#Story | #Profile
وَمَاالْحَيَاةُالدُّنْيَاإِلَّامَتَاعُالْغُرُورِ
بلهزندگیدنیافقط
وسیلۀگولخوردناست…🌿
#آیهگرافی🦋
•➜ ♡჻ᭂ࿐
#صرفاجھتاطلاع..
نہهیچوقتخونشھیدهدرنمۍرود،
خونشھیدبہزمیننمۍریزد.
خونشھیدھرقطرهاشتبدیلبہ
صدھاقطرهوھـزارهاقطرہبلڪہ..
بہدریایۍازخونمۍگردد
ودرپیکراجتماعواردمۍشود.
_شھیدمرتضۍمطهرۍ
خداوندا اگر لغزشی
مارا فرا گرفت
اگر وسوسه ای دیگر
در انتظار ماست
ما راعفو کن و از وسوسه ی
شیطان دور نگهدار
آمین یارب العالمین
خوشحال کردنِ انسان محزون،
چه با بخشش مال،
چه با سخن نیکو،
و چه با کنار او نشستن،
گناهان را پاک میکند...
✍🏻آیتاللهقاضیطباطبایی
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_442
زندگی مشترک یک جریان زیبای زندگیست که باید رمز و رازهایش کشف شود!
برای تداوم آرامش این زندگی، گاهی سکوت بهترین راه حل است و گاهی گفتگو....
برای تداوم دلبستگی ها، گاهی باید سازگار شد.... سازگار با تک تک روحیات، علاقه مندی ها، احساسات یک نفر....
و عجیب زیباست!
زیباست که من یک نفر را با همه ی اخم هایش، لبخندهایش، سر سختی هایش، بپذیرم و او هم مرا با همه ی لجبازی هایم، قهرهایم، دلخوری هایم، دوست بدارد.
بعد از آن دلخوری کوچک، روزها باز، دوباره رنگ شادی گرفت.
ماندن یوسف و مرخصی اش، خودش بهترین زمان بود برای تجربه ی زندگی مشترک به معنای تمام!
فهیمه چند روز بعد از آمدن یوسف، ما را دعوت کرد. مهمانی خوبی بود.
یوسف و آقا یاسر با هم خوب گرم گرفته بودند. و خاله طیبه از این دوستی بسیار خوشحال بود.
شب وقتی می خواستیم از خانه ی فهیمه برگردیم، خاله اقدس با اصرار خاله طیبه در خانه ی فهیمه ماند.
و قرار شد آقا یاسر فردای آن روز آنها را برساند.
من و یوسف تنها بودیم در تمام مسیر برگشت و با آنکه از خانه ی فهیمه تا خانه ی خودمان راه زیادی نبود و پیاده هم می شد رفت اما یوسف اصرار داشت ماشين بگیریم.
_هوا سرده فرشته سرما برات خوب نیست.
_اگه تو کنارم باشی همه چی برام خوبه.
نگاهش چند ثانیه روی چشمانم ماند.
و شاید همین حرفم باعث شد تا منصرف شود.
انگشتان دستم را لای به لای انگشتان مردانه ی دستش جا دادم و گفتم :
_پیاده میریم.
راه افتادیم. هوا سرد بود واقعا.... با آنکه سوز بدی می آمد اما باز هم کوتاه نیامدم.
_دستت سرده فرشته.... ماشین بگیریم؟
لرز خفیفی کردم و گفتم :
_نه... خوبه...
متعجب و با اخم نگاهم کرد.
_داری میلرزی بعد میگی خوبه؟!
_با هم قدم بزنیم خوبه خب.
اورکتش را در آورد و با آنکه جز همان اورکت چیزی روی پیراهنش نپوشیده بود گفت :
_اینو بپوش....
_نه.... زیاد سردم نیست.
توجهی نکرد و خودش اورکت را روی شانه ام انداخت.
_لجبازی نکن فرشته خانم... فردا باز میگی حالم بده.
_من کی گفتم حالم بده؟
_باشه نمیگی....
_خودت داری میلرزی که!
_نه خوبم....
_یوسف سرما میخوری... اینو بردار از روی شونه هام.... زیاد سردم نیست.
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
¹⁴ راه برای پیشرفت کردن...🥁🎖
┓سحر خیز بودن↼🌝
┛روزانه مطالعه داشتن↼📚
┓غذای سالم خوردن↼🥗
┛خودت رو دوست داشتن↼💜
┓خودت بودن↼🪞
┛کم قضاوت کردن↼😖
┓هدف تایین کردن↼🎯
┛مثبت اندیش بودن↼🧠
┓برنامه ریزی کردن↼🗓
┛انگیزه پیدا کردن↼🥇
┓به بقیه کمک کردن↼🌸
┛بهینه کار کردن↼🦾
┓پول پس انداز کردن↼💸
┛ساختن خود↼♥️🧡
•➜
اگر در زندگی به درب بزرگی رسیدی که قفل بر آن بود ...🗝
نترس و ناامید نشو...
چون اگر قرار بود باز نشود به جای آن دیوار میگذاشتند!
#انرژیمثبت
حجابٺانراحفظڪنید!
ٺادشمنآتشبگیࢪد . .
-زینبسلیمانۍ
•➜ ♡჻ᭂ࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را
از بلاها، سختیها،
مصیبتها و گرفتاریها
خدایا خودت پناه و
تسڪینِ دردهایشان باش
خدایا دلشوره و دلواپسے را
از ڪشور ما دور ڪن
آمیـــن
🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمدن هر صبح پیام خداوند برای
آغاز یک فرصت تازه است
برخیز و در این هوای دلچسب
زندگی را زندگی کن تغییر مثبتی ایجاد کن
و از یک روز دوست داشتنی خـــداوند
لذت ببر و قدر زندگیتو بدون
صبحتون بخیر عزیزان
🎥حسین الکایی
🌍مازندران _ نوشهر _ آبشار دارنو
خوشبختے؛
میٺۆنه داشتݧ آدمۍ باشہ...☂
کہ بلده حتێ از راه دور هم حالتو خوب ڪنه :)🌿'
#انرژیمثبت