🌹 سهم #روز_پنجاه_وپنجم: از نامه ۶۳ تا نامه ۶۲ #نهج_البلاغه
┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
📜 #نامه63 : نامه به ابوموسی اشعری در آستانه جنگ جمل، سال٣٦ هجری خبر رسید که ابوموسی اشعری، فرماندار کوفه، مردم را برای پیوستن به امام (علیه السلام) باز می دارد،حضرت این نامه را نوشت:
🔹بازداشتن ابوموسی از فتنه انگيزی
♦️از بنده خدا علی اميرمؤمنان به عبدالله بن قيس (ابوموسی اشعری) پس از ستايش پروردگار،
سخنی از تو به من رسيد كه هم به سود و هم به زيان تو است، چون فرستاده من پيش تو آيد، دامن همّت به كمر زن، كمرت را برای جنگ محكم ببند و از سوراخ خود بيرون آی و مردم را برای جنگ بسيج كن، اگر حق را در من ديدی بپذير و اگر دودل ماندی كناره گير، به خدا سوگند، هر جا كه باشی تو را بياورند و به حال خويش رها نكنند، تا گوشت و استخوان و تر و خشكت درهم ريزد و در كنار زدنت از حكومت شتاب كنند، چنانكه از پيش روی خود همانگونه بترسی كه از پشت سرت هراسناكی. حوادث جاری كشور آنچنان آسان نيست كه تو فكر می كنی، بلكه حادثه بسيار بزرگی است كه بايد بر مركبش سوار شد و سختی های آن را هموار كرد و پيمودن راه های سخت و كوهستانی آن را آسان نمود، پس فكرت را به كار گير و مالك كار خويش باش و سهم و بهره ات را بردار، اگر همراهی با ما را خوش نداری كناره گير، بی آنكه مورد ستايش قرارگيری يا رستگار شوی، كه سزاوار است تو در خواب باشی و ديگران مسووليت های تو را برآورند، و از تو نپرسند كه كجا هستی؟ و به كجا رفته ای؟ به خدا سوگند، اين راه حق است و به دست مرد حق انجام می گيرد و باكی ندارم كه خدانشناسان چه می كنند، با درود.
┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
📜 #نامه۶۲ : نامه به مردم مصر که همراه مالک اشتر در سال ٣٨ هجری فرستاد.
1⃣ مظلوميت امام در خلافت
♦️پس از ياد خدا و درود، خداوند سبحان محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) را فرستاد تا بيم دهنده جهانيان و گواه پيامبران پيش از خود باشد، آنگاه كه پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در كار حكومت با يكديگر درگير شدند، سوگند به خدا نه در فكرم می گذشت و نه در خاطرم می آمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وی از عهده دار شدن حكومت باز دارند، تنها چيزی كه نگرانم كرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود كه با او بيعت كردند. من دست باز كشيدم، تا آنجا كه ديدم گروهی از اسلام باز گشته، می خواهند دين محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم ) را نابود سازند، پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را ياری نكنم، رخنه ای در آن بينم يا شاهد نابودی آن باشم، كه مصيبت آن بر من سخت تر از رها كردن حكومت بر شماست كه كالای چند روزه دنياست، به زودی ايام آن می گذرد چنانكه سراب ناپديد شود، يا چونان پاره های ابر كه زود پراكنده می گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپا خواستم تا آنكه باطل از ميان رفت و دين استقرار يافته، آرام شد. (بخشی از همين نامه است:)
2⃣ شجاعت و دشمن شناسی امام (علیه السلام)
♦️به خدا سوگند، اگر تنها با دشمنان روبرو شوم، در حالیكه آنان تمام روی زمين را پر كرده باشند، نه باكی داشته و نه می هراسم، من به گمراهی آنان و هدايت خود را كه بر آن استوارم، آگاهم و از طرف پروردگارم به يقين رسيده ام و همانا من برای ملاقات پروردگار مشتاق و به پاداش او اميدوارم. لكن از اين اندوهناكم كه بيخردان و تبهكاران اين امّت حكومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را به بردگی كشند، با نيكوكاران در جنگ و با فاسقان همراه باشند، زيرا از آنان كسی در ميان شماست كه شراب نوشيد و حد بر او جاری شد و كسی كه اسلام را نپذيرفت اما به ناحق بخششهایی به او عطا گرديد. اگر اينگونه حوادث نبود شما را بر نمی انگيختم و سرزنشتان نمی كردم و شما را به گردآوری تشويق نمی نمودم و آنگاه كه سر باز می زديد رهایتان می كردم. آيا نمی بينيد كه مرزهای شما را تصرف كردند و شهرها را گشودند و دستاوردهای شما را غارت كردند و در ميان شهرهای شما آتش جنگ را برافروختند؟ برای جهاد با دشمنان كوچ كنيد. خدا شما را رحمت كند، در خانه های خود نمانيد كه به ستم گرفتار و به خواری دچار خواهيد شد و بهره زندگی شما از همه پست تر خواهد بود و همانا برادر جنگ، بيداری و هوشياری است هر آن كس كه به خواب رود، دشمن او نخواهد خوابيد، با درود.
┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
⚫️#شهدای_کربلا (۵۱) «سوید بن عمرو بن ابی مطاع خثعمی» 🥀سوید بن عمرو از قبیله خثعم بود. او را مردی
به نیت سویدبن عمرو بن ابی مطاع
صدتا صلوات هدیه کنیم
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
سلام علیکم بزرگوار خیلی خیلی ممنونم👌✋ واقعا از ته دلم میگم و تشکر میکنم ولی ای کاش می فرمودید عیب
سلام علیکم زنده باشید
عاقبت بخیر بشیم✋
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
سلام علیکم زنده باشید عاقبت بخیر بشیم✋
سلام علیکم همه لطف دارن
خیلی ممنونم از شما، نگاه خود شهدا هست و زحمت دوستان بزرگوار
ان شاءالله عاقبت بخیر بشیم
@nasimintezar_نسیم_انتظار_سید_امیر_حسینی.mp3
3.77M
تو که آخر گره رو وا میکنی
پسچرا امروز و فردا میکنی..!
#مداحی ۱۷۹
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
سلام یاصاحب الزمان😔
سلام علیکم خیلی ممنونم
ان شاءالله که هر بزرگواری مشکل و گرفتاری داره
بحق این روزها برطرف بشه
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
سلام علیکم خیلی ممنونم ان شاءالله که هر بزرگواری مشکل و گرفتاری داره بحق این روزها برطرف بشه
سلام علیکم خوش بسعادتتون
ان شاءالله همه عاقبت بخیر بشیم
https://www.hoorsa.com/Mosaferbehesht110
سلام علیکم عصرتون بخیر
صفحه کانال تنهامسیرخوشبختی در
شبکه اجتماعی #هورسا
هرشب پخش زنده سخنرانی داریم
میتونید عضو بشید و استفاده کنید
نه به اینستاگرام❌
فاخلع نعلیک_۲۰۲۱_۰۹_۳۰_۱۶_۴۸_۰۹_۳۲۶.mp3
4.92M
°•🌱
± ڪربلا کربلا جانم کربلا🖤🥀
#مداحی 🎼
#حسینجانم♥️
#امیرکرمانشاهۍ 🎤
#شبجمعسهوایتنکنممیمیرم 🌙
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#مداحی ۱۸۰
🖤🌹 بهترین مسیر خوشبختی 🌹🖤
#هیئت_شهدایی ۱۴۰۰/۷/۵ موضوع: شب ششم هفتهے دفاع مقدس.. بسم رب الشهدا و الصدیقین
#هیئت_شهدایی
۱۴۰۰/۷/۶
موضوع: شب هفتم و آخر هفتهے دفاع مقدس..
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سلاااام بر هیئتی های عزیز
شبتون منور به نور شهدا
ان شاءالله روز و روزگارتون سرشار از شادی ، خوشحالی، خیر، برکت و پر از نگاه پر مهر خدا باشه 🌹
می خوام براتون امشب از دومین #مجیدسوزوکی بگم که توی زندگی
میشناسم :)❤️
آقا مجید قصه ما اهل یافت آباد تهران
بود تک پسر و عزیز دل همه😍✋
این جوری که همیشه
مورد توجه خانوادهاش بود
خیلی اخلاقای خاصی داشت و
خیلی اهل بگو بخند بود ولی دعوا
میکرد دعوای حسابی😢
همیشه وابسته مادرش بود اینجوری که تا اول دبیرستان مادرش میرفت همراهش تا مدرسه
یه روز بهش میگه که مجید دیگه زشته تو بزرگ شدی من میام دنبال تو مدرسه مجید است
اما وقتی که این حرف این رو میشنوه به مادرش میگه اصلاً این طور که شد من ترک تحصیل می کنم یا با من میای یا دیگه نمیرم
جوری که تا وقتی که مدرسه میرفت همیشه کارش به دفتر میکشید وقتی بزرگ شد توی محله دعوا که می کرد اصولاً کارش به کلانتری میکشید
آقا مجید قصه ما مدرک سیکل بیشتر نداشت و دلیل درس نخواندنش این بود که مادرش باهاش نیومده مدرسه😬😅
از شیطنتای ایشون این بوده که همش
از پادگان فرار میکردن
باباشون بهشون میگه :چرا نمیمونی
پادگان؟
ایشونم میگن : اونجا اذیتم میکنن
فرداش پدرشون میرن پادگان و به
فرماندشون میگن : پسرم گفته اینجا
اذیتش میکن
فرماندشون میگن: پسرتون گفته اذیت
میکنه یا اذیتش میکنن؟!!!!!!!😐
پدرشونم میگن : والا میگه اذیتم میکنن
فرمانده میگن : من با این همه سال تجربه
و کار جرئت ندارم با دمپایی توی پادگان
بچرخم اونوقت پسرشما با دمپایی
توی پادگان میچرخه جرئتم نداریم بهش
حرفی بزنیم 😐😁✋
اونقدری غرق بود که
خیلی چیزا یادش
رفته بود
روزی بیشتر از ۱۵ بار قلیون میکشید
همیشه دعوا میکرد
خالکوبی داشت :)💔
خلاصه گذشت
تا داداش مجید ما چایخونه زد
قلیونش به راه
رفیق رفقا دورهم و پاسور و دعوا
و چاقوکشی و...
یه شب داداش مجید اومد خونه و تندتند
وسایلشو جمع کرد و به مادرش گفت میرم
من دارم میرم کربلا با رفیقام
#اربعینبود
آروم شد
اشک میریخت
رسیدن کربلا
دسته جمعی میرفتن زیارت
همشون نهایتا ۳۰ زیارت میرفتن
اما داداش مجید ساعت ها زیارت
بود
بلندبلندگریه میکرد
نمیدونم توی کربلا با چه داغ و درد دلی
با آقا حرف زدن😔😞💔
نمیدونم چیشد داداش مجید توی مسیر
یهو عوض شد
میگن اربعین کربلا معجزه داره ها
میگن نرفته هاش حسرت بزرگی به دلشون میمونه ها 🖤💔
توی مسیر رفتن آهنگ گوش میکردن و بگو بخند و انگار یادشون نبود دارن میرن
کربلا🙂❤️
توی راه برگشت
رفیقاشون سروصدا میکردن اما داداش مجید
ساکته ساکت بودن :)❤️
( حال اون روزای داداش مجیدو عجیب
خریدارم 💔 )
کاش میفهمیدم داداش مجید چطور و
با چه سوزدلی به آقا گفتن آدمم کن
که اینطوری از فرش به عرش رفتن💔😔
وقتی برگشتن
زن عموشون به همه گفته بودن هیچی
نگید من یه سوال از مجید دارم
تا داداش مجید رسیدن
زن عموشون پرسیدن :
مجید چی از امام حسین(ع) خواستی؟
با خنده گفتن مث جوونای دیگه زن خواستی؟
داداش مجید آروم و با حالت خاص گفتن :
از آقا خواستم آدمم کنه :)
گذشت تا یه روز رفیقای داداش مجید
اومدن چایخونه و حرف سوریه شد
از اوضاع بد سوریه گفتن و شرایط بدتر
حرم بی بی زینب (س)
داداش مجید یهو گفتن غلط کردن من باید
برم به داعشیا یه درس حسابی بدم من
باید برم سوریه
رفتن پرسیدن چه جوری میتونن برن
سوریه ؟؟
بهشون گفتند که باید عضو بسیج فعال
باشی و ایشون شروع کردن فعالیتهای
بسیج و کمک به افراد
عوض کردن تیپشون
عوض شدن زندگیشون
همه عوض شد انگاری که واقعا واقعا
امام حسین(ع) آدمشون کردن :)❤️
یه شب داداش مجید خواب حضرت زهرا را دیدن
حضرت مادر بهشون گفته بودند که بیا
مدافع حرم دخترم شو از حرم دخترم
دفاع کن روز هشتم نشده تورو میارم پیش خودم😍😊😞💔🖤
داداش مجید تمام دوره ها برای رفتن به
سوریه را شروع کردند
هیچکس باور نمیکرد که واقعاً داداش
مجید دارن میرن سوریه،این طوری بود
که مادرشون خیلی گریه میکردن و به برادراشون زنگ میزدن التماس میکردند
جلوی داداش مجید و بگیرن
اما اونا فقط میخندید و میگفتن : مجید بازجوگیر شده
از این قسمت زندگیشون متوجه شدم
گاهی آدما #نبایدباورتکنن ، وقتی باورت
نکنن بهتر میتونی به هدفت برسی :)✋
در طول زمان تحول داداش مجید و
رفتن به دوره های آموزشی و اعزامشون
به سوریه
خیلیییییی جاها دلشونو شکستن
مثلا گفتن
آخه مجید تو و سوریه؟
تو باز جوگیر شدی 💔
مهم اینک حضرت زینب(س) آدمارو
بخرن مهم این نیست که تو تلاش میکنی
بری سوریه
تو آدم این راه نیستی و.... 🖤💔
بمیرم برای دل داداش مجید :)💔
اما برخلاف همیشه داداش مجید دیگه
جواب تیکه ها و دل شکستنای بقیه رو
فقط با یه لبخند میدادن
رفتن سوریه و به رکعت اول نماز جماعت
نمیرسیدن یکی از فرمانده ها رفتن
پیششون و گفتن مجید خب یکم زودتر
وضو بگیر تا به نماز برسی!!
داداش مجید آروم آستینشونو بالا دادن
و گفتن : راستش خجالت میکشم با وجود
این خالکوبی
جلوی بقیه وضو بگیرم😔✋
فرمانده بهشون گفتن : مجید تو دیگه مدافع حرم بی بی زینبی
این چیزارو نباید داشته باشی
داداش مجیدم گفتن : به زودی یا خاکش میکنم یا پاکش میکنم :)✋
روز عملیات و روز وعده حضرت زهرا(س)
رسید
داداش مجید میدونستن شهید میشن
و جالب اینکه یکی از همرزم هاشونم
خواب دیدن که ایشون شهید میشن💔
داداش مجید توی عملیات یکم از گروهشون
فاصله میگیرن و همین باعث میشه مورد هدف تیر قرار بگیرن و تیر به پهلوی ایشون
اصابت کنه 💔💔
شهید حاج قاسم بالای سر ایشون میرسن
داداش مجید میگن حاجی تمام بدنم درد داره
توی سرم تیر میکشه😔😭💔🖤
یه کاری کن حاجی
حاجی پاهام ضعف میرن
شهید حاج قاسم سلیمانی هم شروع میکنن
پاهای ایشونو ماساژ دادن
حاجی برای تسکین درد ایشون میخواستن
بهشون مسکن بدن
تا قرص رو میزارن دم دهن داداش مجید میبینن
که داداش مجید شهید شدن :)😔❤️
داداش مجید رو امام حسین(ع) آدم کردن :)
حضرت زهرا(س) قوت قلب دادن :)
و بی بی زینب(س) خریدن :)
خواستم بگم
آهای عزیزای خدا
آهای بنده های گوگولی خدا
خدا منتظرمونه :)💔🖤
خدا بیشتر از مادرمون دوستمون داره
میبخشه
مهربونه
عاقبت بخیری ما خوشحالش میکنه ❤️
زندگی داداش مجید
سراسر عبرتِ
قوتِ قلبِ
نگاه خاص خدارو به ما یادآوری میکنه :)