⚫ شهیدی که دوست داشت گلویش بریده شود...
🔹️ همه سعی می کردند نگاه هایشان را از من بدزدند. رو به روی مادر شهید ایستادم و گفتم حرف آخر را به من بزنید، اذیت ام نکنید… مادر شهید صدرزاده هم نگاهی به من انداخت و گفت ته ته حرفی که از من می شنوی چیست؟ با تردیدی سخت و با صدای لرزان گفتم شهید شده؟ و گفت بله، شهید شده …
🔸️ پرسیدم تیر به کجایش خورده؟ مادر شهید صدرزاده گفت به گلویش.
🔹️ تا این جمله را گفت انگار لباسی از جنس صبر و قرار به من پوشاندند.
🔸️ می گویم: حکمت این آرامش چه بود؟ و می گوید: چند روز قبل از آخرین باری که به سوریه رفت خواب دیدم تیر به گلویش خورده. دو روز قبل از رفتن اش هم گفتم این دفعه که بروی مطمئنم از دستم رفتی آقا مرتضی. خندید و گفت روز قیامت که بشود وقتی گلوی خونی امام حسین(ع) را ببینم و گلوی من سالم باشد شرمنده می شوم. و وقتی خانم صدرزاده گفت تیر به گلویش خورده مقداری احساس سبکی کردم که مرتضی در آن دنیا شرمنده امام حسین(ع) نخواهد بود...
متن کامل را در سایت #به_دخت بخوانید:
✅ https://behdokht.ir/67379
#behdokht.ir
#behdokht_ir
#به_دخت
#بهدخت
#به_دخت_مذهبی
#ابوعلی
#شهید_مرتضی_عطایی
#شهید
#شهید_مدافع_حرم
#خانواده_شهید
#شهدای_فاطمیون
#شهید_صدرزاده
#سوریه
#داعش