eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.6هزار دنبال‌کننده
37.6هزار عکس
620 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات من
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ افرادی که اضافه وزن دارید کلیپ رو کامل ببینید👆🏻 این چربی سوز گیاهی جوری لاغرت میکنه که همه فکر میکنن عمل کردی 👌🏻 برای دریافت مشاوره ی رایگان و همچنین بهره مندی از شرایط فروش فوق العاده محصولات با قیمت تولید با توجه به شرایط کنونی همین حالا وارد لینک زیر شوید👇🏻👇🏻 https://landing.saamim.com/6laH7 https://landing.saamim.com/6laH7
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii دوتا کافی نیست
۱۲۱۱ من متولد ۱۳۷۰ و همسرم ۱۳۶۵ در یکی از استان های شمالی. من در خانواده شلوغ و مذهبی به دنیا آمدم طوری که تا الان هرسال چندتا نی نی تو خانواده ما به دنیا میان😍 و به شدت بچه دوست هستیم. من بعد از گرفتن دیپلم با اینکه دانشگاه قبول شدم همزمان حوزه علمیه هم قبول شدم، تنها یکی رو می‌تونستم انتخاب کنم بنابراین خیلی مردد بودم استخاره زدم و راهی حوزه علمیه شدم. اوایل بخاطر دوری از خانواده و ماندن در خوابگاه خیلی ناراحت بودم ولی کم کم عادت کردم. بسیار پر شور و بانشاط بودم و درس می‌خواندم و با دوستانم خوش بودیم که گاهی دوستان میگفتند بچه ها اینجوری شما رو کسی نمی‌بینه و امکان مجرد ماندن براتون زیاده😁 ولی من می‌گفتم طبق سوره طلاق هرکسی تقوا پیشه کرد روزی داده میشود از آنجایی که فکرش را نمی‌کنید. « و یرزقه مِن حیث لا یحتسب» همین هم شد. دوستان من یکی یکی با جوانان متدین ازدواج کردند من هم سال سوم با پسر یکی از اقوام دور که بسیار متدین بود، ازدواج کردم خیلی خوشحال و راضی از وعده خدا بودم که نسبت به بندگانش داشت. یک سال عقد بودم و راهی خانه همسر شدم. همسرم بخاطر شرایط کاری از من دور بود و من دوباره راهی خوابگاه شدم برای ادامه تحصیل😊 روزها سپری شد به امید آرزوهای قشنگ😍 من سطح دو یعنی کارشناسی رو تموم کردم و برای سطح سه و دانشگاه قبول شدم دوباره مردد که کدوم رو انتخاب کنم این‌بار بخاطر کار همسرم که در مرکز شهر محل زندگیم بود حوزه رو انتخاب کردم. دوباره شروع به تحصیل کردم و خانه بسیار کوچک با وام ازدواج رهن کردیم به روزهای قشنگ فکر میکردم و خوش بودم. از همان زمان هم برای بچه داری آماده بودم ولی متاسفانه خبری نشد😔 به دکتر مراجعه کردم. انواع و اقسام آزمایشات رو از من گرفتند دکترهای مختلفی رفتم. آخر سر گفتن همسرت باید آزمایش بده. وقتی که جواب آزمایش آمد متاسفانه مشکل از همسرم بود😔 دوباره کلافه بودیم خیلی از دکترها مراجعه کردیم اما بی نتیجه بود😭 هرکسی مرا میدید سوال میپرسید چرا بچه نمی‌آورید منم درسم رو بهانه میکردم😔 میگفتم اگر درسم تمام بشه اونوقت چیو بهانه کنم خدایا خودت کمک کن 😔 خیلیا بدون فهمیدن علت، سریع تشخیص مشکل میدادند و انواع و اقسام دکتر را معرفی می‌کردند. خیلیا هم سریع داروی عطاری نسخه می‌کردند. منم نمی‌دونستم چی بگم جز اینکه باشه حتما میریم، حتما میخوریم😩 در کنار دکتر مدرن طب سنتی هم می‌رفتیم انواع داروها زالو درمانی، حجامت و..... هر چله و دعای هم که بود سریع انجام میدادم اما با هر بار آزمایش وضعیت همسرم بد و بدتر میشد 😭 بار آخر ساعت ۹صبح به تنهایی دکتر رفتم دکتر جواب آزمایشات رو وقتی نگاه کردند منو برد توی اتاق دیگه مِن مِن کنان چند جمله رو گفتند که من از امروز به شما میگم دور دکتر رو خط بزن به هیچ عنوان به کسی مراجعه نکن. حتی اگر حاذق ترین دکتر در پیشرفته ترین کشور هم مراجعه کنید انگار وقت پولت و وقت خودت رو هدر دادی ... من چهار راه رو به شما پیشنهاد میدم یا بچه از پرورشگاه بیارید یا طلاق بگیرید یا به همین زندگی بسازید و یا اسپرم اهدایی بگیرید خدایا این چی داره میگه ! مگه میشه مگه داریم؟؟ دنیا دور سرم چرخید آهسته نشستم و شروع کردم هق هق گریه کردن😭😭 پیشنهادات دکتر در مغزم سوت میکشید چون هیچ کدام از پیشنهادات برایم قابل هضم نبود. دیگر امانم بریده بود در خیابان گریه میکردم و راه میرفتم به امام زاده رفتم تا ساعت ده شب یکریز گریه کردم.😭 هرکسی زنگ میزد توان پاسخ رو نداشتم تا اینکه با همان وضع ناراحت به خانه رفتم همسرم بسیار داغونتر از من هردو آن شب بسیار گریه کردیم.😭😭 تنها افرادی که حقیقت رو میدونستند خانواده خودم و همسرم بودند. دیگه دکتر نرفتیم. شده بودم آدمی که دوست نداشت با کسی حرف بزنه و جایی هم نمی‌رفتم حتی از شهرستان هم فراری شده بودم چون خیلی خسته بودم از سوال پیچ کردن اقوام... خلاصه اینکه من با هر بار عادت شدن دنیای غم سراغم می آمد.😭 یک روز که بسیار به هم ریخته بودم با بی میلی سر کلاس درس نشستم چون استاد بسیار برجسته ای داشتیم و مرد هم بودند جرقه ای به ذهنم رسید که چند کلمه ای از زندگیم برایش بنویسم و بگویم چکار کنم آروم بشم؟😔 چون نماینده کلاس بودم. استاد چند دقیقه وسط درس فلسفه استراحت دادن و من طبق معمول یک استکان چای به همراه نامه را به استاد تحویل دادم. استاد گفتند که دو روز دیگه بهم پیام بده وقتی پیام دادم استاد گفتند بنده خدایی تو عالم مکاشفه با مرحوم آیت الله قاضی دیدار کردند و گفتند به شما بگویم که نزد آیت الله جوادی آملی در قم بروید تنها کسی که میتواند مشکل شما را حل کند. 😊 ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 افرادی که دندونای زرد و تیره دارید کلیپ رو کامل ببینید👆🏻👆🏻 این بسته گیاهی جوری دندوناتو سفید میکنه که همه فکر میکنن کامپوزیت کردی 👌🏻😄 برای دریافت اطلاعات بیشتر و سفارش با 65 درصد تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید 👇🏻👇🏻👇🏻 https://landing.saamim.com/Dnl8U https://landing.saamim.com/Dnl8U
هدایت شده از تبلیغات من
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 اسپیرولینا؛ طلای سبزی که به جای جواهر، تناسب اندام بهت هدیه می‌ده ‼️ 🛑 لاغری طبیعی و بدون سختی 🛑 کاهش سایز همزمان با عضله سازی 🛑 افزایش متابولیسم و چربی سوزی 📲 کلیک کن و با طلای سبز زندگی‌تو تغییر بده! https://landing.saamim.com/GeW85 https://landing.saamim.com/GeW85
۱۲۱۱ من هاج و واج پشت گوشی بودم و آرام نشستم خدایا استاد چه گفت😳 یعنی مرحوم آیت الله قاضی مشکل مرا فهمیده😳 خلاصه جریان را با شوهرم و خواهرم در میون گذاشتم بعد از چند روز با خواهرم در یک سرمای سوزناک که برف شدیدی باریده بود راهی شهر مقدس قم شدیم.😊 هر کسی میپرسید چرا تو این سرما رفتید قم ما در جواب می‌گفتیم از طرف حوزه اومدیم.😊 خلاصه منو خواهرم با بچه کوچک در سوز سرما در حرم حضرت معصومه به انتظار حاج آقا که ساعت یازده و چهل پنج دقیقه در یکی از صحن ها کلاس داشتند نشستیم اون روز خیلی خیلی سرد بود حتی در حرم هم به خود می لرزیدیم😰 قبل از آمدن استاد به صحن به آقایی که مسئول بودند مراجعه کردیم و در کمال تعجب گفتند حاج آقا همچون وقتی ندارند از ما التماس از اونا یک کلام نه. تا اینکه دلشون به رحم اومد و به محافظ آقا زنگ زدند. گفتند آب معدنی کوچکی همراهت باشه برای خانم می‌خوام. ما صبر کردیم تا اینکه کلاس آقا تموم شد و پشت درب شیشه ای محافظ آب معدنی را باز کردند آقا دعای روی آب خواندند همزمان من نامه ای که نوشته بودم با شماره همراهم دست محافظ دادم. خلاصه اینکه ما برگشتیم شهر خودمون بعد از چند روز از طرف دفتر آقا بهم زنگ زدند که آقا براتون دعا کردند. چقدر خوشحال شدم.😊 آب را به همسرم دادم و نصف اون رو خوردم. سری بعد زودتر قبل از موعد عادتم شروع شد.😢 دیگر تمام زحماتی که برای رفتن به قم کشیدم رو بی نتیجه دیدم و شروع به گریه کردن کردم.😭 اما همش لکه بینی بود منم دارچین و زعفران می‌خوردم و میگفتم چرا این دفعه اینجوری شدم.🤔 یه روز خواهرم به منزل ما آمد تا ماجرا رو براش گفتم گفتن تو بارداری و من🙄🙄خواهرم از من بیشتر هیجان داشتن و به محض گرفتن بی بی چک و امتحان کردن دوتا خط قرمز مشخص شد😍😍 خدای من چقدر خوشحال بودم و تمام بدنم می‌لرزید و معجزه خدا رو میدیدم و هاج و واج به دستانم نگاه کردم به شوهرم نشون دادم گفتم خوب نگاه کن اینجا چند خط می‌بینی سریع گفت دو تا اون موقع فهمیدم خطای دیداری نیست. درسته من باردارم.😍 بدون خوردن ناهار، سریع به آزمایشگاه رفتیم تا جواب آزمایش آماده شد. هزار دلهره داشتم که خانم مسئول صدا زدند که جواب آماده هست مبارکه😍😭 از خوشحالی خودم و همسرم شروع به گریه کردن کردیم. چون واقعا باورش برای ما سخت بود. شوهرم سریع به خانواده ها زنگ زدند و همه پشت گوشی از خوشحالی و معجزه خدا گریه می‌کردند. بله فاطمه حسنای ما با تمام امید به دنیا اومد و شد چشم و چراغ من و باباش🥰 بعد از فاطمه حسنا من میگفتم خدا برامون معجزه کرد، فکر نکنم بچه بعدی به ما بده من هنوز استرس داشتم اما اینبار در کمال تعجب من برای بار دوم بعد از یک‌سال باردار شدم 😍 دکتر اول با سونو گفتند که جنین قلبش تشکیل نشده. دکتر دوم با سونو گفتند که این بچه بوده ولی تبدیل به مول شده اگر درمان نشی کل بدنت سرطانی میشه. سریع نامه دادند که باید اورژانسی بستری بشی😔 ولی این‌بار همسرم جلوی این کار رو گرفتند که این بچه هست و حق نداری مراجعه کنی. من با کوله باری استرس برای خودم که نکنه حرف دکتر درست باشه.😔 دو هفته بعد دکترم رو عوض کردم بدون اینکه چیزی بگم سریع سونو کردند و من روی مانیتور بچم رو دیدم صدای قلب نازنینش رو هم شنیدم و دوباره برای این معجزه خدا جلوی دکتر شروع به گریه کردن کردم😭 برای سونوی بعدی دوباره تشخیص سندرم داون دادند الله اکبر😢 اما دخترم فاطمه نورا در یک تابستان داغ کاملا سالم دنیا اومد و شد همدم خواهرش و عزیز مامان و بابا 🥰🥰 به برکت این دو فرشته زیبا و باهوش ما خونه بزرگتر رهن کردیم شوهرم استخدام رسمی شدند با حقوق خیلی خوب ماشین خریدیم خودم استخدام آموزش و پرورش شدم به لطف خدا و رزق برکت دخترام🥰 بعد از این دوتا ما بچه نخواستیم تا پارسال که سریع باردار شدم ولی بچم سه ماه اول سقط خودبه خود شد. گرچه خیلی سخت بود ولی من ناراحت نشدم چون به خداوند اعتماد داشتم🥰 تمام اقوام و خویشان ما رو نصیحت کردند که حالا که دوتا دختر دارید بذارید داداش هم داشته باشند.😊😍 ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
از بس با ژیلت موهای زائدمو زدم خسته شده بودم ، شوهرم واسم یدونه از اینا خرید انقد راحت موهامو شیو میکنم تازه هیچ عوارضیم نداره خیلی پوستم بلوری شده ازش پرسیدم ازکجا خریدی آدرس اینجا رو داد👇🏻😍🏃🏻 https://eitaa.com/joinchat/1141310282Cc0401abe2e
۱۲۱۱ بعد از مدتی، خدا دوباره بهمون بچه داد ولی این‌بار از دوستان و فامیل و خانواده حساس به اینکه جنسیت چیه؟! در این مدت خیلی تماس و پیام از همه طرف داشتم عده ای از ته دل دوست داشتند بچه ما پسر باشه ولی عده ای هم حساس بودند نکنه پسر باشه.😁 من و همسرم دوست داشتیم سالم باشه و پسر. سر این بارداری اینقدر ویارم وحشتناک بود که شده بودم یه میت😩 تهوع وحشتناک، سردرد، حس بویایی بسیار بد، تلخی آب دهان و.......😰 ناگفته نماند، هرکسی منو دید گفت بچه پسره ولی طبق سونو ۱۸ هفته مشخص شد که بچه این‌بار هم دختر هست. من خودم اوایل ناراحت بودم ولی وقتی به روزهای بدون بچه فکر کردم برایم آسان شد😊🥰 اونایی که مدام زنگ می‌زدند به محض فهمیدن جنسیت انگار آب سردی روی آتش ریخته شد دیگه کاری باهام ندارند.😆 تنها چیزی که مرا رنجیده خاطر می‌کنه اینه که دوست و رفیق اقوام و همسایه با هرکسی از غریبه ها میفهمند اولین حرفی که میزنند اینه که چرا داروی پسرزا نخوردی!؟ چرا آی وی اف نکردی بچت پسر بشه ؟ تمام این جمله ها تو این شش ماه بارداری به شدت آزارم میده😔 چرا تفکر افراد اینطوریه!؟ چرا به کسی که پسر داره کمتر زخم زبون می‌زنن؟ چرا عده ای به دختر دارا این کنایه ها رو میزنند؟؟ در صورتی که دختر و پسر هر دو مخلوق خداوند هستند و فرقی ندارند🥰 این تجربه رو نوشتم برای مادران چشم انتظار که بدانند دکتر اصلی خدا هست تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد سریع ناامید نشوید🙏 اونایی هم که باردارید خواهش میکنم تا دکتر نقصی رو بچه تون گذاشت سریع به فکر سقط بچه نباشید چون سقط شرایط خاص خودش رو داره و به همین راحتی نیست. به امید روزهای قشنگ برای تک تک شما عزیزان و اومدن دنیایی از بچه های سالم و صالح در رکاب آقا صاحب الزمان🥰🙏 اللهم عجل لولیک فرج 🙏 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات من
🔴 چگونه بهترین کیک ها بپزیم؟🔴 🧑‍🍳پنج ترفند که سرآشپزها نمیگن اگه به شیرین پزی علاقه داری😍 اگه بهترین غذاها‌‌ میخوای بپزی🧑‍🍳 اگه بهترین دسرها را میخوای 😊 آموزش همه را در کانال زیر گذاشتم کافیه بر روی لینک آبی زیر کلیک کنید💯 👇👇👇👇 🎂https://eitaa.com/joinchat/3400466562C0ca0042bdf به جمع ۱۱۲هزار بانوی آشپز بپیوندید👩‍🍳 🎁 پکیج رایگان آشپزی و شیرین پزی
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سیاست زنانه 👌👇 زندگی رو نباید تنهایی پارو زد یعنی چی؟ یعنی اینکه نباید بار زندگی رو از نظر محبتی به تنهایی به دوش کشید.از نظر عاطفی ..... باید به مرد هم فرصت داد خودش رو نشون بده.😋 باید یه وقتایی عقب بکشیم و بذاریم مرد جای خالی رو حس کنه و بیاد سمتمون! اگر دایما محبت پشت محبت باشه! خب عادی میشیم!😐😑 محبت مون تکراری میشه. به جاش محبت کنید و به جا و به موقع کنید...😷 به مردها گاهی باید فرصت داد. شما هم با محبت کردن به جا و به موقع موافقید؟؟ یک نکته دیگه ..... ازنظر هم همینطور.... تنهایی بار مسئولیتهای رو بدوش نکشید مثلا اشکال نداره که زن کنه اما ... یادتون باشد که رانندگی باعث می شه مرد کمتر مسئولیت بپذیره. 😕 مثلا" زن که رانندگی بلده هر جا که میخواد بره مرد میگه خودت بلدی خودت برو. انجام بعضی از کارها به طور مداوم توسط زن درست نیست اینکه زن به مرد بگوید خودم بچه را که مریض است دکتر می برم😡 تو به کارت برس، خوب نیست 👈.ذهن مرد باید درگیر مسئولیت های خانواده بشه. بی توقع بودن زن کار درستی نیست @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
هدایت شده از تبلیغات من
آخه چرا باید یک روز مونده به تولد با استرس دنبال هدیه بگردی؟ . خب از الان عضو 'ساعت‌فروشی‌طلاب' شو که هر وقت خواستی هدیه بخری کارت راحت باشه👇🏻 @.Saat_Tollab | 46 k ارسال و جعبه کادویی هم رایگانه☝️🏻