eitaa logo
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
280 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1 ویدیو
24 فایل
کانال زندگینامه و آثار مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، و سخنرانی‌ها و آثار فرزندشان: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال دیگرم: @ghatreghatre. وبگاه بنیسی‌ها: benisiha.ir. صفحۀ شخصی‌‌ام: @dooste_ketaab.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 📚 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 📖 همای رحمت 📁 موضوع کلیدی: مدایح و مراثی. 📂 موضوع تفصیلی: اشعار برخی از شعرا درباره‌ی مدح حضرت امیرالمؤمنین، امام على. سلام الله تعالی علیه. 🖨 متأسّفانه هنوز این کتاب چاپ نشده است. 🔵 وبگاه و کانال عالم عارف، حضرت استاد بِنیسی: 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
🔴 ❓پرسش حاج‌آقا بِنیسی: نظر شما درباره‌ی حدیث «عُلَماءُ اُمَّتى اَفضَلُ مِن اَنبِیاءِ بَنى‌ اِسرائیلَ» [= علمای امّت من برتر از پیامبران بنی‌اسرائیل هستند] چیست؟ 🔍 پاسخ حضرت آیت‌الله سیّد محسن خرّازی ـ دامت برکاته الوافرة. ـ : چنین روایاتى داریم. دین اسلام، کامل‌تر از همه‌‌ی دین‌ها است؛ برای همین اگر کسى عالم و عارف به معارف الاهى اسلامى شد و به محبّت الاهى رسید، بعید نیست که از انبیاى بنى‌اسرائیل که مانند مبلّغانی در نقاط مختلف بودند، برتر شود. ❓پرسش حاج‌آقا بنیسی: بعضى، علما را با حضرت موسى ـ علیه السّلام. ـ مى‌سنجند. 🔍 پاسخ حضرت آیت‌الله خرّازی: نه؛ این عبارت‌ها منصرف به همان انبیاى مرحله‌ی پایین است. 💻 مشاهده‌ی این مطلب و «پرسش‌های دیگر حاج‌آقا بنیسی و پاسخ‌های آیت‌الله خرّازی»، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2017/10/223/ ✅کانال بنیسی‌ها (عالم عارف گمنام: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی): 🆔 @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🔸شكرها بر خداى يكتا باد 🔸كه مرا طَبع (1) و خوى زيبا داد 🔹چون پناهنده‌ام به او هر دَم (2) 🔹می‌كند هر زمانْ مرا امداد 🔸هر عددْ حرف، مجمل كلمه است 🔸اين حروفند سربه‌سر اَشهاد (3) 🔹لطف حق گشته شامل حالم 🔹وز (4) درون می‌كند مرا ارشاد 🔸هر چه دارم، من از خدا دارم 🔸او دهد بر من آنچه گيرم ياد 🔹ياد او می‌كند مرا گويا (5) 🔹بر زبان آورم هر آنچه يادم داد 🔸هر چه گويم، ز لطف او گويم 🔸يا سُرايم به نظم و يا سَرواد (6) 🔹او بوَد صاحب دل و فكرم 🔹من به او داده‌ام روان و فُؤاد (7) 🔸هر چه از او شود به من اِلقا (8) 🔸با قلم، من همان كنم اِنشاد (9) 🔹بی‌سند، واژه‌اى نياوردم 🔹بر زبان يا به نوک تيز مداد 🔸«داستانى» به حق، توكّل كرد 🔸حق به او داده است استعداد 📖 باغستان بنیسی (مجموعه‌اشعار چاپ‌‌نشده‌ی ایشان). 1) طَبع: خو، سرشت / ذوق، شاعری / استعداد. 2) دَم: لحظه، وقت. 3) اَشهاد: جمع شاهد به معنای گواه‌. 4) وَِز: و از. 5) گویا: گوینده، سخنگو. 6) نظم، سَرواد: شعر، سخن موزون. 7) فُؤاد: دل. 8) اِلقا: الهام، تلقین. 9) اِنشاد: بیان‌کردن. ، 🔵 وبگاه و کانال عالم عارف، حضرت استاد بِنیسی: 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعه‌‌نوشتاری با عنوان : 🌿 با همسرت جنگ و جدال نکن تا مبادا شیاطین کف بزنند و خوشحالی کنند. ، 💻 مشاهده‌ی این مطلب و «پندهای دیگر حاج‌آقا بنیسی به خودش!»، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2019/03/290/ ✅ کانال بنیسی‌ها (عالم عارف گمنام: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی): 🆔 @benisiha_ir
🔴 #حرفهای_طلایی 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🌷 #دخترم! بدی و خشونت شوهرت را تلافی نکن. 📖 حرف‌های طِلایی (پندنامه‌ی ایشان به تنهادخترشان). #شوهرداری، #انتقام 🔵 وبگاه و کانال عالم عارف، حضرت استاد بِنیسی: 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
🔴 ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت 12: 🔸من خواستم صدا بزنم؛ بگویم من این‌جا دارم به حرف‌های شما گوش می‌د‌هم؛ ولی دیدم مادرم به پدرم گفت: «تو پس، این‌جا نمی‌خوابی؟! می‌خواهی بروی در آن اتاق بخوابی؟! دیگر، از این شب به بعد، من باید مثل مرده‌ها تنها بخوابم؟»؛ آن وقت شروع کرد به گریه‌کردن. پدرم نمی‌دانست چه بگوید و چگونه مادرم را آرام کند. گفت: «خدیجه! گریه نکن. من می‌روم سری به شیرخدا زده، برمی‌گردم، در همین اتاق می‌خوابم.» مادرم گفت: «من دلم برای بچه‌ام، شیرخدا، هم تنگ شده. چند ساعت است که او را ندیده‌ام. فردا هم که نمی‌گذارند او پیش من بیاید؛ برو او را هم به این‌جا بیاور؛ من روی ماه بچه‌ام را تماشا کنم.» 🔸وقتی من حرف‌های مادرم را شنیدم، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم؛ درِ اتاق را باز کرده، به سوی مادرم دویدم، گفتم: مادر! من آمدم. من هم دلم برایت تنگ شده مادر! مادر عزیزم! من هم تو را خیلی دوست دارم. 🔸مادرم یدالله را از روی دست‌هایش به زمین گذاشت و مرا بغل کرد و سخت به سینه چسبانید و از صورتم چندین بوسه زد و گفت: «شیرخدا! تو روح منی؛ بچه‌ی بزرگ منی. من تو را خیلی دوست دارم؛ از خودم هم بیش‌تر دوست دارم. پس چرا نخوابیدی؟» گفتم: «مادر! خوابیده بودم. الان بیدار شدم. آمدم؛ تو را ببینم و حالت را بپرسم.» 🔸مادرم گفت: «الحمد لله. می‌بینی که حالم خوب است.»؛ ولی در همان حال، باز سرفه‌اش گرفت و با دست به پدرم اشاره کرد که شیرخدا را از من دور کن و با صدای بریده‌بریده، وسط سرفه‌اش گفت: «می‌ترسم از مرضی من به او سرایت کند و مثل من مریض بشود.»؛ آن‌گاه پدرم دست مرا گرفت؛ به کَناری ببرد؛ ولی من سخت به مادرم چسبیده بودم و حاضر نبودم از او جدا بشوم. پدرم گفت: «شیرخدا! مریض می‌شوی. بیا کنار من بنشین.» گفتم: نه؛ مریض نمی شوم. اگر هم مریض شدم، بگذار بشوم. من مادرم را خیلی دوست دارم؛ خیلی دوست دارم. مادرم که کمی سرفه‌اش آرام شده بود، گفت: «شیرخدا! لجبازی نکن. برو با پدرت در آن اتاق بخواب و صبح باز هم به کنار من بیا.» من گفتم: نه مادر! من مثل همیشه در کنار رختخواب تو می‌خوابم، از تو جدا نمی‌شوم و هیچ جا نمی‌روم و هرگز از تو جدا نخواهم شد. پدرم گفت: «عیب ندارد. همه‌ی ما همین‌جا می‌خوابیم. هر چه خدا بخواهد، همان می‌شود.» 🖇 گذشته و ادامه‌ی این زندگینامه را با هشتک دنبال کنید. 📖 شیرخدای آذربایجان، ص 23 ـ 25. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2017/10/176/ ✅کانال بنیسی‌ها (عالم عارف گمنام: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی): 🆔 @benisiha_ir
🔴 (پاسخ‌های حاج‌آقا بِنیسی به پرسش‌ها) ❓پرسش: آيا مادر می‌تواند در حضور فرزندانش كه مميّز يا كوچک‌تر از سنّ تمييز هستند، پوشش كم داشته باشد؟ 🔍 پاسخ: اگر آنان مميّز (1) هستند و مادر احتمال می‌دهد كه نگاه آنان به بدن او، موجب تحريک شهوتشان می‌شود، بِنا بر احتياط واجب بايد بدن و موى خود را از آنان بپوشاند؛ البتّه آيت‌اللّه مكارم، اين كار را به‌تر می‌داند؛ نه احتياط واجب. 1) ممیّز: کودکی که خوب و بد را تشخیص می‌دهد. 💻 مشاهده‌ی این مطلب و «پرسش‌ها و پاسخ‌های احکام» دیگر، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2017/07/1012/ ✅کانال بنیسی‌ها (عالم عارف گمنام: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی): 🆔 @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🌷 ! اطاعت از شوهرت را خدا بدان. 📖 حرف‌های طِلایی (پندنامه‌ی ایشان به تنهادخترشان). 🔵 کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir
🔴 ی کتاب «در محضر عارف دارالشّفا: شیخ جعفر توسّلی تبریزی» به شکل 🔍 موضوع: سخنان ناب حاج‌آقا جعفر توسّلی. رضوان الله تعالی علیه. 🖋 برگزیده‌نویسی: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی. 📖 فایل PDF این برگزیده‌ی دلنشین را در این نشانی ببینید: http://benisiha.ir/2019/04/306/ ، ، 🔵 کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت 13: 🔸پدرم خيلى به خدا عقيده داشت. شب و روز مشغول ذكرگفتن و دعاكردن بود. او قرآن، زياد می‌خواند و به بعضى از آيات كه می‌رسید، گريه می‌کرد و از عذاب جهنّم به خدا پناه می‌برد و به بعضى آيات كه می‌رسید، خوشحال می‌شد و تبسّم‌کنان می‌گفت: «اَللّهُمَّ ارزُقنا [= خدایا! به ما روزی کن].» 🔸من آن موقع نمی‌دانستم؛ بعدها فهميدم پدرم وقتى به آيات عذاب می‌رسید، گریه می‌کرد و وقتى كه به آيات نعمت و رحمت می‌رسید، خوشحال می‌شد و می‌گفت: «اَللّهُمَّ ارزُقنا.» 🔸در هر حال، آن شب در كنار مادرم خوابيدم و پدرم هم در آن اتاق خوابيد؛ ولى خواب به چشمانم نمی‌آمد. مادرم پشت‌سر هم سرفه می‌کرد و صداى خِش‌خِش سينه‌اش تمام اتاق را پر كرده بود. 🔸يک بار هم يداللّه بيدار شد و گريه كرد. مادرم دستى بر سر و صورتش كشيد و خواباند. 🔸پدرم از زيادىِ اين كه خسته بود ـ [چون] از صبح در كارخانه كار كرده بود. ـ ، به اضافه‌ی حرف‌هاى ناجورى كه شنيده بود و مريضى مادرم هم روح او را در فشار قرار داده بود، زودتر خوابش برد و صداى خُرنايش به گوشم مى‌رسيد. فهميدم كه خوابيد. 🔸ولى من نمى‌توانستم بخوابم. از اين پهلو به آن پهلو مى‌شدم. ساعتى، اين‌چنين گذشت. ديگر حوصله‌ام سر رفته بود. از طرفى دلم مى‌خواست صبح بشود، هوا روشن گردد و خورشيد با نور خود، همه‌جا را منّور كند [تا] من با يداللّه باز‌ى‌كردن را شروع كنيم و از طرفى به ياد مى‌آوردم [که] اگر صبح بشود، ما را از مادرمان جدا خواهند كرد؛ اين بود كه در دلم نَه صبح‌شدن را مى‌خواستم و نَه صبح‌نشدن را. 🖇 گذشته و ادامه‌ی این زندگینامه را با هشتک دنبال کنید. 📖 شیرخدای آذربایجان، ص 25 و 26. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2017/10/176/ 🔵 کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir
🔴 (پاسخ‌های حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی به پرسش‌ها) ❓پرسش: چگونه می‌توان صبور شد؟ 🔍 پاسخ: راه‌هاى گوناگون دارد؛ مثلاً: 1. تمرين تا رسيدن به صبورى و صبر كامل در همه‌ی مشكلات و وظايف؛ 2. الگوبردارى از انسان‌هاى صبور در طول تاريخ و زمان حاضر و انديشيدن درباره‌ی صبورى آنان؛ 3. انديشيدن درباره‌ی آثار خوب صبر و آثار منفى بی‌صبرى؛ 4. خواندن و شنيدن آيات و روايات صبر. 💻 مشاهده‌ی «پرسش‌ها و پاسخ‌های اخلاقی» دیگر، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2017/07/55/ 🔵 کانال بِنیسی‌ها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی) در پیام‌رسان‌های ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir