فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╔═════ ೋღ
ღೋ ═════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╔═════ ೋღ
ღೋ ═════╗
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_411
از فردای همان روز خاله طیبه هر روز مقداری از وسایلم را با کمک خود یوسف آورد.
فرش ها را پهن کردند... قالی آشپزخانه را انداختند. قابلمه ها و بشقاب های ملامین را چیدند.
اجاق خوراک پزی ام را در آشپزخانه گذاشتند..... پشتی ها، رختخواب ها، پرده های تور توری سفید رنگ شیشه ی بالکن را زدند و خلاصه خانه آماده شد.
هر روز یوسف در بالکن را باز می کرد که تا شب بوی رنگ برود و شبها در را می بست.
یوسف حتی چند گلدان حُسن یوسف هم برای روی بالکن گرفت.
به شوخی به او گفتم:
_ یه یوسف داریم دیگه چرا گلدون خریدی؟
_یوسف باشه ولی حُسن یوسف نباشه؟!
همه چی تکمیل شد.
در خانه را خاله اقدس قفل کرد و کلیدش را به یوسف داد.
و روزهای آخر شهریور سال 60 به همین سادگی گذشت.
و سالگرد یونس رسید.
با آنکه من و یوسف نامزد بودیم....
با آنکه حتی قرار و تاریخ مراسم مان مشخص شده بود.....
با آنکه حتی جهيزيه را هم چیده بودیم....
اما دلم شور افتاد.... دوباره یادم آمد که چطور مراسم من و یونس به عزا تبدیل شد. دلم نمی خواست افسرده و غمگین باشم اما شدم.
از همان روز اول که دیس حلوا و خرمای سالگرد یونس را آماده می کردم.
پای همان تزئین دیس خرما.... کنار همان دانه به دانه ی خرمایی که باید می چیدم درون دیس....
وقتی فکرم باز درگیر خاطرات شد....
وقتی باز یادم آمد که یونس رفت تا زود برگردد و برنگشت!
وقتی یادم آمد که یوسف گفته بود که بعد از سالگرد یونس به پایگاه می رود تا چند روز مانده به تاریخ مراسم....
وقتی همه ی این ها یادم آمد.... یک وقت متوجه شدم که دیگر نفسم بالا نمی آید!
هر قدر اسپری زدم.... هر قدر نفس عمیق کشیدم.... نه.... چیزی وسط سینه ام، راه تنفسم را گرفته بود.
تنها دست بلند کردم و به زحمت برای خاله طیبه که می خواست وسایلی برای آشپزی به حیاط ببرد، دست تکان دادم.
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻درود بر تو دوستم ، روزت بخیر🌻
💚💛وقتی ناراحتی،
💛💚ميگن خدا اون بالا هست
💚💛وقتی نااميدی،
💛💚ميگن اميدت به خدا باشه
💚💛وقتی مسافری،
💛💚ميگن خدا پشت و پناهت
💚💛وقتی مظلوم واقع باشی،
💛💚ميگن خدا جای حق نشسته
💚💛وقتی گرفتاری، ميگن
💛💚خدا همه چيو درست ميکنه
💚💛وقتی هدفی تو دلت داری
💛💚ميگن از تو حرکت از خدا برکت
💚💛پس وقتی خدا حواسش به همه
💛💚و همه چی هست، ديگه غصه چرا
ازبچگییادمدادندجاهایشلوغ
بایدچادرمادررامحکمترگرفتتاگمنشد..
حضرتمآدر!
اینروزهاکهبازاردنیا،شلوغترازهمیشه
شده،
بایدچادرترامحکمترازهمیشهبگیرم.
اینروزهاکهطوفانبلا،تندنیارا
میلرزاند..
مندلمرابهمحبتشماگرممیکنم،
میدانمهرکسکهتورادوستدارد،زیرچادر
محبتتدرامانخداست..!:)
#الحمداللهکهمادرمی
#فاطمیه💔
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
••🥀🖤••
➕هرگاه به هر امامی سلام دهيد
خود آن امام جواب سلامتان را ميدهد.
ولی اگر کسی به حضرت مادر سلام دهد:
«همهی امامان جواب ميدهند...💔😔»
•السلامعلیڪیافاطمھالزهرا✋🏻🖤
#فاطمیه🏴
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان
جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان💔😔
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
1_2449065202.mp3
3.36M
الهی بمیرم این روزا تب داره مادر
الهی بمیرم این شبا تا صبح بیداره مادر
درد داره اما لبخند میزنه
خیلی به فکر فردای منه مادره دیگه
دنیای من مادرمه
فاطمه مادرمه 🥀
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
12.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیام فاطمه … من تنهام فاطمه✨💔
#فاطمیه🖤
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓ سوال دهه هشتادیا ❓
🤔 گریه و عزاداری حضرت زهرا چه خاصیتی داره؟
🤔 چه فایده ای برای دنیای امروز ما داره؟
و کلی سوال دیگه دهه هشتادیا
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
دےماهعجیب
بوےحاجقاسمرومیده💔..!↷
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#السݪامعلیڪیااباعبدالله💚
▪️ کاشکی به دادم برسی
نذار بگیره تو دلم، جایِ حسینت رو کسی ...
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝