eitaa logo
بهشت زندگی
270 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5.5هزار ویدیو
554 فایل
اخلاق.احکام.عقاید. مهدویت.شهدا.خانواده. انرژی مثبت.امید.تلاش فرزندآوری مطالب گوناگون مفید... ( قدرت ما به اندازه اتکاءمان به خداست.) ارتباط با خادم کانال : @h_salam لطفاکانال رو به دیگران معرفی نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷نام پدر: عزیزاله 🌷محل تولد:قصر شیرین 🌷تاریخ تولد: ۱۳۳۶_ کرمانشاه 🌷محل خدمت: بیمارستان ۵۲۰ کرمانشاه 🌷مسئولیت: امدادگر 🌷محل شهادت: کرمانشاه🌷🕊 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۲/۲۶ 🕊🌷ـــــ 💐چند شب قبل از شهادتش نیمه های شب از خواب بیدار می شود ورو به همسرش می کند و می گوید مطمئن هستم به زودی من با فرزندانم به آرزویم که همان است میرسم🌹 💐در تاریخ ۲۶/ ۱۲/۱۳۶۶ مصادف با روز بعثت حضرت رسول اکرم (ص) شهیده همراه همسر وفرزندانش ومادر همسرش ساعت ۸ صبح به پناهگاه پارک شیرین میروند وراس ساعت یک بعدازظهر سید عباس حسینی (همسر شهیده ) همراه با دو فرزند پسرش به دنبال جستجوی منزل اقوام از پناهگاه خارج می شوند وراهی شهرستان ماهیدشت می شوند در ساعت سه بعد از ظهر شهیده سلطنت خانم علیخانی همراه دو فرزندش به نامهای سیده مریم السادات حسینی و سید حسام الدین حسینی ومادر همسرش ملک خانم ناصری در اثر اصابت موشک به پناهگاه پارک شیرین به خیل شهدای این آب و خاک پیوستند🌹 🇮🇷 « روایتگری » 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @beheshtzendegi
‌ ♨️پیش بینی شهید اندرزگو 🔸چند ماه قبل از در خانه نشسته بودیم. یک ذغال گداخته🔥 را برداشت و کف گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید😲 دستت نمی سوزد⁉️ 🔹سید لبخندی زد و گفت: این که هیچ، بدن من به هم حرام⛔️ است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و پیروز✌️ خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش است. از آنروز به بعد منتظر حضرت ولی عصر(عج)♥️ باشید. 🔸بعد گفت: در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان می شوید؟؟ سید پاسخ داد خیر❌ من آنروز نیستم. 🔰شهیدی که با مولا علی گره خورده است و در آسمانی شد🕊 💠 (ره) در وصف ایشان فرمود: اگر مثل او (شهیداندرزگو) داشتیم دنیـ🌍ـا زیر سلطه اسلام بود روای: همسر بزرگوار شهید 🌷 🍒🍒شهیدنظرزاده🍒🍒 کانال بهشت زندگی را به دوستان معرفی نماییم @beheshtzendegi
● سیدجاسم انسانی متواضع و خنده‌رو بود، ایشان خیلی روی اعتقاداتش حساسیت داشت، خیلی هم اجتماعی بود همیشه کارگشای دوستان بود و در عوض از آنها می‌خواست که برای شهادتش دعا کنند، تقریباً همه هم‌دوره‌ای‌هایش در زمان جنگ شهید شده بودند و ایشان از قافله شهدا جا مانده بود بغض دوستان شهیدش را داشت.  ●شجاعت و بی‌باکی‌اش مثال زدنی بود شهرتش ضدگلوله بود، پاک و دوست داشتنی بود، سید جاسم پسرعموی دو شهید بود، شهید ناصر و شهید فرج. هر سه با هم در قرارگاه سری نصرت سمت اطلاعاتی و عملیاتی بالایی داشتند. ● بنیانگذار اطلاعات برون‌مرزی بودند آنها در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وارد پادگان‌ها و مقرهای نظامی عراق می‌شدند و بعد از کسب اطلاعات دقیق و جامع بر می‌گشتند. سید جاسم همه زیرو بم منطقه عملیاتی جنوب را مثل کف دست می‌شناخت شهید ناصر، شهید فرج و شهید جاسم در عملیات فتح فاو نقش کلیدی و اساسی‌ای ایفا کردند. ●سید ناصر در جنگ یک اسطوره بود، هر سه چون برادر بودند که بارها در زمان جنگ تحمیلی برای زیارت به نجف وکربلا رفته بودند و تا عمق خاک عراق پیشروی داشتند، سید ناصر در خیبر و سید فرج در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. ✍راوی: همرزم شهید 📎پ ن: شهیدی که به پاس مشاوره وی در آزادسازیِ شهر دجیل لقب "سبع الدجیل" شیرمرد دجیل را به خود اختصاص داد . ●ولادت: ۱۳٤٦ حمیدیه، خوزستان ●شهادت: ۱۳۹٤ سامرا، عراق ●رزمنده دیروز مدافع امروز   🌷 «سنگر شهدا» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @beheshtzendegi
▪ تاریخ تولد :۱۳۵۱ ▪ نام پدر :محمدعلی ▪ تاریخ شهادت : ۱۳/۳/۱۳۶۴ ▪ محل تولد :مازندران /تنکابن /- ▪ طول مدت حیات :۱۲ ▪ محل شهادت :تهران ▪ مزار شهید :گلزارشهدای تنکابن نغمه سال ۱۳۵۱ چشم بر زیبایی‌های جهان هستی گشود تا نغمه‌ای زیبا برای پدر و مادر مهربانش بسراید. نغمه در شهر تنکابن متولّد شد اما چندی بعد به تهران مهاجرت کرد و به آموختن علم پرداخت. ۱۳ سال بیشتر نداشت که در روز سیزدهم خردادماه سال ۱۳۶۴ کینه و قساوت بعثیان او را به خاک و خون کشید. نغمه بر اثر بمباران هوایی شهر تهران به همراه مادر و خواهر و پدرش (رقیه مهدی‌پوررودسری و ندا باقری‌رودسری) به شهادت رسید. مزار پاکش در گلزار شهدای تنکابن قرار دارد. 🇮🇷« روایتگری » 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @beheshtzendegi
۷ تیرماه گرامی باد . ⚘ 🔹 ویژگی های شخصیتی شهید دیالمه اهل مطالعه و تحقیق بود. دامنه مطالعاتش گسترده بود. حرف‌های مختلف و کتاب‌های گوناگون فکری را می‌خواند و در حد خودش، کتابخانه وسیعی داشت و با این‌که رشته‌اش داروسازی بود و دانشکده پزشکی پاتوق اولیه‌اش بود، اما در معارف اسلامی ید طولایی داشت. معارف اسلامی سیرابش می‌کرد. مباحث مبنایی معارفی و ایدئولوژیک را خوب مطالعه کرده بود. دوره متوسطه که درس می‌خواند با پدرش به جلسات انجمن اسلامی پزشکان می‌رفت و به شهید مطهری ابراز علاقه می‌کرد. 🇮🇷 _ روایتگری_ @beheshtzendegi
۱۵ نوامبر ، ثروتمندترین شهید شیعه؛ مهدی () آنیلی است! پسر مالک کارخانه فیات، علیرغم تمام امکانات، همیشه احساس می‌کرد گمشده‌ای دارد،و بالاخره آنرا در داخل کتابخانه‌ای در نیویورک پیدا کرد و بعد هم شد. ✨شهید ادواردو میگوید؛ "وقتی را برای اولین‌بار دیدم، متوجه شدم که این کلمات، کلمات هستند، دیدم این همان چیزی است که من سالها در جستجویش بودم. اگر کسی قرآن را بخواند، قرآن هدایتش میکند". ادواردو، همزمان با محروم شدن از تمام امتیازات خانوادگی، تصمیم گرفت به عنوان به قم بیاید. و این بهانه‌ای شد تا او را به شهادت رساندند و اَنگ خودکشی بر او زدند، در حالیکه هیچ شواهدی از جمله کالبدشکافی، فیلم و.... دال بر خودکشی او موجود نبود. دوستان اردواردو، معتقدند او هرگز خودکشی نکرده، بلکه به خاطر ایمان و عقیده‌اش به شهادت رسیده است. ✨💫✨💫✨💫✨ ┏━✨🌹✨🌸✨━┓      کانال مدرسه علمیه الزهرا سلام الله علیها👇👇👇👇 🌸 @hozehazahra عضو شوید☝️☝️☝️🙂 ┗━✨🌸✨🌹✨━┛
‼️بعد از شهادت تکفیری ها روی بدن و سینه شهید نفت ریختند و آتش زدند، اما فقط لباس های شهید سوخت و بدن سالم ماند. ‼️مادر شهید میگفت: قبلا هم به خاطر تصادف دچار سوختگی شده بود اما به خاطر عزاداری و سینه زنی برای امام حسین(ع) هیچ آسیبی به بدنش نرسیده بود. 🌷 🇮🇷 کانال محتوای روایتگری http://eitaa.com/beheshtzendegi
🔹آیت‌الله حائری شیرازی🔹 🔸در ملاقات با خداوند،‌ باید بتوان سر را بالا گرفت🔸 انسان زمانی که با خداوند ملاقات می کند باید بتواند سرش را بالا کند. خیلی از بزرگان آرزو داشتند در راه اسلام یک بخورند اما این توفیق نصیبشان نشد. پدر بنده همیشه ناراحت بود که چرا ما یک سیلی، یا فحش در راه اسلام نخورده ایم. (بیانات آیت الله حائری شیرازی در عیادت از طلبه ی ناهی از منکر، شهید علی خلیلی | ۱۳۹۲/۱۲/۷) @haerishirazi
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌مادر شهید بروجردی در جوار مزار فرزندش : اینا فردا روز قیامت جلوتان را می گیرند _گفت :پسرم روخواب دیدن که گریه میکرده _میگفته :ما شهید شدیم ٬ ولی اینها که ماندن به جای ما کاری نکردن برا مملکت... ☀️  روایتگری شهدا ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ https://eitaa.com/beheshtzendegi
خاطره اول 🔹پدر شهید عباس دانشگر می‌گوید: " بعد از دو هفته از شهادتش، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمه‌های شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم، دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب» 🔹خاطره ای دیگر از عباس دانشگر رفیقش می‌گفت: تو تهران یه بار یه خانمی که وضع حجاب خوبی هم نداشت از عباس آدرس پرسید، عباس تا وقتی که آدرس رو کامل گفت، سرش پایین بود، تا حدی که خانومه صداش در اومد و گفت بابا یه دقیقه منو نگاه ببینم چی میگی! بعدش من به عباس گفتم: چرا یه لحظه نگاهش نکردی؟! اینجور جوابمو داد: حَظّ و لذتی که تو نگاه نکردن به نامحرم هست، تو بقیه عبادت ها نیست...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/beheshtzendegi