🔴 #خاطرات_مفید
📝 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی:
🔹در سنّ نوجوانیام با چند تن از ارادتمندان مرحوم پدرم، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ و خود ایشان، به زیارت استادشان، حضرت آیتالله العظمی سیّد محمّد وحیدی شبستری ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ رفتم.
🔹لحظاتی پس از حضورمان، درِ اتاق زده شد. بنده که کوچکتر از همه بودم، در را گشودم و دیدم که بانویی چای آورده است. سینی چایها را از او گرفتم و ابتدا یک استکان چای را جلو آیتالله وحیدی و استکان دوم را جلو مرحوم پدرم و استکانهای دیگر را جلو دیگران گذاشتم و به خودم چای نرسید.
🔹پس از چند لحظه، آیتالله وحیدی بیرون رفتند و هنگامی که برگشتند، دیدیم که در دستهای این کهنسال علم و تقوا که میلرزیدند، یک سینی و در آن، یک استکان چای قرار دارد و ایشان آن را به بنده دادند.
🔹آنقدر این فروتنی، مهرْبانی و بزرگواری ایشان، بر بنده اثر گذاشت که بعداً به مرحوم پدرم عرض کردم: «من وقتی که به سنّ بلوغ برسم، از ایشان تقلید خواهم کرد.»؛ البتّه این تقلید اتّفاق نیفتاد.
💻 مشاهدهی خاطرات دیگر:
http://benisiha.ir/2020/05/384/
#آیتالله_وحیدی، #استاد_بنیسی، #تواضع، #فروتنی، #مردمداری، #مهربانی
@benisiha_ir