حد اعلای ادب را من رعایت کرده ام
" تا نشستی در دلم " از " خویشتن برخاستم "
سعدی
✍️#شعر
📚@befarma_sher
Eitaa.com/befarma_sher
...
تو، نه دوری تا انتظارت کشم
و نه نزدیکی، تا ديدارت كنم
نه از آنِ منی،
تا قلبم آرام گیرد
و نه محروم از توام تا فراموشت کنم
تو در میانهی همه چیزی...
#محمود_درویش
#گوشه_نشین
#جملات
#زندگی
🍃@jomalat_zendegi🍃
Eitaa.com/jomalat_zendegi
آنقدر #وسوسه دارم بنویسم که نگو..
تو کجایی پدرم ..⁉️
آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو ..
بسکه#دلتنگ💔توام،ازسرشب🌙تا حالا
آنقدربوسهبه#تصویرتــ✨ـــو دادم🍁کهنگو
#شهید_محمد_مرادی🌷
✍️#شعر
📚@befarma_sher
Eitaa.com/befarma_sher
💧باز باران با ترانه
دارد از مادر نشانه..💧
💧بوی باران..
بوی اشک مادرانه💧
💧 پر ز ناله
کودکی با مادری پهلو شکسته💧
💧سمت خانه..
کوچه ها و تازیانه💧
💧گریه های کودکانه
حمله ی نامرد پَستی وحشیانه💧
💧تازیانه تازیانه. .
پس چرا مادر، چرا گم کرده راه آشیانه.💧
💧باز باران.
دانه دانه ،حیـدرانه💧
💧بی صدا و مخفیانه
آه ، از غسل شبانه💧
💧زینبــانه
لرزه افتاده به شانه
پشت تابوتی روانه💧
💧بـــــاز بـــاران
باز . . .💧
#فاطمیه
✍️#شعر
📚@befarma_sher
Eitaa.com/befarma_sher
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
1⃣2⃣
#همراه_با_ایام
🏴 عرض تسلیت و تعزیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)
▪️
بین دیوار است و در، ماهی هلالی رو به پهلو
نازنین از درد میپیچد به خود پهلو به پهلو
▪️
مست و وحشی در هوا چرخان و چرخان تازیانه
خط سرخی میکشد هو هو کش از بازو به پهلو
▪️
من خدای غیرتم او دختر نور و نوازش
من کنارش باشم و افتاده باشد او به پهلو
▪️
میرسد با چادر دردی که پیچیده است دورش
میرود هر بار دست خستهی بانو به پهلو
▪️
درد پهلوی تو میدانم که میپیچد به جانم
سر به روی شانهام میافتد و گیسو به پهلو
▪️
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
✍️#شعر
📚@befarma_sher
Eitaa.com/befarma_sher
آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
آقا اجازه،دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق من صف آخر نشسته ام
در این کلاس عاطفه معنا نمیدهد
اینجا کسی به پای تو بر پا نمیدهد
یعنی نمیشود که ببینم سحر رسید
درس غریب غیبت کبری به سر سید
اللهم عجل لولیک الفرج
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
✍️#شعر
📚@befarma_sher
Eitaa.com/befarma_sher
بسم الله...🥀🍂
(باحالمناسببخونید)
مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
همه ي زندگی ِ شیر خدا ریخت بهم
داغي و تيزي ِ مسمار اذيّت ميكرد
تا كه برخاست ز جا عرش خدا ريخت بهم...
پشتِ در،سينه يِ سنگين شده هم ارثي شد
گيسوانِ پسرش،كرب و بلا ريخت بهم
مادرش آمده #گودال نچرخان بدنش
استخوان هاي گلويش ز قفا ريخت بهم
با ترك هاي لبش با نوك پا بازي كرد
همه ي صورت او با كف پا ريخت بهم....
😭😭😭
✍️#شعر
📚@befarma_sher
Eitaa.com/befarma_sher
#مرثیه_حضرت_زهرا
در بین بستری و مداوا نمی شوی
بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟
برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام
برخیز ای توسلِ شبزندهداری ام
برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن
با چشم کَم سویات به علیّ ات نگاه کُن
زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام
من کم محلی از همه ی شهر دیدهام
تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است
جای تمام شهر سلامم کُنی بس است
برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت
آلاله کاشتی وسط باغ بسترت
خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی
این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی!
مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود
ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود
دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر
با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر
حجم غم تو در دل من بی حساب شد
آن بانویِ رشیدهی من آبِ آب شد
ثانیه های رفتن تو تند می شود
دارد نفس نفس زدنت کُند می شود
با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند
آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند
در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت
آن تکّهگوشوارِ تو را مجتبی گرفت
لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من
زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟
مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟
شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟
گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن
زهرا بمان و زینبمان را عروس کن
خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود
خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود
آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد
آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد
لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را
بگذار روبه راه کنم وضع خانه را
من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم
آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم
ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند
جارو نزن..،تمام پرت درد می کند
این آسیا ست گریه نموده به حال تو
دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو
من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم
نانی که پختهای بخدا لب نمی زنم
دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن
این قدر خون به قلبِ نحیف حسن نکن
بس کن!که آفتاب امیدم غروب کرد
دیدی! لب حسین تو را گریه چوب کرد
بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد
این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد
باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه
باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
°💙°🦋°🌊°
❁•چادر بهانه ایست ڪہ دریایـ🌊ـی ات ڪند🦋
❁•معصــوم باش🌸تا پُر ز زیبایــی ات ڪند🌺
❁•چادر بدونِ حُجب و حیا❌ تڪه پارچه است☹️
❁•این سه قــرار هست ڪہ زهرایی ات🌈 ڪند
این غُروب و قصّهی
این جُمعههای انتظار
باز هَم یِک جُمعه آمَد،
رَفت و دِلتنگی نَرفت
#اللهمعجللولیکالفرج