eitaa logo
به وقت دل | رحمت نژاد
548 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
368 ویدیو
11 فایل
الناز رحمت نژاد ✍️خبرنگار حوزه مقاومت/ مربی تربیتی و مدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت و شاگردی در حال‌ آموختن عظیم‌ترین آرزویی که در سینه‌ام جا خشک کرده؛ پیروزی مقاومت فلسطین است...✌️ 🆔 @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
یک جمله را مدام روی منبر تکرار میکرد، هوارش میزد و هر که صدایش را می شنید آنقدر به سر میزد و گریبانش را چاک میداد تا از نفس مےافتاد. میگفت: بابا جان! تالله بالله ابن ملجم علے ع را نکشت! شب نوزدهم ماه هم نبود! مسجد و محرابی هم نبود! علے ع را مغیره کشت، سی‌سال قبل ترش بود... کوچه بود... در بود، دود بود، آتش بود ... زهرا س هم بود ..... @be_vaghte_del313
1_288754969.mp3
5.71M
🎼 مواظب دلم نبودم... که این بلا سرش اومد‌... @be_vaghte_del313
سَحرِ آخری، دلم رفته کربلا ... کاش میتونستم بی شیله پیله حرف بزنم ... کاش میشد حرفامو از بند ادبیات و کلمات بکشم بیرون، کاش میشد گریه‌هامو نقاشی کنمُ بزنم به دیوار حرمت... بیقراری داغِ تازه‌ای نیست فقط گاهی فراموش میشه و یهو با یه نگاهت از نو رو دل آدم میشینه‌‌‌... @be_vaghte_del313
منو کُشته،😭💔 خیالِ کربلا ... شورِ مدافعان خونِ فدائی هات صدایِ زائرات علقمه و فُرات نسیمِ پَرچَمِت ناله ی بچه هات
ماسک، گرما، فاصله، ضدعفونی، وقت‌کم روضه‌هایت‌نازدارد ارباب! هرچه‌باشد‌میخرم.. @be_vaghte_del313
آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است..
هدایت شده از به وقت دل | رحمت نژاد
یک جمله را مدام روی منبر تکرار میکرد، هوارش میزد و هر که صدایش را می شنید آنقدر به سر میزد و گریبانش را چاک میداد تا از نفس مےافتاد. میگفت: بابا جان! تالله بالله ابن ملجم علے ع را نکشت! شب نوزدهم ماه هم نبود! مسجد و محرابی هم نبود! علے ع را مغیره کشت، سی‌سال قبل ترش بود... کوچه بود... در بود، دود بود، آتش بود ... زهرا س هم بود ..... @be_vaghte_del313
دختر است دیگر ... ؛ از تمامِ ڪارهاے مادر سَر درمیاورد ! حتےٰ اگر ڪسے به زبان نیاورد !! به گُمانَم وقتے مادر میانِ بستر بود ، زینب آنقدر به هر بهانه اے پروانه ے شمعِ وجودِ هر لحظه در حالِ آب شُدن مادر شده بود ڪه ؛ جاےِ ڪبودے و زخمهایَش را از بَر شُده بود !! حواسش بود ڪه داغِ زخمهاے مادر را ، تنها اشڪ بریزد ... به دور از چشمهاےِ حسن ! اما آن روزها انگار مادر ، مادرے ڪردن را آهسته آهسته به گوشِ او میخواند و زینب ... با چشمهایے ڪه فریاد میزدند | مادرِ هجده ساله ام ، این حرفها را چرا میزنے ؟ | به گوشِ جان میسپُرد !! زینبِ حُسین ، به ارث میبُرد لقبِ | اُمِ ابیها | ےِ مادر را ... باید پس از فاطمه او سنگِ صبورِ ناله هاےِ درونِ چاهِ علے میشد ...💔 یکے پَس از دیگرے آن روزهاے آخر ، مادر تعلیمِ زینب میداد !! انگار تعلیم میداد ، صبوریهاےِ بعدِ خود را ... به اُم المصائبِ دوران 😭 دختر است دیگر ... بعدِ مادر بوےِ دستهاےِ او را میانِ جانمازَش به جستجو میگِریَد ! میانِ پیراهنًش حتےٰ و به آغوش میڪشد ، تمامِ دلتنگے هایَش را ... دختر است دیگر ! مادرے بَلَد است ... . . @be_vaghte_del313
من اینجور تصور میکنم: «وقتی که ماه محرم میشه، وقتی میری توی روضه میشینی و اشکات از روی گونه هات سُر میخورن، چندتا فرشته از بهشت میان و دستاشون رو کاسه میکنن و قطره قطره اشکات رو جمع میکنن ! بعد میبرن میریزن روی قلبت... و زِنگار های قلبت رو پاک میکنن! باهم زمزمه میکنن:ببینید چه اشک زلالی! که قلبش رو اینجور صیغلی میکنه. بیخودی که نیست ؛داره اشک برای پسر‌حضرت‌فاطمه‌{سلام‌الله‌علیها}میریزه برای آقای امام حسین...»