eitaa logo
دانشجوی مشروطی
4.8هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
7.8هزار ویدیو
117 فایل
بهزاد زارع فعال سیاسی و فرهنگی دانشجوی مشروطی دانشگاه شهادت @behzad_zare
مشاهده در ایتا
دانلود
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد دانشگاه آزاد کرج در مقابل بی حرمتی عده ای داعشجو . . گزیده ی خبرها در همه پیامرسانها👇 @gozideyekhabarha https://eitaa.com/gozideyekhabarha
هوالهادی ما ظِلُ السُلطان را زدیم؛ آقاجان هیچ‌چی نگید که می‌ارزید! روایت فتح اقتدار و مظلومیت/ ۱ 🔰چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۴ به همت همسنگران بسیجی در مدرسه علمیه معصومیه قم اردوی یک روزه‌ای با هدف روایت فتح روزه طراحی و اجرا شد. در این اردو توفیق آشنایی و همراهی بیش از ۴۰ برادر و خواهر هنرمند و فعال فضای مجازی و رسانه‌ای را داشتم. به‌ویژه حضور برخی از رفقای نوجوان فعال و با انگیزه‌ی این عرصه مایه امید مضاعف در این سفر مهم و با برکت بود. با توجه به شرایط و اهداف این سفرِ استثنایی؛ به‌جاست آن را سفر «روایت فتح اقتدار و مظلومیت» بنامیم؛ چرا که در این دفاع مقدس ۱۲ روزه؛ از طرفی و ملت ایران در مقابل نظام پوشالی سلطه متجلی شد و از طرفی ملت ما در مقابل ظالمین آشکار گردید! انشاالله این فتحِ باب مبارکی خواهد بود در امر مهم برای نصرت و پیروزی جبهه حق و تحقق عدالت الهی در کل عالم! 🔺در شروع و افتتاحیه‌ی این اردو از محضر استاد فرزانه حضرت آیت‌الله شیخ‌احمد عابدی بهره بردیم. معظم‌له که خود از مجاهدان و پیشکسوتان دفاع مقدس است، نکات بسیار مهمی در باب این فتح بزرگ بیان فرمودند و به ابعاد پیروزی کم‌نظیری که محقق شده پرداختند. در ادامه ضمن تذکر به قیاس نابه‌جای این با ابزارهای نابرابر دشمن مستکبر اشاره کردند و با بیان مثالی بسیار جالب این حقیقت را به شیوایی تبیین نمودند.استاد عابدی فرمودند: در روستاهای اطراف نجف‌آبادِ ما خانِ ظالم و زورگویی بود که او را "ظِلُّ السلطان" می‌نامیدند. انسانی ستمگر و ظالم بود و خیلی به مردم ظلم می‌کرد. روزی ظل السلطان با اسب و تفنگش از میان مزارع عبور می‌کرد که یک کشاورز روستایی بستوه آمده از ظلم خود را به او رساند و یک بیل محکم به کمر خان زد و تا او خواست از بالای اسب تفنگش را در بیاورد و آماده شلیک به این روستایی کند؛ او یک بیل دیگر هم به شکم اسبش زد و اسب رَم کرد و ظل السلطان را برد و... فردای آن روز عوامل خان آمدند و ریختن سر این بنده خدا و یک کتک بسیار مفصل به این روستایی بچاره زدند و بعدش هم پاسگاه و دادگاه و پنج سال حبس و... پس از پنج سال؛ این بنده خدا از زندان برگشت و هر کس که به ملاقاتش می‌رفت از سر دلسوزی می‌گفت بیچاره برای یک بیل پنج سال حبس کشیده و...! اما این بنده خدا در واکنش به این حرف مدام می‌گفت: آقاجان هیچ‌چی نگید که این یک بیل خیلی می‌ارزید! و واقعاً هم با رضایت کامل بیان می‌کرد که ارزشش را داشت. چرا که به قول خودش نباید این‌طور حساب کنید که من یک بیل زده‌ام در مقابل این همه کتک و پنج سال حبس، من یک بیل حسابی به ظل السلطان زده‌ام و خیلی بیش از این‌ها می‌ارزید؛ حتی اگر تا آخر عمر زندان می‌ماندم باز هم ارزشش را داشت! در پایان استاد فرمودند ما اسرائیلِ شکست‌ناپذیر را له کردیم و یک چَک دیگر بعد از چَک به آمریکای قلدر و مثلاً ابرقدرت زده‌ایم، واقعاً خیلی می‌ارزید! گرچه فرماندهان و دانشمندان و مردم بی‌گناه ما را شهید کردند اما شکستن بیش از این حرف‌ها می‌ارزد و... ادامه دارد... دانشجوی مشروطی دانشگاه شهادت بهزادزارع https://eitaa.com/behzadzare