#ارسالی_اعضای_کانال
سلام عزاداریها قبول
من تجربهی زیبایی از اولین شبهای محرم دارم.
به دختر هام قول دادم که میبرمتون! اگه جایی برای عزاداری باز بود؛ میریم.
😢
اگه هم نبود کنار خیابون جایی که روضه و نوحه پخش میکنن میشینیم و خودمون عزاداری میکنیم😢
امرما چرخید و نشد ببرمشون؛ باید خدمت مادر میرسیدم.
به دخترهام تفهیم کردم امر واجبتریه نمیشه امشب بریم.😢
بماند که چقدر مورد نقدشون قرار گرفتم...😌
گفتم خوب من شما رو نبردم شما که میتونید ما رو ببرید...
همیشه من شما رو میبردم امشب شما ما رو ببرید...
اونشب همه خواهروبرادرها جمع بودیم.
بماند که جمع ما یکدست نیست...
ارادت قلبی همه دارن...
چه بسا بیریاتر از بنده
ولی خوب بظاهر خلاف اینه
وقتی گفتگوی من و دخترها رو میشنیدن هر کدوم یه چیزی میگفتن و یه متلکی و خندهای و چیزی...
خلاصه کنم...
دختر کوچیکم رفت و توی بازی خودش تدارک هییت دید
یکی از اتاقا رو گرفت و سیاهی و وسایل هیئت رو راه انداخت... 🏴
گوشی مرا هم با اجازه برد...🔊
چادر و مغنعه مشکیش رو سرش کرد و سیاهپوش کردخودش رو😢
بعد اومد سراغ تک تک افراد خونه
همشون رو دعوت کرد
بعضیا سر بسرش گذاشتن و با شوخی ردش کردن
بعضیها هم قبول کردن که تعداد زیادی نبودن (۱نفر)
از بعضیها هم که قول صددرصدی گرفت
(که من بودم)
انگار مجلس روضهاش فقط با من روضه میشد😢😥
(شنیدید هرجا روضه باشه مادرسادات حضور دارن چون با حضور مادر روضه روضه میشه... خانم روضه نور چشمشون رو خالی نمیذارن😭😭😭😭)
خلاصه گفت صدا که بلند شد بیایید
با ادب بیایید
حرف نزنید
از چایی که براتون ریختم هم بخورید.
چون قبل شام بود گفتم منم شام روضهات رو میدم، وصل کن به شام خوردن؛ خوشحال شد...
براتون بگم از اون مجلسی که این دختر برامون گرفت....😭😭😭😭
همتون رو یاد کردم...
حالی بود..
اونا که بیرون اتاق بودن فکر کردن بازیه
یکیشون اسلحه برداشت و اومد تو اتاق شروع کرد به رگبار گرفتن یعنی داعشیا حمله کردن
دید نه راستی یه هیئت چند نفره شده..
اسلحه رو گذاشت کنار
اومد وسط هییت بچگانه دخترم
خودش شد یه پا میوندار...
خلاصه اونشب هیئتی داشتیما
دستان کوچک بچهها بزرگترها رو که وارد بازی دنیا شده بودن ؛ وادار به حقیقت گرایی کرد....
و من اونجا تازه معنی
#هر_خانه_یک_حسینیه
رو فهمیدم...
دست تقدیرنویس باری تعالی
تقدیر رو با هر وسیله کوچکی پیش میبره
ما از خانههامون باید شروع کنیم
و این بچهها هستن که امسال علمدار هییتها هستن
مراقب دستان و دلهای کوچکشان باشیم که کارهای بزرگ فردا بدستان ایشان است.
#هر_خانه_یک_حسینیه
#تاسوعا تسلیت
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
*♦️ فراخوان #ختم_زیارت_عاشورا در پیش از ظهر روز عاشورا با #صد_لعن و #صد_سلام و #دعای_علقمه به نیت رفع گرفتاری از همه ی مومنین ♦️*
📍شیخ طوسی از محمد بن اسماعیل بن بزیع و او از صالح بن عقبه و او از پدرش قیس بن سمعان و وی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود:
✅ هرکس امام حسین علیه السلام را در #روز_دهم_محرم «عاشورا» در *حال گریه زیارت کند تا این که ظهر گردد،* خداوند را در قیامت در حالی ملاقات میکند که *پاداش دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار غزوه در نامه اعمال او خواهد بود،* که هر کدام از این اعمال، مانند عمل کسی است که در محضر رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام آن را انجام داده است.
📚
#مصباح_المتهجد، شیخ طوسی، انتشارات اعلمی، بیروت صفحه ۵۳۶_)
📍صفوان بن مهران جمال گفت، حضرت صادق علیه السلام به من فرمودند:
✅ بر این زیارت «عاشورا» مداومت کن و دعای «علقمه» پس از آن را بخوان، هرکس که این زیارت «عاشورا» و دعای «علقمه» آن را بخواند، چه از نزدیک و چه از دور، *من ضمانت می کنم که زیارت او پذیرفته خواهد شد و سعی و کوشش او تقدیر خواهد شد،* و سلام او بدون هیچ گونه *حجابی* به آن حضرت خواهد رسید و *حاجتش برآورده خواهد شد،* هر چه باشد و هر چه بخواهد و ناامید نخواهد شد.
✅ ای صفوان این زیارت را *با همین تضمین از پدرم شنیدم و پدرم از پدران پاک و مطهرش تا رسول خدا صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین و آن حضرت هم همین تضمین را از جبرئیل و او به همین شکل از خدای عزیز و جلیل بیان نمود.*
✅ خداوند نیز به ذات خودش قسم یاد نمود که هر کس *به این طریق حسین علیه السلام را #زیارت_کند چه از مسافت های دور و یا نزدیک و نیز دعای یاد شده را پس از آن بخواند، زیارت او را میپذیرم و هرگونه حاجت او را بر می آورم و خواستههایش را انجام میدهم* و او را شادمان با چشمی روشن به خاطر برآورده شدن حاجاتش و رستگار شدنش به بهشت و آزادی از آتش برمی گردانم و نیز شفاعت او را درباره هر کس که ( به جز دشمنان اهل بیت علیهم السلام ) باشد می پذیرم.
✅ سپس حضرت فرمودند:
پروردگار بر آنچه گفته، به *ذات خودش سوگند یاد کرده است و ما اهل بیت علیهم السلام را به شهادت گرفته* همانگونه که فرشتگان ملکوتش را شاهد گرفته است.
✅ در ادامه جبرئیل گفت: ای رسول خدا من پیک سرور و *شادمانی خداوند به سوی شما و علی و فاطمه و فرزندان آنها از امامان از امامان تا روز قیامت هستم* پس مستدام و پاینده باد شادی تو و علی و فاطمه و فرزندان آنها و شیعیان آنها تا روز قیامت.
آنگاه صفوان گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمودند:
✅ *هرگاه حاجتی داشتی در هر کجا که هستی این زیارت «عاشورا» را بخوان و پس از آن دعای یاد شده «علقمه» را، آنگاه حاجت و گرفتاری ات را از پروردگار بخواه که خداوند حاجت تو را روا خواهد کرد و خداوند وعده ای که به رسولش داده، وفا خواهد کرد به واسطه جود و امتنان خویش و ستایش مخصوص خداست.*
🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴
♦️ #کیفیت_خواندن_زیارت_عاشورا_*♦️
⬅️نحوه ی خواندن زیارت عاشورا بدین صورت است که *ابتدا زیارت عاشورا* با *صد لعن و صد سلام*
(که صد لعن و صد سلام طبق *👇روایت حضرت هادی علیه السلام* که در ذیل ذکر شده است👇) و سپس #دو_رکعت_نماز_زیارت* و بعد از نماز، #دعای_علقمه* خوانده می شود.
👈 *_📌رهنمودی از امام هادی علیه السلام درباره صد لعن و صد سلام زیارت عاشورا_* 👉
✅ از حضرت هادی علیه السلام روایت شده است کسی که در زیارت عاشورا 👈 *فراز لعن آن را یکبار کامل بخواند* 👉 « یعنی فراز اللهم العن اول ظالم ظلم را تا آخر بخواند » و *سپس ۹۹ بار بگوید اللهم العنهم جمیعا*
مانند آن است که همه این *فراز لعن را صد بار گفته است*
و همچنین اگر 👇 *یکبار فراز سلام را از « السلام علیک یا اباعبدالله ... »*
👆تا آخر به طور کامل بخواند و *سپس ۹۹ بار بگوید السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین*
مانند آن است که همه *فراز سلام را به طور کامل خوانده است.*
_📍 📚
#سند_روایت: الذریعة آقا بزرگ تهرانی جلد ۱۵ صفحه ۲۹ و کتاب شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور حاج میرزا ابوالفضل کلانتر جلد ۲)
*📍🤲 عزاداران محترم و دل سوخته اباعبدالله الحسین علیه السلام، بیایید همگی به نیت رفع گرفتاری همه ی محبین اهل بیت علیهمالسلام و به قصد فرج حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف همگی رأس ساعت ۱۱ صبح روز عاشورا این زیارت را به نحو مذکور ( با صد لعن و صد سلام و دعای علقمه) در هرمکانی که هستیم قرائت نماییم.
#نشر_حداکثری
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
سلام .
عراداری هاتون همچنان برقرار ،
قبول و ماندگار باشه با عافیت برا همه ی شما بزرگواران
به یقین همه شرکت نمودین در مراسم های امروز .
لطفا برای ما بفرمایید چطور بود
شرکت کننده زیاد بود کم بود چه فرقی با سالهای قبل داشت
بهشت خانواده💞
به یقین همه شرکت نمودین در مراسم های امروز . لطفا برای ما بفرمایید چطور بود شرکت کننده زیاد بود
#ارسالی_اعضای_محترم_کانال 👇
سلام عزاداریهاتون قبول 🤲🏴
میخواستند یاد و نام امام حسین فراموش بشه !
اتفاقا روضههای خانگی بیشتر شد !
اتفاقا لبیک یا حسین مردم قویتر شد !
اتفاقا هیاتهای سرپوشیده به میان مردم و فضاهای باز کشیده شد
و مردم با شور و شوق بیشتری شرکت داشتند
و همهی اینها اتفاقی نبود !
عشق امام حسین نعمتی است که در دلهای ما قرار داده شده 🏴
الحمدلله رب العالمین 🤲
و این عشق تا ابد خاموش نخواهد شد !
نه با کرونا ، نه با تبلیعات منفی ، نه با هیچ چیز دیگه !
و به کوری چشم دشمنان بچههامون رو هم با این عشق میپرورانیم
یا حسین 🏴🏴🏴🏴
🏴 حماسه حضرت زینب سلام الله علیها
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥جنجالی ترین و سیاسی ترین کلیپ سخنرانی محرم در مورد ولنگاری جامعه و #فضای_مجازی
😳یزید و شمر زمان رو می تونید تو این کلیپ ببینید!!!
❌معاویه و یزید چنان ولنگاری برای جامعه بوجود آوردند که بهترین رقاصان را در مدینه پرورش می دادند و امروز برخی از مسئولین و شخصیت های معروف مذهبی ما هم همین کار را انجام می دهند!!!
📽استاد پورآقایی
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
سلام
◾️شب تون بخیر و عزاداریهاتون قبول
شهادت امام سجاد علیه السلام رو خدمت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و شما بزرگواران تسلیت عرض میکنم 🏴🏴🏴
📘کتاب سه دقیقه در قیامت شبهای زوج خدمتتون ارسال میشه
بابت شنبه از بزرگوارانی که منتظر بودن عذر خواهی میکنم که ارسال نشد
امشب دو قسمت از کتاب خدمتتون ارسال میشه ✅
یا علی....
بهشت خانواده💞
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت 2⃣ #قسمت_دوم 💢حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید. واقعا رزق معنویتونه و
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
3⃣ #قسمت_سوم
💢یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است! فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم.
💢اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد. در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.
💢سالها گذشت. باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم. مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم. یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید.
💢حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و #شهادت کجا. آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده. در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد.
💢حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت. تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است! درست بود! چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم.
💢همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است...
💢پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد میدانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد. با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم.
💢حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم. عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد..
پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد....
💢احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود. با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم.
💢برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم. از لحظه های کودکی تا لحظهای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت...
💢چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را می دیدم. در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم.
💢با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟! سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود.
💢از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم. نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را. حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد ... عالم خواب...حضرت عزراییل! با لبخندی به من گفت: برویم. با تعجب گفتم کجا؟ دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت: مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد.
💢خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم! می فهمیدم که در فکرش چه میگذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم. از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد.
💢برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت: خدا کند که برادرم برگردد. دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم...
یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچههای من چه کند!! کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد.
جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد
💢قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم. این جانباز خالصانه می گفت: خدایا من را ببر اما اورا شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه. ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت: دیگر برویم ...
#ادامه_دارد..
🌹🍃🌹🍃
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
#⃣ #قسمت_چهارم
💢فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است. مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم: من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!
💢اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم. دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم. بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظهای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم.
💢زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم. آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.
💢در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه باما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم. چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم. در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم.
💢به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود. حرارتش را از دور احساس میکردم. به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.
💢 به شخص پشت میز سلام کردم با ادب جواب داد. منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد. آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند.
اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت: کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است.
💢چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا". نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم: بالای سمت چپ صفحه اول با خط درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز. از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است. شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید.
💢در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم. قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود: از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...
💢پرسیدم: اینها چیست؟ گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است. قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم.
💢 یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد.
💢من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم. کمتر روزی پیش میآمد که نماز صبحم قضا شود. اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا میشد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم. وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند:
💢اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود. خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی! هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند.
#ادامه_دارد..
🌹🍃🌹🍃
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
1_448210136.mp3
13.66M
🔳 #شهادت_امام_سجاد(ع)
🌴داغ روضه هام الشام الشام
🌴داغ عمه هام الشام الشام
🎤 #محمودکریمی
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
🏴 چرا امام سجاد علیه السلام به تعلیم و تغییر اخلاق در جامعه اسلامی کمر بست...
#شهادت_امام_سجاد علیه السلام
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
بهشت خانواده💞
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 75 🔶🔶🔶 استاد پناهیان: 💠 میفرماید : یک ذره از محبت خدا در دلی نمینشیند
.
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 76
استاد پناهیان؛
🔶مابزرگترین استاد اخلاق و بزرگترین مربی معنوی رو همیشه همراه خودمون داریم ،
🔴 اما قدر نمیدونیم .
با همین مقدمه اجازه بدین اشاره ای به مطالب شب قبل بکنم ،
یقینا به هر کدوم از ما بگن شما نیاز دارید یک استاد و مربی اخلاق داشته باشید ؟
✅خواهیم گفت بله ، نیاز داریم ،
چقدر خوبه
🔹اجازه بدین یکی دو تا مثال بزنیم .
یه آقای بازاری خدمت یکی از خوبان رسیدند ،
اقای رجبعلی خیاط ، بعضی علما خاطرات ایشون رو نوشتند .
🔶بنده منزل ایشون رو در چهار راه مولوی تهران دیدم و چرخ خیاطی ایشون هنوز کنار اتاق بود .
🌺🌺
چرخی که از فرزندان ایشون میگفتند
که پای این چرخ ایشون بارها به خدمت حضرت مولا ولی عصر (عج) رسیدند.
❌پیش ایشون میان میگن گره افتاده به کارم چه کنم ؟
اوضاعم به هم ریخته ایشون نگاه ،میکنند ،
خب اولیای خدا وقتی پرده جلوی چشماشون نباشه
✅طبیعتا میتونن هر چیزی رو اراده کنند👈 ببینند.
به این آقای بازاری تاجر میگن که شما چند سال قبل ارثیه باباتون و که تقسیم میکردین ،
🔴حق خواهرتون و کامل ندادین به این دلیل گره افتاده به کارتون
بریدخواهرتون و راضی کنید
میان پیش خواهر میگن خواهر
تو چرا چیزی به ما نگفتی وقتی ازما راضی نیستی؟
موقع تقسیم ارث میگفتی ،
🔶خواهر هم محبت به برادر داره با اینکه ته دلش راضی نیست اعلام میکنه نه عزیزم شما بالاخره برادر ماهستی ،
پول پیش شما باشه انگار پیش ماست
گفتن نه خواهرمن ، شما باید راضی بشی حق شما در اموال ماست
والا من گرفتاری سنگین پیدا میکنم ،
به پول امروزمان صد هزار تومان به خواهر میدن ،
🌸خواهر خوشحال میشه و تشکر میکنه ،
میان پیش آقای رجبعلی خیاط
ایشون عرضه میدارند نخیر ته دل خواهرتوهنوز راضی نیست وخواهر تو هنوز احساس حق میکنه در اموال تو. باید بری راضیش کنی ،
دومرتبه مجبور میشه بیاد پیش خواهر سیصد هزار تومان پول اون زمان میده ،
✅خواهر راضی که میشه آقای رجبعلی خیاط نگاه میکنه با چشم بصیرتی که داره
به آقای بازاری تاجر میفرماید که خب مشکلت حل شد از فردا گره هات باز میشه ،
✅🌸🌸
یکی از عواملی که رجبعلی خیاط رو به این درجه رسوند ، نماز مودبانه ی بدون تکبر اون بود .
♻️💠♻️💠♻️
ادامه داره ....✨👇
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
🏴 رنج و زحمت زنده نگه داشتن خون شهید از شهادت کمتر نیست...
#محرم
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020