eitaa logo
بذل الخاطر
938 دنبال‌کننده
891 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و شاید کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۲) «تقوای دشمنی» 🔴در صحنه ی حمله وحشیانه برخی اغتشاش گران به برخی مدافعین امنیّت تأمّل میکردم. مخصوصا صحنه ی برخورد وحشیانه ای که با یکی از شهدای عزیز نموده و از او میخواستند که به مقام معظّم رهبری توهین کند! ✋ریشه ی این اعمال وحشیانه چیست؟ مگر اینها انسان نیستند؟ اینها بازماندگان انواع دیگری از حیوانات منقرض شده اند؟! اینها انسانهایی هستند که در مرّیخ یا در باغ وحش رشد کرده اند؟! چه اند؟! 👈شاید برخی واقعا نوعی بیماری روانی دارند. یا برخی کینه ی بسیار عمیقی دارند. یا برخی در ظرف هیجانات فتنه دچار نوعی سُکر عقلی شده اند. اینها همه هست. 💡ولی به ذهنم خطور کرد یک بعد دیگرش را به چشم بیاورم؛ بُعدی که برای خودمان هم بیشتر درس آموز باشد. به نوعی ادبی از بی ادبان بیاموزیم. ✅زوایا و امتدادهای ظلمانی نفس خبیث خودمان را که در وجود این اشقیاء جلوه کرده ببینیم و از آن به خداوند متعال استعاذه کنیم. 🔻یک چیزی که ورای همه ی اختلافاتی که این صحنه ها با هم دارد در همه ی موارد تقریبا دیده میشود مفهومی به نام «ظلم به دشمن» است🔺 👈دشمن دشمن است. چه دشمنی اش از روی حق باشد یا از روی باطل! چه دشمنی واقعی باشد یا دشمنی پنداری! 👈باید از او بر حذر بود. برخورد مناسب را داشت. چنین برخوردی با دشمن خودش نوعی عدل است. 🔹به عبارت دیگر دو گونه برخورد با دشمن ممکن است. برخوردی عادلانه با دشمن و برخوردی ظالمانه با دشمن! 👈میدانید نکته در چیست؟ نکته در این است که در هر حال اگر انسان با کسی دشمن است از آن روست که این را نوعی عدل میداند.
👈گویا دشمن به او و عقیده یا دیگر مطلوباتش نوعی ظلم نموده است ✅از همین رو منطق دشمنی در واقع منطق مبارزه با ظلم است ✅اگر چنین است باید دانست که انسان باید در دشمنی اش هم جانب عدل و انصاف را رعایت کرده و ظالمانه دشمنی نورزد! ✅اگر کسی در دشمنی کردنش ظلم کند در واقع منطق دشمنی اش را نقض کرده! ظلم در دشمنی به نوعی خود ابطالگر است! ✋چه رسد به آنکه برخی از ظلم به دشمن هم عبور کرده و نوعی توحّش نسبت به دشمنانشان دارند! آنها که دیگر رسوایند! 👈آری آنکه حبّ و بغضش از روی حقیقت است هیچ گاه نمیتواند به دشمنش هم ظلم کند! حدودش را رعایت میکند! ⛔این همان آفت و آسیبی است که خیلی وقتها گریبانگیر بسیاری از ماها میشود. ⚪چرا اینقدر آسیبش فراگیر است؟! چون وقتی به انسان ظلم شده و از سوی کسی احساس دشمنی کند نفس انسان به شکل طبیعی حالت غضب به خود گرفته و حس انتقام جویی پیدا میکند. ✋در چنین ظرف غضب آلودی معمولا عقل انسان به حاشیه رفته و نفس انسان سواری خود را گرفته و دست به تجاوز و ظلم میزند! دیگر حدّی را رعایت نمیکند! به این سادگی نمیتوان نفس را در این حالت افسار زد! 🔹از همینجاست که در قرآن کریم صریحا به مؤمنین سفارش شده که نکند در دشمنی با گروه و قومی مبتلا به ظلم به آنها شوید! نکند بی تقوایی کنید! 👈خیلی جالب است. قرآن کریم سخن از تقوای در دشمنی به میان می آورد! خودش نوعی تقوا است. 📖«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» 👈یعنی چه؟! یعنی یکی از عقبات و گردنه های عدالت طلبی، عدالت در ظرف دشمنی است. تقوای دشمنی! 👈نکند دشمنی و نفرتتان از گروهی باعث شود در مورد آنها ظلم کنید! اگر برای خدا قیام کرده اید و به دنبال دار السلام هستید بدانید منطق حبّ و بغضتان باید چگونه باشد. 🔹مرحوم کلینی روایت نخست باب خصال المؤمن را با سندی صحیح از امام صادق علیه السلام نقل میکند که انسان مؤمن یکی از خصالش آن است که: «لا یظلم الاعداء» است. انسانی مؤمن شخصی نیست که به دشمنانش ظلم کند! در صحیفه هم میخوانیم: (لا یخشی جورُک علی من عصاک) ✔رفقا این ظلم به دشمن هم مصادیق زیادی دارد. از آسیبهای ظالمانه و بی رحمی بگیرید تا کم انصافی و بی اخلاقی! خیلی متأسّفانه شایع است. اگر شخصی مراقبه ای بر تقوای دشمنی نداشته باشد اصلا نباید به خودش مطمئن باشد. به سادگی گناهانی از انسان در ظرف دشمنی ظاهر میشود. 👈همان گناهانی که باعث میشود که جمال زیبا و منطق نورانی راه حقّ در دشمنی جلوه نکند. همان منطقی که خود مبلّغی بزرگ برای راه حقّ است. حتّی در وجنات دشمنی اش هم نور حق جلوه گر است. همان غضبی که نورانی است. 🔴ایّام تبلیغ شخصی با ما دمخور بود! انسان خوبی بود. خانواده خوب و مذهبی. یکی از اهالی گفت حاج آقا اینی که میبینی اینقدر خوب است اینطور ها هم نیست! پدر ما را در آورده است! سر موضوعی اختلاف و بگو مگو و دشمنی رخ داد کینه ی عجیبی کرده و خیلی به ما ظلم کرده است! 👈همان شخصی که عادتا انسان دل رحم و منصفی است وقتی با کسی دشمن میشود گاهی بسیار ستمگر و وحشی میشود! 👈این به خاطر آن است که خوب مفهوم تقوای در دشمنی را تبلیغ نکرده ایم! گاهی همینکه بدانیم ظلم در ظرف دشمنی خودش مساله ای است انسان را مقداری واکسینه میکند. 👈انسان را به خودش می آورد! آخر گاهی انسان حواسش نیست که دیگر دارد ستم میکند! چون طرف مقابل دشمن اوست و به او ظلمی کرده دیگر فکر میکند همه کاری میتواند بکند! حواسش نیست دارد از حد عبور میکند. 🔹کتاب فقهی جواهر الکلام را به مناسبتی میخواندم. بحث معنای عدالت بود. نکته ی جالبی را بیان کرد؛ میفرماید به این سادگی ها نمیتوان تقوای انسانها و عدالت واقعی آنها را تشخیص داد. 👈چه بسیار انسانهایی را میبینیم که حتّی گاهی در غایت نه حتّی تقوا بلکه ورع بوده اند ولی به نوعی مرتکب همین ظلم به اعداء بوده اند. در چنین ظرفی از همه بدتر شده اند! 📖«كم من شخص تراه في غاية الورع متى قهر بشيء أخذ يحتال و يرتكب ما لا يرتكبه غيره من المحرّمات في قهر من قهره، كما نرى ذلك كثيراً في أهل الأنفة و الأنفس الآبية، و آخر متى أصابه ذلّ‌ و لو حقيراً ارتكب من الاُمور العظيمة التي تستقرّ بها نفسه ما لا يفعله أعظم الفسّاق، بل أغلب الناس كذلك و إن كانت أحوالهم فيه مختلفة، فمنهم بالنسبة إلى ماله، و منهم بالنسبة إلى عرضه، و منهم بالنسبة إلى أتباعه و أصحابه» 👈البته به نظرم اگر اینطور باشد که ایشان میفرماید بخشی از آن به دلیل عدم استنباط و به چشم آوردن مفهوم تقوای دشمنی است. 👈همین خودآگاهی به اینها و تبدیل آنها به مفاهیم قابل اشاره نقش بسیار مهمی در مبارزه و تقوای در این عرصه دارد.
ما را ندیده خریدار کردی و رفتی! میدانی چه داغ مظلومیّت تو بر دلمان سنگین بود؟! میدانی چقدر در داغ تو در خلوت گریستیم؟! آن انگشتر شکسته ات شعله بر دل میزند! آن صبرت! آن نجابتت! آن لحظه ای که حرامیان دورت حلقه زده اند! میخندند و جسارت میکنند! ای عزیز! با ما چه میکنی؟! اینقدر آتش به جان ما نزن! قدری آهسته تر! ای مظلوم! سلام ما را به ارباب مظلوممان برسان! تو روضه اربابمان را دوباره برایمان مجسّم کردی! قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلَائِكَةُ السَّمَاوَاتِ وَ أَحْدَقُوا بِكَ مِنْ كُلِّ الْجِهَاتِ، وَ أَثْخَنُوكَ‏ بِالْجِرَاحِ‏، وَ حَالُوا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الرَّوَاحِ، وَ لَمْ يَبْقَ لَكَ نَاصِرٌ، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صَابِرٌ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِكَ وَ أَوْلَادِكَ. حَتَّى نَكَسُوكَ عَنْ جَوَادِكَ، فَهَوَيْتَ إِلَى الْأَرْضِ جَرِيحاً، تَطَؤُكَ الْخُيُولُ بِحَوَافِرِهَا، وَ تَعْلُوكَ الطُّغَاةُ بِبَوَاتِرِهَا، قَدْ رَشَحَ‏ لِلْمَوْتِ جَبِينُكَ، وَ اخْتَلَفَتْ بِالانْقِبَاضِ وَ الِانْبِسَاطِ شِمَالُكَ وَ يَمِينُكَ، تُدِيرُ طَرْفاً خَفِيّاً إِلَى رَحْلِكَ وَ بَيْتِكَ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِكَ عَنْ وُلْدِكَ وَ أَهْلِكَ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً، وَ إِلَى خِيَامِكَ قَاصِداً، مُحَمْحِماً بَاكِياً. فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِيّاً، وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ، نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ... وَ إِلَى مَصْرَعِكَ مُبَادِرَاتٍ وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ 😭
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۳) «نکند خدا قوم یونس را ببخشد ولی از گناه یونس نگذرد!» «اگر یونس رفت روبیل ها روشنگری کنند!» 🔴دیروز برای کاری اداری تهران رفته بودم. عده ای واقعا معدود که به دلیل همین معدود بودن و هنجار ستیزیشان واقعا نمایان جلوه میکردند روسری نداشتند. گاهی قلّت مانند نقطه ی سیاهی در پیراهنی سفید نظر آدم را جلب کرده و خودش در روان کثرت میشود! 👈روان انسان احساس میکند کمش هم زیاد است. چون طبیعی نیست. اگر انسان حواسش نباشد اینها را که شاید کمتر از 5 درصد هم باشند خیلی زیاد میبیند! 👈برخی که معلوم بود فریب خورده اند ولی برخی آدم احساس میکرد اصلا وظیفه و شغلشان همین است که پول گرفته اند کنتراتی مسیری را بدون رو سری با سری بالا و با جرأتی پوشالی طی کنند! از خود جسارتی چندش آور و مضحک نشان میدادند. 👈بنده هم که با همان لباس مقدّس روحانیّت محکم قدم بر میداشتم و با همه گرم میگرفتم! اینها اینقدر جسورانه حجاب بردارند و ما خودمان را نشان ندهیم؟! 🔹چند سال پیش مطلبی از یکی از متفکّرین آمریکایی خوانده بودم که معتقد بود جوامع انسانی طوری شده اند که گویا دستشان را از دستان حکیم و بزرگان واقعی شان بیرون آورده و در صحراهای ناشناخته گم شده اند! 👈نه دیگر کسی میداند آن حکیمان چه کسانی بودند و نه کسی میداند که راه بیرون آمدن از این گم گشتگی چیست! 💡به ذهنم خطور کرد حکایت بخشی از جامعه و بخشی از روحانیون حکایت حضرت یونس و قومش است! 👈بخشی از جامعه ی ما دارد با لجاجت خودش را از دین و روحانیت دور میکند. از آن طرف هم بخشی از روحانیت خودش را با قهر و یک جا نشینی از جامعه فاصله میدهد!
🔹گویا احساس میکنند این وظیفه ی مردم بود که حرفشان را گوش کنند و خودشان را به آنها نزدیک کنند نه اینکه اینها به دنبال مردم بیافتند و ناز آنها را کشیده و در برابر جهل و ناسپاسی شان شکیبایی کنند! گویا احساس میکنند مانند کعبه هستند که یؤتی و لا یأتی! 👈آن طرف لجوجانه قبول نکرده و فاصله میگیرد و مستحقّ غضب الهی میشود و این طرف هم زودرنجانه میگوید به درک! و از میان قوم خود بیرون رفته و آنها را گویا به حال خودشان رها میکند تا عذاب الهی سراغشان بیاید! ✋حالا در این جای داستان یک مکث کوتاهی کنید تا ببینیم فرقش چیست! آری داستان یک فرق مهم دارد! 🔴گویا این قوم یونس داستان ما بر لجاجت خود ادامه داده و میرود که عذاب الهی و تبعات شوم انتخابشان بر سر آنها نازل شود و از آن طرف یونس داستان ما هم بر زود رنجی اش فائق نشده و نمیداند که قرار است او نیز عذاب شده و در شکم ماهی در ظلمات بیافتد! گویا هر دو توبه نیاز دارند ولی توبه ای در کارشان نیست! 👈هم این حوزه و بزرگان و بسیاری از علمای ساکتش که از محلّ رسالت خود قهر کرده و به گوشه های انزوای حجره ها و حواشی کفایه و مکاسب مهاجرت کرده اند و هم آن جامعه ی گناهکاری که اگر دست از لجاجتش بر ندارد آینده ی خوشی نخواهد داشت. اگر ادامه دهند هر دو عذاب میشوند! ✋روحانیت ما و بزرگان ما فکر نکنند که تقصیر آنها نیست! آنها دیگر وظیفه ای ندارند. دیگر میتوانند سکوت کنند! نخیر شما وظیفه تان این است که در شهر بمانید و تبلیغ کنید! قومتان را رها نکنید! 👈مگر آیه ی نفر را نخواندید؟! باید قومتان را انذار کنید! در آن نیز پایدار بمانید! ✅نکند خدا از سر تقصیر این قوم بگذرد و از سر تقصیر شما نگذرد! 🔹مگر داستان یونس را نشنیده اید؟! یونس پیامبر مملکت آشور بود. در شهر نینوا امّ القرا و پایتخت آن مملکت بزرگ مبعوث شد! شهری که شاید بر اساس نصّ قرآنی بیش از صد هزار نفر در آن زمان جمعیت داشت! 👈وقتی ندای توحیدی او را قبول نکرده و او را تکذیب کردند با دعای یونس برای نزول عذاب بر اساس سنّت الهی در عذاب اممی که دعوت رسولان را اجابت نکنند مستحقّ عذاب شدند. 👈ولی دیگر یونس از دست قوم خود عصبانی شده و تا لحظه ی آخر میان آنها نماند! آنها را به حال خودشان رها کرد و از محلّ رسالتش بدون اذن خارج شد! گمان میکرد وظیفه ای دیگر ندارد! 👈ولی مردم وقتی نشانه های عذاب را دیدند به عالم شهر به نام روبیل رجوع کردند! او نیز دستور توبه داد! توبه ای بزرگ و واقعی که گویا برای اوّلین بار بر اساس نصّ قرآنی خداوند توبه ی آنها را بعد از آمدن عذاب پذیرفت. عذاب از شهر آنها دفع شد! 📖«فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمانُها إِلَّا قَوْمَ‏ يُونُسَ‏ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حِين‏» 🔹ولی یونس چه! هنوز بخشیده نشده است! خودش هم خبر ندارد! فکرش را هم نمیکند! قرار است او عذاب شود! آن هم چه عذابی! هنوز هم بنده خوب درک نمیکنم این فرازهای عهد قدیم توراتی و نصّ قرآن کریم چگونه است. ولی ایمان دارم که اتّفاق افتاده! 👈در دریایی طوفانی! در شبی تاریک! در شکم ماهی! سبحان الله! چه عذابی! این تو بودی که بندگان مرا در این ظلمتها رها کردی و رفتی؟! حالا بچش! در همین ظلمات رهایت میکنم! 👈به قول یکی از عزیزان یعنی چرا برای هدایت قومت از روشهای مختلف استفاده نکردی؟! چرا همه تلاشت را به کار نبستی؟! ✋رفقا! لحن قرآن کریم در این قسمت خیلی سنگین است. عصبانیت و خشم از دست یونس زبانه میزند! میفرماید اگر نبود آنکه آنطور خاضعانه در آن ظلمتها شروع به همان اذکار معروف یونسیه کرد تا روز قیامت همانجا میماند و عذاب میشد! 👈خدایا از چه کسی سخن میگویی؟! از رسول خودم! «إن یونُسَ لَمِنَ المُرسَلینَ». آیا پیامبر مرسلت را اینگونه عذاب کردی؟! آری عذاب کردم! قصد هم نداشتم او را ببخشم! ولی دیدم او نیز مانند قومش خاضعانه دوباره روی به درگاه من آوردند! 📖«إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضينَ * فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُليمٌ * فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ * لَلَبِثَ في‏ بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ * فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقيمٌ»
⚪️گویا هنوز یونس خبر ندارد چه جرمی مرتکب شده! اینجاست که قرآن کریم فقط اشاره میکند و ادامه نمیدهد! ادامه اش را میگذارد برای اهل علم و اهل روایت! او را در حالی که سخت مریض بود به خشکی انداخته و بالای سرش گیاه کدو رویاند تا بر او سایه بیاندازد! «وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ» 👈آخر ذکر درخت کدو و رها کردن آن چه ضرورتی داشت! یک رمز است! یعنی داستانی دارد که اهلش میدانند. 🔹گویا یونس میبیند بعد از مدّتی کرمی ظاهر شد! آرام آرام ریشه ی این گیاه را خورده و این گیاهی که سرپناه یونس بود خشک شد! اینجا بود که دیگر یونس بر اساس روایت امام باقر علیه السلام در تفسیر قمی خیلی محزون شد! 👈به او وحی شد ای یونس چرا محزون هستی؟! او عرض کرد: آخر این درخت مایه آسایش من بود! برایم سایه بود! کرمی را بر آن مسلّط کردی تا ریشه اش را خورده و خشکش کند؟! 👈پاسخ آمد که: تو از خشک شدن یک درختی که، نه تو آن را کاشتی و نه به آن آب دادی غمگین شدی، ولی از نزول عذاب بر صد هزار نفر یا بیشتر محزون نشدی؟! 📖«فَظَلَّ حَزِيناً فَأَوْحَى‏ اللَّهُ إِلَيْهِ مَا لَكَ حَزِيناً يَا يُونُسُ قَالَ يَا رَبِّ هَذِهِ الشَّجَرَةُ الَّتِي كَانَتْ تَنْفَعُنِي سَلَّطْتَ عَلَيْهَا دُودَةً فَيَبِسَتْ، قَالَ يَا يُونُسُ أَ حَزِنْتَ لِشَجَرَةٍ لَمْ تَزْرَعْهَا وَ لَمْ تَسْقِهَا وَ لَمْ تَعْيَ بِهَا أَنْ يَبِسَتْ حِينَ اسْتَغْنَيْتَ عَنْهَا وَ لَمْ تَحْزَنْ لِأَهْلِ نَيْنَوَى أَكْثَرَ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ أَرَدْتَ أَنْ يَنْزِلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَاب‏» 👈در نقل دیگری آمده: ای یونس! دل تو در مورد عذاب صد هزار نفر و بیشتر، نسوخت ولی برای رنج یک ساعت، طاقت خود را از دست دادی. اینجا بود که یونس شروع کرد به گفتن «یا رَبِّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ» ✔️آری رفقا! خدا به بندگانش مهربان است! به سادگی دست از سرشان بر نمیدارد! نمیگذارد به این راحتی ها به هلاکت بیافتند! از اینجاست که اینقدر از پاکان توقّع دارد! آخر اینها قرار است مجرای اراده ی او باشند! نکند شانه خالی کنید! نخیر! بروید بندگانم را آزاد کنید! محبوبترین شما نزد من کسی است که مهربانترین شما به این بندگانم باشد! 📖«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقُ‏ عِيَالِي‏ فَأَحَبُّهُمْ إِلَيَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِي حَوَائِجِهِمْ» ⚪️ای بزرگان! ای روحانیون! ای مؤمنین صاحب نفوذ! این بندگان خدا را دریابید! ساکت نباشید! فکری بکنید! دادی بزنید! برنامه ای بریزید! برای دفاع از دین و نظام دینی چرا فریاد نمیزنید؟! اینجا جای نوح صفتی است! جای یونس صفتی نیست! 👈هزار سال هم اگر دعوت کردید باز هم باید ساکت نشده و دعوت کنید! ارشاد و تحمّل کنید! چندتا عمامه از سرتان انداخته اند! مگر چه شده؟! یک تکه پارچه افتاده! سر مولایمان را در راه حق به نیزه زدند! شما بیم افتادن عمامه ها را دارید؟! 📖«لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِكُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ يُعْرَفُ بِاللَّهِ لَا تُكْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِي عِبَادِهِ تُكْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَفْزَعُون‏» 🔹و شما ای مؤمنان! اگر دیدید یونسها رسالتشان را به انتها نرسانده اند نا امید نشوید! شما هم وظیفه ی خودتان را دارید! روبیل صفت باشید! همان عالم دانشمندی که متعهدانه مردم را نسبت به کجی خود آگاه کرده و آنها را دعوت به توبه کرد! 👈ای دانشمندان متعهد و ای همه ی مؤمنین! اگر پیامبر مرسل اهالی نینوا و عابد بزرگشان یعنی یونس و تنوخا یا ملیخا شهر را ترک کردند شما لا اقل روبیل صفت باشید! روشنگری کنید! جهاد تبیین داشته باشید! شما جبران کنید!
باسمه تبارک و تعالی (۲۳۴) «چرا بخشی از مردم ما فریب رسانه های دشمن را میخورند؟!» 🔴چند چیز است که واکسن فریب است؛ البته هر کدام زمینه و کارآیی خود را دارد: ✅۱-یکی فضیلت گرایی و ادب؛ انسانی که مقداری منطقش به جای لذّت پرستی نوعی فضیلت گرایی است نسبت به بسیاری از فریبها واکسینه میشود. انسانی که اهل کرامت نفس و فضیلت است ادراک خود را به راحتی به دست هر اندیشه ی آلوده ای نداده و خود را ارزان نمی فروشد. ✅۲-دیگری عقل و انصاف است. عقل و قدرت مدیریت گرایشات نفسانی و تشخیص منصفانه صدای راستی از دیگر صداهای درونی ریشه ی بسیاری از فریبکاری ها را میسوزاند. ✅۳-دیگری ایمان و یاد آخرت است. انسانی که واقعا به اولیاء الهی و آخرت ایمان دارد و به یاد آخرت است ریشه ی بسیاری از مراتع فریب در مورد او سوخته شده است. انسان با ایمان راستین واقعا در حصنی حصین قرار میگیرد. منشأ بسیاری از فریبها از همین لذّتها و تعلّقات دنیایی است. ✅۴-دیگری نیز آگاهی و اطلاعات است. انسانی که اهل دانش و آگاهی است بسیاری از فریبکاریها در حقّش جواب نمیدهد. فریب بر جهل تکیه دارد. روشنگری مهم است. ✅۵-دیگری نیز قدرت نقادی و تحلیل و سواد رسانه است. انسان را در تعارض بین اخبار یاری میدهد. متوجه رد پای زشت باطل و شگردهای رسانه ای میکند. احساس شخصیتی عقلانی میکند که با آن هر چیزی را نمیتوانند به خوردش دهند. 👈فریب نوعی ایجاد درکی غلط یا درکی نصفه و نیمه و یا ایجاد اعتمادی نا به جا به چیزی که حق نیست میباشد. ابزارهای فراوانی هم دارد. از دروغ گویی و کتمان حقیقت و مبهم سازی بگیرید تا مبالغه و دیگر فنون شیطنت.
👈بین فریب و اشتباه فرق هست. فریب در جایی است که واقعا شخصی با نیّت سوء در صدد بیمار کردن ادراک انسان است. ولی در اشتباه لزوما اینطور نیست. 🔸«مسأله فریب در قرآن کریم»🔸 در قرآن کریم آیاتی در زمینه فریب وجود دارد. اصل فریب به ابلیس و شیاطین نسبت داده شده و باطن آن نیز به تضلیل الهی مستند شده است. این خداست که یضلّ من یشاء و یهدی من یشاء است. 🔻یعنی همانطور که خداوند متعال رسولان هدایت دارد، رسولان ضلالت هم دارد. رسولان هدایتش همین انبیاء و اولیاء الهی هستند و رسولان ضلالتش همین ابلیس و شیاطین هستند🔺 👈در دید توحیدی همه چیز از الله تبارک و تعالی میجوشد! ثنویّتی در کار نیست. اگر شیاطین هم فریب میدهند با تکیه بر «یضلّ من یشاء» فریب میدهند. اینها از لوازم عالم ابتلاء است. 🔵عملیات فریب نیز در قرآن کریم به شکلهای گوناگونی آورده شده است. در رأس زمینه های فریب که شیاطین از آن بسیار استفاده میکنند غرور دنیا و محبّت آن و هواهای نفس طبیعی قرار داده شده است. آری بهترین زمینه ای که شیاطین از آن برای فریب دادن انسان استفاده میکنند از راه جلوه های حیات دنیا و غفلت از آخرت است. فراموشی آخرت. 👈به شکل جزئی ابزارهای فریب بسیاری دارند. مثلا گاهی قسم دروغ میخورند! «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ»؛ 👈گاهی آن را مخلوط ژست ناصحانه هم میکنند: «قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ» 👈گاهی هم اشک تمساح میریزند: «وَ جاؤُا أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ»؛ گاهی صحنه سازی و دروغگویی میکنند: «قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْب» و «وَ جاؤُ عَلى‏ قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِب‏»؛ 👈گاهی نیز از راه تهمت زدن و تحریک خواسته های نفسانی انسان: «ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ» 👈گاهی هم با ظاهری خیلی رسمی و شیک و جذّاب می آیند: «وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ» و... اینها زیاد است. 🔸«چرا بخشی از مردم ما از رسانه های بیگانه فریب میخورند؟»🔸 مردم ما آیا در این وقایع اخیر فریب خوردند؟! فریب شعارهای فریبنده و اخبار دروغ و تحلیلهای مغرضانه و مانند آن؟! باید اعتراف کرد که بسیاری فریب خورند! ولی اکثرشان نه! از کجا میگویی فریب خوردند؟! شاید اصلا حق با همین جماعت است. از اینجا که اگر کسی به عقل خود احترام میگذاشت ولو انسان بی دین و ضد انقلابی هم بود ولی اندکی انصاف داشت میفهمید جریان فوت یک خانم همه اش بهانه بود! نمیتوانست آنطور که ادّعا میکنند اتّفاق افتاده باشد. در بسیاری از موارد دیگر هم همینطور بود. پس واقعا میتوان گفت فریب خوردند. 🔹ولی چرا اینها فریب خوردند؟! بخشی از اینها به دلیل لذّت پرستی و بی تربیتشان بود! بخشی دیگر هم به دلیل ضعف ایمان و بی انصافیشان بود. بخشی نیز چوب کم اطّلاعی و نداشتن قدرت تحلیل و سواد رسانه ای را خوردند. چوب ضعف نفسانی و جو زدگیشان را خوردند. چوب کم بصیرتی را خوردند. 🔴اینها همه درست ولی آنچه باید بگویم این است که این ظاهر کار است. باطنش این است که بسیاری قبل از آنکه فریب بخورند اراده کردند که فریب بخورند! خودفریبی میکنند! خود فریبی یکی از مفاهیم عجیب قرآنی است: 📖«يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُون» و «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً». ⚪چرا انسان اراده میکند تا فریب بخورد؟! انگار خودش شیاطین را دعوت میکند تا فریبش دهند. عوامل مختلفی دارد. در رأسش حبّ الدنیا و غرور دنیاست. این محبّت تعلّق می آورد. قاعده ی کلّی هم همانطور که در منازل السائرین کاشانی آمده: «المصائب علی قدر العلائق». 👈از اینجاست که مثلا مشکلات و مصیبت اقتصادی گاهی انسان را تا حدّ کفر هم میبرد! «کاد الفقر أن یکون کفرا». گرایشات حیواناتی شهوانی همینطور! 👈اینها همه زمینه آن میشود که انسان گاهی مبتلا به بیماری فریب پسندی شود! اصلا خودش علاقه دارد که فریب خورد! یکبار انسان از روی اشتباه یک سخن باطل فریبش میدهد. ولی گاهی اصلا با سرعت دنبال حرف باطل میرود! «المسرعة الی قیل الباطل» میشود. 👈مثلا وقتی انسان از کسی بدش بیاید یا کینه اش را داشته باشد زمینه ی خود فریبی نسبت به او به شکلی در او ایجاد میشود. اینها را میشود بحث کرد. ✋عمده این است که اینها خودشان میخواهند فریب بخورند. بحث با اینها چندان جواب نمیدهد. درمانشان راه دیگری دارد که در ادامه به آن اشاره میکنم.
🔸«چگونه از فریب خوردن خود و دیگران جلوگیری کنیم؟»🔸 تقویت ایمان، مجالست با اهل ایمان و عقل و انصاف و تقویت آگاهی و معاشرت با انسانهای آگاه همه انسان را نسبت به مسأله ی فریب مصونیتی نسبی میبخشد. ولی همانطور که گذشت مشکل فریب آن است که گاهی انسان واقعا خودش در ناخودآگاهش اراده میکند که فریب بخورد! مسأله پیچیده میشود! اینجاست که چندان با جهاد تبیین و بالا بردن آگاهی و... مسأله حل نمیشود. 👈البته گاهی هم حلّ میشود. به این صورت که وقتی آگاهی زیاد شود گاهی سبب میشود که نور فطرت بیدارتر شده و بر ظلمت طبیعت فائق شود. 👈امور جزئی دیگر هم در این زمینه کمک میکند؛ مثلا تلاش در حل مشکلات و فشارهای اقتصادی باعث میشود انسانها راحتتر بتوانند تعادل اعصاب و روانشان را به دست بیاورند. 👈و یا اینکه تلاش کرد رسانه ی حق را تقویت نموده و تولیدات رسانه ای صحیح را زیاد نمود. محافظه کاری های بی مورد را کنار گذاشت. مسئولان تناقض گویی نکنند و... . 🔹ولی اصل درمان در از بین بردن عوامل فریب است. عواملی مانند دنیا زدگی و غفلت از مرگ و آخرت. اینکه آن اراده ی ناخودآگاهی که برای فریب خوردن گرفته اند را بشکنند. آنها را متوجّه انصاف و حقیقت نمود. متوجّه بیماریهای درونی شان نمود. متوجّه مبتلا شدن به بد بینی و کینه هایشان نمود. ⚪یکی از توجّه های مهم که قرآن کریم نیز به آن تأکید نموده توجّه به فاسق شناسی و دشمن شناسی است. آخر مگر میشود انسان به خبری آنهایی که آنان را به عنوان فسق یا شیطنت میشناسد اعتماد کند؟! اصلا مگر هیچ عقلی میپذیرد؟ 👈اینها را متوجّه فاسق بودن اینها نمود تا بهتر درک کنند که باید نسبت به اخبار آنها تبیّن و بررسی داشته باشند. اعتماد نکنند. 👈اینها را متوجّه شیطان صفت بودن و فریبکار بودن آنها نمود تا از آنها برحذر باشند: 📖«وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبين‏» 🔸«فریب تبدیل به یک صنعت شده است»🔸 یکی از اموری که برای دشمن شناسی لازم است توجّه دادن مردم به این است که امروزه اساسا فریب و شیطنت تبدیل به یک صنعت و علم رسانه ای شده است. نظریه دارد. تکنیکهای آموزشی دارد. اصلا امری طبیعی و کوچه بازاری نیست. فریب خیلی پیشرفت کرده است. ✋وقتی میگوییم تبدیل به صناعت شده یعنی خیلی خطرناکتر از قبل شده است. برای پستی و رذالت فریب نظریه پردازی و فکر شده و فریب با سلاح اندیشه و نیرنگ با رسانه ها به جنگ واقعیت آمده است. ✅یک پستی و رذالت غیر عادی شیطانی که نفوس عادی انسانی گاهی این درجه از نیرنگ و شیطان صفتی را باور نمیکند. همین باعث میشود که به نوعی فریب بخورد! آخر مگر میشود اینقدر دروغ گفت؟! نه! قاعدتا راست میگوید!
باسمه تبارک و تعالی «اعتراض دانشجویی یا قیام پایین تنه علیه بالا تنه؟!» «شقشقة هدرت ثمّ قرّت» 🔵یادش بخیر! پدر بزرگم گاوداری داشت! کوچک بودیم! گاهی در طویله میدیدم که چطور این گاوها جفت گیری و آمیزش میکنند! اصلا انگار خجالت سرشان نمیشد! گاو بودند دیگر! ملامتی نداشت! از گاو هم مگر انتظار دیگری میشد داشت؟! در طویله هم مگر صحنه ی بهتری میشد دید؟! ✋دانشگاه که نبود طویله بود! آخور و سلف سرویس گاوهای نر و ماده هم با هم بود. حرجی نبود! مگر این گاوها انسانند و یا به مدرسه و دانشگاه رفته اند که ملامتشان کنیم؟! 👈همان که به آنها گاو میگویند برایشان کافی است! دانشجوی نخبه شریف که نیستند! بگذار راحت باشند. 👈همانجا هم فضولاتشان را دفع میکردند. گاو است دیگر! فرقی بین اتاق خواب و اتاق غذا خوری و محل تحصیل و... سرش نمیشود! رعایت ادب و اخلاق و عقل که بماند! 😳اخیرا صحنه هایی از برخی اعتراضات دانشجویی را دیدم که یاد طویله و گاوداری پدر بزرگم افتادم. ✋البته اکثر اساتید و دانشجویان ما که انسانند! منظورم همان اقلیت است. همان شرذمه قلیلون که متأسفانه اینقدر جری شده اند! همانها! همانها که خوب میدانند منطق و همّتی جز آزادی پایین تنه ندارند. 🔹اینها آدم احساس میکند نظریه تکامل داروین را نقض کرده اند! جهشی معکوس به ادوار حیوانیشان داشته اند! گویا انسان را با گاو و الاغ و دانشگاه را با طویله و باغ وحش اشتباه گرفته اند! صحنه هایی خلق کرده اند که در طویله و باغ وحش هم دیده نمیشود! ⚪والا ما که هیچ وقت در طویله پدر بزرگمان فحشی نشنیدیم. طفلک گاوها فقط گاو بودند! وقیح و هتاک نبودند.