#چندبیتروضه
زهرا!
شب عروسیِ مان خاطرت که هست؟!
مهریه ی زلال و روان خاطرت که هست؟!
یادت که هست قول و قراری که داشتیم؟
یک روحِ واحدیم؛ شعاری که داشتیم!
ای #دلخوشیِ زندگی ام،
می شود نَری؟
از حال و روزِ من که #شما باخبرتری..
دلگرمیِ علی!
ب نظر زود می روی.!
نُه سال شد فقط
چقدر زود می روی!
باشد،
برو..
قبول،
علی بی #پناه شد.
باشَد،
قرارِ بعدی مان قتلگاه شد...
#حیدرِبیتاب
#مولایِزهرا..
✅ آسمانی شوید 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/436076549Ca075d75748
🌹یازهرا🌹
✍ #خاطرات_شهدا
#همسر شهید چمران :
#وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، طاقت نمی آوردم و میگفتم :
"بسه دیگه ! استراحت کن #خسته شدی "
او می گفت : " #تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست میشود باید سود در #بیاورد که زندگیش بگذرد ، ما #اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ، ورشکست میشویم. "
اما من که خیلی #شب ها با گریه مصطفی بیدار می شدم کوتاه نمی آمدم و می گفتم :
" اگر اینها که اینقدر از شما #میترسند بفهمند این طور گریه میکنید...
#مگر شما چه معصیت دارید ؟ چه گناهی دارید ؟ خدا همه چیز به #شما داده، همین که شب بلند می شوید خود یک توفیق است "
آن وقت #مصطفی گریه اش هق هق می شد و میگفت : " آیا به خاطر این #توفیق که خدا داده اورا شکر نکنم ؟...