eitaa logo
بذل الخاطر
934 دنبال‌کننده
901 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی عبرتها، خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
👈آخر مگر میشود این نظام هیچ خدمتی نکرده باشد و با این وجود این همه بر اساس گزارشهای معتبر جهانی در همه ی شاخه ها رشد نموده و جزء ۲۰ کشور اوّل دنیا شده باشد؟! 👈بابا اگر دین ندارید آزاده باشید! ویلکم إن لم یکن لکم دینٌ و کنتم لا تخافونَ المعادَ فکونوا أحراراً فی دنیاکم هذه و ارجعوا الی احسابکم! 🔻این بیماری همان بیماری بد بینی است! بیماری عیب جویی! یک اختلال ادراکی مهلک که اتّفاقا اپیدمی و مسری هم هست! از پدر به پسر و از پسر به پدر و از فامیل به فامیل و از دوست به دوست و از همکار به همکار و... ! همه را هم تهدید میکند! مؤمن و کافر یا با اخلاق و بی اخلاق و یا حتّی روحانی و مهندس و دکتر و... نمیشناسد! عامی و پروفسور و با فرهنگ و بی فرهنگ نمیشناسد!🔺 ✅یک انسان یا یک نظام اگر هیچ عیبی هم نداشته باشد ولی عیب جو داشته باشد بدون شک در نگاه این شخص تبدیل به معیوب ترین مخلوقات خواهد شد! 👈اینجاست که باید گفت عیب در بیرون نیست عیب در نگاه توست! یک فکری به حال خودت بکن! بیماریت وخیم شده! با چنین نگاهی ورای بی انصافی اعصاب برای خودت و دیگران نخواهی گذاشت! 👈به جنگ عالم رفته ای! روحت تاریک میشود! اصلا نمیخواهم بگویم طرفدار نظام یا ولایت فقیه باش! حتّی نمیخواهم بگویم وطن دوست باش! اصلا اگر غرب زده هم باشد ولی اگر میخواهد راحت زندگی کند نباید مبتلا به این بیماری شوی! 👈اگر شد روحش تاریک میشود! اعصابش خورد میشود! آدم احساس کند همه چیز خراب است خب اعصاب برایش نمیماند! دیگر از زندگی لذّت نمیبرد! 🔴بنده زیاد تجربه کرده ام! برای بحث با این انسانها که دچار این بیماری شده اند خودتان را چندان خسته نکنید! مگر عناوین دیگری عارض شود که لازم باشد بحث کنید! مثلا جوّ را از دستشان در بیاورید! یا ساکتشان کنید! یا بفهمند چقدر پرت و پلا میگویند! 👈آنچه در اینجا نیاز است آن است که با لطایفی به آنها بفهمانید که بیمار شده ای! مبتلا به بیماری بد بینی و عیب جویی شده ای! وقتی چنینی، یعنی بیماری روانی و اختلال ادراکی داری! 👈واقعا هم صادقانه حرف میزنی! همه چیز را بد میبینی! دیگر قدرت نداری خوبی ها را ببینی! من هم تو را کاملا درک میکنم. ولی میدانم این به خاطر آن است که مدّتی متأسّفانه با عینک بد بینی و عیب جویی به پیرامونت نگاه کرده ای! 👈وقتی اینطور شد دیگر فقط بدی ها را میبینی! بدی هم که همیشه و همه جا پیدا میشود! مراقب باش عادت نکنی به بدی دیدن! 🔹دچار یکی از این افراد شده بودم! اینقدر بدی میگفت که واقعا آدم حالش به هم میخورد! انگار وقتی حرف میزد ظلمت میبارید! ولی انسان خوبی بود! هرچند خوبی اش هم به سرش بخورد! این بیماری مگر دیگر فرصت شکوفه زدن آن خوبیها را به او میدهد؟! اگر شکوفه بزند مگر دیگر اجازه میدهد فضای وجودش را معطّر کند؟! زیبایی است ولی هیچ عطری ندارد! 👈وقتی که حسابی حرف زد و حرف زد و حرف زد و من هم سکوت کردم و سکوت کردم و باز هم سکوت کردم به او گفتم ببین فلانی! مشکل این است که تو مریض شده ای! مریضت کرده اند! 👈صادقانه و شاید از روی دلسوزی میگویی! ولی پرت و پلا میگویی! مشکلت این است که بد بین شده ای! فقط بدی میبینی! فقط تاریکی میبینی! طوری شده ای که نه تنها خوبی ها را نمیبینی بلکه حتّی خوبی را هم بدی میبینی! 👈مثالی زدم! گفتم اگر میخواهی امتحان کن هر چند امتحان نکن!!! امروز که رفتی منزل شروع کن توجّه کردن به بدی های همسرت! مدّتی که گذشت از او حالت به هم میخورد! بدترین موجود روی زمین میشود! ولی حالا برعکس مدّتی به خوبی هایش توجّه کن! گاهی برعکس میشود! 👈این را هم دوست داشتم به او بگویم ولی نگفتم؛ اینکه انصافا این بیماری بد بینی و عیب جویی که به آن مبتلا شده ای اگر زودتر جلویش را نگیری مانند سرطانی همه ی وجودت را میتواند بگیرد! یک غده ای است که باید با جراحی از بدنت خارجش کنی! حالا میخواهد خوشت بیاید یا بدت بیاید! واقعیت را به تو گفتم! 🔹تو هم اگر خواستی فحش بدهی بگو تو هم مبتلا شده ای به بیماری مهلک خوش بینی! آن وقت من هم میگویم اساسا اگر خوش بینی بر مبنای باطل هم باشد در کلّ بسیار بهتر از بد بینی است. انسان خوش بین روح سالمتری خواهد داشت. شاید یکی از دلایل اینکه مؤمنین تشویق به خوش بینی شده اند همین باشد: «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا»
👈اصلا خودت را عادت بده به حسن ظنّ و خوش بینی مگر اینکه خلافش ثابت شود! یا اینکه موضوع نیازمند احتیاط باشد. یا اینکه دشمن سعادت نهایی مانند کفّار و معاندین باشد که بد بینی نوعی لایه ی حفاظتی برایت باشد. باید از آنها متنفّر بمانی! 👈والا همیشه خوش بین باش! اگر نباشی دیگر آرامش نخواهی داشت! این چنین خوش بینی ای اصلا به معنای احمق بودن و ساده لوحی نیست! عین کیاست و عقلانیت است! خوش بینی مقتضای واقع بینی است مگر در آنجایی که استثناء کردم. 🔸شاید یکی از دلایلی که در ابتدای خطبه ها و کلامهای معصومین علیهم السلام همواره از حمد و ثنای الهی استفاده میشود برای همین است! اینکه انسان بداند کار از دست خارج نشده! همه چیز روی حساب و کتاب در حال جریان است! دست خدایی علیم و حکیم در کار است! 👈با نگاه عمیقتر و در افق کلانتری به پدیده ها نگاه کند! به همین روست که اینقدر به لزوم شکرگذاری به درگاه خداوند متعال و توجّه به نعمتها تشویق شده ایم. 🔴ولی چرا یک انسان بد بین میشود. عوامل مختلفی دارد. یکی از شایعترین عوامل بد بینی به شکل اجتماعی در جامعه ی ما شبکه های ماهواره ای و اخبار بی بی سی و مانند آن است! انصافا کسی را ندیده ام که با اخبار اینها انس داشته باشد و بد بین نشده باشد! 👈اشتباه نکنید! منظورم این نیست که حزب اللهی باشند! منظورم این است که اگر ضدّ انقلاب هم هستند لزومی ندارد بد بین باشند! میتوانند حقایق ساده را همانطور که هست ببینند! دقّت که کردم دیدم این ملعونها چقدر روانشناسانه زهر خود را در روان شخص و جامعه میریزند! 👈لازم نیست دروغ بگویند! دروغ را معمولا آن رسانه های رسوای دیگر میگویند که آنها هم مخاطبین خودشان را دارند. 👈انسان گاهی به دروغ عادت میکند و گاهی آنقدر بد بین میشود و یا کینه ای میگردد که حتّی با وجود اینکه میداند این خبر دروغ است ولی تمایل دارد که راست باشد یا آن را با علم به دروغ بودن راست میداند! انسان است دیگر! 👈حکایت همان داستان مثنوی میشود. حکایت آن چاه فاضلاب کنی که به بازار عطر فروشها رفت و بیهوش شد! اینها با بوی تعفن خو گرفته اند! اصلا بوی عطر حقیقت برایشان مهلک است! 🔹ولی این بی بی سی ها لازم نیست دروغ بگویند! دروغ را میگذارند برای ان رسانه های دیگر تا بگویند! یا اینکه میگذارند در آن وقتهای حسّاس و سرنوشت ساز خرجش کنند تا اثر بگذارد! اصلا به مصلحتشان نیست به دروغ گویی متهم و مشهور شوند! 👈فقط باید تلاش کنند تا یک عینک سه بعدی بد بینی و عیب جویی و رنگی خاصی را در چشم مخاطبشان نهادینه کنند! در وجودشان ویروس ادراکی منتقل کنند! 👈فقط کافی است که حقایق را گزینش کنند! چینش خاصی بکنند! حقائق تلخ را بگویند! فقط عیبها را بگویند! کم کم مخاطبشان را بد بین و عیب جو بار می آورند! واقعا اینها شیطانند! ⚪به فرزند یکی از اقوام نزدیکمان که از آن ضدّ انقلابهای در ظاهر با فرهنگ و متشخّص هم هست گفتم میدانی چرا پدرت اینطور است؟! چون به بیماری بد بینی و عیب جویی مبتلایش کرده اند! نجاتش بده! اینقدر نگذار بی بی سی نگاه کند! 👈از آن جهت نمیگویم که انقلابی شود! نه! از آن جهت میگویم که به وضوح امارات افسردگی و بیماری را در او میبینم! چند وقت دیگر میفهمی که بیماریهای مختلف جسمی هم برایش به بار خواهد آورد! اخیرا هم شنیدم به بار آورده! ✔این بدبینها و عیب جوها معمولا طوری میشوند که گویا در یک تاریکی بی انتها قرار گرفته اند! آری اگر بد بینی شدی دیگر آرامش نخواهی داشت! دیگر خودت را در یک تاریکی بی انتها خواهی دید! به سادگی به دیگران تهمت خواهی زد! بسیار قطّاع و جزم اندیش خواهی شد! اضطراب روحی پیدا خواهی کرد! امیدت را به آینده از دست خواهی داد و... 👈دانستن این مطلب از چند جهت مهم بود. یکی اینکه بهتر بتوانیم مخالفین نظام و بی انصافی هایشان را درک کنیم! در برخورد با آنه سعه ی صدر پیدا کنیم. واقعا بسیاری از آنها مغرض نیستند بیمارند! نیاز به دلسوزی دارند! دیگر اینکه بدانیم مشکل کارشان کجاست و الکی خودمان و آنها را خسته نکرده و بدانیم درمان واقعیشان در چیست! دیگر اینکه مراقب باشیم خودمان هم مبتلا به این بیماری نشویم! و...
باسمه تبارک و تعالی (۲۰۹) «روش تأسّی حبّی در اخلاق» 🔴به مناسبت شهادت مولایمان ابو محمّد عسکری علیه السلام مراسمی شرکت کرده بودم. بعد از مراسم ناهار آوردند. جایتان خالی آش جو بود! زیاد نبود ولی خوش مزّه بود! حسابی جا افتاده بود! 👈تا دیدم به یاد اهل خانه افتادم. میدانستم که آنها خیلی این غذا را دوست دارند. تنهایی گویا مزّه اش پرید! ولی خب دیگر چه میشد کرد! 👈لااقل با نان نخوردم تا سیر نشوم! ولی باز دیدم ظرفی را آوردند که دوباره کاسه را پر کن! دیگر نتوانستم و گفتم خدا خیرتان بدهد! کافی است! 👈گاهی هم شده در گرمای قم از کنار یک آب میوه فروشی عبور کنم و تا میخواهم اراده کنم چیزی بخورم یاد اهل منزل می افتم که آنها هم دوست دارند ولی الآن نمیتوانند بخورند منصرف میشوم. ✋✋به خود گفتم تو که خودت را میشناسی که چقدر ضعیف و پرتی! اهل عزم و اراده نیستی! اهل آنکه اینگونه خودداری کنی نیستی! ذاتا هم اگر نگویم شکمو ولی خوش غذایی! پس چرا اینجا اینگونه ای؟! 💡به ذهنم خطور کرد که نکته ی مهمی در میان است! محبّت به انسان قدرت میدهد! حرارت و نیرو میدهد! معنویّت میدهد. عزم میدهد! 👈آدمی میتواند خیلی از کارها را نه به خاطر خودش و نه به خاطر عمل به مصالح آن انجام دهد! فقط به این عنوان که آنکه دوستش دارد آنگونه است! 🔻آری عمل حبّی یک راهی است. یک راهی برای رام کردن نفس! آن هم نه در قالب یک ریاضت خشک و دشوار! بلکه در یک هاله ای از معنویّت و محبّت! نوعی تبدیل کردن تهدید به فرصت است! با نیروی محبت به نبرد جنود جهل بروید! وقتی اینگونه با خود مبارزه کنیم در همان حال محبّت خود را هم بیشتر میکنید🔺
🔹راه برای رسیدن به خدا زیاد است. در قرآن کریم برای رسیدن به خدا راه های فراوانی توصیه شده است. انسانها متفاوتند. راه ها هم متفاوتند ولی راهند! 👈مثلا یک راهش این است که اهل ایمان و عمل صالح و جوانمردانه موحّد بودن باشیم. عیّارانه عمل صالح کنیم و جوانمردانه پایش بایستیم و احدی را در آن دخالت ندهیم. خودش یک راهی است. لطف خودش را دارد: 📖«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» 👈راه دیگرش راه ذکر و عبادت است که آن هم لطفی دارد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدينَ * وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ» 👈راه دیگری هم داریم که مثلا مراقبه و حضور است. اینها زیاد است و شاید خوب باشد یک بار از آنها صحبت کنیم. ⚪ولی به نظرم یک راه دیگری هم هست و آن راه تأسّی و محبّت به اولیاء الهی است. عمل کردن و شوق و اشتیاق از آن جهت که رسول خدا اینگونه بود و موالیمان اینطور بودند! این خودش یک راه است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله الگوی همگان است. در این شکی نیست. ولی شاید یکی از معانی اسوه قرار دادن رسول اکرم همین باشد. یعنی تشبّه از روی محبّت! واقعا به انسان نیروی غریبی میدهد. معنویّت میدهد. محبّت می آورد. 🔹در همین زمینه تدبّر در جریان امیر المؤمنین علی علیه السلام در کوفه با فالوده ی کوفی قابل تأمّل است. این جریان در روایات ما به دو صورت نقل شده است. 👈یکی از طریق عبد الله بن شریک عامری از حبّة عُرَنی که نقل میکند که سفره ای را جلوی امیر المؤمنین علی علیه السلام پهن کردند که در آن فالوده ای بود! 👈حضرت نگاهش به صفاء و خوبی آن افتاد و انگشتی زد ولی سریع انگشتش را پاک کرد و نخورد! فرمودند طعام پاک و حلالی است ولی من دوست ندارم خودم را به این چیزها عادت دهم! نوعی مبارزه با نفس: 📖«إِنَّ الْحَلَالَ طَيِّبٌ وَ مَا هُوَ بِحَرَامٍ وَ لَكِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أُعَوِّدَ نَفْسِي مَا لَمْ أُعَوِّدْهَا ارْفَعُوهُ عَنِّي فَرَفَعُوهُ» 👈جریان فالوده کوفی در روایت دیگر از امام صادق علیه السلام به گونه ای دیگر نقل شده است. شاید هم مورد دیگری بوده است. 👈مرحوم برقی در محاسن نقل میکند که حضرت وقتی با عده ای از اصحابشان در رحبه نشسته بودند که برای ایشان فالوده ای به هدیه آوردند! حضرت به اصحابشان فرمودند بسم الله بخورید! 👈ولی خودشان وقتی دستشان را دراز کردند که میل کنند نخوردند! از ایشان پرسیدند که شما به ما امر کردید که دستانمان را دراز کنیم و بخوریم ولی خودتان دستتان را دراز کردید ولی باز پس کشیدید! 👈حضرت فرمودند به یاد رسول الله افتادم که چنین چیزی نخورد! به همین دلیل دلم نیامد از آن بخورم! 📖«إِنِّي ذَكَرْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمْ يَأْكُلْهُ فَكَرِهْتُ أَكْلَهُ» 😢چقدر زیبا و عاشقانه! منظورم همین است. مراد حضرت این نبود که فالوده مکروه است! در همان نقل حبّه عُرنی هم دیدیم که ایشان فرمود طعام طیّبی است ولی نمیخواهم خودم را عادت دهم. جایی هم ندیدم که چنین فالوده ای را کسی گفته باشد مکروه است. 👈مرادم این نوع از تأسّی است. خودش یک روش برای مبارزه با نفس است. ولی روشی که در دلش محبّت خوابیده است. آری: 📖«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً» 🔹رفقا خواندن و انس با سنن النبی صلی الله علیه و آله و سنن الائمة علیهم السلام فقط برای آن نیست که بدانیم چه میکرده اند؟! خب آن هم خیلی خوب است. درس آموز است. به نظرم کارکرد مهمش میتواند همین تشبّه حبّی و استفاده از نیروی معنوی آن در رام کردن نفس به شکل فعّالانه و تبدیل تهدید به فرصت باشد. 👈از این محبّت کارها بر می آید! سوزَش انسان را عجیب تکان میدهد! متحوّل میکند! یک عشق ناب و ملموس ولی توحیدی! میانبری برای عشق به خداست. ⚪بنده ی حقیر سراپا تقصیر که خودم را بهتر میشناسم میدانم خیلی مشکل دارم. ولی گاهی که به خاطر امر دنیایی عادتا باید خیلی عصبانی شوم اگر به یاد رسول خدا بیافتم آرام میشوم! به یاد اینکه: «لا تغضبه الدّنیا و ما کان لها»! مثل آبی روی آتش غضب میشود. تازه محبّت هم می آورد. نه اینکه مرتاضانه کفّ نفسی رخ دهد! دل نرم هم میشود! محبّت هم افزوده میشود!
⚪گاهی با برخی صحبت میکنم. خسته میشوم. اذیت میشوم. حرفهای بی ربط و بدون استفاده میزنند. اگر آن زمان یادم بیاید که: (من جالسه صابره حتی یکون هو المنصرف عنه) مشتاقانه تحمل میکنم. لذّت هم میبرم! ⚪گاهی کار خوب یا حرف خوبی میبینم. دیگر حال و حوصله تشویق و تأیید را ندارم. حوصله داری؟! برعکس هم هست. کار بدی میبینم! حوصله میخواهد که حالا بایستم و چانه بزنم و تذکر بدهم! حوصله داری؟! ولی اگر یادم بیاید که (کان یحسن الحسن و یقویه و یقبح القبیح و یوهنه) دیگر نیرو میگیرم! لذت هم میبرم! 👈امیدوارم منظورم کاملا روشن شده باشد. حالا با همین راه میتوان بقیه امورات را هم کم کم اصلاح کرد! مثلا همه میدانیم نوافل خوب است! همه هم نیاز داریم! ولی برای انجامش کافی نیست! خیلی انگیزه و توفیق میخواهد. 👈ولی گاهی که یادمان بیاید آن نور پاک و آن رسول گرامی الان در چنین وقتی نافله میخواند آدم خود به خود متأثر میشود. همینطور در امور دیگر: 📖کان دائمَ البشر و کان لا یذمّ أحداً و لا یعیّره و لا یطلب عثراته و لا عورته و... 🔹رفقا به خودم و به دیگران توصیه میکنم با سنن النبی صلی الله علیه و آله مأنوس باشیم. عاشقانه سعی در تشبّه به این نور پاک را داشته باشیم. والله خیلی لذّت بخش است. میانبر است. خیلی توفیقات برای انسان می آورد. 💞حضرت خیلی مهربان است. مظهر رحمت است. ای کاش یکبار گوشه ای از آن نگاه مهربانانه ی ایشان نصیبمان بشود تا مستمان کند! 👈سعی کنیم سنن النبی ها را گردآورد کنیم. یکی از بهترینشان فرازهای روایت هند بن أبی هاله در وصف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که امام حسن مجتبی علیه السلام از ایشان نقل کرده است. 👈خوب است این فرازها را تدبّر و سپس حفظ کنیم. مرحوم شیخ صدوق ره در کتاب معانی الاخبار در باب معانی ألفاظ وردت فی صفة النبی صلی الله علیه و آله این روایت مهم و طولانی را با سندهای مختلفش نقل کرده است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۰) (قیاس حجاب به نماز تراویح) «آیا حاکم جامعه اسلامی باید برای حفظ نظام و اتحاد از حکم حجاب مانند صلاة تراویح رفع ید کند؟!» 🔵ظهر به منزل آمدم. دیدم فرزندم در حال ساختن کاردستی است. خلّاقیت جالب توجّهی دارد. گفت بابا میخواهم برایت گردن بند درست کنم! گفتم باباها گردن بند که ندارند! گفت پس چرا انگشتر دارند؟! دیدم چه جالب و ارتکازی دارد قیاس میکند! 👈ذهن این کودک از انگشتر به دست کردن مردان معنای کلّی جواز زیور آلات برای مردان انتزاع کرده و سپس حکم جواز گردنبند داشتن مردان را با این قیاس اثبات میکند! 👈گفتم درست است که باباها انگشتر دارند ولی گردنبند ندارند! چون رشد عقلی مناسب را نداشت دیگر ادامه ندادم. 👈آخر این تمثیل که استدلال تامّی نیست. از کجا معلوم انگشتر به دست کردن مردان همواره صرفا به خاطر زینت بودن آن است که چنین قیاس میکنی؟! اگر هم جزء العلة باشد چرا فکر میکنی تمام العلّة است. ✅حالا چون ما در عمق زندگی هستیم به راحتی بطلان این قیاس را میفهمیم. هر چند نتوانیم به شکل تفصیلی پاسخ به آن بدهیم ولی میدانیم یک قیاس مغالطی است. نمیتوان با آن نتیجه ای گرفت. 💡به ذهنم خطور کرد که حالا چون ما عمق ماجرا را میدانیم اینقدر راحت از این شبهه پاسخ دادیم. ولی اگر تصوّر خوبی از مسائل نداشته باشیم این طبع قیاسگر انسان که از کودکی همراه اوست چقدر میتواند کلاه سرش گذاشته و او را دچار مغالطات و اشتباهات کند! خدا میداند تا حالا چقدر دچار چنین نوع خطایی شده ایم.
🔴به یاد استدلال یکی از مورّخین معاصر افتادم که در زمینه جریان حجاب بیان کرده بود که همانطور که امیر المؤمنین سر نماز تراویح که یک بدعتی بود وقتی دید مردم حرفش را قبول ندارند کوتاه آمد حاکم اسلامی ما نیز باید در قضیه حجاب کوتاه بیاید! 👈یعنی از آن کوتاه آمدن بر سر قصه نماز تراویح معنای کلّی مطلق کوتاه آمدن از فروعات دینی برای حفظ نظام جامعه و مصالح حکومت اسلامی را استنباط کرده و حالا میخواهد آن را قیاس کرده و جواز رفع ید از حکم حجاب را در شرایطی مانند فتنه ی اخیر استفاده کند! ✋ولی اینجا اگر عمق آن مغالطه ی قیاس مغالطی را درک کرده باشیم میدانیم چقدر میتوانیم از چنین نوع استدلالهایی فریب بخوریم! 👈چون تصوّر تامّی نسبت به اطراف مسأله نداریم تا به راحتی مانند پاسخی که به کودکم در زمینه گردنبند مردان دادم اینجا هم برایمان مطلبی مسخره به نظر برسد! واقعا احساس میکنیم شبهه است و یا حتّی حرف صحیحی است! 👈مخصوصا اگر تمایلات قبلی هم داشته باشیم چنین استدلالهای عقیمی حکم برهان صدّیقین را در ظرف طمع برایمان بازی میکند! 💡به نظرم رسید بد نیست برخی اشکالات این قیاس را بیان کنم؛ برای تیمّن به عدد ۱۰ از باب تلک عشرة کاملة ده مورد از اشکالات این قیاس را مطرح میکنم تا عمق باطل بودنش روشن گردد؛ 🔹قبل از بیان اشکالات نقل مشهور این روایت را که مرحوم شیخ طوسی در تهذیب از امام صادق علیه السلام آورده را نقل میکنم: 📖«لَمَّا قَدِمَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْكُوفَةَ أَمَرَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ ع أَنْ يُنَادِيَ فِي النَّاسِ لَا صَلَاةَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي الْمَسَاجِدِ جَمَاعَةً فَنَادَى فِي النَّاسِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع بِمَا أَمَرَهُ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ مَقَالَةَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَاحُوا وَا عُمَرَاهْ‏ وَا عُمَرَاهْ‏ فَلَمَّا رَجَعَ الْحَسَنُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ لَهُ مَا هَذَا الصَّوْتُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ النَّاسُ يَصِيحُونَ وَا عُمَرَاهْ‏ وَا عُمَرَاهْ‏ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع قُلْ لَهُمْ صَلُّوا» 👈نماز تراویح نمازی بود که عمر بن خطّاب در سال ۱۴ هجری سنّت کرد و در آن در شبهای ماه رمضان ۲۰ رکعت نماز نافله مستحبّی به جماعت میخواندند. ⚪۱-در رأس همه ی اشکالات این است که این امر تنها گزارش یک رفتار و یک فعل است و همانگونه که علمای علم اصول بیان کرده اند فعل امری مجمل بوده و مانند دلیل لفظی نیست تا لسان داشته و بتوان معنای آن را به شکلی که قابل استدلال قطعی باشد بیان نمود. در یک دلیل لفظی واضح از نظر دلالی و سندی و سلیم از نظر کیفیت استدلال هم نکته ی لفظی این رفتار بیان نشده است. لذا استنباط چنین قیاسهایی از چنین واقعه ای نوعی گمانه زنی و قیاسات ابوحنیفه ای باطل است. ⚪۲-این قیاس وقتی صحیح است که اثبات شود حضرت به خاطر حفظ نظام یا اتّحاد اصحابش دست از این حکم فرعی کشید! ولی ممکن است گفته شود دلایل دیگری در میان بوده است. مثلا اینکه مشکل این افراد فسق نبوده بلکه به نوعی اختلاف مذهبی برمیگشت و روشن است که کوفیان حضرت را عموما به عنوان امام مفترض الطاعة قبول نداشتند بلکه بسان خلیفه ای عادل مانند خلیفه اوّل و دوّم قبول داشتند. این مطلب را میتوان با قرائن بسیاری نشان داد. وقتی چنین بود اصرار حضرت در این زمینه به معنای نوعی مخالفت دینی بود و در ذهن مخاطبین گاهی خودش معنای مبارزه با سنّت و اسلام و کارهای نیک را داشت. این امر خیلی با ترک امر مسلّمی مانند حجاب بانوان تفاوت دارد. ⚪۳-ممکن است گفته شود این واقعه در شرایطی بوده که واقعا اجبار و الزام در مورد آن ضرورتا باعث از بین رفتن اساس حکومت ایشان میشده است. به عبارتی شاید پای یک مصلحت اضطراری مطرح بوده نه یک مصلحت رفع حرجی یا مصلحت تزیینی مداراتی! ما دقیقا شرایط این رفع ید را که نمیدانیم. قرینه ی این امر آن است که این ماجرا در کتاب سلیم بن قیس در شرایطی نقل شده که قسمتی از لشگر حضرت اعتراض شدید کرده و فریاد «یا اهل الاسلام» سردادند به شکلی که حضرت میفرماید ترسیدم در لشگرم انقلابی رخ بدهد! انقلاب در لشگر یعنی ترس واقعی بسیار جدّی بر اصل نظام: 📖«وَ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا يَجْمَعُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِي فَرِيضَةٍ لَنَادَى بَعْضُ النَّاسِ مِنْ أَهْلِ الْعَسْكَرِ مِمَّنْ يُقَاتِلُ مَعِي يَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ وَ قَالُوا غَيَّرْتَ سُنَّةَ عُمَرَ نَهَيْتَنَا أَنْ نُصَلِّيَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً حَتَّى خِفْتُ أَنْ يَثُورُوا فِي نَاحِيَةِ عَسْكَرِي»
👈در نقل دیگری که در تفسیر عیّاشی از حارث اعور نقل کرده مسأله به گونه ای دیگر نقل شده است. در این نقل مردم خواستند که یک امام جماعت برای نماز مهم تراویح در ماه رمضان حضرت منصوب کنند و حضرت چنین کاری نکردند و نهی نمودند و وقتی با مقاومت آنها مواجه شدند: «جعلوا يقولون ابكوا في‏ رمضان‏ وا رمضاناه» حضرت فرمود خودتان برای خودتان امام نصب کنید من نمیکنم! شما پیروان دینی دیگرید! ثم قال: «فمن‏ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً». ⚪۴-همچنین برای صحّت این قیاس باید اثبات کنند که دست کشیدن از آن فرع فقهی در زمینه نماز تراویح برای دسترسی به یک انسجام و اتّحاد مهمتر بود. و بعد دقیقا روشن کرد که این چه نوع انسجام و اتّحادی بود که مهمتر از آن فرع فقهی بود. آیا روشن شده است؟ ⚪۵-و همینطور باید روشن کرد که این فرع فقهی یعنی نماز تراویح چه وزنی در بین احکام دینی داشت که به این سان میشد از خیرش گذشت! نمیشود به سادگی از آن انتزاع معنای کلّی مطلق فروع دینی را کرد. شاید خیلی فرق بین فروعات در بین باشد. آیا حجاب مانند نماز تراویح است؟! ولی اینها هیچ کدام روشن نیست. چطور میشود در این آب گلالود ماهیگیری کرد؟! ⚪۶-از کجا میدانیم این امر مثال نقضی در همین فروع ندارد که حضرات کوتاه نیامده باشند. مثالهای نقض این امر را چه میکنند؟! مثلا در سیره حضرت آمده که اصلا مانعین زکات و مانند آن را تحمّل نمیکردند. حاضر بودند به جنگ آنها بروند. ⚪۷-همچنین باید اثبات کرد که دست کشیدن از حکم حجاب باعث آن میشود که اختلافی در امّت اسلامی رخ ندهد و حرمتها و اتّحاد باقی بماند! در حالیکه ممکن است کسی ادّعا کند که همین آزادی حجاب باعث تفرقه بیشتر و بیشتر شدن اختلافات و نزاعات خواهد شد. ⚪۸-همچنین ممکن است کسی ادّعا کند که حجاب و مسأله ی مدیریت جنسی جامعه از آن مسائل بسیار مهمی است که در دل خود مسائل بسیاری را در پی خواهد داشت. شاید ارکان اسلامیت حکومت را از میان ببرد ولو در ظاهر خود حکومت حفظ شود. آیا مطالعات و بررسی های در زمینه مصالح حکم حجاب و اهمیت آن در منظومه احکام دینی شده است؟! آیا به راحتی میتوان از آن دست کشید؟! آیا نمیتوان احتمال داد که آزادی حجاب چیزی مانند اسب تروآ برای سقوط نظام اسلامی باشد؟ ⚪۹-اشکال دیگر آن است که این امر وقتی صحیح است که بگوییم مشکل تنها در حجاب زنان است! جامعه طوری شده که این حکم را بر نمی تابد! ولی اگر کسی ادّعا کند که اصلا صحنه ی ماجرا اینچنین نیست. بلکه مسأله یک نبرد بی امان است که فعلا دشمن از مرز حجاب حملات خود را شروع کرده است! اینجا کوتاه آمدن به معنای تسلیم در برابر دشمنی است که قصد پیش روی به سمت پایتخت را دارد. حقیقت هم همین است که امروزه حجاب سنگر مبارزه تفکّر دینی و تفکّر الحادی مدرن و سیاستهای صهیونیست جهانی است. در اینجا به هیچ رو نمیتوان گفت برای حفظ نظام باید دست از این فرع دینی کشید! آیا تضمینی هست که مسأله فقط همین حجاب است؟! ⚪۱۰-اینها همه در شرایطی است که واقعا مردم حجاب را نخواهند! ولی واقعا آیا این امر قابل اثبات است؟! مخصوصا در زمان ما که دشمن به واسطه فضای مجازی و بلند کردن صدای اقلّیت و تحریک ذائقه و استفاده از تئوری های علمی در مباحث جامعه شناسی مانند مارپیچ سکوت به راحتی به دنبال غلبه به حکومت با این حربه ها هستند. اگر واقعا مردم حجاب را نمیخواستند قطعا حجاب کنونی تا حال باقی نمی ماند! شک نکنید!
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۱) «نقدی بر فیلم سینمایی قلمرو بهشت» «پیروزی تفکّر الحادی و سکولاری در جنگهای صلیبی!» 🔴بچه ها شبهای جمعه معمولا به منزل پدر بزرگ و مادر بزرگشان میروند! شب همانجا میخوابند. از فرصت استفاده کرده و جایتان خالی چیپس و بستنی خریدم. گفتم یک فیلم سینمایی با خانواده بنشینیم و ببینیم. بعد با هم نقدش کنیم. تفریح خوبی است. 👈البته هم در اثری که برایش وقت میگذارید دقّت کنید که اثری قابل توجّه باشد. جهانی باشد. قابل ارجاع و استناد باشد. معنادار باشد. 👈هم اینکه به نیّت فهم معانی باطنی و نقد ببینید و سعی کنیم روح نقّادی را در خودمان و اطرافیانمان زنده کنیم. آنها را در برابر آفات دنیای سینما در دنیای کنونی واکسینه کنیم. بلکه تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. 👈با همسر و فرزندانمان در این زمینه بحث کنیم و نقد کنیم. شخصیت بدهیم. از آنها مطالبه نظر کنیم. امروزه اینها لازمه ی زندگی است. 🔹تصمیم گرفتم فیلم «قلمرو بهشت» ساخته سال ۲۰۰۵ اثر ریدلی اسکات کارگردان معروف و سازنده فیلم گلادیاتور را ببینم. کارگردانی کار بلد که معمولا مانند آقای داوود میرباقری خودمان ساخت آثار بزرگ سینمایی تاریخی یا به اصطلاح بیگ پروداکشن را هالیوود به ایشان سفارش داده است. 👈صرفا دنبال تکنیک پاشی و بهت آفرینی بدون محتوا و صحنه پردازی بی دلیل هم نیست و سعی کرده از ظرفیتهای مختلف در انتقال پیام استفاده کند. 👈معمولا این دست از فیلمها یک لایه ی ظاهری و صوری دارند و یک لایه ی باطنی معنایی؛ لایه ی باطنی آن معمولا باید با دقّت و ربط دادن و دوبار و سه بار دیدن ابعاد آن را واکاوی کرد.
👈نوع گفتوگوها مخصوصا در مقاطع حسّاس خودش طوری طرّاحی شده که انسان را به سمت لایه ی باطنی اثر هُل میدهد. اینکه از ظاهر عبور کند. 🔵قلمرو بهشت فیلمی معروف و جهانی در زمینه جنگهای صلیبی و شکست مسیحیان در اورشلیم از صلاح الدّین ایّوبی است. فیلمی که معروف است که سعی کرده چهره ی بدی از مسلمین نشان ندهد و نگاهی عمیقتر به واقعیات ماجرا داشته باشد. ✅برایم جالب بود ببینم دنیای اسلام و دنیای مسیحت و مسأله جنگهای صلیبی و عوامل شکست اروپا و امور پیرامون آن را چگونه روایت کرده است. با چه عینکی سعی در دیدن حقائق دارد و در صدد بیان چه پیامهایی و ایجاد چه نگرشهایی است. چه پیش قضاوتهایی را اتّخاذ کرده و اینها چگونه در روایت داستان و مسائل صحنه گردانی میکند ✅اگر این پرسشها و انتظارات را قبل از دیدن این دست فیلمها خودآگاهانه تنظیم نکنیم و فهرست مطالبات خود را در دست نگیریم از حالت برخورد فعالانه و ذهن آماده برای دریافت پیامها و ربطها بیرون آمده و وارد فضای منفعلانه ای میشویم که یا پیامهای اصلی را درک نمیکنیم و به صحنه ها و ماجراهای ظاهری بسنده میکنیم و یا در برابر پیامها و القاء نگرشهایی که دارد بی دفاع میشویم. 🔹این فیلم سینمایی در حدود ۳ ساعت منتشر شده است. آن صحنه ای که جنگ بزرگ صلاح الدّین و پادشاه اورشلیم رخ میدهد دیدم جنگ یک دفعه تمام شد و پادشاه و فرمانده اش دستگیر شدند! خیلی در ذوقم خورد که چرا جنگ اینطور شد! بعد متوجه شدم حدود ۵۰ دقیقه را که مربوط به صحنه های این نبرد عظیم بوده هالیوود با فشارهایی که بر آن شده سانسور کرده است! ✋شاید یکی از مصادیق ابر سانسور تاریخ سینما باشد! چون در این صحنه های آبروی مسیحیان رفته است! حالا سینماگران ما از چند دقیقه سانسور آثارشان مینالند! 🔹داستانش را خیلی معطلتان نمیکنم. خودتان ببینید. یک آهنگری افسرده از مرگ عزیزان به طمع پاک شدن از گناهان خود و رفتگانش به اورشلیم می آید ولی خدایی را نمی یابد که مایه تسکین و آرامشش شود؛ از همین رو دست از اندیشه ی خدا و مبارزه برای او کشیده و تنها تلاشش برای آن است که جان انسانها را در این نبرد بزرگ مذهبی نجات دهد. 👈در آخر نیز با رشادتهای خود صلاح الدّین را مجبور میکند که قرارداد تسلیم شهر را بدون به راه انداختن حمّام خون بپذیرد و مردم را به کشورهای خودشان برگردانده و خودش نیز به همان آهنگریش بپردازد! 🔸«نقد فیلم قلمرو بهشت»🔸 🔻فیلم قلمرو بهشت به نظر بنده در پی آن است که مراحل تولد انسانی دیگر و انسان گرایی را از دل دنیای ظلمانی قرون وسطی و از شکم مادر جنگهای صلیبی نشان دهد. این فیلم به سیر گذر از تفکّر دینی و دنیای دین سالار به تفکّر انسان گرایی و دنیای مدرن میپردازد. دنیایی که دغدغه اش انسان و زندگی و راحتی اوست! از جنگهای مذهبی بیزار است و مذهب را در همان اورشلیم رها کرده و خود خدای اورشلیم را مسئول محافظت از خانه اش میداند!🔺 👈در یکی از دیالگوهای آن صریحا گفته میشود: «اگر این قلمرو پادشاهی خداست بزارید خود خدا براش تصمیم بگیره ...» 👈این فیلم در صدد بیان آن است که چگونه جنگهای صلیبی شرّ خدا را از سر اروپا کنده و خدای اورشلیم را در همانجا تنها گذاشت! 👈خدای اورشلیم اگر واقعا آنطور که ادّعا میکند خداست پس خودش میتواند از خانه اش محافظت کند! نیازی به کمک انسانها ندارد. 👈اروپاییان نیز با دین انسانیّتشان بهتر است به وطنهایشان برگشته و مشغول کارهای دنیای خودشان باشند! دنیای خدایان را برای خدایان رها کنند و به اروپای خودشان برگردند! 👈گویا جنگهای صلیبی باعث شد که اروپاییان مسیح و خدایش را در همان اورشلیم طلاق داده و به همان آهنگریشان در فرانسه برگردند! 👈در یک دیالوگ مهم قهرمان داستان فیلم میگوید: «من مدافع اورشلیم نیستم من فقط یک آهنگرم!» ⚪در این فیلم به وضوح و مکرّر از مفاهیمی استفاده شده که انسان را به یاد کلام حضرت عبد المطلّب در پاسخ سپاه ابرهه می اندازد! آنجا که شترانش را گرفتند و عبد المطلّب که بزرگ مکّه بود به جای محافظت از مکّه طلب آزادی شترانش را کرد! وقتی ابرهه از او پرسید که چرا آزادی مکّه را از من نخواستی همان جمله ی معروف را گفت که: «أنا ربّ الإبل و لهذا البیت ربّ یمنعه» 👈روایتش را مرحوم کلینی با سندی صحیح از ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام در کافی در روایت ۲۵ باب مولد النبی صلی الله علیه و آله نقل کرده است. ✔ولی تفاوت واضح داستان آن است که هر چند شعار اصلی قهرمان این فیلم مانند عبد المطلّب آن است که من یک آهنگرم نه مدافع اورشلیم! یا همان أنا ربّ الابل و للبیت ربّ یمنعه ولی کلام عبد المطّلب کاملا در بافت و فضایی توحیدی و معنوی و ناشی از قوّت یقین به خداوند متعال بیان شده که به همان «ألم ترَ کیف فعل ربّک بأصحاب الفیل» ختم شد.
👈ولی کلام قهرمان این فیلم در فضایی الحادی و ناشی از شکّ و تردید و دنیا گرایی بیان شده که به دنیای مدرن و غفلت از عالم آخرت یا انکار آن ختم میشود. منظور قهرمان فیلم قلمرو بهشت آن است که اورشلیم هیچ ارزشی ندارد ولی منظور عبد المطلّب آن است که مکّه ارزشی بس والا دارد! 🔴فیلم قلمرو بهشت به وضوح فیلمی در راستای مبارزه با عالم دین و مفاهیم دینی و در ادامه تحسین و تبلیغ تفکّر سکولار و اخلاق سکولار و دنیای مدرن است. اینکه چگونه برای یافتن آرامش و خدمت به انسان و زندگی باید به فکر حاکمیت وجدان و خدازدایی و تقدس زدایی از امور بود! اینکه به مخاطب خود ضرورت جدایی دین از سیاست را نشان دهد! اینکه از ولایت فقیه دینی باید ترسید! در این فیلم به شکل صریحی به این مطلب دلالت شده است! ✋✋آنهایی که فکر میکنند که این فیلم بی طرفانه در مقام بیان حقیقت بوده و از این رو چهره ای زشت از مسلمین نشان نداده کاملا در اشتباه هستند! اتّفاقا این فیلم کاملا جانب دارانه در پی صید نه ماهی بلکه نهنگ از آب گلالود است! 👈البته در برخی موارد شاید به شکل منافقانه و مصلحت گرایانه ضمن تفکیک مسیح از پاپ سعی میکند به جای متّهم کردن مسیحیت و خدا مشکل را در گردن سنّت مسیحی گری و پاپها بیاندازد. 👈ولی در فرازهای دیگر انگشت اتهام به سوی خود مسیح بلکه خدای مسیح برده میشود. بلکه گناه پادشاهان و فرامانروایان را به مراتب کمتر از گناه دین و پاپها تصویر میکند. 👈هرچند به واسطه تفکّرات انسان گرایانه گاهی به نقّادی پدیده ی شوالیه و پادشاهی و لزوم از میان بردن این عناوین نیز پرداخته و مخصوصا در انتهای فیلم رها کردن این عناوین ساختگی را باعث خوشبختی انسان مطرح میکند. 👈اینکه چطور ملکه ی اورشلیم آن دنیای ذهنی ساختگی اش را رها کرده و موهای خود را کوتاه نموده و مانند دیگر انسانهای عادی برای زندگی به اروپا برمیگردد! و اینکه چطور همه مردم باید شوالیه و قهرمان زندگی خودشان باشند. 🔹این فیلم تفکّر سکولار و الحادی را قهرمان و پیروز جنگهای صلیبی معرفی میکند. با پیش داوری های بسیار غلیظ و اثبات ناشده ای اهل مذهب و دین را انسانهایی فاقد قدرت تفکّر و منطق میداند که به جای بررسی امور با عوامل واقعی شان مایلند همه چیز را با موجود موهومی به نام خدا تبیین کنند! 👈به وضوح در دیالوگی نشان میدهد که اگر صلاح الدّین هم در نبرد پیروز شد به خاطر آن بود که برخلاف تفکّر مسلمین انسانی عرفی بود که صرفا با قدرت خدایان بدون داشتن امکانات و تدارکات و برنامه نمیتوان پیروز شد! 👈صلاح الدّین نیز نمونه ای مسلمان از عمق اندیشه ی سکولار و انسان مدار بود! به آن خدای موهوم عالم ادیان باوری نداشت! 👈خدایی که به راستی افیون ملّتهاست. مایه نزاعها و جنگهاست! جنگ خدایان راه می اندازند! به شدّت مایل است که نشان دهد مذهب عامل جنگ است. گریزی هم از آن نیست. جنگ برای خدایی مقابل خدای دیگر! اربابی علیه ارباب دیگر با هدفی که یادمان نمی ماند که آن هدف چه بود؟! ⚪اهل مذهب را مخصوصا در دنیای مسیحیت انسانهایی منافق، دروغگو، قدرت طلب و فرصت طلب معرفی میکند. یک نفرت پراکنی عجیبی علیه آنان در فیلم ایجاد میکند. به شکلی که وقتی قهرمان داستان با شمشیرش برادر طلبه ی مسیحیش را کشته و به آتش می اندازد انسان احساس انزجار نکرده و کاملا آن را کاری خوب دانسته و مجازاتی عادلانه قلمداد میکند! 👈به جای مفاهیم و اخلاق دینی سعی میکند اخلاق سکولار را به رخ بکشد! مفاهیمی چون راستی و شجاعت و حق طلبی و مانند آن! 👈عمده ی شعارش هم همزیستی مسالمت آمیز و دفاع از انسانها و تلاش برای خود انسان به جای تلاش برای چیزهای دیگر مانند خدا و پاپ و پادشاه است؛ 👈در یک دیالوگ مهم دیگر که مانند دیالوگ مختار در آن نبرد نهایی قبل از باز کردن درهای قصر کوفه به روی لشگر مصعب بن زبیر بود قهرمان فیلم قلمرو بهشت روی به سوی مردم محبوس در دیوارهای شهر اورشلیم میگوید: 📖«مکان های مقدس شما روی مکان های مقدس یهودیان ساخته شده که توسط رومیان خراب شده و مساجد مسلمانان نیز روی مکان های مقدس شما ساخته شده. کدام یک مقدس تر است؟ دیوارها؟ مساجد؟ گورستان؟ ما می جنگیم نه برای دیوارها که برای مردمی که در دیوارها زندگی می کنند»
👈در دیالوگی دیگر نیز اینگونه مطرح میشود که: «تقدس در کردار نیک است و نیکی چیزی است که خواسته ی خداست!» 🔹همچنین با استفاده از روشهای عاطفی و شاعرانه سعی در زیر سؤال بردن برخی مقولات دینی میکند! مثلا در باب زیر سؤال بردن مجازات أخروی همسرش که خودکشی کرده میگوید: «چطور میشه در جهنم باشی وقتی که در قلب منی ...!» از این فرازها هم زیاد دارد. ⚪آری قلمرو بهشت صریحا تفکّر سکولار و انسان گرایی مدرن را قهرمان داستان معرفی میکند. به همین روی صریحا قهرمان داستان را شخصی زنا زاده قرار میدهد! منجی شخصی فرانسوی و زنا زاده است که همه او را طرد میکنند! فرانسوی بودنش هم ظاهرا با نکته انتخاب شده است! 👈وقتی پدر قهرمان داستان در حال مرگ بود در پاسخ به اعترافاتی که روحانی مسیحی میگرفت گفت از همه گناهانم جز یکی توبه میکنم! منظورش تولّد همین فرزند نامشروعش بود که قهرمان این فیلم بوده و مایه نجات انسانها شد! ✋معمولا منتقدین این فیلم دیدم به آن نیم ساعت تاریک اوّلیه فیلم انتقاد کرده اند! اینکه لزومی در جریان فیلم نداشته و عمده ی داستان وقتی است که او وارد اورشلیم میشود. ولی به نظر میرسد که بخشی از داستان فیلم دقیقا در همان ابتدای فیلم است. 👈اینکه چگونه آن ابر قهرمان فیلم قبل از اینکه خود را از شرّ نیروی اهریمنی دین و تاریکی های عذاب وجدان و احساس گناه و جهنّم رها نکند چه انسان حقیر، بی نیرو، افسرده و پژمرده ای بود! 👈ولی هر چه خود را از شرّ تعلّقات دینی آزاد و آزادتر میکند شکوفا و شکوفاتر میشود! ⚪اینها اموری بود که به نظرم در سطح دلالت باطنی این فیلم جریان داشت. ولی پرسشها و نقدهای بسیاری را میتوان مطرح کرد! اینکه به چه دلیل ما مجازیم چنین روایتی را از ماجرا داشته باشیم! بله آن شخصی که فیلم نامه را نوشته توانسته هنرمندانه حرف خود را به تصویر بکشد. 👈از این منظر قابل تحسین است. ولی صرف اعجاب و تحسین که باعث قبول اندیشه و حقانیت آن نمیشود. امری که متأسّفانه معمولا در سینما مورد غفلت واقع میشود. 👈این هجم سنگین پیش داوری را از کجا آورده؟! این همه بنیانهای فلسفی و اعتقادی را که مفروض گرفته را چگونه میتواند اثبات کند! ورای اینکه برای القاء هدفش به خلق تاریخ هم پرداخته و به تاریخ هم وفادار نمانده است. 👈مثال نقضش را چه میکنند؟! اگر این دین بود که مایه جنگها بود دیگر بشر این را بالعیان دید که چطور این تفکّر سکولار دنیایی چند قرن دنیا را به استعمار و بردگی و چپاول کشیده و در انتها میوه های شجره خبیثه اش را در جنگ جهانی اوّل و دوّم نشان داد! 👈جنگهایی که روی چنگیزخانها و جنگهای صلیبی را سفید کرد! همه اش هم بر پایه پیامدهای همان انسانی است که در قلمرو بهشت متولّد شده است. 🔹خوب است هنرمندی دست به کار بشود و بتواند با قدرت نشان دهد که در دنیای امروزی ما اتّفاقا همانگونه که رهبران انقلاب اسلامی به خوبی مطرح کردند مشکلات اساسی بشر امروزی ریشه در همین مسأله اورشلیم و فلسطین امروزی دارد. 👈البته نمیتوان منکر تأثیر جنگهای صلیبی در زمینه سازی به سمت دنیای مدرن شد ولی آنچه در این فیلم به تصویر کشیده شده بسی بیشتر از این مقدار است. میخواهد آن را یک قهرمان و منجی نشان داده و کاملا با سرکوب به قول خودشان پارادایم یا عالم تعالی گرا به تحسین پارادایم مادی گرا بپردازد! 🔹نقدها بسیار و فرصت کم و حوصله شما هم اندک است! همینقدرش کافی است! بحمد الله که این صحنه گردانی ها کوچکترین فریبندگی برایم ندارد. بیشتر دلم برای انسانهایی میسوزد که اسیر این سینماهای تاریک میشوند! ⚪وقتی این فیلم تمام شد نزدیک سحر جمعه بود. دلم برای این انسان تازه متولد شده متوهم در این قلمرو بهشت میسوخت! ای انسان چرا اینقدر غافلی! چرا اینطور صحنه را میبینی؟! بر غفلت این قوم تأسّف خوردم! بیچاره به یک جیفه ای بد بو چسبیده و به آن افتخار هم میکند! ما را هم میخواهد فریب دهد! 👈حالت شکرگزاریم از نعمت هدایت و دین جوشش کرد و نوافلم را باحالتر از قبل خواندم. سر به سجده گذاشتم و به یاد ناله های شبانه ی امام باقر علیه السلام در مسجد مدینه افتادم. ⚪مرحوم کلینی با سندی صحیح از امام صادق علیه السلام نقل میکند که شبها بستر پدرم را برای خواب مهیا میکردم! شبی پدرم دیدم نیامد و نگران در طلب ایشان به مسجد رسیدم دیدم تنها در مسجد به سجده افتاده و با ناله ای سوزان میگوید: 📖سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّي حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَكَ يَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي اللَّهُمَّ قِنِي عَذَابَكَ يَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَكَ وَ تُبْ عَلَيَّ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۲) «ضرورت تألیف کتابی به عنوان: براهین اسدّ و اخصر در جهاد تبیین» 🔵خوب است عادت کنیم اهل اندیشه و أنس با انسانهای متفکّر شویم. بعد از آن عادت کنیم متفکرینی را انتخاب و دنبال کرده و مأنوس شویم که طرز نگاه و طرز فکر خوشی دارند. کم یابند ولی گرانبها! ببینیم در شرایط و موضوعات گوناگون چگونه نگاه میکنند و می اندیشند! همانطور که فکر و نگاه مسأله ای است خوش فکری هم مسأله ای است. اگر اهل تقوا و دیدهای توحیدی هم باشد و همه چیز را در این فضا ببیند که دیگر عالی است. 👈سخنرانی یکی از فضلای خوشفکر را میشنیدم. یک استدلالی برای دفاع از نظام اسلامی و کارآمدی آورد که دیدم ورای اختصارش استدلال خوبی است. در عین اختصار استحکام خوبی داشته و میشود با آن قانع شده و به فکر فرو رفت. خیلی ها را هم قانع کرد. این بود که: ✅شکّی نیست که آمریکای امروزی ضعیفتر از آمریکای ۴۰ سال پیش است. ✅و باز شکّی نیست که ایران امروزی قوی تر از ایران ۴۰ سال پیش است. ✅و باز شکّی نیست که همه عوامل غیر طبیعی ظاهری برای سرکوب ایران در این ۴۰ سال به کار گرفته شده ولی عاملی غیر طبیعی که باعث عدم رشد آمریکا باشد در میان نبوده است. ✅از این خودتان چه نتیجه ای میگیرید؟! اینکه ما با کارآمدی قوی و قویتر شده ایم و آنها همواره ضعیف و ضعیفتر! 🔹خب برای مقدّمات این استدلال میتوان اندکی توضیح و شواهد آورد که هر انسان منصفی را قانع کند. در ابتدای بذل خاطر شماره ۲۰۸ یک استدلال اسدّ و اخصر دیگر در این زمینه بیان کردم. اینها زیاد است.
💡به ذهنم خطور کرد که چه خوب میشد ما مجموعه ای از این استدلالهای اسدّ و اخصر را در زمینه های مختلف دفاع از نظام اسلامی و دفع شبهات پیرامون آن جمع آوری کنیم. 👈استدلالهایی که به شکل نسبی هم سدیدترین است و هم مختصرترین! مقدمّات زیاد یا بحث برانگیز چندانی ندارد. 👈استدلالهایی که از زاویه های مختلف و متناسب با سطوح مختلف عقلانی و فرهنگی بتوان با آن مدّعا را اثبات کرده و به دفع شبهات پرداخت. 👈مثلا از ۳ طریق اسدّ و اخصر با ۶ تقریر روان و زیبا اصل نظام اسلامی را اثبات کنیم. و به همین روش از کارآمدی و پیشرفت و دیگر ابعاد آن صحبت کنیم. 👈برای هر کدام هم یک اسم یا یک عدد تعریف کنیم که قابل ارجاع و حفظ باشد. یا مثلا مجموعه شبهات مهمّ و اشکالات موجود و مقدر را احصاء و پاسخهای اسد و اخصر را بر آن پیش بینی کنیم. 👈مثلا اگر مخاطب از راه مشاهده ی فساد در فلان اداره یا فساد اخلاقی فلان جوان به دنبال تعمیمهای کلان و غلط از آن بود چه جوابهایی بدهیم! 👈اگر از راه ضعف صنعت و کارخانه جات خودرو سازی و استدلال پرایدی وارد شدند چه بگوییم؟! اگر گفتند ما کجا و کشورهای اروپایی کجا چه بگوییم؟! 👈اگر گفتند کشورهای حاشیه ی خلیج و ترکیه و مانند آن پیشرفت کردند و ما همانیم چه بگوییم؟! اگر بحث به جایی رسید که بگویند همه چیز کار خودشان است چه بگوییم؟! 👈اگر پیشرفتهای واضح فرهنگی، نظامی، سیاسی، امنیتی و... را انکار کردند چه مواجهه هایی میتوانیم داشته باشیم؟! 👈اگر گفتند وضعیت دینی جامعه پس رفت کرده چه بگوییم؟! اگر وضعیت حجاب را شاخصی قطعی برای قضاوت در زمینه میزان نا مطلوب اسلام خواهی و نظام گرایی دانستند چه بگوییم؟! 👈اگر از سیاستهای منطقه ای نظام اسلامی انتقاد کردند چه بگوییم؟! چه انتقاداتی را وارد بدانیم و از نتیجه گیری غلط از آن جلوگیری کنیم... 💡به ذهنم آمد مجموعه ی آنچه شاید در بیش از ۹۰٪ مباحثات نیاز است را بتوان در یک جزوه ۵۰ صفحه ای یا کمتر با همین روش اسدّ و اخصری گردآوری نمود. آنها را شناسنامه دار کرده و سعی در ارتقاء آن نمود 👈اگر هم نیاز داشت حاشیه یا شرحی بر آن نگاشته و سعی در تبیین بهتر و استفاده از آمار و ارقام نمود. 👈سپس از آنها بسان سلاح های نبرد ادراکی و جنگ رسانه ای استفاده کرد. به دیگران آموخت. ✅برخی از این استدلالها و بیانها و تقریرها مانند موشکهای دور برد هستند. برخی مانند تیر و فشنگ! برخی مانند توپخانه! برخی مانند موشک نقطه زن! هر کدام کارکرد خود را میتواند داشته باشد. 👈باید به آنها مجهّز شده و از آنها برای دفاع از دین، نظام دینی و حفظ دستاوردها و تبلیغ و جهاد تبیین استفاده نمود. 👈برخی به درد مردم عامی کوچه و بازار میخورد. برخی اش به درد دانشگاهیان و اهل دانش! برخی به درد اساتید دانشگاه و متخصصین! برخی به درد ضدّ انقلابهای منصف! برخی به درد اسکات معاندین مغرض و برخی به درد خشکه مقدّس های بی بصیرت و... . 👈مانند یک داروخانه ی جنگی سیّار و مفید! به دور از حواشی و زوائد! چابک و زیبا و قوی! ✔️رفقا گاهی انسان همه ی اینها را میداند ولی چون اینگونه با یک نگاه درجه دوّم سعی در تقریر آن به شکل اسدّ و اخصر و همینطور احصاء آن و دسته بندی آن نکرده در آن لحظه ی مورد نیاز به ذهنش حاضر نمیشود. یا خوب نمیتواند تقریر کند! یا از قبل در جهت رفع نواقص آن و دفع دخلهای مقدّر آن نمیکوشد تا محصولی با کیفیت باشد. به همین دلیل به خاطر برخی کاستی ها در این نبرد و جهاد تبیین موفق نشده یا گاهی شکست میخورد. 💡به ذهنم خطور کرد اگر یک انسان فاضل، اهل منطق و تفکّر و خوش سلیقه این کار را بکند خدمت بزرگی کرده و واقعا یکی از باقیات الصالحاتها است. توفیق میخواهد. بنده گویا توفیقش را ندارم. ولی برادرانه به آنهایی که چنین توانی دارند توصیه میکنم این فضل بزرگ را از دست ندهند! اگر مقداری اخلاص هم ضمیمه ی آن شود اجری بسیار عظیم میتواند داشته باشد. بسیار هم مورد نیاز فوری ماست. 🔻اگر امروزه جنگ رسانه ای و ادراکی بزرگترین صحنه نبرد جبهه ی حق و باطل و حتّی مهمتر از جنگ اقتصادی است و اگر وظیفه ی فوری ما توسّط ولیّ امرمان جهاد تبیین و شکستن سکوت مشخّص شده یکی از مهمترین کارهایمان انجام چنین تلاشها و تبلیغ و استفاده از آن است. کتابهایی در زمینه کیفیت جهاد تبیین!🔺 👈فاضل محترم و جوان خوش فکرمان حجت الاسلام آقای راجی دامت توفیقاته با نگارش کتاب خوب صعود چهل ساله گام بلندی را در یکی از ابعاد نیاز ما در این زمینه برداشته است. 👈زبان ما را در مباحثات باز کرده است! واقعا یکی از دلاوران برجسته جهاد تبیین است. 👈در راستای نگارش این کتاب به نظرم نگارش یک کتابی به نام «براهین اسدّ و اخصر در جهاد تبیین» یک نیاز فوری و ضروری ماست. 👈کتابهای مختلفی میتواند در این زمینه نوشته شده و مدام ارتقاء یابد. بحمد الله مواد اوّلیه آن نیز به وفور در دست است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۳) «رفیقان میروند نوبت به نوبت ...» «غبطه نامه ی جاماندگان قافله ی شهادت» 🔵میخواستم بخوابم ولی خوابم نمیبرد! چهره ی زیبا و خندان یکی از شهدای عزیزمان که اخیرا به شهادت رسید در ذهنم مجسّم میشد. میخواهی بخوابی؟! بخواب! ای بیچاره ی غفلت زده! مثل همیشه بخواب و محروم بمان! «فَعِنْدَ الصَّبَاحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ‏ السُّرَى‏»؛ تو راحت بخواب زیرا عزیزانمان جلوی این کفتارها، گرگها و لاشخورها را گرفته اند تا تو بتوانی راحت بخوابی! 👈خونهایشان جاری شد و فرزندانشان یتیم شد تا تو و خانواده ات آسوده بخوابید! عزیزانی که جرمشان آن است که به دفاع از ما، نوامیس ما و راه حقّ ایستادگی کرده اند؛ 👈و ای شهدای راه حق و ای سالکان حقیقی راه آن نور ازل و ابد! ای بزرگ حل کنندگان معمّای عظیم هستی! ای واصلان دیار پاکی و سلامت! خوشا به حالتان! لقد استرحتم من همّ الدنیا و غمّها! 👈زیرک شما بودید! زرنگ شما بودید! برنده شما بودید! بیچاره ما بودیم! وامانده ما بودیم! غفلت زده ما بودیم! 👈ای خوشا به حالتان که با روی سفید به آن دیار ابدی کوچ کردید! ای خوشا به حال شما نیکبختان که با پیکر خون آلود خود در راه آن کانون نور و اصل الاصول در آن عالم غیب طلوع کردید. 👈والله شما بردید! تجارت عظیم را شما بردید! قرعه ی سعادت ابدی به نام شما خورد و بزرگ برندگان همه روزگاران شدید! 👈شما بودید که با وقت شناسی و زیرکی با بهایی اندک قطره ی وجودتان را به آن اقیانوس سعادت ابدی متّصل کردید: «مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
👈حال ما مانده ایم و این ظلمتها و فتنه ها! ما ماندیم و این گردنه ها و سختیها! ما ماندیم و این نفس خبیث و شیاطین جنّ و انس! ما ماندیم و آهی بر دل نشسته از جا ماندگی قافله ی سعادت! 👈راستی چه زیبا میگفت شهید عزیزمان سلیمانی عزیز که: 📖«یاران همه رفتند افسوس که جا مانده منم ، حسرتا این گل خارا همه جا رانده منم» ⚪رفقا بعضیها واقعا چه سعادتی دارند! حسودی که نه ولی آدم غبطه میخورد! ماها خیلی غافلیم! فعلا حالیمان نیست! بگذارید پرده ها کنار برود تا بفهمیم اینها چه سودی کردند؟! کجاها رسیدند و ما کجاییم؟! 👈رفقا ما اگر واقعا راه سعادت را شناخته و در پی آن روان شده باشیم بسان مورچگانی هستیم که عازم حج شده ایم! سفری که گریزی هم از آن نداریم! همه ی سعادت و بهجت ما در طیّ کردن آن است! 👈ولی کی میرسیم؟! آیا میرسیم؟! آیا میتوانیم برسیم؟! این شهدای زیرک آنانی اند که بر یک چشم بر هم زدن بر پشت همای سعادت نشسته و عازم دیار پاکی و دار السلام شدند! 👈غبطه ندارد؟! والله دل انسان از غبطه به سعادت اینها به درد می آید! «وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون‏» طوبی لکم! مبارکتان باشد! سعادت بی نهایت ابدی گوارای وجودتان! دیگر راحت شدید! 📖«قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي‏ يَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لي‏ رَبِّي وَ جَعَلَني‏ مِنَ الْمُكْرَمينَ» 👈ولی ما چه! ما بیچارگان جا مانده از قافله سعادت چه؟! دعا کنید از آن منهم من ینتظرها و از آن ما بدّلوا تبدیلها شویم! برایمان دعا کنید! مدد دهید! 👈ما هم از فضل خدا نا امید نیستیم! با نیّاتی استوارتر و با امیدی راسختر راه شما را ادامه خواهیم داد؛ 🔹ای مؤمنین! ای پیروان راه حسین بن علی! ای مشتاقان سعادت ابدی! آن منادی صادق ایمان را، آن خامنه ای عزیز را در این عصر ظلمت اجابت کنید! پیرامونش حلقه زده و صفوفی چون بنیان مرصوص را برای جهادی بزرگ تشکیل دهید! 👈خشم خود را زنده نگاه داشته و دندانهای خود را به هم بفشارید و آماده ی فرمان آن ولیّ امرتان باشید! گوش به فرمان او باشید! 📖«وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» 👈شوق شهادت و آرزو و تمنّای آن را در دلتان زنده کنید و زنده بدارید! به عشق شهادت مجاهدت کنید تا لایقش شوید! آنقدر بنالید و گریه کنید و تلاش کنید تا ما را هم سوار این قافله کنند! قافله ی سعداء! ✋نمیگویم قافله ی دیگری برای سعادت نیست! ولی سخت است! آفاتش زیاد است! راهش طولانی تر است! 🔸آیا صدایی دلنشینتر و منطقی پاکتر از آنچه از این پیر ملکوتی در این عالم طنین انداز شده گوش جان و فطرت شنیده است؟! 👈بار الاها! ما در این عصر ظلمت از این پیر نورانی شنیدیم که ندای دعوت به ایمان سر داده است و به خاطر رضای تو به او پیوستیم! خودت دستمان را بگیر و رحلتمان را با ابرار قرار بده: 📖«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ * رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ * فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في‏ سَبيلي‏ وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ» 🔹در این ایّام پر تلاطم که سیل فتنه ها شتاب غریبی یافته وقتی چهره ی نورانی و قامت استوار این رهبر پاک را دیدم که چه با صلابت گام برمیداشت و خاری بر چشم کفّار و معاندین بود حالم منقلب شد! 👈خدایا تو را سپاس که ما را در زمان زعامت این اولیاءت به این دنیای فانی آوردی! در زمان سلاطین جور و حکومتهای کفر و طغیان نفس نکشیدیم! 👈راستی چگونه میتوان شکر این نعمت بزرگ را به جای آورد؟! خدایا در ما چه دیدی که لایق آن دیدی در این عصر و زمان که تحقّقش آرزوی همه اولیاء و پاکان بود آزمون ابتلاء خود را در این سرا انجام دهیم؟! نکند انتظارهای بزرگی از ما هست که از آن غافلیم؟! 📖وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِي قَتْلًا فِي سَبِيلِكَ تَحْتَ‏ رَايَةِ نَبِيِّكَ‏ مَعَ‏ أَوْلِيَائِكَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَقْتُلَ بِي أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِكَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُكْرِمَنِي بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَا تُهِنِّي‏ بِكَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي‏ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۴) «درسی سیاسی از عمل لای نفی جنس!» «عاقبت جریان تجدّد و افراط و تحجّر و تفریط جبهه گیری مشترک مقابل حق است!» 🔴در مباحث ادبیات عربی به لای نفی جنس رسیدیم. تبیین پدیده های زبانی این باب از منظر نظریّات نحوی همواره یکی از معضلات نحو متعارف است. بر اساس نظریّات نحویون اصل در عمل افعال هستند و اگر حروف بخواهند عمل کنند باید بر اساس نظریه اختصاص شباهتی به فعل یافته و از این رهگذر عاملیت بالعرض برای آنها ثابت کرد. 👈ولی در اینجا «لا» هم بر سر اسماء و هم افعال آمده و اختصاصی ندارد. راهی که از دیرباز پیموده اند آن است که لا از باب تشبیه به حرف إنّ شبیه فعل کسب عمل نموده است. 👈در بیان این شباهت معمولا گفته اند که از باب قیاس حمل النقیض علی النقیض است! ولی مگر دو نقیض هم با هم مشابهت دارند؟! اینها که همه اش مباینت هستند! 👈برخی مانند مرحوم نجم الائمة رضی در شرح کافیة در تقریر این نوع مشابهت میگویند شباهت در واقع «التوغّل فی الطرفیة» است. 👈مشابهت در واقع از آن حیث که نقیضین هستند نیست بلکه از آن حیث است که هر کدام دو طرف یک طیف است! شباهت در طرفیّت دارند! ✋عجب! پس افراط و تفریط هم در کمال مباینت کمال مشابهت را میتوانند داشته باشند؟! آری مشابهتی از سنخ توغّل در طرفیّت! 🔹از همین نوع مناسبت در علم تعبیر خواب هم استفاده میشود. گاهی شما خوابی میبینید و دقیقا معبّر آن را برعکس تعبیر میکند! قوّه ی متخیّله ی انسان به ادنی مناسبتی از معانی به صور مناسب منتقل میشود. یکی از وجوه مناسبت هم تضادّ است. همان طرفیّت! 👈مثلا در خواب میبیند که فرزندش مرد و تعبیر میکند که عمرش طولانی میشود. ⚪️اینجا که رسیدیم برای توضیح کلام نحویون یک مثال سیاسی زدم! گفتم مگر ندیدید در این اغتشاشات اخیر برای فوت این خانمی که باعث کلید خوردن فتنه شد هم متحجّرین پیام تند دادند و هم متجدّدین؟! علیه نیروی انتظامی موضع گرفتند! 👈آخر شما واقعا چه نسبتی با هم دارید؟! شما که همه اش تباین بودید! نخیر! این ظاهر ماجرا است. اتّفاقا شماها خیلی هم شبیه هم هستید! از نوع شباهت توغّل در طرفیّت! 👈نسبت به مرکز به یک اندازه دورید! همین بالمآل باعث اتّحاد شما خواهد شد! الکی ما را معطّل نکنید! همه تان مانند هم عمل میکنید! در آن زمان حسّاس به یک اندازه برای حقیقت خطرناکید! 👈مگر همین رئیس جمهور سابق بهاریمان نبود که دشمن جریان دیگر بود ولی آخر کارشان با سکولاریسم در یک جبهه قرار گرفتند. ✋گول این تفاوتها را نخورید! گاهی یک آخوند متحجّر ماهیّتش به همان اندازه ی یک کرواتی متجدّد مفسد میتواند مضرّ باشد. اینها در عین مباینت ظرفیّت بالایی دارند که روزی در آغوش همدیگر دیده شوند! هر دو دشمنان مشترک حقیقت و صراط مستقیم اند! 👈نقطه وسط هیچگاه توان ائتلاف با یکی از طرفین را بر علیه دیگری نمیتواند داشته باشد زیرا شباهتی در کار نیست ولی طرفین چنین ظرفیتی را در اتّحاد علیه حقیقت همواره دارند. از اینجاست که وسط بودن زمینه ی مظلومیتش بیشتر است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۵) 🔵برخی از دوستان در مورد معنای آیه ی «لا اکراه فی الدّین» پرسیدند. این روزها این آیه زیاد شنیده میشود! بسیاری متأسّفانه مبتلا به گناه بزرگ تفسیر به رأی شده و آن را به این معنا میگیرند که یعنی باید در فروع دین قائل به آزادی بود. در حجاب نباید الزامی باشد! 💡به ذهنم خطور کرد که مطلبی در این زمینه بنویسم. در این زمینه ۲۰ قول یا احتمال در تاریخ تفسیر در بیان معنا و مراد این آیه ی شریفه بیان کردم. البته میتوان اقوال بیشتری هم یافت ولی همین مقدار را کافی دیدم. 👈ورای اختلاف در این زمینه تا کنون احدی نگفته بود که این آیه به معنای آزادی در فروع دینی است و این یکی از تفسیرهایی است که از تبعات امواج انسان گرایی و اباحی گری نوین است. 👈در این نوشته نظر مختار خود را نیز در این زمینه بیان کردم که –هرچند تا کنون کسی آن را بیان نکرده- به نظرم برترین تفسیر در این زمینه بوده و میتوان آن را تفسیر حقیقی این آیه شریفه دانست. 👈تفسیر را در یک تقسیم کلّی میتوان به تفسیر به رأی، تفسیر روایی، تفسیر شأن نزولی، تفسیر قدمائی، تفسیر کلامی و تفسیر حقیقی تقسیم نمود. 🔹به نظر بنده آنچه با توجّه به سیاق آیه از آیة الکرسی و سپس ادامه ی این فراز برداشت میشود معنای دیگری است که ندیدم کسی آن را بیان کند؛ آن هم اینکه: ✔مراد آن است که دین الهی که معرف ایمان به خدایی است که آیه الکرسی آن را معرفی کرد در باطن امر والاتر و برتر از آن است که کسی را برای آن مجبور کنند! از خدایشان هم باشد که بتوانند به آن نزدیک شده و مؤمن بالله شوند! انسان یا مؤمن بالله است یا مؤمن بالطاغوت است. آخر مگر کسی پاکی، رشد و کمال را بر پلیدی، انحطاط و پستی ترجیح داد هنری کرده است؟! بلکه این دین حقّ و آیین پاک است که بر چنین شخصی منّت دارد. کسی که خود را به واسطه ی دین حقّ از منجلاب تعفّن نجات داده مانند کسی است که با تمام توان به طناب محکم نجات چنگ زده است! مانند کسی است که به برکت دین حق نه از ظلمت بلکه از ظلمتهای متراکم و متنوّع به عالم نور راه یافته و از عذاب ابدی آتش جهنّم رهیده است! 👈بر اساس آنچه بیان شد اساسا آیه شریفه در مقام بیان آن نیست که آیا میتوان کسی را مجبور به اسلام کرد یا نه! در مقام مباحث جهاد و قتال و احکام اجتماعی دین نیست تا بگوییم نفی اکراه با جهاد ابتدائی در تعارض است. آن مطلبی دیگر است. 👈در این مقام هم نیست که دین امری قلبی است و قابل اکراه نیست و تنها نمود بیرونی آن قابل اکراه است! بلکه میخواهد بگوید طوری از دین اجباری دم نزنید که شائبه ای از توهین برای حقیقت والای دین پاک به مشام برسد! نخیر! آن هوی حیّ قیّوم که آیه الکرسی که قله قرآن است معرفیش کرده برتر از آن است که برای ایمان به آن اجبار و کراهتی در کار باشد یا بخواهید منتی گذاشته و یمنّون علیک أن أسلموا شوید! 👈به عبارت ساده تر مخاطب آیه در واقع روان و ذات انسانهاست! آنجا که در آن تنهای تنهایند و خود را با دعوت قرآنی مواجه میبینند! در این عالم ناب و در آن تنهایی محض قرآن کریم میگوید هیچ اکراهی در کار نیست! خواستی بپذیر و نخواستی هم نپذیر مجبورت هم نمیکنم! اگر هم پذیرفتی به سود خودت کار کردی و منتی نداری و اگر هم نپذیرفتی نشان دهنده ی غوایت خود توست و نشانه ی هیچ منقصتی بر ما نیست! 👈آیه از مقولاتی مانند تبین رشد از غی و ورود به عالم نور و تمسک به عروه وثقی و ... حرف میزند که تنها در عالم باطن قابل درک و تصدیق. 👈البته این امر منافاتی با این ندارد که در مرحله ی دیگر مبتنی بر مصالح اجتماعی دین دستوراتی ظاهری در این زمینه بیان شود ولی چیزی از واقعیت و باطن امر تغییر نمیکند. در باطن تنها آن واصلان نهایی و فانیان فی الله هستند که عمق پیام این آیه را فهمیده و با عبور از گردنه رضا و وصول به درجه فنا دیگر به قله صعود کرده و حقیقت لا اکراه فی الدین را ذوق خواهند کرد.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۶) «آیا هنرمندان و چهره ها میتوانند صدای ملّت و پرچمدار مبارزات اجتماعی باشند؟!» 🔵در فتنه ی اخیر بسیاری از هنرمندان و چهره ها دیدم در فضای مجازی ادّعای دلسوزی برای مردم را نمودند. خود را به نوعی صدای ملّت و همدرد آنها معرّفی میکنند. مدام این را تکرار میکنند که: «کنار مردمم هستم و درد مردمم را دارم!» 👈البته به خودی خود اشکالی ندارد که این قشر صدای مردم باشند. بتوانند دادخواهی کنند! برای صلاح جامعه اقدام کنند! 👈نه تنها برای ایشان اشکالی ندارد بلکه هر کس دیگری نیز که واقعا با نیت خیر و تشخیص درست چنین کاری کند خوب است. ✋ولی مطلب دیگری میخواهم بگویم. اینکه آیا این قشری که معمولا درک و بصیرت لازم را نداشته و با پیچ و خمهای عالم سیاست و عدالت خواهی آشنایی ندارند میتوانند ولو صادق و دلسوز باشند در منصب صدای ملّت قرار بگیرند؟! آیا میتوانند مجاری امور باشند؟! 👈در فتنه ی اخیر نیز که تجربه کردیم دیدم اینها ولو گاهی دلسوزانه مواضعی گرفتند ولی واقعا حرف دل اکثریت جامعه را نزدند. 👈نوعا ولو خودشان هم ندانند و نفهمند حرفی را به عموم مردم نسبت دادند که اینگونه نبود. نمیخواهم آمار بدهیم ولی تقریبا اکثرشان طرفدار آزادی حجاب هستند! مسأله چیست؟! 🔹این چهره ها مخصوصا در دنیای مجازی و همینطور در دنیای مدرنی که از شاخصه هایش سطحی شدن انسانها و احساس گرایی آنهاست بسیار چهره تر شده اند. 👈دنیایی که تأسیسش و زمام امورش به دست استعمارگران و طواغیت زمان است. آیا اینها بدون حساب و کتاب و بدون بررسی تبعات کارهایشان مخصوصا تبعات سیاسی آنها اجازه میدهند اینها چهره شوند؟!
👈خیر! اگر کسی چنین توهّمی کند هنوز وارد دنیای سیاست نشده است! 💡به ذهنم خطور کرد مسأله چیز دیگری است. مسأله این است که شیاطین عالم یک نظم نوینی بر انسانها تحمیل کرده اند که در آن اساسا مردم نتوانند مطالبات و خواسته های واقعی خود را در آن زمینه هایی که مخالف خواست طواغیت عالم است به سادگی دنبال کنند! ✅از طرفی دین را سرکوب کرده و با ترویج اندیشه ی سکولاریسم دست مردم را از دست رهبران دینی در عالم بیرون آورده اند! ✅از سوی دیگر به مبارزه ی خانواده رفته و امکان بلند کردن صدایشان را در قالب عشیره و فامیل و قبیله و قدرتهای اینچنینی از میان برده اند. با ترویج فساد نیروی جوانها را نیز مهار کرده اند. ✅از سوی دیگر نیز با ترویج افراطی تخصص گرایی در علوم انسانها را بسیار کاریکاتوری و تک بعدی پرورش داده و مانع رشد، ازدهار و ظهور انسانهای جامع که توان رهبری توده ها را دارند، شده اند! 🔹تا قبل از ظهور دنیای مجازی راهی که برای مردم برای بلند کردن صدایشان باقی مانده بود همین احزاب و ساختارهای سیاسی و پناه بردن به سیاستمداران معروف بود. البته اینها نیز به گونه ای مدیریت میشدند که عملا از جوانب مختلف دچار تعلّقات و وابستگی هایی باشند که نتوانند با حرّیّت و قوّت و بی طرفی با تمام توان به دنبال حقیقت و احقاق حقوق واقعی مردم باشند. کار بزرگی از آنها ساخته نبود! 👈انسانهای سیاستمدار نیز عملا در این ساختارهای حزبی و سیاسی رام شده و قواعد بازی را برای آنها تعریف میکردند. ⚪اما با ظهور دنیای مجازی در ظاهر گویا راه دیگری برای حلقوم ملّت و پیگیری حقوق و مطالبات آنها باز شد و آنهم مرجعهای فرهنگی این فضا که همان چهره های مجازی بودند است. ولی استعمارگران پیر که خود از باب «أفلا یعلم من خلق!» به خوبی میدانستند که چه ساخته اند خوب دانسته بودند که خطر جدّی از ناحیه ی این چهره ها نمیتواند متوجّه سیاستهای کلّی عالم و نظم نوینی که آنها به بشر تحمیل کرده اند باشد. اما چرا؟! ✔چون اینها اساسا نه انسانهای متخصصی هستند تا نتوان فریبشان داد و نه انسانهای بی طرفی هستند که خودشان ذی نفع نباشند و جانبدارانه رفتار نکنند و نه انسانهای با تقوا و مرتاضی هستند که بتوانند بر علیه خواسته های خود قیام کرده و حقیقتا در راه اهداف عالی مجاهدت کنند! 👈از همینجاست که آنچه آنها را به عنوان چهره یا همان سلبریتی میشناسیم طبیعتا نمیتوانند حلقومی معتبر برای عدالت خواهی و اهداف عالی مردم باشند. 👈حکایت اینها با جامعه حکایت مجنون با ناقه ای است که میخواست با آن به منزل لیلی برود! اینها خودشان امیالشان طوری است که طبیعتا با خواست همه ی مردم همسو نیست! دنیای خودشان را دارند. در سه روزه ره بدین احوالها ماند مجنون در تردّد سالها 👈خود اینها ولو ندانند ذی نفع و بسیار دنیاگرا هستند. بسیار بیش از آنکه فکر کنند اسیر مدح و ذمها و تعلّقات فراوان هستند. 👈مگر ساده ایم ما! قیام راستین برای مصالح واقعی انسانی بر علیه طواغیت و نظم جهانی تنها با نیرویی عظیم مانند نیروی توحیدی و تقوای الهی و علم عمیق ممکن است. 👈از اینجاست که به تعبیر امام حسین علیه السلام در خطبه ی منا خداوند متعال علما را مجاری امور أمّت قرار داد. 🔹مسأله وقتی بغرنج تر میشود که وقتی تبار شهرت و نوع شغل اینها را بررسی کنیم میبنیم اساسا اعتباراتی برخاسته از بسترهای خاص نظام سرمایه داری و اقتضائات آن است. هر چند خودشان هم ندانند در باطن گویا اینها از نظام سلطه پست گرفته اند و منصبهایشان جعل و اعتبار طاغوتی دارد. به نوعی خود از اعوان ظلمه هستند! 👈برای تبلیغ ارزشهای سکولاریسم و انسان گرایی رشد کرده و تعیّن خاص یافته اند. آیا از اینها انتظار آن میرود که علیه آنچه مولود آن هستند قیام کنند؟! به مادرشان خیانت کنند؟! اینها از پستان چنین مادری شیر خورده و میراث دار چنین نظمی هستند! 👈خودشان بخشی از مشکل مردمند! خودشان بازوان نظم نوین و شریک جرم وضعیت فعلی نا مطلوب برای فطرت انسانها هستند! خودشان معمولا مهره های استعمار نوین اند!
🔴اینها همانگونه که گفتم اساسا قشر و طبقه اجتماعی خاصی هستند! در یک دنیا و عالم خاصی رشد یافته و به مرور در یک فضای نوینی نسبت به جامعه ایزوله شده و به حجاب رفته اند! مشتریان شغل آنها نیز در ظاهر همین مردم هستند. لذاست که مدام دم از مردم میزنند! 👈از همینجاست که مردم را به شکل غیر طبیعی و با تعابیر پر احساس و پر بسامد دوست دارند! ولی این مردمدوستی اینها بیشتر شائبه خود دوستی دارد زیرا مردمی که از آن دم میزنند مشتریانشان هستند! 👈کدام مردم؟! همان مردمی که معمولا در تئاترها و مانند آن حاضر شده و برایشان کف و سوت زده و مدحشان میکنند! لذاست که معمولا صدای آنها را میشنوند و آنها را در حقیقت مردم میدانند! 👈از اینجاست که معمولا درک واضحی از خواست واقعی انسانها نمیتوانند داشته باشند. از مردمشان غریبه میشوند! 🔹اینها در مواجهه با مسائل مفهوم گیری و صورت بندی خودشان را مبتنی بر دنیایشان دارند. مسائل را در دنیای خودشان بازخوانی کرده و مبتنی بر آن موضع گیری میکنند! از این روست که نوعا علیه دستور الزام حجاب موضع گرفتند! ترجمه ی خودشان را از مسائل و رویکرد خودشان را در پاسخ دارند! 👈آری سلبریتی ها توان رهبری جوامع را ندارند زیرا نه حقیقتا دنبال حوائج واقعی دنیای مردمند و نه آخرتشان! نه صدای محرومین و طبقات جامعه را میشنوند یا اگر شنیدند درک میکنند و یا اگر درک کردند میتوانند ابلاغ کنند و نه میفهمد یا میخواهند و یا میتوانند رهبران دینی و معنوی جامعه باشند. 👈اینها نمیتوانند به سادگی دردهای جامعه را درک کرده و در ادامه نمیتوانند صدای جامعه باشند. بلکه گاهی طوری هستند که مطلوبات خود را به جامعه نسبت داده و خودشان مشکلی دیگر برای جوامع ایجاد میکنند. ✋البته برخی از اینها انسانهای مؤمن و محترمی هستند. ولی حق طلبی و رهبر جامعه منصب بالایی است. آری این علماء بالله اند که مجاری امورند! 📖«ذَلِكَ بِأَنَّ مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ‏ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامه» ⚪این رسانه ی ما برای راحتی کار خودش و جذب مخاطب راحتترین کار را متأسفانه در این دید که به این چهره ها میدان داده و بزرگشان کند! فضای مجازی هم که دو دستی تقدیم اینها شد! اخیرا دیدم برخی شان کلمات قصار میدهند! باید مراقب بود! اینها صلاحیت علمداری و سرداری جریانات اجتماعی را ندارند.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۷) «من اجلال الله عزّوجل اجلال ذی الشیبة المسلم» «ذکر عملی توحید» 🔵هفته های اخیر شاید ده ها نفر را دیده ام که وقتی به من میرسند با یک تعجّب و بعضا شگفتی میگویند چقدر محاسنت سفید شده است؟! نمیدانم گویا این ماه ها یا هفته های اخیر خیلی سرعت محسوسی داشته است. 👈معمولا هم تعجّب خودشان را با پرسش ابراز میکنند که فلانی چرا اینقدر محاسنت سفید شده است؟! در پاسخشان به نظرتان چه میتوانم بگویم؟! 👈پاسخ خاصی ندارم و میگویم شاید حرص دنیاست یا اینکه شاید وراثتی در میان باشد. خودشان که میگویند فشار کاری است! 🔹گاهی در درونم فرازی از دعای تذلل سید ساجدان علیه السلام را میخوانم که: 📖«الهی ارحم شیبتی و نفادَ أیّامی و اقترابَ أجلی و ضعفی و مسکنتی و قلّة حیلتی»! 👈در عربی به شَعر بیاض یا همان موی سپید: «شَیبة» میگویند. آری موی سپید پیکی از عالم آخرت است! نشانی از ضعف و مسکنت است! پیامی از بیچارگی انسان است! ألا ارعواء لمن ولّت شبیبته و آذنت بمشیب بعده هرم؟! 🔸به یاد روایتی در روضه کافی افتادم که مرحوم کلینی با سندی از امام باقر علیه السلام نقل میکند که صبح روزی آن بزرگ موحّد روزگاران حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام در محاسن شریفش موی سپیدی دید! 👈ای به فدای آن محاسن نورانی که عمری را در توحید و طاعت خداوند متعال گذراند. همینکه موی سپید را دید جمله ای را گفت که آه سردی از حسرت عمیق بر دل انسان مینشاند! 😢یا حسرتا علی ما فرّطت فی جنب الله! تازه میفهمیم ما کجا و این پاکان کجا! هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست! فرمود:
📖«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الَّذِي‏ بَلَّغَنِي‏ هَذَا الْمَبْلَغَ لَمْ أَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَيْنٍ» 👈حمد و سپاس مخصوص آن ربّ العالمینی است که مرا به اینجا در هر حالی رساند که طرفة العینی معصیتش را نکردم! آری اگر هم چنینم از من نیست! از توست! تو بودی که ابراهیم را اینگونه پاک خواستی! 🔹با خود گفتم خدایا! بار الاها! به ابراهیم از روی عدل و حکمت و لطف پاداش اعمال نیکش را دادی! به ما هم از روی فضل و کرم و بزرگواریت سزای بزرگی خودت را بده! 📖«الهی إن کنتُ غیر مستأهل لرحمتک فأنت أهل أن تجود علیّ بفضل سعتک» 💡حقّا که با چون تو خدایی نا امیدی دیوانگی است! بی مروّتی است! بزرگترین گناه است! 👈در خزائن مرحوم نراقی دیدم شعری لطیف از شخصی به نام امیر حیدر کاشی نقل کرده که به دلم نشست: زاهد نکند گنه که قهّاری تو ما غرق گناهیم که غفاری تو او قهارت خواند و ما غفارت آیا به کدام نام خوشداری تو ✋بگذریم! اینجا حرف و ناله زیاد است! فقط عاجزانه میخواهم برای این برادری که دیگر گرد پیری و پیک اجل در چهره اش نشسته دعا کنید عاقبت به خیر شود! 🔴با حالتی غمگین اصول کافی را به دست گرفتم و به شکل استخاره باز کردم. باب وجوب اجلال ذی الشیبة المسلم آمد! اینکه آنانی که محاسنشان در وادی اسلام و ایمان سپید شده را به شکل ویژه احترام کنید! حسابشان را جدا کنید! اینها حقّ بیشتری دارند! اگر چنین کردید گویا خدا را بزرگ داشته اید! روایت تکان دهنده ای است: 📖«مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِجْلَالُ ذِي الشَّيْبَةِ الْمُسْلِمِ» 👈مرحوم کلینی ۶ روایت در این زمینه نقل کرده است. این مضمون همچنین با طرق معتبر در روایات عامه هم نقل شده و مسلم بین الفریقین است. 🔹واقعا نکته ی این روایات چیست؟! در برخی مؤمن ذکر شده و در برخی «ذو الشیبة فی الاسلام» آمده که این ریش در وادی اسلام سپید شده است. ولی نکته ی این احترام چیست؟! 👈دیدم مرحوم ملا صالح مازندرانی در شرح کافی این اجلال ذو الشیبة را در تعظیم، توقیر، تواضع، احترام و رعایت ادب و چشم پوشی از بد اخلاقی و بد رفتاری او و عدم جدال با او در این موضوعات دانسته و نکته اش را در زیاد بودن سن و ضعف قوّت و نزدیکی مرگ و زود رنجی اینها دانسته است و در انتهای میگوید: 📖«و كل هذا يقتضي اجلاله خصوصا اذا كان اكثر تجربة و أفضل علما و أكيس حزما و أقدم ايمانا و أحسن عبادة و أنور قلبا» 👈در موضع دیگر نیز همین را تکرار کرده و در بیان مصادیق این اجلال میگوید مثلا در همه احوال به تعظیم او پرداخته و همیشه زودتر به او سلام کرده و به او احترام خاص داشته و در معاشرت و معامله و کمک کردن و دوستی و نصرت و مداران و محبت و ترک امور ناراحت کننده و مناقشات و... که منافی عظمت اوست توجّه ویژه شود! زیرا که: 📖«كل ذلك لكونه أكبر سنا و أضعف بدنا و أعظم تجربة و أكيس‏ حزما و أقدم اسلاما و أكثر عبادة و أقرب خروجا من الدنيا و رجوعا الى المولى» 👈همین مطلب را مرحوم علامه مجلسی در مرآة العقول از ملاصالح مازندرانی استفاده کرده و چیزی بر آن نیافزوده است. 💡به ذهنم رسید که شاید نکته اش آنچه این بزرگواران فرموده اند نباشد. به دو دلیل؛ یکی تعبیر: «من اجلال الله» که گویا (من) تبعیض بوده و در بیان مصداق است و یک روح کلّی مدّ نظر است که در اینجا تطبیق کرده است و میتوان آن را فهمید. 👈و دیگر سیاق این روایت که هر چند گاهی تقطیع شده ولی در طرق دیگر در عرض دو یا سه مورد دیگری ذکر شده که آنها هم «من اجلال الله» دانسته شده اند. 👈یکی اکرام حاملین و اهل قرآن و دیگر اکرام سلطان یا امام عادل و دیگر اکرام علم و علماء. جامع اینها چیست که اجلال اینها به نوعی اجلال خداست؟! و باز نکته اش چیست که اینها همه مصداق است و گویا یک پرونده ی بازی است که میتوان موارد دیگر را نیز به آن افزود. 💡به ذهنم خطور کرد که این روایت میخواهد بگوید هر چه نشانی خاص از خدا دارد را اجلال کنید؛ اکرام کنید! مخصوصا آنها که نشانی آشکارتر و نزدیکتر به آن نور پاک دارد!
⚪وقتی ریشی را میبینید که در اسلام سفید شده به یاد آن نور آسمان و زمین بیافتید! وقتی عالمی را میبینید به یاد آن نور آسمان و زمین بیافتید و اجلالش کنید! وقتی کسی را میبینید که از قرآن میگوید و حافظ قرآن است به یاد آن نور پاک بیافتید و احترامش کنید! وقتی سلطان و امامی میبینید که عدل خدایی دارد به یاد آن نور اوّل و آخر بیافتید و اکرامش کنید! 👈اینها همه امتدادهای اجلال الله جل جلاله است. به همین قیاس میتوان مناطی برای اجلال و توقیر و همچنین اجمالا درجه ی آن در موارد دیگر مانند والدین، دوستان، مخلوقات الهی و ایام الله و ... به دست آورد. 🔹در روایتی داریم که «الخلق عیالی فأحبّهم الیّ ألطفُهم بهم و أسعاهم فی حوائجهم»؛ یعنی چه؟! یعنی اینکه نسبت مخلوقات و مخصوصا انسانها را با من ببینید! اینها مخلوقات منند! در آنها نور من را ببین! حال که چنین است به آنها لطف داشته باش و سعی در رفع حوائجشان داشته باش! چنین دیدی داشته باش! ✋البته چنین نسبتی که نسبت مخلوقیّت است دیگر مانند نسبت ذو الشیبة فی الاسلام و حامل قرآن نیست که حکمش اجلال و توقیر خاص باشد. چنان جلوه ای ندارد. 👈جلوه اش طوری است که در نگاه توحیدی اقتضاء لطف و سعی در رفع حوائج دارد. ولی همه چیز در ربط به آن نور اوّل و آخر ارزش یافته و حکم مناسبش را پیدا میکند. 🔸«ذکر عملی توحیدی»🔸 رفقا میدانید دارند با ما چه میکنند؟! اینها یعنی دید آیه بین داشته باشید! لااقل آیات آشکارتر را ببینید! اینها تمرین توحید و آیه بین شدن است. اگر هم ندانستی و عمل کردی کم کم که به خود می آیی میبینی خدا پرستی و خدا خواهی ات چقدر رشد کرده است! خودت هم تعجّب میکنی! راستی که چه سبک تربیتی زیبایی ست. 👈البته همه آیات خداوند متعال است. ولی برخی ویژگی خاصی در این زمینه دارد! روشن است که انسان وقتی یک طفل رضیعی را میبیند و یا یک عالم پارسا که محاسنش در راه طاعت خدا سپید شده فرق دارد. 👈هر دو آیه است ولی این کجا و آن کجا! یعنی هر کدام حکم مناسب خودش را دارد. 🔻همه ارزشها از آن نور پاک نشئت میگیرد و همه چیز متناسب با قرب و بعد از او ارزش گذاری میشود. یعنی اینها در واقع امر هم چنین است پس در ظاهر هم چنین باشید و چنین معامله کنید!🔺 👈اگر زمانی واقعیات عالم را ببینید اصلا همینگونه میشوید! راستی چه زیباست که انسان عالمی پارسا که محاسنش در اسلام سپید شده را دیده و به خاطر اجلال خداوند متعال او را احترام کند! راستی چه زیباست که انسان علم و عالم را به خاطر قربش به آن کانون نور محترم ببیند و توقیر و اجلال کند! 👈تا آنجا که برخی انسانهای لطیف دیدم اینطور برداشت کرده اند که حتی پاهای خود را هم جلوی یک کتابی که نشانی از دین و خدا دارد دراز نکرده و یا روی زمین نمیگذارند! ⚪اینها تمرین توحید است. اینها ذکر تربیتی و تلقین پاک عملی اولیاء الهی به ماست. مثلا وقتی گفته میشود که: 📖«ان قدرتُم ألّا تعرفوا فافعلوا و ما علیک ان لم یثن علیک النّاس و ما علیک أن تکون مذموما عند النّاس اذا کنت محمودا عند الله» 👈یعنی مانند یک پیر مرشد در حال تلقین یک ذکر توحیدی به ما هستند! وقتی هر چند با تکلّف اصل را بر این بگذاری که شناخته نشوی یعنی داری به خود تلقین عملی توحید میکنی! اینگونه اذکار عملی بسیار اثر عمیقتری از اوراد یا برخی اذکار لسانی دارند.