه السلام: 📖«زُورُوا مَوْتَاكُمْ‏ فَإِنَّهُمْ يَفْرَحُونَ بِزِيَارَتِكُمْ وَ لْيَطْلُبْ أَحَدُكُمْ حَاجَتَهُ عِنْدَ قَبْرِ أَبِيهِ وَ عِنْدَ قَبْرِ أُمِّهِ بِمَا يَدْعُو لَهُمَا» 🔹در مسیر برگشت این نیسانها و عباراتی که پشتشان مینویسند نظرم را دوباره جلب کرد! 💡با مقداری تأمّل بیشتر ذهنم به اینجا کشیده شد که اساسا نیسان سواری خودش یک فرهنگ با خود دارد. 👈دنده نیسان سنگین است. همه خودرو‌ها با دنده یک راه می‌افتند، نیسان با دنده دو، تابستان‌ها داخلش، مخصوصا جلوی پای راننده، جهنم می‌شود؛ گیربکسش داغان است! اگزوز نیسان جوری است که گرما را به داخل خودرو می‌آورد، به ‌هرحال اصولی درست نشده، میگویند ترمزش آدم را بیچاره می‌کند. 👈محکم که ترمز می‌گیری، خودرو کله می‌کند، شل می‌گیری تا بایستد خودروی عقبی داخل خودرو است. نیسان دو رنگ بیشتر نداشت؛ آبی و سفید؛ سفیدها کمتر و آبی‌ها بیشتر. 👈ماشینهای گردن کلفت و جاداری هستند که مزداها و وانتها و تویوتاها هم نتوانستند جایشان را بگیرند! 👈گاهی سپر ماشین را عوض کرده و ناودانی تیرآهن جایش میگذارند! بدنه شان هم از دیگر ماشینها محکمتر است. بوقش را هم گاهی بوق 1011 بنزی میگذارند تا خفن تر شود!
🔷طوری است که اساسا برخی را عاشق مرام و فرهنگ خودش میکند! برخی عشق نیسان هستند! قیافه هایشان و نوع پوششان و نوع ماشین سواری شان و... . 🔸خودتان میدانید که از چه چیزی صحبت میکنم! از همان نیسان آبی ها! از همان زامیادهای آبی خشن پر ابهتی که سلطان جاده ها هستند! حرمت دارند و نباید سر به سرشان گذاشت! 🔹با دیدن اینها معمولا یا باید کنار کشید و خیال خود و خودرویمان را راحت کرد یا اینکه با سلام و صلوات از کنار آنها عبور کرد! کامیونها هم کما بیش سابقا نوعی دیگر از خرده فرهنگ را برای خودشان داشتند! سریال خوش رکاب یادتان هست! 😊از من به شما نصیحت! کلا در رانندگی وقتی با خودروهای چهار گروه مواجه میشوید حسابی احتیاط کنید! یکی نیسان آبی! دوّمی تاکسی ها! سومی پیرمردها! چهارمی زنها و ما ادراک ما زنها😉 🔴بگذریم؛ راستی این خرده فرهنگ نیسان آبی ریشه در چه چیزی دارد؟ 💡اولین چیزی که در همان پشت فرمان به ذهنم خطور کرد این است که چنین شغلی اقتضاء نوعی دوری از ظرافتهای زنانه را دارد. اینها طوری است که گویا با ماشینشان زندگی میکنند و در نوع شغلشان هم طرف حسابشان زنان نیستند. اگر طوری بود که به نوعی با زنان در ارتباط بودند اینطور نمیشدند! 👈همچنین نوع هیکل ماشین و ضمختی آن و بار زدن و... همه احساساتی خشن در بین آنها ایجاد میکند. از امکانات رفاهی مانند کولر مناسب، فرمان نرم و... هم که خبری نیست. لااقل وقتی پشت ماشین مینشینند انگار اثر مقطعی خاصی رویشان دارد. یک هویت خاصی برایشان ایجاد میکند. 👈گویا نوع زیست آنها چنین حالاتی را برایشان زمینه سازی کرده است. ماشینی با سرعت پایین، رویین تن، بدون اضطراب خطّ و خش، توان بالا و... . 👈گاهی حسّ مالکیت خاصی نیز نسبت به جاده دارند! انگار مال بابایشان است! تاکسی ها هم که روزی خود را از همین جاده ها در می آورند همین حسّ را کما بیش دارند! برای خود حقّ تقدّم قائل بوده گویا دیگران باید همواره آنها را درک کنند! 🔻انسان وقتی مدّت زیادی با چنین وسیله ای کار کند مجبور است برای تحمّل و مدیریت آن با آن انس گرفته و خو بگیرد🔺 ✔️انسان موجود عجیبی است. یادتان هست؟! در همان ابتدای طلبگی در جامع المقدمات در آداب المتعلّمین میخواندیم: 📖«و أمّا اختيار الشريك: فينبغي أن يختار المجدّ و الأورع و صاحب الطبع المستقيم و يحترز من الكسلان و المعطّل و مكثار الكلام و المفسد و الفتّان، قيل في الحكمة الفارسيّة نظم: تا توانى میگريز از يار بد يار بد بدتر بود از مار بد مار بد تنها تو را بر جان زند يار بد بر جان و هم ايمان زند و قيل: فاعتبر الأرض‏ بأسمائها و اعتبر الصّاحب بالصّاحب» ✔️مرحوم علامه طباطبایی در اصول فلسفه و روش رئالیسم در بحث از ادراکات اعتباری میگوید: 📖«محیط عمل در اختلاف افکار و ادراکات اعتباری دخیل می باشد. مثلا یک نفر باغبان با یک نفر بازرگان یا یک نفر کارگر با یک نفر کارفرما از جهت روش فکری یکسان نیست. زیرا احساساتی که مثلا سبزه و آب و درخت و گل و بهار به وجود می آورد غیر از احساساتی است که مال التجاره و داد و ستد لازم دارد و اختلاف احساسات، اختلاف ادراکات اعتباریه را مستلزم میباشد». 🔹در مورد نیسان داران هم همینطور است. تأثیر محیط در اخلاقیات و ادراکات اعتباری خیلی بحث جالب و پر کاربردی است. مثلا تحلیل اخلاق اصناف مختلف؛ کشاورزان، تاکسی داران، پزشکان و... . 👈بحثم اینها نیست. اینها جبر هم نیست بلکه یک زمینه هایی است. ما هم نوعا به دلیل ضعف اراده معمولا بنده زمینه ها هستیم. 🔵حال نکته ای در مورد تأثیر محیط طلبگی در خلقیات آنها بگویم. با یکی از طلاب خوب که مدّتی است برای سربازی به شهرشان رفته که یکی از مراکز استانها است دیشب تلفنی صحبت میکردم. دیدم خیلی ناراحت است. به اقتضاء شغلش در استانداری گویا اطلاعات زیادی در دست دارد و متوجه برخی خیانتها، دروغگویی ها، نفاقها، بی وجدانی ها و... میشود. از سوی افرادی که باورش نمیشود! واقعا تحمّلش برایش سخت بود و لحظه شماری میکرد و میگفت دعا کن به قم برگردم! 🔷بنده همین مطلب را به ایشان عرض کردم. گفتم این مدّت مقداری برای انسان شناسی شما خوب است. 👈ما وقتی در حجره ها و حوزه ها هستیم تنها با یک نوع تعیّن کلّی انسان در محیطی اینچنینی ورای اختلافات فردی انس میگیرم و نمیدانیم انسانها میتوانند چه صور دیگری پیدا کنند.