eitaa logo
بهشت خانواده💞
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
816 ویدیو
85 فایل
💞بسم الله الرحمن الرحیم💐 💥 با این کانال خونواده خودتون رو وارد بهشت کنید.💞 @beheshtekhanevadeh14 ارتباط با مدیر کانال: نظرات و پیشنهادات @Hassanvand1392 کانال مشاوران تنها مسیر آرامش @MoshaverTM
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ یا صاحب الزمان! دلم‌گرفته به اندازه ی نبودنت.... 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت خانواده💞
#عناصر_انتظار #جلسه_پنجاه_و_ششم بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان ✋ روزتون بخیر 🌹 دلتون شاد و
بسم الله الرحمن الرحیم سلام دوستان ✋ روزتون بخیر 🌹 دلتون شادبه عشق امام زمان عج 💐 نگاهتان امام زمانی 💐 ایامتون مهدوی ان شاءالله 🍃🌸🍃 جلسه قبل تا اینجا گفتیم که 👇👇👇 ولی ازیه پنج سال درس خوندن بگذره طلبه، آئین نامه وجود نداره، چون خود این آئین نامه ها، کنترل کنندگانشون میتونن اراده خودشون رو تحمیل کنن. ⛔️❗️⛔️❗️⛔️❗️ آقا اینا باور نمی‌کردن.!!!😳 🌀❎🌀❎🌀❎🌀 بعد می‌گفتن حالا که آزاد منشی تو حوزه هست ،چرا ذهن اینجوری دارن حوزویان؟؟؟؟🤔 گفتم ذهن چه جوری دارن؟؟😃 بیا سراونم بحث کنیم. ذهن چه جوری دارن ؟ شاید تو فکر می‌کنی اون ذهن اینجوری داره. یه روااایت اعلام می‌کنه، ،ده نفر اونو نقل کردن. آقای حسن آقا از حسین آقا از علی آقا از نقی آقا از تقی آقا ،تا ده نفر، تا رسیده به امام صادق . یه نفر از این ده نفر رو نشناسی تو خودت، یا بگی به نظر من این آدم ،آدم خوبی نیست، تو دیگه نمیتونی به این روایت عمل کنی.❌ 9نفر دیگه خوبن . خوبن که خوب باشن!!!😒 یه نفرشون خوب نیست..!! اونوقت تو در این زمینه نباید از کسی تقلید کنی باید خودت مجتهد باشی. خودت علم رجال باید داشته باشی . 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 هی یکی یکی گفتم ، گفتم اینا بده؟! حالاحوزه علمیه زندگی اجتماعی نیست. ولی حالا شما پس فردا باید نشون بدید، بدون جریمه های سنگین ،خیابون هاتون نظم داره. اینو نشون بدید!! آقا بدون نظام نمره ای رشد تحصیلی بالاست!!😮 اینو باید نشون بدید. جامعه نمونه یعنی این. بیاد هض کنه ،نگاه کنه هض کنه.😋 همین الانم همینجوره. 🌀❎🌀❎🌀❎🌀 میگن شما جووناتون رو تو عرق خونه ها نمی‌فرستید تو کازینو و کاباره نمی فرستید،😯 این‌ همه جوون سالم ، عرق خوری نمی کنن.😯 خب اینا آمادن برا شورش!!!😟 به چی اینارو سرگرم می‌کنید؟؟؟ میگیم به هیچی،🙄 خب دارن درس می خونن.🤓 شما می دونید وضعیت جوونا تو ایران موجب اعجاب جهانیه؟؟😳 هیشکی حرفی نمی‌زنه. بله خب اگه حرف بزنن وتعریف کنن این به نفع شماست، نمی ذارن اینو . تو غرب اینجوری نیست!! نظامشون ساقط میشه!👊 فشارهای عجیب دارن، تو غرب ،یه جور وحشتناکیه.💀 ما تا اونجایی‌که میتونیم باید به سمت این آزادی ها بریم.✅✅ ❎🌀❎🌀❎🌀 از قدرت پول زیادی نباید استفاده کرد.💵 ❌ ❌ عرض بنده اینه.👆 از قدرت تبلیغات زیادی نباید استفاده کرد. 📡📪📈📓📑 حالا ما که اصلا استفاده نمی کنیم الحمدالله.😏 برا تخریب استفاده می کنیم ولی برا ترویج استفاده نمی کنیم.😬 هنرشو نداریم یعنی...😆 از خیلی از قدرت ها ،زیادی نباید استفاده کرد. غرب اخیرا غیر از قدرت زورِ مستقیم که اخیرا داره زیاد میشه،از بقیه ی قدرت‌ها بی محابا استفاده می‌کنن. ما مقدمه ساز باید باشیم..... با این آزادی باید الگو بشیم برای جامعه جهانی. این ضرورت یک بود.👆 ضرورت دوم برا الگو سازی خودمونیم !! جوونامونو می‌خوایم سرباز امام زمان علیه السلام تربیت کنیم، این‌جوری میتونیم تربیت کنییییم؟با این مدرسه هااااا؟؟😳 با اینا نمیشه تربیت کرد.😒 این فکر می‌کنه امام زمان علیه السلام.هم نظام تشویقی تنبیهی فوری می‌خواد بیاره. به دردحکومت آقا امام زمان علیه السلام نمی‌خوره.😔 شما خودتونو باید این‌جوری تمرین بدی، و بگی آقا مارو ببرید تو یه محیط هایی، اون روحیه مستقل رو که ازش صحبت کردیم ،پیدا بکنیم. اینها در ظهور حضرت بسیار کمک می‌کنه. اگر اجبار و زوری نباشد هیچ‌کس هیچ‌کاری را که نمی خواهد انجام نمی دهد!!! کی گفته این رو ؟؟ من اینو قبول ندارم.☹️ ممکن است حتی عبادت را فراموش کند؟؟ بنده این رو قبول ندارم. عبادت دستور زوری خداست. آدما دوست دارن دستور زوری خدارو بشنون اگه متعادل باشن.✅✅ ❎🌀❎🌀❎🌀❎ وصلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین 🌷 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: 🌸توبه را (هیچ‌وقت) به تأخیر مینداز که لحظه‌ی مرگ، بی‌خبر و ناگهانی می‌رسد... 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکات تربیتی در قرآن 2⃣1⃣ تدرّج و گام به گام ✨یه مثال ساده: 💥هر انسانی در طول روز به مقداری آب نیاز داره تا آب مورد نیاز بدنش تأمین بشه👈خُب اگه یه نفر بیاد اون مقدار رو در یک مرتبه و یکجا بخوره چه اتفاقی میفته؟ 👈هم خودش منفجر میشه و هم بقیه روز رو کم میاره پس راهکار چیه⁉️ 👌بهترین راه این هستش که این 6لیوان رو بین ساعات مختلف روز تقسیم کنه و آروم آروم وارد بدن کنه تا هم تشنگی او در ساعات مختلف روز برطرف بشه و هم هیچگونه عوارضی پیش نیاد۸ 💫در امر تربیت هم نباید این نکته رو فراموش کرد و باید بدونیم که نمیشه یک دفعه فرزند رو اصلاح و یا خراب کرد بلکه باید مقداری صبر داشته باشیم و تربیت رو آروم آروم جلو ببریم تا اون نکته قبلی که در مورد ظرفیت سنجی گفتیم رعایت بشه 🤔هیچ حواست هست چرا قرآن که کتاب تربیت هست در ۲۳سال نازل شد؟ 💯دقیقا به خاطر همین چیزی که گفتم، چون نمیشه یه شبه یه نفر رو تربیت کرد و الّا تربیت که نمیشه هیچ، خراب هم میشه وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلَي مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً (اسراء/۱۰۶) و قرآنى كه آن را بخش بخش كرديم تا آن را با تأنّى ودرنگ بر مردم بخوانى و آن را آنگونه كه بايد به تدريج نازل كرديم 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت خانواده💞
#دختر_شینا #رمان #قسمت_پنجاه و دوم باد لای درخت ها افتاده بود. زوزه می کشید و برگ های باقیمانده را
و سه هنوز هم وقتی زنبیل قرمزی را می بینم، یاد آن زن و خاطرة آن روز می افتم. هوا روز به روز سردتر می شد. برف های روی زمین یخ بسته بودند. جاده های روستایی کم رفت و آمد شده بودند و به همین خاطر دیگر کسی از قایش به همدان نمی آمد. در این بین، صاحب خانه خیلی هوایم را داشت. گاهی که برای خودشان چیزی می خرید، مقداری هم برای ما می آورد؛ اما من یا قبول نمی کردم، یا هر طور بود پولش را می دادم. دوست نداشتم دِینی به گردنم باشد. یا اینکه فکر کنند حالا که شوهرم نیست، به دیگران محتاجم. به همین خاطر بیشتر از توانم از خودم کار می کشیدم. سرما به چهل و دو سه درجه زیر صفر رسیده بود. نفت کافی برای گرم کردن خانه ها نبود. برای اینکه بچه ها سرما نخورند، توی خانه کاپشن و کلاه تنشان می کردم. یک روز صبح وقتی رفتم سراغ نفت، دیدم پیت تقریباً خالی شده. بچه ها خوابیده بودند. پیت های بیست لیتری نفت را برداشتم و رفتم شعبه نفت که سر خیابان بود و با خانة ما فاصله زیادی داشت. مردم جلوی مغازه صف کشیده بودند؛ پیت های نفت را با طناب به هم وصل کرده بودند؛ تا کسی نوبتش جا به جا نشود. پیت های نفتم را گذاشتم آخر صف و ایستادم. هنوز برای مغازه نفت نیامده بود. نیم ساعتی که ایستادم، سرما از نوک انگشت های پایم شروع کرد به بالا آمدن. طوری شد که دندان هایم به هم می خورد. دیدم این طور نمی شود. برگشتم خانه و تا می توانستم جوراب و ژاکت پوشیدم و برگشتم. بچه ها را گذاشته بودم خانه و کسی پیششان نبود تا ظهر چهار پنج دفعه تا خانه رفتم و برگشتم. بعدازظهر بود که نفت به شعبه آمد. یک ساعت بعد نوبتم شد. آن وقت ها توی شعبه های نفت چرخی هایی بودند که پیت های نفت مردم را تا در خانه ها می آوردند. شانس من هیچ کدام از چرخی ها نبودند. یکی از پیت ها را توی شعبه گذاشتم و آن یکی را با هزار مکافات دودستی بلند کردم و هنّ و هن کنان راه افتادم طرف خانه. اولش هر ده بیست قدم یک بار پیت نفت را زمین می گذاشتم و نفس تازه می کردم؛ اما آخرهای کار هر پنج قدم می ایستادم. انگشت هایم که بی حس شده بود را ماساژ می دادم و دستم را کاسه می کردم جلوی دهانم. ها می کردم تا گرم شوم. با چه مکافاتی اولین پیت نفت را بردم و زیر پله های طبقه اول گذاشتم. وقتی می خواستم بروم و پیت دومی را بیاورم، عزا گرفتم. پیت را که از شعبه بیرون آوردم، دیگر نه نفسی برایم مانده بود، نه رمقی. از سرما داشتم یخ می زدم؛ اما باید هر طور بود پیت نفت را به خانه می رساندم. از یک طرف حواسم پیش بچه ها بود و از طرف دیگر قدرت راه رفتن نداشتم. بالاخره با هر سختی بود، خودم را به خانه رساندم. مکافات بعدی بالا بردن پیت های نفت بود. دلم نمی خواست صاحب خانه متوجه شود و بیاید کمکم. به همین خاطر آرام آرام و بی صدا پیت اولی را از پله ها بالا بردم و نیم ساعت بعد آمدم و پیت دومی را بردم. دیگر داشتم از هوش می رفتم. از خستگی افتادم وسط هال. خدیجه و معصومه با شادی از سر و کولم بالا می رفتند؛ اما آن قدر خسته بودم و دست و پا و کمرم درد می کرد، که نمی توانستم حتی به رویشان بخندم. خداخدا می کردم بچه ها بخوابند تا من هم استراحت بکنم؛ اما بچه ها گرسنه بودند و باید بلند می شدم، شام درست می کردم. تقریباً هر روز وضعیت قرمز می شد. دو سه بار هواپیماهای عراقی دیوار صوتی شهر را شکستند که باعث وحشت مردم شد و شیشه های خیلی از خانه ها و مغازه ها شکست، همین که وضعیت قرمز می شد و صدای آژیر می آمد، خدیجه و معصومه با وحشت به طرفم می دویدند و توی بغلم قایم می شدند. تپه مصلّی رو به روی خانه ما بود و پدافندهای هوایی هم آنجا مستقر بودند، پدافندهای هوایی که شروع به کار می کردند، خانه ما می لرزید. گلوله ها که شلیک می شد، از آتشش خانه روشن می شد. صاحب خانه اصرار می کرد موقع وضعیت قرمز بچه ها را بردارم و بروم پایین؛ اما کار یک روز و دو روز نبود. 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🔹پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله⇩ 《إنَّ المؤمِنَ لَيَرى ذَنبَهُ كَأَنَّهُ تَحتَ صَخرَةٍ يَخافُ أن تَقَعَ علَیْهِ وَالكافِرَ يَرى ذَنبَهُ كأنّهُ ذُبابٌ مَرَّ عَلى أنفِهِ》 مؤمن گناه خود را چونان تخته سنگ بزرگی بر بالای سرش می‌بیند که می‌ترسد به روی او بیفتد و کافر گناه خویش را مانند مگسی می‌بیند که از جلوی بینی‌اش رد می‌شود 📚بحارالانوار، جلد۷۷، صفحه۷۷ 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا