بهشت خانواده💞
#دختر_شینا #رمان #قسمت_نود و هفتم آقا تیمور از ماشین بالا رفت. چند تا تابوت را با کمک چند نفر دیگر
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_نود و هشتم
کمی بعد با پنج تا بچة قد و نیم قد نشسته بودم سر خاکش. باورم نمی شد صمد آن زیر باشد؛ زیر یک خروار خاک. هر کاری کردم بگذارند کمی کنارش بنشینم، نگذاشتند. دستم را گرفتند و سوار ماشین کردند. وقتی برگشتیم، خانه پر از مهمان بود. دوستانش می آمدند. از خاطراتشان با صمد می گفتند. هیچ کس را نمی دیدم. هیچ صدایی نمی شنیدم. باورم نمی شد صمد من آن کسی باشد که آن ها می گفتند. دلم می خواست زودتر همه بروند. خانه خالی بشود. من بمانم و بچه ها. مهدی را بغل کنم. زهرا را ببوسم. موهای خدیجه را ببافم. معصومه را روی پاهایم بنشانم. در گوش سمیه لالایی بخوانم. بچه هایم را بو کنم. آن ها بوی صمد را می دادند. هر کدامشان نشانی از صمد توی صورتشان داشتند. همه رفتند. تنها شدم. تنها ماندم. تنها ماندیم. مهدیِ سه ساله مرد خانة ما شد.
اما نه، صمد هم بود؛ هر لحظه، هر دقیقه. می دیدمش. بویش را حس می کردم.
آن پیراهن قشنگی را که از مکه آورده بود، اتو کردم و به جا لباسی زدم؛ کنار لباس های خودمان. بچه ها که از بیرون می آمدند، دستی روی لباس بابایشان می کشیدند. پیراهن بابا را بو می کردند. می بوسیدند. بوی صمد همیشه بین لباس های ما پخش بود. صمد همیشه با ما بود.
بچه ها صدایش را می شنیدند: «درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید.»
گاهی می آمد نزدیکِ نزدیک. در گوشم می گفت: «قدم! زود باش. بچه ها را زودتر بزرگ کن. سر و سامان بده. زود باش. چقدر طولش می دهی. باید زودتر از اینجا برویم. زود باش. فقط منتظر تو هستم. به جان خودت قدم، این بار تنهایی به بهشت هم نمی روم. زود باش. خیلی وقت است اینجا نشسته ام. منتظر توام. ببین بچه ها بزرگ شده اند.
دستت را به من بده. بچه ها راهشان را بلدند. بیا جلوتر. دستت را بگذار توی دستم. تنهایی دیگر بس است. بقیة راه را باید با هم برویم...»
«پایان کتاب دختر شینا»
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
سلام وقتتون بخیر ✋
به آخرین قسمت رمان دختر شینا رسیدیم
📢 📢بزرگوارانی که با مرحوم به قدم و شهید حاج ستار مانوس شدن 😊👇👇
هر نظر یا پیشنهادی یا تحولی در فکر و اندیشه و یا تصمیم جدید و یا ....با این رمان داشتید و دارین می تونید اعلام کنید ...
انشاءالله فردا شب ارسال نظرات شما رو داریم و از پنج شنبه شب یک رمان جدید و...
آی دی زیر با احترام تمام به نظرتان 👇👇
@yaMahdizahra
#خدا_نوشت
( شرحی عاشقانه بر احادیث قدسی)
❣ اعتماد به تو ؛ آدمیزاد را آرام میکند!
میداند؛ هرآنچه تو برایش میخواهی؛ چه تلخ و چه شیرین ...
حتماً همان نردبانی است که تو؛ در پلّهی آخرش، به انتظارش ایستادهای...
💫 همان نردبانی که خودت؛
هم محکم نگهش داشتهای،
هم برای بالا رفتن از آن، کمکش خواهی کرد!
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
سلام ممنون بابت داستان زیبای دختر شینا که کمک کردید مطالعهاش کنیم.
من صحنههای کتاب را مثل فیلم میدیدم و مدام فکر میکردم چقدر این کتاب قابلیت فیلم شدن داره
کاش کارگردانی پیدا میشد و این داستان را سریال میکرد.
〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
سلام قصه جذابی بود
ولی خیلی سخت
لحظه هایش خیلی سخت و درد ناک
خدایا کمکمان کن راه شهدا را ادامه دهیم.
تا بیش از این شرمنده شهدا نشویم.
〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
سلام وتشکر فراوان از رمان دختر شینا
کاش ما زنان این سرزمین بتونیم این بانو همسرشون و الگوی زندگی خودمون قرار بدیم باوجود سختیها و مشقات زیاد درراه دین و ایمانمون و برای کشورمون ایستادگی کنیم سالها پیش سریالهایی مثل اوشین وهانیکو و..رو میدیدیم اما بانوهای سرزمین ما کجا و نقشهای اون سریالها کجا
ای کاش بیشتر و بیشتر افرادی مثل قدم خانم رو میشناختیم و از تجربه هاشون استفاده میکردیم
وقتی ک سختیهایی ک خانودههای شهدا کشیدن با سختیهای زندگی خودمون مقایسه میکنم میبینم ک هنوز اندر خم یک کوچه ام ...
میخواهم بیشتر تلاش کنم بیشتر برای بچه هایم و زندگیم وقت بگذارم و بیشتر صبر واستقامت داشته باشم و فرزندانی امام زمانی تقدیم جامعه ام کنم ان شاءالله ...
ببخشید طولانی شد.
〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
رمان شینا رمان بسیار زیبا و خواندنی و آموزنده بود.
〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
سلام و تشکر بابت رمان شینا پیشنهاد داشتم یه رمان خوب و شیرین ازخاطرات شهدا رو برای این دوره انتخاب کنین و اگر بشه هرشب در کانال گذاشته بشه که اینجوری کتابهای بیشتری رو میتونیم بخونیم من این دوره فقط روزشماری میکردم تا یه قسمت جدید گذاشته بشه و اگر بتونین چند تا کتاب را انتخاب کنین و درکانال نظر سنجی کنین خیلی بهتر میشه واقعا این کارتون زیباست انشالله خداوند به شما سلامتی و تندرستی بدهد و در اینجور کارها که باعث ترویج فرهنگ کتابخوانی میشه توفیق روز افزون بدهد ممنونم
〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰〰
سلام و خدا قوت.من با این که دو بار کتاب دختر شینا رو خوندم اما همیشه از کانال خوب بهشت خانواده دنبالش میکردم.با خواندن این رمان فهمیدم که با تمام سختیها و کاستی هایی که وجود دارد زن و شوهر باید همیشه پشت هم باشند من هم همچین روحیه ای از این رمان میگرفتم وخیلی مراعات همسرم را میکردم.امید دارم عنایت شهدا نصیب زندگی مان شود.
〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
سلام. ممنون از رمان زیبا و آموزنده تان، که افرادی را به تصویر میکشید، که در نهایت تقوا و ایمان و ایثار بوده اند، و صبر و صداقت و شجاعت و از خودگذشتگی سر لوحه ی زندگی شان قرار داده بوده اند.
گاهی که مشقات زندگی و... بهم فشار میاورد، آخر شب، رمان را میخواندم، کمی به فکر فرو میرفتم، میدیدم که مشکلاتم را بزرگ کرده ام و گاهی هم میگفتم باید صبر را از افرادی مثل صمد و قدم بیاموزم و
باید صبورتر باشم. باید آخر و عاقبتم به خیر شود. و شرمنده ی شهدا و مهدی عج و.. نباشم.
سپاس فراوان از شما بزرگواران.
〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
رمان دختر شینا فوق العاده بود.
آخرش خیلی قشنگ تموم شد و غمگین البته.
چقد عشق را ساده به نمایش گذاشته بود بی حرف های مسخره، خیلی قشنگ عشق واقعی را نشان میداد.
〰〰〰〰💖💖💖💖〰〰〰〰
#همراه_با_بهشتیان
شهید دکتر محمد جواد باهنر
✍️ اگه به بابام فشار نمیاد
▫️نشست کنار مــادر. آرام و سر بـه زیر گفت: مادر! پارگی شلوارم خیلی زیاد شده، توی مدرسه... لحظاتی مکث کرد و ادامه داد: اگه به بابام فشار نمیاد بگین یه شلوار برام بخره... پدرش میگفت: محمد جواد خیلی محجوب بود، مواظب بود چیزی نخواهد کــه در توانمون نباشه...
📚کتاب هنر آسمان، نوشته مجید توالیی
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
📝 #یادمون_باشه ؛
ـ یعنی دامادشون چکاره است؟
ـ وضع مالی پدر عروس، چطوره؟
ـ حالا بچهشون دختره یا پسر؟
ـ در گوشِ فلانی، چی گفتی؟
ـ صبر کنید، من نشنیدم ؛ درمورد کی حرف میزدید؟ ...
و 💥...
میلِ به دانستنِ اسرار دیگران، و یا هرآنچه دانستنش به ما مربوط نمیشود؛ لحظه به لحظه از ما انسان متجاوزتر و خطرناکتری میسازد!
تا دیر نشــده، برای درمان فکری کنیم ♨️.
🌛 #شب_بخیر
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
🌷خلاصه ای از رمان واقعی بدون تو هرگز
هانیه دختری است که برای رهایی از سختگیریهای پدرش و علیرغم اصرارهای او برای ازدواج با کسانی که معرفی می کنه، جوانی رو انتخاب میکنه که به شدت با تمام انتخابهای پدرش در تضاده و…
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
💖 #رمان #بدون_تو_هرگز 1
*📿***💕***✅*
🏵 قسمت اول؛ مردهای....
زندگی من زندگی پر فراز و نشیبی هست.
🔶 همیشه از پدرم متنفر بودم.
مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه ... 😒
آدم عصبی و بی حوصله ای بود.
اما بد اخلاقیش به کنار، می گفت: دختر درس می خواد بخونه چکار؟😤
💢 نذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه
دو سال بعد هم عروسش کرد!
🔹 اما من، فرق داشتم. من عاشق درس خوندن بودم
بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد...
👌🏼 می تونستم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکون نخورم
✔️ مهمتر از همه، می خواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگی و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم ....😪
🔹چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت، یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد
"به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی"....
🔶 شوهر خواهرم بدتر از پدرم، همسر ناجوری بود.
یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند!
🔹دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد.
🔹اما خواهرم اجازه نداشت، تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره
مست هم که می کرد، به شدت خواهرم رو کتک می زد ... 😭
⭕️ این بزرگ ترین نتیجه زندگی من بود:
مردها همه شون عوضی هستن!!!!
هرگز ازدواج نکن!!!😤
🔹 هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید
روزی که پدرم گفت
❌ هر چی درس خوندی، کافیه...😤
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
💠 صیانت از قرآن
🔺 ما در #مقام_عمل, ره آورد قرآن و عترت را حفظ كنیم! اگر نظام ما, دولت و ملت ما و مردم بزرگ و بزرگوار ایران اسلامی به احكام و حِكَم دین عمل بكنند، این #عمل_به_قرآن, حفظ قرآن در سطح جامعه است.
🔺 بسیاری از مردم توفیق مطالعه تفسیر و مانند آن را ندارند، #عمل_امت_اسلامی مفسّر قرآن است، مفسّر حدیث اهل بیت است. مردم دین را از #عمل_مسئولان ما مشاهده می كنند, از #عمل_جامعه و امّت اسلامی مشاهده می كنند.
🔺 اگر این عمل صالح بود و مانند علم، صائب بود، علم صائب، #حافظ_علمی قرآن است و عمل صالح، #حافظ_عینی قرآن است.
آیت الله جوادی آملی حفظه الله تعالی علیه
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
بهشت خانواده💞
#اصول_تزکیه🍃🌺 🍃🌺#قسمت_یازدهم هدف اصلی تزکیه ست 🔅🌷 مرتبه پایینتری داره يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالح
#اصول_تزکیه🍃🌺
🍃🌺#قسمت_دوازدهم
❇️در خطبه شعبانیه پیامبر گرامی اسلام میفرماید:
بعد از نمازها دستتون رو ببرید بالا این یعنی خدا رد نکنه یه وقتی.
میتونم بترسونم دوستان خودم رو هآ❓ ما اگه توی این ماه رمضون چیزی گیرمون نیآد وقتای دیگه، دیگه چیزی بهمون نمیدند هآ.
⭕️به ما ملائکه میگند برو برو تو ماه رمضان بهت نگاه نکردند حالا یاد این حرفها افتادی؟!
خصوصاً شما نازنینها که شب اول ماه مبارک رمضان فرصت رو رها نکردید. بله خیلیا شبهای قدر میآند ولی کم کسی رو امام حسین دستش رو میگیره
میگه شب اوله بلند شو بیا از اول بلند شو بیا.
اونها خب بعضیا هستند. خدا به ما این توفیق رو داده تمنا کنیم خدا بهمون نگاه کنه بهمون معرفت بده ما رو منشاء معرفت اصلاً توی جامعه و محیط و خانواده قرار بده🤲
🔺خب ما برای تمنای خودمون یه ذکر توسلی داشته باشیم نه تنها خوبه بلکه لازمه.
پیامبر گرامی اسلام فرمود در ماه مبارک رمضان زیاد صلوات بر من و اهل بیت من بفرستید.
صلوات یه جلوهاش همین صلواتیه که فرستادید یه جلوهی صلوات زیارت نامه🔅 خوندنه یه جلوهی صلوات دعای توسله🔅. یه جلوهی صلوات روضه🔅 ست.
شما مگه میتونید به یاد پیغمبر اکرم و اهل بیتش بیافتید بعد یاد حسین نیافتید⁉️
🔰امام صادق علیه السلام یکی از دوستانشون رو دیدند اهل بصره بودند فرمودند:
شما عراق هستید. بصره هستی نزدیک کربلا هستی کربلا میری یا نه گفت
آقا اطراف من یک سری ناصبی هستند از اونها میترسم خودمو خیلی شیعه نشون بدم واقعاً میکُشن منو. آقا فرمودند:
خب به یاد حسین ما میافتی یا نه❓ گفت آره آقا یاد حسین شما میافتم بعد فرمودند که: آیا مصائبی که بر حسین ما رفت به ذهن خودت مرور میکنی❓گفت بله آقا. آقا
امام صادق فرمودند:
گریه هم میکنی برای حسین ما❓ گفت آره آقا اینقدر گریه میکنم که خانواده متوجه میشند. دیگه مدتی بعدش نمیتونم غذا بخورم.
اونوقت امام صادق شروع کرد گریه کردن و بعد دعاش کرد فرمود خدا رحمت کنه اشک چشم تو رو.🕊🌼
❇️ببین! شیعه رو اینجوری بار آوردند ما نمیتونیم.
یا ابا عبداله! ماه رمضان تشنگی تابستان ماه رمضان رو باهاش مواجه بشیم یاد لبهای تشنه تو نیافتیم.
اینکه میفرمایند ماه رحمته. یه علامتش اینه شما محرمها هم مثل ماه رمضون ۳۰ شب روضه ندارید. معمولاً هآ معمولاً اینطوریه دیگه حالا بعضی اهل روضه هستند. الحمدلله خدا توفیقشون میده ۶۰ شب رو، دو ماه رو پشت سر هم در عزاداریها شرکت میکنند.🏴🌷
ولی عموم مجالس ده شبه دیگه. یا چند شب بیشتر ۳۰ شب ماه رمضون میری در خونه ابا عبدالله الحسین شماها تجربه دارید سالهای قبل. روضههای ماه رمضان یک چیزهای دیگه ست. انگار خدا که مهمانی میده آدم چشمش میافته اونطرف سفره اباعبدالله الحسین علیه السلام یه احساس محبت دیگهای نسبت به اباعبدالله الحسین داره.
حالا چه روضهای براتون بخونم؟
یا اباعبدالله!
آخرین کسی که لبهای تشنه حسین رو تجربه کرد و به یادش مانده بود زینب بود. چهجوری میتونه فراموش کنه این لبهای تشنه رو 😭
بهشت خانواده💞
#اصول_تزکیه🍃🌺 🍃🌺#قسمت_دوازدهم ❇️در خطبه شعبانیه پیامبر گرامی اسلام میفرماید: بعد از نمازها دستتو
گفتند عبدالله بن جعفر! همسر تو زینب بیمار شده حالش بده این همه مصیبت دیده داره جان میده ببرش یه باغی یه راغی یه جایی ببر که دیگه این درو دیوار کوچه بنیهاشم رو اینقدر نگاه نکنه. بره یه کمی آسوده بشه. ببرید یه جایی زینب اثری از داغ حسین نبینه. که یه کمی التیام پیدا کنه زخم های قلبش. خب ببرند بانوی دو عالم زینب کبری رو در داخل باغی بردند تا چشمش حضرت به نهر آبی افتاد که وسط باغ داره عبور میکنه. کجا هست که روضهی حسین برای زینب کبری نیست⁉️‼️
چرا از زینب کبری یاد کردم❓ همون کسانی که اون زمان با تازیانه به جان اهل بیت حسین افتادند امام زین العابدین...
دل باصفایی دارید بگذارید بخونم براتون روضه دیگه. میفرماید:
تا یکی از ما اسرا برای حسین گریه می کرد با چوب نیزه به سر ما میزدند. خب این مصائب چرا همینجور تازه مونده در بین ماها؟
❇️دوستان من! همین الآن همونایی که اون زمان با کعب نی و تازیانه به جان اهل بیت میافتادند همین چند شب گذشته دوست داشتند حمله کنند به حرم حضرت زینب همونه. همون جریان.
✌️اسلام یه عزتی، یه قدرتی داده شما با آرامش میتونید گریه کنید. میتونید برای امام حسین ناله بزنی. میتونید راه امام حسین(ع) رو پیگیری کنید. ولی ظلمها هست . ظالمها هستند. ما با این گریههای خودمون ریشه ظلم رو إن شاءالله خواهیم کند✊ نمیگذاریم اینجور بمونه. اینقدر بغض اباعبداله الحسین ع در گلوی ما انگیزه در ما ایجاد خواهد کرد. اینقدر این بغض گلوگیر که از غم حسین هست تا مهدی فاطمه بیاد همه فریاد میزنیم یا لثارات الحسین دیگه وقت انتقام خون اباعبداله الحسین رسیده شعار پای رکاب آقا امام زمان (عج) همین هست.
❇️ خانم زینب کبری(س) عصر روز یازدهم اومدند دیدند امام زین العابدین داره یه نگاهی به این بدنهای قطعه قطعه شده بر روی زمین میکنه با چه غربتی، با چه حزنی یه دفعهای امام زمان خودش رو در آغوش گرفت شروع کرد دلد
اری دادن. صدا زد عزیز برادرم! امام زمان من! امام زین العابدین! اینجوری نگاه نکن این بدنهای غریب رو روزی اینجا مزار عاشقانی خواهد شد که مثل مادری که برای بچه خودش گریه کنه مردها گریه کنند برای حسین ما. این همه به این غربت خیره خیره نگاه نکن.
شما این آرزوی زینب کبری اید که محقق شدید. این پیوند نورانی رو باید به خودمون تبریک بگیم إن شاءالله این پیوند هر روز مستحکمتر بشه نسل به نسل ادامه پیدا کنه یک جمله روضه باز بخونم حالا اینها همش تحلیل روضه بود من داشتم عرض میکردم میدونید زینب از کی بیمار شد❓ از وقتی که دیگه کعب نی و تازیانه قطع شد.