تا اینکه در زمان پیامبر حضرت محمد(ص)¹ مردم اون زمان نه تنها افتخار به هم عصری با پیامبر رو داشتن بلکه مباهات می کردن به اینکه ما در زمان خاتم النبیاء قرار داریم! آخرین پیامبر،بزرگ پیامبران،وصی تمام پیامبران...
¹صلواتش رو بفرست تو دلت مؤمن 🌱
این یک بُعد ماجرا بُعد بعدی اینکه
از مهم ترین نعمت های زندگی انسان ها بودن در زمان یکی از پیامبران و ائمه هستش..
یکم دقت کن شیعهٔ آقا
با توجه به مرتبه اولیاء خدا درجه این نعمت بالاتر میره!
مثلا ۱۴ معصوم و مردم زمان اون ها و وجود نازنین پیامبر کلا ماجرا عوض میشه
همهٔ ثواب ها و عتاب ها چندین برابر میشه
تا جایی که برای مردم زمان آخرین امام حضرت_حجت یک سری آپشن هایی خدا در نظر گرفته که به بقیه مردم و امت ها اصلا نداده!
چرا؟ ⬇️
پیامبر فرمودند:
يا على عجيب ترين مردم از جهت ايمان و عظيم ترين ايشان از جهت يقين گروهى هستند كه در آخر الزمان زيست می كنند، زيرا ايشان به ديدار پيامبر نپيوسته اند، و حجّت از ايشان غائب است، ولى ايشان به نوشته هاى(كتابهاي روايات معصومين) ايمان آورده اند... 💡
اینارو برای این گفتم برات که باور کنیم یکی از مهم ترین نعمت هایی که خدا به ما داده نعمت هم عصری با حضرت حجت هستش!
خاتم الأوصیاء امام زمان...
ما اینم گفتیم که آقا هر نعمتی که خدا به خلق موهبت کرده یک مسؤلیتی داره دیگه
یا اینکه گفتیم هر کدوم از نعمت های خدا طریقه شکرگزاری اون متفاوته دیگه..
یادت که نرفته؟ 🌱
📌حالا به نظر تون چه طور میشه شکر نعمت به این بزرگی رو داشت؟
شکر اینکه خدایا درسته دور از امامم هستم
درسته که چشم هام لیاقت دیدن جمال یوسف رو نداره
درسته که گوش هام معذور از شنیدن اون نوای مسیحایی
اما خدایا ازت ممنونم که منو هم عصر مردی قرار دادی که زمین به برکت وجود اون آدم هارو نمی بلعه درون خودش..
به برکت وجود اون بلاها کمتر سراغ ما میاد
که دعا هامون به آمین اون مستجاب میشه..
به بودن اون هستش که در آرامش و امنیت هستم
به برکت حضور اون هستش که دلم بعد از گناه آرامش توبه رو می طلبه
و..
_اینایی که گفتم احادیثی هست از ائمه روایت شده من باب برکت وجود امام زمان در زندگی های مردم..🌿
_سلام بر خانمی که در میان راه تمام روضه ها و مصائب پیش چشمش جان گرفته است..
سلام بر عمه ای که چند ساعت دیگر قلب محزونش آرام می گیرد و بعد برای تمام عمر می سوزد..
هدایت شده از بنت الصابر🇵🇸
_لقد عجبت من صبرک ملائکة السماء
ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.
#چندخط_روضه
من نمی توانم روضه بخوانم
بلدش نیستم اصلا
همان بهتر که مرد ها جگرش را دارند و می خوانند
شما بیا و خیال کن ما زن ها گرد هم بنشینیم و سر و صورت بخراشیم و کسی از میان مان بگوید زینب.. بگوید مادر.. بگوید رقیه.. بگوید رباب.. بگوید علمدار نیامد..
چه بر سر آن جمع زنانه می آید؟
من برایت می گویم
با همین چند کلمه ناله و شیون است که به آسمان می رود
ما زنها اصلا روضه خوان نمی شویم
نمی توانیم
یک زن سال ها پیش پس از چهل روز برای برادر در گودال روضه خواند همان برای کل تاریخ کافی است..
هدایت شده از لحنِ نگاه (روزمرگی های یک معلم)
«نپرس از این گیسوانی که سفید شده،این قامتی که خمیده،این صدایی که گرفته..
من آیینهی تمامنمایِ تو شده بودم توی کوفه، توی شام. همه میگفتند: «این حسین است در آیینهی تأنیث» آیینهی تو شدن سخت است. این سفیدیِ گیسو،این چشمهای کمسو، این خمیدگیِ قامت از بار همان رسالت است. من رسولی از میقات برگشتهام برادر! با الواحی از آیههای درد و صبر و ایستادگی. اربعینم تمام شد.بر زینبِ تو چهل روز گذشته است. باورم نمیشود؛ چهل روز بی تو ..»
سید مهدی شجاعی
مهم ترین موضوعی که انسان مؤمن در زمانهٔ ما باید پیگیر اون باشه
ایجاد پیوند قلبی با امام هستش
هرچه این پیوند عمیق تر باشه
بیشتر شاکر این نعمت خواهیم بود
_شکر نعمت هم عصری با امام زمان جز با عمیق تر کردن پیوند ما با ایشون حاصل نمیشه..
#حضرت_حجت۲⬇️
هرچقدر ما رابطهٔ قلبی مون رو با امام بیشتر کنیم، در سیر و سلوک خودمون رشد کردیم..
موفق تر هستیم
اولین قدم برای ارتباط با امام چیه؟
_معرفت نسبت به امام، این معرفت یعنی اینکه من قبول دارم که امامم بر حق _امام حجت خداست..
این شناخت اولیه
شناخت مراتب متعددی داره
مراتب بالا تر شناخت یعنی لقمان.. که از شناخت و معرفت به اهل بیت می رسه به جایی که:
وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ...
علی بن نضرمی میگه از امام صادق پرسیدم، منظور آیهٔ _همانا به لقمان حکمت دادیم _ چیه؟
آقا فرمودند:
به او شناخت و معرفت امام زمانش داده شد..
حالا سلمان به چه درجه ای از معرفت و شناخت امام زمان خودش رسیده که امام صادق در وصف سلمان می فرمایند که:
سلمانُ خَیْرُ مِنْ لُقمان..
سلمان برتر از لقمان است!
📌در جمعی امام صادق بین شاگردان داشتند از مقامات و فضایل حضرت لقمان می گفتند تا اینکه می رسند به بحث حکمت لقمان
می فرمایند که:
در نیمه شبی هنگامی که همهٔ چشم ها به خواب رفته بود خداوند به گروهی از ملائکه دستور داد نزد لقمان بروند. ملائکه نزد لقمان رفتند طوری که او صدای آن ها را می شنید و آن هارا نمی دید..
سپس ملائکه ندا دادند که «ای لقمان، آیا می خواهی خداوند تو را نماینده خود بر روی زمین قرار دهد تا بین مردم حکمرانی کنی؟»
لقمان جواب داد:
اگر خداوند به من دستور دهد حتما اطاعت می کنم چون زمانی که او خودش به من دستور بدهد مرا یاری خواهد کرد و به من آموزش می دهد و مرا از خطا مصون می دارد..
اما اگر انتخاب داشته باشم، عافیت را ترجیح می دهم...
در ادامه ماجرا امام می فرمایند که پس هنگامی که حکمرانی و خلافت به لقمان داده شد و او قبول نکرد خداوند به ملائکه دستور داد و آن ها حضرت داود را به خلافت بشارت دادند و حضرت داود پذیرفت و شرط لقمان را قرار نداد، پس خداوند خلافت را روی زمین به داود داد...
_تفسیرقمی/ج۲/ص۱۶۳