بِرکه 🍃
. سمفونیمردگان را نمیشود توی خانه خواند باید کتاب را بزنی زیربغل و با یک خروار خودکار رنگی بروی ک
...ادامه از
✅نگاهکلی بر موومان اول.
در موومان اول ما با یک خانواده آشنا شدیم که ظاهرا سایه مرگ بر زندگیشان رخته کرده و زندگیشان یکصدا سمفونی مرگمیزند.
اورهان پسر سوم خانواده تنها کسی است که فعلا وضعیت عادی دارد و راوی این بخش است. ما از ابتدا میدانیم که آیدین دیوانه است و پدر و مادر و قلش آیدا و یوسف مردهاند. مرگ بزرگترین اتفاق دراماتیک برای شخصیت های داستانیست و نویسنده از ابتدا این را به ما گفته و حالا ما منتظریم که چگونگیاش را برایمان شرح دهد.
من از این ساختار شکنی نویسنده بسیار لذت میبرم. عباس معروفی زمان و خط روایی داستان را شکسته است ما با دو زمان در موومان روبه رو هستیم یکی حال که حدود چهل سالگی اورهان است که سوم شخص نوشته شده و دیگری گذشته این خانواده _که آن هم سیر حتی منظمی ندارد_ و اول شخص نوشته شده است. نویسنده توی این موومان بیشتر به روابط بین افراد خانواده تمرکز کرده و میخواهد هرکدامشان را برایمان روشن کند تا در موومان های بعدی چگونگی از هم گسستگی این روابط را نشانمان دهد.
وچهقدر زیرکانه و هوشمندانه این کار را میکند تا خورد خورد من خواننده برسم به چرایی این برادرکشی!
آتش زدن کتابهای آیدین کنار باغچه و تصویر لکهی سیاه بر کف حیاط آغازگر تغییرات و اتفاقات بعدی رمان است. و به دنبالش در صحنهای دیگر آتش دادن کل اتاق آیدین که مثل تصویر مرکزی برای رمان عمل میکند و اگر حذفش کنیم اساسا منطقی برای اتفاقات بعدی نخواهیم داشت.
سوزاندن کتاب های آیدین به نوعی شروع جنگ بین سنت و مدرنیسم است.پدر نماد سنتگراییست و پسر نماد زندگی مدرن و چهقدر ظریف میبینیم که این را آیدین در دیالوگی میگویید. وقتی که از دکتر برمیگردد و دکتر اعلام کرده که او دیوانه است.
🖊فاطمه مظهریصفات.
.ادامه.دارد.
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
#سمفونی_مووماناول
@berrrke
هدایت شده از [ هُرنو ]
داشتم برای این کتابِ دوستداشتنی یادداشتی مینوشتم که دوباره خوردم به این قسمتش :)
📚#پرنده_به_پرنده
#مخهای_بزرگ_تاببرداشته!
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
📽
"Outfit"
فیلمی که همهی امکانات یک داستان کوتاه را دارد.
برش مکان فوق العاده کوتاه.
برش زمان کاملا مهار شده.
برش شخصیت. دراماتیک، تعلیق و هر آنچه که یک داستان کوتاه نیاز دارد.
#پیشنهاد_فیلم
@berrrke
.
وقتی یک پروژه را تماممیکنم یا کلمه پایان را میزنم پایین متنهایم. از اتاق میپرم بیرون. دستهایم را بههم میکوبم و داد میزنم آااای پسرا بازی چی تو دستو بالتون دارین؟
#نویسندگی
#خنککنندهمغز
.
توی برنامه جمع بندی آخر سالم نوشتم، تمام کردن دو کتاب سواد روایت و سمفونی مردگان.
چه موقعیتی بهتر از مارتن حلقه کتاب؟!
امشب از ساعت ۱۰ تا ۱ بامداد توی لینک اسکای روم جمع میشویم و هرکسی کنج کتابخوانی خودش مینشیند کتاب دلخواهش را میخواند.
#ماراتن_کتاب_مبنا
@berrrke
.
دارم سعی میکنم کتابخونه پسرا رو خونهتکونی کنم.😵💫
گفتم اونا که نمیخواین رو جدا کنید بدیم کتابخونه!
اینا میمونن 😐
چهارتا فرانکلین رو اجازه دادن اهدا کنیم 👩🦽👩🦽
#کتابتکونی
#کتاب_نوجوان
@berrrke
هدایت شده از چیمه🌙
.
حاجیجون، دمدماى سال تحویل رسیدیم کنارت. من و بچهها از ذوق دیدنت ضربان قلبمون دوبلهسوبله میزد. خُب حق بده بهمون اولین بارمون بود. وایسادیم توی صف آدمایی که دُچارت شدن. سبزه و تخممرغ رنگی برات آوردیم. رفیقفابم فاطمه مظهری هم اومده بود ببینتت. همدیگرو بغلم کردیم و از اینکه کنارتیم چشامون خیسِخالی شد. بعد از سالتحویل شربت زعفرانِ تگری بهمون تعارف کردی. تو که اینقدر گشادهدستی، میشه خودت بهار رو هُل بدی سمتمون؟!
#کرمان
@chiiiiimeh