eitaa logo
به وقت دل | رحمت نژاد
544 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
389 ویدیو
11 فایل
الناز رحمت نژاد ✍️خبرنگار حوزه مقاومت/ مربی تربیتی و مدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت و شاگردی در حال‌ آموختن عظیم‌ترین آرزویی که در سینه‌ام جا خشک کرده؛ پیروزی مقاومت فلسطین است...✌️ 🆔 @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیده بودم هیئت و سردرد داشت امانم رو میبرید ... درد، بی امان و یک‌باره ریخته بود تو چِشمام و حتی نمی‌تونستم چشمامو خوب باز کنم ... بیچاره‌وار از اطرافیانم پرسیدم که همراه خودشون مسکّنی ندارن؟ هیچکس نداشت... سرم رو مدام می‌انداختم پایین و نگران بودم که نه از سخنرانی چیزی بفهمم و نه از عزاداری... دلم ‌گرفته بود... سر درد نباید اینجا و این موقع و امشب بیخ گلوم رو میچسبید. نه امشب...نه اینجا... چای که آوردن قبل از خوردن با خودم گفتم من هرشب با تمام اعتقادم به "آب حیات بودن" چای‌ روضه‌ات را نوشانوش سر کشیدم. چون اعتقاد داشتم هرچیزی که به نام تو و در مجلس تو بِهِم می‌رسه حیات و معرفت و شِفاست چای رو نگاه کردم و گفتم اگر یقینم قلبی باشه هیچ مسکّنی مثل چای روضه‌ی تو دردمو آروم نخواهد کرد‌ حسین ِ مهربونِ من... و اولین جرعه چای رو سر کشیدم.... خانم بغل دستیم که از قبل وضع چهره و درد کشیدنمو دیده بود و بلند شده بود دنبال مسکن برام تو مجلس می‌گشت آخرای خوردن چای‌ام رسید،خوشحال از این‌که برام یک مسکن پیدا کرده؛ اما وقتی چهره باز شده‌ و چشم‌های آروم شده‌م رو دید جا خورد: - مسکّن پیدا کردم برات خندیدم...استکان چای رو نشونش دادم: " لازم‌نیست...خوب ِخوب شدم...:) " @be_vaghte_del313
منو کُشته،😭💔 خیالِ کربلا ... شورِ مدافعان خونِ فدائی هات صدایِ زائرات علقمه و فُرات نسیمِ پَرچَمِت ناله ی بچه هات
رسیده بودم هیئت و سردرد داشت امانم رو میبرید ... درد، بی امان و یک‌باره ریخته بود تو چِشمام و حتی نمی‌تونستم چشمامو خوب باز کنم ... بیچاره‌وار از اطرافیانم پرسیدم که همراه خودشون مسکّنی ندارن؟ هیچکس نداشت... سرم رو مدام می‌انداختم پایین و نگران بودم که نه از سخنرانی چیزی بفهمم و نه از عزاداری... دلم ‌گرفته بود... سر درد نباید اینجا و این موقع و امشب بیخ گلوم رو میچسبید. نه امشب...نه اینجا... چای که آوردن قبل از خوردن با خودم گفتم من هرشب با تمام اعتقادم به "آب حیات بودن" چای‌ روضه‌ات را نوشانوش سر کشیدم. چون اعتقاد داشتم هرچیزی که به نام تو و در مجلس تو بِهِم می‌رسه حیات و معرفت و شِفاست چای رو نگاه کردم و گفتم اگر یقینم قلبی باشه هیچ مسکّنی مثل چای روضه‌ی تو دردمو آروم نخواهد کرد‌ حسین ِ مهربونِ من... و اولین جرعه چای رو سر کشیدم.... خانم بغل دستیم که از قبل وضع چهره و درد کشیدنمو دیده بود و بلند شده بود دنبال مسکن برام تو مجلس می‌گشت آخرای خوردن چای‌ام رسید،خوشحال از این‌که برام یک مسکن پیدا کرده؛ اما وقتی چهره باز شده‌ و چشم‌های آروم شده‌م رو دید جا خورد: - مسکّن پیدا کردم برات خندیدم...استکان چای رو نشونش دادم: " لازم‌نیست...خوب ِخوب شدم...:) " @be_vaghte_del313
من اینجور تصور میکنم: «وقتی که ماه محرم میشه، وقتی میری توی روضه میشینی و اشکات از روی گونه هات سُر میخورن، چندتا فرشته از بهشت میان و دستاشون رو کاسه میکنن و قطره قطره اشکات رو جمع میکنن ! بعد میبرن میریزن روی قلبت... و زِنگار های قلبت رو پاک میکنن! باهم زمزمه میکنن:ببینید چه اشک زلالی! که قلبش رو اینجور صیغلی میکنه. بیخودی که نیست ؛داره اشک برای پسر‌حضرت‌فاطمه‌{سلام‌الله‌علیها}میریزه برای آقای امام حسین...»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از اجرا در میدان آزادی و برج میلاد و مشهدالرضا علیه السلام رسیدن به اجــرای زنده در اختتامیه سی و هشتمین جشنواره موسیقی فجــر 🌱 -تهران - فرهنگسرای ارسباران اسفند ١۴٠١ هِیْئَت‌مُعَظَّم‌ْدُخْتَرآنہ‌بَنـات‌ُالْحِیـْدَر🤍🌸