eitaa logo
نشان از بی نشان ها
523 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
30 فایل
جان به هر حال قرار است که #قربان بشود... پس چه خوب است که قربانی #جانان بشود... انتقاد و پیشنهادات خود رو با ما در میان بگذارید👇👇👇 @BeneshaN63 @beneshanyazahra
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتن ِشمـا ... تلنگــــری است بر پیڪره ی بی جان ِمـا ڪہ می‌شود کـربلایـی شد در هـر زمـان و مڪــان ... #شهـدای_مدافـع_حـرم #جاویدالاثر_مهـدی_عسگری #جاویدالاثر_اسدالله_ابراهیمی #سالـروز_شهـادت ✅ @beneshanHa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝این کلیپ را می شود بارها دید #شهدای_مدافع_حرم @beneshanHa
یاران همہ رفتند وامانـده ام من از ڪاروانِ عشق جامانده ام من ای شهـدا نیمہ نگاهـے ڪنید بر منِ جامـانده دعایـے ڪنیـد @beneshanHa 🌹یازهرا🌹
نشان از بی نشان ها
شهیدی که شهادتش را از امام سجاد گرفت
بسم الله نمیدونم چجور خداراشکر کنم بابت آشنایی با این شهید عزیز . ان شاالله محبتم و اشناییم بااین شهید روز به روز بیشتر شود. ورق بزنید مزار شهید: ..گلزارشهدای بهشت زهرا.قطعه دوم . 💕 محمد خیلی با حیا بود چشم خیلی خیلی پاکی داشت. از زمانی که به سن تکلیف رسید هیچگاه ندیدم حتی یک نگاه به نامحرمی داشته باشد. با وجود اینکه طبقه بالای خانه ما عمویمان زندگی می‌کرد و دختر عمویم که دختر خاله‌‌مان هم می‌شد و با محمد هم سن وسال بودند و از کوچکی باهم بزرگ شدند و علاقه بسیار زیادی به هم داشتند، زمانی که محمد به رسیده بود هر زمان دختر عمویم به طبقه پایین می‌آمد محمد یا به بیرون از خانه می‌رفت یا می‌رفت داخل اتاق. یک روز دختر عمویم گفت: نمی‌دانم برای چه محمد این رفتار را با من دارد مگر از من ناراحت است؟ مادرم گفت نه محمد می‌گوید من به سن تکلیف رسیده‌ام. و دوست ندارم که باعث بشوم. حتی زمانی که خاله‌ها یا دیگر خانه ما بودند و محمد وارد خانه می‌شد همانطور که سرش پایین بود سلام می‌کرد و سریع رد می‌شد. چشم بسیار پاکی داشت و من همیشه می‌گویم محمد به خاطر چشم پاکی که داشت نصیبش شد. قبل از سال تحویل که با کاروان دانشجویان به سفر راهیان نور رفته بودم، از من خواستند درباره محمد صحبت کنم و خصوصیات و خاطراتش را بیان کنم. زمانی که به این نکته اشاره کردم که محمد حتی به محارمش هم نگاه نمی‌کرد یکی از خانم‌ها گریه کرد و گفت: من مُرید برادرتان شدم. گفتم: چطور؟! گفت یه بار که رفته بودم بازار برادرت و خانمش را دیدم. از آنجایی که با خانمش دوست بودم رفتم جلو و سلام علیکی کردم. تا من رفتم جلو برادرت سریع فاصله گرفت بدون حتی سلام. من به خودم گفتم چقدر رفتار بدی داشت مگر من می‌خواستم چه‌کار کنم که اینجور برخورد کرد و خلاصه خیلی بدم آمد از این رفتار برادرت. ولی امروز که این خاطره را تعریف کردی فهمیدم که من چقدر درباره محمد اشتباه می‌کردم. @Booyeshahid110 @beneshanHa 🌹یازهرا 🌹
نشان از بی نشان ها
بسم الله تعدادی از پیامهای عاشقانه شهید محمدخانی به همسرش: . بار اول که دیدمت چنان بی مقدمه زیبا بودی که چند روز بعد یادم افتاد باید عاشقت میشدم .💞 تو مرجانی تو در جانی،تو مروارید غلتانی اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی . پا به هستی چو نهادم همه هستی من وقف دلبر شد و خود نقطه پرگار شدم . عَشَقَ:میگن عشق از مصدر عَشَق گرفته شده که به گیاهی میگن که وقتی دور چیزی میپیچه اونو توی خودش حل میکنه و با خودش یکی میکنه.پس هنوز نه عاشق شدم و نه بلدم عاشقی کنم،عشق بعد از وجد،عرف و احب آمده،ولی من توی کدومش گیرم؟ . جنگ چیز خوبی نیست، مگر اینکه تو مرا با خود به غنیمت ببری😍😍💞😍 . شق القمری، معجزه ای، تکه ماه/ لاحول ولاقوت الابالله🌹 . خندیدی و بر گونه تو چال افتاد/ از چاله درآمد دلم افتاد به چاه . عشق در قاموس من از نان شب واجب تر است . دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست🌸 . تو نیم دیگر من نیستی تو تمام منی . تنها این را میدانم که دوست داشتنت لحظه لحظه لحظه زندگی ام را میسازد و عشقت ذره ذره وجودم را @beneshanHa . 👈پیشنهاد مطالعه کتاب قصه دلبری