eitaa logo
بدون مرز
180 دنبال‌کننده
98 عکس
46 ویدیو
1 فایل
اینجا قرار است از آنسوی مرزهایمان بنویسیم؛ از داستان بیداری ملت‌های جهان
مشاهده در ایتا
دانلود
💢چگونه می‌شود هجده فرقه روی یک مسأله اتفاق‌نظر داشته باشند؟! 🔹پیاده راه می‌افتیم به گشت‌و‌گذار در ضاحیه. در همین یک ربع بیست دقیقه‌ای که پیاده هستیم سه‌چهار نفر در خیابان‌ها با حسن سلام‌و‌علیک می‌کنند. یک بار هم ماشینی که از روبه‌رو می‌آمد به نشانهٔ آشنایی بوق و چراغ می‌زند. درحالی‌که حسن هرسال حداکثر دو ماه می‌آید لبنان. اینجا واقعاً همه فامیل‌اند! در قریب به اتفاق مغازه‌ها عکس شهدا دیده می‌شود. نبش بزرگراه شهید سیدهادی حسن نصرالله یا به قول لبنانی‌ها اتوستراد سیدهادی، فرزند شهید دبیرکل حزب‌الله لبنان یک میوه‌فروشی را می‌بینم با کلی عکس از رهبران و شهدا. می‌خواهم عکس بگیرم؛ اما می‌ترسم داستان شود. در ضاحیه عکس‌برداری ممنوع است و اینجا هم اصلی‌ترین خیابان ضاحیه. نمی‌دانم بعدها پشیمان می‌شوم یا نه. می‌رسیم به ورزشگاه الرایه. ورزشگاه روبازی که حزب‌الله مراسم مردمی‌اش را آنجا برگزار می‌کند. از جمله مسیرة‌الاکفان (راهپیمایی کفن‌پوشان) سال ۲۰۰۴، مهرجان الانتصار (جشن پیروزی) سال ۲۰۰۶ و جشن آزادی اسرا سال ۲۰۰۸. مقصد راهپیمایی‌های عاشورا نیز همیشه اینجاست. داخل محوطهٔ ورزشگاه تعداد زیادی ماشین پارک هستند که البته در روزهای معمولی طبیعی است. 🔹بالاخره می‌رسیم ابتدای اتوستراد سیدهادی. می‌رویم آب‌میوه‌فروشی الرضا. این آب‌میوه‌فروشی هم ماجرای جالبی دارد. سیدحسن نصرالله بعد از جنگ ۲۰۰۶ اکثر سخنرانی‌هایش از طریق ویدئوکنفرانس است. روزی وسط سخنرانی به جای آب، یک لیوان بزرگ آب‌پرتقال را از جایی خارج از کادر دوربین از روی میزش برداشت و با آن گلویی تازه کرد. در این‌جور مواقع مستمعین هم با یک صلوات برای خطیب زمان می‌خرند. این ماجرا بازهم در چند سخنرانی تکرار شد؛ تا اینکه رسانه‌ها به آن حساس شدند. بالاخره یک روز سیدحسن در پایان سخنرانی‌اش لیوان آب‌میوه را داخل کادر آورد و توضیح داد من برای اینکه در سخنرانی‌های طولانی گلویم خشک نشود و مجبور نباشم مدام آب بخورم به‌جای آب، لیموناد می‌خورم و به دیگر سخنرانان هم توصیه می‌کنم. و من بهت‌زده بودم از این همه صمیمیت و شفافیت.... آن شب آب‌میوه‌فروشی الرضا در ضاحیه به همه لیموناد مجانی داده بود! 🔹غروب می‌رسیم روشه. عکس‌هایش را دیده بودم. اما اسمش را نمی‌دانستم دو صخرهٔ عظیم سفید از جنس سنگ‌های رسوبی در ساحل غربی بیروت که با کمی فاصله از ساحل قرار دارند. زیر یکی از آن‌ها حفره‌ای است که دو قایق به‌راحتی می‌توانند از آن عبور کنند. گردشگران از بالای صخره‌های ساحلی از پشت میله‌ها در حال عکاسی‌اند. روی صخرهٔ حفره‌دار پارچهٔ سفید و بلندی آویزان است. از این فاصله فقط واژهٔ سرخ غزه روی آن خوانده می‌شود... با دوربین زوم می‌کنم روی پرده. طومار نام شهدای غزه است! بسیار تعجب می‌کنم. در این کشور هجده فرقه‌ای چه کسی این طومار را روی این صخره که یکی از نمادهای ملی لبنان است نصب کرده؟ آخر چگونه می‌شود هجده فرقه روی این مسئله اتفاق‌نظر داشته باشند و به سیاست توازن منفی روی نیاورند؟ به گمانم این از برکات دشمن ملموس است. فاصلهٔ جایی که من ایستاده‌ام، یعنی روشه، تا باریکهٔ غزه چیزی قریب به فاصلهٔ تهران است تا کاشان. بیروت و غزه دو بندر هستند در شرق مدیترانه. تل‌آویو درست میان این دو بندر قرار دارد. به اهالی بیروت، حال از هر فرقه‌ای، حق می‌دهم به سرنوشت مشترک بیندیشند. انسان بیش از هر چیز در برابر محسوساتش منفعل است. و چه دشمنی برای اهالی بیروت، پرمخاطره‌تر از اسرائیل و چه زمانی پرخاطره‌تر از تموز و آب؟! اهالی بیروت حتی اگر جز حس، در مقابل هیچ ارزش و آرمانی تمکین نکنند، مجبورند با اهالی غزه همدردی کنند؛ چون آن هواپیمای اسرائیلی فقط کافیست به‌جای جنوب باند، از شمال باند بپرد و همان مسافت را طی کند و همان بمب‌ها را رها کند تا... 🟢پ.ن: متن بالا برشی‌ست از کتاب «لبنان‌ زدگی»؛ سفرنامه سیدحسین مرکبی به لبنان 📚 کتاب: لبنان‌ زدگی ✍نویسنده: سیدحسین مرکبی 🔘 ناشر: آرما 🌍 با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
💢از کاشان تا لبنان با تار و پود قالی! 🔹محیط لبنان ۴۵۴ کیلومتر است یعنی شمال تا جنوب آن حداکثر می‌تواند ۲۲۷ کیلومتر باشد. موسی صدر در همین لبنان بندانگشتی در یک سال ۱۳۰هزار کیلومتر مسافرت می‌کند. یعنی بیش از سه برابر محیط کرهٔ زمین! خانهٔ تک‌تک شیعیان می‌رود و آمار می‌گیرد و دست نوازش بر سرشان می‌کشد. ارض الله را می‌پیماید و برای عیال الله پدری می‌کند. مؤسسه امام صدر، قطعه‌زمین مثلثی عظیمی در حاشیهٔ ساحل است. ما از نزدیکی رأسش وارد می‌شویم. رباب‌خانم خواهر کوچک امام صدر و متولد سال ۱۳۲۳ هستند. پس از ناپدیدشدن امام موسی صدر ایشان مسئولیت مؤسسات اجتماعی و خیریهٔ به‌جامانده از برادر را بر عهده گرفتند. 🔹وقتی سیدموسی وارد لبنان شد، فقر خانواده‌های شیعهٔ جنوب را مجبور می‌کرد برای بقا به حومه‌های متراکم بیروت مهاجرت کنند. آن هم برای چه کارهایی؟ برای پست‌ترین شغل‌ها و نوکری دیگر فرقه‌ها. وقتی سیدموسی وارد لبنان شد، پسران شیعه خودفروختگان احزاب چپ بودند. کلاش تحویل می‌گرفتند و برای احزاب می‌جنگیدند. بهای جان یک مقاتل شیعه یک کیسه آرد بود. کیسهٔ آرد را می‌رساند به خانواده و خداحافظی می‌کرد. می‌رفت برای جنگ‌های خیابانی گاه‌وبی‌گاه و بی‌هدف در کوچه‌پس‌کوچه‌های بیروت با همهٔ حزب‌های مخالف! حزب‌هایی که فقط خدا می‌دانست از کدام کشور منطقه به ازای بیلان کشته‌هایی که رد می‌کردند پول می‌گرفتند. وقتی سیدموسی وارد لبنان شد دختران شیعه تن‌فروشان بیروت بودند. وضع صور هم بهتر از این نبود. بیش از نیمی از مردم در خیابان‌ها زندگی می‌کردند. شیعه پست‌ترین فرقه بود. لبنان این شکلی نبود وقتی موسی آمد. رفت خانهٔ تک‌تک شیعیان و آمار گرفت. بعد مدینةالزهرا را تأسیس کرد. محل نگهداری ایتام. رفت از کاشان مربی و دار قالی‌بافی آورد برای دختران. بعد پلی‌تکنیک جنوب را تأسیس کرد تا شیعیان بتوانند روی پای خودشان بایستند. آن هم نه با نفت، نه با وجوهات، نه با موقوفات، با اشک، با عرق، با خون. سیدموسی رفت بالای تپه در زمین اهدایی خیران ایستاد و یک لیره گذاشت و گفت مردم، من بیش از این سرمایه‌ای ندارم، خودتان کمک کنید این مدرسه را بسازیم. بعد هم چمران آمد. پلی‌تکنیک شد ملجأ تمام رمیدگی‌هایش از فرایندهای ظالمانهٔ جهان. و این‌ها همه قبل از تأسیس مجلس اعلا بود. این‌طور نبود که سیدموسی شیرجه بزند در سیاست. تمدن سیدموسی از دارالایتام آغاز شد. اصلاً اسلام از «آزاد کردن انسان گرفتار» آغاز می‌شود. 🔹دارالایتام امام صدر مخصوص دختران است. البته پسرها در مقطع دبستان و بخش کم‌توانان ذهنی پذیرفته می‌شوند. اما دختران تا زمان ورود به دانشگاه و ازدواج تحت پوشش مؤسسه باقی می‌مانند. راهنما توضیح می‌دهد امروز در همین مرکز ۱۳۰۰ نفر تحت پوشش هستند، ۱۳۰۰ نفر در کشور چهار میلیون نفری. اگر دارالایتام را از جامعه جدا کردیم و در فضایی ترحم‌گونه به یتیمان پرداختیم، به بخشی از پازل نظام نابرابر اجتماعی بدل شده‌ایم؛ طبعاً بخش نازل پازل. تمدن انسانی سیدموسی از دارالایتام آغاز می‌شود؛ اما به آن ختم نمی‌شود. برای آزاد کردن انسان‌های ضعیف باید معادلات زورگویان را پس زد؛ و این بازوی قدرتمند می‌خواهد. 🔹هر روز صبح علی‌الطلوع ماشینی راه می‌افتد در جاده‌های جنوب و شیر تازه‌دوشیده‌شدهٔ دام خانواده‌های کم‌بضاعت را جمع می‌کند. در مؤسسه به صورت صنعتی شیرها را پاستوریزه می‌کنند و به نفع خانواده‌ها می‌فروشند. مصرف داخلی خود مؤسسه هم از همین شیرها است. امام صدر استاد تعریف فرایندهای چند بعدی و مهندسی فرهنگی است. فرایندی که در آن هم مصرف روزانهٔ شیر ایتام دیده می‌شود، هم نفع اقتصادی خانواده‌های کم‌بضاعت، هم خودکفایی شیعیان جنوب و هم حضور گاو در مرتع طبیعی و در خدمت صاحبانش! 🔹راهنما می‌گوید مؤسسه بخش پزشکی هم دارد؛ اما این بخش بر خلاف سایر بخش‌ها مستقر نیست. هر روز چندین ون با کادر پزشکی از مسیرهایی از پیش تعیین‌شده به روستاهای مختلف جنوب اعزام می‌شوند. در حملهٔ سال ۱۹۷۸ اسرائیل به لبنان امام صدر طبق معمول پزشکان بدون‌مرز فرانسوی را به کمک فرا می‌خواند. یکی از آن پزشکان بدون مرز برنارد کوشنر جوان بود که سال‌ها بعد وزیر امور خارجهٔ فرانسه شد و شخصاً از امام صدر خاطره دارد. سیدموسی استاد تعریف فرایندهای چندبعدی و مهندسی فرهنگی است. فرایندی که در آن هم سلامت شیعیان جنوب دیده می‌شود و هم ایجاد تنفر از اسرائیل جانی در دل اروپائیان و هم کاشتن بذر محبت متقابل در دل جوامع مسلمان و مسیحی. 🟢پ.ن: متن بالا برشی‌ست از کتاب «لبنان‌ زدگی»؛ سفرنامه سیدحسین مرکبی به لبنان 📚کتاب: لبنان‌ زدگی ✍نویسنده: سیدحسین مرکبی 🔘ناشر: آرما 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz