🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 چه کنم تا که دَمی پای تو را بوسه زنم؟
🔶 منتظر بر کَرَمت این دل سوزان من است
(دمی: یک لحظه. کَرَم: بخشش.)
📖 امید آینده، ص ۴۸.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #بوسه، #بوسیدن
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_معنوی
💠 یک بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ :
🔸خوش بوَد خلوتىِ راز و نياز
🔸دور از همنفسِ شيطانى!
(خلوتی: خلوتنشین، مَحرم.)
💻 مشاهدهی ابیات معنوی دیگر از ایشان:
http://benisiha.ir/33/
#خلوت، #دعا، #شیطان
@benisiha_ir
🔴 #پیام_معنوی
📝 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعهنوشتاری با عنوان #خطاب_به_خودم:
🌿 برای رسیدن به مقام غیبدیدن و هر کَرامت دیگری، کاری انجام نده.
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این مجموعه:
http://benisiha.ir/290/
#اخلاص، #چشم_غیب، #علم_غیب، #عمل، #کرامت
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ دربارهی آن حضرت:
🔶 باز یا رب! به دلم نقش نگار آمده است
🔶 در زمستانِ دلم باز بهار آمده است
🔶 چه شود چشم کنم باز شبیّ و بینم
🔶 که به دلجوییام آن چشمْخمار آمده است؟
(نقش: تصویر، شکل. نگار: معشوق، محبوب.)
📖 امید آینده، ص ۴۹.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)
@benisiha_ir
🔴 #پند_پیران_بر_پوران
مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «پند پیران بر پوران» (پندنامهی ایشان به پسرشان):
🌷 #پسرم! شنیدههایت و بعضی از دیدههایت را نگو.
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/235/
#سخنگفتن، #شایعه
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_زیبا (به گزینش حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی)
🌹هرگز از گردش ایّام، دلآزرده مباش
🌹بامدادی است پی هر شب تاری، آری
(بامداد: صبح. تار: تاریک.)
📝 از: #علامه_طباطبایی.
💻 مشاهدهی ابیات زیبای دیگر:
http://benisiha.ir/14/
#آزردگی، #امید، #غم
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ دربارهی آن حضرت:
🔶 ای خوشْ آن جمعه که از غیب، ندایم برسد:
🔶 «آخِرین آینۀ هشتوچهار آمده است»!
(ندا: صدا. هشتوچهار: ۱۲. مقصود از ۱۲ آینه، ۱۲ امام ـ علیهم السّلام. ـ هستند.)
📖 امید آینده، ص ۴۹.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)
@benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 #متن_سخنآوا
🔵 #آثار_ملکوتی_جلسات_قرآنی_مساجد
🔸حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ فرمودند: «مَا اجتَمَعَ قَومٌ فی بَیتٍ مِن بُیوتِ اللهِ یَتلونَ کِتابَ اللهِ و یَتَدارَسونَهُ بَینَهُم اِلّا نَزَلَت عَلَیهِمُ السَّکینَةُ و غَشِیَتهُمُ الرَّحمَةُ و حَفَّتهُمُ المَلائِکَةُ و ذَکَرَهُمُ اللهُ فی مَن عِندَهُ؛ هیچ گروهی در خانهای از خانههای خدا جمع نشدند که کتاب خدا را بخوانند و دربارهی آن گفتگو کنند، مگر این که آرامش بر آنها فرود آمد و رحمت، آنها را فراگرفت و فرشتهها آنها را در میان گرفتند و خدا در بین کسانی که در نزد او هستند، آنها را یاد کرد.»
🔸مگر خداوند والا ـ جلّ جلاله، و حسنتْ اسماؤه. ـ خانه دارد؟!
مقصود از خانههای خدا، مساجد هستند که چون خدا به آنها خیلی علاقه دارد، خانههای او حساب میشوند.
اگر ما کسی را خیلی دوست داشته باشیم، آن را به خودمان اضافه میکنیم؛ مثلاً: اگر فرزند برادرمان را خیلی دوست داشته باشیم، به او میگوییم «فرزندم!».
خدا هم اگر چیزی را خیلی دوست داشته باشد، آن را به خودش اضافه میکند؛ مثلاً: فرموده «نَفَختُ فیهِ مِن روحی؛ من در او (یعنی: در حضرت آدم) از روحم دمیدم.» خدا که روح ندارد؛ بلکه آفرینندهی همهی روحها است؛ ولی چون روح انسانی را بیشتر از روحهای دیگر، مانند روحهای جنّی، حیوانی، گیاهی و جَمادی دوست دارد، آن را به خودش اضافه کرده.
خدا مادّه و بدن ندارد؛ بلکه آفرینندهی همهی مادّهها و بدنها است؛ پس مکان و خانه ندارد؛ ولی چون مساجد را بیشتر از مکانها و خانههای دیگر دوست دارد، به مساجد، «خانههای خدا» گفته میشود.
🔸بر طبق این حدیث شریف، اگر عدّهای در مسجد جمع بشوند و قرآن کریم تلاوت کنند و دربارهی قِرائت و تفسیرش، با هم حرف بزنند، آرامش بر آنها نازل میشود ـ پس اگر کسی اضطراب دارد، در این جلسات شرکت کند. ـ و رحمت الاهی، سراسر وجود آنها را فرامیگیرد و فرشتهها آنها را احاطه میکنند و خداوند والا ـ جلّ جلاله، و حسنتْ اسماؤه. ـ آنها را پیش کسانی که در محضرش هستند، یعنی: پیش موجودات بلندمرتبهی ملکوتی یاد میکند و چهبسا به داشتن چنین بندههایی مینازد.
🔸پس خوشا به حال کسانی که در مسجد، قرآن میخوانند و دربارهی الفاظ و حقایق آن گفتگو میکنند!
#آرامش، #اضطراب، #خدا، #خداشناسی، #روح، #فرشته، #قرائت_قرآن، #مسجد
@benisiha_ir
هدایت شده از زلال معرفت
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ دربارهی آن حضرت:
🔶 باز در منظر چشمان من آن ماهلِقا
🔶 با دو صد ناز و کِرِشمه به کَنار آمده است
(منظر: چشم انداز، جای نگاهکردن. ماهلقا: ماهچهره، ماهرو، کسی که چهرهاش مانند ماه، زیبا و درخشان است. کرشمه: حرکات زیبای چشم و ابروی دلبر.)
📖 امید آینده، ص ۴۹.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #تشرف
@benisiha_ir
🔴 #تصویر عالم عارف، حجّةالحق، مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در دههی ۷۰ در ورودی حرم مطهّر حضرت معصومه ـ علیها السّلام. ـ و خانوادهاش؛ در حالی که پسرشان، حاجآقا اسماعیل، از انگشتان ایشان گرفته است.
@benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
📹 #فیلم_سخنرانی
🎤 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی
🔎 #خشم و راهکارهای مدیریّت آن، جلسهی ۶
🗓 پنجشنبه، ۱۴۰۱/۱/۱۱
🚪هیأت پیامآوران عاشورا
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ دربارهی آن حضرت:
🔶 مژدهْ یاران! که بهار آمده است
🔶 نوبت دیدن یار آمده است
📖 امید آینده، ص ۵۰.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #تشرف
@benisiha_ir
🔴 #حرفهای_طلایی
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرفهای طِلایی» (پندنامهی ایشان به دخترشان):
🌷#دخترم! پندها و اشعار مرا اَزبَر کن.
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/149/
#پند، #حفظ، #شعر
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 مهرْبانا! نظری بر ما کن
🔶 کام ما، در هوس شربت تو است
📖 امید آینده، ص ۵۴.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #توسل
@benisiha_ir
🔴 #زندگینامه ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت ۵۸:
🔸... بعد، شام مختصرى خورديم و در همين اتاق، همهی ما یک جا خوابيديم.
🔸من كه سمت چپ مادرم خوابيده بودم، حرفهاى او را بهخوبى میشنيدم. شنيدم كه به پدرم مىگفت: «اگر صلاح بدانى، فردا به مطبّ دكترهاشم برويم؛ او مرا معاينه بكند. ببينيم چه میگويد. من حس میكنم از امروز صبح حالم بهتر شده است. کمتر سرفه كردهام. شايد هم خوب شدهام و خواب حاجآخوندآقا درست بوده، آن كبوترهاى سفيد كلاغ سياه را از خانهی دل من [و] از قفس سینهی من بيرون كردهاند.» پدرم گفت: «حرف خوبى است؛ اين كار را میكنيم. من صبح زود میروم كارخانه؛ كارهاى كارخانه را جمعوجور میكنم؛ بعد میآيم. میرويم شَبِستَر پيش دكترهاشم.»
🔸مطبّ دكترهاشم در شبستر در پنجكيلومترىِ دِه ما بود و غير از او هم در آن منطقه، دكترى نبود. او مقدارى از طبّ جديدِ آن روز خوانده بود؛ ولى به دكتر علفى، بیشتر شباهت داشت؛ چون اكثر، داروهاى علفى و سنّتى، به مریضهايش میداد و میگفت: «درد را خدا خوب میكند و اين دارو و دواها، سببى بيش نيستند.»
🔸در هر حال، من خوابم برد. فرداصبح كه از خواب بيدار شدم، پدرم به كارخانه رفته بود. مادرم مىگفت: «پدرت يكى ـ دو ساعتْ بیشتر نخوابيد. رفت كارخانه تا كارهاى كارخانه را انجام دهد؛ پيش دكتر هاشم برويم.» ...
📖 شیرخدای آذربایجان، ص ۷۱ و ۷۲.
@benisiha_ir
🔴 #پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
مگر بیماری برای مؤمن، خوب نیست؟؛ پس چرا خوب است که برای شفایافتنش دعا کند؟
🔍 پاسخ حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی:
هم راضیبودن به بلا (همچون: بیماری) خوب است و هم دعاکردن برای برطرفشدن آن؛ به این صورت که انسان دعا کند بلا برطرف شود و در عین حال، اگر بلا برطرف نشود یا تا هنگامی که بلا برطرف شود، به آن، راضی باشد؛ یعنی: هم راضی به «حال» باشد و هم برای «آینده»ی نزدیک و دورش دعا کند.
💻 مشاهدهی «پرسشها و پاسخهای اخلاقی»:
http://benisiha.ir/55/
#بیماری، #دعا، #رضا
@benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 #متن_سخنآوا 🔵 #آثار_ملکوتی_جلسات_قرآنی_مساجد 🔸حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ
✅
برای شرکت در #جلسات_قرآنی_مسجد میتوانید در مراسم هیأت پیامآوران عاشورا شرکت کنید:
🔹همهی شبهای ماه مبارک رمضان، ساعت ۲۲ تا ۲۴
🔹برنامهها: همخوانی نیمجزء اوّل، سخنرانی حاجآقا بِنیسی و همخوانی نیمجزء دوم.
🔹شهر مقدّس قم، نیروگاه، میدان توحید، خ شهید رئیسکرمی (بیستمتری زاد)، ک ۱۷، مسجد امام سجّاد و حسینیّۀ حضرت علیاکبر (علیهما السّلام)
🔹آقایان و بانوان
🔹لطفاً مسائل بهداشتی در جلسه رعایت شود.
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 چون تو آیی، همه، شادان گردیم
🔶 چشم ما بر کَرَم و رحمت تو است
(کرم: بخشش. رحمت: مهرْبانی.)
📖 امید آینده، ص ۵۴.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #شادی، #ظهور
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_معنوی
💠 یک بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ :
🔸باد بهار میوزد، مژده ز يار آورَد
🔸بر دل پاک عاشقان، بوى بهار آورَد
💻 مشاهدهی ابیات معنوی دیگر از ایشان:
http://benisiha.ir/33/
#باد_بهاری، #بهار، #عشق
@benisiha_ir
🔴 #پیام_معنوی
📝 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعهنوشتاری با عنوان #خطاب_به_خودم:
🌿 هر روز از شرّ شیاطین به خداوند مهرْبان ـ جلّ جلاله. ـ پناه ببر.
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این مجموعه:
http://benisiha.ir/290/
#استعاذه، #شیطان
@benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔊 #سخنآوا موضوع: #تأثیر_شگفت_کارهای_خوب_و_بد @benisiha_ir
🔴 #متن_سخنآوا
🔵 #تأثیر_شگفت_کارهای_خوب_و_بد
🔸دو جوان با هم، همزمان رسیدند به شهری در ایران. اذان ظهر شد. یکی گفت: «من میروم مسجد؛ نماز بخوانم.» رفیقش مسجد نرفت هیچ، رفت دنبال کار بد، دنبال گناه.
🔸همان روز، به شب نکشیده، اوّلی که رفته بود مسجد، دستش شکست؛ امّا دومی که رفته بود دنبال گناه، قبل از این که شب بشود، یک شِمش طِلا پیدا کرد! خدا به او روزی کرد!
🔸برایشان سؤال شد؛ فردایش رفتند پیش عالم عارف شهر.
🔸آن عالم عارف به آنها فرمود: «بگذارید خودم به شما بگویم: آقایی که تا دیروز رسیدی به شهر ما، صدای اذان را شنیدی، رفتی مسجد، نماز، جماعت و دستت شکست و برایت سؤال شد که چرا؟! اتّفاقاً این که دستت شکسته، نتیجهی همین عبادتت است! برای تو نوشته شده بود که دیروز بمیری؛ مگر این که تا رسیدی، بروی نماز و ترک گناه داشتن. چون نماز را خواندی، عبادتت را کردی، به مسجد رفتی، در نماز جماعت شرکت کردی، مرگ از تو برداشته شد؛ امّا جوانی که یک شمش طلا خدا به تو داده! در تقدیر تو اینطور نوشته شده بود که اگر دنبال گناه بروی، یک شمش طلا به تو داده شود؛ امّا اگر دنبال گناه نروی، یک گنج داده بشود که این شمش طلا در آن گم است. اینقدر قرار بود خدا به تو جواهر بدهد!»
#پاداش، #ثروت، #جزا، #عمر، #نماز_اول_وقت، #نماز_جماعت، #گناه، #مرگ، #مسجد
@benisiha_ir