eitaa logo
بذل الخاطر
912 دنبال‌کننده
879 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و شاید کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۳) «فیش برداری» (۳) «اسرافی بزرگ و گناه کبیره ای در وادی علم به نام فیش برداری نکردن» 🔹به یکی از عزیزان گفتم دو تا ابزار از ضروریّات کار علمی در زمان ماست. یکی گوشی هوشمند که تا چیز جدیدی شنیدیم سریع ثبتش کنیم. اگر هم فرصت نبود و یا مثلا در شرایط نگارش نبودیم صوتی ضبط کنیم. این همان مرحله ی فیش برداری اوّلیه است. برای این است که از دست نرود. هنگام مطالعه یا دیدن صحنه ای یا شنیدن مطلبی یا ... . 🔸دوّم هم یک لپ تاپ کوچک و قابل حمل در ابعاد کتابی تهیه کنیم که در اوّلین فرصت آن را در بخش مناسب فیش برداری و فیش افزایی و فیش پروری کنیم. لپ تاپ بزرگ دارید؟! نه آن را کنار بگذارید برای کارهای دیگرتان! این خودش موضوعیّت دارد. یک لپ تاپ کوچک که همه جا بدون دردسر مانند کتاب با خودتان ببرید. 🚫مراقب باشید شیطان شک و شبهه برایتان در این زمینه ایجاد نکند. اگر یقین کنید روزی اش هم می آید و میخرید. 👈در وادی دانش این دیگر کار شبانه روزی ما باید باشد که یک دستمان به گوشی باشد و دیگری به لپ تاپ. اینها را شکار کنیم. فیش برداری، فیش افزایی، فیش کنی و فیش پروری کنیم. ✔باید بدانیم و یقین بدانیم که گناه کبیره در وادی دانش و تحقیق این است که اهل فیش برداری نباشیم. روحیه و فرهنگ فیش برداری نداشته باشیم. ✔کاش طوری میشد که اگر میدیدم کسی در حال شنیدن مطالبی است و اصلا دغدغه ی فیش برداری ندارد بگوییم چقدر بی تقواست! چقدر اسراف کار است! از چشممان بیافتد. ✔کاش زمانی آنقدر ضرورت این امر را درک کنیم و در بین ما به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود که کار به جایی بکشد که شبهه در عدالت کسی پیدا کنیم که اهل فیش برداری نیست. ✋کسی که فقط میشنود و اگر چیز جالبی شنید نمینویسد! یا دغدغه ی این را ندارد. این نوعی بی تقوایی علمی است. نوعی گناه علمی است. برای اهل تحقیق و پژوهش که قطعا گناهی کبیره است. 🔹ماها به دلیل حس گرایی که داریم معمولا اسراف را در این امور محسوس میبینیم. مثلا نانی یا غذایی زیاد آمده و بیرون ریخته میشود. یا آب زیاد استفاده میشود. یا لامپ زیاد استفاده میشود. یا ... . نمیدانیم خودمان در جای دیگری مبتلا به نوعی اسراف هستیم که اگر عمقش باز شود به مراتب وخیمتر از اسراف در این امور است. 👈آن هم اینکه این همه خطورات علمی خوب و نکات جالبی که میشنویم یا میخوانیم یا میبینیم را حیف و میل میکنیم. فیش برداری نمیکنیم. فیش افزایی نمیکنیم. فیش کنی نمیکنیم! فیش پروری نمیکنیم. این حقیقتا نوعی اسراف است. 👈این همه نعمتها و رزقهای علمی است که هر روز با آن مواجه شده ایم و اسرافش کرده ایم. خدا میداند چه پیامها اینها برایمان در سینه داشت که اگر ثبت میشد و پرورش پیدا میکرد چقدر از رزقهای علمی و معنوی ما را تأمین میکرد. اسراف از این بالاتر دیگر چیست؟! 🔹برای اینکه عمق مسأله روشن شود یک مثالی زدم. دیده ای گاهی یک مطلبی خوب و مفیدی که یاد میگیری چقدر برایت ارزش دارد! اصلا طوری است که نمیتوانی رویش قیمت بگذاری! حالا فرض کنیم کسی بیاید و بگوید من یک میلیارد میدهم و این مطلب را از تو میگیرم و تو تا آخر عمر دیگر این را نخواهی داشت! فرضا بعد از کلّی کلنجار با خودمان بپذیریم! حالا با این پول زیاد چه میکنیم؟! 👈حالا فرض کنیم این پول را با ول خرجی صرف امور باطل کنیم. طوری که هر کسی ما را ببیند بگوید خیلی خیلی اسراف میکنی! خیلی بی تدبیری و عقل معیشت نداری! خیلی بی تقوایی که چنین مبلغ زیادی را اینگونه داری هدر میدهی! حیف نیست آن را در راه درستش خرج نمیکنی و لا تنسَ نصیبَک من الدنیا! خلاصه در چشم همگان نمونه ی اسراف کاری جلوه میکنیم. 🔸هیچ میدانی تا کنون بسیار بسیار از این مطالب خوب و عمیق را شنیده ای و یا میتوانستی با فیش کنی و فیش پروری به آن دست پیدا کنی ولی به دلیل نداشتن روحیه ی فیش برداری از دست داده ای؟! اگر چنین است آیا وضعیت تو از آن شخصی که آن پول زیاد را اسراف کرد بهتر است؟! «رُبَّ فَقِيرٍ هُوَ أَسْرَفُ مِنَ الْغَنِيِّ» 👈مشکل ما این است که فکر میکنیم اسراف همانهاست که گمان میکنیم. دامنه ی اسراف خیلی وسیع است. مگر امام صادق علیه السلام نفرمودند: «أَدْنَى مَا يَجِي‏ءُ مِنْ حَدِّ الْإِسْرَافِ فَقَالَ ابْتِذَالُكَ ثَوْبَ صَوْنِكَ وَ إِهْرَاقُكَ فَضْلَ إِنَائِكَ ...» 👈اگر مسأله را خوب تصوّر کنی مبتلا به اسراف و تبذیری بسیار عمیقتر شده ای! استغفار کن! توبه کن! دیگر فرصت را از دست نده و اینها را بنویس! همین است که علممان برکت نمیکند: «إِنَّ مَعَ الْإِسْرَافِ قِلَّةَ الْبَرَكَةِ» 👈همین است که اگر با فیش برداری اقتصاد علمی نداشته باشیم رزقمان را پس زده ایم و دیگر با دعا هم کار حل نمیشود: «أَرْبَعَةٌ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأَفْسَدَهُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَمْ آمُرْكَ بِالاقْتِصَاد»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۴) «قدرتِ بخشیدن» «آزمونِ بخشیدن» «وَاعفُ عمَّن ظَلَمَکَ» 🔹روحی که دیگران را نمیبخشد بر دوش خود وزنه های خشم و کینه را نهاده. خود را سنگین کرده. کبوتر جانش را به قید و بند کشیده. سبکباری پر کشیدن و پرواز را دیگر ندارد. کسی که نمیبخشد در واقع خود را نمیبخشد. به خود اجازه ی سبک شدن و پرواز نمیدهد. 🔸گمان میکند بخشیدنش تنها به سود آن شخص دیگر است. ولی باید بداند مسأله این است که مبتلا به آزمونِ بخشیدن او شده است. امتحان نیز خالی از دشواری نیست. از همین روست که باعث رشد و تعالی انسان است. 🔹با بنده خدایی صحبت میکردم. دیدم هنوز بعد از سالها درگیر برخی مسائل شخصی با این و آن است. دوست داشت ببخشد ولی «قدرت بخشیدن» نداشت. وقتی او را دیدم متوجّه شدم بخشیدن خودش روح بزرگی میخواهد. خودش قدرت معنوی میخواهد. خودش نوعی طهارت میخواهد. 🔻نبخشیدن نشانه ی ضعف روح است. یعنی به همان اندازه هنوز توان پرواز ندارند. آری بخشیدن نشانه ی قدرت و سعه ی روح است🔺 🔸کسی که نمیبخشد بخشیده نمیشود. چون خودش نمیخواهد که بخشیده شود. خودش را مبتلا،و آلوده نبخشیدن کرده. نبخشیدن نوعی تعلّق است. حاضر نیست عبور کند. اگر در دستور قطعی دینی آمده که: «وَاعفُ عمَّن ظَلَمَکَ» منظور این نیست که تنها به مصلحت ظالم توجّه شده باشد. پیش و بیش از آن ناظر به مصلحت خود انسان مظلوم است. 🔹انسان مظلوم در واقع با مظلوم بودنش امتحان میشود. آیا توان بخشش و صعود را دارد یا نه! آری: 📖«عَلَيْكُمْ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا يُعِزَّكُمُ اللَّه‏»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۵) «کشیدن دندان محبت دنیا» 🔹برای کشیدن دندان عقل به دندانپزشکی مراجعه کردم. آمپول سِر کننده زد و زمانی منتظر ماندم تا اثر کند. حسابی که سر شد شروع کرد. همینطور محکم میکشید و سر من هم تکان میخورد تا آن را از جایش درآورد! بعد به پرستار گفت نیاز به جرّاحی نبود!😬😒 🔸اینطور که ایشان میکشید تا این دندان را در بیاورد اگر این سر کننده را نمیزد احتمالا طوری میشد که خیلی درد وحشتناکی داشت. تصوّرش هم دردآور بود. 💡به ذهنم خطور کرد برای کشیدن دندان حبّ دنیا که رأس همه ی خطاها و معصیتهاست چه میخواهی بکنی؟! کاش پزشکی حاذق پیدا میکردی و این دندان را هم میکند و خلاصمان میکرد😔 👈ولی مگر میشود این تعلّقاتی که در جانمان ریشه دوانده را یکی یکی قیچی کرد؟! اصلا سختی جان دادن در همین کشیدن دندان دنیاست که عصبش در همه ی وجودمان ریشه دوانده! حالا مگر به این راحتی ها میشود با ریاضت کشیدن اینها را کشید؟ 💡به دلم افتاد برای کشیدن دندان حب الدنیا هم باید سِر کننده اش را بزنی! ولی میدانی با چه سر میشود؟! یکی از این سر کننده های خوب یاد مرگ است. ولی محبّت اثرش بیشتر است: 💖«الهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلُ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِي وَقْتٍ ايْقَظْتَنِي‏ لِمَحَبَّتِكَ‏»💖 🔹حقیقتا محبّت اکسیر است. اگر دستت از محبّة الله کوتاه است از محبّة اولیاء الله شروع کن. در میان آنها هم از حبّ الحسین شروع کن. تذکرة الاولیاء یا همان مقتل الحسین را بخوان. وقتی دلت را برد آن وقت توان تحمّل این درد وحشتناک را خواهی داشت. شهدایمان با این نیرو بود که یک شبه ره صد ساله ی کندن این دندان را رفتند
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۶) «علم نافع» 👈یکی نوشته بود: «یه ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ... ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯ کتانژانت ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﺮﺩﻡ! پَر پَر بشی ریاضی✋😂» 🔹راستی آیا بعد از عمری که از ما گذشت دیگر وقتش نرسیده دمی هم علم نافع بیاموزیم؟! گوشی که فهمیده از چه عوالم پاکی به این اسفل سافلین هبوط کرده و از چه نیستانی ببریده شده دیگر هر چیزی نمیشنود: «وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ‏ النَّافِعِ‏ لَهُمْ» و افسوس از عمری که بیهوده گذشت ... از زندگیانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم گوش زمین به ناله ی من نیست آشنا من طایر شکسته پر آسمانیم 🔸شنونده عاقل است. غرضم این نیست که این علوم را نیاموزیم. چیزی که میگویم حتّی شامل الهیّات و اخلاقیّات و فقهیّات هم میشود. نکند بعد از عمری سواد آموزی آخر الامر چیزی بیرون بیاید که ذوق نکند که: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ‏ إِلَّا قَلِيلا» 🔹بعد از سالها عطش علم آموزی و چشیدن وادی های مختلف به این باور رسیده ام که صادقانه بگویم هر تلاشی اگر آخر الامر ما را به انس و تواضع و دلدادگی نسبت به قرآن کریم و کلام نورانی آن انوار پاک عرش نشین صلوات الله علیهم اجمعین نزدیک نکرد برای ما علم غیر نافع و تلبیس ابلیس شقی بود. 🔹در هر کاری هستیم و هر چه می آموزیم این ذکر و دعای مبارک را حفظ کنیم و زیاد بخوانیم. تلاشهایمان را در قالب آن ببینیم و معنا کنیم: 📖«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي‏ غَداً عَنْهُ‏، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَه‏»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۷) «تواضع بیشتر علامت معنویت راستین و میوه ی عبادت واقعی» 👈جایی نوشته بود: «نمیدونم چرا هر وقت پدال مازراتی رو فشار میدم ... پام از زیر پتو میزنه بیرون😂😂😂» 💭به یاد این فراز از دعای ابوحمزه افتادم که: 📖«ما لِي كُلَّما قُلْتُ‏: قَدْ تَهَيَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ‏ ... أَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعاساً إِذا أَنَا صَلَّيْتُ ... ما لِي كُلَّما قُلْتُ‏: قَدْ صَلُحَتْ سَرِيرَتِي، وَ قَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي، عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ أَزالَتْ قَدَمِي، وَ حالَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَ خِدْمَتِك‏» ✔همانطور که فشار دادن پدال ماشین گران قیمتی مثل مازراتی برای ماها نشانه ی خیال بافی است و باید آن را در خواب دید فشار دادن پدال أنانیّت و عجب و تکبّر در محضر خداوند متعالی نشانه ی خیال بافی است و باید آن را در خواب دید! هیچ نسبتی با واقعیّت ندارد. 🔻معنویّت واقعی و نه تخیّلی یک ملاک قطعی و بسیار مهم دارد. اینکه هر چه بیشتر میشود انسان را متواضعتر میکند. انسان را از خودش گرفته و مدام او را از توجّه به خودش دور و دورتر میکند! چون میخواهد او را به آن لحظه ی ناب خود ندیدن نهایی و آن فنای کلّی و طلوع سلطان معرفت و ظهور حقیقت آن نسبت شریفه ی الهیّه و ذوق حقیقت فقری نزدیک و نزدیکتر کند🔺 ✔آری پلکان تقرّب و معنویّت صحیح بالا رفتن از مراتب تواضع و دورتر شدن از قعر ظلمات تکبّر و خود دیدن است. ✋راستی مگر میشود انسان مراتب تقرّب را طی کند و مدام متواضعتر نشود؟! مدام از خودش غروب نکند؟! رفقا هر جایی دیدیم عبادتی برایمان عجب و تکبّر آورد بدانیم اصلا عبادت نبود! رجس شیطان بود.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۸) «عظمت تاریخ اسلام» «به تاریخ اسلام مانند قرآن و حدیث اهمیت دهیم» 🔹از اوایل طلبگی علاقه ی خاصّی به مطالعه ی تاریخ داشتم. شاید بیشتر از روی کنجکاوی بود و یا پیدا کردن یک سری اطلاعات در مورد شخصیتهای ممتاز و محبوب اسلامی. ولی خداوند متعال توفیق داد و کم کم فهمیدم نه! داستان خیلی عمیقتر از این حرفهاست. ✔اساسا باید به تاریخ اسلام وزنی مانند وزن قرآن و روایات داد. ما معمولا یاد گرفته ایم که منبع و مرجع اساسی دینی قرآن و حدیث است. ولی باید به این دو تاریخ را هم افزود. 👈تاریخ پیامبر و اهل بیت علیهم السلام خیلی عظمت دارد. مناسبتهایی با این انوار پاک رخ داده و رفتارهایی را دامن زده که باید وجب به وجبش را با دقّت مرور کرد. اینها دیگر در ظاهر در قرآن و حدیث نیست. با نگاه تاریخی باید این بعد از نورانیّت آن انوار پاک را دریافت کرد. 👈اهل بیت علیهم السلام برای رقم زدن و خلق این تاریخ هزینه ی هنگفتی پرداخت کرده اند. دریایی از نکات است که هنوز بسیاری از آن بکر مانده است. 👈رفقا طوری تاریخ را بخوانیم که گویا همین الآن در صدر اسلام و زمان اهل بیت علیهم السلام زندگی میکنیم. طوری تاریخ بخوانیم که گویا همه ی وقایع زمانمان را با نوعی ارجاع و تأویل تاریخی معنا میکنیم. احساس کنیم مدام دارد تکرار میشود. 👈وقتی تاریخ میخوانیم تا اندازه ای امور را از آن بستر اوّلیه اش اگر تجرید و تقشیر کنیم میبینیم همیشه در حال تکرار است. راستی ما الآن چه نقشی را داریم بازی میکنیم. ⬇
👈آیا جزء مرتدّین و اصحاب سقیفه ایم؟! آیا از آن زهّاد و عبّاد طرفدار خلفاء هستیم؟! آیا از آن علمای بستر حاکم هستیم؟! آیا از مردم عادی هستیم؟! آیا از طرفداران امیر المؤمنین هستیم یا از قاسطین و ناکثین و مارقین؟! آیا مشغول زندگی خودمان هستیم یا در قافله ی حسینی یا از لشگر عمر سعد یا از مردم کوفه یا از توّابینیم؟! 🔹اگر تاریخ را اینطور زنده نخوانیم از منبعی بسیار بزرگ محروم شده ایم. مدام نگوییم قرآن و روایت. تاریخ اسلام خودش چیز کمی نیست. بُعدی دیگر از نورانیّت را در خود جلوه داده است. همانطور که باید قرآن خواند و روایت خواند باید تاریخ اسلام را هم با عنایت و دقّت خواند. ✔ولی با این درک انسان شناسانه و جامعه شناسانه که اینها تعیّنهای همین انسانی است که در خودمان و جامعه ی خودمان با آن مواجهیم! 👈تخیّلی تاریخ نخوانیم! آن را از حیّز انتفاعش ساقط نکنیم! اگر برخی قرآن خواندنشان از حنجره شان بالاتر نمیرود و قرآن آنها را لعن میکند در تاریخ هم همینطور است. 👈چه بسیاری که تاریخ خواندنشان گویا بر گوش کر خواندن است. چه بسیاری که بر سر روضه ی امام حسین گریه کرده اند و خودشان در عالم باطن از لشگر عمر سعد بوده اند. ⚪طوری تاریخ را بخوانیم که در هر زمانی انتظار داشته باشیم که الآن آن نقشها را چه کسی دارد بازی میکند؟! اگر اینطور بشویم یعنی کم کم داریم وارد دنیای با عظمت تاریخ میشویم. آن وقت است که مختصّات خود را در پهنه و جغرافیای تاریخی یافته و میفهمیم در چه جریانی قرار گرفته ایم. میفهمیم راه به چه سمتی پیش گرفته ایم. همه ی امور معنای دیگری برایمان پیدا میکند. 👈راستی رفقا الان در زمان ما اگر با همین دنیا و تعیّنات حیات نوین بشری باز امیر المؤمنین و شیخین و معاویه و ... می آمدند و میخواستند نقش خودشان را دوباره ایفا کنند چگونه میشد؟! 🚫اگر تا کنون به این پرسشها عمیقا فکر نکرده ایم یعنی هنوز وارد دنیای واقعی تاریخ نشده ایم. 🔻آری تاریخ را باید زندگی کرد. تاریخ را باید تاریخ خواند. به این نسبت اضافی تاریخ به ذوات نورانی باید عنایت ویژه ای داشته باشیم. تاریخ زید و عمرو که نیست! تاریخ رسول الله است! تاریخ امیر المؤمنین است. خیلی با عظمت است. انسان باید با دید عظمت به آن نگاه کند. گویا احساس کند یک عقل عرش نشین و قدسی خود را پایین کشیده و میخواهد اینبار خودش در این سرا نقش بازی کند. همه اش نکته است. همه ی مناسبتهایی که در مواجهه با ایشان رخ میدهد دیگر معنای عظیمی پیدا میکند🔺 ✋برخی طوری تاریخ میخوانند و حتّی به شکل جزئی و تخصّصی که شبیه کسی است که خودرویی بسیار پیشرفته خریده ولی سوارش نمیشود. گویا نمیداند که باید با آن حرکت کرد و به مقصدی رسید. یا شبیه کسی که نان را بر شیشه ی عسل میکشید و میخورد! 🔹اصلا اگر در قرآن کریم دقیق شویم متوجّه میشویم که بخش قابل توجّهی از قرآن همین تاریخ است. برایمان قصّه میگوید. سرگذشت بنی اسرائیل را میگوید. تا حالا فکر کرده اید چرا اینگونه است؟! اگر آنها قومی بوده اند که منقرض شده اند پس چرا من باید احوالات آنها را بدانم؟! 👈آیا جز این است که اینها برای ما هم تکرار میشود. همه ی داستانهای موسی و نسبتهایی که این ذات نورانی با پدیده ها برقرار کرد باز هم تکرار میشود؟! 👈همین است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در احادیث معتبری از آن پرده برداری کرد که والله وجب به وجب و متر به متر آنچه بر بنی اسرائیل گذشت بر امّت من هم خواهد گذشت. 👈دیگر انسان عادت میکند تاریخ اسلام را با تأویل به تاریخ بنی اسرائیل بفهمد و رمزگشایی کند. درک بسیاری از امور برایش آسان میشود. به راحتی دیگر میتواند از شبهه ای مانند ارتداد صحابه عبور کند. 👈تازه میفهمد چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله به امیر المؤمنین فرمودند تو هارون من هستی! همانطور که تاریخ اسلام مهم است تاریخ بنی اسرائیل هم خیلی مهم است. 👈قدر تاریخ را بدانیم. به آن وزنی در حدّ قرآن و روایات بدهیم. حقایق بسیاری را اساسا باید در جلوه گاه تاریخی اش درک کرد. بسیاری از شبهات را تاریخ پاسخ میدهد. باید منطق فهم تاریخی را استنباط و استخراج کرد. 👈این اصول فقهی که میخوانیم چندان به درد استنباط تاریخی نمیخورد. چون چندان به تاریخ از منظر منبع بودن نگاه نشده است. داستان تاریخ بسی عمیقتر از صرف این است که بگوییم فعل لسان ندارد و حجّت نیست. گاهی لسانی دارد که از دهها دلیل لفظی قوی تر است. خیلی چیزها را حل میکند.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۹) «فیش برداری» (۴) «بیرون رفتن از زندان شرطها برای یک فیش برداری موفّق و مفید» «ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» 🔹یکی از اموری که فیش برداری ما را با اختلال مواجه میکند قرار گرفتن در زندان شرطها است (بذل الخاطر ۵۰). بسیاری به خاطر شرطی سازی های بی سبب خودشان را از امواج بسیاری از فیشهای ناب محروم میکنند. 🚫عادت کرده اند تنها مطلبی در موضوعی خاص و آن هم در شرایطی خاص مثل اینکه پشت میز کار یا در حال مطالعه یا سر کلاس درس باشند آن را دریافت کنند و بفهمند! ✔یک فیش بردار قهّار کسی است که خودش را از زندان این شرطها رها کرده. طوری خود را تنظیم و تربیت کرده که هر مطلب مفیدی را در هر زمینه ای از هر کسی در هر شرایطی بیاموزد. از یک بچه یا یک تصویر یا یک کارتون یا روزنامه یا سر سفره ی غذا یا معاشرت با دوستان یا ... . ✔تور شکار فیشهای خوب آزاد کردن انتظار از شرطها و پیدا کردن یک تواضع واقعی است. اینکه انسان درونش را مانند یک کاسه ی گدایی تمییز کرده و رو به آسمان نگاه دارد که در اثر مواجهه با پدیده ها معلّم غیب هر چیزی که خودش صلاح میداند در آن بیاندازد. 🙏زبان حالش با یک فروتنی و افتاده حالی این است که: «ربِّ إنّی لما أنزلتَ الیَّ من خیرٍ فقیرٌ» و چون این گونه است غرور هم که مایه توقّف است سراغش نمی آید و مدام پیش میرود. میفهمد اینها از خودش نیست. 👈همین میشود که همه جا برایش کلاس درس میشود. اشیاء با او به نطق می آیند و او هم آنها را استنطاق میکند. ⬇️
👈همین روحیه بسیار قوّت استنباط گری شخص را بالا میبرد و این قدرت و قوّت سرمایه ی بسیار بزرگی برای بررسی های قرآن و حدیثی و تاریخی میشود. دلالتهایی را دریافت میکند که دیگران فرسنگها با درکش فاصله دارند. قرآن خواندن انسان را عوض میکند و عجیب انسان را اهل تدبّر میکند. حالا اینها دیگر امتدادهای دیگر این روحیه ی فیش برداری و تقیید العلم است که فعلا در صدد بیانش نیستم. 🔹چه بسیاری را دیده ام که به خاطر همین زندان شرطها از مطالب بسیار مهمّی محروم میشوند. زمانی بود که تدریس میکردم. مطالبی که برایم بسیار مهم بود ولی خیلی ارزان و سریع در اختیار آنها قرار میدادم میدیدم در این مخاطبین اصلا اثر نمیکند! متوجّه شدم اینها خود را تربیت نکرده اند که همه چیز را متواضعانه بگیرند. مشکلی اخلاقی دارند. 🚫خودشان را شرطی کرده اند که فقط مطلب خاصی را در فضای همان دانش و تازه آن هم در مورد همان بحث و همان مطلب بیاموزند! به خاطر همین به خودشان اجازه میدادند که از مطالب بسیاری که بسیار مهمتر از موضوع بحثشان هم بود راحت عبور کنند و اصلا به آنها توجّه نکنند! شاید گمان میکردند بعدا زمانی میرسد که اینها را می آموزند ولی من میدانستم اینها را دیگر عادتا نخواهند شنید! 💭یادم هست وقتی درس خارج فقه و اصول شرکت میکردم به خاطر همین روحیه ی فیش برداری آنچنان غرق خفایا و زوایا و روش و ورود و خروج و نوع تصوّرات ظاهر و پنهان بیان آن استاد بزرگوار میشدم که تنها چیزی که برایم مهم نبود اصل بحث ایشان بود. 👈گاهی اصلا نمیدانستم سر چی بحث دارد میشود و اگر کسی میپرسید با خجالتی میماندم چه بگویم! فقط کارم روانکاوی شیوه ی تفکّر علمی ایشان و فیش برداری از ادوات تصوّری و تصدیقی کار ایشان و این قبیل کارها بود. 👈اصلا برایم مهم نبود چه نتیجه ای قرار است بگیرند و یا فتوایشان چه میشود. آنها را کار خودم میدانستم. کسی که این روحیه را داشته باشد برداشتهای بسیار زیادی خواهد داشت. حتّی از کلاسهایی که در ظاهر چندان قابل استفاده نیستند. 🔹همین حالت تواضع و فروتنی ناشی از این نوع فیش برداری متواضعانه و بیرون از زندان شرطهاست که به مرور انسان را وارد عالم جدیدی از لطافتهای دریافتی میکند. روح حسّاسی نسبت به دقایق و ظرایف و نفحات علمی پیدا میکند. نکته سنج میشود. چون عطش دارد و احساس نیاز دارد و خودش را نبسته و باز نگاه داشته و از هرگونه تعصّبی کنار کشیده زود فوائد و نکات جدید را بو میکشد و میگیرد. 👈شاید دیگران اصلا نفهمند ولی او میفهمد و قدر میداند. آدم را اجمالا وارد حالتی از یقظه ی علمی میکند. نوعی حالت خافضة رافعة برایش پیدا میشود! انسانهایی که قبلا برایش برجسته نبود میبیند بسیار قابل استفاده و پر فائده اند ولی انسانهایی که قبلا برایش اعجاب آور بود به مرور می فهمد چیز خاصی ندارند و بیشتر از امور غیر علمی آنها منفعل بوده! 🔹این نوع فیش برداری بیرون از زندان شرطها به مرور انسان را به فضایی دیگر از عالم علوم رسمی میکشاند! فضایی بکر و ناب! حقیقت آن است که آنچه ما می آموزیم مانند آبی روان شده در قالب ساختارها و جدولهایی خاص است. عالم علم نکات و محصولاتش را در قالب بسته های خاصی برجسته کرده و در اختیار مشتریانش میگذارد. 👈ولی بسیاری از نکات علمی است که با نگاهی فراساختاری میتوان آنها را دید و شکار کرد. بسیاری از نکات است که اصلا قرار نیست با طرّاحی کنونی و ساختارهای علم ورزی موجود به چشم بیاید. 👈ولی یک فیش بردار قهّار از موضعی دانش را رصد میکند که دیگر این ساختارها و کلیشه ها و جبرها و شرطهای مخفی نیز فرو ریخته و چیزهایی را میفهمد که قرار نبود اصلا اینها را بفهمد! از جبر کتابها و مقاصد گویندگان خارج میشود و در فضای بسیار پهناورتری با عالم دانش مواجه میشود. 🔹یکی از حالات خوبی که فیش برداری در این سطحی که عرض کردم در انسان ایجاد میکند این است که او را از شیطانی به نام کمال گرایی افراطی نجات میدهد. یادم می آید زمانی طوری بودم که دوست داشتم همه چیز را کامل بفهمم و الّا دوست نداشتم اصلا بفهمم! مثلا اگر نکته ای را در یک سخنرانی یا یک کتاب میدیدم که جالب است میگفتم بعدا از ابتدا میخوانم تا به آن برسم و همه را بفهمم! ✋همین من را مدام محروم میکرد. تا اینکه فهمیدم این نوعی تکبّر و خود برتر بینی است. همین است که باعث حرمان است. 👈دیگر به مرور یاد گرفتم که در برابر عروس پر ناز و کرشمه ی علم متواضع باشم و الا میرود که برود! تا حدودی یاد گرفتم هر چیزی هر زمانی آمد آن را رزقی آسمانی بدانم که شاید دیگر نیاید و زود آن را سعی کنم بفهمم و ثبت کنم. 👈دیگر دغدغه ی اینکه خیلی چیزها را نخواندم و بلد نیستم را چندان ندارم. نوعی ناشکری بود. حالا به خاطر اینکه خیلی چیزها را بلد نیستی که نباید این نکته ای که الآن آمده را از دست بدهی و قدرش را ندانی! ⬇⬇
🔹باز یکی از اموری که برای یک فیش بردار مهم است این است که بد بین و انتقادی نباشد! خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا باشد. بسیاری را دیده ام که از بسیاری از امور و فوائد به خاطر برخی نواقص آن گوینده یا آن کتاب محروم میشوند. مثبت بین باشیم. 👈مانند زنبور عسل به دنبال فوائد و نکات خوب آن باشیم و حالت الحکمة ضالة المؤمن را داشته باشیم. با چنین حالتی حتّی آتش ضال ترین کتب ضلال برای ما گلستان و بَرد و سلام میشود. 💭یادم هست چقدر فیشهای خوب از کتاب پندار خدای یکی از ملحدین معروف معاصر برداشت کردم. یا چقدر فیشهای خوبی از کتاب و سخنرانی ... . ✋ولی جرأت نمیکردم به دیگران معرّفی کنم. چون میدیدم اینها میروند سراغ نقاط ضعف کلام اینها. ولی برای من مفردات و مصالح و پیچ و مهره‌ی کار علمیشان اهمیت داشت نه آن سازه ای که معمولا با آن میسازند. 👈رفقا برای خودم و شما عزیزان باز تکرار میکنم؛ همیشه با خودمان قلم و کاغذ داشته باشیم. اهل تقیید العلم و استعانت به یمین و کتابت دانش و حفظ آن باشیم. همانکه مولایمان به ما سفارش کرد. در زمان ما دیگر با گوشی زود مطلبی مفید در هر جایی و شرایطی شنیدیم یادداشت کنیم و بعد در اوّلین فرصت در برنامه ی فیش نگاری مانند وان نت وارد کنیم و دیگر بگذاریم آنجا دم بکشد. 👈همین امشب که مسجد مشرّف شده بودم از آن یک صفحه ای که بعد از نماز قرآن کریم تلاوت میشد یعنی آیات ۶۶ تا ۷۴ سوره مبارکه نساء چند فیش برداشتم. به مرور که انسان وارد این دنیا شود دریافتهایش زیاد میشود لذا فعلا نپرسید چه چیزی را فیش برداری کنم. ✋بحث در این زمینه ها بسیار است و فرصت کوتاه ...
باسمه تبارک و تعالی (۹۲۰) «درسی از بازار بورس» «کوچکهای بزرگ» 🔹با یکی که اهل بورس بود صحبت از این شد که چرا سرمایه ی بیشتری وارد بورس نمیکند؟! گفت زود است. بورس معادلات ثابتی دارد که باید آنها را یاد گرفت. اگر توانستی ۵۰ میلیون را تبدیل به ۱۰۰ میلیون کنی و خودت را در این توانایی تثبیت کردی یعنی میتوانی ۵۰۰ میلیون را هم تبدیل به ۵ میلیارد و ۵ میلیارد را تبدیل به ۵۰ میلیارد کنی! 💡به ذهنم خطور کرد که در تجارتهای کلان معنوی نیز همین است. کسی که اهل مراقبتهای ریز مانند پرهیز از اسراف و نگاه و کلامش نیست در کارهای بزرگ هم خسارات بزرگتری خواهد داشت. 👈کسی که ملکه ی تقوا را در محیط خانواده پیدا نکرده در مقیاسهای بزرگ هم مشکلات بزرگ خواهد داشت. روشن ماندن بی دلیل لامپ اتاق برای اهلش خیلی پر معناست. یا کم توجّهی و بی مبالاتی در برخورد با فرزند و... ✔️ریزه کاری هایی که به چشم نمی آید ولی واقعا باطن بزرگی دارد. اینها را «کوچکهای بزرگ» مینامم. برای بزرگ بودن باید کوچک بود. 🔹مرحوم کلینی از شخصی نقل میکند که روزی نزد اسحاق بن عمّار صرّاف بودم. درب مغازه را بست که برویم که دیدم شخصی برای یک معامله ی خیلی جزئی آمد. او هم با حوصله ی بسیار دوباره درب را باز کرد و معامله کرد. 👈به او گفتم: «ویحَک» من خودم گاهی با کشتی برای تو الف الف درهم می آورم. چطور اینگونه خودت را برای این نوع معاملات خرد کوچک میکنی؟ اسحاق گفت از مولایم امام صادق علیه السلام شنیدم کسی که در روزی اندک سهل انگاری کند از روزی زیاد هم محروم میشود: 📖«مَنِ اسْتَقَلَّ قَلِيلَ الرِّزْقِ حُرِمَ‏ كَثِيرَهُ‏»