eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••• ∞﷽∞ ❤️ ♥️🌱 بہ چہ!؟ تشبیہ‌ڪنم‌نامِ‌تــورا بہ‌بہــــار🌿 یابہ،‌آبـےِزلالِ‌دریا...! ساده‌ترمےگویم: توتَمامیَّتِ‌احســاسِ‌مَنـے♥️✨ 🤲 ╔═ ═
joze19.mp3
4.02M
صوتی🎧 📜 به روش (تندخوانی)✨ 🍃 باهدف انس با قران درماه 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.mp3
4.93M
💫☀️یک مسأله شرعی به همراه شرح دعای ماه مبارک رمضان حضرت آیت الله (ره)☀️💫 🔴 😍 ☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
•|کُلِ شعرم را در این مصرع تلاوت میکنم؛ کربلا هر کَس نرفته، از خواهش کُند...|• ... 🍃♥️ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣1⃣2⃣ برایمان چای ریخت و شیرینی و میوه آورد. بچه ها که از دیدنم ذوق زده شده بودند توی بغلم نشستند. صمد بین من و مادرش نشست و در گوشم گفت: «می گویند زن بلاست. الهی هیچ خانه ای بی بلا نباشد.» زودتر از آن چیزی که فکرش را می کردم، کارهایش درست شد و به مکه مشرّف شد. موقع رفتن ناله می کردم و اشک می ریختم و می گفتم: «بی انصاف! لااقل این یک جا مرا با خودت ببر.» گفت: «غصه نخور. تو هم می روی. انگار قسمت ما نیست با هم باشیم.» رفتن و آمدنش چهل روز طول کشید. تا آمد و مهمانی هایش را داد، ده روز هم گذشت. هر چه روزها می گذشت، بی تاب تر می شد. می گفت: «دیگر دارم دیوانه می شوم. پنجاه روز است از بچه ها خبر ندارم. نمی دانم در چه وضعیتی هستند. باید زودتر بروم.» بالاخره رفت. می دانستم به این زودی ها نباید منتظرش باشم. هر چهل و پنج روز یک بار می آمد. یکی دو روز پیش ما بود و برمی گشت. تابستان گذشت. پاییز هم آمد و رفت. زمستان سال 1364 بود. بار آخری که به مرخصی آمد، گفتم: «صمد! این بار دیگر باید باشی. به قول خودت این آخری است ها!» قول داد. اما تا آن روز که ماه آخر بارداری ام بود نیامده بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
سلام بر آنهایی که قامت راست ڪردنـد تا قامت مــا خم نشـود ... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
🔰فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... 🔸یڪ روز بعد از پایان عملیات ۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا🌷 را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز ناراحتم» 🔹متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند😔 کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم، من خودم را شرمنده شهدایی که "واقعاً زحمت کشیدند" و نامی از آنها نیست❌ می‌دانم. 🔸با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش🌷 گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴📆بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍ راوی: همرزم شهید ۲۵کربلا ۸ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
4_5866063227615447264.mp3
1.64M
🔻خدایا شهید نمیخوای دیگه... 🌸 حجه الاسلام والمسلمین حاج علیرضا پناهیان🌸 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
BozorgTatinKomakBeEmamZaman.mp3
1.63M
❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ ✔️ بزرگترین کمک به (علیه السلام) در عصر حاضر 🔹 استاد پناهیان 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣1⃣2⃣ شام بچه ها را که دادم، طفلی ها خوابیدند. اما نمی دانم چرا خوابم نمی برد. رفتم خانه همسایه مان، خانم دارابی، خیلی با هم عیاق بودیم، چون شوهر او هم در جبهه بود، راحت تر با هم رفت و آمد می کردیم. اغلب شب ها یا او خانه ما بود یا من به خانه آن ها می رفتم. اتفاقاً آن شب مهمان داشت و خواهرشوهرش پیشش بود. یک دفعه خانم دارابی گفت: «فکر کنم امشب بچه ات به دنیا می آید. حالت خوب است؟!» گفتم: «خوبم. خبری نیست.» گفت: «می خواهی با هم برویم بیمارستان؟!» به خنده گفتم: «نه... این دفعه تا صمد نیاید، بچه دنیا نمی آید.» ساعت دوازده بود که برگشتم خانه خودمان. با خودم گفتم: «نکند خانم دارابی راست بگوید و بچه امشب دنیا بیاید.» به همین خاطر همان نصف شبی خانه را تمیز کردم. لباس و وسایل بچه را آماده گذاشتم. بعد رفتم، بخوابم. اما مگر خوابم می برد. کمی توی جا غلت زدم که صدای در بلند شد. خوشحال شدم. گفتم حتماً صمد است. اما صمد کلید داشت. رفتم و در را باز کردم. خانم دارابی بود. گفت: «صدای آژیر آمبولانس شنیدم، فکر کردم دردت گرفته، دنبالت آمده اند.» گفتم: «نه، فعلاً که خبری نیست.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
شانزده سال بيشتر نداشتم كه براي به منزل ما آمد، گويي كار خدا بوده كه مهر خاموشي بر لبم نشست، و او را به عنوان آينده ي خود قبول كردم . پس از وقتي از او پرسيدم، اگر من پاسخ مثبت نمي دادم، چه مي كردي؟ با خنده گفت: خورده بودم، تا ديگر نكنم. دقيقاً بعد با سؤال بي پاسخم را جواب داد. هنوز وجود او را در كنار بچه هايم احساس مي كنم. درست پس از درباره ي سند خانه مشكل داشتيم، يك او را در ديدم كه گفت: برو تعاوني، نزد آقاي... و بگو... در اين جا، تأملي كرد و گفت نه نمي خواهد، شما بگوييد، مشكل را خودم مي كنم. ناگهان از بيدار شدم. چند روز بعد وقتي به سراغ رفتم، گفتند: ما خودمان از خبر داريم، همه ي كارهايش در دست بررسي است. # 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
قسمت 20.mp3
16.66M
🔊نمایشنامه 0⃣2⃣ 💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر ⏰مدت زمان: 9دقیقه 🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم ای که روشن شود از نور تو هر صبح جهان روشنای دل من حضرت خورشید سلام. 💞💞💞💞💞💞
معجزه ی اشک.mp3
15.06M
~┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄~ 🔺معجزه ی اشک برای امام حسین (علیه السلام )! ‌ 🔹 روایت عجیب حاج حسین کاجی از بازگشت شهید محمدرضا شفیعی پس از ۱۶ سال ~┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄~ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
4_5866063227615447264.mp3
1.64M
🔻خدایا شهید نمیخوای دیگه... 🌸 حجه الاسلام والمسلمین حاج علیرضا پناهیان🌸 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
: 🌸 زمان خلافت امام على(ع) مردى ایرانى از همدان مقدارى عسل و انجیر براى امیرالمۆمنین (ع) در كوفه آورد. امام همان لحظه دستور داد كودكان یتیم را صدا کنند. وقتی کودکان یتیم آمدند، آن حضرت سر خمره های عسل را پیش رویشان گذاشت تا از آن عسل ها بخورند، سپس آن عسل را در میان ظرفها ریخت و بین مردم تقسیم نمود. به حضرت اعتراض كردند كه چرا اجازه مى دهید یتیمان خود از سرظرف ها بخورند؟ حضرت فرمود: « امام پدر یتیمان است و گاهی پدر چنین اجازه ای را به فرزندانش می دهد،این اجازه را دادم تا آنان احساس یتیمى نكنند و خوشحال شوند». . (بحارالانوار، ج 41، ص 123) . 🌹جانم به فدای تو یا امیرالمومنین(ع) ...🌹 .
🙏💔🙏 رسول الله صلی الله علیه و آله: . هر كس بر مصيبت هاى اين دختر، (زينــــــب عليهــــــا السلـــــام) بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانـــش، حسن و حسين عليهماالسلام، گريسته باشد. 😢 . . مَن بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍ عليها السلام) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ عليهماالسلام؛ (وفيات الأئمه، ص 431) . . کربلـــا در کربلـــا می ماند، اگر زینــــب نبـــود 😢 .
مولا علی علیه السلام: . 🔶اوست كسى كه... هر كه بر او توكّل كند، برايش كافى است و هر كه از او درخواست كند، به وى مى بخشد.☝💖 . (📗نهج البلاغة، الخطبة 90) 🌹🌹🌹🌹 . لقمان به فرزندش: . 🔶فرزندم! به خداى عزّوجل اعتماد كن. آن گاه از مردم درخواست کن. آيا كسى به خدا اعتماد كرده كه خدا او را نجات نداده باشد؟💖 فرزندم! بر خدا توكّل كن. ☝ كيست كه بر خدا توكّل كرده و خدا، برايش كافى نبوده است؟ 💖 . (📗كنز الفوائد، ج 2 ص 66) .