eitaa logo
رسانه عرفانے «بــزمِ عــارفان»
196 دنبال‌کننده
938 عکس
142 ویدیو
7 فایل
مرکز تخصصیِ شرح حال عارفان و عالمان شیعی و بیانات آنان ©️کلیّه حقوق محفوظ؛ از انتشار مطالب کانال، بدون لینک و بدون ذکر منبع، راضی نيستم. ارتباط با ادمین: @abde110ali
مشاهده در ایتا
دانلود
شگفت غسل دادنِ آیه الله مرعشی . استاد سید علی نقل میکردند که: سالها پیش از استاد نیا شنیدم: . آیه الله مرعشی پیش از وفاتش به نزدیکان گفت: من برای غسل میّتم، غسل دهنده تدارک دیده ام؛ لازم نیست شما زحمتش را بکشید. و وقتی از دنیا رفت، در بهشت معصومه - علیهاالسلام - که خواستند او را غسل دهند، دیدند که شخص ناشناسی آمد و این کار را کرد و سپس پیکر او را برای خاکسپاری بردند اما پیش از دفن، پسرش به یاد آورد که مزدِ غسل دهنده را نداده است. با خود گفت: " پدرم راضی نیست با این حال دفن شود. اول باید مزد غسل دهنده را بدهم." . با بهشت معصومه تماس گرفتند اما آنان گفتند:" در آن ساعتی که شما آیه الله مرعشی را آوردید، اصلاً هیچ غسّالی از سوی ما در آن جا نبود"! . اطرافیان گفتند: ما از غسل او فیلمبرداری کرده ایم؛ همین الان فیلم را می بینیم تا او را بشناسیم اما هنگامی که فیلم را مشاهده می کنند، می بینند از غسل دهنده تنها دو دستکشی که در دست داشت، دیده می شود و خودش در فیلم نیست با این که حاضران دیگر نیز در فیلم دیده می شوند و این فیلم هنوز هم در دست بازماندگان آیه الله هست. . . @bazme_arefan
خاطره ای عجیب . آیت الله می‌فرمودند: . مرحوم آیت الله بروجردی به امامان(عليهم السلام) بسیار احترام می‌گذاشتند و محبّت داشتند. . یک روز در منزل‌شان مجلسی بود. در آن مجلس، شخصی با صدای بلند گفت: برای سلامتی امام زمان و آیت الله بروجردی ! . در همان حال ایشان در حیاط قدم می‌زدند، با شتاب و ناراحتی به طرف در بیرونی آمدند و با عصا، محکم به در زدند، به طوری که آقایانی که در بیرون بودند، ترسیدند که نکند جریانی اتفاق افتاده باشد. چندین نفر به طرف در اندرونی رفتند که ببینند چه خبر است. . آقای فرمودند: این که بود که اسم مرا در کنار نام مبارک زمان(عليه السلام) آورد؟ این مرد را بیرون کنید و دوباره به خانه راهش ندهید! . . منبع: فخر دوران، ص ۱۰۳، آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی، نشر دفتر معظم له. . . @bazme_arefan @bazme_arefan
برو به ... که حجِّ خواص است! . . استاد سید علی تهرانی نقل میکردند که : . . از حجه الاسلام م. و. در عرفه ۱۴۲۵ ق. شنیدم که گفت: به آیه الله عرض کردم: از این که توفیق نداشتم به حج بروم، اندوهگینم! . فرمودند: برو به که حجِّ خواص است، نمی‌شود کسی به زیارت امام - علیه السلام - برود و ایشان در جیب او چیزی نگذارد، تنها مواظب این باش که جیبت سوراخ نباشد! . . @bazme_arefan @bazme_arefan
‍ جزای غیبت ... . . مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی بهلول گنابادی رحمةالله تعالی علیه نقل کرد: . در زمان رضا خان به خاطر آن که مورد غضب شاه بودم و مأموران در تعقیب من بودند، همسر خود را طلاق دادم؛ زیرا اگر او به زوجیت من باقی می ماند ممکن بود مورد تعرض دستگاه قرار بگیرد. . حتی پس از آن که او را طلاق دادم و عدهٔ او تمام شد وسیله ازدواج مجدد را برای او فراهم آوردم تا هیچ ناراحتی و خطری از ناحیه من متوجه او نشود. . مدتی گذشت، من در خواب سه نفر زن را دیدم که نزد من آمدند. از آنها پرسیدم شما کیستید؟ یکی از آنها گفت: من عمه پدر تو هستم، و دو نفر دیگر هم از خویشان به شمار می آمدند. . به هر صورت آنان به من گفتند: (سلام الله علیها) ما را فرستاده است تا این مطلب را به شما برسانیم که وقتی زن شما از دنیا رفت ملائکه عذاب قصد عذاب او را داشتند ولی حضرت زهرا (سلام الله علیها) دستور فرموده است فعلا دست از عذاب او بردارید. . علت عذاب غیبتهایی بود که او از بعضی از مردم کرده بود و دلیل دستور توقف عذاب از سوی حضرت_ زهرا (سلام الله علیها) نیز برای آن است که شاید از غیبت شدگان رضایت خواهی شود و آنان نیز رضایت دهند. . شیخ گفت: من پس از بیدار شدن از خواب فورا خود را به محل سکونت آن زن رسانیده و به منبر رفتم، بالای منبر به مردم گفتم: . شخصی از اهل این محل از دنیا رفته و غیبت بعضی از مردم را کرده است از تقصیر او بگذرید و او را عفو کنید تا از عذاب اخروی نجات یابد و به دیگران هم که در جلسه حاضر نیستند بگویید تا از تقصیر او بگذرند. . بعد از مدتی همسر سابقم را خود در خواب دیدم که رو به من کرده و گفت: فلانی راحت شدم و اضافه کرد که: تو نیز اینجا بیا، چرا در دنیا این محل کثیف مانده ای ... منبع: کتاب روزنه هایی از عالم غیب نوشته ی آیت الله . @bazme_arefan
‍ مرحوم آیت الله بهجت فومنی (ره) نقل میکردند که‌: . در تهران استاد روحانی ای بود که لُمْعَتَیْن را تدریس می کرد، مطّلع شد که گاهی از یکی از طلّاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود. . روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچّه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود. . روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید: «آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» . آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. . چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟ . استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید. . استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرّف به حقیر بدهند. مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر آقا تمام می شود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ . می بیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی (وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّاالْبَلاغُ الْمُبینُ؛ سوره نور، آیه 54، و سوره عنکبوت، آیه 18) آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقتِ ملاقات بدهیم، شما نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. @bazme_arefan
‍ عالم ربانی و انسان کامل، آیة الله العظمی حاج آقا رحیم ارباب که در سحرگاه عید غدیر 1396ق به دیدار مولایش امیر مؤمنان ارواحنا فداه شتافت. مرحوم دکتر سید محمد باقر کتابی میگوید: حاج آقا رحیم ارباب يک انسان کامل بود که: (قُرّة عينه فيما لا يزول، وزهادته فيما لا يبقی). حقيقت و واقعيت صفات متقين که مولای متقيان در خطبه همام بيان می فرمايند بسيارش در او يافت می شد. . او شاهباز بلند نظري بود که کنج محنت آباد دنيا را نشيمن صالحي نيافته بود ودير خراب آباد وجهان سست نهاد اورا مفتون نساخته، صفير عرش اورا به خود فرا خواند وبه سدرة المنتهايش برد. . او و همانندهای او از مردان بزرگ، غريب می آيند و غريب می روند و کسي آنها را نمی شنايد ودرک نمی کند. به فرمايش مولانا: . خلق اطفالند جز مرد خدا نيست بالغ جز رهيده از هوا . . . مرحوم آیت‌الله حاج آقا رحیم ارباب با آن مقامات علمی، به خاطر احترام ویژه‌ای که برای لباس روحانیت قائل بودند و هم چنین برای اقتدای به استاد خود مرحوم جهانگیر خان قشقایی لباس رسمی روحانیت را نمی‌پوشیدند و به جای عمامه، کلاه پوستی سر می‌گذاشتند. یک روز عده‌ای از علمای شهر در روز عید غدیر، عمامه ای را به منزل ایشان آوردند، یکی از بزرگان گفت: حاج آقا! اگر فردای قیامت رسول خدا از شما بپرسد: آقای ارباب! شما که روحانی بودید چرا لباس روحانیت را نپوشیدید و چرا ملبّس به این لباس نشدید چه پاسخی دارید؟ ایشان تبسمی کرده فرمودند: شما درست می‌گویید! اما من مانده‌ام که اگر روز قیامت، پیامبر اکرم(ص) از من بپرسد: رحیم! تو که لیاقت این لباس را نداشتی چرا آن را پوشیدی، من چه پاسخی بگویم ؟! . . @bazme_arefan @bazme_arefan
‍ بعد از دیالیز پشت میز کارشان می‌نشستند! . . علامه محقق شیخ عزیزالله عُطاردی قوچانی (زاده ۵ آذر ۱۳۰۷ در روستای بیگلَر در ۳۵ کیلومتری جنوب غربی قوچان - درگذشته ۳ مرداد ۱۳۹۳ در تهران)، از دانشمندان محقق و نویسندگان معاصر ایران است. وی رئیس مرکز فرهنگی خراسان و مدیر انتشارات عطارد است. او از شاگردان شیخ آقابزرگ تهرانی از دانشمندان کتاب‌شناس قرن چهاردهم هجری است. . . یکی از بزرگانی که قدر ایشان را ندانستیم مرحوم آقای شیخ عزیز الله عُطاردی بودند. ایشان هفته‌ای سه یا چهار بار دیالیز می‌شدند، به‌ طوری‌ که در گوشه‌ای از کتابخانه وی، اتاق دیالیز نصب‌ کرده بودند و بعد از دیالیز، حداقل نیاز به نصف روز استراحت داشتند. با این حال مستقیم پشت میز کارشان می‌رفتند آن‌هم با آن کهولت سن هشتاد و اندی سال، چندی قبل از رحلت‌شان که خدمت ایشان بودیم می‌فرمودند: کتاب تاریخ خراسان را شروع کرده‌ام و حدود ۶۰ جلد می‌شود، تا الآن هفت جلد آن کامل شده و بعد از خودم هم نمی‌دانم حاصل کارها و یادداشت‌هایم چه می‌شود؟ ایشان می‌فرمودند: تمام این صد جلد کتابی را که چاپ کرده‌ام، همه ‌کارهای مربوط به تایپ، تصحیح و چاپ و ... را خودم دنبال کردم و ادامه دادند: علامه امینی و آقابزرگ تهرانی هم همین‌طور بودند!! . . @bazme_arefan @bazme_arefan
‍ شاکر بودن . . علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی فقیه و کتاب‌شناس شیعی امامی، معروف به صاحب الذریعه که نام اصلی او محمدمحسن بود و بعدها منزوی لقب گرفت، از دانشمندان کتاب‌شناس قرن چهاردهم هجری است و با تألیف دائرةالمعارف بزرگ الذریعه و کتاب طبقات اعلام الشیعه گام بزرگی در شناسایی آثار و نسخ خطی اسلامی در حوزه‌های مختلف علوم برداشت. . . حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی نقل میفرمود که: . مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی خیلی استثنائی بودندا ایشان در اواخر عمر، پوست و استخوان شده و چشمش عارضه‌ای پیدا کرده بود و پیوسته از آن اشک جاری می‌شد. در آن حال ضعف و ناتوانی از ایشان پرسیدم: حال شما چطور است؟ فرمودند: خیلی حالم خوب است! اشخاص دیگر در این سنین، کسالت‌هایی دارند که الحمدلله من هیچ یک از آنها را ندارم. نه بیماری قند دارم و نه فشار خون و نه دیگر کسالت‌ها. تنها مشکل من چشم من است که چون می‌خواهم مطلبی بنویسم باید کاغذ را مقابل خودم بگیرم، تا قطره‌های اشک روی آن نریزد و این دشوار است. و الّا هیچ ناراحتی دیگری ندارم. خیلی خدا را شکر می‌کنم! ایشان خیلی شاکر و تربیت شده اهل بیت(ع) بودند. من گاهی مطلبی را به ایشان تذکّر می‌دادم و ایشان هم متواضعانه یادداشت می‌کردند. . . جرعه‌ای از دریا، ج۲، ص۵۹۳ . . @bazme_arefan @bazme_arefan
رسانه عرفانے «بــزمِ عــارفان»
‍ شاکر بودن . . علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی فقیه و کتاب‌شناس شیعی امامی، معروف به صاحب الذریعه که نام
کار کردن برای دین یعنی این .... یک روز یک نفر یک حرف ناروایی علیه شیعه زد اما وقتی شیعه باشی، باغیرت باشی، «آقا‌بزرگ تهرانی» باشی! همه عمر را صرف می‌کنی که جواب آن یک حرف را بدهی. جواب داد، چه جوابی؛ دهان همه باز ماند و چشم همه روشن شد! «جرجی زیدان» تاریخ‌نگار و داستان‌نویس مسیحی لبنانی در کتاب «تاریخ ادبیات زبان عربی» مدعی شد که شیعه نقش موثری در پیشرفت علوم اسلامی نداشته و شیعیان آثار مکتوب قابل‌توجهی نداشته‌اند. رگ غیرت شیخ آقا‌بزرگ تهرانی از این حرف به جوش آمد. به همراه دوستانش نشستند و فکر کردند که راست گفته‌اند ارزش شیعه هنوز آشکار نشده و عهد کردند که کاری بکنند و جوابی بدهند به این ادعا. پیش‌ از‌ آن هر فهرستی از کتب اسلامی تهیه شده بود با حب‌و‌بغض بود و نقش کتاب‌های شیعه کم‌رنگ شده بود. آقا‌بزرگ و رفقایش گفتند حالا پس خودمان باید یک کاری کنیم. رفقایش چه کسانی بودند؟ یکی علامه «محمدحسین کاشف الغطاء» بود که کتاب «المطالعات و المراجعات و النقود و الردود» را در پاسخ به کتاب زیدان و اشتباهات تاریخی‌اش نوشت. رفیق دیگرش علامه «سیدحسن صدر» بود که در جواب زیدان کتاب «تأسیس الشیعه الکرام لعلوم الاسلام» را نوشت که به معرفی خدمات علمی و جایگاه و نقش شیعیان در پیشرفت علوم مختلف اختصاص دارد. آقا بزرگ خودش چه کرد؟ باقی عمرش یعنی حدود ۶۰ سال را صرف تدوین دانشنامه‌ای از آثار علمای شیعه کرد. کتابی که آقا‌بزرگ تهرانی نوشت بزرگ‌ترین و مهم‌ترین دانشنامه کتاب‌شناسی شیعه به زبان عربی است. «الذَریعَة الی تَصانیف الشیعة» مشهور به «الذریعه» دانشنامه‌ای ۲۹ جلدی و منبعی دست‌اول و ممتاز از میراث مکتوب شیعه است؛ شامل اطلاعات مربوط به بیش از ۵۵ هزار کتاب و رساله. آقا‌بزرگ برای نگارش این دانشنامه عمرش را گذاشت، تا جایی که از وی نقل شده که بیش از ۴۰ سال است شام نمی‌خورد، خواب هم نداشت و زندگی‌اش وقف شیعه بود. بیش از ۶۰ کتابخانه مرجع در کشورهای اسلامی و غیراسلامی را گشت و حتی نسخه‌های خطی و کمیاب را بررسی کرد تا آثار شیعیان از قلم نیفتد. اطلاعاتی که برای الذریعه جستجو کرد تمامی نداشت انگار، عمری که برای تحقیق صرف کرد به نگارش دومین اثر مهمش منجر شد؛ «طَبَقاتُ اَعْلامِ الشّیعَة» مشهور به «اعلام». آقا بزرگ تهرانی در این دانشنامه ۲۰ جلدی شرح احوال و آثار دانشمندان شیعه را گردآوری کرده است. @bazme_arefan
حضرت ابراهیم (ع) به یاری این .... خلیل و دوست خدا شد!!! . . آیت الله مبشر کاشانی نقل می کردند: یک روز که آیت الله کشمیری منزل ما تشریف آورده بود، از هر دري سخن پيش آمد از جمله پرسيدم اساتید عرفاني شما چه کساني بودند ... ؟ فرمود: در نجف عمدتاً در خدمت مرحوم آيت الله سيّد علي قاضي و مرحوم حاج شيخ مرتضي طالقاني که هر دو از اکابر عرفان نظري و عملي بودند، بودم. . . سیرهٔ آیت الله کشمیری بعد از نمازها این بود: ابتدا پیشانی بر مهر می گذاشت و سه مرتبه می گفت: الحمدلله بعد گونه راست را بر مهر می گذاشت و سه بار می گفت: شکراً لله و سپس گونه چپ را بر مهر نهاد و سه مرتبه می گفت: استغفر الله . . از وی سؤال شد این چه سجده ای است؟ فرمود: «حضرت ابراهیم (ع) به [یاری] این سجده خلیل و دوست خدا شد .» . . . @bazme_arefan
بنده خدا باید حق شناس باشد! . . همسرعلامه طباطبایی که بیمار شد، علامه ۲۷ روز تمام کار و زندگی اش را رها کرد و به طور شبانه روزی به او می‌رسید. . بعد از مرگ او به عشقش وفادار بود و تا چهار سال هر روز می‌رفت کنار مزارش. . بعد از آن چهار سال هم که فرصت کمتری داشت به طور مرتب دو روز در هفته- روزهای دوشنبه و پنج شنبه- سرمزار همسرش می‌رفت و امکان نداشت این برنامه را ترک کند. . به شاگردش هم پولی داده بود تا به کسی بدهد و تا یک سال هر هفته در شب‌های جمعه در حرم حضرت معصومه (س) به نیابت از همسر مرحومش، زیارتنامه بخواند! . بارها می‌فرمودند: بنده خدا باید حق شناس باشد. اگر آدم نتواند حق مردم را ادا کند، حق خدا را هم نمی‌تواند ادا کند! . . @bazme_arefan