دختری داشت حسین بن علی، از داغَش
جِگرم سوخت خُدا، شَرحِ غَمَش پیرم کرد😭
نمیدانم تا بھ حال خوب بھ قد و قواره
دختر سھ سالھ نگاه ڪرده اید یا نھ ،
اینبار ڪھ بھ هیئت میروید، اطرافتان
سرڪ بڪشید ، یتحمل میبینید ڪھ
چندتاشان چادر مشڪے ڪوتاه و
ڪوچڪی سرشان انداختھ اند،
چاقدرے را گره ریز زده اند ، ودبا
دست های لطیف و پنبھ اے سعے
دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر
روسری بپوشانند . چشم از پدر و
مادرشان برنمیدارند تا مبادا در
شلوغے آشنایے را گم ڪنند.
روضھ نمیخوانم .
میخواهم بگویم خوب نگاه ڪنید
ڪھ اگر جمعیت بایستد و بھ قصد
ترڪ هیئت راه بیوفتد ، چطور سریع
با قدمهای ڪوتاه خودشان را
میرسانند بھ پدرشان و سفت دستش
را میچسبند. شاید هم خودشان را
بالا بڪشند ، روی دوش سوار شوند
یا در آغوشے درمردمڪ شفاف
چشمهایشان چھ میبینید؟
اطمینان خاطر، سڪنے دل!
دنیا راهم آب ببرد جایشان امن است ،
بین دو بازوی پدر نشستھ اند .
بھ چھ چیز فڪر میڪنے ڪھ
اینطور لب روی هم
میفشاری . بھ شب؟ بھ مسیر؟ بھ
ڪاروانے رو بھ شام؟ بھ گم شدن؟
جاماندن؟ افتادن ... من اما بغض
امانم را برید وقتے دیدم آنقدر
ڪوچڪند ڪھ در شلوغےها باید از
زیر دست و پا جمعشان ڪنے ...
میفهمے میخواهم چھ بگویم؟!
#محرم #ماملتامامحسینیم #عشقحسینعلیهالسلام #رقیهخاتون
#بهوقتشبسوممحرم۱۴۴۵
@be_vaghte_del313
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
″بــرادرعزیـزم،زینـبشـودفدایت
آوردمازمدینه،دودستهگلبرایت...💔″
#طفلانحضرتزینب
حتی صبورِ قافله بیصَبر میشود ..
با خاطراتِ خستهترين دختری كه نيست ! 😭
هرسال بعد زنده ماندنمان از روز سومش
دلخوش به مُردن شب هفتم نشسته ايم...
[ قشنگ ترین توصیفی که راجبت میتونم بکنم اینه که تو برام مثل آهنگی هستی که هر وقت بهش گوش میدم حالم خوب میشه؛ مثل میوه های خوشمزهی تابستون؛ مثل شب بیداری از ذوق مسافرت فردا؛ مثل هیجان اولین قرار با یه آدم مهم؛ مثل قشنگیه لباسای رنگی رنگی؛ مثل یه نوشیدنی خنک وسط گرمای تابستون؛ مثل یه حس تر و تازهی رسیدن به هدف؛ مثل چیزی که هیچوقت نداشتی ..♥️🌱 ] #امام_حسین_دلم
از کودکی حسین(ع) برای من
گنبدی نورانی بود که خود را
به نور او متصل میکردم ...
آخـرش یـک روز
یک شعـری میگویم
که حضرت عباسش
رود بشـود ...
دریا بشـود ...
باران بشود ...
برسد به خیمه ها ...
#شبتاسوعا
#شبنهم
این همه آدم رفتند و نیامدهاند!
فقط یک نفر است که رفت و هنوز هم در تاریخ دارند می گویند« ای اهل میر و علمدار نیامد ...»
قصه غریبی است این ماجرای عطش
و از آن غریب تر قصه کسی است
که همه او را ساقی بدانند
و چشم همه برای آب به او باشد،
اما کاری از او بر نیاید ...!
سکینه و رقیه و بچه ها
گفته بودند: آب ...
و هستی ِ عباس
آب شده بود و قطره قطره
چکیده بود پیشِ پایشان ...
من نمی دانم
میان این عمو و آن برادزاده ها
چه گذشته بود که عباسِ ادب ،
پیش روی ِ شما ایستاده بود و گفته بود:
آقا تابم تمام شده است ...
و شما رخصت داده بودید
دلتان ولی ناآرام بود تا آن که
صدای استغاثه اش بلند شد که: اَدرک اُخاک
من فدای شما، آن لحظه ای که
صدایتان هلهله دشمن را به آسمان برد:
الان انکسر ظهری و قلّت حیلتی ...
خاک بر من
بدون عَلَم بازگشتید،
بدون علمدار،
بدون مشک،
بدون سقا ...
در برابر نگاه منتظر بچه ها
فقط به سمت خیمه عباس رفتید
و عمود خیمه را کشیدید ...
سلام بر لبهایی که
آب را تا ابد شرمنده کرد
السلام علیک یا ساقی عطاشی کربلاء
#شب_تاسوعا
@be_vaghte_del313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️امروز تاسوعاست
به یاد#حاج_قاسم
علمدار انقلاب باشیم...
بلند شو علمداااااار
علم رو بلند کن😭😭
ای آفتاب، صبر کن این آخرین شب است
این آخرین شبانهی آرام زینب است...
به سیدالشهدا که روز عاشورا
گریه میکردند، عرض کردند:
یابن رسول الله!چرا گریه میکنید؟
فرمودند: به خاطر این جمعیّت.
گفتند: کدام جمعیّت...؟
فرمود: لشکر دشمن.
گفتند: چرا برای اینها گریه میکنید؟
فرمودند: آخر اینها
مرتکب کاری میشوند
که مستحقّ جهنّم میشوند،
ناراحتم!
#استادناصری
از کودکی که روضههایش را شنیدم
بیزارم از اسبی که نعل تازه دارد... 😭
#یا_حسین
#آقایِ_من_حسین
عاشورا پر از خرده درامها و روابط عاطفی پیچیده است. اما بیشتر اونها به نظرم در همین نوحه «مکن ای صبح طلوع» خلاصه شده باشه. بیتی که دهه هاست در تمام مجالس شب عاشورا خونده میشه و هنوز به اندازه ذره غباری از شور و احساس و ارادتی که این مرثیه در وجود عزاداران میندازه کم نشده ...
#مکن_ای_صبح_طلوع
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
خدایا ممنون که شکوه شعر ((شروع شد غزلم، بسمه تعالی سر)) رو به حمیدرضای برقعی بخشیدی و به ما اجازه دادی با صدای محکم و بغضآلودش زار زار گریه کنیم. ممنون که شعر آیینی از این غزل بلندبالا محروم نموند.
#ماملتامامحسینیم
#عاشورا
@be_vaghte_del313