هدایت شده از درصد طلایی
♨️قبل از هر کاری بگوییم: آقا دستمان را بگیر!
آیت الله مصباح یزدی رحمهالله علیه:
باور کنیم بهترین راه برای موفقیت و هدایت، توسل به اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) است.
توسل هم [فقط] این نیست که روضه بخوانیم و بنشینیم گریه کنیم!
بلکه این هم از توسل است که هرکاری که میخواهیم شروع کنیم اول یک #صلوات برای امام زمان عجل الله بفرستیم و ته دلمان بگوییم: «آقا دستمان را بگیر!» سعی کنیم این برایمان مَلَکه بشود.
تجربههای زیادی هست که [اهل بیت] در مقام عمل کسانی را که اینگونه رفتار میکردند، رها نکردند.
#امام_زمان
#درصدطلایی
https://eitaa.com/joinchat/206439491Ca9ef2a3326
بهشتیان 🌱
🍀💞🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀💞🍀 🍀💞🍀💞🍀 💞🍀💞🍀 🍀💞🍀 💞🍀 🍀 #پارت204 🍀منتهای عشق💞 کنار خاله که داشت توی کیفش رو چک میکرد
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀
🍀
#پارت205
🍀منتهای عشق💞
حق با محمد بود و خیلی زود مهیا حذف شد.
_محمد تو خیلی جرزنی میکنی!
_جرزنی کجا بود؟!
_تاس رو میندازی میفته زمین یک باشه قبول نیست ولی شش باشه قبوله
رضا و محمد با صدای بلند خندیدن.
_بایدم بخندید.ولی خیلی هم به خودتون ننازید رویا هنوز سه تا از مهرههاش تو بازیه
رضا تاس رو برداشت و گفت
_الان رویا رو هم حذف میکنیم
تاس رو انداخت و عدد شش اومد و هر دو دست زدن و با صدای بلند خندیدن.
مهیا بازی رو خیلی جدی گرفته و همین باعث خندهی منم شده. ناراحت مهرههای رضا تا من رو شمرد گفت
_نمیتونید بزنید. بیخودی شادی نکنید. فاصلهتون هفتاست
رضا تاس رو برداشت و انداخت و اینبار عدد یک رو آورد و صدای خندهشون دیگه بند نیومد.
مهیا با حرص نگاه کرد و محمد با نمایش خاصی مهرهی رضا رو برداشت و مهرهی من رو بیرون انداخت.
مهیا معترض به من گفت
_تو چرا میخندی! داریم میبازیم
_بازیه مهیا!
_بازی باشه!
تاس رو برداشت.
_نوبت رویاست
خودش انداخت و عدد شش اومد و محمد گفت
_نخیر قبول نیست خودش باید بندازه
_چرا قبول نیست. خیلی هم قبوله
_حالا بگو ما جرزنی کردیم
رضا گفت
_قبول نیست خودش باید بندازه
با حرص تاس رو دست من داد
_بیا خودت بنداز
تاس رو انداختم و با دیدن عدد دو عصبی ایستاد
_شماها خیلی جرزنید. من میرم چایی بیارم
مهرهی بیرون انداختم رو برداشتم و پنهانی داخل بازی گذاشتم
مهیا سمت آشپزخونه رفت. رضا و محمد انقدر غرق در خنده بودن که متوجه نشدن
به سختی لبخندم رو جمع کردم.دوباره تاس رو انداختم و تعدادی که نشون داد و حرکت دادم.
اینبار نوبت محمد بود. تاس رو انداخت. به بازی نگاه کرد و کمی اخم کرد و گفت
_ما مگه الان یه مهرهی رویا رو ننداختیم بیرون؟
رضا گفت
_راست میگه تو دو تا مهره تو داشتی!
نتونستم جلوی خودم رو بگیرم با شروع به خندیدن کردم
رضا گفت
_کوفت. مهره میاره تو
صدای خندهی هر دوشون بالا رفت و با صدای باز،شدن در خونه همه به در نگاه کردیم.
_یاالله...
علی داخل اومد و نگاهش روی من و رضا و محمد که در حال خندیدن بودیم ثابت موند
پارت بعدی اینجاست😍😋👇
http://eitaa.com/joinchat/4183228450C622bb810b8
✍🏻 #هدی_بانو
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═💞🍀════╗
@behestiyan
╚════💞🍀═╝
پارتاول
https://eitaa.com/behestiyan/16
🍀
💞🍀
🍀💞🍀
💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀
💞🍀💞🍀💞🍀
🍀💞🍀💞🍀💞🍀
هدایت شده از دُرنـجف
استغفار؛ خداحافظی با بار اضافه!
گناه مثل یه کولهپشتی سنگینه که رو دوشت فشار میاره! 😩 استغفار همون لحظهایه که این بارو زمین میذاری، سبک میشی و راهت باز میشه! 😌✨
پیامبر (ص): خوشا به حال کسی که روز قیامت، توی نامه عملش استغفار زیاد باشه!
📚 منبع نهج الفصاحه
این روزای آخر شعبان، وقتشه بار گناهارو بندازیم زمین و با یه دل سبک بریم مهمونی خدا! 🤍🌱
#ماه_شعبان
شوهرم به تحریک مادرشوهرم اومد بالا انقدر به همه چیز گیر داد و تا بهانهی کتک زدنم رو پیدا کرد و بلند شد تا میتونست کتکم زد. اولین بار بود و خیلی بهم برخورد. بیشتر از اون وقتی ناراحت شدن که پیامکهاش رو خوندم. مادرش نوشته بود تو یه شیر مردی. شیرم حلالت مادر. شوهرمم تو جوابش گفته بود غلط میکنه کسی که مادر من از گل نازک تر بگه. حالا دست از سرش برنمیدارم یه دست کتک دیگه بخوره آدم میشه
الان وقت قهر نبود میدونستم چطور بنشونمشون سرجاشون
https://eitaa.com/joinchat/2967208113Cc7564cb966
روی حالت «تک تیر» باشید...
📘تمثیلاتاخلاقی،تربیتی(جلد۱) #آیتالله_حائری_شیرازی
#در_لابه_لایِ_اوراق
هدایت شده از حضرت مادر
#سلام_امام_زمانم 💖
ازبین ڪُلِ خلق
ٺورادوسٺ دارمٺ
حُبي لَکَ الْهَوا
بِاَبي اَنْتَ یا مهدی
✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ،
✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
هدایت شده از درصد طلایی
شهید سید حسن نصرالله:
پس از آنکه ما شهید بشویم باید افرادی باشند که صدای ما را به نسلهای بعد برسانند ...
#انا_علی_العهد
دعای امروز:
خدایا ما و نسلمون رو جزء کسانی قرار بده که امانت دار صدای حقیقت عالم برای نسلهای بعدیمون باشیم.🍃
#دعا
#درصدطلایی
https://eitaa.com/joinchat/206439491Ca9ef2a3326
نگاه خاص همسری که تازه بهش محرم شده بودم ازارم میداد.
_چه موهای قشنگی داری؟
تازه متوجه شدم که روسری سرم نیست. دستم رو کشید مجبور شدم بشینم کنارش.
_من چقدر خوشبختم صبح که چشم هام رو باز کردم با یه فرشته ی کوچولو روبرو شدم.
سر به زیر گفتم:
_اقا اشتباه کردیم بی اجازه ی مادرتون ...
_تو درست ترین تصمیم زندگی منی.
_شما نمی ترسید؟
_میترسم ولی نه از مادرم، اونو راضی میکنم.
_پس از کی میترسید؟
https://eitaa.com/joinchat/3211591697C5c62ed6d17