گفت حاج آقا مــن توبه کردم،
خدا مــیبخشه؟!
گفتم چی میگی!
تو که با پای خودت اومــدی!
خدا دنبالِ فرار کردهها فرستاده . . .🌿
‹مرحوماستادفاطمینیا›
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
#کلام_شهید🥀
✨عزت دست خداست؛
و بدانید اگر
گمنامترین هم باشید ولی نیتشما
یاریمردم باشد، میبینید خداوند
چقدر با عزتوعظمت شما را در
آغوش میگیرد...✨
#حاج_قاسم
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
وقتی میدید یه زن و مرد نامحرمی در گفتار باهم شوخی میکنند و
حدو حدود رو رعایت نمیکنند،
ناراحت میشد وسرش رو می انداخت پایین.
کاش روز محشر، شرمنده شهدا نباشیم.
#شهید_سیدرضا_طاهر
✅ @beneshanha
🌷 یازهرا🌷
*روایت جالب و دست اولی از شهید همدانی*
حمید حیدری:
🔹در سمت تل زینبیه تکه زمین بزرگی بود با بنری روی سر در آن. روی بنر نوشته بود موکب ستاد بازسازی عتبات عالیات. در آن تکه زمین دو چادر خیلی بزرگ برپا کرده بودند شبیه سولهها و هر شب چند هزار نفر آنجا اسکان پیدا میکردند.
🔹هوا بسیار سرد بود و به هر نفر نهایتا یک پتو میرسید که جوابگوی آن سرما نبود. گروه کوچک ما در یکی از کانتینرهای این موکب مستقر بود چرا که وسایل تصویربرداریمان زیاد بود و...
🔹روز دوم حضورمان در کربلا بود که شهید حسین همدانی و خانوادهاش برای اسکان آمدند آنجا. باورم نمیشد فرمانده مهمی از نیروی قدس که آن زمان اشراف کاملی بر عراق داشت برای اسکان چنین جایی آمده باشد.
🔹آفتاب تازه طلوع کرده بود و من دوربین را برداشته بودم که بروم بیرون و تصویر بگیرم. دیدم همدانی روی مقوایی نشسته و زیارتنامهای میخواند.از دور لنز را تله کردم و شروع کردم به تصویر گرفتن. به محض اینکه متوجه شد، زیارتنامه را در جیب گذاشت.
🔹همدانی حتی یک لحظه هم نمیخواست به چشم بیاید و نگاهی را به خودش معطوف کند و سد راهی باشد برای نگاههایی که باید سمت خدا باشند.
@beneshanha
💠💠💠💠💠💠💠
تعبیر بسیار عجیب و عاشقانه مجری تلوزیون ملی عراق در وصف سردار سپهبد شهید حاج قاسم :
نمیدانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم ؛
_ روز مسلمبنعقیل چون تو فرستادهٔ (رهبرت)، و میهمان ما بودی !؟
_ یا روز حبیببنمظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی ما بودی !؟
_ یا روز قاسمابنحسن چون اسمت قاسم بود!؟
_ یا روز علیاکبر چون قطعهقطعه شدی!؟
_ یا روز عباس چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد !؟
چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم ..
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
جاے شهید قربانی خالے که
همسرش میگفت:
هروقت از سوریه میومد
هیچ چیزی باخودش نمےآورد
میگفت:
من از بازارشام هیچ چیزی نمیخرم.
بازاری که درآن حضرت زینب رو چرخونده باشن خرید نداره
#شهیدروح_الله_قربانی
#یادش_باصلوات
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷
🌹 در اسارت، مورد شکنجه تکفیریها قرار گرفت ودر ۲۱ مرداد ماه سال ۱۳۹۴
به شهادت رسید
🌹پیش از به دنیا آمدن مهدی پدرش خواب دیده بود یک نفر مهدی را به آغوش او میدهد و میگوید که این پسر صالح و خوبی است که به تو داده میشود، اما مال تو نیست و در جوانی در خارج از ولایت و کشورت در راه خدا کشته میشود. میدانستم یک روز شهید میشود. هر وقت او را میدیدم دلم میلرزید.
"شهید مدافع حرم مهدی احمدی
علامه طباطبایی ( رحمه الله علیه) در باب ۲۱ از کتاب سنن النّبی ( باب آداب دعا و ذکر تعدادی از اذکار) در روایت ۸۵۲ چنین آورده است که قطب راوندی در کتاب خود می گوید: پس از فاجعه عاشورا ، هنگامی که علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام را به دربار یزید بردند، یزید تلاش می کرد به بهانه ای او را گردن بزند. یزید ، او – امام سجّاد (ع) - را مقابل خود نگاه داشته بود و به حرف می گرفت تا بل که سخنی بگوید و دستاویزی برای قتل وی پیدا شود. امام زین العابدین(ع) به یزید پاسخ می دادند و در همان حال تسبیح کوچکی را در دست می گرداندند. یزید - که احتمالاً این کار را نوعی بی اعتنایی به خود تلقی می کرد - به امام (ع) گفت : من با تو حرف می زنم و تو در حالی که تسبیح در انگشت می گردانی به من پاسخ می دهی؟
امام فرمود: پدرم (ع) از جدّم (ع) روایت نمود که رسول الله (ص) پس از نماز صبح و تعقیبات آن ، با کسی سخن نمی گفت تا این که تسبیحش را بر می داشت و می گفت: " أللّهُمَّ إنّی أصبَحتُ أُسَبِّحُک و أُمَجِّدُک و أحمَدُک و أُهَلِّلُک بعَدَدِ ما أُدیرُ بهِ سُبحَتی " ( ترجمه : خداوندا صبح را آغاز نمودم در حالی که به عدد دانه های تسبیح که در دست می گردانم تسبیح و تمجید و ستایش و توحید تو می نمایم ) . و سپس تسبیح را به دست می گرفت و آن را در دست می گرداند و با مردم سخن می گفت بدون آن که بر زبان ذکر بگوید و می گفت این کار به شماره گردش دانه های تسبیح برایش ذکر خدا محسوب خواهد شد و آن وسیله پناهندگی به خدای تعالی است . و آن گاه که در بستر می رفت ، مانند همان ذکر را می گفت و تسبیح را زیر سر قرار می داد و می فرمود با این کار ذکر خدا تا صبح برایش محسوب خواهد شد.
سپس امام سجّاد (ع) ادامه دادند: من نیز این کار را برای اقتدا به جدّم (ص) انجام می دهم.
یزید پس از شنیدن پاسخ امام (ع) بارها می گفت : " نشد که با یکی از شماها - خاندان پیامبر اکرم - سخن بگویم مگر این که پاسخی به من دادید که به سود شما تمام شد! " سپس از خونش درگذشت و دستور داد زنجیرهای امام (ع) را بگشایند.
السلام علی الحسین(ع) و علی " علی بن الحسین" (ع) و علی اولاد الحسین (ع) و علی اصحاب الحسین (ع).
https://chat.whatsapp.com/C4VnCXTSttaCv0bsz6892z
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
🏡یک بار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر #حاج_همت روی کمدش اشاره کرد و گفت: وصیت من همان جمله حاج همت است: با خدای خود پیمان بستهام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این #انقلاب_الهی یک آن، آرام و قرار نگیرم.
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
✅ @beneshanha
🌷یازهرا🌷