eitaa logo
بِرکه 🍃
313 دنبال‌کننده
274 عکس
25 ویدیو
1 فایل
خانم ف.میم روایت های ساده از زندگی یک مامان، معمار، داستان نویس.🍂 اینجا می‌توانیم گپ بزنیم https://eitaa.com/Fmazhari
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش یک نفر برود و آقای محمودی کارگردان پوست شیر را از برق بکشد.
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
. وقتی یک پروژه را تمام‌می‌کنم یا کلمه پایان را می‌زنم پایین متن‌هایم. از اتاق می‌پرم بیرون. دستهایم را به‌هم می‌کوبم و داد می‌زنم آااای پسرا بازی چی تو دست‌و بالتون دارین؟
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
👦🏻 حسین‌آقا: مامان تو نباید منو مجبور کنی نون پنیرم رو بخورم. واقعا نمیتونم. بعضی وقتا واقعا غُرام واقعین. 😐
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
. توی برنامه جمع بندی آخر سالم نوشتم، تمام کردن دو کتاب سواد روایت و سمفونی مردگان. چه موقعیتی بهتر از مارتن حلقه کتاب؟! امشب از ساعت ۱۰ تا ۱ بامداد توی لینک اسکای روم جمع می‌شویم و هرکسی کنج کتابخوانی خودش می‌نشیند کتاب دلخواهش را می‌خواند. @berrrke
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
. دارم سعی میکنم کتابخونه پسرا رو خونه‌تکونی کنم.😵‍💫 گفتم اونا که نمی‌خواین رو جدا کنید بدیم کتابخونه! اینا می‌مونن 😐 چهارتا فرانکلین رو اجازه دادن اهدا کنیم 👩‍🦽👩‍🦽 @berrrke
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
هدایت شده از چیمه🌙
.‌ حاجی‌جون، دمدماى سال تحویل رسیدیم کنارت. من و بچه‌ها از ذوق دیدنت ضربان قلبمون دوبله‌سوبله می‌زد. خُب حق بده بهمون اولین بارمون بود. وایسادیم توی صف آدمایی که دُچارت شدن. سبزه و تخم‌مرغ رنگی برات آوردیم. رفیق‌فابم فاطمه مظهری هم اومده بود ببینتت. همدیگرو بغلم کردیم و از اینکه کنارتیم چشامون خیسِ‌خالی شد. بعد از سال‌تحویل شربت زعفرانِ تگری بهمون تعارف کردی. تو که این‌قدر گشاده‌دستی، می‌شه خودت بهار رو هُل بدی سمتمون؟! @chiiiiimeh
۱ فروردین ۱۴۰۲
. آن‌چه در من باقیست، خاطره‌هایی است از چراغی که تا نزدیک سحر می‌سوخت. نشانه‌ای از نویسنده‌ی محبوب من که در تنهایی شب، زنده و سرحال می‌نوشت. خود اورا نمی‌دیدم اما چراغش کوچه را روشن می‌کرد. @berrrke
۲ فروردین ۱۴۰۲
. امسالم با اینا شروع شده. سه‌تا رو با یه گروه درجه یک جمع‌خوانی داریم. خون خرگوش و تاروشنایی هم با اولین و آخرین رفیق فابم موسوی جان داریم می‌خونیم. موشکافی فیلم هم که امشب اولین جلسه‌اش هست. قراره عناصر داستانی رو توی فیلم ویپلش، بازخوانی کنم برای بچه‌ها! بدم نشد ماه رمضون افتاد عید😉 برای ما جمع‌گریزهای مهمونی نرو خیلی خوب شد😁 @berrrke
۳ فروردین ۱۴۰۲
. پشت‌صحنه‌ی پایان اولین جلسه موشکافی فیلم😊 خیلی خوش گذشت تجربه به شدت دلچسبی بود. فیلم شلاق رو با هنرجوهای درجه‌یک مبنا شکافتیم جای ‌همه‌‌ی فیلم دوست‌ها خالی...! @berrrke
۳ فروردین ۱۴۰۲
🍃 وَمَناهِلَ الرَّجآءِ اِلَيكَ مُتْرَعَةً...! @berrrke
۵ فروردین ۱۴۰۲
. به نظرم هیچ‌چیز مثل این جمله نمیتونه برای آخر ترم یک هنرجو و استادیارش خستگی در کن باشه! وقتی داشتم این کلمه‌ها رو پایین متن می‌نوشتم انگار توی دلم صدنفر بندری می‌رقصیدن. انگار یکی به خودم گفته بود دمت‌گرم! @berrrke
۵ فروردین ۱۴۰۲
🍃 .الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَاأَرْجُو غَيْرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيْرَهُ لَأَخْلَفَ رَجائِى. .خدا را سپاس که به غیر او امید نبندم که اگر جز به او امید می‌بستم ناامیدم می‌کرد. @berrrke
۶ فروردین ۱۴۰۲