🌸بیمارستانی در تهران یا فلسطین
دو روزی هست برای چندتا چکاب و کار درمانی ساعتها را در بیمارستان و درمانگاه گذراندهام.
ساعتها پشت در اتاق پزشکان مختلف نشستهام و به آدمها زل زدهام. آدمهایی که مضطرب هستند. یکی استرس جواب آزمایشی را دارد که دقایقی دیگر دکتر برایش تحلیل میکند. دیگری با اشک و فریاد از اتاق پزشک بیرون میآید و بین بیماران پچ پچ بالا میگیرد که پزشک بیرحمانه به او از سرطان داشتنش اطلاع داده است.
پدری با کودکی توی بغل سراسیمه به اتاق ارتوپد میدود. دخترک در مدرسه زمینخورده و دستش را بیحرکت نگه داشته است.
مردی با لباسکار با دست خون چکان خودش را به اورژانس رسانده و همراهش داد میزند: کارگر تو رو خدا کاری کن، زیر پرس مونده!
و خدمات بیمارستان کلافه خونها را زیر تی میکشد و پاک میکند.
مردی دنبال ویلچیر میگردد تا مادرش را که لنگان لنگان راه میرود روی آن بنشاند.
و من پشت در اتاق دکتر در رفت و آمد آدمهای بیمارستان درد مریضی، خستگی، کلافگی معطلی و... را میبینم.
بیمارستانی در حاشیهی تهران، جایی که زیر موشکباران و کمبودهای شهری جنگی نیست. جایی که در یک روز عادی اینگونه شلوغ و ملتهب است.
بیمارستان رفتن در شرایط عادی هم سخت است چه برسد در شرایط جنگی!
گوشی را از کیفم بیرون میکشم. پنجرهای باز میکنم از بیمارستانی در تهران رو به بیمارستانی در فلسیطن. کودکی روی تخت خوابیده و بدون ماده بیحسی دکتر پایش را با سوزن خیاطی بخیه میزند.
کودک اشک میریزد و بلند بلند قرآن میخواند تا تحمل کند دردی را که من با این سن و سال تحمل یک سوزن استریلش را هم ندارم.
مفاتیح گوشی را باز میکنم و در این ساعتهای معطلی دعای عظمالبلا را زمزمه میکنم. یا محمد و یا علی به داد مظلومان برسید.
بیمارستان در روزهای عادی هم جای ماندن نیست! آدم را دیوانه میکند. چه برسد به روزهای جنگ.
❇️نوشته ای از خادم کانال خانم قاسمپور❇️
#روایت_میماند
#فلسطین
#طوفان_الأقصى
🆔 @beheshtesamen