eitaa logo
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
270 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1 ویدیو
24 فایل
کانال زندگینامه و آثار مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، و سخنرانی‌ها و آثار فرزندشان: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال دیگرم: @ghatreghatre. وبگاه بنیسی‌ها: benisiha.ir. صفحۀ شخصی‌‌ام: @dooste_ketaab.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 (به گزینش و قلم حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی) درباره‌ی ، بخش 1: ☀️ ۱. را نخواه؛ بلکه آخرت را بخواه؛ چون خدا آخرت را می‌خواهد. ☀️ ۲. بدان که آخرت بر طبق استحقاق داده می‌شود؛ بر خِلاف دنیا که بر طبق آن نیست. ☀️ ۳. بدان که اگر کسى به امید پاداش آخرت، به سختی‌هاى دنیا کند، براى رسیدن به امرى مهم، به امرى ناچیز صبر کرده است و برتر از کسى است که وقتى به نعمت دنیا می‌رسد، آن را غنیمتى می‌داند که به دست آورده است. ☀️ ۴. اگر سرگرم دنیا شَوى، چگونه می‌توانى براى آخرت کار کنى؟؛ چون با وجود میل و خواهش به دنیا، کار براى آخرت، بی‌فایده است. ☀️ ۵. یاد دنیا بدترین درد و است و یاد آخرت دارو و . 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
کانال «بِنیسی‌ها» (پدر و پسر) در ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش: @benisiha_ir 💠 مطالب مرتبط با عالم عارف گمنام، مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی: تصاویر،‌ زندگینامه، سیره‌ی اخلاقی و عرفانی، کرامات، دستورالعمل‌های معنوی کوتاه، اشعار توحیدی و ولایی و کاربردی، و آثار دیگر ایشان. 💠 مطالب مرتبط با فرزندشان (حاج‌آقا اسماعیل): چکیده‌ی احادیث ناب، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، برگزیده‌ی سخنرانی‌ها (به شکل کلیپ صوتی و نوشتاری) و آثار جذّابش. 🔵 با عضوشدن توی این کانال، هر روز، روحتون را با معارف معنوی، شاداب کنین: http://eitaa.com/joinchat/546439171Cd549f0df8b
اعضای محترم کانال! لطفاً مطلب بالا را به گروه‌ها، خانواده‌ها، دوستان و آشنایان خود بفرستید و در پاداش نشر معارف مذهبی شریک شوید. 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
4.png
11.9K
🔴 📚 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 📗 نام کتاب: .ادب و کمال در اسلام 📁 موضوع کلیدی: حدیث. 📂 موضوع تفصیلی: روایاتی درباره‌ی ادب و کمال. 🖨 چاپ: قم، مؤسَّسه‌ی اخلاق و ادب، نیم‌جیبی، ۱۶ ص. 🔵 وبگاه و کانال عالم عارف، حضرت استاد بِنیسی: 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
🔴 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🌷 ! بر زیورآلات خود، نکن. 📖 حرف‌های طِلایی (پندنامه‌ی ایشان به تنهادخترشان). ، 🔵 وبگاه و کانال عالم عارف، حضرت استاد بِنیسی: 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعه‌‌نوشتاری با عنوان : 🌿 برای فرزندت فقط چیزهایی را تأمین کن که صلاح دنیوی و اخروی‌‌اش، در آن‌ها است و هر چه را که او از تو بخواهد، تهیّه نکن تا در رُفاه، بزرگ نشود؛ وگرنه، به مرور زمان، آرزوهای مادّی‌اش بزرگ و دامنه‌ی خواسته‌های دنیوی‌ او، گسترده‌تر می‌شوند و چون به همه‌ی آن‌ها نمی‌رسد یا دست‌کم به‌آسانی دست نمی‌یابد، به انسانی ناراضی و غمگین تبدیل می‌شود. آری؛ دنیاخواهیِ بیش از اندازه‌ی نیاز واقعی، سمّ زندگی است. ، ، 💻 مشاهده‌ی این مطلب و مطالب دیگر مجموعه‌ی «خطاب به خودم»، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2018/11/290/ ✅ کانال بنیسی‌ها (عالم عارف گمنام: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی): 🆔 @benisiha_ir
🔴 ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت 10: 🔸در این فکر بودم که صدای پدرم را شنیدم که به باباعلی و باباحسن و دایی‌کاظم و عمومهدی می گفت: «هیچ کس غم و غصّه‌ی خدیجه و بچه‌هایش را نخورد. من، خودم، به هر طوری که شده، او را به تهران می برم و در بیمارستان می‌خوابانم و از بچه‌هایم هم مواظبت می‌کنم.» و در حالی که بغض، گلویش را گرفته بود، گفت: «من به قضای خدا راضی‌ام. حتماً سرنوشت من این‌چنین بوده است.» 🔸دیگر کسی در مقابل حرف‌های پدرم حرفی نزد. سکوت سنگین، فضای اتاق را پر کرده بود. عجیب است: گاهی سکوت برای آدم، سنگین و دردناک است. آدم دلش می‌خواهد که حرفی بزنند و نتیجه بگیرند؛ ولی چه نتیجه‌ای از گفتار آن شب می‌شد به دست آورد؟ حرف‌های هر پنج نفرشان معلوم بود. باباحسن می‌گفت: «چون پول نداریم به دکتر ببریم، پس طلاقش می‌دهیم.» عمومهدی هم کمک حرفش بود. باباعلی هم، با این که حرفی نمی‌زد، ولی از دلش خیلی چیزها می‌گذشت؛ نمی‌توانست به زبان آورد؛ چون هر چه می‌گفت، به ضرر دخترش تمام می‌شد. طرف دختر همیشه زبان‌شکسته است و از تندگویی دایی‌کاظم هم نمی‌شد نتیجه‌ی خوبی به دست آورد؛ پس در این میان، حرف‌های پدرم عقلایی به نظر می‌رسید؛ او زن و بچه‌اش را دوست می‌داشت و نمی‌خواست آن‌ها را از دست بدهد. او یک شوهر خوب برای مادرم و یک پدر نمونه برای من و برادرم بود. به هر حال می‌خواست جمع ما متفرّق نشود؛ این بود که گفت: «من به قضای خدا راضی‌ام و هر طور که شده، خدیجه را به تهران می‌برم؛ ان‌شاء‌الله خوب می‌شود.» 🔸ولی با کدام پول؟ آن موقع، به تهران رفتن، حدّاقل، هزار تومان پول می‌خواست. کارخانه‌ی ما روزی ده تومان هم درآمد نداشت و زندگیِ بخورنمیر ما را کفایت نمی‌کرد؛ تا برسد به پس‌اندازکردن؛ آن هم هزار تومان؛ بلکه بیش‌تر. نمی‌دانستم پدرم چگونه و با چه جرأتی این حرف را به زبان آورده و گفت: «به هر طوری که شده، او را به تهران می‌برم.» اگر او را به تهران می‌بردند، ما چه می‌شدیم و کجا و پیشِ که می‌ماندیم؟ 🖇 گذشته و ادامه‌ی زندگینامه را با هشتک دنبال کنید. 📖 شیرخدای آذربایجان، ص 20 ـ‌ 22. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2017/10/176/ ✅کانال بنیسی‌ها (عالم عارف گمنام: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی): 🆔 @benisiha_ir
🔴 (پاسخ‌های حاج‌آقا بِنیسی به پرسش‌ها) ❓پرسش: چگونه می‌توان قدر معلّم و استاد را دانست و از او قدردانی کرد؟ 🔍 پاسخ: از این راه‌ها: 1. تواضع‌کردن در برابر او؛ 2. خوش‌اخلاقی با او؛ 3. مدارا با او؛ 4. هديّه‌دادن به او؛ 5. دل‌سپردن به درس و انجام‌دادن تكاليف درسی؛ 6. احترام‌گذاشتن و ادب‌ورزیدن در ورود به محضر او و خروج از محضرش و در نوع نشستن، نگاه‌كردن، سخن‌گفتن و...؛ 7. تشكّر زبانى از او؛ 8. اطاعت از او در غیر حرام‌ها و ترک واجبات؛ 9. همراهى با او در همه‌ی جلسات و کلاس‌هایش؛ البتّه اگر ناراحت نشود؛ 9. روبه‌روى او نشستن؛ 10. بدون اجازه‌اش سخن‌نگفتن و كارى‌نكردن؛ 11. گرامى‌داشتن او؛ 12. او را بر خود مقدّم‌داشتن؛ 13. او را به نيكى يادكردن؛ 14. جوياشدن از احوالش. 💻 مشاهده‌ی این مطلب و «پرسش‌ها و پاسخ‌های اخلاقی و اجتماعی» دیگر، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2017/07/55/ ✅کانال بنیسی‌ها (عالم عارف گمنام: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی): 🆔 @benisiha_ir
🔴 عالم عارف، حجّةالحق، مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در میان اعضای یک هیأت در مشهد مقدّس در سال 1370. 🔵 وبگاه و کانال عالم عارف، حضرت استاد بِنیسی: 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
🔴 درباره‌ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : ✅ ، بخش 7 🖋 به قلم فرزندشان، حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی: 🔸نیازها و ضرورت‌ها را درک می‌کردند و بر طبق برخی از آن‌ها، کتاب می‌نوشتند و شعر می‌سرودند. 🔸ساعت 21 و در اواخر عمرشان ساعت 22 می‌خوابیدند و پس از عبادات صبحگاهی، تا ظهر نمی‌خوابیدند و سرگرم خواندن و نوشتن می‌شدند. 🔸دارای حالات و روحیّات والای عرفانی بودند و معمولاً آن‌ها از دیگران کتمان می‌کردند. 🔸هنگامی که کسی در حضور ایشان مدّاحی می‌کرد، با توجّه گوش می‌دادند و گاهی اشک می‌ریختند. 🔸دلداده‌ی خاصّ حضرت امیرالمؤمنین و حضرت ولی‌ّ عصر ـ سلام الله تعالی علیهما. ـ‌ بودند. 🔵 وبگاه و کانال عالم عارف، حضرت استاد بِنیسی: 🆔 @benisiha_ir | 💻 benisiha.ir
🔴 ،! 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشته‌اند: 🔹در زمان حضرت موسی بن عِمران ـ سلام الله تعالی علی نبیّنا و اله و علیه. ـ پیرمرد صالح و تهیدستی بود كه زندگی خود و خانواده‌اش را از راه صيد ماهی می‌گذرانيد. او هر روز برای صيد ماهی، كَنار دريا می‌رفت و اگر ماهی به تور او می‌افتاد، خوشحال برمی‌گشت و اگر نمی‌توانست ماهی صيد كند، غمگين می‌شد. 🔹یک روز، ماهی بزرگی به تورش افتاد. شادان به سوی بازار ماهی‌فروشان راه افتاد تا آن را بفروشد و برای خانواده‌اش غِذايی فراهم كند؛ امّا به ستمگری برخورد كرد که گفت: «ماهی را به من بده.» پيرمرد گفت: «اين، روزیِ خانواده‌ی من است.» ستمگر عصايش را به سر او کوبید و ماهی را از او گرفت. 🔹مرد صالح دست‌هايش را به سوی آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا! مرا ناتوان و او را توانا آفریدی؛ پس حقّ مرا زود از او بگیر. او به من ستم کرد و من نمی‌توانم برای انتقام‌گرفتن تو از او، تا آخرت صبر کنم.» 🔹ستمگر ماهی را به خانه‌اش برد و بريان كرد تا بخورد؛ امّا ماهی دهان گشود و انگشتش را گزيد! 🔹چنان انگشت او درد گرفت كه آرامش را از دست داد. پيش پزشک رفت و پزشک گفت: «انگشتت باید بريده شود؛ وگرنه، درد به دستت سرایت می‌كند!»؛ سپس انگشتش را بريد. 🔹درد به دستش منتقل شد! دستش هم بریده شد! درد به اعضای ديگرش سرایت کرد! هر عضوی كه بریده می‌شد، عضو ديگرش درد می‌گرفت! 🔹او از شدّت درد، آرامش نداشت. شب و روز ناله‌كنان و فریادزنان، همه‌جا را می‌گشت و می‌گفت: «پروردگارا! اين درد مرا برطرف کن.» 🔹روزی در سايه‌ی درختی آرميد و خوابش برد. در خواب به او گفته شد: «ای بيچاره! تا كی درد بكشی و اعضايت یکی پس از دیگری بریده شود؟ پيش آن ستمدیده‌ی صاحب ماهی برو و رضايتش را به دست آور.» 🔹بيدار شد و دنبال آن پيرمرد گشت تا اين كه او را یافت و خواهش کرد که از او بگذرد. 🔹همین که آن مرد صالح او را بخشود، دردش برطرف شد و از لطف خداوند مهرْبان، اعضايش به بدن او برگشت! 🔹خداوند والا به حضرت موسی وحی کرد: «به عزّت و جلالم سوگند، اگر او آن مرد را راضی نمی‌كرد، تا زنده بود، به عذاب من دچار بود.» ، ، ، 💻 مشاهده‌ی داستان‌های دیگر این کتاب، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2019/03/153/ ✅ کانال بنیسی‌ها (عالم عارف گمنام: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی): 🆔 @benisiha_ir
🔴 (به گزینش و قلم حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی) درباره‌ی ، بخش 2: ☀️ ۶. اگر زیاد به یاد آخرت باشى، گناهان و نافرمانی‌هایت از خدا کم مى‌شود و از و [بیجا] بازداشته می‌شوى. ☀️ ۷. خدا کسى را که دنیا را بشناسد، ولى نسبت به آخرت نادان باشد، دشمن می‌دارد. ☀️ ۸. حضرت امام جعفر صادق ـ سلام اللّه تعالی علیه. ـ : « در نظر من مانند مردار است که هر گاه ناچار شدم، از آن مى خورم.»؛ سپس این آیه‌ی شریفه را تلاوت کردند: «آن سراى آخرت را براى کسانى قرار می‌دهیم که در زمین، خواهان و نیستند.» و گریستند و فرمودند: «به خدا سوگند، با این آیه، همه‌ی آرزوها بر باد رفت.» اگر [حتّى] بند کفشت تو را سرخوش کند یا از این سرخوش شوى که بند کفشت به‌تر از بند کفش دوست تو است و یا کنى، مشمول این آیه‌ی شریفه می‌شوى! کسى به این آیه‌ی شریفه عمل نمی‌کند که دنیا در چشم او زیبا به نظر آید و زرق و برق‌هاى آن، خوشایندش باشد. ، 💻 مشاهده‌ی «نکات حدیثی ناب» دیگر، از راه لینک زیر در وبگاه بِنیسی‌ها: http://benisiha.ir/2017/05/284/ ✅ کانال بنیسی‌ها (عالم عارف گمنام: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاج‌آقا بنیسی): 🆔 @benisiha_ir