eitaa logo
به وقت دل | رحمت نژاد
560 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
367 ویدیو
11 فایل
الناز رحمت نژاد ✍️خبرنگار حوزه مقاومت/ مربی تربیتی و مدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت و شاگردی در حال‌ آموختن عظیم‌ترین آرزویی که در سینه‌ام جا خشک کرده؛ پیروزی مقاومت فلسطین است...✌️ 🆔 @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
ماسک، گرما، فاصله، ضدعفونی، وقت‌کم روضه‌هایت‌نازدارد ارباب! هرچه‌باشد‌میخرم.. @be_vaghte_del313
ای کسی که زیر تابوتم را میگیری؛ دو کلمه وصیت دارم ... بالای قبرم بنویس: که من دیوانه ی حسینم :) @be_vaghte_del313
[ یکی‌ازمعروف‌ترین‌قضایا؛قصه‌"لیلامادر حضرت‌علی‌اکبر"است،البته‌ایشان‌مادری به نام‌لیلاداشته‌اند ولی‌یک‌مورخ‌نگفته است‌که‌لیلادرکربلابوده‌است‌اماچقدرما روضه‌لیلاوعلی‌‌اکبرخواندیم؛روضه‌یِ‌آمدن لیلابه‌بالینِ‌علی‌اکبرزمانی‌که‌استادمطهری به‌یکی‌ازمجالس‌روضه‌درقم‌تشریف‌میبرندو همین‌روضه‌را‌میشنوند‌که‌حضرت‌علی‌اکبر به‌میدان‌رفت‌وامام‌حسین به لیلافرمود از جدم‌شنیدم‌که‌دعایِ‌مادر درحقِ‌فرزند‌مستجاب‌است؛برودرفلان خیمه‌یِ‌خلوت‌،موهایت‌راپریشان‌کن و در حقِ‌فرزندت‌دعا‌کن‌بلکه‌خداونداین‌فرزند را سالم‌به‌مابرگردانَد!! اصلالیلایی‌درکربلانبودبعلاوه‌این‌منطق؛منطقِ‌حسین‌نیست؛منطقِ‌حسین‌درروز عاشورا‌منطق‌جانبازی‌است. درباره علی‌اکبر تمام‌مورخین‌نوشته‌اند که درباره‌هرکس‌که‌آمد‌اجازه‌خواست‌اگر به نحوی‌میشد‌حضرت،عذری‌برایش‌ذکرکند ذکرمیکرد،الاّبرایِ‌علی‌اکبر(فاسْتَأْذَنَ‌اَباهُ فَأَذِنَ‌لَهُ)يعني‌تااجازه‌خواست،گفت:برو...🙂🖤 ] @be_vaghte_del313
[ موضوع‌ازاین‌مهمتر : میگوینددرهمان گرماگرم‌روزعاشوراکه‌می‌دانیم‌مجال‌نماز خواندن‌هم‌نبودوامام، نمازخوف‌خواند امام‌فرمود‌:"حجله‌عروسی‌راه‌بیندازیدمن میخواهم‌عروسی‌قاسم‌رابایکی‌از دخترهایم‌لااقل‌شبیه‌هم‌شده‌دراینجا ببینم؛(حالاقاسم،یک‌نوجوان‌سیزده‌ساله‌است.) چرا؟"آخه‌آرزودارم؛آرزوراکه نمیتوانم‌به‌گورببرم. حالادریک‌چنین‌گرماگرم‌زدوخورد،که مجال‌نماز‌خواندن‌نیست‌میگویندحضرت فرمودکه‌من‌درهمین‌جامیخواهم‌دخترم‌را برای‌پسربرادرم‌عقدکنم‌ویک‌شکل‌عروسی هم‌شده‌است‌دراینجاراه‌بیندازم. ▪درصورتی‌که‌این‌قضیه‌درهیچ‌کتابی‌از کتاب‌های‌تاریخی‌معتبروجودندارد. مردعالم،حاجی‌نوری‌می‌گوید:اولین‌کسی که‌این‌قضیه‌رادرکتابش‌نوشته‌است؛ ملاحسین‌کاشفی‌بوده‌درکتابی‌به‌نام"روضة الشهدا"واصل‌قضیه‌دروغ‌و صددرصد دروغ‌است... ] @be_vaghte_del313
لا یوم کیومک یا اباعبدالله لا اصحاب کأصحابِکَ لا لیل کلَیلِکَ لا دم کدَمِکَ و لا دمع کدَمعکَ یا اباعبدالله(علیه‌السلام) +شما چیز دیگرید ... اصل غَم‌ِ شما با تمام غم‌ها فرق می‌کنه... اصلا تا محرم نیاد، آدم نمی‌فهمه دلش چقدر مُرده‌ست ... بس که زندگی و تازگی می‌دید به دلمون ...
ولی وقتی تو روضه ها جمعیت زیاد بود.. گریه ها تو گریه ها گم میشد.. داد ها میون دادها..و لطمه ها میون لطمه ها.. بیشتر خودمون بودیم شاید.. رها رهاااا رهاااااااااااااااااا.. @be_vaghte_del313
داستان حر و عمر سعد از عجیب ترین داستان های کربلاست من هروقت که از عمرسعد شدن ترسیدم " حر" شدن آرامم کرده و امیدم داده و هروقت که لحظه ای به خودم غرّه شدم مناجات ها و جهادهای عمرسعد به یادم آورده که در این دنیا هیچ چیز غیرقابل لغزشی وجود ندارد... @be_vaghte_del313
میدونستید یه نفر از یاران امام حسین از ایشون قول گرفته که تا وقتی کسی برات مونده کنارت میجنگم ولی اگه تنها شدی میرم! و شوخی هم نکرده جنگیده زخمی شده دم ِ دم ِ بهشت بوده و وقتی دیده که امام بی یار موندن رفته پی ِ پسرش که منتظرش بوده! می‌بینید چقدر داستان کربلا عجیبه؟ می‌بینید حتی وقتی به حق یقین داری، وقتی حتی کنار حق می ایستی و دفاع میکنی و حتی مجروح میشی باز هم ممکنه عاقبت به خیر نشی؟ می‌بینید چقدر باید بلرزیم و بترسیم از لغزیدن؟ @be_vaghte_del313
تن ضحاک‌بن عبدالله همه‌ی عاشورا، از صبح تا غروب به همراه اصحاب عاشورایی امام عشق بود اما جانش، حتی نفسی به ملکوتی که آن احرار را بار دادند راه نیافت 《عبادت مشروط》کرم ابریشمی است که در پیله خفه می‌شود و بال‌های رستاخیزی‌اش هرگز نخواهد رُست. اگر شرط، تعلقی است که حجاب راه می‌شود و تو را از پیوستن به جمع احرار باز می‌دارد ، آن شرط قلّاده‌ایست که شیطان بر گردن تو انداخته است و با آن تو را از صحرای کربلا و از رکاب حسین می‌رباید. ضحاک بن عبدالله همه‌ی روز جنگیده بود، اما شهادت همه روز از او گریخته بود... فتح خون/ سید مرتضی آوینی موسوعه کلمات الامام الحسین صص۴۵۳_۴۵۲ @be_vaghte_del313
نمیدانم تا بھ حال خوب بھ قد و قواره دختر سھ سالھ نگاه ڪرده اید یا نھ ، اینبار ڪھ بھ هیئت میروید، اطرافتان سرڪ بڪشید ، یتحمل میبینید ڪھ چندتاشان چادر مشڪے ڪوتاه و ڪوچڪی سرشان انداختھ اند، چاقدرے را گره ریز زده اند ، وبا دست های لطیف و پنبھ اے سعے دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر روسری بپوشانند . چشم از پدر و مادرشان برنمیدارند تا مبادا در شلوغے آشنایے را گم ڪنند. روضھ نمیخوانم . میخواهم بگویم خوب نگاه ڪنید ڪھ اگر جمعیت بایستد و بھ قصد ترڪ هیئت راه بیوفتد ، چطور سریع با قدمهای ڪوتاه خودشان را میرسانند بھ پدرشان و سفت دستش را میچسبند. شاید هم خودشان را بالا بڪشند ، روی دوش سوار شوند یا در آغوشے درمردمڪ شفاف چشمهایشان چھ میبینید؟ اطمینان خاطر، سڪنے دل! دنیا راهم آب ببرد جایشان امن است ، بین دو بازوی پدر نشستھ اند . بھ چھ چیز فڪر میڪنے ڪھ اینطور لب روی هم میفشاری . بھ شب؟ بھ مسیر؟ بھ ڪاروانے رو بھ شام؟ بھ گم شدن؟ جاماندن؟ افتادن ... من اما بغض امانم را برید وقتے دیدم آنقدر ڪوچڪند ڪھ در شلوغےها باید از زیر دست و پا جمعشان ڪنے ... میفهمے میخواهم چھ بگویم؟! ۱۴۴۲ ✍ خبرنگار بسیجی: @be_vaghte_del313
روز جمعه ست! بیا منتقم خون حسین تا «ظهورِ تو» به عنوانِ خبر خوانده شود قول دادے که سراسیمه بیایے! هرجا... روضۂ حضرتِ عباس(ع) اگر خوانده شود!
چند خط حرف بزنم ؟ خدایا ما رو که با ذکر و نام حسین به دنیا اومدیم، قد کشیدیم و بزرگ شدیم با حسین پیر کن ... 🖤😭 خدایا ما جز حسین کسی رو توی این دنیا نداریم ... 💔😭 دست ما رو از دست‌هاش جدا نکن... نذار از زیر سایه‌ش جدا شیم ... بذار وقتی میخوایم قد بلند کنیم و بیایم پیشت، دستمون توی دست‌های حسین باشه و قلبمون تو مُشتِ حسین ... خدایا ما رو از حسین‌ت جدا نکن 😭💔🖤 @be_vaghte_del313
گر بگذری ز خاکم و گویی تو را که کُشت؟ فریاد خیزد از کفنم؛ کآرزوی تو...
ای خدای عاشورا! داغ فرزندان حسین علیه السلام و مصیبت شیعه را به ظهور حضرت مُنتَقِم تسلّی ببخش... @be_vaghte_del313
_ قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :  اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً. +  پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود :  براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود . 📚 منبع : ( کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556) @be_vaghte_del313
موقعِ دَمام‌زنی هرکسی با خودش یه شعری رو زمزمه میکنه، بیتی که همیشه میاد تو ذهن من اینه: "اینان که طبل خاتمه‌ی جنگ می‌زنند دیگر چرا به خیمه‌ی ما سنگ می‌زنند ... "🖤😭 ۱۴۴۳ @be_vaghte_del313
نمیدانم تا بھ حال خوب بھ قد و قواره دختر سھ سالھ نگاه ڪرده اید یا نھ ، اینبار ڪھ بھ هیئت میروید، اطرافتان سرڪ بڪشید ، یتحمل میبینید ڪھ چندتاشان چادر مشڪے ڪوتاه و ڪوچڪی سرشان انداختھ اند، چاقدرے را گره ریز زده اند ، وبا دست های لطیف و پنبھ اے سعے دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر روسری بپوشانند . چشم از پدر و مادرشان برنمیدارند تا مبادا در شلوغے آشنایے را گم ڪنند. روضھ نمیخوانم . میخواهم بگویم خوب نگاه ڪنید ڪھ اگر جمعیت بایستد و بھ قصد ترڪ هیئت راه بیوفتد ، چطور سریع با قدمهای ڪوتاه خودشان را میرسانند بھ پدرشان و سفت دستش را میچسبند. شاید هم خودشان را بالا بڪشند ، روی دوش سوار شوند یا در آغوشے درمردمڪ شفاف چشمهایشان چھ میبینید؟ اطمینان خاطر، سڪنے دل! دنیا راهم آب ببرد جایشان امن است ، بین دو بازوی پدر نشستھ اند . بھ چھ چیز فڪر میڪنے ڪھ اینطور لب روی هم میفشاری . بھ شب؟ بھ مسیر؟ بھ ڪاروانے رو بھ شام؟ بھ گم شدن؟ جاماندن؟ افتادن ... من اما بغض امانم را برید وقتے دیدم آنقدر ڪوچڪند ڪھ در شلوغےها باید از زیر دست و پا جمعشان ڪنے ... میفهمے میخواهم چھ بگویم؟! ۱۴۴۴ ✍ @be_vaghte_del313
موقعِ دَمام‌زنی هرکسی با خودش یه شعری رو زمزمه میکنه، بیتی که همیشه میاد تو ذهن من اینه: "اینان که طبل خاتمه‌ی جنگ می‌زنند دیگر چرا به خیمه‌ی ما سنگ می‌زنند ... "🖤😭 @be_vaghte_del313
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
میدونستید یه نفر از یاران امام حسین از ایشون قول گرفته که تا وقتی کسی برات مونده کنارت میجنگم ولی اگه تنها شدی میرم! و شوخی هم نکرده جنگیده زخمی شده دم ِ دم ِ بهشت بوده و وقتی دیده که امام بی یار موندن رفته پی ِ پسرش که منتظرش بوده! می‌بینید چقدر داستان کربلا عجیبه؟ می‌بینید حتی وقتی به حق یقین داری، وقتی حتی کنار حق می ایستی و دفاع میکنی و حتی مجروح میشی باز هم ممکنه عاقبت به خیر نشی؟ می‌بینید چقدر باید بلرزیم و بترسیم از لغزیدن؟ @be_vaghte_del313
تن ضحاک‌بن عبدالله همه‌ی عاشورا، از صبح تا غروب به همراه اصحاب عاشورایی امام عشق بود اما جانش، حتی نفسی به ملکوتی که آن احرار را باز دادند راه نیافت 《عبادت مشروط》کرم ابریشمی است که در پیله خفه می‌شود و بال‌های رستاخیزی‌اش هرگز نخواهد رُست. اگر شرط، تعلقی است که حجاب راه می‌شود و تو را از پیوستن به جمع احرار باز می‌دارد ، آن شرط قلّاده‌ایست که شیطان بر گردن تو انداخته است و با آن تو را از صحرای کربلا و از رکاب حسین می‌رباید. ضحاک بن عبدالله همه‌ی روز جنگیده بود، اما شهادت همه روز از او گریخته بود... فتح خون/ سید مرتضی آوینی موسوعه کلمات الامام الحسین صص۴۵۳_۴۵۲ @be_vaghte_del313
نمیدانم تا بھ حال خوب بھ قد و قواره دختر سھ سالھ نگاه ڪرده اید یا نھ ، اینبار ڪھ بھ هیئت میروید، اطرافتان سرڪ بڪشید ، یتحمل میبینید ڪھ چندتاشان چادر مشڪے ڪوتاه و ڪوچڪی سرشان انداختھ اند، چاقدرے را گره ریز زده اند ، ودبا دست های لطیف و پنبھ اے سعے دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر روسری بپوشانند . چشم از پدر و مادرشان برنمیدارند تا مبادا در شلوغے آشنایے را گم ڪنند. روضھ نمیخوانم . میخواهم بگویم خوب نگاه ڪنید ڪھ اگر جمعیت بایستد و بھ قصد ترڪ هیئت راه بیوفتد ، چطور سریع با قدمهای ڪوتاه خودشان را میرسانند بھ پدرشان و سفت دستش را میچسبند. شاید هم خودشان را بالا بڪشند ، روی دوش سوار شوند یا در آغوشے درمردمڪ شفاف چشمهایشان چھ میبینید؟ اطمینان خاطر، سڪنے دل! دنیا راهم آب ببرد جایشان امن است ، بین دو بازوی پدر نشستھ اند . بھ چھ چیز فڪر میڪنے ڪھ اینطور لب روی هم میفشاری . بھ شب؟ بھ مسیر؟ بھ ڪاروانے رو بھ شام؟ بھ گم شدن؟ جاماندن؟ افتادن ... من اما بغض امانم را برید وقتے دیدم آنقدر ڪوچڪند ڪھ در شلوغےها باید از زیر دست و پا جمعشان ڪنے ... میفهمے میخواهم چھ بگویم؟! @be_vaghte_del313