eitaa logo
بهشت خانواده💞
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
816 ویدیو
85 فایل
💞بسم الله الرحمن الرحیم💐 💥 با این کانال خونواده خودتون رو وارد بهشت کنید.💞 @beheshtekhanevadeh14 ارتباط با مدیر کانال: نظرات و پیشنهادات @Hassanvand1392 کانال مشاوران تنها مسیر آرامش @MoshaverTM
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1260542799.mp3
12.85M
استاد_شجاعی در حــرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها که فاطمه ای دیگر است ؛ اینگونه باید دعا کـــرد .... 👆 ویژه وفات سلام‌الله‌علیها 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت خانواده💞
#کنترل_ذهن برای #تقرب 7 🔵 گفتیم که انسان باید همیشه دنبال قدرت روحی باشه. خداوند متعال هم آدم قوی
برای 8 🔶 گفتیم که انسان باید سعی کنه قدرتمند بشه و برای اینکه قدرتمند بشه اول از همه باید قوی بشه. ✅ حالا اگه انسان بخواد ذهنش رو قوی کنه باید در مرحله اول، خودش رو کمی به چنگ بیاره. ⭕️ قوه خیال انسان مثل یه پرنده تیزپرواز از این شاخه به اون شاخه میپره و به این راحتی هم به دست ما نمیاد! امام خمینی (ره) میفرماید: 💢 «و خیال یکی از دست‌آویزهای شیطان است که انسان را به واسطه‌ی آن بیچاره کرده به شقاوت دعوت می‌کند.» «و ملتفت باش که خیالات فاسده‌ی قبیحه و تصورات باطله از القائات شیطان است» ⭕️ نه تنها این شاخه به اون شاخه رفتن و پراکندگی ذهنی آدم خیلی خطرناکه بلکه اگه به دست شیطان هم بیفته دیگه واویلاست... 😒 پراکندگی فکرای خوب هم ضرر داره دیگه چه برسه به پراکندگی فکرای بد! البته زوده که دارم این حرفای حضرت امام رو میزنم ولی خب آدم واقعا نمیتونه نگه این حرفا رو! واقعا چقدر ما آدم ها توی خیالات خودمون دچار گناه میشیم خدا میدونه! چطور؟ مثلا توی ذهنمون میاد و میگیم: نه! خدا به من نگاه نمیکنه.😪 صبر کن ببینم چرا این حرف رو زدی؟ مگه قرآن نفرمود که خدا همه شما رو میبینه؟!😒 خب حاج آقا یه دفعه از ذهنمون پرید یه فکری کردیم در مورد خدا دیگه! شما گیر نده!🙃 - عه! خب بیچاره نذار این حرفای مفت از ذهنت بپره. این سوء ظن به خداست... میدونی موجودات عالم باهات دشمن میشن به خاطر این سوء ظن؟😒 آیت الله بهجت (ره) یه حرفی در این باره می‌زنن خیلی قشنگه. 🌹 می‌فرمایند: بچّه یک لحظه هم به ذهنش خطور نمی‌کنه که مامان و بابا فردا غذاش رو ندن... ولی ما مدام این سوءظن رو به خدا داریم....😓 چرا؟ ⭕️ چون هنوز شیطان پایگاه های خودش رو در قلب بچه درست نکرده ولی در قلب های ما .... 💢 شیطان یه پایگاه بزرگ زده وسط قلب ما! هلی کوپتراش مدام پرواز میکنن توی قلب ما. اصلا نامرد اتاق فرماندهی داره! بعد حضرت امام چی میفرماید: 🔵 «و تو که با شیطان و جنودش ومی‌خواهی صفحه نفس را مملکت الهی و رحمانی کنی، باید مواظب کید آن لعین باشی و این اوهام بر‌‌خلاف رضای حق تعالی را از خود دور نمایی،تا ان‌شاءالله در‌این جنگ داخلی، این را که خیلی مهم است از دست و جنودش بگیری و ‌این سنگر به منزله‌ی سرحد است.» ✔️ امام میفرماید وقتی تو سنگر خیالات خودت رو فتح کردی، تازه امیدوار باش به این که بتونی به سمت جلو حرکت کنی. 🔶 قدم اول کنترل ذهنه. نذار حتی توی ذهنت هم حرف بد خطور کنه. خب راهش چیه؟ ✔️ قدم اول اینه که یه مقدار توی سبک زندگیت تجدید نظر کنی. سبک زندگی ما با این پیامک های لحظه ای و شبکه های اجتماعی پر شده از جلب توجه های بی مورد. ⭕️ هی برمیگرده توی موبایلش ببینه چه چیز جالبی اومده که نگاه کنه. 💢 حواسش نیست که داره به خودش توهین میکنه؛ میگه یکی بیاد توجه و خیال منو به خودش جلب کنه!😒 ✅ اصلِ اینکه من باید قدرت کنترل خیالم را در اختیار داشته باشم رو یک ارزش تلقی کنید. برای به دست آوردنش تلاش کنید. ⭕️ ببین که کیا ناجوانمردانه و حریصانه سعی دارن که پرنده خیال تو رو به دست بگیرن و با خودشون به ناکجا آباد ببرن.. آدم تازه متوجه میشه که توی دنیا خیییلی تنهاست...اگه خدا کمک نکنه... 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت خانواده💞
#دختر_شینا #رمان #قسمت_نود و هفتم آقا تیمور از ماشین بالا رفت. چند تا تابوت را با کمک چند نفر دیگر
و هشتم کمی بعد با پنج تا بچة قد و نیم قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچ کس را نمی دیدم. هیچ صدایی نمی شنیدم. باورم نمی شد صمد من آن کسی باشد که آن ها می گفتند. دلم می خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم. بچه هایم را بو کنم. آن ها بوی صمد را می دادند. هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند. تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدیِ سه ساله مرد خانة ما شد. اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه. می دیدمش. بویش را حس می کردم. آن پیراهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جا لباسی زدم؛ کنار لباس های خودمان. بچه ها که از بیرون می آمدند، دستی روی لباس بابایشان می کشیدند. پیراهن بابا را بو می کردند. می بوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباس های ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود. بچه ها صدایش را می شنیدند: «درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید.» گاهی می آمد نزدیکِ نزدیک. در گوشم می گفت: «قدم! زود باش. بچه ها را زودتر بزرگ کن. سر و سامان بده. زود باش. چقدر طولش می دهی. باید زودتر از اینجا برویم. زود باش.  فقط منتظر تو هستم. به جان خودت قدم، این بار تنهایی به بهشت هم نمی روم. زود باش. خیلی وقت است اینجا نشسته ام. منتظر توام. ببین بچه ها بزرگ شده اند. دستت را به من بده. بچه ها راهشان را بلدند. بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم. تنهایی دیگر بس است. بقیة راه را باید با هم برویم...» «پایان کتاب دختر شینا» 💞 @beheshtekhanevadeh14
سلام وقتتون بخیر ✋ به آخرین قسمت رمان دختر شینا رسیدیم 📢 📢بزرگوارانی که با مرحوم به قدم و شهید حاج ستار مانوس شدن 😊👇👇 هر نظر یا پیشنهادی یا تحولی در فکر و اندیشه و یا تصمیم جدید و یا ....با این رمان داشتید و دارین می تونید اعلام کنید ... انشاءالله فردا شب ارسال نظرات شما رو داریم و از پنج شنبه شب یک رمان جدید و... آی دی زیر با احترام تمام به نظرتان 👇👇 @yaMahdizahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( شرحی عاشقانه بر احادیث قدسی) ❣ اعتماد به تو ؛ آدمیزاد را آرام می‌کند! می‌داند؛ هرآنچه تو برایش می‌خواهی؛ چه تلخ و چه شیرین ... حتماً همان نردبانی است که تو؛ در پلّه‌ی آخرش، به انتظارش ایستاده‌ای... 💫 همان نردبانی که خودت؛ هم محکم نگهش داشته‌ای، هم برای بالا رفتن از آن، کمکش خواهی کرد! 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ممنون بابت داستان زیبای دختر شینا که کمک کردید مطالعه‌اش کنیم. من صحنه‌های کتاب را مثل فیلم میدیدم و مدام فکر میکردم چقدر این کتاب قابلیت فیلم شدن داره کاش کارگردانی پیدا میشد و این داستان را سریال میکرد. 〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
سلام قصه جذابی بود ولی خیلی سخت لحظه هایش خیلی سخت و درد ناک خدایا کمکمان کن راه شهدا را ادامه دهیم. تا بیش از این شرمنده شهدا نشویم. 〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰 سلام وتشکر فراوان از رمان دختر شینا کاش ما زنان این سرزمین بتونیم این بانو همسرشون و الگوی زندگی خودمون قرار بدیم باوجود سختیها و مشقات زیاد درراه دین و ایمانمون و برای کشورمون ایستادگی کنیم سالها پیش سریالهایی مثل اوشین وهانیکو و..رو میدیدیم اما بانوهای سرزمین ما کجا و نقشهای اون سریالها کجا ای کاش بیشتر و بیشتر افرادی مثل قدم خانم رو میشناختیم و از تجربه هاشون استفاده میکردیم وقتی ک سختیهایی ک خانودههای شهدا کشیدن با سختیهای زندگی خودمون مقایسه میکنم میبینم ک هنوز اندر خم یک کوچه ام ... میخواهم بیشتر تلاش کنم بیشتر برای بچه هایم و زندگیم وقت بگذارم و بیشتر صبر واستقامت داشته باشم و فرزندانی امام زمانی تقدیم جامعه ام کنم ان شاءالله ... ببخشید طولانی شد. 〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰 رمان شینا رمان بسیار زیبا و خواندنی و آموزنده بود. 〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
سلام و تشکر بابت رمان شینا پیشنهاد داشتم یه رمان خوب و شیرین ازخاطرات شهدا رو برای این دوره انتخاب کنین و اگر بشه هرشب در کانال گذاشته بشه ‌که اینجوری کتابهای بیشتری رو میتونیم بخونیم من این دوره فقط روزشماری میکردم تا یه قسمت جدید گذاشته بشه و اگر بتونین چند تا کتاب را انتخاب کنین و درکانال نظر سنجی کنین خیلی بهتر میشه واقعا این کارتون زیباست انشالله خداوند به شما سلامتی و تندرستی بدهد و در اینجور کارها که باعث ترویج فرهنگ کتابخوانی میشه توفیق روز افزون بدهد ممنونم 〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰〰 سلام و خدا قوت.من با این که دو بار کتاب دختر شینا رو خوندم اما همیشه از کانال خوب بهشت خانواده دنبالش میکردم.با خواندن این رمان فهمیدم که با تمام سختی‌ها و کاستی هایی که وجود دارد زن و شوهر باید همیشه پشت هم باشند من هم همچین روحیه ای از این رمان میگرفتم وخیلی مراعات همسرم را میکردم.امید دارم عنایت شهدا نصیب زندگی مان شود. 〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰 سلام. ممنون از رمان زیبا و آموزنده تان، که افرادی را به تصویر میکشید، که در نهایت تقوا و ایمان و ایثار بوده اند، و صبر و صداقت و شجاعت و از خودگذشتگی سر لوحه ی زندگی شان قرار داده بوده اند. گاهی که مشقات زندگی و... بهم فشار میاورد، آخر شب، رمان را میخواندم، کمی به فکر فرو میرفتم، میدیدم که مشکلاتم را بزرگ کرده ام و گاهی هم میگفتم باید صبر را از افرادی مثل صمد و قدم بیاموزم و باید صبورتر باشم. باید آخر و عاقبتم به خیر شود. و شرمنده ی شهدا و مهدی عج و.. نباشم. سپاس فراوان از شما بزرگواران. 〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰 رمان دختر شینا فوق العاده بود. آخرش خیلی قشنگ تموم شد و غمگین البته. چقد عشق را ساده به نمایش گذاشته بود بی حرف های مسخره، خیلی قشنگ عشق واقعی را نشان میداد. 〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید دکتر محمد جواد باهنر ✍️ اگه به بابام فشار نمیاد ▫️نشست کنار مــادر. آرام و سر بـه زیر گفت: مادر! پارگی شلوارم خیلی زیاد شده، توی مدرسه... لحظاتی مکث کرد و ادامه داد: اگه به بابام فشار نمیاد بگین یه شلوار برام بخره... پدرش می‌گفت: محمد جواد خیلی محجوب بود، مواظب بود چیزی نخواهد کــه در توانمون نباشه... 📚کتاب هنر آسمان، نوشته مجید توالیی 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 ؛ ـ یعنی دامادشون چکاره است؟ ـ وضع مالی پدر عروس‌، چطوره؟ ـ حالا بچه‌شون دختره یا پسر؟ ـ در گوشِ فلانی، چی گفتی؟ ـ صبر کنید، من نشنیدم ؛ درمورد کی حرف می‌زدید؟ ... و 💥... میلِ به دانستنِ اسرار دیگران، و یا هرآنچه دانستنش به ما مربوط نمی‌شود؛ لحظه به لحظه از ما انسان متجاوزتر و خطرناک‌تری می‌سازد! تا دیر نشــده، برای درمان فکری کنیم ♨️. 🌛 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷خلاصه ای از رمان واقعی بدون تو هرگز هانیه دختری‌ است که برای رهایی از سختگیری‌های پدرش و علی‌رغم اصرارهای او برای ازدواج با کسانی که معرفی می کنه، جوانی رو انتخاب می‌کنه که به شدت با تمام انتخاب‌های پدرش در تضاده و… 💞 @beheshtekhanevadeh14
💖 1 *📿***💕***✅* 🏵 قسمت اول؛ مردهای.... زندگی من زندگی پر فراز و نشیبی هست. 🔶 همیشه از پدرم متنفر بودم. مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه ... 😒 آدم عصبی و بی حوصله ای بود. اما بد اخلاقیش به کنار، می گفت: دختر درس می خواد بخونه چکار؟😤 💢 نذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه دو سال بعد هم عروسش کرد! 🔹 اما من، فرق داشتم. من عاشق درس خوندن بودم بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد... 👌🏼 می تونستم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکون نخورم ✔️ مهمتر از همه، می خواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگی و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم ....😪 🔹چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت، یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد "به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی".... 🔶 شوهر خواهرم بدتر از پدرم، همسر ناجوری بود. یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند! 🔹دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد. 🔹اما خواهرم اجازه نداشت، تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره مست هم که می کرد، به شدت خواهرم رو کتک می زد ... 😭 ⭕️ این بزرگ ترین نتیجه زندگی من بود: مردها همه شون عوضی هستن!!!! هرگز ازدواج نکن!!!😤 🔹 هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید روزی که پدرم گفت ❌ هر چی درس خوندی، کافیه...😤 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا