من مهرادم، پسر ورزشکار. همیشه عاشق فوتبال بودم؛ با هر ضربه، با هر پاس، احساس میکردم که فرازم را لمس میکنم. روزهایی که پایم را در زمین میگذاشتم، تمام دنیا برایم رنگی بود. اما ذات زندگی همیشه زیرکی خودش را دارد.
یک روز، تمرین سنگینی داشتیم. همهچیز عادی بود، تا اینکه برگشتم و ناگهان یک ماشین به سمتم آمد. همهچیز مثل یک فیلم دچار وقفه شد؛ در اکسیژن غلیظ تربل، حس کردم که دارم سقوط میکنم. صدای وحشتناک تصادف و دردِ غیرقابلتحمل به سرعت مرا از دنیای ورزش بیرون کشید. وقتی به هوش آمدم، فقط صدای بوق ماشینها را میشنیدم و بوی خون.
کمی بعد از تصادف، به بیمارستان منتقل شدم. پزشکان گفته بودند که پاهایم آسیب جدی دیده و شاید نتوانم دوباره راه بروم. آن لحظه دنیا برایم تاریک شد. تمام آرزوهایم، تمام زحماتم، همهچیز به یک آن نابود شده بود. من، مهرادِ پرشور که همیشه در میدان دویدم، حالا روی تخت بیمارستان خوابیده بودم و زندگیام را در انتظار یک معجزه میگذراندم
قضیه من ادامه دارد..🙂
May 11
𝗟𝗶𝗳𝗲 𝗶𝘀 𝗳𝘂𝗹𝗹 𝗼𝗳 𝗯𝗲𝗮𝘂𝘁𝘆, 𝗟𝗼𝗼𝗸 𝗰𝗮𝗿𝗲𝗳𝘂𝗹𝗹𝘆...
دنیا پر از قشنگیه درست نگاه کن 🌚🫧
▷ ●━━━━━━───
ㅤㅤ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ↻ 🥀
@behesht_A