eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔گاهی نیز در طبّ سنّتی به کثرت خطاها و یا تغییر نظرات در طبّ جدید استدلال میکنند که امری غریب است! طبّ نوین چیزی جز تلاشی بشری برای طبابت جسم نیست و این تلاش همواره صحیح نیست و این خطاها نیز نمیتواند دلیلی بر بطلان کلّی آن باشد. مگر همان طبّ قدیم کم خطا و ناکارآمدی داشته است! چه بسیاری که بر اثر بیماریهای ساده ای مانند اسهال و یا بیماریهای واگیر داری مانند طاعون و وبا جان خود را از دست نمیدادند. اموری که به برکت طبّ جدید از جامعه بشری رخت بر بسته است. 👈آیا میتوان منکر خوبی فی الجملة جراحی های نوین و داروهایی با اثر گذاری سریع و دندان پزشکی و چشم پزشکی و واکسنها و ... شد؟ ⛔گاهی نیز به سود کلان شرکتهای داروسازی و پولهای کثیف در طبّ نوین استدلال میشود که هر چند نمیتوان کاملا آن را انکار نمود ولی در هر حال باعث ردّ کلّی داروهای جدید و روشهای درمان نوین نمیشود. ⛔شبهه دیگر آنان هم این است که غربیانی که انسان را نشناخته اند چگونه میخواهند او را مداوا کنند! جواب این است که علم طبّ ربط چندانی به انسان شناسی ندارد. البته منکر تأثیر امور غیبی و ادویه معنوی مانند آنچه در روایات از اوراد و اذکار و دعا و تأثیر روح در جسم و... نداریم ولی در هر حال طبّ به بدن انسان بیشتر کار دارد. حساسیت در علم طبّ به مراتب کمتر از علوم انسانی مانند جامعه شناسی و روان شناسی است. ⛔شبهه دیگر آن است که آنچه امروزه به بهبود وضع طبّی بشر کمک نموده بهداشت بالاست نه طبّ جدید. جواب هم این است که این خود ادّعائی بی دلیل بلکه مکابره و بی انصافی است. ⛔شبهه دیگر آن است که بسیاری به واسطه طبّ جدید به کام مرگ کشیده شده اند! انسان نباید خود را به تهلکه بیاندازد! پاسخ این است که در طبّ قدیم هم همینطور بوده است و ثانیا مگر چاره ای هم هست؟ آیا میتوان دست روی دست گذاشت؟ بسیاری اوقات همین دست روی دست گذاشتن انداختن خود به تهلکه است. اتّفاقا به خاطر همین شبهه است که روایاتی داریم مبتنی بر اینکه هر دائی دوائی دارد تا اینکه مؤمنین به دنبال معالجه رفته و از این امر ناامید نشوند و طبّ از رونق نیافتد. همینطور چندین روایت داریم که اگر بر اثر این معالجات بشری جانی هم از دست رفت هیچ اشکالی ندارد و جزء اجل بوده است و نباید بگویید قتلی رخ داده است؛ 👈یعنی در پزشکی خطا چون خطای کارشناس است و تداوی هم واجب است اشکالی ندارد و نباید به این بهانه به تخطئه این فنّ بشری پرداخت: 📖(قال طبیب للصادق علیه السلام کما فی الکافی إنّی رجل من العرب و لی بالطبّ بصر و طبّی طبّ عربیّ و لست آخذ علیه صفدا فقال لا بأس قلت إنّا نبطّ الجرح و نکوی بالنّار قال لا بأس قلت و نسقی هذه السموم الاسمحیقون و الغاریقون قال لا بأس قلت إنّه ربّما مات قال و إن مات قلت نسقی علیه النبیذ قال لیس فی الحرام شفاء) 📖و در روایت دیگر در کافی آمده که: (کان لی ابن و کان تصیبه الحصاة فقیل لی لیس له علاج الّا أدن تبطّه فبططته فمات فقالت الشیعة شرکت فی دم ابنک قال فکتبت الی ابی الحسن صاحب العسکر فوقّع صلوات الله علیه یا أحمد لیس علیک فیما فعلت شی إنّما التمست الدواء و کان أجله فیما فعلت) 👈همچنین حتّی انبیاء الهی نیز نباید به علم طبّ بی اعتناء بوده و صرفا بخواهند با امور غیبی به رفع مشکل خود بپردازند هر چند باید بدانند دواء از جانب خداست 📖(عن الصادق علیه السلام إنّ نبیّا من الانبیاء مرض فقال لا أتداوی حتّی کون الّذی أمرضنی هو الّذی یشفینی فأوحی الله تعالی الیه لا أشفیک حتّی تتداوی فإنّ الشفاء منّی). 👈اشکالی هم ندارد طبیب نصرانی یا یهودی باشد! 📖(عن الرجل یداویه النصرانی و الیهودی و یتّخذ له الادویة فقال علیه السلام لا بأس بذلک إنّما الشفاء بید الله تعالی). 👈همچنین نباید مردم را از اطبّاء نا امید کرد 📖(ففی العلل عن الصادق علیه السلام: کان یسمّی الطبیب المعالج فقال موسی بن عمران یا ربّ ممن الداء قال منّی قال ممّن الدواء قال منّی قال فما یصنع النّاس بالمعالج قال یطیّب بذلک أنفسهم فسمّی الطبیب لذلک). 👈البته در روایاتی هم داریم که در رجوع به طبیب افراط نکنید که ممکن است برایتان مخاطراتی به بار آورد! 📖(من ظهرت صّحته علی سقمه فشرب الدواء فقد أعان علی نفسه). 👈مستفاد از مجموع روایات در باب طبّ بیانگر وجوب مداوا و شاید کراهت اجمالی افراط در رجوع به اطبّاء در صورت جزئی بودن بیماری و امکان صبر است.
🔶در هر حال طرفداران طبّ سنّتی باید دست از لجاجت و جزم اندیشی برداشته و منکر طبّ جدید و عظمت آن نباشند و مردم را بی دلیل از آن نترسانند و متواضعانه دست آوردهای خود را در دسترس قرار داده و زمینه های تحقیق علمی در مورد آن را فراهم آوردند 🔶طرفداران طب جدید نیز باید دست از غرور و تکبّر برداشته و منکر طبّ قدیم و کارآیی اجمالی آن نشده و به بررسی علمی درمانهای سنّتی بی میلی نشان ندهند. نباید جامعه بشری را از تراث ارزشمند موجود در معالجات طبّ سنّتی محروم نمود. 🔵در برنامه خندوانه مورّخ 27 اردیبهشت سال 95 یادم هست آقای دکتر جمشید لطیفی فوق تخصّص نورولوژی و مغز و اعصاب و یکی از اعضاء هیئت علمی دانشگاه ایران و از بزرگان طبّ جدید در ایران مهمان برنامه بود. ایشان ادّعا کردند که امروزه هر 6 ماه یکبار علم پزشکی دو برابر میشود! در طب جدید صحبت از سال گذشته صحبت از تاریخ است! باید مدام به روز بود! بعد ایشان این پرسش را مطرح کردند که پس چرا اطباء قدیمی که اینقدر مشهور شدند در درمان بیماری ها موفق بوده اند! ایشان گفت پاسخ این پرسش که مدّتی در ذهنش بوده به نظرش آن است که بسیاری از بیماری های خودشان خوب میشده اند و بخشی دیگر از باب امید دادن و معنی درمانی بوده است! اعتقاد و حسن ظنّ بیماران به طبیب هم به امر درمان کمک میکرده است! انصافا این دیگر بی مهری به طبّ سنّتی است. 🔵البته معمولا این نزاع بین افرادی رخ میدهد که نه تخصص عمیقی در طبّ سنّتی دارند و نه تخصّص عمیقی در طبّ نوین. 👈تخصّص عمیق در فنّ طبّ خود نوعی تواضع آورده و حیطه وسیع جهل آدمی را در این عرصه مانند دیگر عرصه ها نشان میدهد. 👈هر چقدر تخصّص علمی در حیطه طبّ بالاتر رفته به اذعان بزرگان این رشته عدم قطعیت و امید قطعی دادن و یا نا امید قطعی نمودن بیمار توسّط پزشک بیشتر مورد توجّه قرار میگیرد. 👈طبّ سنّتی ادّعای کشف لمّیتها و درمان را دارد و طبّ جدید نیز ید طولانی در فهم کیفیتها و راهکار از میان بردن نشانه ها و آلام را با سرعتی بالاتر دارد. اینها میتوانند مکمّل باشند. همانطور که طبّ سوزنی یا هر طبّ دیگری اگر ثابت شود که منافعی دارد باید آن را پذیرفت.
.
باسمه تبارک و تعالی (21) «عظمت هستی» 🔵هملِت نمایش‌نامه‌ای تراژدی اثر ویلیام شکسپیر است که در سال ۱۶۰۲ نوشته شده و یکی از مشهورترین نمایش‌نامه‌های تاریخ ادبیات جهان به‌شمار می‌آید. این نمایش بلندترین اثر شکسپیر است. 🔹شکسپیر خیلی ابتکارات شاعرانه و بیان تأثیر گذار و جالبی دارد که شاید به همین سبب به این درجه از اشتهار و اثر گذاری در تاریخ ادبیات غرب رسیده است. 🔹مثلا در اواخر هملت میگوید: 📖«بزرگ‌ترین قیصرها دیگر جز اندکی خاکستر نیستند و آن‌که به لرزه درمی‌آورد، اکنون به دردِ کم‌ترین کارها می‌خورد، به درد این‌که سوراخی را بدو مسدود کنند تا بادِ زمستانی به درون نوزد!» 🔵 جمله ای از شکسپیر در نمایشنامه هملت دیدم که به دلم نشست! هملت شاهزاده دانمارک در جایی خطاب به دوست خود هوراشیو میگوید: 📖«هوراشیو، در آسمان و زمین بسی چیزهاست که فلسفه تو به خواب هم ندیده است!» 🔶مرا به یاد بیت معروف ابونواس انداخت که بسیار پیش از او به عربی گفته بود: قل للّذی یدّعی فلسفة حفظت شیئا و غابت عنک أشیاء
🔶و باز به یاد شعر زیبای مولوی در دیوان شمس انداخت که واقعا چه زیبا گفته: در میان پرده خون عشق را گلزارها عاشقان را با جمال عشق بی چون کارها عقل گوید شش جهت حدّست و بیرون راه نیست عشق گوید راه هست و رفته ام من بارها عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد عشق دیده زان سوی بازار او بازارها ای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق ترک منبرها بگفته بر شده بر دارها عاشقان دردکش را در درونه ذوق ها عاقلان تیره دل را در درون انکارها عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن تا ببینیدر درون خویشتن گلزارها شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف چون بر آمد آفتابت محو شد گفتارها 🔵بسیاری از ما آن چنان خود را در حصارهای تنگ زندگی دنیایی و مشغله های روزمرّه مشغول کرده ایم که از عظمت آنچه در عالم در حال رخ دادن است باز مانده ایم. 🔷گاهی مدّتها میگذرد و از یک نگاه معنی دار به آسمان و دریا و صحرا و کوه ها ... به دور بوده ایم! 🔹بسی چیزها نیز هست که از وجود و هستی آنها در همین حیات دنیا غافلیم چه رسد به حیاتهای بالاتر و مراتب عالیتر هستی! ما در عجایب سماوات و ارض ملکی نظر نکرده ایم. از نظر در ملکوت این سماوات و ارض دیگر حرفی نزنم بهتر است! 🔹باور کنیم بخش مهمّی از مشکل ما در همین نگاه نکردن به عظمت هستی و تقلیل دادن خود به محدودیتهای خود ساخته خودمان است. 🔹دیده اید برخی بزرگ میشوند دیگر مقولات دنیای بچگی برایشان بی معناست! دیده اید برخی از روستا به شهر می آیند و دیگر بساطت زندگی روستایی در نگاهشان تحقیر میشود! دیده اید تهرانیها به شهرستانی ها چه نگاهی دارند؟! دیده اید برخی به خارج میروند و درک عظمت ملک خدا و کثرت و اختلافات خلائق آنها را به انسانهای خاصّی با روشن نگریهای بعضا جالبی تبدیل میکند! 🔷به همین نسبت وقتی ما در آسمان و زمین و ملکوت آنها نظر کنیم بزرگ میشویم. بسیاری از مشکلات خانوادگی و ناراحتی های ناشی از مشکلات اقتصادی و مشکلات معنوی و... در همین نگاهها حل میشود! 🔵از آن طرف دیده اید گاهی آدم یک حقیقت بزرگی که درک کرده را میخواهد به دیگران بگوید و نتواند بگوید چقدر سخت است! مخصوصا وقتی که انکار کنند و یا با دلیل رد کنند و یا انسان را ولو تلویحا متّهم به اختلالات روانی کنند! آدم می ماند چه کند! 🔸مولوی چه خوش گفته: گر بگویم زان بلغزد پای تو گر نگویم هیچ از آن ای وای تو 🔷در روایت امام باقر علیه السلام در همین زمینه آمده است که: «محنة الناس علینا عظیمة إن دعوناهم لم یجیبونا و إن ترکناهم لم یهتدوا بغیرنا». 🔸حافظ شیرازی نیز با زبان دیگر این مطلب را زیبا به شعر آورده: با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی و باز چه خوش گفت: پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده ‌است بو از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
.
باسمه تبارک و تعالی (22-1) «دین و مساله حال خوب» 🔵امروز یکی از سخنرانی های استاد پناهیان را به مناسبتی در حین کمک در کارهای منزل گوش میکردم و به ذهنم خطور کرد به مناسبت نکات ایشان مطالبی در زمینه حال خوب بیان کنم. 🔹بسیاری چیزها هست که برای استفاده از آنها عادتا وقت و فرصتی برای آدم دست نمیدهد مگر با زنده کردن برخی وقتهای اینچنینی!🔹 👈 قبل از بیان نکاتی پیرامون حال خوب یک مقدمه ای عرض کنم. 🔶ما معمولا در مباحث دینی روی عقیده دست میگذاریم؛ عقیده واقعا هم مهمّ است. شاید یکبار در مورد آن عرایضی بیان کنم. اما کمتر از حال آدمها حرف میزنیم. 🏦امروزه با توجّه به نوع تمدّن مادّی و انسانگرایی و تفکّرات اباحی گرایانه که برای میل انسان و حالات و لذائذ بالفعل او حساب ویژه ای باز کرده و انسانها را به سطحی نگری کشانده ظرفیتی برای نگاه دوباره به متون دینی برای استنباط مسأله قدیمی لذت و الم یا به تعبیر امروزی حال خوب و حال بد از منظر دین ایجاد شده است. 🔻مساله حال خوب و بد یا همان لذت و الم در نگاه انسان مدرن اصالت خاصّی پیدا کرده است.🔺 🔴عدم بحث کافی در این زمینه باعث آن شده که مؤلفه حال خوب داشتن که باید نقطه قوّت دینداری محسوب شود متأسفانه بسان نقطه ضعف جامعه دینی در اذهان جا افتاده است. ❌هنوز هم تصویر ذهنی اکثر مردم از انسانهای دیندار واقعی انسانهایی نیست که بیشترین لذّت را برده و حالشان از بقیه خیلی بهتر است.❌
📍 افرادی که دغدغه های تبلیغی دارند به خوبی دریافته اند که با نسل امروزی عمدتا میتوان با ادبیات حال و لذت بحث را شروع کرد و ادامه داد... 📿اگر واقعا بتوانیم نشان دهیم که حال انسان دیندار واقعا بهتر از دیگران است یکی از بزرگترین سلاحهای شیطان در دوران ما از او گرفته میشود. 💎اینکه نشان دهیم حال خوب واقعی تنها در دینداری یافت میشود و با پراختن به لذائذ و آزادی های افسار گسیخته و خندوانه و کمدی به دست نمی آید. ❌البته باید مراقب باشیم که دین را متناسب به تقاضای امروزی تأویل نبریم و به استنباط واقعی از آن نائل شویم. ✅حال خوب از آنجا که با امور بسیاری ارتباط دارد میتواند اجمالا مانند نبض در طب نشانه سلامتی روحی انسانها باشد. ✅حال خوب چیزی نیست که انسان بتواند آن را ادعا کند لذا میتواند شاخص خوبی باشد. ✅ حال خوب به انسان نیروی روحی میدهد. ✅ حال خوب و حال بد خودش ورای منشا آن موضوعیت دارد و گاهی حال بد مانند تب وخیم است که گاهی خودش فی نفسه مهلک بوده و باید با پاشویه و تدابیر فوری دیگر کنترل شود. نباید خیلی لنگ عوامل آن شد. بسیاری از فجایع و گناهان در ظرف حال بد انجام میشود. ⛔️ دینداری کسی که از دینداریش حال خوبی پیدا نکند معمولا خشک و خشن میشود و قدرت درک دیگران و دلسوزی برای آنها را از انسان سلب میکند. 🅾️بین خودمان بماند که گاهی یک افسردگی و حسادت پنهان هم در شخص ایجاد کرده و خدا نکند به انسانهای اینچنین فشارهای زیادی وارد شود و یا گزینه بی دینی در خلوت و یا در شرایطی جلوی آنها باز شود که ناگهان مانند تیری که از چله کمان رها شود به سوی بی دینی افراطی پرتاب میشوند! 🔻از کسی که از دینداریش لذتی نبرده باید ترسید.🔺 👈اینها هم دیگران را نسبت به دین بد بین میکنند و هم خودشان خطرناک میشوند! سخن از حال خوب و حال بد زیاد است. 🔰دین اسلام نیز تأکید خاصّی بر این امر نموده و بارها و بارها در آیات شریف قرآن کریم حال خوب «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» را به عنوان شاخص دینداران در دنیا و آخرت بیان نموده است. 🏆 این یعنی دینداری واقعی به داشتن چنین حالات عمیق خوبی ختم میشود و اگر کسی اصلا اینها را در خود نمی بیند باید در دینداری خود شک کند. 🏆 دینداری اتفاقا خیلی هم میتواند نقد باشد! اصلا اگر ثوابی هم نمی دادند همین حال خوب ناشی از مراقبه و دینداری کافی بود. 🎭 خوف و حزن ریشه در ترس فقدان دارد ولی انسان مؤمن واجد همه چیز است. 💎خدا را دارد. مگر قاعده کلی این نیست که المصائب علی قدر العلائق؟! اگر علقه ی وی حی قیوم باشد دیگر مصیبتی نخواهد دید زیرا فقدانی او را تهدید نمیکند! از همینجاست که الاخلاء بعضهم لبعض عدو الا المتقین ای: لدوام سببها. 😰همچنین حال بد شیوعش مانند اپیدمی بوده و گاهی آنقدر شایع است که انسانها اصلا باورشان نمیشود حالشان بد است! وقتی میفهمند که نزد شخصی قرار بگیرند که واقعا حالش خوب است! 🔸 افرادی که در فضای معنوی هشت سال دفاع مقدّس بودند گاهی نقل میکردند که واقعا زندگی در فضای بیرون جبهه برایشان دشوار بود! 🔴 فکرش را بکنید با جماعتی هم کلام شوید که همه سیر و پیاز میخورند و خودشان هم به بوی آن عادت کده اند! 🔵 آنهایی که موفق به زیارت اربعین شده اند متوجه میشوند که چقدر حال ما در کوچه و خیابان و شهرمان بد است که اینطور با هم رفتار میکنیم و فکر میکنیم رفتاری طبیعی است! 🔻تازه میفهمیم آخر الزمان که نوع روابط انسانی را آنطور در روایات بیان نموده امکان دارد! نمونه دیگر حال خوب را میتوان در حجره های طلبگی دید. این بحث ادامه دارد ...
.
باسمه تبارک و تعالی (22-2) «دین و مسأله حال خوب» 🔵با توجّه به اهمّیت بحث به خاطر رسید نکاتی در زمینه چهار چوب کلّی بحث در نسبت سنجی رویکرد دینی با حال انسان به اشتراک بگذارم؛ 🔷حال انسان را میتوان در یک تقسیم کلّی در چهار گونه خلاصه نمود: 1️⃣ حال بد بد: یک انقباض روحی و دمقی محسوس است که حقیقتا هم بد است. ⛔️مانند افسردگی روحی ناشی از دلبستگی های دنیای و یا حال بد بعد از دروغ و نگاه حرام و تنبلی و... 2️⃣ حال بد خوب: یک انقباض روحی که باطن آن چون مقدمه امری مطلوب است از نظر دیگر مستحسن است. ❇️ مانند درد و رنج بدن در راه کمک به دیگران و یا خستگی ناشی از برخی عبادات و یا کظم غیظ و... 3️⃣ حال خوب خوب: یک انبساط و نیروی روحی است که واقعا هم خوب است. یعنی باطن و مآل آن هم خوب است. 💎 حال خوب بعد از زیارت و نیکی با دیگران و تواضع و... میتواند از این مورد باشد. ❌ معیار در حال خوب خوب آن است که مبتنی بر تقرب به خداوند متعال باشد. منشا همه ارزشها در نگاه دینی تقرب به کانون آفرینش است. 4️⃣ حال خوب بد:یک انبساط بدوی است که علی شفا جرف هار بنا شده. عمیق نیست و زودگذر است. ⛔️لذت ناشی از شهوت حرام و شراب و موسیقی و... در نگاه دینی از این قبیل است. ❌حالهای خوب عاریتی و اعتیاد آوری که از درون انسان نجوشیده و باعث افسردگی تدریجی میشود. 👈چه زیبا گفته مولوی: تو خوش و خوبی و کان هر خوشی تو چرا خود منت باده کشی می چه باشد یا سماع و یا جماع تا بجویی زو نشاط و انتفاع بحر علمی در نمی پنهان شده در سه گز تن عالمی پنهان شده
🔴اینگونه حالات همواره فتنه بزرگی برای انسانها در تاریخ بوده است. ⚠️ویژگی این نوع حالات معمولا منافات آن با عقلانیت است که ویژگی اصلی انسان است. 📍 از اینجاست که ویژگی مذهب حقّ باید ابتناء بر حقّ و عقل باشد نه لذایذ و حالات خوب بدوی! 👈به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان: «لو لم تکن لهذه المحجة البیضاء و الشریعة الغرّاء الّا البناء علی العقل و المنع عمّا یفسده من اتّباع الهوی لکفاها فخرا». ⬅️این بحث فروعات و نکات بسیار دارد؛ مانند اینکه 🔻نباید به حال اصالت داد زیرا ما گاهی با پدیده حال بد خوب و حال خوب بد مواجه میشویم🔺 💎 باید بدانیم منشأ همه ارزشها در تقرّب وجودی به ذات اقدس خداست. ✅ قرآن کریم در این زمینه معمولا بین مفهوم فرح و سرور فرق قائل شده یعنی بین حال خوب خوب با حال خوب بد. این غنای ادبیاتی در اینجا خیلی مهم است. زبان و ادبیات فاخر درک و فکر انسانها را فاخر میکند. 👈یکی از دوستان نقل میکرد که نزد یکی از عراقی ها بودم و صحبت از صدّام حسین شد. گفته شد وی آدم شجاعی بود که او فورا گفت شجاع نبود متهوّر بود! این غنای ادبیات عربی است که بین این ویژگی در صورتی که حال خوب خوب است با صورتی که حال خوب بد است فرق گذاشته است و ما در فارسی به این وضوح آن را نداریم. همین غنای ادبی باعث تیزبینی مرد عرب شده بود؛ اینکه بدانیم صدّام حال خوبی ندارد حالش بد است. 🔴همچنین با نگاه به ظاهر زندگی انسانهای ضعیف الایمان یا بی ایمان گمان میشود که آنها حال بهتری گاهی دارند. در اینجا اگر نقد درون دینی بخواهیم بکنیم پاسخهایی متبادر میشود. 👈مانند اینکه ممکن است اصلا حال خوبی نباشد و ادا درآوردن باشد. 👈همچنین شاید حال خوب بدی باشد و نوعی استدراج محسوب شود. 👈 همچنین ممکن است حال خوبی باشد که ناشی از عدم درک حال خوب بالاتر است. جریان محمّد عرب که یکبار در برنامه ماه عسل پخش شد در این زمینه و جریان رفتن او به کارناوال برزیل و تحوّل روحیش خیلی برایم در این زمینه جالب بود! 💡آرامشی مبتنی بر جهل! قرینه آن این مطلب است که هنوز بسیاری از افرادی که بیرون از فرهنگ دینی زندگی میکنند عزاداری و روضه و گریه برایشان اذیت کننده و غیر قابل تحمل است! در حالیکه برای آشنایان با فرهنگ دینی این مجالس حزن فرح بخش و لذّت بخش است؛ یعنی واقعا نچشیده اند والا لذّت حضور در این روضه ها برای آشنایان با این فرهنگ از هر چیز دیگری بیشتر است.
🔻بحث از حال انسان بحث مهمّی است که اندیشمندان مؤمن میبایست دست به استنباط صور و ابعاد و فروع آن از منظر دینی بزنند.🔺 🔷فلاسفه اسلامی مباحث سودمندی در این زمینه ابراز نموده اند. مباحثی نظیر تقسیم لذت و الم به حسی و خیالی و عقلی و شرح آنها و راه وصول به آنها و اقوی بودن لذات خیالی و عقلی از لذات حسی که مباحثی واقعا مهم است. 🔷همچنین عرفای اسلامی مخصوصا عرفای سنّت شرق اسلامی مباحث مهمّی در عرفان عملی در زمینه مقامات عرفانی که اوج این حالات خوب است در کتبی مانند منازل السائرین بیان کرده اند که بسیار مغتنم است. 👈حالاتی که در اینجا به مقام تبدیل شده و مقاماتی که در مسیر توحیدی به فناء و بقاء ختم میشود. 👈حقیقتا عرفان اسلامی منبعی بسیار عالی برای دعوت نسل جدید به حالات خوب عمیق و برتر در مسیر کمال واقعی انسانی است. تعالیم عرفانی اهل بیت علیهم السلام را میبایست در کنار فقه و اخلاق و عقاید امروزه در راس توجه و بررسی و تبلیغ قرار داد. 🔻از دید عرفانی انسان تا به فناء و بقاء نرسد به آرامش مطلق نرسیده و همه ی این تکاپوها و دمغی ها و بهانه گیریهای ما به دلیل نرسیدن به این مقام و حال خوب عمیق است که عمیقترین حال خوبی است که عرفا که متخصصین این حالات خوب هستند آن را کشف نموده اند🔺 👈از اینجاست که بالاترین حال خوب را خود خداوند متعال دارد که هیچ نقصی در آن نیست و از آن به ابتهاج تعبیر میشود. به تعبیر ابن سینا در اشارات: اجل مبتهج بشیء هو الاول بذاته لانه اشد الاشیاء ادراکا لاشدّ الاشیاء کمالا. در تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز در توصیف خداوند متعال از تعبیر: سبحان ذی البهجة و الجمال استفاده شده است. خداوند متعال به صاحب لذّت و زیبایی توصیف شده است. اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک. 👈در روایات معتبر شیعی نیز مانند روایات باب درجات الایمان در کافی شریف اجمالا این مقامات و حالات والا مورد توجّه قرار گرفته شده است. نکته ظریف در روایات دینی آن است که به دلیل اصالت ایمان در فرهنگ دینی گویا تنها حالاتی معتبر و مستحسن شمرده شده که در درجات و مراتب ایمان رقم بخورد. 👈منبرهای ما باید به این گونه مباحث هم بپردازد. اینها از اموری است که واقعا دین ما به آنها پرداخته است. 🔶خدا رحمت کند حاج قاسم عزیز رو! خیلی در مورد ایشان گفتند ولی یکی از برجسته ترین نکات در مورد ایشان همین حال خوب بود! 🔸واقعا این حال خوب و معنویّت ایشان بود که اینقدر به ایشان نیرو میداد. کسی که حالش عمیقا خوب نباشد اینگونه نمیشود. 👈یکی از چیزهایی که واقعا ما در تبلیغش به مردم مشکل داشته و داریم آن است که دینداری واقعا حال آدم را خوب میکند. 👈بسیاری از مردم هنوز باورشان نشده که افرادی مانند آیت الله بهجت حقیقتا خوشحالترین و با نشاطترین انسانها بودند! نشاطی که اگر اندکی از آن را بین افرادی که در پی ذره ای از آن در تفریحات و شهربازی ها و ساحلها و... هستند نشان دهند دگر لذت نفس لذّت نخوانند! 🔵پیچیده اش نمیکنم و کلام را مختصر میکنم: 🔻فرمول حال خوب را باید در توجه به خدا و خالص کردن و عمق دادن به آن و حالت شکر داشتن و دوری از محبت دنیا یافت.🔺 🔶پیشنهاد میکنم این فراز دعای عرفه امام زین العابدین علیه السلام را همگی حفظ کنیم و گاهی در قنوت و حالات دیگر زمزمه کنیم؛ عجیب حال را خوب میکند: 🙏الهی وانزع من قلبی حب دنیا دنیه تنهی عما عندک و تصد عن ابتغاء الوسیله الیک و تذهل عن التقرب منک و زین لی التفرد بمناجاتک فی اللیل و النهار 🔶راستی چه زیبا گفت سعدی شیرازی: اگر لذت ترک لذت بدانی دگر شهوت نفس، لذت نخوانی هزاران در از خلق بر خود ببندی گرت باز باشد دری آسمانی سفرهای علوی کند مرغ جانت گر از چنبر آز بازش پرانی ز صورت پرستیدنت می‌هراسم که تا زنده‌ای ره به معنی ندانی چنان می‌روی ساکن و خواب در سر که می‌ترسم از کاروان باز مانی