eitaa logo
بفرمائید شعر🌱
89 دنبال‌کننده
112 عکس
43 ویدیو
0 فایل
در این خلوتگاه بر بال شعر در آسمان خیال پرواز کنید. عضوکانال دیگرمون بشید(#ملکه_باش)👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ آیینه‌سان برابر گوییم هرچه گوییم یک‌رو و یک‌زبانیم ما را تو می‌شناسی
‌ خط نگه نویسد حال درون ما را در چشم خود نهانیم ما را تو می‌شناسی
‌ لب بسته چون حکیمان، سرخوش چو کودکانیم هم پیر و هم جوانیم ما را تو می‌شناسی
‌ با دُرد و صافِ گیتی، گه سرخوشی است گه غم ما دُرد غم کشانیم ما را تو می‌شناسی
‌ از وادی خموشی راهی به نیک‌روزی است ما روزبه، از آنیم ما را تو می‌شناسی
‌ کس راز غیر از ما، نشنید بس « امینیم » بهر کسان امانیم ما را تو می‌شناسی
‌ - آقا سید علی خامنه‌ای -
سرم گیج می‌رود... دکترها می‌گویند فشارم افت کرده است. دستت را بیشتر به دستم فشار بده! کامم به اندازه‌ی کافی تلخ است؛ قول می‌دهم دیگر قهوه نخورم. اصلاً از تو می‌پرسم: منِ روستازاده را چه به قهوه‌ی روبوستا؟! کافئین نوشِ جانِ بوف‌هایِ کورِ کافه‌نشین! بی‌خوابی‌ِ مرا عمیق‌تر نکنید. من درد و دوای خودم را بهتر می‌شناسم. چای و آویشن دم کنید؛ و در فنجان من چند تکه نبات بیاندازید... زیلویی غبار گرفته را زیر سایه‌ی نارنجِ کنجِ حیاط پهن کنید، و به کودکان محل بسپرید هیچ گنجشکی را با سنگ نشانه نگیرند. پنجره‌ها را باز بگذارید؛ بوی خاک باران‌خورده پشت شیشه‌ها منتظر ایستاده است. قاصدک‌ها قاصد روزهای بارانی‌اند... کاش فردا هوا چتری باشد، من آری؛ ولی بادام‌های کوهی به چتر محتاج نیستند. کوه‌ها دست‌های دعای زمین‌ به سمت آسمان‌اند و برکه‌ها -حتی اگر خشک- عاشق روی ماهِ مهتاب‌... پلنگی پیر بر بلندای صخره چنگ به چهره‌ی ماه می‌کشد. شب ظلمت نیست؛ ستاره‌ها به شوق وصل چشمک‌پرانی می‌کنند و شباویز‌ها یک در میان «حَق‌حَق» می‌گویند، و «هِق‌هِق» می‌گریند... کاش کومه‌ای کوچک داشتم بر بام «کوه قلعه» تا در هیاهوی سرمای زمستان تَش و پیش بُر می‌کردم و کنده‌ی پیر بنکی را در آتش می‌انداختم؛ آن‌گاه به قاعده‌ی سوز فایزهای پولاد اسماعیلی تنگ‌دلانه می‌خواندم: «بُتی کز ناز پا بر دل گذارد ستم باشد که پا بر گِل گذارد داد بی‌داد...». فریاد از دل بنی‌بشر، که هم به وسعتْ خانه‌ی خدای احد و صمد است، و هم در کوچکی به قاعده‌ی دل یک گنجشک تنگ می‌شود... همین روزها می‌روم و سر به شانه‌ی کوه می‌گذارم. چه فرقی می‌کند که امشب چندم ماه قمری‌ست؟! تو که باشی ماه همیشه کامل است... ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
سَرو می‌ماند ولی‌ طوفان به پایان می‌رسد!
💠شعر شب به قلم جواد مختاری دلم به یاد قدیما توو آسمون پر می زنه توو کوچه های شهرمون این در و اون در می زنه عطر فتیر تازه ای پیچیده توی خونه ها سلطون آباد قصه ها همیشه بوده با صفا قدم قدم رد میشم از مغازه‌های هر گذر بازار تاریخی ما ، با من بیا ای همسفر شبای چله قدیم برف زمستون می چکید کدوهای قنات ما زودتر از اینها می رسید فرهنگ یلدایی ما سفره ایرونی ما گرمی خانواده ها خاطره هاش مونده به جا جمعیت مهمون ما عمو و خاله و دایی تنور گرم کرسیا برادرای چندتایی... انار سرخ سفره مون دونه دونه جدا میشد با انگورای هزاوه یلدا چه با صفا میشد مغزای گردو ها که از باغ سنجون می رسید توی خیابونای ما چک چک بارون می رسید زمستون آی زمستونه توو پنجره باد میزنه توی حصار و کوچه هاش ناقالی فریاد می زنه: الهی که عمر شما هزار هزار سالی بشه لبخند زیبای شما لبریز خوشحالی بشه 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شاعر: جواد مختاری ✍️ 📚
🌸 آینه است. که در آن نقش تو پیداست مدام زندگی یک درد است،درد،از درد دل محرومان زندگی یک دریاست زندگی ساحل امید من است زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست زندگی تک تک هر ثانیه است، در صفحه نقره ای ساعت من زندگی اطلس جغرافی ماست که در آن نقشه استان محبت پیداست و نمکزار حسد پیدا نیست ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
زندگی قصه‌ی دل‌دادن و دلتنگی‌هاست زندگی چیدن یک دانه انار است؛ همین ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر آقا اجازه،دست خودم نیست خسته ام در درس عشق من صف آخر نشسته ام در این کلاس عاطفه معنا نمیدهد اینجا کسی به پای تو بر پا نمیدهد یعنی نمیشود که ببینم سحر رسید درس غریب غیبت کبری به سر سید ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155