⚪گاهی با خود میگویم ای کاش تهران می آمد قم یا قم میرفت تهران! و باز ای کاش هاروارد و آکسفورد و سوربن می آمد قم و یا قم میرفت آنجا! ای کاش برای فضلای برتر ما فرصتهایی توسّط حوزه علمیه مهیّا میشد که فصلهای مطالعاتی را در دانشگاه های معتبر جهانی میگذراندند و باز میگشتند.
👈البته نمیگویم آسیبهایی نداشت ولی قطعا فرصتهایش بر آن میچربید! بعد از آن دیگر میدیدید که چطور حوزه ی ما آماده تحوّل و تغییر گسترده و صحیح و پویا در متون آموزشی و روشهای خود میشد.
👈میدیدید که چقدر روشهای قویم حوزوی و تفکّر پخته ی فضلای ما در جهان شناخته شده و گل میکرد! میدیدید که چطور معنویت پاک و متون وحیانی و مکتب تشیّع به جهانیان شناسانده میشد! میدیدید که چطور مبدأ قابلی ما در فهم دین و استنباط ارتقا می یافت.
🔹اصلا فرصت اتصال جهانی پیشکش! ما را با اساتید مطرح دانشگاهی کشور خودمان متصل کنید. فرصت اتصال علمی و ارتباطات با مجامع علمی مطرح را مهیا کنید! این هم اصلا پیشکش! فضلای حوزوی که دنیا دیده و دانشگاه دیده اند و در خارج و دانشگاه ها فعالیت دارند را دعوت کنید با آنها فرصت اتصال داشته باشیم!
👈آری ای مسؤولان حوزه ی علمیه! به این فقها، فلاسفه و علمای اخلاق ما فرصت اتّصال بدهید. یک تورهای علمی جهانی برایشان بگذارید! با فرهنگها و محیطهای علمی دیگر از نزدیک آشنایشان کنید! به آنها ارتباطات جدید بدهید!
👈فضلای ما را از این دیوارها بیرون بیاورید! از این لاک کفایه و مکاسب بیرون بیاورید.
🔻از این دیوار ضخیم که به نام حجیت دور خود کشیده اند بیرون بیاورید! حجیتی که گاهی توهم نوعی خود کفایی کاذب را به وجود آورده است. همه ی فرصتهای اتصال و ارتقاء و تشنگی را از آنها گرفته است. دیگر گمشده ای و احساس عقب ماندگی ای و سودای پیشرفت و تحولی را برایشان باقی نگذارده است. همان الگوریتم و سامانه ای که ورای قوتهایش آسیبی بزرگ آفریده! در انتها نیز به گونه ای با اصول عملیه اش تیر خلاص را بر انگیزه تحقیق و پژوهش و بررسی های نوین زده است!این سامانه اجتهاد رسمی متأخر ما زمینه زیادی در انگیزه کُشی و پژوهش گریزی و تحقیق ستیزی دارد!🔺
👈اینها امید نجات بشریت اند. والله العظیم در این شکی ندارم و مبالغه ای نمیکنم.
👈جهان تشنه ی حکمت، معنویّت و تفکّر امثال امام راحل ماست. به جای تغییرات سطحی و بعضا غلط در کتابها اگر به فکر تغییر افتاده اید از فرصت اتّصال شروع کنید!
✋متخصّص آسیب شناسی آن هم نباشید! بهانه هم نتراشید! فرصتهای عظیم آن بلکه ضرورت آن را ببینید!
⚪میدانم خیلی چیزها را تغییر خواهد داد ولی از آن نترسید! فقط از خدا بترسید! فقط پروای او و رضایت او را داشته باشید.
👈آنقدر فاضل خوش فکر و متعهدّ و نابغه داریم که حافظ اصالتها باشند. ما امروزه نیاز به آن داریم که علوم حوزوی را مبتنی بر رشد علوم بشری به روز رسانی کنیم.
👈وقتی واردش شدیم خود راه بگویدت که چون باید رفت! دیگر لازم نیست مانند کسی که از روی شکم سیر صحبت از تحوّل کتب درسی میزند و نمیداند از چه میگوید حرف بزنیم!
👈تحوّل مناسب خودش می آید و کسی را هم نمیتواند فریب دهد! چون تشنگی واقعی اش ایجاد شده است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۲۷)
«درسهایی توحیدی از پهپاد شاهد ۱۳۶»
🔵سالهاست نظام مقدّس ما را تحریم کردند. سیم خاردار هم به ما ندادند. ولی به برکت آن نفس مسیحایی خمینی کبیر فطرت نوری این ملّت بیدار شد! فهمید باید روی پای خود ایستاده و با توکّل به آن نور ازل و ابد تلاشش را آغاز کند! به نصرت حقیقت همّت گماشته و از هیچ چیزی نترسد! توکّل کند!
👈یعنی چه؟! یعنی همه تلاشش را برای رضای خدا انجام دهد و بعد از آن دیگر کار را به خود خدا بسپارد! خدا خودش نصرت میدهد!
👈از آنجایی که نمیدانیم هم نصرت میدهد! این هم از حکمت و لطف اوست. برای آن است که به ما درس توحید بدهد. دل به اسباب نبندیم.
👈سالهای سال بود که مورد هجوم سنگین رسانه ای قرار گرفتیم. تحقیر شدیم. تمسخر شدیم. تحریم شدیم.
✋اصلا مگر قابل باور بود که مثلا در تسلیحات نظامی و در مبارزه ی عظیم تبلیغاتی بر این جهان کفر و ظلم فائق شویم؟!
👈حالا گیرم یک سلاح قوی هم میساختیم مگر میتوانستیم قابلیت آن را برای جهانیان با این امپراطوری رسانه ای دشمن ثابت کنیم؟!
👈اصلا از حیطه ی قدرت ما بیرون بود. ولی خدا! او که زمام همه امور عالم در دست اوست. او اگر بخواهد همه ی زمینه ها در هم کوبیده میشود! اراده ای دیگر کرد!
📖«ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ»
⚪آری رفقا! ید الله فوق أیدیهم! و الله من وراءهم محیط! و الله خیر الماکرین! اما خدا برای نصرت آن ملّتی که برای نصرتش قیام کردند چه کرد؟! بگذارید یک نمونه اش را ببینیم تا بدانیم در عالم چه خبر است! اینکه تدبیر الهی از سنخ دیگر است!
👈جنگی بین روسیه و اوکراین رخ داد! در واقع به نوعی بین بلوک شرق و غرب! آنهایی که به شکلی ابرقدرت عالم در نگاه مادّی انسانهای کوته بین بودند.
👈چشم جهانیان به آن دوخته شد! هر روز اخبار آن در صدر اخبار کره خاکی قرار گرفت. ابتدا یک طرف غلبه کرده و ابهت پوشالی بلوک غرب شکسته شد؛
👈سپس طرف دیگر توانست با نیروی تسلیحات مدرن غربی مقداری تلافی کند! ابهت بزرگ تسلیحاتی بلوک شرق شکسته شد!
👈در همین زمان شیاطین فتنه ای کرده و در کشور ما که اصلا جای دیگری از این منازعات بود و کاری به آن نداشت نا آرامی به وجود آوردند. به زعم خودشان میخواستند آن را تجزیه کنند!
👈بسیاری گمان کردند که وجهه ی ایران در جهان تخریب شد! بسیاری از مؤمنین ناراحت و غمگین بودند. متی نصر الله؟!
🔹یک دفعه خداوند متعال! آنکه بندگانش را فراموش نمیکند آنکه لا یضیع أجر من أحسن عملا! نشانه ای از نگاه لطف خود به این امّت برای بندگانش فرستاد. مبشرّی فرستاد تا ثابت قدم در راه بزرگ خود پایدار بمانند.
✔یکی از سلاح های نظامی ما که همان پهپاد شاهد ۱۳۶ بود را به روسیه داد! به نوعی ورق نبرد را برگرداند! هم قابلیت برتر آن در بین این همه سلاح های عجیب و غریب کلاس جهانی هویدا شد و هم نه تنها طاغوت نتوانست آن را سانسور کرده و با سلاح رسانه ایش کتمان نماید بلکه خودش با تمام توان در تبلیغ آن کوشید!
👈رسانه های بزرگ اروپا و آمریکا و دیگر نقاط جهان مدام اخبار آن را بازتاب دادند. فیلمهای آن را در شبکه های مجازی منتشر کردند.
👈اخبارش در رسانه های جهانی بیش از رسانه های داخلی بازتاب داده شد! فریاد زدند که ای وای ایران به روسیه سلاح داده است! تحریمش کنید! تهدیدش کنید!
👈همانها که چندی پیش تصاویر این پهپادها را فتوشاپ دانسته و آن را تحقیر و تمسخر میکردند!
😄بلکه صحنه طوری شد که نظام اسلامی ما از روی مصالحی تشخیص داد که باید در این زمینه این امور را نه تنها خود تبلیغ نکند بلکه به نوعی غیر شفّاف و توریه ای نفی هم بکند! جهان افشا میکند و ایران کتمان میکند!
✅سبحانَ الله! رفقا دست خدا را نمیبینید؟! رفقا میفهمید چه رخ داده؟! این همان مکر الهی است. همان نصرت الهی است. نتیجه ی همان توکّل به خداست. همان رزق من حیث لا یحتسبی است که خداوند به اهل تقوا وعده اش را داده است.
🔹با دست خودشان و با رسانه خودشان در آن زمانی که هیچ کسی انتظارش را نداشت برای نظام اسلامی ما عزّت آفریدند! اسمش را در جهان بزرگ کردند!
👈اصلا از این بهتر میشد سلاح و تکنولوژی ایرانی را تبلیغ کرد؟! آن هم در این زمان حسّاس؟! آن هم به دست دشمنانش!
شَهِدَ الأَنامُ بِفَضلِه حَتَّی العدا
و الفَضلُ ما شَهِدَت بِه الأعدَاءُ
فَتَلَألَأت أنوارُه لِذَوی النُّهَی
وَ تَزَحزَحَت عَن غیِّها الظَّلماءُ
⚪بالاتر از این! برهان ما را در مباحثات همیشگی با برخی نا مطّلعین و غافلان خودمان قاطع کردند! تا قبل از این حتّی خودی ها هم باورشان نمیشد! بلکه گاهی خودمان هم شک میکردیم😊
👈میگفتند ما چه پیشرفتی کردیم؟! هیچ جایگاهی در دنیای تکنولوژی و علم نداریم! ما صنعتمان همان پراید سازی است!
👈ولی الآن دیگر به عنایت الهی چه برگ زرّینی در مباحثات به مؤمنین هدیه شد! زبان ما را در دفاع از نظام اسلامیمان باز کرد!
👈حجّتی قوی به ما عنایت کرد. آن هم با یکی از سلاح های ما که بهترین سلاح ما نیز نبود!
🔻آری پهپاد شاهد ۱۳۶ نشانه ای از عنایت خدا به این ملّت است. نشانه ای از نصرت الهی است. مبشّره ای برای استقامت در این راه پر افتخار است. نشانه ای از آن است که خدا با ماست. ما را تنها نگذاشته است! با ما میبیند و میشنود! مراقب ماست🔺
👈اینها را باید نشانه دید. آیات خدا دید. به آن دل بسته و با نیرویی بیشتر در جهت رضای او تلاش نمود.
💡اینجا بود که ابیات حافظ شیرازی به ذهنم خطور کرده و آن بلبل را ولو با تکلفی مثال زدنی😄 بر شاهد ۱۳۶ تطبیق دادم:
شاهد ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش شاهد نمود گل
تا از سلاح نکته ی توحید بشنوی!😊
باسمه تبارک و تعالی (۲۲۸)
«زن یک گل نیست! زن یک انسان است»
«حجاب یعنی زن قرار است مادر باشد نه شاهدی بازاری»
«نصایحی از سوزان سانتاگ به زنان مدرن»
🔹مدرینته دین غفلت از هر حقیقت دیگری جز خود طبیعی و خواسته های آن است. از اینجاست که انسان مدرن شغلش اباحی گری است. احکام تکلیفیه ای در کارش نیست! لا حکم الّا الاباحة!
✋البته نه آنکه با زور عقیده و استدلال به جنگ دین و احکام دینی برود! نه اشتباه نکنید! ضعیفتر و روباه تر از این حرفهاست.
✋برای غلبه هم نیازی به چنان زور عظیم و شجاعت بزرگی ندارد. با زور غفلتی سازمانی، موزیانه و خزنده به جنگ دین میرود. شگردش شبیخون و از پشت خنجر زدن است. موریانه خانه ایمان است.
🔸زن مدرن ابداء زینت و کشف حجاب را مباح میداند. حقّ خود میداند. کاری هم به دین ندارد. اصلا نمیفهمد اینکه میگویی حجاب واجب است یعنی چه!
✔️به کسی گفتند شراب نخور! حرام است! گفت: میدانم! به خاطر حرمتش که نمیخورم! به خاطر خاصیتش میخورم!😊
✔️به دیگری گفتند مگر روزه نیستی؟! چرا آب میخوری؟! گفت: به خاطر حرمتش نمیخورم! به خاطر رفع تشنگی میخورم!😊
✔️به همین قیاس به اینها میگوییم مگر مسلمان نیستی؟! بی حجابی حرام است! میگوید: به خاطر حرمتش که بی حجاب نیستم! به خاطر زیبایی و راحتی اش بی حجابم!
👈اینها طنز نیست! عین واقعیت ماجرای دین و مدرنیته است! عمق اباحی گری مدرن است.
🔹زن مدرن عادتا حجاب را ظلمی در حقّ خود میداند! آن را حرف زور میداند! خب این هم مقتضای دینش است. در دینداریش تقوای خاصی دارد! به حکم اباحی گری آن ایمان دارد!
⚪آری زن مدرن تبرّج و ابداء زینت را که امتیاز او در طبیعت است حق خود میداند. ولی دو چیز را نمیداند.
✅یکی آنکه مردان زیبایی زنان را طبیعتا مانند زیبایی یک گل ندیده و آن را در فضای مقاربت جنسی معنا میکنند
✅و دیگر آنکه مقاربت جنسی با یک زن را نیز لزوما و نوعا در فضای عشق و شیفتگی ندیده و آن را در فضای اطفای غریزه معنا میکنند. وصالشان مدفن عشق است.
👈این دو جهل بزرگ و برخی تبعات آن باعث شده ضرورت حکم عقلائی حجاب را درک نکنند. احساس کنند حرف زور است! دیکتاتوری است! در حالیکه حجاب پیش از آنکه حکمی دینی و تعبّدی باشد حکمی عقلی و عقلائی است.
🔹در دنیای قدیم این حقایق به نوعی آشکار بود. بی حجابی برای زنان به نوعی نماد حقارت و بی شخصیتی و آمادگی برای انتفاع جنسی بود. میدانستند چنین زنی به معنای کالای جنسی یک بار مصرف برای مردان هوس باز است.
👈لذا تنها کنیزان برخلاف زنان آزاد حجاب نداشتند. زنان آزاد بی حجابی را دور از شخصیت والا و غرور زنانگی خود میدانستند.
👈ولی در دنیای مدرن در یک فریب بزرگ این نشانه را تغییر دادند. معانی را تغییر دادند. بی حجابی و اظهار زینت در سطح جامعه را نشان شخصیت اجتماعی زن تعریف کردند!
🔸«زن یک گل نیست، زن یک انسان است»🔸
تدبّر در دنیای غرب نشان دهنده ی آن است که گویا در ناخودآگاه آنان چنین نگرشی را ایجاد کرده اند که زن مانند گلی زیباست که باید دیده شود! همانطور که محجّبه کردن گل معنا ندارد زن هم باید غنچه ی خود را در سطح جامعه باز کرده و زیبایی خود را اظهار کند. همه از این زیبایی ها مانند زیبایی گلهای رنگارنگ که فضا را چشم نواز و معطّر میکند لذّت ببرند.
✋این را ولو در ظاهر نگویند ولی در روانها در واقع بسیار جدّی وجود دارد.
🔴ولی قیاس زیبایی زن به زیبایی گل قیاسی باطل است. مغالطه ای تاریک است. آخر زیبایی و بوی خوش گل به نوعی هدف نهایی از طبیعت آن بوده است. گل چیز دیگری جز این زیبایی و خوش بویی نیست. ولی زن انسان است نه گل! زیبایی زن در طبیعت هدف نهایی از طبیعت او نبوده بلکه زمینه ای برای ایجاد میل جنسی میان زن و مرد و رغبت برای تولید مثل و تشکیل خانواده بوده است.
👈یعنی اگر قرار نبود فرزندی به دنیا بیاید یا نسل بشر از راه دیگری مثلا خلق الساعة ادامه می یافت اصلا فرقی در طبیعت میان زن و مرد باقی نمیماند تا زن برخلاف مرد مجهّز به زمینه های خاص لطافت و زیبایی شود. هر دو صرفا انسان بودند. یک نوع واحد.
⚪ولی مسأله بقای انسان بود! خلقت از روی حکمتش یا طبیعت از روی تکاملش دید برای اینکه این انسان بتواند در حیات دنیایی زمینه ی بقاء داشته باشد باید برخی در صنف مردان ظاهر شده و برخی در صنف زنان. مردان را قوی آفرید و زنان را زیبا!
👈ولی نه آن قوّت اصالت داشت و نه این زیبایی! اینها همه ابزارهایی برای تولید مثل و تشکیل خانواده بود. یک حقّ ذاتی نبود.
👈اگر چنین است زیبایی زن در واقع نه حقّی برای زن بلکه حقّی برای انسان برای بقای نسلش به شکل مطلوب در قالب نظام خانواده بود. همان نظامی که تنها ضامن مطلوب بقای نسل انسان است.
👈لذا ابداء زینت و زیبایی زن تنها آنجایی صحیح است که موافق حقّ خانواده باشد یا مخالفتی با آن نداشته باشد.
👈از اینجاست که دین الهی که بر پایه ی چنین حقائق تکوینی تشریعات خود را نهاده برداشتن حجاب را جز در برابر خانواده و محارم برای زنان ممنوع دانسته است.
👈زن تا قبل از بلوغ زیباییش به نوعی شبیه زیبایی گل است لذا حجاب بر او واجب نیست ولی بعد از آن دیگر ماهیت آن آشکار شده و زیباییش مقدمه ای برای تحقّق امر جنسی میشود لذا حجاب برای او واجب میشود.
🔻حجاب یعنی مانع طبیعی عقلانی! یعنی خانواده. یعنی زیبایی من برای تو نیست! برای هدفی دیگر است. حجاب یعنی زیبایی زن هدف خلقت برای شغل مادر بودن اوست. حجاب یعنی زن مادر است نه شاهدی بازاری!🔺
✅به مقام زن توهین نکنید! زن یک گل نیست! زن یک انسان است. موجودی بسیار برتر و والاتر از یک گیاه زیبای خوش بوست! اگر هم زیباست چون قرار بود مادر باشد نه اینکه مانند یک گل برای زیبایی و استفاده توسط هر کسی مصرف شود. زن دارای کرامت انسانی و اشرف مخلوقات است
🔹اگر چنین است دیگر نمیتوان گفت دستور حجاب نقض غرض از زیبا آفریده شدن زن است! استدلالی مضحک ولی شایع در جوامع غربی! یا مثلا نمیتوان گفت زن حق دارد زیبایی خود را اظهار کند تا همه بفهمند چقدر زیباست!
✋نخیر این حرفها نیست. زن چنین حقی ندارد. زن زیباست ولی برای خانواده خود زیباست و برای همسرش جاذبیت جنسی دارد. زن زیباست چون قرار است مادر باشد. بتواند با آن برای همسرش در خانه جلوه گری کند. نه اینکه زیباست تا در جامعه کشف حجاب و پرده دری کند!
👈آیا اگر جامعه زیبایی زن را نبیند نقض غرض از زیبایی زن است؟! هرگز! زیبایی زن باید دیده شود! ولی دیده شدن معنایش آن نیست که همه باید آن را به نظاره بنشینند. جامعه مدنی قرار نیست زیبایی ظاهری زن را ببیند ولی جامعه ی منزلی چرا. هدف اصلا همین بود.
👈اظهار زیبایی و آراستگی زن در فضای خانواده امری معقول و پسندیده و بلکه دارای ثواب و در راستای اغراض واقعی آفرینش است ولی زیبایی زن در فضای جامعه سهمی مسموم از سهام ابلیس است.
🔸«بی حجابی حجاب اسطوره ای به نام زنانگی»🔸
ای بانوان مدرن! ای خواهران فریب خورده! لااقل حرف یکی از عقلای زن مدرن از جنس خودتان را گوش کنید که عمق این ماجرا را درک کرده است! مقاله ای را از یکی از نویسندگان و مشاهیر زن یهودی آمریکایی به نام «سوزان سانتاگ» که شهرتی جهانی دارد میخواندم.
👈این مقاله را در مجلّه مشهور مُد در آوریل ۱۹۷۵ نگاشته است. در سال ۲۰۰۶ در دانشنامه فرهنگ زنان فمینیست نیز آمده است. عنوان مقاله این است:
«A Woman’s Beauty: Put Down or Power Source?»
👈 به این معنا که: «زیبایی زن: منشا ذلّت یا منبع قدرت؟» وی از این موضوع گلایه میکند که چطور زیبایی زن در غرب به جای آنکه منبع قدرتی برای او باشد منشأ ذلّت او شده است!
👈اینکه چطور زن را در غرب مبتلا به بیماری و وسواس ایده آل سازی ظاهری در سطح جامعه کرده اند. اینکه چطور او را از زیبایی های واقعی درونی و فضیلتهای برتری که باعث ظهور اسطوره ای به نام زنانگی است غافل کرده اند.
👈اینکه چطور در غرب زیبایی ظاهر زنان را مسأله ای بسیار با اهمیت در جامعه جلوه داده و با این عمل توهینی بزرگ به اسطوره زن در عرصه ی جامعه نموده است!
👈اینکه چطور زیبایی زن باعث نفی زن شده است. اینکه چطور غرب زن را مجبور کرده که برای زیبا جلوه دادن خودش در برابر مردان تقلا کند!
👈اینکه چطور زیبایی زن تنها شکل قدرت او تعریف شده که باید برای داشتن آن دست و پا بزند! قدرتی برای نفی خودِ زنان! خودش را از خودش در حجاب برده است.
👈اینکه چطور زن را با ستایشی جانکاه مکلّف به مراقبتی سختگیرانه برای رسیدگیِ مستمر به ظاهرشان نموده و آن را معیار قضاوتی دائمی که سایه ی آن بر سر جامعه ی زن در غرب سنگینی میکند کرده است.
👈اینکه چطور جذابیّت و زیبا بودن یک اجبار، تکلیف و وظیفه بر دوش زنان غربی ورای همه توان مندی های آنان شده است!:
📖«از این رو در حالی که جایگاه خود را به عنوان جنس ضعیفتر قبول میکند، موقعیت خود را در مقام ِ عینیگرابودن، حرفهایبودن، مقتدربودن و متفکربودن، زیر ِ سوال میبرد. در هر حال این زنان هستند که در چنین مسیر تفکر و باور، بازندهاند»
👈و باز به تعبیر او:
📖«اغلب زنان خود را از آنچه واقعا هستند و بطور طبیعی مینمایند؛ کمتر و پایینتر میببینند. از این رو ایدهآلِ زیبابودن با خودآزاری و وسواس همراه است. زنان رفته رفته یاد گرفته اند که بدن خود را به قسمتهای مختلف تقسیم کرده و هر قسمت را به طور جداگانه ارزش گذاری کنند. صورت، بینی، مو، چشمها، پاها، گردن، باسن، بالا تنه ...؛ هر یک از آنها به نوبه ی خود باعث نگرانی، وسواس یا گاهی نا امیدی میشوند. هر چقدر هم برخی اندام مقبول باشد، برخی دیگر همواره مراقبت شده و نیاز به پاییدن دارد!»
🔹البته سوزان سانتاگ این حرفها که مضمونش را آوردم را از باب گلایه از دنیای آمریکایی در قرن بیستم که آن را تجربه کرده بیان میکند.
👈راه برون رفت خاصی نیز جز ضرورت توجّه دوباره زنان به زیبایی باطنی زنان و فریب نخوردن از فشار جامعه برای مبالغه در زیبا نشان دادن ظاهری ارائه نمیکند.
👈آنچه او آن را خوب درک نکرده ضرورت حکم نورانی و راهبردی حجاب برای زنان و آزادی آنان از این فشارهای بی امان است. حجاب باعث آزادی زنان در جامعه است!
👈بی خردان سخن از آزادی حجاب می گویند! آزادی ای که به قول سانتاگ عین اسارت زن غربی شده است. این را خوب درک نکرده که اساسا مقام زن و زیبایی زن بودن در آفرینش برای مادر بودن و تشکیل خانواده بوده است.
👈همان چیزی که خود سانتاگ نیز با رجوع به زندگی نامه اش همواره از آن در زندگی اش محروم بوده است. آری این دستور مظلوم حجاب اسلامی با همه سادگی اش مشکلاتی بس پیچیده و عظیم را حل کرده است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۲۹)
«به خون شهید تفأل باید زد»
بس تجربه کردیم در این دیرِ مکافات
با دُردکشان هر که درافتاد برافتاد
🔴هر روز چه بسیاری که از این جهان فانی چشم فرو بسته و عازم سرای ابدی میشوند. هر روز چه خونهایی که در این کره ی خاکی جاری شده و چه ارواحی که به آن موطن اصلی خود باز میگردند. در آن نه فالی نیک است و نه شوم!
✋ولی یک خونی است که هر وقت جاری شد بدانید خبری در راه است! نظر لطف و تأییدی از آن نور ازل و ابد رسیده است. آن هم خون شهید است. آری به خون شهید باید تفأّل زد.
🔸خون شهید آب حیات بخش شجره ی طیّبه ی حقیقت و توحید است. آنقدر پاک است که با نور خود همیشه پرده از نقاب شوم ظلمتها دریده و چهره ی شوم جنود جهل را به وضوح به فطرتها نشان داده است.
🔸راه را نشان داده است. پیام هدایت است. بقای ظلم و کفر همواره در چهره ی نفاق بوده. نفاقی که با خون شهید رسوا شده و بر ملا میگردد.
⚪رفقا ما فعلا در دنیای سایه ها هستیم و خبری نداریم! ولی یقین کنید ذره ذره عالم همه حیات و شعور است. اگر خونی را دیدید که از روی شهادت جاری شده بدانید اجازه ای از عالم غیب دریافت کرده است! این خون پاکتر و شریفتر از آن است که بی حساب جاری شود. نشانی خاص از عالم بالا دارد.
🔹رفقا اگر جنود جهل و ظلمت خون عاشقان را ریخت بدانید فال نیکی باید زد. مگر شهادت در راه آن نور ازل و ابد و آن واحد حیّ قیّوم چیز کوچکی است؟!
👈این خبیثها و فریب خورده ها و اربابهایشان اگر عقل داشتند باید میدانستند که تا میتوانند باید نگذارند خونی از پاکان جاری شود!
🔹باید میدانستند که من اهان لی ولیّا فقد أرصد لمحاربتی! باید میدانستند که بزرگترین خطر برای آنان خون شهید است؛ شکر خدا که دشمنان راه حق از احمقانند؛ آری:
بس تجربه کردیم در این دیرِ مکافات
با دُردکشان هر که درافتاد برافتاد
🔸و چه خونهای پاکی و در چه مکان پاکی و در چه زمان پاکی! اینها معنا ندارد؟! اینها از عنایات اهل بیت علیهم السلام و ذرّیه ی پاک ایشان به ماست.
🔸خطاب به این حرم پاک شاه چراغ که این خونهای پاک در هنگام اذان در جوار مضجع نورانی اش جاری شد باید گفت:
از رهگذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود
هر نافه که در دستِ نسیمِ سحر افتاد
مژگانِ تو تا تیغِ جهانگیر برآورد
بس کشته دل زنده که بر یکدِگر افتاد
🔵نوجوانی بودم! شاید ۱۲ سالم بود. نمیدانم. یادم می آید با پدرم در حرم شاه چراغ نشسته بودیم. نگاهی معنادار به این آینه کاری ها و زیبایی های این حرم نورانی میکرد. روی به من کرد و این مضمون را گفت که: پسرم به نظرت چه کسی این آینه های زیبا را ساخته؟ چطور ساخته؟!
👈من ساده هم که خبری از هیچ چیز نداشتم و ندارم شروع کردم چیزهایی بافتن. ولی آن نگاه مهربان پدرانه به من دوخته شد و گفت نه پسرم! اینها را عشق ساخته! عشق!
👈سالهاست دیگر ایشان از این دنیا رحلت کرده و رفته! اگر لطف کردید و فاتحه ای برای روح این پدر مؤمن تلاوت فرمودید بزرگواری کرده اید.
🔹آری حرم شاه چراغ حرم عشق است. و شما ای شهدایی که توفیق آن را داشتید که در علم ازلی قرعه ی این سعادت بزرگ به نام شما نیک بختان بیافتد! خوشا به حالتان؛ لقد فزتم فوزا عظیما فقد أکرمکم الله بالشهادة و ختم لکم بالسعادة.
⚪وقتی پیکر لاله گون این شهدای عزیز را در این حرم پاک دیدم خطاب به این پیکرهای غرق به خون پر کشیده به سرای آخرت این اشعار دیوان شمس خطاب به ایشان به یادم آمد:
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا
بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
🔹در انتها سخنی هم با برادران دینیم میگویم. ان شاء الله دعا کنید وفات ما ختم به شهادت شود. ولی بدانید مؤمن اگر با این ایمان قطعی و واقعی از این عالم برود شهید است.
👈همه کرامتها زیر سر ایمان است. قدرش را بدانید و نگذارید شیاطین ذرّه ای در آن خللی ایجاد کنند.
👈مرحوم برقی در محاسن از منهال قصّاب نقل میکند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم که دعا کن خدا شهادت را روزیم کند!
👈حضرت نیز با استدلالی لطیف به آیه ی قرآن کریم در جواب فرمود نگران نباش که مؤمن هر گونه بمیرد شهید است! ای جانها به فدای شما ای ائمه نور! راستی که چه بشارتی!
📖«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ادْعُ اللَّهَ لِي بِالشَّهَادَةِ فَقَالَ الْمُؤْمِنُ لَشَهِيدٌ حَيْثُ مَاتَ أَ وَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ فِي كِتَابِهِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ»
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۰)
«کالبد شکافی سندروم کثیف: همه چی کار خودشونه!»
🔴امروزه شاهد استفاده ی دشمنان حقیقت از یک سلاح ادراکی شوم و شیطانی به نام: «همه چیز کار خودشان است» هستیم. اگر صحنه ی نبرد امروزی بین جنود عقل و جهل عمدتا به نبرد ادراکی رسیده باید مراقب استفاده دشمن از این بمبهای کثیف هم بود.
👈سلاح هایی که توسّط شیاطین تولید شده و بین ذرّیه شان و پیروان آنها و برخی غافلان تبلیغ میشود! «إنّ الشیاطین لیوحون الی اولیائهم»!
👈سلاح هایی که از بمبهای شیمیایی برای اندیشه ی توده ها گاهی خطرناکتر است. یک جمله ی وجدان خفه کن و منطق گریز!
👈جمله ای کلیشه ای که گاهی نیز بسان پدافند و سپر جنود جهل است. گاهی نیز بسان سلاحی است که با آن دشمن خود را به شکل قهرمانی رویین تر جلوه میدهد.
👈آنجا که در ظاهر منطقی دارد که به زعم خودش پیروز است و آنجا نیز که علائم نقص و رسوایی راه و منشش آشکار میشود در یک فراری رو به جلو آن را به مخالفین خود نسبت داده و میگوید: «همه چیز کار خودشان است»!
🔹آری نباید از این جملات تعجّب کرد! اتّفاقا اینها بشارتهایی بر حقّانیت راه اهل حق است. اینکه مطمئن شوند که دشمن را خوب تشخیص داده اند. اینکه دشمن چقدر خبیث است!
👈در غیر منطقی بودن چنین ادّعاهایی بدون آوردن بیّنه و همینطور در غیر اخلاقی و ناجوان مردانه بودن چنین تهمتهایی که شکّی نیست.
👈مگر از جنود جهل توقّع دیگری نیز میرود! همچنین عافیت طلبانه و بی هزینه بودن چنین روشهایی در مباحثات نیز روشن است.
👈اگر هم واقعا جدّی گفته شود عمق توهّم توطئه ای بودن اینها را نشان میدهد! اینکه چقدر اینها متوهّم اند. اینکه چطور دچار بیمار مهلک ادراکی شده اند.
✅سرّ مهلک بودن این سلاح مدرن ادراکی این است که خیلی ساده، همه فهم، عملیاتی و ابطال گریز است!
👈ذهن لشگریان جهل را به نوعی در برابر اشعه ی حقیقت ایزوله میکند! نه تنها آنها را شست و شوی مغزی داده و دیگر نمیتوان آنها را هدایت کرد بلکه حتّی نمیتوان در جدل ساکت هم کرد! زبانشان حتّی در زمان ظهور امارات حق باز هم دراز است!
⚪حقیقت آن است که جنود جهل توان بسیج گسترده توده ی انسانها را ندارد. انسانها همانطور که طبیعتی دارند که جهل بر آن سوار میشود فطرتی نیز دارند که با آن عقل را میتوانند ببینند.
✋مسأله آن است که وقتی جنود جهل با سلاح تبلیغاتی سنگین خود ولو به شکل مصنوعی بسیاری را فریب داده و خیلی داغ آنها را وارد صحنه های سیاسی ای میکند که آنها به خوبی میدانند این داغی آنها متناسب با مقدار دانش و علم آنها در این صحنه ها نیست مجبور میشوند به شکل غیر عادی برای داغ نگاه داشتن خود به هر چیزی چنگ بزنند!
👈وقتی انسان که فاعلی علمی است این چنین داغ به میدان آورده شده دیگر وقتی با امارات و علائم بطلان راه خود مواجه میشوند نمیتوانند از راه خود دست کشیده یا ساکت بمانند بلکه باید آن را از میان بردارند!
👈از طرفی توده ی مردم همانگونه که گفته شد صلاحیت علمی و بصیرت لازم در این وادی پر شبهه را ندارند لذا به شکل غیر عادی کلیشه ای به نام: «همه چیز کار خودشان است» برایشان قابل اتکاء میشود!
⛔آخر این را نگویند دیگر چه بگویند؟! مجبورند این را بگویند! میفهمی؟! مجبورند! چون توان فهم و تطبیق دادن دقیق مفاهیم و مقولات کلی بر وقایع خارجی را ندارند و از طرفی اینقدر داغ وارد میدان شده اند چاره ای جز چنگ زدن به این عروة الوثقی های ضلالت ندارند.
🔶اما باید در برابر این سلاح ادراکی کثیف چه کرد؟! راه های مختلفی است. راه منطقی، راه عملی، راه اخلاقی و راه سیاسی و حقوقی و مانند آن.
⚪اما از حیث منطقی باید به آنها فهماند که در بحث نمیتوان از گزاره های اثبات نشده ی ابطال گریز استفاده کرد! نمیتوان از قضایای جدلیّ الطرفین استفاده کرد. هیچ چیزی را نمیتوان از آنها نتیجه گرفت.
👈مثلا به آنها بگویید حرف تو مانند این است که کسی ادّعا کند در هر لحظه همه اجرام حجمشان دو برابر میشود! آیا میتوانی آن را ابطال کنی؟! اثبات هم نمیتوانی بکنی!
👈باید حرفی بزنی که قابل اثبات باشد. همینطور باید پیامدهای سنگین اجتماعی رواج چنین جملاتی را نشان داد! اینکه اگر این جمله را بپذیریم دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود! هر جنایتی رخ میدهد و با این جمله سر و تهش به هم می آید!
👈باید به اینها فهمانده شود که تو مدّعی هستی و تهمت میزنی و وظیفه ی توست که بیّنه ای بیاوری! آن کسی که منکر است که دلیل نمیخواهد! میتواند فوقش قسم بخورد که کار من نیست.
👈تو که مدّعی هستی دلیل باید داشته باشی! جای مدّعی و منکر را که نمیتوانی تغییر دهی!
🔹حکایت تو همان حکایت ملّا نصر الدّین است! میخ طویله ای را جایی کوبید و گفت وسط زمین است! یا حرف من را قبول کنید یا بروید زمین را متر کنید! در پاسخ شما ملّا نصر الدّین ها باید گفت نه حرفتان را قبول میکنیم و نه به خود زحمت متر کردن ادّعای گزافتان را برای نشان دادن بطلانش بر خود هموار میکنیم. مگر ما هم مانند شما دیوانه ایم؟!
👈اینها و شبیه آن پاسخهای منطقی از این شبهه است. اینکه قضیه ای اگر بدیهی نباشد برای اثباتش باید دلیلی اقامه کرد و صرف ادّعا صدق آفرین نیست!
⚪اما پاسخ عملی به این مغالطه چطور است؟! اینها در حالت خوبش لااقل دچار نوعی شکاکیت شده اند. فوقش بگویند شاید کار خودشان است! در اینجا به خاطر نامعقول بودن چنین شکاکیتهایی باید سعی کرد از شکاکیت آنها را بیرون آورد!
👈مثلا از جایی که متوجّه نشود ماشینش را پنچر کنید و بعد بگویید کار خودشان است!😊 اصلا به آنها بگویید اینکه فکر میکنی که کار خودشان است هم کار خودشان است! شاید اصلا تو خودشان هستی!
👈شاید هم خودشان در ذهنت یک تراشه ای کار گذاشته اند که فکر کنی کار خودشان است!
👈اصلا شاید آمریکا و انگلیس هم کار خودشان است. کار آخوندها است. یک مقداری از این مهمل گویی ها و مسخره بافی ها بگویید شاید عمق رسوایی اندیشه اش را متوجّه شود.
⚪اما از حیث اخلاقی چه میشود کرد؟! به نظر میرسد مهمترین عامل این مغالطه همین مسأله اخلاقی است. انصاف نداشتن است. مخالفت با تمایلاتشان است. اینجا میشود با ترفندهایی در آنها به گونه ای تلطیف سرّ ولو مقطعی ایجاد کرد تا آن وجدانشان آنها را مجبور به تکلّم به حق کند.
✔رفقا در قرآن کریم هم بارها از این مغالطات ادراکی کفّار سخن گفته شده است. از نگاه قرآن مشکل اینها معمولا آن است که از حقیقت اعراض کرده اند! اراده ی اعراض کرده اند. یک تصمیم گرفته اند که حق را نبینند. نشنوند.
👈الله اکبر! به تعبیر قرآنی اینها از حقیقت بدشان می آید! عجب! مگر میشود انسان از حقیقت بدش بیاید؟!
👈بله! قرآن کریم در پاسخ به اتّهام شومی که به پیامبر رحمت وارد میکردند و در یک تهمت ناجوان مردانه میگفتند ایشان مجنون است میگوید نخیر مسأله اینها نیست!
👈مسأله این است که شما دچار یک بیماری مهلک شده اید! از حقیقت بدتان می آید!
📖«أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُون»
👈خیلی لازم نیست جواب اینها را بدهی! چون اینها به خاطر منطق به این اندیشه نرسیده اند!
✅خودشان اگر بخواهند خوب میدانند دارند باطل میگویند. ولی نمیخواهند! اینها را مادامی که اینطور هستند نمیشود بیدار کرد زیرا خفتگان بیدارند! خفته ی بیدار را نمیتوان بیدار کرد زیرا تحصیل حاصل است. ای کاش واقعا خفته بودند!
👈ریشه ی این مشکل اخلاقی به استکبار برمیگردد! اصبر علی الحقّ و إن کان مرّا نیستند. انصاف ندارند.
⚪اینها را باید گوشمالی حقوقی و سیاسی هم داد. حکومت نباید به سادگی رهایشان کند. اینها بمبهای کثیف سیاسی است. مخصوصا این کلام وقتی توسّط چهره های اثر گذار بیان میشود نباید بگذارند بی هزینه بماند. باید آن را جرم انگاری کنند و مجبورشان کنند که اثبات کنند.
👈چندی پیش یک جریمه ی بسیار بسیار مالی سنگین توسّط قاضی آمریکایی برای شخصی که بعد از کشته شدن کودکان در مدرسه در یک تیر اندازی گفته بود کار خود حکومت است وضع شد!
👈چرا؟! چون خانواده قربانیان شکایت کردند که این حرف او باعث شده مدّتها دچار ناراحتی روحی شوند!
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۱)
«معاویه صفّین را با نبرد ادراکی برد نه نبرد نظامی!»
«آیا حاکم عدل اسلامی باید در برابر فشار و نارضایتی مردمی از راه حق کوتاه بیاید؟!»
🔵امیر المؤمنین علی علیه السلام نه بر مبنای احقاق حقّ خود بلکه بنا به خواست و بیعت مردم حاکم جامعه ی اسلامی شد. جمهور مردم اساسا حضرت را نه به عنوان امام مفترض الطاعة ای که شیعه میدانستند بلکه به عنوان خلیفه ی اسلام مانند خلفاء سابق قبول داشتند.
👈هنوز لایق آن نبودند و معرفت آن را نداشتند که ایشان را به واسطه ی آن چهره ی نوری الهی اش فرمان برداری کنند!
👈عمدتا آن جنبه ی انسانی و فضیلتها و سوابق اسلامی و عدالت طلبی و مقبولیت برایشان مهم بود. بگذریم ...
🔹اما آن فتنه ها! آن فتنه های تاریک چون قطعات شب ظلمانی! آغاز شد. شد آنچه شد! به تعبیر عجیب جاحظ در کتاب العثمانیة: «الدنيا انكفت بأهلها عليه وماجت بساكنيها».
👈نبرد بزرگ و فتنه ی بزرگ به تصریحات مکرّر امیر المؤمنین فتنه ی بنی امیّة بود. امیر المؤمنین بعد از نهروان در خطبه ای فرمود:
📖«أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ عَمَّتْ خُطَّتُهَا وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا».
👈تاریخ هم نشان داده که این فتنه ی تاریکی ادراکی شجره خبیثة بنی امیّة چقدر تا کنون ثمرات سوء در تاریخ اسلام از خود بر جای نهاده است.
👈به تعبیر ابو جعفر اسکافی در کتاب المعیار و الموازنة اساسا عامه اسلامی تربیت شدگان بنی امیّة هستند. نبرد بزرگ صفّین بین عراق به رهبری امیر المؤمنین و شام به زعامت معایه درگرفت!
✋رفقا! یک چیزی میگویم یک چیزی میشنوید! صفّین و ما أدراک ما صفّین! همه به ستوه آمده بودند. خون عمّارها، ابو الهیثم بن تیّهان ها، خزیمة ذو الشهادتین ها و... بر زمین جاری شد تا باطل به نفسهای آخرش بیافتد!
📖«أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَة»
👈نبردی عظیم بین مسلمین بود. البته در این زمان مسلمین ابر قدرت عالم بودند. نبردی کوچک و غیر مهم در سرنوشت جهان نبود.
🔴بسیاری معتقد بودند این همه هزینه ارزشش را ندارد. امیر المؤمنین شام را به معاویه واگذارد! حتّی داهیة عرب مغیرة بن شعبة نیز به حضرت گفت فعلا زمان نبرد با معاویه نیست! فعلا بگذار همانجا بماند تا ارکان حکومتت استوار شود و بعدا برایش فکری کن! ولی حضرت از همان لحظه ی اوّل فرمودند نه!
📖«لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَرَانِي أَتَّخِذُ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»
👈ولی به راستی چرا میبایست این همه خونها ریخته شود! چرا این همه مردم از کار و زندگی خود بیافتند! از مبارزه با کفّار مشغول شوند! این شبهات زیاد بود.
✋ولی اوج نبردی که دیگر جامعه ی اسلامی متأسّفانه در آن تسلیم جنود جهل معاویه ای شد نبرد ادراکی بزرگ قرآنهای بر سر نیزه بود. قبل از آن هم بمبهای ادراکی دیگری زده شده بود.
👈مهمترینش پیراهن عثمان بود. ولی امیر المؤمنین علی علیه السلام با همه مشکلات کوتاه نیامد و حاضر شد با اصحاب جمل بر سر آن نبرد کند.
👈هر چند نارضایتی ها و حتّی تفرقه های بزرگی در جامعه ی اسلامی بر سر آن ایجاد شد. آری حضرت بر حقّ و بر محور رضای خداوند متعال حرکت میکرد
👈ولی تا کی میشد نارضایتی مردمی که تحت حکومت او هستند را نا دیده بگیرد؟! صدای آنها را نشنود؟! تا کی میتوانست بگوید:
📖«الْقِتَال أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مُعَالَجَةِ الْأَغْلَالِ فِي جَهَنَّم»؟!
⚪خود حضرت پاسخ این سؤال را بر اساس آنچه در نهج البلاغة آمده داده است. حضرت فرمود تا وقتی که زورم با برخی از شما بر برخی دیگر از شما میرسد و میتوانم شما را در مبارزه با کفر و پایداری در اغراض عالی اسلام همراه کنم تسلیم نمیشوم.
👈ولی آنگاه این کار را ترک میکنم که ببینم جز با ظلم نا به حق به شما نمیتوانم شما را همراه کنم که دیگر مجاز به آن نیستم. مثلا شما را با شمشیر مجبور کنم!
📖«كان أمير المؤمنين على بن أبى طالب (ع) يقول للناس بالكوفة: أ تروني لا أعلم ما يصلحكم؟ بلى؛ و لكنى أكره أن أصلحكم بفساد نفسي»
👈ولی مادامی که در میان شما قدرت و حکومت مشروع در دست من است و از پشتوانه ی قدرت حاکم بر خوردارم و تا زمانی که در میان شما پیروانی دارم که میتوان با آنها شما را به حق همراه کنم برای مبارزه با کفر بنی امیة ای هرگز کوتاه نخواهم آمد! تسلیم هیچ فشار و نا رضایتی نمیشوم!
👈چرا؟! چون خواست خدا در این است. درست است که خود همدلی و رضایت مردم هم مصلحتی مهم است. ولی نباید دست یافتن به آن به قیمت تن دادن به کفر و حکومت طاغوت تمام شود.
👈آنچه بر حاکم عدل در این زمان شرط است آن است که سعی کند به مردمش ظلم نکند و همینطور برایشان روشنگری کند! ولی حاکم عدل اسلامی حقّ ندارد تا مادامی که زورش میرسد به خاطر رضایت آنها اگر برخلاف مصالح اصلی اسلام بود از رضایت خدا دست بکشد.
👈اتّحاد مهم است ولی مادامی مهم است که بر محور حقّ باشد و بتوان با آن حق را نصرت داد.
⛔امّا اوج امتحان امّت اسلامی در زمانی بود که قرآنها بر سر نیزه ها رفت! دیگر همه ی آنها که از قبل نا رضایتی داشتند بهانه ی خیلی خوبی برای مخالفت علنی با امیرالمؤمنین در همان لشگرگاه جنگی صفّین یافتند! وسط نبرد بزرگان لشگر و همینطور بسیاری از لشگریان حضرت از درون به نوعی علیه حضرت قیام کردند!
👈حضرت دید اینجا دیگر باید کوتاه بیاید! چرا؟! چون زورش به اینها در این شرایط خاص نمیرسد! روشنگری کرد ولی تسلیم خواست آنها شد. ولی کی؟! وقتی که دید واقعا بی توجّهی به آنان باعث پیروزی معاویه میشود.
⛔اگر معاویه در آن جنگ صفّین با سوء استفاده از این اختلاف پیروز میشد خدا میداند تا کجا کار کشیده میشد! چه تبعات سنگینی برای دنیای اسلام و تاریخ اسلام داشت!
👈تن به حکمیت داد! ولی مهم آن است که حضرت فرمودند بدانید که اگر زورم به شما میرسید و میتوانستم در برابرتان بمانم قبول نمیکردم!
🔸لیله الهریر🔸
سخت ترین زمان در آن چند ماه نبرد صفّین شبی بود که آنقدر شمشیرها به هم زده شد و آنقدر جرقّه و صدای این برخورد شمشیرها و ناله ی مجروحان زیاد شد که این شب عجیب از زمانهای تاریخ بشر را لیلة الهریر نامیدند! عرب به آن صدای زوزه ی سگ در شب بسیار سرد هریر میگوید! گویا شب جمعه ۱۱ صفر سال ۳۷ هجری بوده است.
👈زبیدی در تاج العروس میگوید تنها در این شب نزدیک هفتاد هزار نفر کشته شدند! مرحوم کلینی در کافی از امام باقر علیه السلام در زمینه نماز خوف نقل میکند که امیر المؤمنین در روز متّصل به لیلة الهریر نماز ظهر و عصر و سپس مغرب و عشاء را تنها با تکبیر و تهلیل و تسبیح و تحمید به جای آوردند! حتّی آن نماز خوف فقهی را هم نمیشد به جای آورد!
👈دیگر شرایط نبرد طوری شد که معلوم شد امیر المؤمنین پیروز نبرد است. حضرت در خطبه ی معروف فرمودند دیگر فردا صبح کارشان تمام است! همان صبحی که بعدا قرآنها بر نیزه ها شد. دیگر بعد از ماه ها جنگ خطبه ی پیروزی بود:
📖«أیها الناس! قد بلغ لکم الأمر و بعدوکم ما قد رأیتم و لم یبق منهم الا آخر نفس و ان الأمور اذا أقبلت اعتبر آخرها بأولها و قد صبر لکم القوم علی غیر دین حتی بلغنا منهم ما بلغنا و انا غاد علیهم بالغداة أحاکهم الی الله عزوجل»
🔴اوج خیانت اینجا بود که در وقعه صفّین آمده اشعث بن قیس که یکی از بزرگان لشگر امیر المؤمنین علی علیه السلام و بزرگان عرب و قبائل عربی بود در همین شب لیلة الهریر خطبه ای شوم خواند! نبرد بزرگ ادراکی در آن زمانی که نفس باطل به شماره افتاده بود آغاز شد...
👈گفت ای مردم! من سنم دیگر گذشته! قسم به خدا که از روی ترس سخن نمیگویم! تا کنون در عمرم چنین روزی ندیده بودم! نسل عرب در حال نابودی است! «إنّه لفناء العرب و ضیعة الحرمات»
👈من برای این زنان و کودکانی میترسم که از فردا دیگر یتیم اند! خدایا خودت شاهدی که من به خاطر مصلحت قوم و اهل اسلام اینها را گفتم!
🔹در تواریخ آمده که جاسوسان معاویه این خطبه ی اشعث را شنیدند و نزد معاویه بردند. اینجا بود که معاویه وقتی خبر را شنید فهمید الآن دیگر وقتش است که مصاحف قرآنی بر روی نیزه برده شود!
👈صعصعه بن صوحان که شاهد این ماجراست نقل میکند که در دل تاریکی شب نبرد بزرگ ادراکی آغاز شد! شامیان در دل شب داد میزدند ای اهل عراق! اگر ما را بکشید و ما شما را بکشیم چه کسی مسؤول ایتاممان است؟!
👈همینکه خورشید طلوع کرد دیدند شامیان مصاحف را بالا آورده اند! آن مصحف بزرگ دمشق را به تنهایی ده مرد بر سر نیزه حمل میکردند!
✋خدایا! چه فتنه ی بزرگی! بنفسی أنت یا امیر المؤمنین! ای مظلوم! اهل عراق هم تا مصحفها را دیدند صدا زدند:
📖«إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِيسُ عَنْهُمْ»
👈امّا أمیر المؤمنین چه کرد؟! روشنگری کرد! فریاد زد نکند فریب شیطان را بخورید!
📖«هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ فَأَقِيمُوا عَلَى شَأْنِكُمْ وَ الْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِكُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِكَ ذَلَّ»
👈ولی چه سود که فائده ای نداشت. ولی آیا باز هم امیر المؤمنین میتوانست این نارضایتی را نادیده بگیرد؟! کوتاه بیاید؟! تا آن زمان که هرگز کوتاه نیامده بود! آری کوتاه آمد!
👈ولی چرا؟! خود حضرت پاسخش را در خطبه ای که بعد از لیلة الهریر و جریان حکمیت خواند بیان کرد!
✔فرمود کار صحیح آن بود که زیر بار حکمیت نمیرفتم و هر چند امری مکروه و خلاف رضایت عمومی شماست آن را انجام میدادم و به هدایت شما یا سرجای نشادن مخالفینتان میپرداختم ولی دیدم در آن شرایط عجیب وسط میدان نبرد چنین قدرتی را ندارم! اگر داشتم حتما زیر بار نمیرفتم! ولی نمیتوانستم با خود شما شما را ساکت کنم!
📖«أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّي حِينَ أَمَرْتُكُمْ بِمَا أَمَرْتُكُمْ بِهِ حَمَلْتُكُمْ عَلَى الْمَكْرُوهِ الَّذِي يَجْعَلُ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَيْتُكُمْ وَ إِنِ اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُكُمْ وَ إِنْ أَبَيْتُمْ تَدَارَكْتُكُمْ لَكَانَتِ الْوُثْقَى وَ لَكِنْ بِمَنْ وَ إِلَى مَنْ أُرِيدُ أَنْ أُدَاوِيَ بِكُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِي كَنَاقِشِ الشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَةِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَهَا مَعَهَا»
👈به تعبیر ابن ابی الحدید یعنی اگر در مسیر حقّ شما دچار اعوجاج شدید به این صورت که انگیزه تان کم شد و جدّیت در جنگ نداشتید و گاهی تمرّد کردید بر من لازم بود که شما را تأدیب و ارشاد کرده و با وعظ و روشنگری و تشجیع و مانند آن درمانتان کنم. کوتاه آمدنی در کار نیست.
🔸«إن أبیتم تدارکتُکم»🔸
👈ولی اگر ابا کرده و برعلیه راه حق در برابر کفر با من به شکل صریح مخالفت کردید باز هم کوتاه نمی آیم! ولی مراد از کوتاه نیامدن در این زمان چیست که «إن أبیتم تدارکتُکم»؟!
👈ابن ابی الحدید میگوید یعنی اگر میشود شما را کنار گذاشت و جایگزین کرد مثل اینکه از دیگر قبائل عرب و دیگر شیعیان از اهل خراسان و حجاز کمک گرفت این جراحی بزرگ نظامی را انجام میدهم و یا بر اساس مصالح وقت تصمیم مهمّی میگرفتم ولی بدانید اصلا کوتاه نمی آمدم.
✅به تعبیر حضرت کوتاه نیامدن: «لکانت الوثقی» بود.
👈ولی چه کنم که در این جریان حکمیت مجبور بودم کوتاه بیایم چون یاوری نداشتم تا شما را سر جایتان بنشانم. فتنه طوری بود که به پیروزی معاویه می انجامید.
👈با این حال به شهادت تاریخ امیر المومنین تا آن زمانی که صدای فزت و رب الکعبه اش را همه شنیدند به این وسوسه های خناسها و نارضایتی های ابناء الدنیا و جاهلان و غافلان توجهی نکردند. کوتاه نیامدند!
👈رفراندومی دیگر در کارشان نبود! تا من بر قدرت هستم و زورم میرسد نباید بابی باز شود که به حکومت کفر و طاغوت بیانجامد. به درک که برخی ناراضی اند! مگر ما از آنها راضی هستیم؟!
⚪اما چه میخواهم بگویم؟! میخواهم بگویم ای امام بر حقّ و ای حاکم عادل! ای خامنه ای عزیز! ای فرزند علی و فاطمه! ای آنکه به دستورات صریح قرآن در مبارزه با کفر و طاغوت عمل کرده و برای مؤمنین و امّت اسلامی عزّت آفریده ای! تسلیم این فشارها مباش! اینها را اگر فرمان دهی حتی با زور و اجبار سر جایشان می نشانیم.
👈یاورانی کثیر و دلیر و توان مند داری که با آنها میتوانی به تقویم اهل اعوجاج و تدارک اهل اباء بپردازی! راه آشکار و دشمن هم نمایان است. الآن وظیفه همه ما ایستادگی است! حتّی اگر نارضایتی زیاد باشد هزینه ی این نارضایتی بیشتر از هزینه ی حاکمیت کفر و طاغوت نیست.
👈مادامی که حاکم تویی و قدرت حکومت داری و تا زمانی که یاورانی جان بر کف مانند این مجاهدین عزیز داری زمان تسلیم نیست. زمان صبر و مجاهدت است. حتی اگر قرار شد جویها از خونها جاری شود باکی نیست! فقط بگو از این یاوران جان بر کفت چه میخواهی؟! ما با اطاعت دستورات تو به آن نور ازل و ابد متقرب میشویم.
👈رفقا! اینها هزینه های راه حق است. همان ابتلائاتی که باطنش جنّات تجری تحتها الانهار است. باطنش رضوان الهی است. غافلند آنانی که گمان میکنند تسلیم شدن در این لحظات آخرین نبرد جنود عقل و جهل به نفع حتّی دنیای این مردم است. ای عزیزان و ای مؤمنین! اندکی صبر سحر نزدیک است.
📖«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين»
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شاهچراغ
#آرمان_علی_وردی
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۲)
«تقوای دشمنی»
🔴در صحنه ی حمله وحشیانه برخی اغتشاش گران به برخی مدافعین امنیّت تأمّل میکردم. مخصوصا صحنه ی برخورد وحشیانه ای که با یکی از شهدای عزیز نموده و از او میخواستند که به مقام معظّم رهبری توهین کند!
✋ریشه ی این اعمال وحشیانه چیست؟ مگر اینها انسان نیستند؟ اینها بازماندگان انواع دیگری از حیوانات منقرض شده اند؟! اینها انسانهایی هستند که در مرّیخ یا در باغ وحش رشد کرده اند؟! چه اند؟!
👈شاید برخی واقعا نوعی بیماری روانی دارند. یا برخی کینه ی بسیار عمیقی دارند. یا برخی در ظرف هیجانات فتنه دچار نوعی سُکر عقلی شده اند. اینها همه هست.
💡ولی به ذهنم خطور کرد یک بعد دیگرش را به چشم بیاورم؛ بُعدی که برای خودمان هم بیشتر درس آموز باشد. به نوعی ادبی از بی ادبان بیاموزیم.
✅زوایا و امتدادهای ظلمانی نفس خبیث خودمان را که در وجود این اشقیاء جلوه کرده ببینیم و از آن به خداوند متعال استعاذه کنیم.
🔻یک چیزی که ورای همه ی اختلافاتی که این صحنه ها با هم دارد در همه ی موارد تقریبا دیده میشود مفهومی به نام «ظلم به دشمن» است🔺
👈دشمن دشمن است. چه دشمنی اش از روی حق باشد یا از روی باطل! چه دشمنی واقعی باشد یا دشمنی پنداری!
👈باید از او بر حذر بود. برخورد مناسب را داشت. چنین برخوردی با دشمن خودش نوعی عدل است.
🔹به عبارت دیگر دو گونه برخورد با دشمن ممکن است. برخوردی عادلانه با دشمن و برخوردی ظالمانه با دشمن!
👈میدانید نکته در چیست؟ نکته در این است که در هر حال اگر انسان با کسی دشمن است از آن روست که این را نوعی عدل میداند.
👈گویا دشمن به او و عقیده یا دیگر مطلوباتش نوعی ظلم نموده است
✅از همین رو منطق دشمنی در واقع منطق مبارزه با ظلم است
✅اگر چنین است باید دانست که انسان باید در دشمنی اش هم جانب عدل و انصاف را رعایت کرده و ظالمانه دشمنی نورزد!
✅اگر کسی در دشمنی کردنش ظلم کند در واقع منطق دشمنی اش را نقض کرده! ظلم در دشمنی به نوعی خود ابطالگر است!
✋چه رسد به آنکه برخی از ظلم به دشمن هم عبور کرده و نوعی توحّش نسبت به دشمنانشان دارند! آنها که دیگر رسوایند!
👈آری آنکه حبّ و بغضش از روی حقیقت است هیچ گاه نمیتواند به دشمنش هم ظلم کند! حدودش را رعایت میکند!
⛔این همان آفت و آسیبی است که خیلی وقتها گریبانگیر بسیاری از ماها میشود.
⚪چرا اینقدر آسیبش فراگیر است؟! چون وقتی به انسان ظلم شده و از سوی کسی احساس دشمنی کند نفس انسان به شکل طبیعی حالت غضب به خود گرفته و حس انتقام جویی پیدا میکند.
✋در چنین ظرف غضب آلودی معمولا عقل انسان به حاشیه رفته و نفس انسان سواری خود را گرفته و دست به تجاوز و ظلم میزند! دیگر حدّی را رعایت نمیکند! به این سادگی نمیتوان نفس را در این حالت افسار زد!
🔹از همینجاست که در قرآن کریم صریحا به مؤمنین سفارش شده که نکند در دشمنی با گروه و قومی مبتلا به ظلم به آنها شوید! نکند بی تقوایی کنید!
👈خیلی جالب است. قرآن کریم سخن از تقوای در دشمنی به میان می آورد! خودش نوعی تقوا است.
📖«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
👈یعنی چه؟! یعنی یکی از عقبات و گردنه های عدالت طلبی، عدالت در ظرف دشمنی است. تقوای دشمنی!
👈نکند دشمنی و نفرتتان از گروهی باعث شود در مورد آنها ظلم کنید! اگر برای خدا قیام کرده اید و به دنبال دار السلام هستید بدانید منطق حبّ و بغضتان باید چگونه باشد.
🔹مرحوم کلینی روایت نخست باب خصال المؤمن را با سندی صحیح از امام صادق علیه السلام نقل میکند که انسان مؤمن یکی از خصالش آن است که: «لا یظلم الاعداء» است. انسانی مؤمن شخصی نیست که به دشمنانش ظلم کند! در صحیفه هم میخوانیم: (لا یخشی جورُک علی من عصاک)
✔رفقا این ظلم به دشمن هم مصادیق زیادی دارد. از آسیبهای ظالمانه و بی رحمی بگیرید تا کم انصافی و بی اخلاقی! خیلی متأسّفانه شایع است. اگر شخصی مراقبه ای بر تقوای دشمنی نداشته باشد اصلا نباید به خودش مطمئن باشد. به سادگی گناهانی از انسان در ظرف دشمنی ظاهر میشود.
👈همان گناهانی که باعث میشود که جمال زیبا و منطق نورانی راه حقّ در دشمنی جلوه نکند. همان منطقی که خود مبلّغی بزرگ برای راه حقّ است. حتّی در وجنات دشمنی اش هم نور حق جلوه گر است. همان غضبی که نورانی است.
🔴ایّام تبلیغ شخصی با ما دمخور بود! انسان خوبی بود. خانواده خوب و مذهبی. یکی از اهالی گفت حاج آقا اینی که میبینی اینقدر خوب است اینطور ها هم نیست! پدر ما را در آورده است! سر موضوعی اختلاف و بگو مگو و دشمنی رخ داد کینه ی عجیبی کرده و خیلی به ما ظلم کرده است!
👈همان شخصی که عادتا انسان دل رحم و منصفی است وقتی با کسی دشمن میشود گاهی بسیار ستمگر و وحشی میشود!
👈این به خاطر آن است که خوب مفهوم تقوای در دشمنی را تبلیغ نکرده ایم! گاهی همینکه بدانیم ظلم در ظرف دشمنی خودش مساله ای است انسان را مقداری واکسینه میکند.
👈انسان را به خودش می آورد! آخر گاهی انسان حواسش نیست که دیگر دارد ستم میکند! چون طرف مقابل دشمن اوست و به او ظلمی کرده دیگر فکر میکند همه کاری میتواند بکند! حواسش نیست دارد از حد عبور میکند.
🔹کتاب فقهی جواهر الکلام را به مناسبتی میخواندم. بحث معنای عدالت بود. نکته ی جالبی را بیان کرد؛ میفرماید به این سادگی ها نمیتوان تقوای انسانها و عدالت واقعی آنها را تشخیص داد.
👈چه بسیار انسانهایی را میبینیم که حتّی گاهی در غایت نه حتّی تقوا بلکه ورع بوده اند ولی به نوعی مرتکب همین ظلم به اعداء بوده اند. در چنین ظرفی از همه بدتر شده اند!
📖«كم من شخص تراه في غاية الورع متى قهر بشيء أخذ يحتال و يرتكب ما لا يرتكبه غيره من المحرّمات في قهر من قهره، كما نرى ذلك كثيراً في أهل الأنفة و الأنفس الآبية، و آخر متى أصابه ذلّ و لو حقيراً ارتكب من الاُمور العظيمة التي تستقرّ بها نفسه ما لا يفعله أعظم الفسّاق، بل أغلب الناس كذلك و إن كانت أحوالهم فيه مختلفة، فمنهم بالنسبة إلى ماله، و منهم بالنسبة إلى عرضه، و منهم بالنسبة إلى أتباعه و أصحابه»
👈البته به نظرم اگر اینطور باشد که ایشان میفرماید بخشی از آن به دلیل عدم استنباط و به چشم آوردن مفهوم تقوای دشمنی است.
👈همین خودآگاهی به اینها و تبدیل آنها به مفاهیم قابل اشاره نقش بسیار مهمی در مبارزه و تقوای در این عرصه دارد.
ما را ندیده خریدار کردی و رفتی! میدانی چه داغ مظلومیّت تو بر دلمان سنگین بود؟! میدانی چقدر در داغ تو در خلوت گریستیم؟! آن انگشتر شکسته ات شعله بر دل میزند! آن صبرت! آن نجابتت! آن لحظه ای که حرامیان دورت حلقه زده اند! میخندند و جسارت میکنند! ای عزیز! با ما چه میکنی؟! اینقدر آتش به جان ما نزن! قدری آهسته تر! ای مظلوم! سلام ما را به ارباب مظلوممان برسان! تو روضه اربابمان را دوباره برایمان مجسّم کردی!
قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ وَ أَحْدَقُوا بِكَ مِنْ كُلِّ الْجِهَاتِ، وَ أَثْخَنُوكَ بِالْجِرَاحِ، وَ حَالُوا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الرَّوَاحِ، وَ لَمْ يَبْقَ لَكَ نَاصِرٌ، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صَابِرٌ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِكَ وَ أَوْلَادِكَ. حَتَّى نَكَسُوكَ عَنْ جَوَادِكَ، فَهَوَيْتَ إِلَى الْأَرْضِ جَرِيحاً، تَطَؤُكَ الْخُيُولُ بِحَوَافِرِهَا، وَ تَعْلُوكَ الطُّغَاةُ بِبَوَاتِرِهَا، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبِينُكَ، وَ اخْتَلَفَتْ بِالانْقِبَاضِ وَ الِانْبِسَاطِ شِمَالُكَ وَ يَمِينُكَ، تُدِيرُ طَرْفاً خَفِيّاً إِلَى رَحْلِكَ وَ بَيْتِكَ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِكَ عَنْ وُلْدِكَ وَ أَهْلِكَ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً، وَ إِلَى خِيَامِكَ قَاصِداً، مُحَمْحِماً بَاكِياً. فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِيّاً، وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ، نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ... وَ إِلَى مَصْرَعِكَ مُبَادِرَاتٍ وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ 😭
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۳)
«نکند خدا قوم یونس را ببخشد ولی از گناه یونس نگذرد!»
«اگر یونس رفت روبیل ها روشنگری کنند!»
🔴دیروز برای کاری اداری تهران رفته بودم. عده ای واقعا معدود که به دلیل همین معدود بودن و هنجار ستیزیشان واقعا نمایان جلوه میکردند روسری نداشتند. گاهی قلّت مانند نقطه ی سیاهی در پیراهنی سفید نظر آدم را جلب کرده و خودش در روان کثرت میشود!
👈روان انسان احساس میکند کمش هم زیاد است. چون طبیعی نیست. اگر انسان حواسش نباشد اینها را که شاید کمتر از 5 درصد هم باشند خیلی زیاد میبیند!
👈برخی که معلوم بود فریب خورده اند ولی برخی آدم احساس میکرد اصلا وظیفه و شغلشان همین است که پول گرفته اند کنتراتی مسیری را بدون رو سری با سری بالا و با جرأتی پوشالی طی کنند! از خود جسارتی چندش آور و مضحک نشان میدادند.
👈بنده هم که با همان لباس مقدّس روحانیّت محکم قدم بر میداشتم و با همه گرم میگرفتم! اینها اینقدر جسورانه حجاب بردارند و ما خودمان را نشان ندهیم؟!
🔹چند سال پیش مطلبی از یکی از متفکّرین آمریکایی خوانده بودم که معتقد بود جوامع انسانی طوری شده اند که گویا دستشان را از دستان حکیم و بزرگان واقعی شان بیرون آورده و در صحراهای ناشناخته گم شده اند!
👈نه دیگر کسی میداند آن حکیمان چه کسانی بودند و نه کسی میداند که راه بیرون آمدن از این گم گشتگی چیست!
💡به ذهنم خطور کرد حکایت بخشی از جامعه و بخشی از روحانیون حکایت حضرت یونس و قومش است!
👈بخشی از جامعه ی ما دارد با لجاجت خودش را از دین و روحانیت دور میکند. از آن طرف هم بخشی از روحانیت خودش را با قهر و یک جا نشینی از جامعه فاصله میدهد!
🔹گویا احساس میکنند این وظیفه ی مردم بود که حرفشان را گوش کنند و خودشان را به آنها نزدیک کنند نه اینکه اینها به دنبال مردم بیافتند و ناز آنها را کشیده و در برابر جهل و ناسپاسی شان شکیبایی کنند! گویا احساس میکنند مانند کعبه هستند که یؤتی و لا یأتی!
👈آن طرف لجوجانه قبول نکرده و فاصله میگیرد و مستحقّ غضب الهی میشود و این طرف هم زودرنجانه میگوید به درک! و از میان قوم خود بیرون رفته و آنها را گویا به حال خودشان رها میکند تا عذاب الهی سراغشان بیاید!
✋حالا در این جای داستان یک مکث کوتاهی کنید تا ببینیم فرقش چیست! آری داستان یک فرق مهم دارد!
🔴گویا این قوم یونس داستان ما بر لجاجت خود ادامه داده و میرود که عذاب الهی و تبعات شوم انتخابشان بر سر آنها نازل شود و از آن طرف یونس داستان ما هم بر زود رنجی اش فائق نشده و نمیداند که قرار است او نیز عذاب شده و در شکم ماهی در ظلمات بیافتد! گویا هر دو توبه نیاز دارند ولی توبه ای در کارشان نیست!
👈هم این حوزه و بزرگان و بسیاری از علمای ساکتش که از محلّ رسالت خود قهر کرده و به گوشه های انزوای حجره ها و حواشی کفایه و مکاسب مهاجرت کرده اند و هم آن جامعه ی گناهکاری که اگر دست از لجاجتش بر ندارد آینده ی خوشی نخواهد داشت. اگر ادامه دهند هر دو عذاب میشوند!
✋روحانیت ما و بزرگان ما فکر نکنند که تقصیر آنها نیست! آنها دیگر وظیفه ای ندارند. دیگر میتوانند سکوت کنند! نخیر شما وظیفه تان این است که در شهر بمانید و تبلیغ کنید! قومتان را رها نکنید!
👈مگر آیه ی نفر را نخواندید؟! باید قومتان را انذار کنید! در آن نیز پایدار بمانید!
✅نکند خدا از سر تقصیر این قوم بگذرد و از سر تقصیر شما نگذرد!
🔹مگر داستان یونس را نشنیده اید؟! یونس پیامبر مملکت آشور بود. در شهر نینوا امّ القرا و پایتخت آن مملکت بزرگ مبعوث شد! شهری که شاید بر اساس نصّ قرآنی بیش از صد هزار نفر در آن زمان جمعیت داشت!
👈وقتی ندای توحیدی او را قبول نکرده و او را تکذیب کردند با دعای یونس برای نزول عذاب بر اساس سنّت الهی در عذاب اممی که دعوت رسولان را اجابت نکنند مستحقّ عذاب شدند.
👈ولی دیگر یونس از دست قوم خود عصبانی شده و تا لحظه ی آخر میان آنها نماند! آنها را به حال خودشان رها کرد و از محلّ رسالتش بدون اذن خارج شد! گمان میکرد وظیفه ای دیگر ندارد!
👈ولی مردم وقتی نشانه های عذاب را دیدند به عالم شهر به نام روبیل رجوع کردند! او نیز دستور توبه داد! توبه ای بزرگ و واقعی که گویا برای اوّلین بار بر اساس نصّ قرآنی خداوند توبه ی آنها را بعد از آمدن عذاب پذیرفت. عذاب از شهر آنها دفع شد!
📖«فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمانُها إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حِين»
🔹ولی یونس چه! هنوز بخشیده نشده است! خودش هم خبر ندارد! فکرش را هم نمیکند! قرار است او عذاب شود! آن هم چه عذابی! هنوز هم بنده خوب درک نمیکنم این فرازهای عهد قدیم توراتی و نصّ قرآن کریم چگونه است. ولی ایمان دارم که اتّفاق افتاده!
👈در دریایی طوفانی! در شبی تاریک! در شکم ماهی! سبحان الله! چه عذابی! این تو بودی که بندگان مرا در این ظلمتها رها کردی و رفتی؟! حالا بچش! در همین ظلمات رهایت میکنم!
👈به قول یکی از عزیزان یعنی چرا برای هدایت قومت از روشهای مختلف استفاده نکردی؟! چرا همه تلاشت را به کار نبستی؟!
✋رفقا! لحن قرآن کریم در این قسمت خیلی سنگین است. عصبانیت و خشم از دست یونس زبانه میزند! میفرماید اگر نبود آنکه آنطور خاضعانه در آن ظلمتها شروع به همان اذکار معروف یونسیه کرد تا روز قیامت همانجا میماند و عذاب میشد!
👈خدایا از چه کسی سخن میگویی؟! از رسول خودم! «إن یونُسَ لَمِنَ المُرسَلینَ». آیا پیامبر مرسلت را اینگونه عذاب کردی؟! آری عذاب کردم! قصد هم نداشتم او را ببخشم! ولی دیدم او نیز مانند قومش خاضعانه دوباره روی به درگاه من آوردند!
📖«إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضينَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُليمٌ * فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ * لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقيمٌ»
⚪️گویا هنوز یونس خبر ندارد چه جرمی مرتکب شده! اینجاست که قرآن کریم فقط اشاره میکند و ادامه نمیدهد! ادامه اش را میگذارد برای اهل علم و اهل روایت! او را در حالی که سخت مریض بود به خشکی انداخته و بالای سرش گیاه کدو رویاند تا بر او سایه بیاندازد! «وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ»
👈آخر ذکر درخت کدو و رها کردن آن چه ضرورتی داشت! یک رمز است! یعنی داستانی دارد که اهلش میدانند.
🔹گویا یونس میبیند بعد از مدّتی کرمی ظاهر شد! آرام آرام ریشه ی این گیاه را خورده و این گیاهی که سرپناه یونس بود خشک شد! اینجا بود که دیگر یونس بر اساس روایت امام باقر علیه السلام در تفسیر قمی خیلی محزون شد!
👈به او وحی شد ای یونس چرا محزون هستی؟! او عرض کرد: آخر این درخت مایه آسایش من بود! برایم سایه بود! کرمی را بر آن مسلّط کردی تا ریشه اش را خورده و خشکش کند؟!
👈پاسخ آمد که: تو از خشک شدن یک درختی که، نه تو آن را کاشتی و نه به آن آب دادی غمگین شدی، ولی از نزول عذاب بر صد هزار نفر یا بیشتر محزون نشدی؟!
📖«فَظَلَّ حَزِيناً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ مَا لَكَ حَزِيناً يَا يُونُسُ قَالَ يَا رَبِّ هَذِهِ الشَّجَرَةُ الَّتِي كَانَتْ تَنْفَعُنِي سَلَّطْتَ عَلَيْهَا دُودَةً فَيَبِسَتْ، قَالَ يَا يُونُسُ أَ حَزِنْتَ لِشَجَرَةٍ لَمْ تَزْرَعْهَا وَ لَمْ تَسْقِهَا وَ لَمْ تَعْيَ بِهَا أَنْ يَبِسَتْ حِينَ اسْتَغْنَيْتَ عَنْهَا وَ لَمْ تَحْزَنْ لِأَهْلِ نَيْنَوَى أَكْثَرَ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ أَرَدْتَ أَنْ يَنْزِلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَاب»
👈در نقل دیگری آمده: ای یونس! دل تو در مورد عذاب صد هزار نفر و بیشتر، نسوخت ولی برای رنج یک ساعت، طاقت خود را از دست دادی. اینجا بود که یونس شروع کرد به گفتن «یا رَبِّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ»
✔️آری رفقا! خدا به بندگانش مهربان است! به سادگی دست از سرشان بر نمیدارد! نمیگذارد به این راحتی ها به هلاکت بیافتند! از اینجاست که اینقدر از پاکان توقّع دارد! آخر اینها قرار است مجرای اراده ی او باشند! نکند شانه خالی کنید! نخیر! بروید بندگانم را آزاد کنید! محبوبترین شما نزد من کسی است که مهربانترین شما به این بندگانم باشد!
📖«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقُ عِيَالِي فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِمْ»
⚪️ای بزرگان! ای روحانیون! ای مؤمنین صاحب نفوذ! این بندگان خدا را دریابید! ساکت نباشید! فکری بکنید! دادی بزنید! برنامه ای بریزید! برای دفاع از دین و نظام دینی چرا فریاد نمیزنید؟! اینجا جای نوح صفتی است! جای یونس صفتی نیست!
👈هزار سال هم اگر دعوت کردید باز هم باید ساکت نشده و دعوت کنید! ارشاد و تحمّل کنید! چندتا عمامه از سرتان انداخته اند! مگر چه شده؟! یک تکه پارچه افتاده! سر مولایمان را در راه حق به نیزه زدند! شما بیم افتادن عمامه ها را دارید؟!
📖«لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِكُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ يُعْرَفُ بِاللَّهِ لَا تُكْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِي عِبَادِهِ تُكْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَفْزَعُون»
🔹و شما ای مؤمنان! اگر دیدید یونسها رسالتشان را به انتها نرسانده اند نا امید نشوید! شما هم وظیفه ی خودتان را دارید! روبیل صفت باشید! همان عالم دانشمندی که متعهدانه مردم را نسبت به کجی خود آگاه کرده و آنها را دعوت به توبه کرد!
👈ای دانشمندان متعهد و ای همه ی مؤمنین! اگر پیامبر مرسل اهالی نینوا و عابد بزرگشان یعنی یونس و تنوخا یا ملیخا شهر را ترک کردند شما لا اقل روبیل صفت باشید! روشنگری کنید! جهاد تبیین داشته باشید! شما جبران کنید!
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۴)
«چرا بخشی از مردم ما فریب رسانه های دشمن را میخورند؟!»
🔴چند چیز است که واکسن فریب است؛ البته هر کدام زمینه و کارآیی خود را دارد:
✅۱-یکی فضیلت گرایی و ادب؛ انسانی که مقداری منطقش به جای لذّت پرستی نوعی فضیلت گرایی است نسبت به بسیاری از فریبها واکسینه میشود. انسانی که اهل کرامت نفس و فضیلت است ادراک خود را به راحتی به دست هر اندیشه ی آلوده ای نداده و خود را ارزان نمی فروشد.
✅۲-دیگری عقل و انصاف است. عقل و قدرت مدیریت گرایشات نفسانی و تشخیص منصفانه صدای راستی از دیگر صداهای درونی ریشه ی بسیاری از فریبکاری ها را میسوزاند.
✅۳-دیگری ایمان و یاد آخرت است. انسانی که واقعا به اولیاء الهی و آخرت ایمان دارد و به یاد آخرت است ریشه ی بسیاری از مراتع فریب در مورد او سوخته شده است. انسان با ایمان راستین واقعا در حصنی حصین قرار میگیرد. منشأ بسیاری از فریبها از همین لذّتها و تعلّقات دنیایی است.
✅۴-دیگری نیز آگاهی و اطلاعات است. انسانی که اهل دانش و آگاهی است بسیاری از فریبکاریها در حقّش جواب نمیدهد. فریب بر جهل تکیه دارد. روشنگری مهم است.
✅۵-دیگری نیز قدرت نقادی و تحلیل و سواد رسانه است. انسان را در تعارض بین اخبار یاری میدهد. متوجه رد پای زشت باطل و شگردهای رسانه ای میکند. احساس شخصیتی عقلانی میکند که با آن هر چیزی را نمیتوانند به خوردش دهند.
👈فریب نوعی ایجاد درکی غلط یا درکی نصفه و نیمه و یا ایجاد اعتمادی نا به جا به چیزی که حق نیست میباشد. ابزارهای فراوانی هم دارد. از دروغ گویی و کتمان حقیقت و مبهم سازی بگیرید تا مبالغه و دیگر فنون شیطنت.
👈بین فریب و اشتباه فرق هست. فریب در جایی است که واقعا شخصی با نیّت سوء در صدد بیمار کردن ادراک انسان است. ولی در اشتباه لزوما اینطور نیست.
🔸«مسأله فریب در قرآن کریم»🔸
در قرآن کریم آیاتی در زمینه فریب وجود دارد. اصل فریب به ابلیس و شیاطین نسبت داده شده و باطن آن نیز به تضلیل الهی مستند شده است. این خداست که یضلّ من یشاء و یهدی من یشاء است.
🔻یعنی همانطور که خداوند متعال رسولان هدایت دارد، رسولان ضلالت هم دارد. رسولان هدایتش همین انبیاء و اولیاء الهی هستند و رسولان ضلالتش همین ابلیس و شیاطین هستند🔺
👈در دید توحیدی همه چیز از الله تبارک و تعالی میجوشد! ثنویّتی در کار نیست. اگر شیاطین هم فریب میدهند با تکیه بر «یضلّ من یشاء» فریب میدهند. اینها از لوازم عالم ابتلاء است.
🔵عملیات فریب نیز در قرآن کریم به شکلهای گوناگونی آورده شده است. در رأس زمینه های فریب که شیاطین از آن بسیار استفاده میکنند غرور دنیا و محبّت آن و هواهای نفس طبیعی قرار داده شده است. آری بهترین زمینه ای که شیاطین از آن برای فریب دادن انسان استفاده میکنند از راه جلوه های حیات دنیا و غفلت از آخرت است. فراموشی آخرت.
👈به شکل جزئی ابزارهای فریب بسیاری دارند. مثلا گاهی قسم دروغ میخورند! «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ»؛
👈گاهی آن را مخلوط ژست ناصحانه هم میکنند: «قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ»
👈گاهی هم اشک تمساح میریزند: «وَ جاؤُا أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ»؛ گاهی صحنه سازی و دروغگویی میکنند: «قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْب» و «وَ جاؤُ عَلى قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِب»؛
👈گاهی نیز از راه تهمت زدن و تحریک خواسته های نفسانی انسان: «ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ»
👈گاهی هم با ظاهری خیلی رسمی و شیک و جذّاب می آیند: «وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ» و... اینها زیاد است.
🔸«چرا بخشی از مردم ما از رسانه های بیگانه فریب میخورند؟»🔸
مردم ما آیا در این وقایع اخیر فریب خوردند؟! فریب شعارهای فریبنده و اخبار دروغ و تحلیلهای مغرضانه و مانند آن؟! باید اعتراف کرد که بسیاری فریب خورند! ولی اکثرشان نه! از کجا میگویی فریب خوردند؟! شاید اصلا حق با همین جماعت است. از اینجا که اگر کسی به عقل خود احترام میگذاشت ولو انسان بی دین و ضد انقلابی هم بود ولی اندکی انصاف داشت میفهمید جریان فوت یک خانم همه اش بهانه بود! نمیتوانست آنطور که ادّعا میکنند اتّفاق افتاده باشد. در بسیاری از موارد دیگر هم همینطور بود. پس واقعا میتوان گفت فریب خوردند.
🔹ولی چرا اینها فریب خوردند؟! بخشی از اینها به دلیل لذّت پرستی و بی تربیتشان بود! بخشی دیگر هم به دلیل ضعف ایمان و بی انصافیشان بود. بخشی نیز چوب کم اطّلاعی و نداشتن قدرت تحلیل و سواد رسانه ای را خوردند. چوب ضعف نفسانی و جو زدگیشان را خوردند. چوب کم بصیرتی را خوردند.
🔴اینها همه درست ولی آنچه باید بگویم این است که این ظاهر کار است. باطنش این است که بسیاری قبل از آنکه فریب بخورند اراده کردند که فریب بخورند! خودفریبی میکنند! خود فریبی یکی از مفاهیم عجیب قرآنی است:
📖«يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُون» و «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً».
⚪چرا انسان اراده میکند تا فریب بخورد؟! انگار خودش شیاطین را دعوت میکند تا فریبش دهند. عوامل مختلفی دارد. در رأسش حبّ الدنیا و غرور دنیاست. این محبّت تعلّق می آورد. قاعده ی کلّی هم همانطور که در منازل السائرین کاشانی آمده: «المصائب علی قدر العلائق».
👈از اینجاست که مثلا مشکلات و مصیبت اقتصادی گاهی انسان را تا حدّ کفر هم میبرد! «کاد الفقر أن یکون کفرا». گرایشات حیواناتی شهوانی همینطور!
👈اینها همه زمینه آن میشود که انسان گاهی مبتلا به بیماری فریب پسندی شود! اصلا خودش علاقه دارد که فریب خورد! یکبار انسان از روی اشتباه یک سخن باطل فریبش میدهد. ولی گاهی اصلا با سرعت دنبال حرف باطل میرود! «المسرعة الی قیل الباطل» میشود.
👈مثلا وقتی انسان از کسی بدش بیاید یا کینه اش را داشته باشد زمینه ی خود فریبی نسبت به او به شکلی در او ایجاد میشود. اینها را میشود بحث کرد.
✋عمده این است که اینها خودشان میخواهند فریب بخورند. بحث با اینها چندان جواب نمیدهد. درمانشان راه دیگری دارد که در ادامه به آن اشاره میکنم.
🔸«چگونه از فریب خوردن خود و دیگران جلوگیری کنیم؟»🔸
تقویت ایمان، مجالست با اهل ایمان و عقل و انصاف و تقویت آگاهی و معاشرت با انسانهای آگاه همه انسان را نسبت به مسأله ی فریب مصونیتی نسبی میبخشد. ولی همانطور که گذشت مشکل فریب آن است که گاهی انسان واقعا خودش در ناخودآگاهش اراده میکند که فریب بخورد! مسأله پیچیده میشود! اینجاست که چندان با جهاد تبیین و بالا بردن آگاهی و... مسأله حل نمیشود.
👈البته گاهی هم حلّ میشود. به این صورت که وقتی آگاهی زیاد شود گاهی سبب میشود که نور فطرت بیدارتر شده و بر ظلمت طبیعت فائق شود.
👈امور جزئی دیگر هم در این زمینه کمک میکند؛ مثلا تلاش در حل مشکلات و فشارهای اقتصادی باعث میشود انسانها راحتتر بتوانند تعادل اعصاب و روانشان را به دست بیاورند.
👈و یا اینکه تلاش کرد رسانه ی حق را تقویت نموده و تولیدات رسانه ای صحیح را زیاد نمود. محافظه کاری های بی مورد را کنار گذاشت. مسئولان تناقض گویی نکنند و... .
🔹ولی اصل درمان در از بین بردن عوامل فریب است. عواملی مانند دنیا زدگی و غفلت از مرگ و آخرت. اینکه آن اراده ی ناخودآگاهی که برای فریب خوردن گرفته اند را بشکنند. آنها را متوجّه انصاف و حقیقت نمود. متوجّه بیماریهای درونی شان نمود. متوجّه مبتلا شدن به بد بینی و کینه هایشان نمود.
⚪یکی از توجّه های مهم که قرآن کریم نیز به آن تأکید نموده توجّه به فاسق شناسی و دشمن شناسی است. آخر مگر میشود انسان به خبری آنهایی که آنان را به عنوان فسق یا شیطنت میشناسد اعتماد کند؟! اصلا مگر هیچ عقلی میپذیرد؟
👈اینها را متوجّه فاسق بودن اینها نمود تا بهتر درک کنند که باید نسبت به اخبار آنها تبیّن و بررسی داشته باشند. اعتماد نکنند.
👈اینها را متوجّه شیطان صفت بودن و فریبکار بودن آنها نمود تا از آنها برحذر باشند:
📖«وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبين»
🔸«فریب تبدیل به یک صنعت شده است»🔸
یکی از اموری که برای دشمن شناسی لازم است توجّه دادن مردم به این است که امروزه اساسا فریب و شیطنت تبدیل به یک صنعت و علم رسانه ای شده است. نظریه دارد. تکنیکهای آموزشی دارد. اصلا امری طبیعی و کوچه بازاری نیست. فریب خیلی پیشرفت کرده است.
✋وقتی میگوییم تبدیل به صناعت شده یعنی خیلی خطرناکتر از قبل شده است. برای پستی و رذالت فریب نظریه پردازی و فکر شده و فریب با سلاح اندیشه و نیرنگ با رسانه ها به جنگ واقعیت آمده است.
✅یک پستی و رذالت غیر عادی شیطانی که نفوس عادی انسانی گاهی این درجه از نیرنگ و شیطان صفتی را باور نمیکند. همین باعث میشود که به نوعی فریب بخورد! آخر مگر میشود اینقدر دروغ گفت؟! نه! قاعدتا راست میگوید!