eitaa logo
بذل الخاطر
939 دنبال‌کننده
910 عکس
2 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی عبرتها، خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
✔رفقا حقیقت غفلت همین توجّه مستقل به این مزاحمهاست. توجّهی که از آن به سوی سرچشمه عبور نمیکنیم. اینهاست که آرامشمان را گرفته است. مانع عروجمان شده! غل و زنجیرهایی بر پای کبوتر دلمان گشته! هر چقدر این توجّه ها زیادتر مشکلاتمان بیشتر! هر چقدر با نور توحید این کثرتها به آن وحدت نزدیکتر شود آرامش بیشتر! 👈مسأله همین است. زدودن این تعیّنها و قیدها! هر چقدر اینها با تبر ابراهیمی زده شود انسان بی قیدتر و بی خیالتر میشود! تا جایی که به فنای از همه ی قیود رسیده و باقی به بقاء حق میشود. ⚪فنا را بد معنا میکنند! فنا به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی در رساله الولایة فنای از قیود و تعیّنهاست. دست یابی به وجود برتر است. اینکه خود حقّ در نهایت باقی بماند. 👈تقرّب را هم برایمان بد معنا نکنند! حقیقت تقرّب به خداوند متعال هم همین است. تقرّب در همین زدودن قیود و توجّهات و تعیّنهاست. 👈همین خاموش کردن تلویزیونها و خواباندن بچه ها و زدودن دل مشغولی ها و تخیّلها تا مهیّای خواب عمیق حقیقت شویم. همان چیزی که در حدیث قرب نوافل بارها خوانده ایم. 👈به تعبیر علامه طباطبایی در رساله الولایة: 📖«الحقّ سبحانه هو الحقیقة الأخیرة لکلّ کمال حیث إنّ له صرف کلّ کمال و جمال و إنّ قرب کلّ موجود منه علی قدر قیوده العدمیة و حدوده 📖و یظهر من ذلک أنّ وصول کلّ موجود الی کماله الحقیقی مستلزم لفنائه حیث إنّه مستلزم لفناء قیوده و حدوده فی ذاته أو فی عوارضه فقط 📖و بالعکس فناء کلّ موجود مستلزم لبقاء حقیقته فی مورده فقط قال تعالی: «کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذو الجلال و الاکرام فالکمال الحقیقی لکلّ موجود ممکن هو الّذی یفنی عنده...» 🔹آدمی تا به این فنا نرسد مشکلش حل نمیشود. لذّت بی پایان آنجاست. همانجا که همه شبهات حلّ میشود. همه جهالتها کنار میرود. 🔴رفقا خوب برایمان جا نیانداخته اند! مدام ما را به کثرتها و تعیّنها دعوت میکنند. از روز تا شب کارمان همین شده است. به خودمان رحم کنیم! اگر نکردیم در آن دنیا کار سختتر است. مسأله عبور از اینهاست. مسأله دید آیه بین است. 👈مسأله شهود هو الظاهر و الباطن است. مسأله معرفت نفس و عروج به ملکوت است. اینها آرامش میخواهد. آرامشش به این است که غوغای اینها را خواباند. 👈آنها را کم کم با دید آیه بین رام کرد! ما در هر حال در دل این کثرات مسافر کوی آن واحد یگانه شده ایم! 👈چاره ای جز عبور از این جهنّم کثرات نیست. ولی کاری که میشود کرد آن است که این آتش نمرودی را گلستان کرد! 👈با چه؟! با اینکه در دل این کثرات آن واحد یگانه را دید. خدا را دید! اگر این شد عبور از تعیّنها میشود. خود این تعیّنها مؤکّد وحدت میشود. آدم دیگر آرام میشود. ⚪این اشتباه است که فکر کنیم میتوانیم مطلوب خودمان را در این کثرتها و دل مشغولی ها پیدا کنیم! گشتم نبود نگرد نیست! 👈هی مدام مطالعه توحید میکند و حتّی عبادت میکند! ولی باز خودمان میفهمیم که نشد! گویا مطلب چیز دیگری است. مطلب صیرورت وجودی و زدودن واقعی قیود است. 👈گاهی انسان طوری مطالعه میکند و یا حتّی عبادت میکند که بر طبل کثرت و تعیّنها میکوبد! 👈مسأله مبارزه با بتهای شرک و کفر است. مبارزه بزرگ با اله نفس است. عمده اش در درون است. 🔹رفقا یک لحظه چشممان را ببندیم! ببینیم چه چیزهایی به ذهنمان می آید! مدام این خیال و آن خیال! توجه به هر چیزی و هر کسی میکنیم جز خدا! پیوندهای عاطفی با آنها نیز گاهی برقرار میکنیم. همه اش این خیالها اثر دارد. همه ی جذبها و دفعهای ما مشرکانه است. به دنبال خیالها روان میشویم! 👈این همان مشکل ماست. این همان سرطان وجود ماست! همان سرابی است که سالهاست آبش پنداشته ایم! تنها چیزی که یافت نمیشود خود خداست! حقیقت حجاب و حقیقت غفلت همین است. 👈کار ما آن است که به تدریج بفهمیم همه و همه و همه خداست. همه ی اینها به خداست و به سوی خداست. 👈هر چقدر به این امر نزدیکتر شدیم کارمان رو به اصلاح است. قلبمان رو به آرامش است. روحمان رو به زلالتر شدن است. 👈اینکه بفهمیم واقعا خدا رازق است. خدا حیّ است. خدا قادر است. خدا غافر است. 👈گویا زمین و زمان دست به دست هم داده اند تا این حقیقت بزرگ را از ما مخفی کنند! شیطان میخواهد این را نفهمیم. عمیقا باورمان نشود. ⚪معیار همین است. برایمان پیچیده نکنند؛ مرحوم کلینی در کافی از عمر بن یزید نقل میکند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم من از خدا هر چه خواستم به من داده است. 👈خواستم اموالی بدهد داد! خواستم فرزند بدهد داد! خواستم خانه بدهد داد! اکنون ترسم آن است که اینها از روی کرامت نبوده و استدراجی در کار باشد؟! نکند در راه نیستم! حضرت فرمود نگاه کن ببین اگر در روحیه خود حالت حمد و شکر میبینی هیچ بیمی به خود راه نده: 📖«أَمَا وَ اللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلَا»
🔵میدانید یعنی چه؟ یعنی همه ی صلاح ها و آرامشها در سایه ربط و اتّصال به آن نور پاک است. فقط نگران این رابطه باشید. معیار همین است. شاخص همین است. سرّ الاسرار همین است: 📖«الطَّاعِمُ‏ الشَّاكِرُ لَهُ‏ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ وَ الْمُعَافَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمُبْتَلَى الصَّابِرِ وَ الْمُعْطَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ» 👈این را آن ذو الایدی و الابصار میفهمند: 📖«قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني‏ أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ» 👈اگر هر کاری کردید عبادتی یا تفکّری یا ذکری یا ... ولی غروری آمد یا احساس حضور آن نور پاک نیامد بدانید مشکلی هست! قبول نیست! معطل نشوید. 👈إنّما یتقبّل الله من المتّقین! تنها از آنهایی قبول است که خدا را در نظر میگیرند. اصیل نهایی را او میدانند. ⚪رفقا ما به این عالم آمده ایم تا یک گمشده را پیدا کنیم. آن هم خداست. همان کانون نور! همه انبیاء و اولیاء آمده اند انسان را هل دهند به سوی خدا! هیچ کس اجازه ی توقّف ندارد. حتّی وقتی نزد خود اولیاء الهی برسیم و موفّق شویم باز ما را هُل میدهند که پاشو پاشو حرکت کن به سوی خدا! مطلب اوست. 👈اما کدام خدا؟! همان خدایی که اوّل و آخر و ظاهر و باطن است. همان خدایی که «أینما تولّوا فثمّ وجه الله»؛ 👈همان خدایی که «هو معکم أینما کنتم»؛ همان خدایی که «بکلّ شیء محیط». ✋رفقا اینها بازی با الفاظ و مفاهیم نیست! شعر نیست! گمشده ی همه خداست. گمشده ی تو و من و پدر و مادرمان و پسر عمو و فرزند و اجداد و نوه هایمان! همه و همه: 📖«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏» 👈دمی هم به جای غرق شدن در این قیود و تعیّنها و صداها و دیدنی ها ... به درون خودمان نگاه کنیم و این غبارها را بخوابانیم شاید آن درونها و آن باطنهای هستی نیز خبرها باشد. 👈شاید اصلا همه ی خبرها آنجا باشد. بگذارید در یک کلمه کلید سعادت را بگویم: 📖«الاعراض عن غیر الله و التوجّه الی الله سبحانه» 🔸شاید یکی از عمیقترین و زیباترین اشعاری که بشر از خود به یادگار گذاشته این غزل عارف نامدار ایرانی عطار نیشابوری باشد: ای در درون جانم و جان از تو بی خبر وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر از تو خبر به نام و نشان است خلق را وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر جویندگان جوهر دریای کنه تو در وادی یقین و گمان از تو بی خبر چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو می‌زند هستند جمله نعره‌زنان از تو بی خبر
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۶) «نکاتی در زمینه بی حجابی» «زوال معنای کرامت از حجاب با تبلیغات شوم» (۲) 🔴در نوشته ی قبلی بیان کردم که سرّ شیوع بد حجابی در زمان ما به دسیسه ای شوم در معنازدایی از آن به شکل تدریجی بوده است. اصلا مسأله چندان تبار دینی ندارد تا فقط مذهبی ها و آخوندها در برابرش موضع بگیرند! آزادگان و ملّی گراها و انسان پرستها و... هم باید موضع بگیرند. ⚪بگذارید مثالی بزنم! شخصی داشت در ماه رمضان آب میخورد! به او گفتند چرا آب میخوری مگر نمیدانی حرام است؟! گفت راستش من از آن حیث که حرام است نمیخورم از آن حیث که تشنه ام شده میخورم! به شخص دیگری گفته شد چرا شرب خمر میکنی مگر نمیدانی حرام است؟! گفت من به خاطر حرمتش نمیخورم به خاطر لذّتش میخورم! 👈حالا به همین قیاس میگوییم چرا بی حجاب شده ای مگر نمیدانی حرام است؟! او نیز میگوید من به خاطر حرمتش بی حجاب نیستم به خاطر زیبایی و راحتی اش بی حجابم! ✔در اینجا چیزی که رخ داده است آن است که در قدیم این مطلب هر چند به شکل ناخودآگاه وجود داشت که اگر به کسی میگفتی: چرا حجاب داری مگر تو اینقدر با تقوایی؟! در روان نیمه خودآگاهش میگفت من از آن حیث که خیلی با تقوا هستم حجاب ندارم بلکه از آن حیث که خیلی غرورم و کرامتم مهم است حجاب دارم. مگر من بی فرهنگ و هرزه ام؟! 👈چرا بر این امر تأکید میکنم؟ چون گاهی در تبلیغ برای حجاب امور دیگری را زنده میکنند که هر چند حقّ است چندان کارساز نیست.
🔹مثلا جایی خواندم که نوشته بود: «حجاب یعنی در پرده باش تا برسد زمانِ ظهورت در چشم و دل همسرت ...» و یا جای دیگری نوشته بود: «حجاب یعنی بی نیاز از هر نگاهی جز نگاه خدا» یا «حجاب واجبی دینی است» یا «حجاب یک قانون است!» یا «حجاب نشانگر زیبایی روح و اندیشه توست» یا «حجاب آینه ی بی غبار خوبی هاست» یا «حجاب یادگار مادرمان زهراست» و... 👈به نظرم عمده این است که این را باز زنده کنیم که اگر میخواهی مردان را هرزه نکنی و جلوی چشم مردان هرزه به چشم نیایی حجاب داشته باش! 👈مردان صرفا با دیدن زیبایی تو احساس تبریک و تعظیم نسبت به تو ندارند! جاذبه ی جنسی برایشان داری! تمایل جنسی در آنها ایجاد میکنی. تو میتوانی بین زیبایی و شاید حتی جذابیت جنسی با تمایل واقعی جنسی تفکیک کنی ولی مردان نه! 🔻آیا اینقدر غرور و کرامت نداری که هر کسی در ذهنش خیال تو را داشته باشد؟! آیا چندشت نمیشود؟!🔺 👈به خاطر همین است که خدایت و دین زیبایت میخواهد خود را بپوشانی! تا فریبت ندهند! تا گرامی بمانی! هر کسی لایق دیدن تو نیست. تو بزرگتری! نکند میخواهی هر روز نگران آزار و اذیت جنسی باشی! تو را با هرزه ها اشتباه بگیرند؟! 🔹خب اگر چنین است راه حلّ واقعی معضل حجاب در زمان ما چیست؟ کار فرهنگی گسترده در بازیابی معنایی پیرامون آن و مبارزه با فریبی بزرگ در مورد آن است. 👈آن هم نه لزوما معنا سازی مبتنی بر تأکیدات دینی و حتّی قانونی. گر چه آن هم مهم است هر چند به سادگی حریف این جریان نمیشود. 👈بلکه معنا سازی از سنخ زنده کردن معنای کرامت زن و والاتر بودن او از کالایی شدن در برابر چشمان هرز مردان! این را باید دوباره فرهنگ سازی نمود. مدام بیان کرد و گفت. ✋اینکه مردان اساسا چشمشان هرز است! چشمشان آلوده است. به چه معنا؟! به همان معنایی که قبلا گفتم. یعنی طبیعتا و به شکل معمول توان تفکیک جذابیتهای جسمی و زیبایی زنان را از جذابیتهای جنسی آنان ندارند. ✋به نظرم اگر این را جامعه ی زنان بفهمند جا میخورند! بیچاره ها گمان میکنند یک پدیده ی نادری است که برخی بیماران جنسی در مردان به آن مبتلا هستند! 👈برخی سیاستهای شوم نیز مدام بر این فریب بزرگ دامن میزنند. همان فریبی که اساس معنای زیبا آفرینی به بی حجابی است. همان معنایی که ابزار اهداف سیاسی در نابود کردن خانواده است. 🔵تا کنون در شماره هایی در زمینه حجاب نکاتی بیان کردم. سابقا در شماره های ۷۵، ۷۶، ۷۸ و ۷۹ بحث مهمی در زمینه انقلاب جنسی و سیاسی بودن مبارزه با حجاب در دنیای کنونی برای از میان بردن نهاد خانواده به عنوان یک نهاد سیاسی معنا دار آوردم. 👈تبار این بحث بیش از آنکه حتّی به اقتضائات دنیای مدرن و انسان محوری و الگو بودن جوامع غربی که در هر حال حجاب شرقی را نداشتند برگردد به تبار سیاسی آن برمیگردد؛ 👈لذاست که حتّی در غرب نیز دلسوزانشان کم کم به فکر لزوم نوعی گشت ارشاد افتاده اند! آنها نیز معضل حجاب دارند. 🔹مسأله حجاب ورای اینکه یک حکم واجب دینی است اساسا یک سنگر ملّی در برابر هجوم فرهنگ بیگانه و از طرف دیگر یک سنگر سیاسی بسیار مهم در برابر هجوم استکبار و استعمار نوین است. 👈اگر اسلام را هم قبول ندارید و کورش پرستید باز باید از این حجاب دفاع کنید. بی حجابی و برهنگی یک بحث طبیعی و ناشی از خواست و درک زنان نیست. ⚪️رفقا مسأله اساسا حجاب نیست. فعلا خطّ مقدّمش در جامعه ی ما حجاب است. مسأله از میان بردن نهاد خانواده است. لذا قطعا این جریان به برهنگی و همجنس گرایی و ازدواج سیاه و بلکه احتمالا یک انقلاب جنسی بزرگ خواهد انجامید. 👈به آنجایی که دیگر خانواده معنای خود را از دست بدهد. قبلا معنای سیاسی خانواده را مقداری بیان کرده بودم. 👈روشن است که وقتی جاذبیت جنسی از خانه به خیابان کشیده شود ارکان خانواده خواهد لرزید. 🔻الان پدیده ای که حتی برای غرب نوین است آن است که زنان را به جلوه گری در خیابان تشویق میکنند! هیچ گاه چنین نبوده است. بی حجابی بوده ولی بی حجابی توأم با حداکثری کردن جالبیت و جذابیت در سطح جامعه به شکل ارزش برای همه زنان در خیابان چیز جدیدی است. همین است که دسیسه ی نوین و دشمن خانواده است🔺 ✔مساله دین نیز صرفا پوشاندن موی سَر که نیست! صرف پوشیدگی که نیست! اینها همه مقدمه مهار جذابیتها و جالبیتهای زن در جامعه و محدود کردن آن در نهاد خانواده است. لذا خود چادر تقریبا در دین موضوعیت دارد. یعنی زن در جامعه به هیچ رو جالب نباشد. فضای جامعه ورای خانواده درگیر روابط جنسی زن و مرد نشود. ✔ولی امروزه با تبلیغات گسترده چادر را منافی ارزش زن دانسته و میگویند زیبایی زن باید دیده شود! باید همه بفهمند چقدر زیباست. مبهوت شوند! شهر زیبا شود! این طرفش را مخفی میکنند که دیدن زیبایی زن توسط مرد به معنای جالبیت جنسی آن است که آزادی چنین چیزی به معنای فتوا به زوال خانواده و شروع مفاسد لاینحل بسیار است.
👈پیشنهاد میکنم یکبار دیگر آن شماره ها را به دقّت مرور کنید.همچنین در مباحث مربوط به فلسفه اخلاق و تفسیر روایت «کیف بکم اذا رأیتم المعروف منکرا و المنکر معروفا» جهت دیگری آن را گفتم 🔸«مسأله روسری نیست مسأله برهنگی اجباری است!»🔸 حالا به نظرم رسید یک جهت دیگری را نیز برجسته کنم و آن هم این است که: ✅مسأله دوگانه ی برهنگی و عدم برهنگی است نه دوگانه ی رو سری و عدم روسری! حتی وقتی سر چادر و مانتو بحث بود عمق مساله همین بود. 👈البته الآن خودش را با توجّه به زمینه ی دینی و فرهنگی ما نمیتواند به این حالت صریح نشان دهد. ولی قطع بدانید مسأله روسری نیست. گویا زبان حالشان این است که نعوذ بالله عجب اشتباهی کردند که طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنّة! ببینید شیطان کجا را نشانه گرفته است! 👈روسری شاید مهمترین خاکریز در برابر این هجوم سنگین شیطانی در زمان ماست. زمانی چادر چنین حالتی داشت ولی فعلا برای قشر وسیعی از جامعه روسری چنین حکمی دارد. 👈تدبّر در جریان کیفیت حجاب در صحنه ی جهانی نشانگر آن است که بشریت در حال هُل داده شدن به سمت لختی و برهنگی اجباری است! 👈فکر کرده اید این همه وسائل ارتباط جمعی و اینترنتها و موبایلها و فضاهای مجازی را برای رضای خدا مفت و مجّانی در اختیار ما قرار داده اند؟! 👈حتّی خود غرب نیز تحت تبلیغات شوم چنین فرهنگ سازی و تغییر ذائقه ای است. مبارزه ای سخت با اقتضائات فطرت و حکمت انسان. چیزی که بوی فساد حرث و نسل را میدهد. 👈آدمی اگر بفهمد چنین سیاست شومی در میان است و اصلا نان برخی از حیث سیاسی و یا حتّی اقتصادی و فرهنگی در همین است به فکر فرو میرود. 👈در هر حال اگر در برابر این جریان مسامحه شود به زودی سر از اقسامی از برهنگی در خواهد آورد که با توجّه به انگیزه ها و طمعهای مضاعف سیاسی و برخی امور دیگر در مورد ایران بعید نیست حتّی از کشورهایی مانند ترکیه و آذربایجان و مانند آن نیز بدتر شود! 🔹رفقا اگر وقت کردید نقاشی های وَنسان ونگوگ نقاش معروف هلندی(م۱۸۹۰ در ۳۷سالگی) را ببینید. وی نقاشی های زیادی از فرانسه که مهد تمدن و آزادی آن زمان بود کشیده است. ببینید کاملا محجبه هستند. 👈حالا برخی تنها موی سرشان گاهی پیداست. وی صدها تصویر کشیده است که از معروفترین آنها تصویر سیب زمینی خورها است که در سال ۱۸۸۵ با رنگ و روغن کشیده که بسیار معروف است؛ 👈پیام های اجتماعی زیادی دارد که تصویر ۵ زن فقیر هست که حتی چیزی شبیه روسری هم دارند. یک عکس معروف دیگری هم دارد که تراس کافه در شب است که آنجا هم زنان محجبه هستند. یعنی هم در فقرا و هم در اغنیا. ⚪️متأسّفانه برخی مؤمنین ساده اندیش و توده ی غافل اهل ایمان از این دسیسه های شوم غافلند. برخی سیاستمداران قدرت طلب نیز آن را وسیله ی خوبی برای اهداف خود قرار داده اند. برخورد سیاسی با آن میکنند. جنبه های ملّی و مذهبی آن را فدای قدرت طلبی خودشان میکنند. 👈از طرفی زشتی بی حجابی در بین ما به گونه ای است که مقدار اندک از آن نیز در قبال جامعه ی با حجاب ایرانی خیلی به چشم می آید. 👈همین امر مخصوصا با سر و صداهای رسانه ای بر مغالطه ی حجاب در زمان ما افزوده است. گویا جامعه ی ایرانی به دنبال کشف حجاب است!!! 👈چند تا محجبه ی غافل یا نادان یا مغرض را هم پیدا میکنند تا مشروعیت بیشتری به این جریان بدهند. گاهی حتّی آخوند هم پیدا میکنند. از هیچ کاری ابا ندارند تا نقشه ی خود را پیاده کنند. 🔸«اهمیت حجاب در دین»🔸 از منظر دینی نیز حجاب در عصر کنونی معنای مضاعفی یافته و وجوب مضاعفی یافته است. نماد دین و نماد مبارزه با طاغوت و تفکّر طاغوتی و فرهنگ ضد دینی شده است. خود اینها عناوینی جدید است که امروزه بر آن عارض شده است. 👈بانوان مؤمن نیز باید به ارزش جهاد بزرگ خود با حجابشان در زمان حاضر واقف شوند. حجاب و آن هم حجاب کامل با چادر امروزه در دلالتهای نمادی که پیدا کرده چیزی شبیه لباس روحانیت شده است. 👈مخصوصا امروزه برای بانوان همین التزام به حجاب مخصوصا اگر با معانی توحیدی لبریز شود چه گشایشهای معنوی برایشان به بار خواهد آورد. فقط برای خدا و برای آن نور الانوار! 🔹همچنین در بذل خاطر شماره ۸۷ مطلبی بیان کردم که بر اساس آن به سادگی نمیتوان گفت جلوگیری از فساد اقتصادی یا حتّی برخی مفاسد عقیدتی در تفکّر دینی مهمتر از مفاسد جنسی مانند بی حجابی است. 👈نباید با مغالطه ی اینکه حجاب یک حکم فرعی مانند دیگر گناهان است و مانند آن قبح آن را شکست! آن هم به درد این بحث میخورد. شاید بتوان گفت خیلی مهمتر از بسیاری دیگر از احکام است.
⚪️بحث از حجاب جنبه های دیگری نیز دارد که فعلا به آن کاری ندارم. خود بنده که هیچ نگرانی ندارم. «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ‏ أَجْمَعِين‏» چون میدانم چیزی از دست خدا خارج نشده است؛ به فرموده ی سیّد ساجدان در صحیفه: 📖«وَ قَدْ عَلِمْتُ‏ أَنَّهُ لَيْسَ فِي حُكْمِكَ ظُلْمٌ، وَ لَا فِي نَقِمَتِكَ عَجَلَة وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ‏ الْفَوْت‏» 👈این بشر است که باید امتحانات خودش را پس دهد! این ها همه گذراست. حالا اگر این بشر دوپا خدای نکرده خودش را محروم کند زمانی سرش بد جوری به سنگ خواهد خورد! (لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم) 👈چندی دیگر همه ی ما به گورها روان شده و حقیقت را خواهیم فهمید. بصر همه حدید خواهد شد! برزخی در راه است! قیامتی در کار است! ابدیتی در پیش است. من یعمل مثقال ذره شرّا یره! آری! انما یعجل من یخاف الفوت! 👈در همین دنیا نیز زمانی آن امام پاکان و آن ذخیره ی خداوند ظاهر خواهد شد. در همین دنیا نیز عاقبت با متّقین خواهد بود. 👈ولی افسوسم برای خودم و برای این برادران و خواهرانی است که گیر این بحثها شده ایم! به جای جهادی بزرگ برای استفاده ی از این سرمایه عمر در مسیر تقرّب به سمت آن کانون نور و آن نور آسمان و زمین چطور شیطان مشغولمان کرده است! از چه بدیهیاتی بحث میکنیم! خنگ شده ایم! از چه واضحاتی باید بحث کنیم!
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۷) «قدرت آواها یا قدرت پژواکها؟!» «آبشار اطلاعاتی و رفتار گلّه ای در فضای مجازی» 🔴این چند روز در فضای مجازی با کمپین محجّبه های مخالف گشت ارشاد مواجه بودیم. عجب! چطور دشمن تلاش میکند از جهل توده ی مردم که نوعا مانند ایتامی در فضای سایبر گله ای رها شده اند سوء استفاده کند. از آنها قدرتی برای پیش برد اهداف خود بسازد. 👈واقعا اینها نیز چه ساده بازی میخورند! یا دوست دارند بازی بخورند! امروزه همه ی ما درگیر دنیای سایبر شده ایم. در آن زندگی میکنیم. 👈بلکه برای برخی طوری شده که گویا دنیای بیرون برای آنها دنیای مجازی شده و دنیای سایبر دنیای حقیقی! 👈از همینجاست که شناخت این دنیای جدید و ناشناخته بسیار مهم است. خیلی حرفها میشود زد! شاید از بس ابعادش مهم و گسترده است تا کنون ترجیح داده ام درباره اش صحبت نکنم! ولی بد نیست به مرور گاهی ابعادی از آن که به ذهن می آید را در میان بگذارم. 🔹در بذل خاطر شماره ۱۵۲ بیان کردم که فضای مجازی و عصر نوین دنیای اطّلاعات است. برخلاف دنیای قدیم که دنیای حکمتها بود. در فضای مجازی معمولا نه دغدغه ی حکمت است و نه دغدغه ی معرفت! 👈از همینجاست که باید متناسب با این فضای نوین معرفت شناسی مناسبش را دنبال کنیم. «سواد رسانه» پیدا کنیم.
⚪یکی از مقوله هایی که هر روزه در فضای مجازی با آن مواجه هستیم فروارد شدن پیامهایی خاص، لایک کردن، تِرِند امور خاص و ایجاد کمپین است. 👈اموری که به شکل مرموزی میان ما شایع میشود و بسیاری از ما نیز به تبع جریانی که ایجاد میشود بدون تحقیق و بررسی کافی به آن میپیوندیم! ردّش را نمیگیریم که چه کسی و به چه نیّتی آن را تولید کرده است. 📡اینها خود گاهی به عنوان ابزاری برای یک حربه ی رسانه ای در جنگ ادراکی بزرگی که در فضای سایبر وجود دارد قرار میگیرند. آن حربه هم زمینه سازی برای ایجاد آبشارهای اطلاعاتی «information casades» به منظور وصول به اهدافی خاص است. ✔اگر قرار شد از سواد رسانه صحبت کنیم قطعا یکی از درسهای مهمّش بحث از ماهیت همین آبشارهاست. اینکه اساسا فضای سایبر به گونه ای طرّاحی شده و یا مدیریت میشود که استقلال معرفتی و عقلی افراد را محدود کرده و با استفاده از بی شخصیتی ذاتی یا عارضی آنها در این فضا آنان را به دنبال این آبشارها بکشاند: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ‏ فَأَطاعُوهُ‏ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِين‏» 👈شبکه های اجتماعی به شدّت در معرض پدیده ی آبشارهای اطلاعاتی هستند. همان چیزی که دشمن به شدّت روی آن حساب کرده است. این هم از تبعات عصر ارتباطات و تغییرات گسترده در خصلت (هستن با دیگران) انسان است که در بذل خاطر ۱۵۲ به آن اشاره کردم. ✅آبشار اطلاعاتی زمانی رخ میدهد که کاربران یکی پس از دیگری دیدگاهی را منتشر میکنند و این دیدگاه ابتدایی الگویی ایجاد میکند و همین الگو دیدگاه های بعدی را کنار زده و تغییر میدهد. ✅در حالتی که در زمینه ی خاصی آبشار اطلاعاتی رخ دهد افراد عادی به جای اینکه خود مستقلّا اظهار نظر یا ابراز عقاید و امیال قبلی خود را بکنند ترجیح میدهند از نظر جمع تبعیت کنند. بلکه گاهی از پیوستن به این جریانات لذت میبرند! ✅آبشار اطلاعاتی مانند جریان سیلی است که اطلاعات دیگر را غرق کرده یا با خود همراه میکند. معمولا عموم مردم توان ارزیابی انتقادی و نقد دیدگاه های راه افتاده را ندارند و در چنین مواردی به مرجع خاصی توسل میکنند. ⚪مثلا یک پیام، ویدئو، طنز و... در جاهایی مانند کمپ منافقین یا هر جای بد و خوب دیگر تولید میشود. آنها هم این پیامها را نشر داده و ضریب میدهند تا موج ایجاد کنند. 👈بسیاری نیز عملا به دلیل برخی زمینه ها با فروارد این پیامها ناخواسته پای در نقشه های طرّاحان این بمبها و موشکهای مجازی گذاشته و جزء اعوان و انصار آنها در راستای تحقّق اهدافشان قرار میگیرند. 👈اگر مقداری زمینه ها مهیّا باشد موجهای بزرگی مبتنی بر پدیده ی شناخته شده ی «رفتار گله ای» ایجاد شده و مانند سیلابی کاربران فضای سایبر را درون خود غرق میکند! 👈آراء آنها را میدزدد و آنها را با خود همراه کرده و حتّی بر تصمیم سیاسیون تأثیر گذار میشود! گاهی مانند گردبادهای شدید موانع را هم در هم میکوبد! 👈قدرت امواجش و شدّت شیوعش خودش باعث مشروعیّتش و گمان حقّانیّتش میشود! آری قدرت مشروعیّت آور است! 🔹بسیاری بر پایه ی موضع دیگران تصمیمی را اتّخاذ یا عقیده ای را پیدا یا عاطفه ای را احساس میکنند! در روان شناسی اجتماعی از آن بحث شده است. 🔸در آبشار اطّلاعاتی قدرت این گلّه سازی اذهان به گونه ای است که گویا انسان نادانسته عقلش زائل شده و اعتقادات و عواطف واقعی اش را نادیده میگیرد! گویا سحر شده است! به فرموده ی امیر المؤمنین علی علیه السلام در حدیث مشهور به کمیل: 📖هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ‏ كُلِ‏ نَاعِقٍ‏ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيق‏ ✋همانها که منطقشان این است که: «خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو»! 👈جمله ی دقیقی است. میدانید یعنی چه؟ یعنی اینکه شکست خوردن همراه جماعت برای یک انسان بی شخصیّت گواراتر از پیروزی ناشی از اصرار بر یک حقیقت است. 👈چرا؟ چون انسان مسئولیت گریز است و تبعیّت از جماعت موافق طبع عافیت طلب او بوده و او را از انتقادات و سرزنشها دور میکند. اگر همه یک اشتباه یکسان را مرتکب شوند، برای ارتکاب این اشتباه کس دیگری نیست که سرزنششان کند! البلیة اذا عمّت طابت! 🔴آری رفقا! یکی از قدرتمندترین قدرتهای خفته در جوامع «سونامی توده» است. همان اژدهای خفته و غول چراغ جادویی که گاهی با تحریک عواملی خارجی بیدار شده و به خدمت اغراض خاصی در می آید. ✔سابقا این نیرو معمولا در کنترل دستگاه حاکم در هر شهر و کشوری بود. ولی امروزه با گسترش فضای سایبر زمینه ی بهره برداری از این نیروی نهفته توسّط دشمنان و فرهنگهای رقیب و تفکّرات دیگر مهیا شده است. از همینجاست که جنگ ادراکی امروزه بسیار جدی شده است.
👈امروزه با ایجاد آبشارهای اطلاعاتی به سادگی میتوان حرکتهای اجتماعی مهمی ایجاد نموده و یا دیدگاه های خاصی را بین آحاد یک جامعه ایجاد کرد. سیاست مداران و قانون گذاران را تحت فشار قرار داد. 👈در گذشته در حدّ محدودی این کار توسّط جاسوسان و سخن چینان انجام میشد. ولی امروزه صورتهای جدیدی پیدا کرده است. ✔در کتاب هایدگر و تاریخ هستی، ص ۳۲۷ مطلبی دیدم که جالب بود؛ مخّ مطلب است که به شکل کاملی در دنیای سایبر در حال تحقّق است: 📖«در این دوران فقط به دلیل پژواک ها و نه قدرت آواهاست که رخدادهایی با عظمت خوانده میشوند... » 👈رفقا فقه دنیای سایبر نیز باید به مرور استنباط و تبلیغ شود. رساله های آن نوشته شود. باید به مؤمنین گوشزد نمود که این فروارد کردنها و لایک کردنها و... هم خودش حساب میشود: «إنّ الفروارد کان عنه مسؤولا»! 👈اینکه مراقب باشید از اعوان ظلمه نشوید! سفهایی نباشید که بازوانی برای اهل ضلالت باشید. نکند به خاطر قبول جمع دچار خود فریبی شوید؟! 👈خودتان به تنهایی مسئولیّت دارید. نکند مانند بی شخصیتها دچار رفتار گله ای یا فریفته ی آبشارهای اطلاعاتی و جوّها و گردابهای اجتماعی شوید. 🔹اینها همیشه تاریخ هم بوده است. صورش فرق میکرده است. شیاطین نیز همواره از آن استفاده کرده اند. همان چیزی است که صدّیقه ی طاهره در خطبه ی فدکیه به مهاجر و انصار بیان نمود. 👈شیطان عجب بازی تان داد و شما هم عجب بازی خورتان خوب بود! نکند منتظرش بودید؟! گویا تا بحال تعارف میکردید و میخواستید یکی پیدا شود که فریبتان دهد! 👈خدا میداند چه فتنه ی بزرگ و چه سحر عظیمی راه انداختند که جز سه چهار نفر از صحابه راستین همه انحراف پیدا کردند! 📖«فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ‏ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ‏ وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ‏ وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ‏ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمْ‏ 📖و أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ‏ فَأَلْفَاكُمْ‏ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ‏ غِضَابا»
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۸) «در تبلیغ چه بگوییم؟» 🔴چند روزی است روی میز مطالعه کتابی به نام «مصباح الهدی» در نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء قرار داده ام. متن پیاده ی شده ی درسهای اخلاق مرحوم حاج اسماعیل دولابی است 👈گاهی تورّق میکنم. انصافا معلوم است که حرفها جنس دیگری دارد. از تبار دیگری است. نباید با دیگر حرفها مقایسه اش کرد. ساده است ولی عمق دارد 👈شخصی است که نه روحانی بوده و نه مراتب خاصی در علم طی کرده است. سواد محدودی داشته است. مرحوم رجبعلی خیّاط هم همینطور بوده است 🔹از این گونه افراد همیشه و همه جا بوده اند و هستند. منتها کسی از آنها معمولا خبر دار نمیشود. افرادی بی ادّعا و ساده که اصلا جلب توجّه نمیکنند. اگر در جمعی باشند مورد نظر نیستند. اگر نباشند به دنبالش نمیگردند. انگشتها به آنها اشاره نمیکند. ولی پای منبرها هستند! ✋اهل فهمند و آن هم چه فهمی! این هم درجاتی دارد. لازم نیست همه اهل کرامات و آن درجات بالا باشند. ولی یقین بدانید هستند و اگر به آن حالت تشکیکی حقیقت نیز نظر کنید بعدا خواهید دید کم هم نیستند. مگر این همه شهید از کجاها آمدند؟! 👈آری «لَا تَسْتَخِفُّوا بِفُقَرَاءِ شِيعَةِ عَلِيٍّ وَ عِتْرَتِهِ مِنْ بَعْدِه‏» نکند اینها را نادیده بگیریم!«رُبَ‏ أَشْعَثَ‏ أَغْبَرَ ذِي طِمْرَيْنِ مُدْقِعٍ بِالْأَبْوَابِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّه‏» ✋رفقا نکند مخاطبینمان را دست کم بگیریم!اینها همه فطرت خدایی دارند! روح خدا در آنها دمیده شده است. روی فطرت آنها حساب باز کنید!به فطرت آنها اعتماد کنید. خوش بین باشید! فکر نکنید با جاهل محض طرفید!
⚪میدانید چرا از مرحوم حاج اسماعیل دولابی و رجبعلی خیّاط و کربلایی کاظم ساروقی و مانند آنها گفتم؟! مقصودم آن بود که بدانیم: 🔻«نیازمان یک نیاز اساسی تری است و همه ی این سوادها مقدمه آن نیاز اساسی تر است»🔺 👈از همینجاست که برخی بدون آنکه سواد خاصی داشته باشند ولی حاج اسماعیل دولابی و رجبعلی خیّاط میشوند! ✔اینها یعنی مسأله عمیقتر از این حرفهاست! راه بسیار وسیعتر از این ضیقهاست! مطلب بالاتر از خیلی از این شاکله ها و تعارف ها و اعتبارهاست! بر یک حقائق دیگری تکیه میکند! شوخی ندارد! 👈این علمها و بیانها و سوادها و دقّتها و تحلیلها و... همه و همه برای آن است که چشممان بازتر باشد. 👈آمادگی مان برای دریافت بیشتر باشد. راه طی کردن کمال برای ما هموارتر بشود. ولی اگر خود این علم مانع ما شد و حجاب شد و رهزن شد و عُجب آورد آن چیزی که من از آن کمک میخواستم سدّ و مانع و رهزن میشود. 👈واقعا هم مانع سختی میشود. کارمان از این عوام سختتر میشود. فهممان کدرتر میشود! 🔹رفقا ممکن است انسان در درجات عالی علم باشد ولی پیام واضح یک آیه را به خاطر مشکلات خودش دریافت نکند. از آن طرف برخی مردمان عادی که از نظر اجتماعی خیلی معمولی اند و طوری اند که به چشم نمی آیند و روی آنها حساب نمیشود ولی به دلیل صفای نفسشان برداشت شفافی دارند. ✅ما معمولا چون دیگران را قیاس به نفس میکنیم از این حقیقت عجیب غافل میشویم. 👈گاهی پای منبر وقتی حرفی میشنوند خیلی عمیق متوجّه میشود. آدم این را در نوع نگاه آنها گاهی درک میکند. حساب فهم را باید از سواد جدا کرد! سابقا در بذل خاطر شماره ۱۲۹ از آن مقداری صحبت کردم. تفاوت دانستن و فهمیدن. 👈برایشان جا می افتد. طوری میفهمند که خود ما آن مطلب را آن گونه نگرفته ایم! 👈ما که ادبیات خوانده ایم و کلّی درس خوانده ایم و استدلال بلدیم آن فهم را نداریم! مانع داریم! حجاب داریم! ولی برخی از همین مستمعین برداشتها و فهم هایی را از کلام ما دارند که ما نداریم. اثری در آنها میگذارد که در خود ما نمیگذارد. حقیقتی است. ✔غفلت از آن گاهی باعث میشود که در تبلیغ مدام به دلیل آنکه دیگران و نیازهای آنها را با خودمان مقایسه میکنیم گمان کنیم باید سنگینترش کنیم یا دقیقترش کنیم یا تنوّع خاص بدهیم و... ! دنبال مخاطب سطح بالا بگردیم! آخرش هم عبس و تولّی أن جاءه الأعمی میشویم! 👈انگار مشکل آنها این است که سواد ما را ندارند و اگر این دقایق را بفهمند شقّ القمری میشود! نه خیر! آخرش ممکن است یکی مثل ما شوند! مگر ما خیلی از خودمان راضی هستیم. 👈رفقا خیلی باید شرمنده باشیم که با این همه درس خواندن و تلاش علمی گاهی یک عامی پای منبر ما فهم عمیقتر و اثر گذارتری از یک آیه یا روایت دارد. کربلایی کاظم میشود و ما ...! این یعنی حجابش کمتر است. 🔹راستی چه زیبا گفت آن حکیم و شاعر و عارف بزرگ سنایی غزنوی: چو علمت هست خدمت کن چو دانایان که زشت آید گرفته چینیان احرام و مکی خفته در بطحا 👈جایی شنیدم مسلمانان چینی وقتی به حج می آمدند گاهی ۵ سال رفت و برگشتشان گویا طول میکشیده است. 👈نکند ما به گمان خودمان در شهر مکّه خوابمان برده باشد و این به اصطلاح عامیان که گمانمان آن است که سالهای سال از حرم فاصله دارند به راه افتاده باشند و روزی برسند و ما هنوز خفته باشیم! واقعا چه نصیحتی! چو علم آموختی از حرص آن گه ترس کاندر شب چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازد که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز نقشی که از خورشید جز گرمی نیابد چشم نابینا ⚪در مورد همین کربلایی کاظم مگر چه شد که شد آنچه شد؟! مبلّغی محترم رفت و گفت اگر کسی زکات ندهد لباسش اشکال دارد! همین پیام ساده را کربلایی کاظم که روحی آماده داشت گرفت! آری: «هَكَذَا تَصْنَعُ‏ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا»؛ 👈به پدرش گفت زکات بده! گفت ندارم بدهم! گفت پس زمین سهم من را جدا کن! از همینجا ها شروع شد. یک تبلیغ مبلّغ محترم منشأ چه هدایت و چه اثر و چه آثاری شد! ✋دنبال اعجاب نفوس و به به و چه چه نباشیم! آنها را گرفتار خودمان نکنیم. مقصد خیلی بالاتر از این بازی هاست! راه هم خیلی روشنتر از آن است که اگر کسی بخواهد بر او پنهان باشد. 🔵رفقا ما در درون دیگران نیستیم تا بدانیم آنها چطوری پیام میگیرند. حرص و زور الکی نزنیم! پیامهای آشکار دین را از آیات و روایات بیشتر سعی کنیم برایشان بیان کنیم. با بیانی شیوا و بلیغ. اگر لازم بود مقداری هم تحلیل کنیم. مصادیق آن را بگوییم. تفسیرش کنیم. متناسب با موقعیت آنها را بیان کنیم. موانع فهمیدنش را برداریم! تبلیغش کنیم.
🔸بگذاریم اینها در روان آنها کار خودش را بکند! فکر نکنیم آنها هم لزوما همان قدری که ما میفهمیم و اثر میگیریم همانطورند! 🔻این آیات و روایات گاهی در دل انسانهای آماده غوغا میکند! با فطرت آنها حرف میزند. مانند آبی واحد که در زمینهای مختلف و در برخورد با بذرهای گوناگون چه میوه های مختلفی را به بار مینشاند! آب یک آب است ولی گویا خیلی فرقها داشت!🔺 👈از همین روست که مؤمنین همه ی مؤمنین دعوت شده اند که خودشان قرآن بخوانند و در آن تدبّر کنند! ✋مبادا آنها را صرفا درگیر محدودیتهای بیانات خودمان کنیم. گمان کنیم خیلی هم تحلیلی حرف میزنیم! ولی سد عن سبیل الله کنیم! 👈خیر راه این نیست! سعی کنیم بیاناتمان را طوری تنظیم کنیم که در نهایت آنها درگیر آیات و روایات شوند. اگر قرار است حرف جدید و دقیق و تحلیلی و هر چه فکر میکنیم بزنیم صعود و فرودش کاملا به آیات و روایات باشد. 👈سعیمان آن باشد که آنها را با خود آیات و روایات مواجه کنیم و سپس دعوت به تدبّر در آن نماییم. 👈لزوما دنبال بالا بردن سواد مخاطبینمان نباشیم! عالم را همین با سوادها به گند کشیده اند! آنها را بند سطح فضل خودمان نکنیم. سعیمان زدودن موانع فهم و بالابردن فقه دینی باشد. 👈اگر خواستیم از خودمان بگوییم باید بدانیم دست بالای دست بسیار است! شاید یک روانشناس یا جامعه شناس یا ... مطالب مفیدتری برای مردم بزند! از قرآن و نهج البلاغه و صحیفه و امام صادق باید بگوییم! منبر منبر این حرفهاست! 🔹اینها اصلا به معنای آن نیست که خواسته باشم شأن علم را پایین بیاورم. در هر مطلبی سعی میکنم یک حیثیت مهم را به چشم بیاورم. شنونده عاقل است. علم دلیل است. علم راهبر است. مگر میشود شأنش را انکار کرد؟! اگر انکار کردیم یعنی به جهل دعوت کنیم؟! مطلبم روشن بود. فعلا درگیر رفع این تعارضها و دفع دخلهای مقدّر نمیشوم ⚪رفقا پیشنهاد میکنم برای مستمع هایمان قرآن و حدیث بگوییم. دغدغه انتقال پیام دین باشد. ولی این خودش علم و ذوق و بلاغت میخواهد. حسن انتخاب میخواهد. حسن تنظیم میخواهد. خودش هنر میخواهد. دین شناسی میخواهد. 👈گاهی نیازمند مسلّح شدن به علوم روز و نظریّات علمی امروزی است. چه میدانم! مخاطبین هر سطحی هم داشته باشند از پروفسور و دانشمند بگیرید تا عارف و بازاری و سیاستمدار همه و همه محتاج این بیانات هستند. 👈خودشان هم اگر روحی آماده داشته باشند میفهمند فقیر و محتاج بیانات آسمانی هستند. مشکلشان با آن علومشان حلّ نمیشود! عروة الوثقی میخواهند! 🔻وقتی ما میتوانیم قرآن و روایت بخوانیم که خودمان اهل قرآن و روایات شده باشیم. مشکل ما در تبلیغ همین است. آیا ما با قرآن و روایات أنس گرفته ایم؟! آیا دردمند شده ایم؟ آیا عاشق شده ایم؟! آیا فهمیده ایم اینها دوای دردهاست؟! آیا شده در آن دل شبهای تار با این آیات نورانی عشق بازی کنیم؟! گریه کنیم و شادمانی کنیم؟! با این روایات و مناجاتها زندگی کنیم؟! مضامین آنها در وجودمان محقّق کنیم؟! ببینیم چطور دارد مشکلاتمان را حل میکند! چه لذتهایی به ما هدیه میکند؟!🔺 ⚪اینهاست که اگر شده بود دستمان در تبلیغ پر بود! فاقد الشیء لا یعطی الشیء! میدانستیم باید چه بگوییم. هیچ احساس کمبود نمیکردیم! میفهمیدیم که درد دیگران هم دوری از همینهاست. مهربان میشدیم. صبور میشدیم 👈مستمعین هم خوب میفهمیدند این همان است! همانکه دارد کلام خدایشان و امامشان را میگوید! حرفش حرف حسابی است! جنس دیگری دارد! 🔴رفقا از چه بگوییم؟! هر چه میخواهید متناسب با جلسه و مخاطب و توان و ذوق و... بگویید. ولی کاری کنیم که گویا همه اش توحید بگوییم! 👈از سرچشمه بگوییم! از آن راز هستی بگوییم! همه اش درس ایمان باشد! همه اش جلوه هایی از آن کانون نور باشد! از آن نور آسمان و زمین باشد. از توحید شروع کنیم و به توحید برگردانیم. 👈اگر تاریخ میگوییم یا سیاست یا اقتصاد و معیشت یا رشادت و شهادت و... همه اش در دل آن راه ابدیت و تقرب و توحید باشد. اگر از کربلا میگوییم بگوییم این خونها و این جانبازی ها همه برای این پیام بود که: قل هو الله أحد! 👈ما آمده ایم اینها را بگوییم. همان کاری که در خطبه های معصومین علیهم السلام میبینیم. در نهج البلاغة میبینیم. 🔸از آن بگوییم که ای انسان یادت نرود که مسافری! یادت نرود که شیطان قسم خورده که نفهمی که مسافری! یادت نرود که قبر و برزخ و قیامت و مواقف و میزان و صراط و جنت و نار و ابدیت در پیش داری! یادت نرود که امام داری! یادت نرود که آمده ای آزمایش شوی! انتخاب کنی و بذر بپاشی و بروی! 👈بنده ان شاء الله امسال به توفیق الهی و دعای دوستان به روستایمان میروم. جمعیت بسیار محدود و سطح پایین است ولی اگر من نروم شخص دیگری آنجا نمیرود! میخواهم یک دوره منازل الآخره مرحوم شیخ عباس قمی را برایشان بگویم. امشب که تورق میکردم چقدر تذکر آور بود. خدا بیدارمان کند. اول برای خودمان منبر برویم!
🔵راستش از شما چه پنهان طمع کردم! راهی است که برای ما گنهکاران باز کرده اند. شاید در این جریان عظیم و این اقیانوس رحمت حسینی به ما نیز ذرّه ای کار بدهند. 👈این جریان خودش خواهد رفت. وابسته به من و شما نیست. قلب تپنده ی سپاه حقیقت است. اگر ما نباشیم افراد دیگری هستند. معطل کسی نمیماند. إنّ للخیر و الشرّ اهلا فمتی ترکتموه کفاکموه أهله! ⚪ولی از مثل منی چه کاری بر می آمد! نمیدانم چه شد به ذهنم خطور کرد شعر بگویم. حقیقتا نه من شاعرم و نه سالها بود دیگر عنایتی به شعر داشتم. فقط به طمع ثواب بود و بس! 👈در ادامه باز به ذهنم خطور کرد قصیده ای ۷۲ بیتی به نیّت ۷۲ شهید کربلا بگویم. مضامینش هم با مرور یک دوره کتاب کامل الزیارات باشد. خیلی حرفهای خودم را نزنم. حکمت باشد بهتر است. خودم و دیگران را معطل ادعاها و احساسات دروغین نکنم. آدم گاهی در شعر توهم برش میدارد! 💡راستش هم خطورش و هم خطور تعداد ابیاتش و هم عزمش همه هدیه ی خدا بود. مخصوصا تعداد ابیاتش که اصلا به مخیّله ام هم حتّی نمیرسید! ولی نمیدانم چه شد که تا خطور کرد گویا توانش هم آمد! 📖«مَا قَالَ فِينَا قَائِلٌ بَيْتاً مِنَ الشِّعْرِ حَتَّى‏ يُؤَيَّدَ بِرُوحِ الْقُدُسِ» ⚪نمیدانم فردا صبح روز عاشورا بود یا اربعین بود! قبلا فکر میکردم عاشورا بود. ولی الآن شک دارم. در رؤیا دیدم با یکی از اولیاء الهی که همه ایشان را میشناسیم به حرم ابی عبدالله علیه السلام رفته بودیم. 👈ایشان از حرم مطهّر بیرون آمد و دیدم در دستانشان چند ورق است. دقّت کردم دیدم همین قصیده ۷۲ بیتی است. 👈به دنبال ایشان رفتم و دیدم در جایی شعرا جمع شده اند. بنده گفتم من که نه شاعرم و نه اهل این جا! ولی دیدم من را نیز اجازه دادند وارد شوم. دیگر چیزی یادم نیست. 🔸قصیدة حسینیة🔸 هر دل بیمار را مرهمی آخر شفاست روضه بخوان روضه خوان مرهم دل کربلاست هر نفست روضه خوان بوی خوش یوسُفست دیده نادیده را پیرُهنش بوریاست قطره ی اشکی ز چشم مرهم جان من است وَه که چه خوش مرهمی این دل بیمار راست روح دهد ذکر او این دل افسرده را زنده کند مرده را بس که غمش جانفزاست تا که به دل ذکر اوست لعل شود سنگ خام تا که غمش همدمت جمله مقدّر بداست ذکر بگو ذکر او فاش که ذکر حسین فتق کند آنچه را، رتق به ارض و سماست خاطر شیب خضیب، خاطر خدّ تریب خاطر یار غریب ذکر خوش اولیاست گریه بر او کیمیا خاک درش طوطیا زِمزِمه ی نام او زَمزَم آب بقاست افضل الاذکار را گر طلبی ای حبیب ذکر حسین و غمش اعظم اذکار ماست افضل الاعمال نیز زائر کویش برد زائر کوی حسین زائر کوی خداست ذکر رخ دلبرم میکِشدم دم به دم وادی توحید حقّ زانکه رخش حق نماست سجده به تربت زن و خرق نما از برت سبع حجب را که او رمز فنا و بقاست نور هدایت ز او گر طلبی رو متاب کشتی توحید را وی به مدد ناخداست 🔸امام حسین علیه السلام الگوی قیام علیه باطل🔸 زلزله در کاخ ظلم خون گلویش زده صاعقه ای بر دل، ظالم اهل جفاست ذکر رخش نیزه ای میدهدت از غضب خشم مقدّس دهد زانکه قتیل خداست وقت محرّم شده سمع خلائق به حقّ جند حقیقت ز او در پی پیکارهاست خون ز گلویش همی درس شرافت گرفت هر که رهش میرود وادی ذلّت نخواست امر به معروف از او یافت به خود رونقی نهی ز منکر از او مانده و اندر بقاست 🔸آثار ذکر و زیارت امام حسین علیه السلام در روایات🔸 ذکر نما زآن لبِ، تشنه به هنگام نوش ذکر لبش صد هزار بخشش و بیشش جزاست گریه بر او مائز مؤمن و کافر شده طینت علّینیان در پی ذکرش نِماست هر که خدایش کند، نیّت خیری در او حبّ حسینش دهد او که خدایش رضاست گر تو بدانی که چه، قره ی عینی دهند بهر زیارت به حقّ، مرگ تشوّق تو راست فرض به هر مؤمن است عزم سرایش کند ناظر روی حسین ناظر روی خداست هر شب جمعه نگر فوج رسول و ملک زائر او نیک دان، ذات جلیل خداست خیل سماواتیان سائل اذن هبوط تربت او حلقه ی، وصل زمین و سماست گر طلبی پاکی از جمله گناهان خود مغفرت و رحمت از، عزم زیارت تو راست مائده ی نور را گر طلبی در سما رو به زیارت که او معدن جود و سخاست سیل مصائب تو را گر بنموده جفا یاد مصیبات او، روح تو را متّکاست وقت زیارت مدان از عدد عمر خود خطوه ی تو ذاهب سیل گناه و خطاست گر طلبی خانه ای نزد نبی و علیّ ترک زیارت مکن وَه که چه خوش مدّعاست اذن شفاعت دهد، عمره مقبول و حجّ مغفرت و رحمتی وعده صادق تو راست
هر که به دل کربتی یا به برش حاجتی شادی و رحمت همه در بر آن پادشاست سالک راهت کند، ثلج فؤادت کند زآنکه دم پاک او مرهم بیمارهاست زائر کوی حسین میرود اندر بهشت قبل خلائق همه، زانکه حسابش جداست قصد زیارت کنی میدهدت رزق و عمر عاجل خوشحالی و کثرت خیراتهاست قبه ی حائر شده ملجأ درماندگان تحت لوای غمش حاجت جانها رواست چار هزاران ملک گرد رخش والهند تا به قیامت چنین وین چه عجب ماجراست 🔸امام حسین علیه السلام امامِ سالکان راه حقیقت🔸 پیر خراباتیان قصد عدو کرده است پرچم توحید را بین که چه خوش رهنماست سجده و سجاده را ذبح رخ یار کرد نیزه و خون و عطش سبحه ی مرد خداست مسجد و فتوا و حجّ ترک همه کرده است گرمی سوزان طفّ خانِقَه یار ماست جمله عزیزان همی برده سوی قتلگه ذبح عظیمش ببین، همّت بی انتهاست نیّت خوبان بسی دیده و سنجیده ایم در همه عالم چنین، قصد تقرّب که راست؟! سیلی دین خدا حسرت مردان راه بر بدن پاک او بین چه عجب زخمهاست! کم نگر اندر کتب اهل جدل واگذار حجّت مذهب همی رأس بریده قفاست عارف خودبین همی لاف محبّت نزن غیرت حقّ بین از او وَه که چه بی ادّعاست صوم وصال و سکوت، گرمی ذکر و سجود نیست نشان صوفیا، خون گلویت کجاست؟ خون گلوی حسین اعظم اوراد دان عافیت سالکان در ره او خارهاست ذکر و سماع غمش رقص دل عاشقان شور دهد هر که را سالک راه فناست مولوی و شمس را ترک بگو زان سماع ساقی عطشان عشق آن سر از تن جداست اهل حقیقت همی گر طلبی شرح حال مقتل سرخ حسین تذکرة الاولیاست نیک ببینید او، از همه عالم رهاست اعظم اقطاب ما هان پسر مرتضاست 🔸ذکر مصیبت حسین علیه السلام🔸 داغی داغ غمش مونس جان من است منزل معشوق ما نیک بدان نینواست یاد لب تشنه اش شعله زند بر دلم جان رود از جانِ من، در غم این غم رواست! روضه بخوانم دمی ناله زند عالمی عرش خدا مقشعر از دم آل عباست ناله ی یاری زد از بهر حریم رسول زان دل پر غم هنوز ولوله اندر سماست از بر او میرود جمله عزیزان همه هر طرفش خنده ی لشگر جور و جفاست سخت بر او تنگ شد، عرصه و دیگر در او شور وصال و همی عزم لقاء خداست غربت او بین حسین، آمده بهر وداع اهل حرم جملگی در بر و بر شانه هاست اهل حرم را همی وعد اسارت بداد گفت که پروردگار رؤیت آن را رضاست کنده دل و زان پسش عازم میدان شود ناله و بر سر زنان زینبش اندر قفاست کای پسر فاطمه بهر خدا مهلتی نیک ندانی مگر در دل زینب چه هاست؟ ای همه ی اولیاء، زبده و ای یادگار زینب تو چون کند بعد تو عالم عزاست مست و شتابان روی لیک به درماندگان گوشه چشمی گرت عزم شهادت تو راست فاطمه را من وصیّ وای من ای کاش کاش زینب تو بوسه بر زیر گلویت نخواست حجم مصائب بر او وارد و چون شیر بود رزم و شجاعت خجل زان دلِ ماتم سراست هر جهتش دشمنی مانده و نیزه زنان هر طرفش سیف و سنگ سوی تنش تیرهاست رشحه موتش جبین کرده و طرف خفی سوی خیامش برد مظهر مهر و وفاست شمر سیه رو کجا سینه ی آن یار ما نیک ببند آن نگه، از تو خدایت رضاست رأس بریده کجا، طشت و نی ادعیاء وای من و وای من این چه عجب ماجراست اشک بریزم همی هر نفس و هر دمی زانکه خیال رخش جان و دلم را صفاست ذوق من و شعر من هیچ ندیدست کس ذکر تو و عشق تو، ذوق مرا کیمیاست خسته دلم یا حسین دست مرا هم بگیر عشق توأم همدمِ، این ره بی انتهاست
باسمه تبارک و تعالی (۱۶۰) «با تشتت حال در ایّام تبلیغ چه کنیم؟» 🔴این روزها ایّام تبلیغ است. ایّامی است که به برکت آن خون پاک و آن رأس بریده سپاه حقیقت رونقی عجیب دارد. جنود جهل عقب نشینی کرده و سمع خلائق آمادگی اعجاز گونه ای برای شنیدن حرف حق دارند! 👈از همینجاست که بهترین زمانها برای تبلیغ دین خداست. به برکت آن نهضت نورانی مردم آمادگی شنیدن حقیقت دارند. وقتهای دیگر اینطور نیست. شیاطین و هواهای نفسانی و جلوات دنیا نمیگذارند. 🔹تبلیغ هم سختی های خودش را دارد. انسان یکباره با مقوله های جدید و لزوم ارتباطات گسترده ای با اصناف گوناگون مردم مواجه میشود؛ خودش ابتلاء سختی است؛ واقعا ممکن است برای انسان تشتّت خاطر بیاورد. آرامش درون انسان را کم کند. 🔻همان آرامش و متانتی که برای تبلیغ نیاز اساسی ماست. همان آرامشی که به ما نیرو میدهد. به ما انگیزه میدهد. به ما بصیرت میدهد. به ما لذّت میدهد. حضور قلب میدهد. برای ما جاذبه ایجاد میکند🔺 👈 ولی آیا کاری میشود کرد؟! مخصوصا اینکه آموزشهای لازم را نیز نوعا ندیده ایم. روحیات نیز مختلف است. برخی ممکن است واقعا اذیّت شوند. 💡به ذهنم خطور کرد یک ذکری را برای خودم و برای دیگران بگویم. ذکری که خوب است مدام مدّ نظر و ورد زبانمان باشد؛ آن هم اینکه: 🔻سرا خالی است از بیگانه می نوش که جز تو نیست ای مرد یگانه🔺 ⚪رفقا این بیت حافظ را مدام با خودمان زمزمه کنیم. البته در برخی نسخ دیوان آمده. إنّ من الشعر لحکمة! نگران شلوغی ها شده ای؟! تشتت بال خسته ات میکند؟! نیاز به خلوت داری؟ حال معنوی ات احساس میکنی تنزّل کرده است؟ خودت را فراموش کرده ای؟!
🔹اگر چنین است بدان سرّ اشکال تو آن است که یک امری را هنوز نفهمیده ای! آن هم این است که تو تنهای تنهایی! و لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اوّل مرة! 🔸گویا هیچ موجودی جز تو در عالم نیست. این همان بصیرتی است که مردان راه به آن نیاز دارند. در عالم هیچ خبری نیست جز خدا و جلوه های او و امتحان تو برای دیدن او! امتحان تقوا! فقط با او مشغول باش! دید آیه بین داشته باش! در محضر اویی! 👈همه ی اینها برای آن است که او را در پس این جلوه ها ببینی! گویا طاووسی زیبا پرهای رنگارنگ خود را گشوده و تو را به تماشا فراخوانده است. مشغوله عن الدنیا بحمدک و ثنائک 🔹آری رفقا سرا از بیگانه خالی است! این همان چیزی است که برای درکش باید می نوشید! عقلی دیگر میخواهد! بصیرتی دیگر میخواهد. 🔻رفقا در مواجهه با تشتتات بیرونی میدانید باید چه کرد؟ باید آنها را به درون کشاند! نباید با آنها در بیرون جنگید! اگر در بیرون با آنها بجنگید مغلوبید! زیرا در زمین دشمن جنگیده اید! دشمن میخواهد شما را غافل کند! غفلت بزرگ هم غفلت از نفس است. فراموش کردن خود است! در بیرون جنگیدن یعنی فراموشی خود! پس باید چه کرد؟! باید آنها را به درون خودمان بکشانیم و در مملکت نفسمان با آنها مواجه شویم. جایی که دیگر فقط خودمانیم. در آن تنهای تنهاییم! گویا همه اش در درونمان در حال مبارزه هستیم. در درونمان در حال توجّه و نگریستن هستیم. اصلا حواسمان گویا همه اش به درونمان است. وقتی چنین است تشتتی نیست. خودمان را در شلوغی های بیرونی گم نمیکنیم🔺 ✅اگر چنین شد نیرو میگیریم. قدرت میگیریم. ترسها کنار میرود. در حال تبلیغ و معاشرت و سخنرانی و... هستیم ولی گویا با خودمان خلوت کرده ایم! مخاطبمان خودمان هستیم. سحرگاهان که مخمور شبانه گرفته باده با چنگ و چغانه نهادم عقل را ره توشه از می ز شهر هستیش کردم روانه ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و گل در ره بهانه بده کشتی می تا خوش برانیم از این دریای ناپیدا کرانه 🔸یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا الله و لتنظر نفس ما قدَّمت لغدٍ. یعنی به یک چیز نگاه کنید؛ به این کثرتها توجّه نکنید! به این نگاه کنید که در مواجهه با آنها چه توشه ای اندوخته اید؟! یعنی به خودتان نگاه کنید! 🔹مراقبت از نفس یعنی چه؟! یعنی مراقبت از اینکه این نفسمان فراموشمان نشود. مراقبت از اینکه این نفسمان در برابر این تشتتها و کثرتها چه میکند؟! ما قدّمت لغد؟! برای ابدیتش چه چیزی را در خود ذخیره میکند. عظمت ابدیت در پیشگاه خدا همواره باید مدّ نظر باشد! 🔸علیکم انفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم! چند بعد معنایی دارد. یک بعد معناییش در سیاق احکام سلوکی قابل فهم است. علامه طباطبایی ره در رساله ی الولایة میگوید یعنی این بیرونیها در شما هیچ تأثیری ندارد. 👈شما چیزی نیستید مگر همان چیزی که در درونتان میگذرد! ما را با بیرون چه کار؟! به جان خودتان برسید! مراقبت جان خودتان باشید! اساس کار جان خودتان است. مراقب جانتان باشید! 👈سر و صداها و غوغاها را در درونتان دنبال کنید نه در بیرون! یک تحوّل نگرشی باید داشت. در بیرون خبری نیست. هر چه هست اینجاست! چرا اینقدر خودتان را به بیرون نفستان مشغول میکنید؟! 👈اگر اینطور باشید نفستان را فراموش میکنید! همان چیزی که باید به اصلاح آن بپردازید. 🔹کار ما یک چیز است! جملة اشتغاله فیما أمره به و ما نهاه عنه! کارمان مراقبت از نفس است. یعنی چه؟ یعنی اینکه همه چیز را در درون خودمان ببینیم. همه امور را برای ابتلاء بدانیم تا خودمان فراموشمان نشود. 👈اگر چنین است دیگر گویا تشتتی در بیرون نیست. در درون خودمان گویا دم به دم با ابتلائاتی مواجه میشویم 👈ابتلاء یعنی چه؟ یعنی مسابقه اینکه آیا انسان در این صحنه های مختلف آن پشت صحنه را میبیند؟ خدا را میبیند! تقوا دارد؟! آن نور پاک را در این جلوه ها به نظاره مینشیند؟! 👈کارهای بیرونی را بکنیم ولی در درون باشیم! گویا اصلا بیرون نیامده ایم! بیرون را به درونمان بکشیم. بیرون هیچ خبری نیست ✋گمراهمان نکنند! بزرگترین گوهر و حقیقت در درونمان است. غنا و ثروت در درون است. اللهمّ اجعل غنای فی نفسی! خدا کند این تحوّل نگرشی برایمان دیر یا زود ایجاد شود ✔اساسا دستور محاسبه نفس و سپس مراقبه زمینه هایی برای فهم تدریجی همین حقیقت است. انسان به مرور که محاسبه میکند به مراقبه کشیده میشود و به مرور که مراقبه میکند از بیرون کنده شده و همه چیز را در درون میبیند و به مرور که چنین شد تازه با عظمت وادی نفس آشنا شده و میفهمد همه ی خبرها اینجاست 🔸به قول آن عزیز سفر کرده در هزار و یک کلمه: 📖در هر جا و با هر کس تویی و کسی با تو نیست با تن ها چنانی که تنهایی: سرا خالی است از بیگانه می نوش که جز تو نیست ای مرد یگانه
باسمه تبارک و تعالی (۱۶۱) «منازل الآخرة» «فوائد توجّه تفصیلی به منازل و گردنه های آخرت در تربیت دینی» ⚪این شبها در روستای پدر بزرگم منبر میروم. دیشب مهمان یکی از اهالی محترم بودیم. چه سفره ی با صفایی! چه منزل روستایی و دل آشنایی! آدم احساس معنوی پیدا میکرد. آن سقفهای چوبی! آن دیوارهای گلی! آن صداقت روستایی ... 🔸قرار شد فردا صبح بعد از آنکه ایشان از آبیاری شبانه برگشت برایمان شیر و سرشیر بیاورد. اینجا با ساعت قدیم کار میکنند. مجبور شدم بعد از نماز صبح دیگر منتظر باشم! خواستم مطالعه کنم به ذهنم رسید از منبرهای این شبها بگویم! این شبها از منازل الآخره صحبت میکنم. 📖«تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيل‏»! 👈امام حسن مجتبی علیه السلام به جنادة بن أبی أمیة در آن لحظات آخری که طشت خون و تکه های جگر را از مقابلشان بردند اینگونه موعظه کردند: 📖«اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ‏ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِك‏» 🔹رفقا از دیرباز بحث از معاد را خیلی خام برایمان گفته اند. با وجود اینکه به شکل گسترده در آیات و روایات مطرح شده و ابعاد آن به شکل دقیق و ریز ترسیم شده اصلا به شکل نظام مند در هندسه ی معرفتی مؤمنین جا باز نکرده است. 👈از همینجاست که وقتی در محاورات مؤمنین و حتّی منابر دقّت میکنیم میبینیم از مقولاتی در زمینه معاد سخن میگویند که خیلی ناقص است! 👈مثلا برخی صرفا روی اصل مردن و لحظه ی مرگ تکیه میکنند! گویا فقط همان لحظه جان دادن مهم است!
👈برخی فقط از شب اوّل قبر حرف میزنند! برخی تنها گویا نگرانند که به منکر و نکیر چه بگویند و بعد از آن گویا دیگر هیچ نگرانی ندارند! ✋اینها همه به خاطر ضعف ما در معرّفی نسبتا کاملی از منازل آخرت به مؤمنین است. مقصد خیلی والاتر و بالاتر است! «یوم یقوم النّاس لربّ العالمین»! 👈از همینجاست کمتر کسی را میبینید که از قیامت به شکل واقعی بترسد! معمولا وقتی قیامت گفته میشود همین مردن و بهشت و جهنّم را میفهمند! نه آن قیامتی که آیات و روایات معرّفی کرده است! 🔴به خاطرم رسید باید بحث از معاد را از این حالت خامی مقداری بیرون بیاوریم. اگر دقیقتر ترسیم کنیم تأثیر بیشتری میگذارد. تذکّر معاد از اصول و امّهات برنامه های تربیتی اسلام است. نمیشود به سادگی از کنار آن گذشته و موضوعات فرعی تر را ضریب داد. 👈فعلا بحثم در زمینه ی زاویه ی فلسفی و عرفانی معاد هم نیست. انصافا در این زمینه ها هم راجلیم! 👈به تعبیر منقول از علامه طباطبایی ره حتّی حوزه های ما فعلا در زمینه ی معاد در دوران صباوت خود به سر میبرد! فضلا از جامعه ی ایمانی ما! فاقد الشیء لا یعطی الشیء! 👈بحثم ناظر به مضامین آیات و روایاتی است که در زمینه منازل آخرت آمده است. در این هم انصافا کم کاری کرده ایم! هم در تتبّع و دسته بندی و هم در استنباط و هم در تبلیغ! این دیگر چندان قابل توجیه نیست. ✔انسان مسافر سرای ابدی است. مرور منازل این مسافرت بزرگ خودش انسان را بیدار میکند. انسان را بلند نظر میکند. بلند همّت میکند. وقتی در ذهن و اندیشه ی ما زنده شد و برجسته شد ثمرات فراوانی را به بار می آورد. امتدادهای بسیار سنگینی دارد. در حیات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، قضائی، خانوادگی و... . بلکه حیات علمی انسان و محتوای اندیشه ی او را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. 👈بسیار موضوع حسّاسی میتواند باشد. به همه چیز مرتبط میشود. از ارزانی و گرانی بگیرید تا دعواهای خانوادگی و دعواهای سیاسی و بین المللی و فرهنگی و... . 👈بسیاری از مشکلات روحی و اخلاقی و سلوکی ما را حلّ میکند. حتّی مشکلات شغلی و شخصیتی و عقیدتی و... را! ✔تذکّر این منازل و عقبات در واقع تذکّر شیوه ی صحیح زندگانی در دنیا است. توجّه به عظمت حیات دنیا و ضرورت قدردانی از این فرصت محدود برای آن سفر نا محدود است. دانستن منازل و عقبات آخرت یعنی در این دنیا چگونه زندگی کن! آنها باطن همین دنیاست. 🔹رفقا هر چه از آثار توجّه به معاد و قوّت گرفتن آن بگوییم کم است! بی خود نیست اینقدر شیطان برای غفلت از آن سرمایه گذاری کرده! دنبال ذکر خوب میگردید؟! شاید از بهترین اذکار همین تذکّر معاد باشد. «إنّا أخلصناهم بخالصة ذکری الدّار»! 👈این توجّه خیلی نورانی است. «اتّقوا الله و اعلموا أنّ الله شدید العقاب!» یعنی با این علمها و تذکّرها و توجّهات است که میتوانید پایداری کنید؛ میتوانید تقوا داشته باشید. ⚪به خاطر همین امتدادهای سنگین است که در قرآن کریم و همینطور در روایات اینقدر برجسته به مسأله ی معاد پرداخته شده است. 🔻حجم بسیار زیادی از آیات قرآن کریم مربوط به توصیف این تفاصیل معاد است. این یعنی روی اینجا تمرکز کنید. آن هم نه به عنوان کلّی معاد که تأثیر محدودی دارد بلکه به صورت ریزتر به ترسیم منازل آخرت و مراحل وجودی انسان پرداخته اند. حسابی میخش را کوبیده اند! شاید از مهمترین راههای ایجاد توجّه به معاد و اشتداد آن همین پرداختن تفصیلی به منازل و گردنه های آخرت و توصیف دقیق آن باشد. همان کاری که در آیات و روایات انجام شده است🔺 ✅اینها را باید به خوبی به چشم آورده و در ذهن و روان مؤمنین برجسته کرد. خیلی خیلی اثر میگذارد. ✅صرف اینکه مرگی هست و بهشت و جهنّمی کفایت نمیکند. اینها را باز کرده اند. دقیقش را گفته اند. منازل آخرت را ترسیم کرده اند. نقشه ی ابدیّت را نشان داده اند. منازل و عقبات و عوامل تسهیل عبور از این دشواری ها و عوامل خطر را به شکل ریز بیان کرده اند. ✅این همه آیات و روایات در این فضا آمده است. چقدر مناسب است که بشکل نظام مند برای خودمان و سپس برای مخاطبین بیان شود
👈چقدر خوب بود که جغرافیای مباحث به شکل شفّافتری در ذهنمان شکل میگرفت. انگار مانند کف دست نقشه ی مسافرت ابدیمان را بر اساس آنچه در آیات و روایات آمده میدانستیم. 👈نسبت اینها و توصیف آنها و روایاتی که در مورد آن آمده را اجمالا بلد بودیم. اینکه مثلا امام رضا علیه السلام کجاها برای زائرینش ظاهر میشود. 👈اینکه صله رحم و برّ الوالدین کجاها به کار انسان می آید. نماز و روزه کجا؟ اینکه جایگاه شفاعت کجاست؟ و... 🔸«ترسیم شمای کلّی منازل و عقبات آخرت»🔸 میتوان به شکل کلّی ادوار انسان را در سه مرحله خلاصه کرد. قبل از دنیا، دنیا و آخرت. فعلا ما به دنیا رسیده ایم. 🔻آخرت از جهتی چهار منزل دارد و بعد از اتمام این چهار منزل به مقصد خواهیم رسید که همان بهشت و یا جهنّم نهایی است که ابدیّت نهایی انسان در آن رقم میخورد. این چهار منزل: منزل مرگ، منزل قبر، منزل برزخ و منزل قیامت است. هر کدام این منازل هم گردنه هایی دارد. منزل مرگ خودش دو گردنه مهم دارد: یکی سکرات موت و دیگر عدیله. منزل قبر خودش چهار گردنه دارد! یکی وحشت قبر و سپس فشار قبر و سپس شب اول قبر و در انتها پرسشهای منکر و نکیر. در برزخ انسانها به شکل ابتدایی متناسب با حساب و کتاب اوّلیه در جایگاه خودشان در بهشت یا جهنّم برزخی قرار میگیرند تا تکلیف نهاییشان در قیامت روشن شود. منزل قیامت خودش گردنه های متعددی دارد؛ مانند نفخ صور و نشر قبور، میزان، حساب، نشر صحف و صراط. در نهایت نیز انسان بعد از این مسافرت طولانی وارد مقصد نهایی خود میشود که بهشت و جهنّم نهایی است. بهشتیان تا ابد در بهشت متنعّم بوده و برخی جهنّمیان تا ابد در آتش سوزان و زمهریر آن معذّب خواهند بود! اعاذنا الله منها🔺 ⚪در روایات ما برای هر کدام از این منازل و همینطور برای عقبات آن یا همان گردنه ها مطالبی بیان شده است. اجمالا همه ی آنچه در آنجا رخ میدهد بازتاب شگفت انگیزی از کِشته های خود انسان در عالم پر اسرار دنیا است! آنجا جلوه میکند. 👈الله اکبر! چقدر زندگی پر معنایی داریم! چقدر مهم است. تک تک اعمال و عقاید ما چه آثاری به بار می آورد! 👈اینجا دیگر علوم بشری حرفی برای گفتن ندارد. نهایت کاری که علوم بشری میتواند بکند احکامی را از عالم دنیا بیان کرده و یا کلّیاتی را از عالم آخرت بگوید. 👈این تفاصیلش دیگر کار وحی و معصوم است. اینکه چه کارهایی باعث میشود در این منازل و عقبات مشکل پیدا کنیم! اینکه چه کارهایی باعث میشود کارهایمان در این منازل و عقبات آسان شود! ✔آخر بشر با چه آزمایشی میتواند بفهمند که یکی از عوامل فشار قبر استخفاف به بول است! از کجا میتواند درک کند که این سیاستهای شومش در تضعیف خانواده و پیوندهای رحمی چه مشکلات عجیبی در راه منازل و عقبات آخرت برایش به وجود خواهد آورد! این صله رحم و قطع رحم چه حقیقت عجیبی در عالم است! اینهایی که به این و آن ظلم میکنند آیا از مرصاد خبر دارند؟! یکی از پلهای روی صراط که هر کس ذره ای ظلم کرده متوقفش میکنند! نگهش میدارند! قنطره علی الصراط لا یجوزها عبد بمظلمه! و... 🔹اخیرا نیز با شیوع گزارشات جالب توجه در زمینه ی تجربیات شبیه مرگ اهمّیت پرداختن تفصیلی به چیزی شبیه منازل آخرت بیشتر شده است. آنها هر چقدر هم صادقانه و دقیق باشد باز هم مرگ نیست. خبر از سفر آخرت نمیدهد. نمیتوان آن را تأیید نهایی کرد! نمیتوان تعمیم داد. 👈از همینجاست که باید منازل آخرت و گردنه های آن که در آیات و روایات به شکل بسیار گسترده ای مطرح شده را به شکل نظام مندی استخراج کرده و به چشم آورد. 👈هر کدام از آنها برای بشر درسها دارد! برای اهل دقّت نکته ها دارد! برای اهل معرفت معناها دارد! 👈شاید از همین روست که در روایات ایمان به عذاب قبر، منکر و نکیر، بعث، حساب، صراط و میزان و... لازم شمرده شده است. انسان مؤمن باید به حقانیت اینها شهادت بدهد و واقعا باورش شده باشد! ✅به نظر حقیر خیلی از برنامه های تربیتی دین اساسا در همین توجّه تفصیلی به معاد، منازل و گردنه های آن دنبال شده است. 👈ان شاء الله تعالی اگر توفیق بود مضمون برخی منبرهای این شبها را در همین زمینه بذل میکنم. برخی از عقبات و گردنه ها را! به ضمیمه ی برخی آثاری که دانستن این امور و توجّه و برجسته کردنش برای ما دارد!
باسمه تبارک و تعالی (۱۶۲) «منازل الآخره» (۲) «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَدِيلَةِ عِنْدَ الْمَوْت‏» «ایمان مستودع» 🔵بحثمان در منبر شبهای محرّم رسید به گردنه ی عدیله! از منازل آخرت بحث میکردیم بعد از گردنه سکرات موت گردنه ی عدیله است. به ذهنم خطور کرد آن را در بذل خاطر هم بیان کنم. 👈رفقا از آن گردنه های مخوف است! آنقدر مخوف است که اگر انسان خوب آن را تصوّر کند دیگر هیچ جایی برای غرور و فریفتگی به طاعات و عبادات و خود بزرگ بینی و... برایش پیش نمی آید! 🔻آخرین نبرد ما با شیطان در گردنه عدیله است. عدیله نبرد نهایی انسان و شیطان است!🔺 ✔بعد از آن دیگر کار ما با شیطان در وادی امتحان تمام است! از همینجاست که میفهمیم بزرگترین حمله و شدیدترین دشمنی را شیطان در این گردنه برایمان تدارک دیده است! اگر از اینجا برهیم دیگر دستش به ما نخواهد رسید! ✅این گردنه همانجاست که شیطان میخواهد ضربه ی آخر خود را بزند! 👈همانجا که شیطان میخواهد ایمان را از دست ما بگیرد! با دست خالی روانه ی سفر ابدیمان کند! بیچاره و بدبختمان کند! 👈اگر عمری هم اهل طاعت و عبادت بودیم باز هم باید از این مرحله بترسیم! اصلا آیا به فکرش هستیم؟! نکند برخی تعلّقات، اعتقادات و رفتارهایمان آخر الآمر کار دستمان بدهد! 👈شیطان جلوه میکند! میگوید اگر بخواهی این ایمان را با خودت ببری فلان بلا را سرت می آورم! چه میدانم! ماشینت را آتش میزنم! اموالت را! فرزندت را! مقامت را!
👈گاهی نیز با سرزنش میگوید پس چه شد! دیدی به فریادت نرسیدند! همه دروغ بود! گاهی نیز برخی را تطمیع میکند! برای هر کسی به شکلی! نگران او نباشید! ملعون کارش را خوب بلد است! نگران نقاط ضعف خودمان باشیم! 🔹حدّاقل در دو جا دیده ام به شکل صریح با عبارت تکان دهنده و یکسانی امام معصوم از شرّ این گردنه به خدا پناه میبرد! 👈یکی در فقه الرضا شلمغانی است که نقل کرده که امام صادق علیه السلام عادت داشت در سجده این ذکر را هم بگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَدِيلَةِ عِنْدَ الْمَوْت‏»! 👈دیگری در مصباح شیخ طوسی است که نقل کرده امام کاظم علیه السلام عادت داشت در سجده ی بعد از نماز شب در ضمن دعایی این مضمون را هم بگوید که: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَدِيلَةِ عِنْدَ الْمَوْت‏»! ⚪خدا به داد برسد! نکند ایمانمان مستودع باشد! میدانید یعنی چه؟! یعنی ممکن است برخی از این مؤمنینی که میشناسیم وقتی میمیرند در آن گردنه ی عدیله کافر از دنیا رفته باشند! ایمانش گرفته شود! همانجا که دیگر هیچ کدام از ما خبری از آن نداریم! 👈این خوف تا وقتی زنده ایم قابل زوال نیست. اصلا مؤمن را همین خوف است که اصلاح میکند. هیچ وقت انسان را مطمئن کامل نمیکنند! «وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ‏ وَجِلَةٌ، أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُونَ‏» 👈خوف سازنده است. آری به فرموده ی امام صادق علیه السلام: «المؤمنُ لَا يُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ لَا يُصْلِحُهُ‏ إِلَّا الْخَوْف‏». 👈این همان گردنه ی عدیله است! یعنی چه؟ یعنی همان گردنه ای که شیطان برای آخرین نبرد خود به دنبال عدول انسان از حق به باطل است. با حالت کفر و بغض نسبت به خدا از این عالم برود! 👈این حالت تاریک و این ظلمت وحشتناک را با خود از این عالم به آن سرای جاویدان ببرد! آخرین توشه اش ظلمات بی پایان کفر و بی خدایی باشد. ⚪الله اکبر! چقدر شریعت دقیق است. اصلا همین گردنه عدیله را اگر در ذهن و اندیشه مؤمنین برجسته کنیم تصور صحیح و باورش برای مبارزه سلوکی با تعلّقات کافی است! با تعلّق به ثروت و قدرت و زن و فرزند و علم و... . 👈ریشه ی همه را میزند! آن ریاضات عجیب و غریب من در آوردی را نمیخواهد! ریشه ی تعلّق را میخشکاند! ✋فرزندت را دوست داری؟! خیلی خوب! ثواب هم میتواند داشته باشد! ولی بدان اگر بخواهد حبّت فی الله نباشد لااقل در گردنه عدیله کار دستت میدهد! ✋مقامت را دوست داری! خیلی خوب ولی اگر حبّ فی الله نباشد زمانی دردش را خواهی چشید! علم و فرهنگ و ثروت و ... نیز همینگونه! 👈از همین الآن کم کم عادت کن تعلّقاتت را بزنی! یعنی چه بزنی؟ یعنی فی الله کنی! جهتش را تغییر دهی! و الّا اینها که خودش وظیفه است. اگر نباشد خودش ظلمت می آورد و کید شیطان است. 🔴کارهایی نیز در روایات تأکید شده که برای عبور از این گردنه ی خطرناک مهم است. یکی نماز اوّل وقت است. همان پدیده ی پر اسرار! حافظوا علی الصلوات! در روایت کافی از امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که مواظبت بر نماز اوّل وقت باعث آن میشود که ملک الموت ابلیس را در گردنه ی عدیله خودش براند و خود ملک الموت به مؤمن تلقین بگوید! 📖«إِنْ كَانَ مِمَّنْ يُوَاظِبُ عَلَيْهَا عِنْدَ مَوَاقِيتِهَا لَقَّنَهُ‏ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحَّى عَنْهُ مَلَكُ الْمَوْتِ‏ إِبْلِيسَ‏» 👈یکی از اذکاری که برای عدیله نافع است ذکر معروفی است که بعد از نمازهای فریضه خوب است گفته شود. بنده ی رو سیاه چند سالی است که وقتی روایتش را دیدم سعی کردم حتّی المقدور ترک نکنم. به دوستان و عزیزان نیز آن را هدیه میکنم؛ 👈شیخ طوسی در کتاب تهذیب از محمد بن سلیمان دیلمی نقل میکند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم که فدایتان شوم میترسم ایمانم مستودع باشد! مستقر نباشد! دعایی به من بیاموز که باعث شود با ایمان از عالم بروم! حضرت نیز فرمودند که بعد از هر نماز واجبی که خواندی بگو: 📖«رَضِيتُ‏ بِاللَّهِ‏ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِيّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِيناً وَ بِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ بِالْكَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّاً وَ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ اللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ‏ إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ»
⚪آری رفقا خدا غیور است! جلّ جناب الربّ أن یکون شریعة لکلّ وارد! از همین غیرتش است که سگ درگاهش را که همان شیطان است در این عدیله بسته تا نگذارد آنهایی که اتّفاقی و بی ریشه وارد حوزه ی ایمان شده اند از این گردنه عبور کنند! 📖«ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّب‏» 👈اگر اینها به خاطر حکمتهایی در دنیا در ظاهر مؤمن هم بودند ولی دیگر باید به قوم و خویش خود بپیوندند! بازی تمام است! 👈میدانید یکی از حکمتهای این ایمان عاریتی و مستودع که در عدیله از آنها گرفته میشود چیست؟! این است که این کفّار در دنیا أنس و سرگرمی و مایه راحتی برای مؤمنین دیگر باشند! 👈حتی گاهی در سابه برخی فضائلشان مانند خوش اخلاقی و سخاوت و حمایت و...انسان مؤمن بهره مند شود! عالم عجیبی است! 👈در کافی علی بن جعفر از برادش امام کاظم علیهم السلام نقل میکند که: 📖«لَيْسَ كُلُّ مَنْ قَالَ بِوَلَايَتِنَا مُؤْمِناً وَ لَكِنْ جُعِلُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِينَ‏» 🔸«ایمان مستودع»🔸 از جمله مفاهیم دینی که به نوعی با گردنه ی عدیله گره خورده ایمان مستقرّ و ایمان مستودع است. این دو از مفاهیم مهمی است که توسّط ائمه اطهار علیهم السلام در منظومه مفاهیم دینی گنجانده شده است. 👈از طرفی با این دو مفهوم به رفع تهدیدات ناشی از ارتداد برخی از فضای ایمانی پرداخته اند که بر اساس آنها ارتداد این دسته نه تنها نباید مؤمنین را با شبهه مواجه کند بلکه باید آنها را نسبت به ایمانش حسّاستر هم بکند؛ اینها از همان ابتدا نیز ایمان مستقر نداشته و ایمانشان مستودع بوده است. واقعا چقدر حکیمانه! 👈از طرف دیگر به ماهیت شناسی و همچنین آسیب شناسی پدیده ی ایمان پرداخته و به مؤمنین هشدار میدهد که چندان مغرور به ایمانشان نشوند! همواره مراقب آن باشند! گمان نکنند تضمینی در کار است! 👈رفقا هیچ تضمینی نیست که حتّی مسلمان از این دنیا برویم! لاف توحید و مقاماتمان پیشکش! «لا تموتنّ الّا و أنتم مسلمون»! 👈مستقرّ یا مستودع بودن نهایی ایمان تنها در گردنه ی عدیله روشن میشود! جوجه را آخر پاییز میشمارند! برخی بدبختان نیز در همین دنیا مستودع بودن ایمانشان نمایان میشود. ⚪امّا ایمان مستودع چیست؟ حقیقتا ایمان است! نمیشود گفت که نیست. نمیشود گفت که منافق است! حتّی شاید ایمان در ظاهر قوی هم باشد! درجاتی از معنویّت هم در آن باشد. حقّا عجیب است. ایمان قوی بی ریشه! علی شفا جرف هار است! در معرض زوال است! در خطر است. ولی حقیقتا ایمان است. هدایت است. 👈از همینجاست که در دعای معروف میخوانیم: «ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا» یعنی واقعا هدایت است. ✅به آن شعله ی زیاد و خروشان آتش فریفته نشوید! ببینید مادّه اش چیست؟! گاهی از خس و خاشاک که هیچ ریشه ای ندارد نیز خیلی سریع شعله زبانه میکشد! سریع و حیرت آور! ولی به همان سرعت هم فروکش میکند! یا در معرض فروکش کردن است. گاهی نیز چنین شعله ای از یک چوب محکم است! بسیار با دوام و قابل اطمینان است. اینها فرق ندارد؟! 👈ای بیچاره کسی که فریفته و مغرور به ایمانش شود! ای غافل آنکه گمان کند کارش تمام است! حتما اهل نجات است! 🔹مرحوم کلینی در باب المعارِین احادیث مهمی در این زمینه آورده است. معار یعنی کسی که ایمانش عاریتی است. واقعا ایمان است ولی مستودع است. از آن حیث که مؤمن است احکام ایمان را دارد و از آن جهت که مستودع است نیز یعنی قابل زوال است. 👈به خاطر همین پیچیدگی است که گاهی در روایات از افرادی تمجید میشد و بعد از مدّتی حضرات به لعن او میپرداختند! 👈ابو الخطّاب گویا از همین دسته بوده است. زمانی واقعا مؤمن بود و آن هم در درجات ظاهرا بالایی از ایمان قرار گرفته بود! شاخص بود! حضرات او را تأیید کردند! بعد از مدّتی مرتدّ شد و امام صادق علیه السلام او را لعن کرد! همین امر باعث شبهه برای عدّه ای شد! 👈امام کاظم علیه السلام در آن زمان نوجوان بود! به یکی از افرادی که در همین زمینه شبهه داشت فرمود ابو الخطّاب از آنهایی بود که ایمانشان مستودع بود! به خاطر همین تعارضی بین مدح و ذمّ حضرات نیست! 📖«فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ هُوَ غُلَامٌ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ خَلْقاً لِلْإِيمَانِ لَا زَوَالَ لَهُ وَ خَلَقَ خَلْقاً لِلْكُفْرِ لَا زَوَالَ لَهُ وَ خَلَقَ خَلْقاً بَيْنَ ذَلِكَ أَعَارَهُ الْإِيمَانَ يُسَمَّوْنَ الْمُعَارِينَ إِذَا شَاءَ سَلَبَهُمْ‏ وَ كَانَ أَبُو الْخَطَّابِ مِمَّنْ أُعِيرَ الْإِيمَانَ» ✅نکته ی خیلی مهمی است. یعنی مدح و تمجید حضرات علیهم السلام مطلق نیست. میزان حال فعلی افراد است. بعید نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مدحی از برخی صحابه یا حتّی برخی خلفا نیز گفته باشد! این امر به خودی خودش دلیلی بر عاقبت به خیری آنها نیست. ممکن است مانند ابو الخطّاب ایمانی مستعار داشته باشند.
🔵اما چه کنیم ایمانمان مستودع نباشد؟! یا چه کنیم ایمانمان اگر مستودع هم هست از ما گرفته نشود؟! نکند ولو در آن گردنه ی آخر که همان عدیله است ایمانمان را شیطان از ما بگیرد! 👈در روایتی مهم مرحوم کلینی در باب فی علامة المعار معیار را از قول امام صادق علیه السلام بیان نموده است. معیار این است که انسان ایمانش را با عمل صالح آبیاری کند! قول و فعلش یکی باشد! این خیلی مهم است: 📖«فَبِمَ يُعْرَفُ النَّاجِي مِنْ هَؤُلَاءِ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مَنْ كَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَأُثْبِتَ‏ لَهُ الشَّهَادَةُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنَّمَا ذَلِكَ مُسْتَوْدَعٌ» ⚪رفقا باید همواره از این خطر نالان بود! به خدا پناه برد! ترس داشت. نکند احساس ایمنی کنیم! حکم مستوری و مستی همه بر خاتِمَت است کس ندانست که آخِر به چه حالت برود أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالِّينَ، طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ، تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرِّينَ، يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ در روایتی دیگر اینگونه سفارش شده که آنهایی که اهل ایمان مستودع هستند اگر میخواهند تا انتها این ایمان را نگه دارند باید نه تنها اهل دعا و درد باشند بلکه باید اهل الحاح در دعا و اصرار باشند تا خداوند آنها را با ایمان از این دنیا ببرد! نعمتش را بر آنها تمام کند! اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا! 📖«مِنْهُمْ مَنْ أُعِيرَ الْإِيمَانَ عَارِيَّةً فَإِذَا هُوَ دَعَا وَ أَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ مَاتَ عَلَى الْإِيمَان‏» 🔻معمولا نشانه ی ایمان مستودع همین است که ایمانی ضعیف است. انسان اهل معصیت است. یعنی در رفتارش مطابق با موازین ایمانی عمل نمیکند. گویا ایمانی ناشی از احساسات و یا تقلید از دیگران است. متّکی بر منطق و فهم عمیق و بصیرت و انشراح صدر نیست. با عمل تأیید نشده است. با نفسش در راه این ایمان مبارزه و جهاد نکرده است. هر چند در ظاهر خیلی شعارهای تند ایمانی هم بدهد. ایمان در وجودش هضم نشده!🔺 🔹خیلی پیچیده نیست. این مستعار و مستودع بودن ایمان هنگام ابتلائات و امتحانات خودش را نشان میدهد. تا خشمگین میشود دیگر انگار خدا و حساب و کتاب و مرگی در کار نیست! هیچ حدّ و مرزی نمیشناسد! هیچ ایمانی ندارد! 👈تا وقتی طمع مادّی و بحث پول به میان می آید گویا هیچ ایمانی در کار نیست. مگر عمر سعد بدبخت چگونه بود؟! در هر حال ایمانی داشت! ولی در راه طمع ملک ری ایمانش را فروخت! ایمانش در همان مرحله ای که بود مستودع بود. این مستقرّ و مستودع بودن ایمان خودش را در سر دو راهی ها بهتر نشان میدهد. وقت خشم و وقت شهوت مرد کو؟ در پی مردی چنینم کو به کو! 🔹از این خطرناک تر میدانید چیست؟ ایمان مستودعی که با استدراج و به شکل بسیار نامحسوسی زائل میشود! انسان اصلا نمیفهمد تا به خودش بیاید! بعد از مدّتی نشانه هایش را میشود تشخیص داد! 👈میبیند دیگر آن اعتقادات قبل را ندارد! راحت گناه میکند! به احکام خدا اعتراض میکند! شک و شبهه اش زیاد شده است! 👈طوری میشود که اصلا انسان فرصت نمیکند خود را نجات دهد! تا به خود می آید یک کافر محض است! 👈انسان وقتی یک دفعه در معرض امتحانی مانند شهوت و غضب قرار میگیرد باز تا به خود می آید به دلیل نزدیکی به آن حالت نورانی ایمان زود میل به توبه پیدا میکند! دچار اضطراب و درد میشود! 👈ولی اگر ایمان مستودع با تدریج و مکر از انسان گرفته شود دیگر این خبرها نیست! اصلا احساس درد نمیکند تا توبه کند! به جایی میرسد که گویا این آن نیست! ⚪رفقا در خطریم! آنهایی که ایمانشان مستقرّ است اندکند! نوعا ایمانهای مستودعی داریم که با رحمت و لطف خداوند و معصومین علیهم السلام برایمان تمامش میکنند! از ما گرفته نمیشود. یعنی اینقدر در خطریم! یک مراقبه ی دائمی میخواهد! 👈از همینجاست که در روایت آمده که بدانید گناه نشانه ی ایمان مستودع است! 📖«لَا يَزْنِي الزَّانِي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ‏ وَ لَا يَسْرِقُ السَّارِقُ وَ هُوَ مُؤْمِن‏» 👈از مرحوم آیت الله مصباح یزدی شنیدم که در جوانی شب قدری محضر مرحوم شیخ عبد العلی تهرانی پدر آقا مجتبی و آقا مرتضی تهرانی بودم! 👈دیدم در آن مناجاتهای آخر میگفت خدایا من در جوانی از توحید درخواستم پایینتر نمی آمد ولی الآن از تو میخواهم که کاری کنی من مسلمان از این دنیا بروم!
باسمه تبارک و تعالی (۱۶۳) «منازل الآخرة» (۳) «منزل قبر ؛ نکیر و منکر» 🔴برخی عزیزان فرمودند محتوای منبرهای این شبها را به شکل خلاصه در بذل خاطر هم بیاورم. با کمال میل! از کجا بگویم؟! رفقا آدمی پر رمز و رازترین موجود آفرینش است. مدام در حال طیّ مراحلی از یک سفر طولانی است. سفری به سوی ابدیّت! 👈زمانی در عالمی دیگر بود و از او عهد گرفته شد که وقتی به دنیا هبوط کرد تنها به دنبال عبادت خدا باشد! نکند فریب شیطان را بخورد! قرار است آزموده شود! 👈زمانی دوران جنینی و طفلی و نونهالی و نوجوانی را طیّ میکند. هر کدام احوالات خود را دارد! مدام در حال تغییر است. 👈در ادامه جوان و میان سال و پیر خواهد شد! همان پیری که نشان از نزدیک شدن نوبت سفر به سرای دیگر و مرحله ی بزرگ دیگری از حیات انسانی است. منازلی که آنها را منازل الآخرة نامیدیم. 🔹یک مناسبت و سنخیّت ویژه ای با کیفیت زندگی انسان در دنیا دارد. ولی صورتها و احوالاتش فرق دارد. با مرگ آغاز میشود. منزل مرگ خودش دو گردنه ی سخت داشت. یکی گردنه ی سکرات مرگ و دیگر عدیله. در شبهای قبل به اجمال از آن سخن گفتم. 👈بعد از مرحله ی عدیله گویا روح انسان یک آزادی موقّتی پیدا میکند. میتواند متناسب با ویژگی هایش هر جایی میخواهد سرک بکشد! 👈حیرت خاصی دارد. ولی همینکه پیکر او را به سمت قبر روانه میکنند این پیکر دنیایی او مانند آهنربایی او را به خود جذب میکند. دوباره برمیگردد. میبیند در حال تشییع است. 👈اینجاست که منزل دوّم از منازل آخرت که منزل قبر است آغاز میشود؛ «أنا بیت الغربة؛ أنا بیت الوحشة؛ أنا القبر»!
⚪گردنه ی نخست منزل قبر وحشت قبر است. انسان متوفّی خود در تشییع خود حاضر است. ناظر است. هوشیار است. دیگر کاری از دستش برنمی آید. یک شعور مرموزی به او میگوید اگر او را دفن کنند گویا دیگر وارد مرحله ی ناشناخته ای میشود! 👈بدنی که دوستش داشت از بین میرود! کارش در این دنیا تمام میشود! دستش از دنیا کوتاه میشود. دوست ندارد برود! ولی تلاشش هیچ فائده ای ندارد. زیرا بدن دیگر از او فرمان نمیگیرد. 👈ما در این دنیا روحمان به وسیله ی همین بدن است که با دیگران ارتباط برقرار میکند. مرگ چیزی جز همین قطع تعلّق کامل بین روح و بدن نیست. 👈متوجّه میشود که قرار است او را در خاک دفن کنند! وحشتی سخت وجودش را میگیرد! از اینجاست که در روایات آمده با صبر و تأنّی پیکر او را وارد قبر کنند. به قول مرحوم صدوق در فقیه: 📖«اذا حمل المیّت الی قبره فلا یفاجأ به القبر لأنّ للقبر أهوالا عظیمة» 👈وقتی پیکرش وارد قبر میشود او نیز با یک ارتباط مرموزی که با این پیکر دارد وارد قبر میشود. گویا جبری قاهر او را به سمت قبر سوق میدهد. ⚪اینجاست که گردنه های بعدی منزل قبر آغاز میشود. گردنه بعدی فشار قبر است! تنگی و سختی و تاریکی آنجا! «اللهمّ أعنّی علی ضیق القبر!» 👈هنوز ابواب عالم برزخ به رویش باز نشده و گویا فشارهای جسمی و روحی شدیدی به او وارد میشود. سخت نیازمند چیزی است که به او آرامش بدهد! فشارش را کم کند! 👈ای جانها به فدای بانوی عالمین که به امیر المؤمنین وصیّت کرد وقتی مرا در قبر قرار دادی نکند زود بروی! یا علی! بنشین! بنشین و با من انس بگیر! 📖«واجلس عند رأسی قبالة وجهی فأکثر من تلاوة القرآن و الدّعاء فإنّها ساعة یحتاج المیّت فیها الی أنس الأحیاء» 🔹یک کارهایی است که فشار قبر را بیشتر میکند. مثلا اگر انسان خدای نکرده اهل وارد کردن فشار معنوی به این و آن باشد صورت معنوی این فشارها خود را به شکل فشار قبر در آورده و به او برمیگردد. 👈از اینجاست که در روایات آمده کسی که اهل سخن چینی و یا بد رفتاری با خانواده و ردّ درخواست برادران ایمانی است فشار قبر دارد! 👈جریان سعد بن معاذ در این زمینه عبرت آموز است. به دلیل فشاری که به خانواده اش وارد میکرد دچار فشار قبر شد! 👈همان فشاری که اگر عمقش را خوب درک کنیم همه ی لذّت دنیایی به کاممان تلخ میشود! حتّی اگر تنها یک شب قرار باشد آنطور باشیم! 👈از آن طرف اگر اهل گره گشایی باشیم فشار قبرمان کمتر است. شاید از همینجاست که در روایات آمده کسی که برای رضای خدا اهل عیادت کردن از مریضان است فشار و وحشت ندارد: 📖«أیّما مؤمن عاد مؤمنا فی الله عزّوجلّ فی مرضه وکّل الله به ملکا من العوّاد یعوده فی قبره إلی یوم القیامة» 🔹امور نافع دیگری نیز در روایات ذکر شده است؛ در این میان نمیدانم در این سوره ی مبارکه ی ملک چه اسراری است که مداومت بر آن عجیب به درد قبر و عذابهای این منزل میخورد! خاصیّت عجیبی دارد. احادیث معتبری دارد. 📖«تَبارَكَ الَّذي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ * الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ ...» ⚪گردنه ی بعدی شب اوّل قبر است. «لا یأتی علی المیّت ساعة أشدّ من أوّل لیلة فارحموا موتاکم بالصدقة» گویا مدّتی باید در قبر در این شرایط سر کند! گویا هنوز قرار نیست این روح برود! اجازه ای صادر نشده! فعلا باید در این منزل باشد! 👈روح میت با بدنش هنوز در آن قبر تنگ و تاریک است! هر چند نمیتواند این بدن را به خدمت بگیرد ولی کاملا با آن در ارتباط است. پیش بدنش است. جای دیگری ندارد برود. 👈رفقا خیلی صحنه ی دلخراشی است. این همان بدنی است که سالهای سال آن را خود واقعی اش میپنداشت! این همه در آبادی و راحتی آن تلاش میکرد! 👈در پر قو میخوابندش! دماغش را عمل میکرد! موهایش را آرایش میکرد! لباس زیبا به آن میپوشاند! 👈حالا چه مفتی مفتی دارد کرم می افتد! خاک میشود! متعفّن میشود! ای دل غافل! این بود؟! این بود که اینقدر برای نگهداریش حرص و جوش میخوردم! برای لذاتش اینقدر خود را اذیت کردم! این بود؟! 👈رفقا خیلی صحنه های رقّت آمیزی است. خدا میداند بر میّت چه میگذرد! یک چیزی میشنویم! شنیدن کی بود مانند دیدن! 🔹در روایات سفارش شده که در این شب زیاد کمک معنوی برای میّت خود بفرستید. برایش نماز بخوانید. صدقه بدهید! به قول امروزی ها انرژی مثبت بفرستید! تأثیر و تأثّرات معنوی عجیب است. روابط دیگری است. کاملا اثر دارد. میرسد!