به راستی چه زیباست اندیشه ای که در مقابلِ قلم زانو زند و واژه هایی که در خدمت بیان حق برآید..
#روز_خبر_نگار_گرامی_باد
خبرنگار بسیجی: #رحمت_نژاد
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
یکی میشود نوکر بدبخت رسانه های مبتذل و استکباری،
یکی لیاقت پیدا میکند که خبرنگار عشق و ایمان و غیرت باشد و نوکر اهل بیت...
یکی شغلش زیرباد کولر نشستن و پز روشنفکری دادن و ترویج بی غیرتی و بی عفتی است،
یکی شغلش، صدای مومنان و مجاهدان شدن است، انعکاس جهاد و رشادت شیربچه های پاک حیدری، ثبت خوبی ها و ایثار و گذشتها...
فرق است بین بی غیرتها و بی شرفها،
با آن کسی که پرچم اسلام را در هر شغل و مقامی که هست بلند میکند...
فرق است بین سیاه عاقبتانی که کاسه لیسی فلان شبکه را برای مجیزگویی از اربابان فاسدشان میکنند،
با عاقبت بخیرانی که حنجره و چشم و گوش مظلومان و ستم کشیدگان میشوند و خبرنگار لحظه های ناب عاشقی بندگان خوب و با ایمان
فرق است بین خبرنگار انقلابی
و
بی شرافتی که خبرهایش جولانگاه شیاطین و مفسدین است.
به قلم خبرنگاربسیجی: #رحمت_نژاد
#بانو_طلبه
#روز_خبرنگار
#شهدای_خبرنگار
@be_vaghte_del313
نمیدانم تا بھ حال خوب بھ قد و قواره
دختر سھ سالھ نگاه ڪرده اید یا نھ ،
اینبار ڪھ بھ هیئت میروید، اطرافتان
سرڪ بڪشید ، یتحمل میبینید ڪھ
چندتاشان چادر مشڪے ڪوتاه و
ڪوچڪی سرشان انداختھ اند،
چاقدرے را گره ریز زده اند ، وبا
دست های لطیف و پنبھ اے سعے
دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر
روسری بپوشانند . چشم از پدر و
مادرشان برنمیدارند تا مبادا در
شلوغے آشنایے را گم ڪنند.
روضھ نمیخوانم .
میخواهم بگویم خوب نگاه ڪنید
ڪھ اگر جمعیت بایستد و بھ قصد
ترڪ هیئت راه بیوفتد ، چطور سریع
با قدمهای ڪوتاه خودشان را
میرسانند بھ پدرشان و سفت دستش
را میچسبند. شاید هم خودشان را
بالا بڪشند ، روی دوش سوار شوند
یا در آغوشے
درمردمڪ شفاف چشمهایشان
چھ میبینید؟ اطمینان خاطر،
سڪنے دل! دنیا راهم آب ببرد
جایشان امن است ، بین دو بازوی
پدر نشستھ اند . بھ چھ چیز فڪر
میڪنے ڪھ اینطور لب روی هم
میفشاری . بھ شب؟ بھ مسیر؟ بھ
ڪاروانے رو بھ شام؟ بھ گم شدن؟
جاماندن؟ افتادن ... من اما بغض
امانم را برید وقتے دیدم آنقدر
ڪوچڪند ڪھ در شلوغےها باید از
زیر دست و پا جمعشان ڪنے ...
میفهمے میخواهم چھ بگویم؟!
#هیئت_رزمندگان_سپاه
#حسینیه_عاشقان_ثارالله
#کانون_شهید_سبحانی
✍ خبرنگار بسیجی: #رحمت_نژاد
#ماه_محرم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
#ایستاده_در_قم/ #نشسته_در_کاخ
وقتی گریه کردنِ طلبه قُمی رو بیرونِ بیمارستان دیدم بغض کردم، اشکام ریخت ... شاید هم احساسِ حقارت کردم که محمد مداح کجا و ما کجا ... محمد مداح کجا و طلبه یِ نشسته در کاخِ ما کجا ... طلبه ای که فقط اسمِ روحانی و طلبگی رو به یدک میکشه، فقط لباسِ طلبگی رو میپوشه، به مَنِش و روشِ طلبگی آگاه نیست، نمکِ امام زمان خورده و نمکدون شکسته، ...
طلبه هایی مثلِ محمد مداح ها هستن که غریبن ... مظلوم ان ... تنها آشناشونم خانم فاطمه معصومه ست، کاخ نشین نیستن و کوخ نشین ان وَ چه راست گفت حضرت امام که یک مویِ کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح داره ...
هیچکس، هیچ وقت از دردِ دلِ محمد مداح ها با خبر نشد، دردهاشونُ خودشون می دونن و خُداشون، حتی اگ این روزا لباسِ رزم پوشیده باشن و پا به پایِ سربازانِ سلامت تو خطِ مقدم باشن ... غرقِ خدمت باشن ... فوتِ همسرِ باردارشونُ بدن، فرزندِ شش ماهشون قبل از اینکه به دنیا بیاد از دنیا رفته ... خَم به اَبرو نمیارن برایِ اینکه بیماری روحیه اشُ نبازه، به گوشه ای از بیمارستان پَناه میبرن و در فراقِ یار، در فراقِ محسنِ شش ماهه اشک می ریزن، ...
حجت الاسلام محمد مداح از طلبه هایی ان که به هدفشون پایبندن و به آرمان هاشون معتقد، و عاشقانه دوسِشون دارن، آرمان ها و عقایدی که شاید برایِ کاخ نشین ها سُست باشه و پوچ و بی اساس ... امّا محمدِ مداحُ محمدِ مداح ها با همین آرمان ها و عقاید، با ثُباتِ قدم، کشور نه، بلکه دنیا رو فتح کردن.
راستی، اینکه شخصی باعثِ رفتن آبرویِ طلبههایِ واقعی بشه و بعضی ها رو که صِرفاً از روی ظاهر قضاوت میکنن نسبت به طلبگی بد بین کنه، من نمیگم، خودتون فکر کنید که خدا چه جوری با اینها حساب و کتاب خواهد کرد ...
#ایستاده_در_قم
#محمد_مداح
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدیم
#طلبه
#طلبگی
#ساده_زیستی
#کوخ_نشین
#جهاد
#شهادت
#دل_نوشت
#خبرنگار
#بسیجی
#رحمت_نژاد
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
نمیدانم تا بھ حال خوب بھ قد و قواره
دختر سھ سالھ نگاه ڪرده اید یا نھ ،
اینبار ڪھ بھ هیئت میروید، اطرافتان
سرڪ بڪشید ، یتحمل میبینید ڪھ
چندتاشان چادر مشڪے ڪوتاه و
ڪوچڪی سرشان انداختھ اند،
چاقدرے را گره ریز زده اند ، وبا
دست های لطیف و پنبھ اے سعے
دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر
روسری بپوشانند . چشم از پدر و
مادرشان برنمیدارند تا مبادا در
شلوغے آشنایے را گم ڪنند.
روضھ نمیخوانم .
میخواهم بگویم خوب نگاه ڪنید
ڪھ اگر جمعیت بایستد و بھ قصد
ترڪ هیئت راه بیوفتد ، چطور سریع
با قدمهای ڪوتاه خودشان را
میرسانند بھ پدرشان و سفت دستش
را میچسبند. شاید هم خودشان را
بالا بڪشند ، روی دوش سوار شوند
یا در آغوشے
درمردمڪ شفاف چشمهایشان
چھ میبینید؟ اطمینان خاطر،
سڪنے دل! دنیا راهم آب ببرد
جایشان امن است ، بین دو بازوی
پدر نشستھ اند . بھ چھ چیز فڪر
میڪنے ڪھ اینطور لب روی هم
میفشاری . بھ شب؟ بھ مسیر؟ بھ
ڪاروانے رو بھ شام؟ بھ گم شدن؟
جاماندن؟ افتادن ... من اما بغض
امانم را برید وقتے دیدم آنقدر
ڪوچڪند ڪھ در شلوغےها باید از
زیر دست و پا جمعشان ڪنے ...
میفهمے میخواهم چھ بگویم؟!
#محرم
#ماملتامامحسینیم
#عشقحسینعلیهالسلام
#رقیهخاتون
#بهوقتشبسوممحرم۱۴۴۲
✍ خبرنگار بسیجی: #رحمت_نژاد
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
نمیدانم تا بھ حال خوب بھ قد و قواره
دختر سھ سالھ نگاه ڪرده اید یا نھ ،
اینبار ڪھ بھ هیئت میروید، اطرافتان
سرڪ بڪشید ، یتحمل میبینید ڪھ
چندتاشان چادر مشڪے ڪوتاه و
ڪوچڪی سرشان انداختھ اند،
چاقدرے را گره ریز زده اند ، وبا
دست های لطیف و پنبھ اے سعے
دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر
روسری بپوشانند . چشم از پدر و
مادرشان برنمیدارند تا مبادا در
شلوغے آشنایے را گم ڪنند.
روضھ نمیخوانم .
میخواهم بگویم خوب نگاه ڪنید
ڪھ اگر جمعیت بایستد و بھ قصد
ترڪ هیئت راه بیوفتد ، چطور سریع
با قدمهای ڪوتاه خودشان را
میرسانند بھ پدرشان و سفت دستش
را میچسبند. شاید هم خودشان را
بالا بڪشند ، روی دوش سوار شوند
یا در آغوشے
درمردمڪ شفاف چشمهایشان
چھ میبینید؟ اطمینان خاطر،
سڪنے دل! دنیا راهم آب ببرد
جایشان امن است ، بین دو بازوی
پدر نشستھ اند . بھ چھ چیز فڪر
میڪنے ڪھ اینطور لب روی هم
میفشاری . بھ شب؟ بھ مسیر؟ بھ
ڪاروانے رو بھ شام؟ بھ گم شدن؟
جاماندن؟ افتادن ... من اما بغض
امانم را برید وقتے دیدم آنقدر
ڪوچڪند ڪھ در شلوغےها باید از
زیر دست و پا جمعشان ڪنے ...
میفهمے میخواهم چھ بگویم؟!
#محرم
#ماملتامامحسینیم
#عشقحسینعلیهالسلام
#رقیهخاتون
#بهوقتشبسوممحرم۱۴۴۴
✍ #رحمت_نژاد
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313